أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً (2) وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً (۳) وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِن نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاَتُ الأحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً (٤) ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً (۵)﴾
سوره مبارکه «طلاق» که در مدینه نازل شد، بخشی از فروعات طلاق را بیان کردند. البته طلاق امری است حلال؛ لکن «عند الضّرورة» عمل میشود و در حال عادی همان روایتی که از ائمه(علیهم السلام) رسیده است طلاق باعث ویرانی خانه است و اگر وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) مأمور به طلاق شدند در بعضی از موارد، این برای بیان اصل حلّیت است؛ وگرنه آن خطر طلاق را که ویرانی خانمان است به همراه دارد.
در آیه اوّل فرمودند که ﴿وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ﴾؛ عده طلاق را نگه دارید. تنها برای طلاق رجعی نیست که ﴿لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً﴾، این اهمیت مسئله احصاء عدّه در چند فرع است: یکی در مسئله رجوع است که در طلاق رجعی باید عدّه محفوظ بماند، زیرا در زمان عدّه نفقه واجب است، کسوه واجب است، مسکن واجب است، اخراج زن از بیت حرام است، خودش بخواهد خانه را ترک کند حرام است و در زمان عدّه، رجوع ممکن است بدون عقد مستأنف و مانند آن. اینها احکامی است که مترتب بر عدّه رجعی است. اما عدّه چقدر است که ﴿أَحْصُوا الْعِدَّةَ﴾؛ عده را احصا کنید! بخشی از اینها در سوره مبارکه «بقره» آمده، بخشی هم در همین سوره «طلاق». آنچه در سوره مبارکه «بقره» آمده یک مقدارش طلاق ذات حمل است که ذات حمل عدّهاش همان وضع حمل است. در آیه 228 سوره مبارکه «بقره» این بود که ﴿وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوء﴾؛ زنهایی که اهل عادتاند سه طُهر یعنی در طهر غیر مواقعه وقتی طلاق واقع شد، باید دو بار حیض ببینند و بعد از هر بار که حیض دیدند طاهر بشوند تا در طُهر سوم حکم خاص خودش را پیدا کند. این سه طهر را باید به عنوان عدّه نگه دارد، ﴿وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوء﴾ که ﴿لاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکْتُمْنَ﴾، در طلاق رجعی ﴿وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ﴾ و مانند آن. در طلاق وفات عدّه او چهار ماه و ده روز است، که آیه 234 سوره «بقره» این بود: ﴿وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوَاجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾، مرد که بمیرد زن چهار ماه و ده روز باید عدّه نگه دارد. گرچه آن انفساخ است نه طلاق، چون فاصله بین زن و مرد گاهی به طلاق است گاهی به فسخ است گاهی به انفساخ. انفساخ یعنی قهراً این علقه زوجیت منقطع میشود. این انفساخ یا تکوینی است نظیر مرگ مرد، زن هم که البته همین طور است. یا تشریعی است نظیر ارتداد «أحدهما» معاذالله. «أحدهما» که مرتد بشوند عقد همان لحظه منفسخ میشود. در جریان مرگ فرمود: ﴿وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ﴾، این عدّه هست ولی عدّه طلاق نیست. ﴿یَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾، اینها ﴿یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً﴾، چهار ماه و ده روز باید عدّه نگه دارد. این عدّه انفساخ است نه فسخ و نه طلاق.
اما بخشهای دیگر را در همین سوره مبارکه «طلاق» بیان کردند که: ﴿وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِن نِسَائِکُمْ﴾، زنها اگر «فی سنّ من تحیض» هستند و «تحیض» هستند که همان ﴿ثَلاَثَةَ قُرُوء﴾ است و اگر در سن «من لا تحیض» هستند که یائسهاند یا مشکوکاند که آیا یائسهاند یا یائسه نیستند ولی «لا تحیض»اند، اینها ﴿فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ﴾، آن سه طُهر برای کسی است که اهل عادت است، این سه ماه برای کسی است که اهل عادت نیست. حالا یا یائسه است یا هنوز به یائسه نرسیده، یا سن بالاست یا پایین. ﴿وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِن نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ﴾، این یک گروه؛ ﴿وَ اللاَّئِی لَمْ یَحِضْنَ﴾، گروه دیگر. یا سن از حدّ حیض گذشت سه ماه است، یا به سن حیض نرسیده سه ماه است و آن مرگ عدّه هست؛ اما عدّه طلاق نیست عدّه فسخ نیست عدّه انفساخ است و آنهایی که باردار هستند عدّه آنها وضع حمل است. فرمود: ﴿وَ أُولاَتُ الأحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ﴾.
پرسش: سه تا قرء با سه تا طُهر چه فرقی دارد؟
پاسخ: قُرء گاهی به معنی حیض است گاهی به معنی طُهر. آن را فقه و روایت باید مشخص کند.
پرسش: سه تا طُهر سه ماه میشود.
پاسخ: نه گاهی کمتر از سه ماه است گاهی بیشتر از سه ماه است. این به عادت زن وابسته است. غالباً در ماه اتفاق میافتد، ولی گاهی کمتر از ماه است گاهی بیشتر از ماه است و اما در مسئله یائسه یا ﴿اللاَّئِی لَمْ یَحِضْنَ﴾، همان سه ماه است.
«فتحصّل» که عدّه گاهی چهار ماه و ده روز است، گاهی سه طُهر است، گاهی سه ماه است، گاهی به وضع حمل است؛ منتها آن چهار ماه و ده روز عدّه طلاق نیست، عدّه فسخ نیست، عدّه انفساخ است، چون مرگ نه طلاق است نه فسخ، انفساخ قهری است. حالا این تفصیلش به خواست خدا روشن میشود.
غرض آن است که اینکه در اوّلین آیه سوره «طلاق» فرمود: ﴿وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ﴾، اختصاصی به طلاق رجعی ندارد، اختصاصی به طلاق سه طهر ندارد؛ در هر طلاقی یک عدّه هست. اما در جریان مرگ مشمول این نیست، آن یک بحث دیگری است، آن انفساخ است نه فسخ است و نه طلاق. ﴿أَحْصُوا الْعِدَّةَ﴾ ناظر به این است این اصل کلّی است این به منزله متن است، شرحش مقداری در سوره «بقره» گذشت که ﴿وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوء﴾، سه قسم آن هم در آیه چهار همین سوره است که ﴿وَ اللاَّئِی لَمْ یَحِضْنَ﴾، ﴿وَ اللَّائِی یَئِسْنَ﴾ و ﴿وَ أُولاَتُ الأحْمَالِ﴾. این سه قسم را در آیه چهارم همین سوره بیان کرد.
فرمود: ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ﴾ که گذشت. این اِشهاد امر واجب است، یک؛ وجوبش هم وضعی است و نه تکلیفی، دو. یعنی چه وضعی است؟ یعنی شرط صحت طلاق اشهاد است. نه اینکه اشهاد یک واجب تکلیفی باشد؛ نظیر اینکه ﴿إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم﴾[1] وضو واجب تکلیفی نیست واجب وضعی است؛ یعنی «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ»،[2] شرط صحت صلات که واجب است وضوست نه اینکه وضو واجب است. البته وضو ذاتاً مستحب است، و این طور نیست که خود وضو واجب مستقل باشد که اگر کسی نماز نخوانده دو تا عقاب داشته باشد یکی وضو نگرفته یکی نماز نخوانده است. وضو واجب وضعی است نه واجب تکلیفی. مستحب نفسی است و واجب وضعی. این هم که دارد شهادت بدهید اشهاد کنید، این وجوب وضعی دارد. اینکه میگویند امر برای وجوب است درست است؛ اما وجوب گاهی تکلیفی است گاهی وضعی. نظیر ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم﴾ واجب است، ﴿أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ﴾ واجب است؛ منتها وجوب وضعی دارد.
﴿وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنکُمْ﴾، منتها این شهادت اقامهاش «لله» باشد. قرآن کتاب موعظه است «جذب الخلق الی الحق» است شفا است: ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَة﴾[3] چه اینکه فرمود: ﴿هُدی لِلنَّاسِ﴾[4] اما کسی که از او بهره میبرد مؤمن است. با اینکه قرآن ﴿هُدی لِلنَّاسِ﴾؛[5] اما در سوره «بقره» فرمود: ﴿هُدیً لِلْمُتَّقینَ﴾[6] چون اهل تقوا هستند که استفاده میکنند؛ وگرنه او ﴿هُدی لِلنَّاسِ﴾ است. این هم «موعظةً للناس» است؛ اما کسی که از این موعظه پند میگیرد مؤمن است. فرمود: ﴿یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ﴾. وگرنه این موعظه است برای همه، هدایت است برای همه، نور است برای همه، مصباح است برای همه و مانند آن.
﴿ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ﴾ و چون تعلیم و تزکیه در قرآن کریم کنار هم یاد شده است فرمود: ﴿وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾، اگر کسی اهل تقوا باشد هرگز در کار نمیماند. نه در شبهات علمی که حوزه و دانشگاه با آن روبهرو هستند میماند، به هر حالیک راهحلّ پیدا میکند؛ یا خودش حلّ میکند یا همبحثش حلّ میکند، یا استادش حلّ میکند، یا شاگردش حلّ میکند. خیلی از بزرگان گفتند که بسیاری از شبهات ما به وسیله شاگردان ما حلّ شد. طرزی سؤال کردند یا طرزی احتمال دادند، یا طرزی مطرح کردند که ما خودمان متوجه شدیم. خیلی از بزرگان در شرح حالشان آمده است. خدا به هر وسیلهای باشد این شبهه را حلّ میکند. این بیان نورانی حضرت که فرمود اگر کسی اهل تقوا باشد «مَخْرَجاً مِنْ شُبُهَاتِ الدُّنْیَا وَ مِنْ غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ شَدَائِدِ یَوْمِ الْقِیَامَة»[7] همین است. اگر مشکل اقتصادی و اینها داشته باشد حلّ میشود. ممکن نیست کسی اهل تقوا باشد و بماند. این وعده الهی است و خدا ﴿لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ﴾،[8] هیچ ممکن نیست خدا خُلف وعده بکند. اگر جامعه اهل تقوا باشد هیچ چیزی آن را از پا در نمیآورد. حضرت هم فرمود آیهای نازل شده است که تمام مشکلات را حلّ میکند؛ منتها اینها بیراهه نروند. اینها که بیراهه نروند آن ذات اقدس الهی اینها را از هر خطری نجات میدهد.
﴿وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ هست این سه قسمت است که فرمود: «مَخْرَجاً مِنْ شُبُهَاتِ الدُّنْیَا وَ مِنْ غَمَرَاتِ الْمَوْتِ» در هنگام احتضار «وَ شَدَائِدِ یَوْمِ الْقِیَامَة».
﴿وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾، به ما هم گفتند: «کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو»؛[9] شما از راهی که امید ندارید امیدوارتر باشید تا موحّدانه زندگی کنید. در این حدیث نورانی به سه آیه هم تمسک کردند، گفتند وجود مبارک موسای کلیم مثلاً به طمع نار رفت ولی نور نصیبش شد. او در کوه طور از راه دور ناری را دید. هوای سرد عائله هم همراه او گفت شما اینجا باشید بروم یک مقدار آتش بیاورم که گرم بشوید. این به امید نار رفت ولی نور وحی و نبوت نصیبش شد. آن بانوی سبأ به طمع کارهای سیاسی و موفقیتهای سیاسی رفته نزد سلیمان(سلام الله علیه)، اسلام نصیبش شد گفت: ﴿وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینََ﴾[10] در خیلی از موارد بود که اینها به امید یا طمع چیز کمی رفتند ولی به چیز مهمتری نائل شدند. ساحران فرعون به طمع جایزه و به امید جایزه رفتند گفتند اگر شما پیروز شدید بر موسای کلیم(سلام الله علیه) فلان جایزه برای شماست اینها به طمع یا به امید جایزه رفتند ولی نور اسلام نصیبشان شده است که اسلام آوردند گرچه شربت شهادت نوشیدند؛ لذا این یک اصل کلّی در دین ماست که «کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو» تا پیوند تقوا با غیب محفوظ باشد.
فرمود: ﴿وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾، گفتند این آیه در برابر آیه سوره مبارکه «طه» است. در سوره «طه» فرمود: ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی﴾، کسی از نام من و یاد من اعراض بکند، ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾،[11] «ضنک»؛ یعنی تنگ. این در سختی قرار میگیرد. ممکن است مال فراوانی دستش باشد اما همیشه گرفتار یا زندان است یا فراری است. اینکه از یاد خدا و نام خدا فاصله گرفته است در فشار است. آنکه به نام خدا و یاد خداست در فراخ است. ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾، در قبالش: ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾. این ممکن است خیلی چیز داشته باشد؛ اما ناچار است فرار کند یا ناچار است مخفیانه زندگی کند یا گرفتار فقر توانفرساست یا گرفتار داشتن و بیچارگی و بدبختی است.
﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾؛ ما او را در قیامت کور محشور میکنیم. این در قیامت اعتراض میکند میگوید که چرا ما را کور محشور کردی؟ این دو تا مطلب دارد: یکی اینکه این کوری «یوم القیامة» را تفسیر میکند؛ یکی هم تعلیل میکند. تفسیر یعنی اینکه میگوید کوری در قیامت یعنی چه؟ تعلیل این است که چرا ما تو را کور محشور کردیم؟ اما آن تفسیر معنای کوری «یوم القیامة» که ﴿نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾، نه یعنی کور، بلکه یعنی بهشت را نمیبیند، انبیا را نمیبیند، مؤمنین را نمیبیند، فضایل را نمیبیند، جهنم را میبیند، نعره جهنم را میبیند، مار و عقرب را میبیند. بعد تعلیل: اعتراض میکند که ﴿لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی﴾[12]؟ خدا میفرماید ما که کاری نکردیم، هر طوری که در دنیا بود همان طور محشور کردیم. اینکه میگوید چرا مرا کور محشور کردی من اینها را نمیبینم؟ ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَ قَدْ کُنتُ بَصِیراً﴾، مگر بنا نبود انسان به هر نحوه هستند محشور بشوند؟ من در دنیا بینا بودم چرا مرا کور محشور کردی؟ جواب: ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾، ما هیچ کاری نکردیم، ما تو را کور نکردیم. تو در دنیا مسجد و مراکز مذهب و حوزه و دین و قرآن و عترت و اینها را نمیدیدی مراکز فساد را میدیدی. الآن همان طور محشور کردیم، ما که کاری نکردیم. در دنیا این همه مراکز فرهنگی بود، آنها را نمیدیدی، هر جا جای فسا بود آنجا را میدیدی. الآن هم انبیا و اولیا و بهشت و صلحا را نمیبینی، اینها که در قیامت کور هستند میگویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا﴾؛[13] همینها میگویند. ذات اقدس الهی وقتی جهنم را نشانشان داد فرمود: ﴿أَ فَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾[14] در دنیا میگفتی اینها حرف است! حالا حرف است یا میبینی؟ اینها میگویند؟ ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا﴾. این است که در قیامت کور محشور میشوند؛ یعنی کور از فضایل و اولیا و انبیا. در دنیا کسی مسجد و مرکز مذهب و قرآن و عترت را نبیند، در آخرت هم نمیبیند فقط جهنم را میبیند. پس این طور نیست که ﴿وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾؛ یعنی کور محشور میشود. این تفسیر عمی، یک؛ تعلیل عمی، دو؛ هر دو در سوره مبارکه «طه» است. آنها میگویند: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی﴾، جواب میدهد ما که اعمی نکردیم. ﴿کَذلِکَ﴾؛ یعنی «کذلک» ﴿أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا﴾؛ این آیات ما را ندیدی امروز هم نمیبینی، همین! وگرنه این همه جهنم را ما به تو نشان میدهیم، این همه کفّار و منافقین را نشان میدهیم.
این طور نیست که کسی مراکز دین را اینجا نبیند آنجا بتواند اهل بیت را ببیند امام حسین را ببیند. این طور نیست هر چیزی حسابی دارد. آنجا نتیجه کار ماست. فرمود ما هر کاری که تو در دنیا کردی، ﴿کَذلِکَ﴾؛ یعنی «کذلک» یعنی هر طور بودی ما محشور کردیم. مرد بودید، دست و پا داشتید همین طور! چیزهای خوب را نمیدیدی، چیزهای بد را میدیدی، الآن هم همین طور است، ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾. نسیان یعنی ترک. ما ترکت کردیم، تو آنجا دین را ترک کردی، ما هم اینجا ترک کردیم. یک چنین جهانی است، این طور نیست که بیخود چیزی را بر او تحمیل کنند که خودش در دنیا با دست خودش تأمین نکرده است.
پس اینکه فرمود: ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾، در قبالش ﴿وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾. این دفاع مقدس معجزه قرآن است. شما نمیدانم آن وقت یادتان است یا نه؟ بودجه نفت را روی هر بشکه 24 دلار بستند. 24 دلار! گفتند سه هشت تا 24 تا. هشت دلارش صرف بودجه عمرانی. هشت دلارش صرف حقوق کارمندان. هشت دلارش صرف جنگ. این بودجهای بود که بستند. این تاریخ بیهقی نیست! این برای گذشته نیست این برای زمان خود ماست. بودجه با 24 دلار بسته شد. بنا شد سه هشت تا، 24 تا؛ کشور با این بگردد. همین استکبار جهانی همین استعمار همین بریتانیا همین روباه پیر همین صهیونیسم اینها نشستند نشستند نشستند تمام ذخائر نفتی را بیرون آوردند عده زیادی را هم وادار کردند که تولید را زیاد کنند نفت شده بشکهای هشت دلار. حالا بودجه روی 24 دلار بسته شد. نفت شده هشت دلار؛ یعنی یک سوم. آن هم خلیج فارس ناامن. کشتیها را مرتّب میزدند. ایران مجبور بود که بیمه آنها را هم بدهد، هزینه آنها را هم بدهد با کشتی خودش نفت را از این منطقه خطر بیرون ببرد حالا چقدر میماند خدا میداند! این کشور بود. چگونه شد در آن بحران حفظ شد؟ فقط خدا، فقط امام، فقط قرآن. معجزه یعنی همین! این را بررسی کنید این برای تاریخ بیهقی نیست این برای دویست سال و سیصد سال قبل نیست. این همین زمان بود این همین امام بود این همین شهدا بودند همین مبارزین بودند همین شما و پدران شما و فرزندان شما بودند. کشور اداره شد. پیروز شد با همان هشت دلار. چه طور شد؟ ما چه میدانیم چه طور شد؟ آنکه مسئول است گفت من اداره میکنم و کرد.
الآن چند تا موش و چند تا بانکی بیعرضه آمدند این بساط را فراهم کردند همه چیز در این مملکت هست. چرا زیاد میخرند؟ چه حرصی است؟ چرا ما موش باشیم؟ این آیهای که فرمود: ﴿وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ﴾[15] فرمود چرا مثل موش زندگی میکنید که میخواهید پسانداز کنید؟ چرا مثل کبک و کبوتر نیستید؟ میلیونها ماهی صبح بلند میشوند تا غروب میگردند در دریا بانکی ندارد پساندازی ندارد موش نیست، شام و نهارشان تأمین است. میلیونها پرنده از جایی به جایی بال بال میزنند با دست خالی میآیند با دست خالی میروند، ولی با شکم پر برمیگردند. فرمود چرا مثل اینها نیستید؟ چرا مثل کبک نیستید؟ چرا مثل کبوتر نیستید؟ چرا مثل این مرغهای فضایی نیستید؟ چرا مثل موش زیر زمین هستید؟ ای کاش به ما میگفتند هرشب قرآن به سر بکنید! اینها عملی هم شد مهاجرین را چه کسی راه انداخت؟ چه عاملی مهاجر را راه انداخت از مکه به مدینه؟ اینها بال بال، بال بال زدند با دست خالی آمدند. همین آیه اینها را راه انداخت. فرمود موش را ما روزی میدهیم کبک را هم ما روزی میدهیم، شما کبک باشید بال بزنید بروید در مدینه، اگر ما شما را تأمین نکردیم، کردند. این قرآن است، این دین است!
آن وقت حالا ما چهار تا مسئول بیعُرضه داریم چهار بانکی بیعُرضه داریم چهار تا موش داریم این به کشور آسیب نرساند، به انقلاب آسیب نرساند، به نظام آسیب نرساند. این شهدا حیّ هستند. مرزوقاند، طلبکارند و آه اینها اثر دارد. این آیات اثر دارد.
پس ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ﴾ ما تجربه کردیم. ﴿یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾، از آن طرف: ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾. هیچ کس بدون روزی نمرده است. فرمود شما بکوشید:
چو سرو و سنبله بالاروش باش ٭٭٭ بنفشهوار سوی پَست منگر[16]
همهاش گرفتار انبار و ذخیره نباشیم. الآن بحث، بحث طلاق است میبینید بحث اقتصاد و بحث تقوا و اینها را ذکر میکند. این ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ﴾،[17] با ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ را به هم میدوزد و گرنه الآن بحث فقهی است در بحث فقهی چه کار به مسائل اقتصادی دارد؟ میگوید این کار را بکن، ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ﴾، آنجا هم فرمود: ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾. ما اینها که در دنیا این گونه هستند در قیامت هم همین طور محشور میکنیم. ما کسی را کور محشور نمیکنیم. آنها اعتراض میکنند، خدا میفرماید نه، ما تو را کور نکردیم این جهنم و همه را میبینی: ﴿أَ فَسِحْرٌ هذَا﴾ آنها میگویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا﴾. این خداست؛ لذا فرمود این کار را نکنید جامعه را به هم نزنید مضطرب نکنید. ﴿وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾، ما به هر حال باید وکیل بگیریم. مگر ما همه امور را بلد هستیم؟ هیچ وکیلی نیست مگر خدا. ما هر اندازه که او دستور داد عمل بکنیم، بقیه را او تأمین میکند. ﴿وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾، ببینید اثنای بحث طلاق است، اثنای بحث فقهی است. این میشود نور، برای اینکه شما هیچ علمی نمیبینید هیچ کتابی نمیبینید که در مسائل فقهی حالا سفارش تقوا بکنند. نه در عقلیات این طور است، نه در نقلیات این طور است.
﴿قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً﴾؛ خدا برای هر چیزی اندازهای معین کرده است. فرمود: ﴿وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ﴾؛ عده را بشمارید. عدّه را یک مقدار در سوره مبارکه «بقره» یک مقدار اینجا فرمود؛ فرمود: ﴿وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِن نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ﴾، که آیا یائسهاند واقعاً یا در حالت ریبهاند؟ این ﴿فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ﴾؛ سه ماه این یک گروه. ﴿وَ اللاَّئِی لَمْ یَحِضْنَ﴾؛ اینهایی که یا حالا به حد یأس نرسیدند، در سن «من تحیض» هستند و «لا تحیض»؛ یا اصلاً حائض نشدند، اینها هم سه ماه. این هم دو گروه. ﴿وَ أُولاَتُ الأحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ﴾؛ اگر کسی باردار بود و مطلقه شد، عدّه او وضع حمل اوست. بعد میفرماید: ﴿وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً﴾. «یُسر» هم مستحضرید که قرآن کریم فرمود هر جا سختی باشد دو برابر آن آسانی است. در روایت است این مضمون که اگر سختی برود در سوراخی، آسانی میآید آن را به فشار از سوراخ در میآورد. [18]اما آن را از این آیه کریمه استفاده کردند که ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾، مستحضرید که هم یُسر تکرار شده هم عُسر. منتها عُسر با «الف و لام» تکرار شده، یُسر بدون «الف و لام» تکرار شده است. عُسر با «الف و لام» یعنی دومی همان اوّلی است. ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾، «العسر» دومی همان «العسر» اوّلی است چون با «الف و لام» است و اشاره به عهد است؛ یعنی همان یکی. اما «یسر»ها چون «الف و لام» ندارند دو تا یسر هستند؛ یعنی هر جا سختی باشد یُسر آن دو برابر است. این وعده خداست. ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾؛ یعنی هر جا سخنی باشد دو برابرش آسانی است. اگر پنجاه درصد سختی است صد درصد آسانی است. چرا ما باور نکنیم؟
﴿ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ﴾؛ لغزشها را برمیدارد، میپوشاند و کمکم رفع میکند بعد ﴿وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً﴾، که امیدواریم ـ إنشاءالله ـ این نظام به برکت صاحبش محفوظ بماند.
«و الحمد لله رب العالمین»
[2]. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص33.
[4]. سوره انعام، آیه185؛ سوره آلعمران، آیه4؛ سوره انعام، آیه91.
[5]. سوره بقره، آیه185.
[6]. سوره بقره، آیه2.
[7]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج67، ص: 281
[8]. سوره آل عمران, آیه9؛ سوره رعد، آیه31.
[9]. الامالی(للصدوق)، ص178؛ «کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ(علیه السلام) خَرَجَ یَقْتَبِسُ لِأَهْلِهِ نَاراً فَکَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَجَعَ نَبِیّاً وَ خَرَجَتْ مَلِکَةُ سَبَإٍ فَأَسْلَمَتْ مَعَ سُلَیْمَانَ وَ خَرَجَ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ یَطْلُبُونَ الْعِزَّةَ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِینَ».
[10]. سوره نمل، آیه44.
[11]. سوره طه، آیه124.
[12]. سوره طه، آیه125
[13]. سوره سجده، آیه12.
[14] .سوره طور، آیه15.
[15]. سوره عنکبوت، آیه60.
[16]. دیوان شمس، غزل1044.
[17]. سوره بقره، آیه129.
[18]. نهج الفصاحة(مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله)، ص649.