29 09 2015 450111 شناسه:

تفسیر سوره شوری جلسه 21 (1394/07/07)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُوْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ (۲۰) أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَ لَوْلاَ کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (۲۱) تَرَی الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ (۲۲) ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (۲۳)

کافی نبودن آرزوی محض برای رسیدن به اهداف دنیوی و اخروی

انسان برای اینکه به مقصد برسد، چه مقصدهای دنیایی و چه مقصدهای اخروی، چارهای جز عمل و کوشش و فعالیت برای او نیست؛ فرمود: ﴿لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ،[1] کار با «اُمنیِّة»[2] و آرزو پیش نمیرود، کار با اعتقاد و عمل صالح به سامان میرسد، پس با «اُمنیِّة»، آرزو و با تمنّی محض کسی به مقصد نمیرسد، این مطلب اول.

کار فنی و علمی عمیق: راه رسیدن به اهداف دنیوی و اخروی

مطلب دوم آن است که برای رسیدن به مقاصد دنیایی یا اُخروی، نه تنها کار لازم است، بلکه کار دشوار و حساب شده لازم است که از آن به «حَرثْ» یاد کردند؛ نظیر کشاورزی که تا یک جان تازهای پیدا نشود ثمر نمیدهد. بنابراین چه کار دنیا و چه کار آخرت، شبیه کشاورزی است که کار فنّی و عمیق علمی است.

تفضّلی بودن پاداش الهی برای بهشتیان

مطلب سوم آن است که اگر کسی در اثر سیئات گرفتار عِقاب شد، این به عدل الهی است و اگر به فیض ثواب رسید، این به فضل الهی است؛ اینطور نیست که انسان استحقاق ثواب داشته باشد، چون «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک‏»،[3] این دعا که گاهی در قنوتها خوانده میشود یا به عنوان تعقیبات خوانده میشود، محصول آن آیه قرآنی است که ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ،[4] چون «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک‏» پس پاداشی که بهشتیها از خدای سبحان دریافت میکنند، این به فضل الهی است و نه به استحقاق؛ لذا در آیه 22 همین سوره مبارکه فرمود: ﴿وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.

تفاوت نظام علّی و معلولیِ دنیا و آخرت

مطلب چهارم آن است که نظام «عِلّی» هم در دنیا حاکم است و هم در آخرت؛ یعنی هیچگاه حادثهای بدون سبب ـ چه در دنیا و چه در آخرت ـ پیدا نمیشود؛ منتها در دنیا که ما کار دنیایی یا کار اُخروی میکنیم، نیازمند به «حَرثْ» و کشاورزی است؛ یعنی همانطوری که دربارهٴ کار دنیایی «حَرثْ» و کشاروزی است، دربارهٴ کار آخرت هم «حَرثْ» و کشاورزی است؛ ولی در قیامت که روز پاداش است، پاداشها را هم بخواهیم دریافت بکنیم، این هم براساس نظام «عِلّی» است؛ لکن آن روز دیگر جا برای کشاورزی نیست، آن روز ارادهٴ مؤمن جزء علل و مبادی پیدایش آن کار است. اینکه تعبیر فرمود: ﴿لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یا ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ[5] و تعبیرات دیگری هم در قرآن کریم است که بهشتیها هر چه بخواهند حاصل است؛ یعنی ارادهٴ اهل بهشت جزء مبادی و علل پیدایش آن شیء، میوه و مانند آن در بهشت است. پس چه در دنیا چه در آخرت، کار لازم است؛ منتها در دنیا کار است برای بردنِ ثواب و در آخرت کار است برای دریافت ثواب. کار آخرت اراده است؛ زیرا انسان در آخرت مظهر ذات اقدس الهی است و خداوند با اراده کار میکند «إنَّمَا قَوْلُهُ فِعْلَه‏»، ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾،[6] در بهشت هم مؤمنین با اراده هر چه را که بخواهند حاصل میشود. پس نظام «عِلّی و معلولی» هم در دنیا محفوظ است و هم در آخرت، منتها علّت در دنیا با علّت در آخرت فرق میکند، کار در دنیا با کار در آخرت فرق میکند. اگر کسی بخواهد بهرهٴ اخروی ببرد، باید در دنیا کار آخرت را کشاورزی کند؛ لذا از او به عنوان «حَرثْ» یاد کرده است.

انحصار مهندسی شریعت در خدای سبحان

در مطلب پنجم فرمود شریعت را ذات اقدس الهی به وسیلهٴ انبیا به شما اعلام کرد و تنها شارع جهان خداست. «شِرعَه» یعنی آن آبراه و آن شیب نرم که میشود از طریق آن به آب رسید و شریعهٴ فرات که میگویند برای همین علت است، چون در رودهای بزرگِ تُند از هر جای آن نمیشود آب گرفت، بعضی از جاها که «گُدار» است؛ یعنی شیب ملایم و نرم دارد که انسان میتواند به آن رودخانه برسد، آن را میگویند شریعه، شریعه فرات یعنی چنین جایی. الآن این رودخانههایی که دو طرف آن تند است، از هر جایی که نمیشود آب گرفت؛ جایی که شیب نرم دارد و قافلهها میتوانند به آن آب راه پیدا کنند و از آن راه بروند، آنجا را میگویند شریعهٴ فرات. آنجا بود که عدهٴ زیادی از تیراندازها حافظ بودند که کسی آب به خیام حسینی(سلام الله علیه) نرساند. شریعت یعنی آبراه و به خیابان میگویند شارع، این راه را در حقیقت ذات اقدس الهی مهندسی کرد و مهندسی میکند، هیچکس مهندس راه نیست؛ یعنی مهندس شریعت نیست، مگر خدا! آن وقت دلیل عقلی و دلیل نقلی، چراغی هستند که این راه را به ما نشان میدهند. عقل و نقل دو سراج و دو چراغ میباشند که صراط و راه، یعنی دین را به ما نشان میدهند. این است که در اصول میگویند دلیل عقلی و دلیل نقلی برای کشف شریعت داریم. فرمود شَرع تنها برای ذات اقدس الهی است، بُت و بُتپرستی و امثال آنها که در برابر شریعت الهی قرار گرفتند، مأذون نیستند. در آیهٴ سیزده همین سوره مبارکه «شوریٰ» قبلاً گذشت که فرمود: ﴿شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً و انبیای بعدی؛ یعنی شارع و مهندس و راهساز، خدای سبحان است. در این آیه، یعنی آیه21 سوره مبارکه «شوریٰ» فرمود: ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن؛ بُتهایی برای اینها هست که اینها برای پیروانشان ـ بتپرستها ـ شریعت ساختند؛ یعنی راه ساختند که مأذون الهی نبودند، این میشود «فِریه». فرمود این راه دروغین که به جایی نمیرسد، این به وسیلهٴ بتها تأمین شده است، ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ. این کار، یعنی بتپرستی و بتشدن از سیئات کبیره است و اگر ذات اقدس الهی قیامت را برای کار به عنوان ﴿یَوْمُ الْفَصْلِ﴾[7] قرار نمیداد، در همین دنیا به حیات آنها خاتمه میبخشید، ﴿وَ لَوْلاَ کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ، ﴿کَلِمَةُ الْفَصْل﴾ برای ﴿یَوْمُ الْفَصْلِ﴾ و «یَوْمَ النُّشُور» است که ﴿یَوْمَ الْقِیَامَة﴾[8] است؛ اگر آن روز به عنوان محکمه انتخاب نشده بود، در همین دنیا ذات اقدس الهی، کیفر اینها را به اینها میچشاند، امّا چون آن روز به عنوان ﴿یَوْمُ الْفَصْلِ﴾ مطرح است، در آن روز شما میبینید ظالمین گرفتار عذاب ألیم میشوند.

مشاهده تجسم اعمال بت‌پرستان و مؤمنین در قیامت توسط پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

 به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم خطاب کرد و فرمود: ﴿تَرَی الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ، البته دیدن مخصوص آن حضرت نیست، چون حضرت مخاطب این ندا بود، خدا به او فرمود: تو میبینی، وگرنه همه اهل قیامت به اذن خدا میتوانند ببینند. ﴿تَرَی الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا و آنچه را اینها کسب کردند همان کار ﴿وَاقِعٌ بِهِمْ، این به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) تجسّم اعمال را نشان میدهد.[9] نفرمود به اینکه ما جَزای اینها را به اینها میدهیم، فرمود خود آنچه را اینها کسب کردند دامنگیرشان میشود؛ یعنی خودِ عمل به صورت دیگری درمیآید که دامنگیر اینها میشود. ﴿تَرَی الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ؛ یعنی «خائفین» ﴿مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ؛ یعنی همین ﴿مِمَّا کَسَبُوا که ﴿وَاقِعٌ بِهِمْ، پس چیز دیگری نیست؛ عمل به یک صورت دیگری درمیآید که اینها از آن صورت عمل رنج میبرند؛ مثل اینکه یک وقت انسان گرفتار غدّهای میشود، این غدّه چیست؟ غذای مسمومی که خورد، این وقتی در کارگاه بدن قرار بگیرد، بعد به صورت غدّهای درمیآید، این غدّهٴ بدخیم محصول همان غذاست و چیز دیگری نیست! کاری کرده است که این کار به صورت غدّهٴ بدخیم درآمده است، این همتا و نظیر آن است، چیز دیگری که نیست و از جای دیگری هم به این بدن وارد نشده است. اینجا هم میفرماید آنچه را اینها کسب کردهاند ﴿وَاقِعٌ بِهِمْ؛ ولی در برابر ظالمین که به دنبال بت و بتپرستی میباشند، موحّدانی هستند که در مَدار توحید حرکت میکنند، اعتقاداً و عملاً مسیر توحید را طی میکنند: ﴿وَ الَّذِینَ آمَنُوا که حُسن فاعلی است، ﴿وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ که حُسن فعلی است؛ آدم طیّب و طاهر هستند، چون عقیده آنها سالم است؛ کار خوب انجام میدهند، چون مطابق با شریعت کار میکنند؛ این گروه در بوستانهای بهشت به سر میبرند و هر چه بخواهند برای آنها حاصل است، این قدر مشترک بین همه مؤمنین است؛ امّا آنها که برابر آیه پایانی سوره مبارکه «قمر»، گذشته از ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ،[10] ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ حضور پیدا میکنند، جزء اوحدی از اهل ایمان هستند. ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ،[11] این ﴿مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ برای اوحدی از اهل ایمان است و آنچه مشترک بین همه مؤمنان است، همین است که فرمود: ﴿فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَا یَشَاءُونَ، اگر جزء اوحدی بودند ﴿عِندَ رَبِّهِمْ هستند و اگر چنین نبود، آن مقام را ادراک نمیکنند و اگر ﴿عِندَ رَبِّهِمْ شدند ﴿ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.

مدیریت عالم، بر محور رحمتِ رحیمیه و رحمانیهٴ خدای سبحان

مطلب ششم آن است که دین را چه چیزی اداره میکند؟ درست است که گاهی مسئلهٴ ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ،[12] امّا این در حدّ ضرورت و نهایت است. قبلاً هم ملاحظه فرمودید که دین جهنّم دارد، عذاب دارد، بگیر و ببند دارد، امّا بگیر و ببند نه در خطّ مقدّم است، نه همسطح رحمت رحیمیّه است. رحمت رحمانیّه نقشهکشی میکند که کجا عذاب شود. اینکه گفته شد رحمت خدا بیشتر از غضب خداست، این سخن درست است؛ امّا روایات یک مطلب دقیقتری میگویند؛

لطف خدا بیشتر از جرم ماست ٭٭٭ نکته سربسته چه دانی خموش[13]

نه تنها لطف خدا بیشتر از غضب خداست، بلکه لطف خدا پیشتر از غضب اوست، این مهم است! یعنی چه که پیشتر است؟ یعنی مهندسیِ کار خدا را رحمت او اداره میکند. نقشهٴ جهان به دست کیست؟ به دست غضب خداست یا به دست رحمت خدا؟ آیا غضب خدا در ردیف رحمت خداست که خدا هم رحمت دارد و هم غضب که گاهی غضب نقشه میکشد و گاهی رحمت؟ یا نه، رحمت مقابل ندارد؟ آن رحمت رحمانیّه که «وَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ»[14] و در قرآن هم آمده است که ﴿وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ،[15] این مقابل ندارد، این «الرَّحْمٰن» مقابل ندارد. نقشهٴ کارهای جهان به دست «الرَّحْمٰن» است و عالَم را «الرَّحْمٰن» دارد اداره میکند. این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه که فرمود: «وَ أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِه‏»[16] همین را دارد تفسیر میکند؛ یعنی مهندسی عالَم به دست رحمت است و نقشهٴ راه را رحمت ترسیم میکند؛ این رحمت ترسیم میکند که کجا جای عفو باشد، کجا جای انتقام باشد؛ آنجا که جای انتقام است برابر رحمت است، رحمت الهی اقتضا میکند که یک بگیر و ببندی هم باشد تا حق مظلوم از ظالم گرفته شود. اینچنین نیست که خدا رحمت و غضبی دارد، اینچنین نیست که ما هم ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ[17] خیر! ما ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ یک، ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ دو، آن عقل که رحمت رحمانیّهٴ الهی را نشان میدهد، آن رهبری میکند و نقشهٴ راه تنظیم میکند که کجا ﴿أَشِدَّاءُ و کجا ﴿رُحَمَاءُ؛ اینچنین نیست که اینها در مقابل هم باشند یا «عِدل» و همتای هم باشند. این دو، دو کفهٴ ترازویی هستند که به رهبری یک شاهین عمل میکنند و آن شاهین، شاهین رحمت است، آن دیگر مقابل ندارد؛ این از لطایف بیانات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه است که فرمود: «وَ أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِه‏»، این مهندس نقشه میکشد که کجا غضب باشد و کجا رحمت؛ مثل مهندسی که دارد نقشهٴ ساختمان طرّاحی میکند، کجا اتاق مطالعه باشد؟ کجا جای پذیرایی باشد؟ کجا جای استراحت باشد و کجای جای دستشویی؟ این نقشه راه را علم تنظیم میکند، اینطور نیست که دستشویی در کنار اتاق مطالعه «عِدل» هم باشند، نقشهٴ مهندس به دست کیست؟ نقشهٴ این ساختمان را چه کسی دارد تنظیم میکند؟ علم دارد تنظیم میکند، اینطور نیست که دستشویی در قبال اتاق مطالعه باشد، آن علم است که میگوید کجا دستشویی باشد و کجا جای استراحت باشد. رحمت خدا دارد عالَم را تنظیم میکند، رحمت خدا پیش از غضب اوست، نه بیش از غضب او! نه اینکه خدا رحمت و غضبی دارد و رحمتش بیشتر از غضب اوست، این هست! رحمت او بیشتر از غضب اوست! اما آنکه مهمتر از همه است این است که هر دو مأموم میباشند؛ رحمت رحیمیّه مأموم است؛ غضب و انتقام الهی که فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ مأموم است؛ این دو مأموم، دو صف از نماز جماعت هستند که به امامت رحمت مطلقه کار میکنند. «وَ أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِه‏»، چقدر این سخن شیرین است؟! این است که ما این کلام را میبوسیم! فرمود قبل از اینکه او بگوید بگیر و ببند، «رحمت» امام است، آن امام دستور میدهد که کجا ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ و کجا بگویید: ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ.[18] نقشهٴ راه را رحمتی که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ به عهده میگیرد، بنابراین چیزی به عنوان غضب در عالَم نیست، رحمت است که دارد جهان را اداره میکند.

مأموریت پیامبر بر اداره جامعه با محوریت غدیر

اگر این رحمت بخواهد پیاده شود، به پیغمبر(صلی الله علی و آله و سلم) میفرماید غدیری درست کن که با مودّت جامعه اسلامی اداره شود، من از شما مزد میخواهم و مزد من هم دوستی است که دوستی غدیر است. خیلی این حرف شیرین است! ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.

ولایت، بارزترین، کاملترین و شفاف‌ترین مصداق حسنه

این مودّت ﴿فِی الْقُرْبَی﴾ هم حَسنه است. ما هر جا تشویق کردیم و گفتیم حسنات داشته باشید و گفتیم: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا[19] یا ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا،[20] بارزترین، کاملترین و شفّافترین مصداق حسنه، ولایت است. فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً، از این شفّافتر شما چه میخواهید؟! این دیگر جدا که نیست تا بگوییم تفسیر به رأی است یا با روایت مشخص شده است! فرمود مودّت اهل بیت اجر است و اگر کسی حَسنه بیاورد ما بیشتر از این به او میدهیم و این حَسنه هم مصداق بارزش همان ولایت است.

محبت و مودّت به اهل‌بیت راه رسیدن به جامعه متحد

پس ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً، آن مزد رسالت که قدر مشترک بین میلیونها مسلمانهاست دوستی اهل بیت است، این میتواند جامعه را متّحد کند! اگر هفته وحدت است، ایّام وحدت است، سال وحدت است، ماه و روز وحدت است، تنها راه، این محبّت است که وحدت میآورد و این دوستی است که محبّت میآورد، وگرنه «کُلٌّ یجرُّ النّار إلی قُرصه»[21] که مودّت نمیآورد! شما ببینید که عالَم دارد با مودّت اداره میشود! این «حدیث کساء»[22] را شما زیارت کنید و مطالعه کنید ـ بالاخره میخوانید ـ هر مشکلی که انسان دارد و این حدیث کساء را بخواند، در آن مجلس این مشکل حل میشود. شما ببینید اول و وسط و آخر، آخر و وسط و اول این «حدیث کساء» محبّت است؛ فرمود من به محبّت اینها آسمان و زمین را خلق کردم و به محبّت اینها «سَماَّءً مَبْنِیَّةً» آفریدم! اگر در «حدیث کساء» است سخن از مودّت است، اگر در آیه سوره «شوریٰ» سخن از محبّت است، عالَم را دوستی اداره میکند! این بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) که قبلاً طرح شده بود همین است، فرمود: «تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُمْ إِحْیَاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لِأَحَادِیثِنَا»؛[23] فرمود شما شیعههای ما هستید، یکدیگر را ترک نکنید و جلسات داشته باشید، شما که شیعیان ما هستید و جلساتی دارید، حرف چه کسی را نقل میکنید؟ حرف ما را نقل میکنید! «تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُمْ إِحْیَاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لِأَحَادِیثِنَا» و خاصیت احادیث ما این است «وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْض‏»؛ این احادیث ما درس محبّت و مودّت و عاطفه میآورد. همه ما شنیدیم که میگوییم سنگ روی سنگ بند نمیشود که حرف حقی هم هست، چون سنگ روی سنگ که بند نمیشود! در این بُرجهای بزرگی که دارند میسازند، سنگ که روی سنگ بند نمیشود، یک ملات نرمی اینها را نگه میدارند، فرمود حرفهای ما، مودّت ما، محبّت و راهنمایی ما، آن ملات نرم است که این سنگها را نگه میدارد که این میشود ساختمان و بُرج! اگر این ملات نرم نباشد که سنگ روی سنگ بند نمیشود. فرمود ما آن نرمش را میآوریم، آن گذشت را میآوریم، آن عاطفه را میآوریم، آن دوستی را میآوریم، آن محبّت را میآوریم، آن وقت است که سنگ روی سنگ بند میشود! فرمود: «تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُمْ إِحْیَاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لِأَحَادِیثِنَا وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْض‏».

چگونگی «طبیب دوّار» بودن پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)

 گاهی هم فشاری هست، امّا این فشار نظیر کار همان جرّاحی است که گاهی رَگزَن است و گاهی هم مَرهمنِه است. این بیان نورانی حضرت امیر در نهج البلاغه که پیغمبر و اهل بیتش و خودش(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را در حقیقت معرفی میکند که وصف ممتاز برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است، فرمود: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏»،[24] نه یعنی طبیب دورهگرد! نه یعنی طبیبی که سفر استانی دارد! این «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏» که طبّش را دور میدهد، نه خودش دورهگرد است و سری به افراد میزند! این طبّش دورهگرد است. طبّ یکجا دستور به مَرهم میدهد و یکجا هم دستور به رَگزَنی میدهد؛ این بیان را حضرت در ذیل همان جمله که فرمود «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏» استدلال کرده است، گفت یکجا باید مرهم بدهد، یکجا باید داغ بکند، این دور میزند که کجا جای داغ است و کجا جای مرهم دادن است. یک پزشک جرّاح هم همین کار را میکند، اوّل قطع میکند و جایی را میبرّد بعد مرهم میدهد، این را میگویند دور طب، نه طبیب، دورهگرد است! «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏» که طبّ خودش را دور میدهد، چگونه دور میدهد؟ «أَحْکَمَ مَرَاهِمَه‏»، این مرهم با «هاء» هوّز، همین داروست، این مرهم همان است، اینکه از رحمت نیست که با «حاء» جیمی باشد، او دارد این مرهم را بعد از جرّاحی میزند؛ در نهج البلاغه این مرهم، همین مرهمی است که با «هاء» هوّز است؛ یعنی در نهایت پمادی میدهد؛ اوّل رَگزَنی میکند و خون میآورد، بعد پماد میزند که این را میگویند: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏»، نه اینکه خودش دورهگرد است.

بنابراین نقشه راه این است؛ اگر «حدیث کساء» است، سخن از محبّت است که فرمود به محبّت اینها ما عالَم را آفریدیم؛ اگر آیه است که میفرماید اجر رسالت این است.

ردّ تفسیر نادرست برخی از آیهٴ (مودّت فی ‌القربی)

آنها که نخواستند اهل بیت را خوب ادراک کنند و غدیری فکر کنند، خیال کردند که منظور آیه این است که اجر من این است که قریش با من هماهنگ باشد، قریش کافر را که خداوند اجر نمیدهد! این برای مؤمنین است! اگر کسی مؤمن شد و ایمان آورد به قرآن و عترت، اجر پیغمبر را هم داده است. هیچکدام از انبیا نیامدند اجر بخواهند، اینها هم در حقیقت اجر نخواستند! انبیا همه آمدند براساس ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ[25] اسلام را به مردم عرضه کردند، وجود مبارک حضرت هم همان کار را کردند. انبیا هرکدام آمدند حرف سابقی را تصدیق کردند ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ،[26] به استثنای آنکه ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً،[27] هر دینی شریعه ، منهاج و فروعات جزئی دارد، به استثنای فروعات جرئی، خطوط کلّی دین در توحید و وحی و نبوت و معاد، اینها مشترک هستند؛ لذا فرمود: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ از یک سو، ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ از سوی دیگر. همه انبیا آمدند گفتند: ﴿لاَأَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً. امّا آنکه خاتم انبیاست، برای اینکه دین بماند، در نهایت امامت را جانشینیِ رسالت قرار داد، فرمود با این امامت رابطه دوستانه داشته باشید، نه رابطه تکلیفی! بلکه رابطه تشریعی! دوست اینها باشید و اگر دوست اینها بودید اجر ما را ادا کردید: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی، نه اینکه با ارحام خود خوب باشید یا به قریش بفرمایید با من خوب باشید، این قریشِ مشرک که کاری نکرده و دینی نیاورده تا اجری خداوند به آنها عطا بکند!

بنابراین اساس کار محبّت و مودّت میشود. مودّت هم مثل رحمت رحمانیّه و رحمت رحیمیّه دو قسم است؛ با آن رحمت عقلانی ما میگوییم: ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ یکجا و ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ[28] جای دیگر؛ یعنی این دو در تحت امامت عقلانیت جامعه هستند، آن عقلانیت جامعه میگوید که کجا ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ باش و کجا ﴿رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ باش؛ مثل اینکه ذات اقدس الهی براساس آن رحمانیّت مطلقه، طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) که فرمود رحمت خدا پیش از غضب اوست، رحمت رحیمیّه و غضب را تعدیل و تنظیم میکند و نقشه راه میکشد که کجا جهنّم باشد و کجا بهشت. پس قبل از جهنّم و بهشت، یک مهندسی هست یک هندسه راه و نقشه راه هست که خدا ترسیم کرده است.

آیه 23 این است: ﴿ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، این بشارت خدایی است. بعد فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی، بازگشت این برابر آیات دیگر این است که آنچه را ما خواستیم ـ مُزد ـ به ما برنمیگردد، بلکه به شما برمیگردد ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ،[29] بنابراین اینچنین نیست که ما بگوییم انبیای دیگری چیزی نخواستند و وجود مبارک پیغمبر چیزی خواست؛ آنها گفتند: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللَّهِ، وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی بعد توضیح داد که این مودّت به سود شماست ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ، چیزی که به من برنمیگردد، پس این حرف ایشان هم حرف سایر انبیاست که ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللَّهِ، اینطور نیست که حالا حضرت چیزی برای خودش خواسته باشد یا برای قوم و خویش خودش خواسته باشد. فرمود اگر دوست غدیر شدید، به سود خود شماست! ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ، من که چیزی نمیخواهم! پس اینچنین که ما بگوییم با انبیای دیگری فرق دارند، انبیا همه آمدند گفتند: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللَّهِ، ولی پیغمبر اجر خواست! درست است اینجا پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی تبیین کرد، امّا بازگو کرد به سود من نیست؛ یعنی اجر من نیست، اجر من ﴿أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللَّهِ، ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ این به سود خود شماست، در این صورت بیراهه نمیروید. من این را برای اهمیّت مسئله گفتم که اجر رسالت است، چون اینها جانشین رسول هستند و حرمت اینها حرمت رسول خواهد بود. اگر کسی جانشین رسول بود، احترام به او و مودّت به او، مودّت رسول محسوب میشود و مودّت رسول به سود خود این افراد است.

پرسش: «ذی القربیٰ»  با «قربیٰ» چه فرقی میکند؟

پاسخ: «قربیٰ» یعنی نزدیکی، انسانهایی که دارای این سِمَت میباشند «ذی القربیٰ» هستند. درباره اینها فضیلت هست که برای مبالغه میگویند مودّت اینها را داشته باشید، «لاَ أَسْأَلُکُمْ مَوَدَّةَ» مگر درباره «قربیٰ».

«قریب» یعنی نزدیک، «قربیٰ» یعنی طایفه «قربیٰ»، ملت «قربیٰ»، جمعیت «قربیٰ»، اینهایی که نزدیک هستند برای ما و این حَسَنه است و شما از این حَسنه دارید استفاده میکنید. درست است که این انحصار را نمیرساند، امّا مصداق کاملش به قرینه سیاق همین است.

تبیین معنای افزایش عطای الهی در صورت بخشش او

 ﴿وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً، حالا ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا هم شاملش میشود، ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا هم شاملش میشود، اینجا ﴿نَّزِدْ لَهُ برای اینکه امر آخرت است، درباره «حَرثٰ» آخرت فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ، این ﴿یَزِیدُ اللَّه﴾[30] از همین سنخ است؛ منتها یک بیان نورانی در این دعای ماه مبارک رمضان است که «لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً»،[31] این هم از بیانات عمیق این ادعیه است. یک وقت است که میگوییم خدا اضافه میکند، بله خدا اضافه میکند؛ یک وقت میگوییم خدا اگر اضافه بکند، چیزی از مخزن خدا کم نمیشود که این را هم میفهمیم، برای اینکه مخزن او نامتناهی است؛ امّا این مطلب سوم فهمش آسان نیست، این مطلب سوم این است که خدا اگر چیزی به کسی بدهد عطای او بیشتر میشود، «لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً»، اگر بیشتر بدهد جُود او بیشتر میشود، این یعنی چه؟ یک وقت است میگوییم اگر هر چه بدهد و بیشتر هم بدهد از مخزن او کم نمیشود، این قابل فهم است، چون مخزن نامتناهی است ﴿إِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ،[32] بله خزینهٴ او به اراده اوست و نامتناهی است، هر چه بدهد کم نمیشود و این درست است؛ امّا اگر هر چه داد بیشتر میشود، یعنی چه؟ «لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً»؛ هر چه بیشتر بدهد، بیشتر میشود، چرا؟ این بیان نورانی حضرت امیر که در پایان نهجالبلاغه است، شرح این جمله است، فرمود: «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِه‏»؛[33] فرمود ظرف علم با ظروف دیگر فرق دارد، اگر چیزی ظرف آب یا ظرف شیر بود، اگر ظرفی ظرفیت ده لیتر شیر را داشت، شما وقتی پنج لیتر شیر در آن ریختی، مقداری از ظرفیت آن اشغال میشود، این دیگر ظرفیت ده لیتر را ندارد، این ظرفیت پنج لیتر را دارد؛ هر مظروفی وقتی به جایی رفت، به اندازهٴ خودش آن ظرفیت را اشغال میکند و ظرفیت ظرف را محدود میکند تا پُر شود، امّا علم مظروفی است که وقتی جایی رفت ظرف را توسعه میدهد: «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِه‏»! الآن یک طلبه یا یک دانشجو، ظرفیت فهمیدن ده مطلب را دارد، این ده مطلب را وقتی شما به او فهماندی، الآن دیگر ظرفیت بیست مطلب را پیدا میکند؛ این علم وقتی وارد دل شد، دل را توسعه میدهد. قبلاً این طلبه یا دانشجو بیش از ده مطلب نمیتوانست بفهمد، حالا که این ده مطلب را فهمید، الآن بیست مطلب را میفهمد. خاصیت علم این است که جای کسی را پُر نمیکند یک، به دیگران هم جا میدهد دو. علم خاصیتش این است که دل را توسعه میدهد و این میشود شرح صدر! «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِه‏»؛ با آمدن علم، این ظرف وسعت پیدا میکند. حالا اگر ذات اقدس الهی علمی عطا کرد، فضل و محبّتی عطا کرد، انسان ظرفیت پیدا میکند که بیشتر دریافت کند، وقتی مطلب بیشتر و فیض بیشتری دریافت، کرد ظرفیتش توسعه پیدا میکند که میشود شرح صدر، وقتی «مشروح الصدر» شد ظرفیت آن را دارد، لیاقت و قابلیت آن را دارد که صد مطلب را بفهمد، وقتی صد مطلب را فهمید ظرفیت آن را دارد که دویست مطلب را بفهمد، پس «لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً»، نه اینکه از مخزن او کم نمیشود «کما هو الواضح»، بلکه جُودش بیشتر میشود و چون این شخص ظرفیت پیدا کرد، ذات اقدس الهی به اندازه ظرفیت فرمود ما فیض میرسانیم؛ خدا مَثلی میزند، این سیلی که راه میافتد ﴿فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا﴾؛[34] هر درّهای به اندازه خودش آب میگیرد! اگر شرح صدر پیدا شد، ظرفیت بیشتر میشود؛ وقتی ظرفیت پیدا شد، مظروف بیشتری هم عطا میکند. پس «لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً».

«و الحمد لله ربّ العالمین»



[1]. سوره نساء, آیه123.

[2]. فرهنگ فارسی معین، اُمنیة: (اُ یِّ) [ع . امنیة] (اِ) آرزو، امید، ج امانی .

[3]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص63.

[4]. سوره نحل, آیه53.

[5]. سوره نحل, آیه31؛ سوره فرقان, آیه16.

[6]. سوره یس, آیه82.

[7]. سوره صافات, آیه21.

[8]. سوره بقره, آیه85.

[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص42؛ «...و الآیة من الآیات الظاهرة فی تجسم الأعمال».

[10]. سوره بقره, آیه25.

[11]. سوره قمر, آیات54 و 55.

[12]. سوره حاقة, آیات30 و 31.

[13]. دیوان حافظ، غزل284.

[14]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص72.

[15]. سوره اعراف, آیه156.

[16]. الصحیفة السجادیة، دعای16.

[17]. سوره فتح, آیه29.

[18]. سوره حجر, آیه46.

[19]. سوره انعام, آیه160.

[20]. سوره نمل, آیه89؛ سوره قصص, آیه84.

[21]. الامثال المولدة(خوارزمی)، ص353.

[22]. المنتخب للطریحی، ج1، ص253.

[23]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص186.

[24]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه108.

[25]. سوره آل عمران, آیه19.

[26]. سوره بقره, آیه97.

[27]. سوره مائده, آیه48.

[28]. سوره فتح, آیه29.

[29]. سوره سبأ, آیه47.

[30]. سوره مریم, آیه76.

[31]. تهذیب الاحکام، ج3، ص109.

[32]. سوره حجر, آیه21.

[33]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت205.

[34]. سوره رعد, آیه17.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق