07 12 2019 455325 شناسه:

تفسیر سوره عبس جلسه 6 (1398/09/17)

دانلود فایل صوتی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

﴿فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ (12) فی‏ صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ (13) مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (14) بِأَیْدی سَفَرَةٍ (15) کِرامٍ بَرَرَةٍ (16) قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ (17) مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ (18) مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (19) ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ (20) ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ (21) ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (22) کَلاَّ لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ (23) فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی‏ طَعامِهِ (24) أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا (25) ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا (26) فَأَنْبَتْنا فیها حَبًّا (27) وَ عِنَباً وَ قَضْباً (28) وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً (29) وَ حَدائِقَ غُلْباً (30) وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا (31) مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ (32) فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33) یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ (34).

سوره مبارکه‌ای که «عَلَم بالغلبة» آن سوره «عبس» است، همان‌طوری که ملاحظه فرمودید صدر آن داستانی دارد، بررسی آن داستان نشان می‌دهد که این عبوس و تولّی برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نبود. گذشته از آن شواهدی که قبلاً ذکر شد و روایاتی که در جوامع روایی ما هست ـ بعضی از دوستان هم زحمت کشیدند اجرشان با خدا! ـ این نکته باید ملحوظ باشد که این آیه جزء عتائق سور قرآنی است؛ یعنی اوایل بعثت حضرت نازل شد سوره‌هایی که در اوایل بعثت نازل می‌شد خدای سبحان هم مکتب را به عظمت و جلال معرفی می‌کند هم آورنده این مکتب را به بزرگی و عظمت معرفی می‌کند این ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ[1] طبق بیان غالب این بزرگان که نقل کردند گفتند کلّ این مجموعه قبل از سوره مبارکه «عبس» آمده است؛[2] قاعده هم این است وقتی که خدا دینی را نازل می‌کند آن دین را به خوبی و کمال معرفی کند، آورنده آن دین را به عظمت و جلال معرفی کند، فواید آن دین را به خوبی بازگو کند، چه اینکه سوره «علق» که نازل شد با اکرم بودن خدا نازل شد فرمود: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾[3] این اکرم بودن نشانه آن است که خدا درس کرامت می‌دهد کرامت وصف فرشته‌هاست. اگر گفتند در فلان مَدرَس فقیه تدریس می‌کند یعنی درس فقه می‌دهد، در فلان مدرَس اصولی تدریس می‌کند یعنی درس اصول می‌کند فلان مکتب یا فلان مسجد یا فلان مدرَس حکیم تدریس می‌کند یعنی درس حکمت می‌دهد، در دانشگاه‌ها وقتی گفتند فلان کلاس طبیب درس می‌دهد یعنی درس طب می‌دهد یا در فلان کلاس مهندس تدریس می‌کند یعنی درس هندسه می‌دهد. وقتی خدای سبحان بخواهد مدرَس خود را و درس خودش را معرفی کند می‌فرماید اکرم دارد تدریس می‌کند ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ﴾ در این جوشن کبیر است که اسمای فراوانی برای خدای سبحان است در بین این همه اسمای حسنا خدا اکرم را انتخاب کرده است فرمود اکرم دارد تدریس می‌کند یعنی دارد درس کرامت می‌دهد این اولین سوره قرآن است.

در بخش‌های پایانی آن هم می‌فرماید: ﴿أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَی[4] انسانی که خلاف می‌کند مگر خود را در مشهد و در محضر خدا نمی‌بیند؟ از این حرف لطیف‌تر زیباتر و بهتر ممکن است؟ این حرف‌ها حرف‌های فرشته‌هاست نفرمود علیم دارد درس می‌دهد که فقط درس علم بدهد و چیزی یاد بدهد یا حکیم دارد تدریس می‌کند «إقرأ و ربّک الحکیم»! حکمت می‌گوید درست است که حکمت می‌گوید علم یاد می‌دهد اما همه اینها در سایه کرامت است ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ﴾.

اکرم چه کسانی هستند؟ کریم چه کسی است؟ در سوره مبارکه «انبیاء» مشخص کرد فرمود فرشته‌ها کریم هستند ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾[5] که وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) در این زیارت جامعه اهل بیت(علیهم السلام) را به همین اوصاف فرشته‌ها معرفی می‌کند در زیارت جامعه هم همین آیه سوره مبارکه «انبیاء» در وصف ائمه است ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ﴾ اینها هستند.[6]                       

اگر خدا دارد دینش را معرفی می‌کند آورنده دینش را معرفی می‌کند کلاس درسش را معرفی می‌کند مدرّسش را معرفی می‌کند بعد پرورش یافته‌های مکتب خودش را هم معرفی می‌کند که اینها چون در محضر خدا هستند و می‌دانند خدا آنها را می‌بیند نه بیراهه می‌روند نه راه کسی را می‌بندند؛ بعدها سخن از جهنم و بگیر و ببند شروع شد ﴿أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَی.[7] بعد هم فرمود: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ﴾ این روشن است وقتی گفتند اکرم دارد تدریس می‌کند یعنی درس کرامت می‌دهد. بعد در سوره «قلم» وجود مبارک حضرت را به اینکه تو این حرف‌هایی آنها می‌زنند که مثلاً ـ معاذالله ـ عاقل و خردمند نیستی اینها نیست تو عاقل محض هستی و گذشته از عقلانیت هم، ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ بعد بیاید در یک سوره بعدی او را به عنوان یک عبوس معرفی کند؟ شدنی نیست، او را به عنوان روبرگردان از یک انسان نابینایی که استحقاق کمک دارد معرفی بکند؟ آن هم در اوایل بعثت، این شدنی نیست. حالا بر فرض ـ معاذالله ـ حضرت عبوس کرده باشد باید آبروی او را بین همه فرشته‌هایی که در صدد تدبیر و آوردن این وحی‌اند آبرو ببرد؟ این حرف‌ها را خدا به پیغمبر چه وقت گفت؟ یعنی زیر گوش او گفت ﴿عَبَسَ وَ تَوَلَّی﴾؟ یا از عرش آورده تا فرش به دست فرشته‌ها فرمود: ﴿فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ٭ بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ اینکه ملائکه صحیفه‌های این نوشته است.

پرسش: ...

پاسخ: آنکه شرط است شرط یعنی شرط! این برای همه هست الآن هم ما به ذات مقدس حضرت همین آیه را می‌خوانیم همین است این شرط است؛ مثل ﴿لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ[8] اگر دو تا خدا بود؛ شرط غیر از آن است که به نحو جزمی به فعل اسناد بدهد.

بنابراین در این قسمت فرمود این نامه‌ها را ما به دست فرشته‌ها آوردیم اینها سفیران ما هستند رسالت ما نامه‌های ما، کتاب‌های ما، صحیفه‌های ما را اینها می‌آورند اینها نه خودشان خیانت می‌کنند نه اجازه می‌دهند که شیطان یا غیر شیطان در حرم امن این کتاب‌ها دخالت بکند ﴿فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ٭ بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾. حالا ـ معاذالله ـ پیغمبر عبوس کرده یک کار خلاف اخلاقی انجام داده، خدای سبحان باید آبروی او را در بین همه فرشته‌های آسمان ببرد؟ اینکه فرمود: ﴿بِأَیْدی سَفَرَةٍ﴾ اینها که ـ معاذالله ـ نظیر غلام ‌پُست نیستند! شما پاکتی برای دوست خودتان می‌نویسید به این مأمور پُست می‌دهید می‌گویید به فلان جا ببر، این را در صندوق می‌گذارید در این صندوق پُست می‌گذارید می‌برد در خانه فلان شخص او که از نامه خبر ندارد؛ فرشته‌ها ـ معاذالله ـ این جورند؟ یعنی مثل غلام پُست هستند یا کارگران اداره پُست هستند که نمی‌دانند در این نامه چه خبر است یا ﴿فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ ٭ بِأَیْدِی سَفَرَةٍ﴾ می‌دانند که چه خبر است؟ این همه ملائکه از عرش تا فرش تا به قلب مطهر حضرت در همین سوره است. آن وقت بوق و کَرنا بکند و تمام ملائکه آسمان‌ها را خبر کند که پیغمبر ـ معاذالله ـ عبوس است؟ شدنی نیست یعنی شدنی نیست. عقل را باید آورد کنار، نقل را باید آورد کنار مخاطب خوب بود و فهمید. ما موظفیم سرتاپا گوش باشیم تا ببینیم قرآن چه می‌گوید حرف خودمان را نزنیم حرف دیگران را نزنیم فرمود گوش باش تا ببینی او چه می‌گوید، ما می‌بینیم که این نامه است صحیفه است ﴿بِأَیْدی سَفَرَةٍ﴾ است ﴿کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ است، ﴿مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾ است، از عرش رسیده در همین سوره است آن وقت با همه این وسعت در آسمان‌ها ـ معاذالله ـ از پیغمبر هتک حیثیت بکند که این عبوس کننده است عبوس کرده است یک فقیر نابینایی که پنج فضیلت برای او بود که اصلاً استحقاق کمک داشت: اعمی بود، ﴿جاءَکَ یَسْعی﴾[9] بود، ﴿وَ هُوَ یَخْشی﴾[10] بود، اهل تزکیه بود، اهل تذکر بود؛ این هندسه که آن روز مشخص شد آبروی حضرت را در آسمان‌ها بین همه فرشته ببرد که او عبوس بود؟ شدنی نیست یعنی شدنی نیست.

بنابراین یقیناً این ﴿عَبَسَ﴾ به حضرت برنمی‌گردد ﴿تَوَلَّی﴾ به حضرت برنمی‌گردد آن وقت روایات تأیید می‌کند، فرمایش غالب مفسران ما این است که این بیان نورانی خدا که فرمود: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ اصلاً سازگار نیست با عبوس کردن پیغمبر و مانند آن.

بعد از آن مسئله که خدای سبحان تبیین کرد درباره انسان‌ها در صدر اسلام می‌دانید که آنها خیلی عنود بودند اتاق فکر تشکیل می‌دادند که چگونه مبارزه کنند و مانند آن. خدا می‌فرماید: ﴿قُتِلَ الْإِنْسانُ﴾ مرگ بر اینها! برای اینکه ما تمام دستگاه بسیج کردیم که انسان گُل سرسبد ما باشد ﴿قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ﴾ می‌دانید ما چقدر زحمت کشیدیم تا این لؤلؤ لالا به بار بیاید؟ همه فرشته‌ها در خدمت او باشند؟ او یک قطره بیش نبود در سوره مبارکه «قیامة» دارد: ﴿أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی‏﴾[11] اینجا هم مشابه آن تعبیر را ذکر می‌کند می‌فرماید ﴿قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ٭ مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ ٭ مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾ این به چه چیزی می‌نازد؟ اینکه می‌گوییم علم دینی عبارت از این است که لاشه دانش در دانشگاه‌ها تدریس نشود؛ زمین‌شناسی منهای خداشناسی لاشه علم است نه علم. الآن یک تابلوی سه در چهار همین که دیدند یک خط نوشته یا یک عکسی کشیده، فوراً می‌گویند دست مریزاد! چه کار خوبی کرده است! این عظمت‌های علمی در آسمان است در زمین است دریا هست صحرا هست این تابلو را شما می‌بینید و آفریدگار آن را نمی‌بینید؟ چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ این ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾[12] که خداست را ـ معاذالله ـ می‌گذارند کنار، لاشه دانش را در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، آن وقت هرگز دانشگاه اسلامی نخواهد شد. معنای اسلامی شدن دانشگاه این نیست که یک «بسم الله» در اول کتاب باشد، عکس امام و رهبری(حفظه الله) باشد، آرم جمهوری اسلامی باشد، بشود اسلامی؛ اسلامی شدن دانشگاه به اسلامی شدن دانش است؛ لذا ذات اقدس الهی می‌فرماید که ﴿أَ فَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ٭ وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ٭ وَ إِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ٭ وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ[13] بعد می‌فرماید: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ﴾[14] اینها کَر و کور هستند؛ اینها که آسمان را می‌بینند زمین را می‌بینند شترچران هستند شتر دارند خرید و فروش می‌کنند دامداری شتر دارند می‌فرمایند اینها کور هستند یعنی شتر را نمی‌بینند! شما یک سطر را که کسی روی تابلو نوشته این همه إجلال و تکریم می‌کنید از آن نویسنده! فرمود ما یک قطره آب را به این صورت درآوردیم که الآن صدها دانشگاه می‌خواهند این را بفهمند نمی‌فهمند، خیلی از بیماری‌هاست که هنوز کشف نشده است، تازه این در باره بدن است؛ آن وقت ﴿وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی﴾[15] او را خلیفه خود قرار دادیم روح ابدی به او دادیم انسانیت به او دادیم حشر با فرشته‌ها به او دادیم اینها که توقع نیست افراد عادی بفهمند.

در آن بخش پایانی سوره مبارکه «قیامة» گذشت اینجا هم مشابه آن می‌آید. می‌فرماید مگر نمی‌بینید که ما شما را از چه چیزی خلق کردیم؟ کار پدر که إمناء است نه خلقت؛ در سوره مبارکه «واقعه» گذشت که خدا به اولیا خطاب می‌کند می‌فرماید: ﴿أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ ٭ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ﴾[16] کار پدر إمناء است یعنی «نقل المنی من موضع إلی موضع آخر» فرمود ما هستیم که این یک قطره آب را به این صورت درمی‌آوریم، ما خالق هستیم شما مُمنی. در جریان کشاورزی هم که اینجا هم اشاره می‌کند می‌فرماید شما حارث هستید ما زارع شما کشاورز نیستید شما زارع نیستید. این گندمی که در انبار خودتان برای سال بعد گذاشتید، کار شما این است که بعد از شیار زمین، این گندم‌ها را از انبار به زمین منتقل می‌کنید کار شما حرث است، حرث یعنی این حبّه‌ها را از جایی به جایی آوردن بعد از شیار، همین! آنکه این مرده را زنده می‌کند او زارع است، آنکه به او حیات می‌دهد یک طرفش به زیر زمین به عنوان ریشه، یک طرف روی زمین به عنوان شاخه و خوشه ما هستیم؛ لذا کار را تقسیم کرد فرمود: ﴿أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ ٭ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾[17] کار شما حرث است؛ یعنی زمین را شیار می‌کنید آن هم البته به قدرت الهی است به فیض الهی است. این بذر را از انبار منتقل می‌کنید به زیر این خاک همین! شما فقط با مرده‌ها سر و کار دارید، این که مرده را زنده می‌کند به او ریشه می‌دهد به درون خاک، خوشه و شاخه می‌دهد بیرون خاک ما هستیم ﴿أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ ٭ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾ دانشگاه کشاورزی، دانشکده کشاورزی مادامی که این طور فکر می‌کند می‌شود علم، علم دینی، اگر ـ خدای ناکرده ـ بگوید این طور بود این طور شد بدون اینکه بفهمد که چه کرد هر چه هم شما بگویید این لاشه علم است این همان است که خدا فرمود اینها کَر و کور هستند. چرا عرب به مردم جاهلی فرمود اینها کَر و کورند ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ اول فرمود شتر را ببینید زمین را ببینید دریا را ببینید صحرا را ببینید آسمان را ببینید بعد دیدند اینها نمی‌بینند. شما خطی که کسی نوشته این همه تلاش و کوشش می‌کنید که از او إکرام بکنید احترامش می‌کنید این ذات اقدس الهی است که فرمود ما این یک قطره را به این صورت درآوردیم با چه تشکیلات و عظمتی انسان را مقدَّر کردیم. این بیان نورانی حضرت امیر در نهج البلاغه مشخص کرد که فرمود با یک تکه پیه، انسان را چشمی داد که او می‌بیند، پرده‌هایی داد رقیقه‌هایی داد آب‌هایی داد در درون چشم که عده زیادی بعد از عمری تلاش و کوشش تازه متخصص یک گوشه‌اش بشوند، فرمود چرا اینها را شما نمی‌بینید؟[18]

فرمود: ﴿قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ ٭ مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ﴾ می‌دانید از چه چیزی خلق کرد؟  او به چه چیزی می‌نازد بالاخره؟ ﴿مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾ تمام مهندسی‌اش به عهده ما بود کجا دست باشد کجا پا باشد کجا گوش باشد اینها باید هماهنگ باشند مناسب هم باشند إدراک بکنند مجاری إدراکی آنها هست، هم به اینها ابزار دادیم هم به اینها نیرو دادیم. شما در کتاب‌های فقهی ملاحظه فرمودید اگر کسی گوش کسی را آسیب برساند یک نحوه دیه دارد کسی به نیروی شنوایی او آسیب برساند یک دیه دیگری دارد. ما یک «أُذُن» داریم یک «سمع»، یک «عین» داریم یک «باصره» هر دو یعنی هر دو تمام این رده‌بندی‌هایش در کتاب‌های فقهی مخصوصاً در کتاب دیه، مرز آن مشخص است که چشم چقدر دیه دارد باصره چقدر دیه دارد گوش چقدر دیه دارد سامعه چقدر دیه دارد. بین أذن و سامعه خیلی فرق است بین عین و باصره خیلی فرق است، آن یکی ابزار کار است این یکی خود کار است همه اینها را دین گفته است فرمود همین یک قطره آب بود غیر از این که چیزی دیگر نبود این یک قطره آب را ما هندسه‌وار تمام ذرّاتش را مهندسی کردیم، مغز با پای او همه‌اش اندازه شده است، بعد به او اختیار دادیم راه را مشخص کردیم چاه را مشخص کردیم تقدیر کردیم اندازه‌گیری کردیم اختیار دادیم؛ ﴿ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ﴾ راه را نشان دادیم آسان شدن راه را هم به او دادیم، بعد گفتیم برو. هیچ جا برای جبر نیست هیچ جا برای اینکه بگوید من مجبور بودم نیست، هیچ جا برای اینکه کسی برای خودش بهانه بیاورد نیست، فرمود ما این کار را کردیم، همه را از یک قطره آب درست کردیم.

﴿مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾ اندازه‌گیری کردیم مهندسی کردیم صراط برای خداست عقل دادیم که سراج باشد نه صراط ما باید مواظب حرف زدن‌هایمان باشیم نباید بگوییم عقلاً و شرعاً، عقل کوچک‌تر از آن است که در کنار شرع قرار بگیرد شرع صراط است عقل چراغ است راه را می‌بیند. این نقشه راه را این قانون را این احکام و حکَم را عقل به اندازه استعداد خودش می‌بیند، عقل را باید در قبال نقل قرار بدهیم، بگوییم عقلاً و نقلاً حکم این چنین است، نه عقلاً و شرعاً که عقل را هم‌دوش شرع قرار بدهیم، شرع معادل ندارد شرع صراط است راه است اصل اشیاء را طرزی آفرید که باید باهم هماهنگ باشند، این صراط مستقیم است و آنها که به این صراط به خوبی آگاه‌اند و عمل می‌کنند متن صراط‌اند؛ ما در زیارت وجود مبارک حضرت امیر می‌گوییم «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صِرَاطَ [اللَّهِ‏] الْمُسْتَقِیمَ»[19] سایر ائمه هم همین طور هستند؛ اینکه می‌گوییم میزان اعمال هستید می‌گوییم صراط مستقیم هستید[20] خدا اینها را این طور آفرید که کار اینها می‌شود صراط ما؛ اینها براساس عقلشان که این طور نمی‌گویند اینها براساس وحیشان می‌گویند، می‌گویند: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی‏».[21]

بنابراین راه را مشخص کردیم قدرت هم دادیم اختیار هم دادیم گفتیم «تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو»[22] می‌توانید بروید و دیگر هیچ بهانه‌ای برای این کار نیست ﴿ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ﴾. بعد هم این طور نیست که مرگ آخر خط باشد خیر، مرگ معبَر است. ما آوردیم ما می‌بریم ما پاداش می‌دهیم، اما شما را با اختیار داریم می‌بریم، راه هم مشخص است چاه هم مشخص است، کجراهه هم مشخص است راه مستقیم هم مشخص است، هر راهی که بخواهید می‌توانید بروید؛ ولی به شما عقل دادیم که کجا بروید، نقل آوردیم که کجا بروید از ما راهنمایی است ما اجبار نمی‌کنیم به این طرف بروید، چون کمال در این است که انسان آزاد باشد اگر انسان مجبور باشد یک طرفه برود که کمال نیست در نظام تکوین ﴿لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ﴾[23] اما در نظام تشریع راه را مشخص می‌کند.

یک بیان نورانی از امام باقر(سلام الله علیه) است فرمود: «بَلِیَّةُ النَّاسِ عَلَیْنَا عَظِیمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یُجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَکْنَاهُمْ لَمْ یَهْتَدُوا بِغَیْرِنَا»[24] فرمود ابتلای به مردم خیلی سخت است ما اینها را دعوت می‌کنیم به راست و بهشت نمی‌آیند رها کنیم راه غیر از این نیست ما که نمی‌توانیم بگوییم «بگذار تا بیفتد و بیند جزای خویش»[25] این کار ما نیست این برای ما خیلی سخت است «إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یُجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَکْنَاهُمْ لَمْ یَهْتَدُوا بِغَیْرِنَا» راه غیر از این نیست ما بگوییم به درک! ما اهل به درک گفتن نیستیم برای ما سخت است حرف ما را نشنیدن فقط ما غصه می‌خوریم رنج می‌بریم همین، نمی‌گوییم به درک! «بَلِیَّةُ النَّاسِ عَلَیْنَا عَظِیمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یُجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَکْنَاهُمْ لَمْ یَهْتَدُوا بِغَیْرِنَا» راهی غیر از این نیست نیست ما بگیویم به درک! ما اهل به درک گفتن نیستیم برای ما سخت است، حرف ما را نشنیدن فقط ما غصه می‌خوریم رنج می‌بریم همین، نمی‌گوییم به درک! «بَلِیَّةُ النَّاسِ عَلَیْنَا عَظِیمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یُجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَکْنَاهُمْ لَمْ یَهْتَدُوا بِغَیْرِنَا» راهی غیر از این نیست آدم نسبت به بچه‌اش که نمی‌گوید به درک! فرمود شما حالا فرزندی ما را قبول نکردید ما پدر شما هستیم «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[26] این طور هستند.

فرمود: ﴿ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ ٭ ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾ چون او ﴿یُحْیی‏ وَ یُمیتُ﴾[27] اماته می‌کند و او انسان را در قبر واقع می‌گذارد انسان اول که نمی‌دانست چگونه این مرده‌ها را دفن کند؛ جریان هابیل و قابیل، این فرزندان آدم(سلام الله علیه) که یکی دیگری را کُشت این جنازه در دست او ماند که با این جنازه چه کند؛ آن‌گاه ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُواری سَوْأَةَ أَخیهِ﴾[28] بشر اولی این طور بود.

پرسش: ...

پاسخ: در قبر می‌کند ﴿فَأَقْبَرَهُ﴾؛ یعنی «جعله مقبوراً»، یعنی صاحب قبر کرد، «مقبور» یعنی «من له القبر»، ﴿فَأَقْبَرَهُ﴾؛ یعنی او را به قبر داد. آن چگونه ﴿فَأَقْبَرَهُ﴾؟ انسان اولی که جنازه را دید این قابیل مانده بود که با این نعش چه کند با این جنازه چه کند. در سوره مبارکه «بقره» و امثال «بقره» این بخش است که خدای سبحان کلاغی را مأمور کرد ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً﴾ که این کلاغ ﴿یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ﴾ جلوی چشم این قابیل، این خاک‌ها را کنار زد چیزی را درون این گذاشت بعد روی آن خاک کرد ﴿لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُواری سَوْأَةَ أَخیهِ﴾؛ تا به قابیل بفهماند که جنازه را چگونه می‌شود دفن کرد، بشر اولی که تجربه نداشت که با جنازه چه کار بکند. فرمود ما یادشان دادیم این برای اولی است. زمین را هم ما این کار را کردیم شما را هم آشنا کردیم که انسان را مقبور کند «من له القبر» کند، بعد این تازه اول راه است، بدنتان در خاک و قبر می‌رود روحتان که در قبر نمی‌رود شما برای همیشه زنده‌اید این کار را کردیم بعد روحتان که زنده است بدن را هم دوباره زنده می‌کنیم ﴿ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ﴾ هر وقتی را که خودش مصلحت بداند لازم باشد این را منشور می‌کند منتشر می‌کند آن روح را با این بدن مرتبط می‌کند صحنه محاکمه و پاداش و اینها انجام می‌شود.

بعد ﴿کَلاَّ لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ﴾ هنوز ذات اقدس الهی آن دستوراتش که باید انجام بشود عمل نشد این درباره خلقت انسان. درباره دانشکده کشاورزی چگونه باید باشد آن را هم بیان می‌کند. غرض این است که علم دینی به این است که انسان ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾[29] را ببیند علمش هم می‌شود روشن‌تر؛ اما اگر چه کسی آفرید برای چه چیزی آفرید را نبیند، می‌شود کور و در قیامت هم کور محشور می‌شود این سوره مبارکه «طه» اینها که ﴿وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی﴾‎‎[30] اینها در قیامت قدرت اعتراض ندارند ولی سؤالی دارند می‌گویند: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمی‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً﴾[31] من که در دنیا چشم داشتم چرا کور محشور شدم؟ فرمود: ﴿کَذلِکَ﴾؛[32] یعنی ﴿کَذلِکَ﴾؛ تو در دنیا هر طور بودی ما همان طور محشور کردیم. در دنیا مراکز فساد را می‌دیدی با مسجد و حسینیه و حرم و اینها کاری نداشتی، الآن هم جهنم را خوب می‌بینی ﴿أَ فَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾[33] آنها می‌گویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا[34] همین‌ها که کور محشور شدند به اینها می‌گوید می‌فرماید در دنیا چه طور بودید؟ در دنیا بدی‌ها را می‌دیدید خوبی‌ها را نمی‌دیدید، الآن هم جهنم را می‌بینید بهشت را نمی‌بینید. ما کور به این معنا که شما جهنم را نبینی و کفار را نبینی که نیستند؛ ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمی‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً٭ قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی﴾ ما تو را کور نکردیم هر طور بودی اینجا هم هستی آنجا کاری به مسجد و حرم و حسینیه و مراکز قرآن و عترت نداشتی با مراکز فساد رابطه داشتی اینجا هم بهشت و اولیای الهی را نمی‌بینی جهنم را خوب می‌بینی آتش را خوب می‌بینی ﴿أَ فَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾ می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا همین کورها می‌گویند، همین کورها می‌گویند که بله این جهنم است ما داریم می‌بینیم، شعله‌اش را ما داریم می‌بینیم. در سوره «طه» فرمود که حواس شما جمع باشد هر طور بودی ما شما را محشور کردیم، نه اینکه ما تو را کور محشور کردیم. همین‌هایی که می‌فرماید: ﴿وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی﴾‎‎ همین‌ها سؤالی دارند ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمی‏﴾ فرمود ما شما را هر طور بودی محشور کردیم. «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیئات اعمالنا».

«و الحمد لله رب العالمین»



[1]. سوره قلم، آیه4.

[2]. البحر المحیط فی التفسیر، ج‏10، ص506؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص378؛ تفسیر الصافی، ج‏5، ص348.

[3]. سوره علق، آیات3 و 4.

[4]. سوره علق, آیه14.

[5]. سوره أنبیاء، آیات26 و 27.

[6]. من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص610.

[7]. سوره علق، آیه14.

[8]. سوره انبیاء، آیه22.

[9]. سوره عبس، آیه8.

[10]. سوره عبس، آیه9.

[11]. سوره قیامت، آیه37.

[12]. سوره حدید، آیه3.

[13]. سوره غاشیة، آیات 17 ـ 20.

[14]. سوره بقره، آیات 18 و 171.

[15]. سوره حجر، آیه29؛ سوره ص، آیه72.

[16]. سوره واقعه، آیات58 و 59.

[17]. سوره واقعه، آیات63 و 64.

[18]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت8. «اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْم‏».

[19]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص259.

[20]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص528.

[21]. نهج الحق و کشف الصدق، ص423.

[22]. دیوان ملا هادی سبزواری, غزل150.

[23]. سوره بقره، آیه256.

[24]. الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص893 .    

[25]. سعدی، غزل شماره38؛ «چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود٭٭٭ بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش».   

[26]. علل الشرائع, ج1, ص127.

[27]. سوره بقره، آیه258؛ سوره آل عمران، آیه156؛ سوره أعراف، آیه158.

[28]. سوره مائده، آیه31.

[29]. سوره حدید، آیه3.

[30]. سوره طه، آیه124.

[31]. سوره طه، آیه125.

[32]. سوره طه، آیه126.

[33]. سوره طور، آیه15.

[34]. سوره سجده، آیه12.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق