اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَ عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَي بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ(58) وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (59) وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (60)﴾
استئذان دو گروه از والدين در اوقات ثلاثه
درباره ملك يمين و افراد نابالغ سه مرتبه از شبانهروز را استثنا فرمود, فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ آنها كه غلام شمايند و آنها كه نابالغاند چه فرزند شما چه فرزند ديگران همين كه نابالغ باشند اينها مستثنا هستند ميتوانند بدون اذن وارد بشوند اما سه وقت شبانهروز بايد اجازه بگيرند اين مرّه در مقابل دفعه نيست بحثي كه در اصول ملاحظه ميفرماييد كه آيا امر مفيد مرّه است يا تكرار آنجا مرّه به معناي يك دفعه است اينجا سه مرّه سه دفعه نيست يعني سه وقت چون خود اين مرّات را در جمله بعد به اوقاتْ تفسير فرمود كه فرمود: ﴿مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ﴾ و كذا و كذا پس ﴿ثَلاثَ مَرّاتٍ﴾ يعني «ثلاث اوقات». عمده آن است كه اين مأمور كيست در اين امر غايب, اگر خصوص بالغان از ﴿مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ باشد اين درست است ولي در آيه گذشته از ملك يمين افراد نابالغ هم ذكر شدند افراد نابالغ كه مأمور نيستند «رُفع القلم... عن الصبيّ حتي يَحتلم»[1] پس مأمور كيست بر چه كسي واجب است كه جريان استيذان را مطرح كند بر بالغان بر اوليا واجب است كه طرزي اين اطفال را تربيت كنند كه اينها بدون اجازه وارد اتاق مخصوص پدر و مادر نشوند.
امر به وجوب صلابت مسلمين در برابر بيگانگان (در آيه 123 سوره توبه)
نظير اين امر در سورهٴ مباركهٴ «توبه» گذشت در پايان سورهٴ مباركهٴ «توبه» آيه 123 به اين صورت آمد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ يعني مؤمنين! كفاري كه مهاجماند شما دفاع كنيد و اين جهاد دفاعي را حفظ كنيد ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ آنها حتماً بايد در شما غلظت را استواري و صلابت را بيابند. اين امر غايب است مأمورش كه كفار نيستند بر كفار واجب نيست كه در شما احساس غلظت بكنند بلكه بر مسلمانها واجب است طرزي داراي صلابت سياست و نظامي باشند كه كفار در آنها احساس صلابت بكنند اين صلابت را بيابند. در معركه جنگ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾[2] حاكم است در زمان نبرد خب جاي خشونت است اما در اين جمله سخن از خشونت نيست كه شما خشن باشيد و غليظ باشيد بلكه شما آن قدر بايد متصلّب و استوار باشيد كه حتماً بيگانه در شما احساس صلابت بكند اين امر آن ضرورت و لزوم را ميرساند منتها مأمور اين امر, كفار نيستند مأمور اين امر, جامعه اسلامي و امّت مسلمان است امّت مسلمان از نظر علمي سياسي اقتصادي اجتماعي نظامي به قدري بايد متصلّب باشد كه بيگانه احساس طمع نكند و احساس هراس بكند مثل اينكه اين سلسله جبال البرز دشمن كسي نيست با كسي هم خشونت رفتار نميكند ولي همه ميفهمند كه نميشود با كوه در افتاد اين كوه آن قدر استوار است كه اگر كسي با او در افتد خودش را گرفتار ميكند همه از اين سلسله جبال البرز بركتهاي فراواني را دريافت ميكنند اما در او احساس غلظت ميكنند كسي به جنگ قلّه دماوند نميرود فرمود شما مثل سلسله جبال باشيد در اثر وحدتتان امنيّتتان درايتتان سياستتان اقتصادتان اتّحادتان آن قدر مستحكم باشيد كه دشمنها در شما احساس صلابت و قدرت و صيانت بكنند اين امرِ به امّت اسلامي است كه اثرش در بيگانه ظهور ميكند ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ يعني آن قدر شما بايد متصلّب باشيد كه آنها اين معنا را درك بكنند.
پرسش..
پاسخ: نه آن در ﴿اغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾ است در صورت جنگ نظير آن دفاع مقدس هشت ساله «ردّوا الحجرَ مِن حيثُ جاء»[3] كه قبلاً گذشت آنجا بله جاي غلظت است اما در حال عادي, جامعه اسلامي آن قدر بايد مستحكم باشد كه بيگانه طمع نكند.
وجوب خطابات در سوره نور و توبه
پرسش...
پاسخ: در ميدان معركه بله اما اين امر غايب است آن امر حاضر خطابش به مسلمانهاست كه روشن است اما اين امر غايب يعني چه؟ كفار كه امر شارع مقدس را اطاعت نميكنند اين امر غايب هم مثل امر حاضر براي وجوب است بر آنها واجب است كه در شما غلظت را بيابند يعني شما بايد غليظ باشيد ديگر. خب اينجا هم همين طور است ﴿لِيَسْتَأْذِنكُمُ﴾ بچهها حتماً بايد اذن بگيرند آنها كه مكلّف نيستند تا اذن بگيرند يعني شما بايد طرزي آنها را بپرورانيد كه آنها به ادبِ اذن آشنا بشوند پس چه بچههاي خود آدم چه بچههايي كه بالأخره در منزل آدم رفت و آمد ميكنند آنها را طرزي بايد تربيت كرد كه در سه وقت از شبانهروز بدون اجازه وارد اتاق آن پدر و مادر يا بزرگ خانواده نشوند.
پرسش...
پاسخ: براي زنها و مردان هم است منتها خطاب قرآن روي مردم است نه مردان.
پرسش...
پاسخ: همان چيزي است كه همه ردّش كردند برابر آيات قبلي و آيات بعدي اين زن كه حالا ميخواهد لباس خواب بپوشد اين طور نيست كه رها باشد كه هر كسي بتواند او را ببيند حتي مِلك يمين او; اين ملك يمين در خصوص مرد استثنا شده است در خصوص زن كه استثنا نشده يعني اگر زني مالك غلامي بود اين غلام كه نميتواند او را نگاه كند.
همسويي خطابات قرآن با فرهنگ محاوره
خب خطاب قرآن به مردان نيست به مردم است اين يك فرهنگ محاوره است آنجا كه سخن از مرد در مقابل زن است آنجا سخن از رجال و نساء است اگر دليل بر تغليب نداشتيم آنجا سخن از مردان در قبال زنان است وگرنه تعبير قرآن كريم نظير محاورات عمومي يك فرهنگ خاص دارد كه خطاب به مردم است نه مردان; ميگوييم مردم رأي دادند مردم انقلاب كردند يعني مرد و زن اين مردم در قبال زنها نيستند مرداناند كه در قبال زناناند رجالاند كه در قبال نساء هستند ﴿لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ﴾ چه اينكه در آيهاي كه قبلاً گذشت ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ﴾[4] اين اختصاصي به مردان ندارد براي مردم است اعم از مردان و زنان اصلِ مطلب براي همه است خصوصيّات و موارد استثنايياش هم براي همه است ﴿وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ﴾ اين تربيت عمومي ناظر به اولياست آيه شش سورهٴ مباركهٴ «تحريم» اين است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً﴾ حالا بعضيها نارِ بالفعل دارند مثل فرزندان بالغ بعضي نار بالقوّه دارند نظير فرزندان غير بالغ اين فرزند غير بالغ اگر تربيت نشود وقتي بالغ شد خب به طرف فساد گرايش پيدا ميكند ديگر اينكه فرمودند: «مروهم بالصلاة و هم أبناء سبع»[5] همين است اينكه فرمود: «فرّقوا بين أولادكم في المضاجع إذا بلغوا سبع سنين»[6] همين طور است بايد انسان از تشريفات زندگي كم بكند ولي بستر خواب بچهها را كاملاً مستقل كند جدا كند دوتا بچه را چه دو برادر چه دو خواهر چه يك برادر و خواهر هفت هشت ساله اينها را در يك رختخواب نخوابانند اگر براي هر كدام يك رختخواب مستقلّي باشد اينجا را نميگويند تجمّل بايد از آن هزينههاي زائد كم كرد بستر اينها را جدا و مستقل كرد. خب در آيه ششم سورهٴ «تحريم» فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً﴾ كه ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ خب اين ﴿أَهْلِيكُمْ﴾ درست است كه بالغ را بالفعل شامل ميشود ولي نابالغ را هم بالقوّهاي كه قريبه به فعل است شامل ميشود بر بزرگترها لازم است كه خردسالان را بپرورانند چه نسبت به فرزندان خودشان چه نسبت به فرزندان ديگر اگر همسايهاي رسماً حريم نگيرد و به كودكان مجاور نفهماند كه شما بايد وقتي وارد ميشويد در اين سه وقت اذن بگيريد خب اين هم بياذن وارد ميشود مخصوصاً در بخشهايي كه رابطه بيشتر هست نظير بعضي از روستاها و مانند آن خب.
پرسش...
پاسخ: بله خب ديگر بر پدر و مادر واجب است ديگر. شش قول در اين آيه طبق حرف قرطبي نقل شده برخيها گفتند اين آيه منسوخ است بعضي گفتند اين امر, امر ندبي است و مانند آن.[7] ظاهرش وجوب است انسان بايد اينها را تربيت كند ديگر.
اصلاح جامعه در گروه تربيت و ايجاد عاطفه در فرزندان از طفوليت
﴿لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ﴾ در آن روز قبل به عرضتان رسيد كه جامعه وقتي تربيت ميشود كه فرزند از خردسالي عفيف به بار بيايد وگرنه اگر اينها را تا پانزده شانزده سال رها بكنيم بعد بگوييم بزرگ ميشوند خودشان ياد ميگيرند اين چيزي نيست كه انسان بعد از بلوغ ياد بگيرد اين هفت سالي كه كودك در اختيار پدر و مادر است يك دوره دانشكده هفت ساله است كه همه عواطف و عادات و آداب را اينجا ياد ميگيرند. شما ميبينيد بعضي از شهرها كه عاطفه در آنجا بيشتر حكومت ميكند هر چه مسئولين يا بعضي از خيّرين رفتند تلاش بكنند كه خانه سالمندان بسازند ميبينند نشد ميگويند مگر آدم ميشود پدر يا مادر خودش را رها بكند به خانه سالمندان بدهد براي اينكه اين بچه, هفت سال دانشكده رفته اين دانشكده همان آغوش مادر است دامن پدر است او عاطفه ياد گرفته اين گريه سرمايه اوست و در فراغ آنها مينالد اما شما شهرهاي بزرگ كه اين بچهها در مهدكودك تربيت ميشوند آن هفت سالي كه بايد عاطفه ياد بگيرند كه ياد نگرفتند همين كه پدر و مادرشان يك مقدار مشكل پيدا شد و سن بالا آمد فوراً خانه سالمندان ميبرند خب اين محصول همان مهدكودك است ديگر اين بچه عاطفه را از كجا ياد بگيرد فراغ مادر را چگونه دردآور بداند فراغ پدر را چگونه دردآور بداند اينكه درسخواندني نيست اين را كه نميشود در حوزه يا دانشگاه ياد گرفت اين فطري و تزريقي است و زمانش هم همان هفت سال اول است از اين هفت سال گذشت ديگر دورانش گذشته است عاطفه را آن هفت ساله ياد ميگيرند اين پدر و اين مادر اينكه قرآن فرمود: ﴿إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ﴾[8] يا ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾[9] همين است ديگر خب من اين قصّه را هم يك وقت براي شما نقل كردم كه دو سال قبل من ديدم كسي از اين شهرهاي استان دور آمده يك استكان آب هم دستش است سنّش هم از پنجاه گذشته بود با چه بيتابي آمده كه آقا شما بر اين آب حمدي بخوانيد من مادرم مريض است خب اين درست است كه اين كارش شايد درست نبود از راه دور آمده! ولي اين غرق عاطفه است اين نشان ميدهد كه اين حاضر نيست مادرش را به خانه سالمندان بدهد ديگر اصلاً به فكر چنين آدمي نيست كه مادرش را رها كند اين بهترين بركت است اين بهترين نعمت است و اما ديگري كه اصلاً آب دستش نميگيرد كه كسي دهن بزند همين كه پدرش يا مادرش كمي سن بالا رفته ميبرد خانه سالمندان از اين طرف مهدكودك از آن طرف هم خانه سالمندان اين هفت سال, هفت سال تعليم و تربيت است هفت سال عاطفه است عاطفه قابل خريداري نيست عاطفه فقط در دامن پدر و مادر هست.
موارد لزوم و عدم لزوم استئذان افراد در منزل
بعد فرمود: ﴿طَوَّافُونَ عَلَيْكُم﴾ اينها بايد بيايند شما را ببينند شما بايد اينها را بيني نميشود كه هميشه اذن بگيرند. فرمود در اين سه وقت اينها آشنا بشوند مؤدّب بشوند كه بدون اذن وارد نشوند دقّالباب بكنند تلنگر بزنند شما لباستان را بپوشيد خودتان را جمع بكنيد با ادب, اينها را بپذيريد.
پرسش...
پاسخ: بله يعني او را تحكيم نكنيد با جان گفتن و با عزيزم گفتن بپرورانيد نه اينكه لوس بار بياوريد اين لوس بار آوردن يك مطلب است يك وقت است كه تحكيم نكنيد با عاطفه او را بپرورانيد كه او عاطفه ياد بگيرد ديگر خب.
فرمود اين سه وقت را شما به آنها بياموزيد كه اينها از شما اجازه بگيرند بعد از اجازه وارد بشوند ﴿مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ﴾ در نيمروز دو بار لازم نيست همان يك بار كه شخص لباس را عوض ميكند كافي است چون بار ديگر هم خودش روشن است كه هنگام تعويض لباس, كودك نيايد بعد معلوم فرمود كه اينچنين نيست كه فقط شما معصيت كرده باشيد آنها هم مشكل پيدا ميكنند آنها اگر جزء ﴿الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ باشند كه بالفعل مشكل دارند چون بالغاند اگر ﴿لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم﴾ باشند بالقوّة القريبة من الفعل مشكل دارند چون اين همين كه بالغ شده است ديگر دركي ندارد حجاب و بيحجابي براي او يكسان است.
﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَ عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ﴾ چرا, براي اينكه ﴿طَوَّافُونَ عَلَيْكُم﴾ اينها بايد با شما زندگي كنند اينها كه نميتوانند هر لحظه اجازه بگيرند كه اين غلام ﴿الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾ كه مرتب بايد كارهاي شما را انجام بدهد يا بچههاي شما كه شما بايد مرتب كار آنها را انجام بدهيد اينها ﴿طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَي بَعْضٍ﴾ آن وقت فرمود: ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ﴾ اين قرآني كه فرمود: ﴿يس ٭ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ﴾[10] براي اينكه كلامِ حكيم است در غالب اين مسائل ذات اقدس الهي به عنوان عليم حكيم خودش را وصف ميكند كه اسماي حسنايي كه در ذيل همين آيه است ضامن مضمون همان آيه است يعني اين دستورها برابر علم و حكمت است ﴿وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ﴾.
حكم افراد بالغ در استئذان
﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ﴾ حالا اگر بالغ شدند داخل در همان مستثنامنهاند مستثنامنه اين بود كه كسي وارد نشود مگر اينكه اذن بگيرد اگر از همسايه يا غير همسايه كسي بالغ شد اين ﴿فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ﴾. محارم در سورهٴ مباركهٴ «نساء» حسابشان جدا شد فرزند آدم, برادر آدم, برادرزادهها اينها كه محارماند در سورهٴ «نساء» حسابشان جدا شد الآن سخن از بالغ و نابالغ است و اگر كسي همسايه آدم بود و دوست بچههاي آدم بود و بالغ شد حتماً بايد اذن بگيرد ﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا﴾ البته به بركت روايات علامت بلوغ چند قسم است يكي همين احتلام است كه «رُفع القلم... عن الصبيّ حتّي يحتلم»[11] اين حصر نيست اگر سن بود يا علايم ديگر بود آنها هم ميتوانند نشانه بلوغ باشند ﴿فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ اين ديگر ميتواند يك امر غايبي باشد كه مأمورش همان افراد بالغاند.
تبيين راههاي اصلاح جامعه توسط خداي حكيم
﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِه﴾ ميبينيد اين مسائل اجتماعي كه اينها مدينه فاضله ميسازد پشت سر هم ميگويد خدا اين را ميگويد, پشت سر هم ميگويد خدا عليم است پشت سر هم ميگويد خدا حكيم است شما اين بيانات را در نماز و روزه نداريد كه اين طور قدم به قدم جزئيات را بگويد بعد بگويد خداي عليم خداي حكيم چون اينهاست كه مدينه را فاضله ميكند جامعه را ادب اداره ميكند اين الفباي دين مسئلهاي نيست كه كسي نداند همه ما ميدانيم كه بالأخره چك بيمحل كشيدن بد است دروغ گفتن بد است خيانت كردن بد است كمفروشي بد است گرانفروشي بد است احتكار بد است و به موقع تخليه نكردن خانه و يا مغازه بد است همه اين چيزها جزء الفباي دين است ديگر اينها همه در رسالههاي عمليه نوشته است همه اينها جزء بيّنات ماست مشكل جامعه مشكل اخلاق است نه مشكل علم آن مشكلات عميق علمي براي حوزه و دانشگاه است كه به لطف الهي دارند كار خودشان را انجام ميدهند آنكه كشور را مدينه فاضله ميكند همين اخلاق است همين آداب است لذا در غالب اينها بلافاصله ميگويد خدا اينچنين بيان كرده خدا عالِم به مصالح است خدا حكيم است تا جامعه راه بيفتد ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ گفتند سورهٴ مباركهٴ «نور» را همان طوري كه آقايان ميخوانند تفسيرشان را ميفهمند به خانمها هم ياد بدهيد تفسيرش را بفهمند[12] بعد فرمود: ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً﴾ اين درباره استيذان بود كه در آيه 27 بود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا﴾.
برخي نكات ادبي كلمه قواعد و استثناي زنان سالمند از حجاب
اما بعدش در جريان حجاب آيه سي به اين صورت است ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ تا ميرسد به آيه 31 كه ﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾. از همين گروه كه موظّف به عفاف و حجاب و سَترند زنهاي سالمند را استثنا كرده فرمود: ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ قواعد جمع قاعده است يعني نشسته و اما اينجا قواعد جمع قاعد است نه جمع قاعده براي اينكه اين قاعد يعني «قاعد عن الحيض» همان طوري كه حائضه نداريم, حامله نداريم چون «تاء» براي فرق مذكر و مؤنث است اما اگر صفتي مخصوص زن بود ديگر «تاء» فارقه نميخواهد «تاء» فارقه براي صفت مشترك است مثل عالِم و كاتب و امثال ذلك اما نميگويند حائضه نميگويند حامله نميگويند قاعده ميگويند قاعد يعني «قعد عن الحيض» ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ يعني آنهايي كه «قَعدْنَ عن الحيض» اينها اگر قدري روسريشان كنار رفت عيب ندارد خب با اينكه براي اينها رعايت سَتر اُولاست فرمود: ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ حالا اگر منظور از ﴿الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ يعني آنها كه به فرتوتي و كهنسالي رسيدند كه هيچ احتمال و علاقهاي به نكاح در آنها نيست و با آنها نيست آن وقت اين قيد ﴿لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً﴾ ميشود توضيحي. اگر آن اعم بود كه هنوز به آن سن نرسيدند اين قيد ﴿لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً﴾ ميشود احترازي. زنهاي سالمندي كه ديگر سخن از ازدواج با آنها مطرح نيست اينها اگر مقداري روسريشان كنار رفت عيب ندارد ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾ اگر بيچادر رفتند يا كمي روسريشان فاصله گرفت اينها عيب ندارد اما به اين شرط كه ﴿غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾ آن زينتهايي كه گفتيم ﴿لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾ آنها سر جايشان محفوظ است براي اينكه آنها در مصنوعيها هم ممكن است جواني را تحريك كند در اين چوبهايي كه آنها را مزيّن ميكنند با اينكه چوب است ممكن است كسي را تحريك كند چه رسد به زن, فرمود: ﴿غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾ بُرج آن بناي عالي را ميگويند ﴿فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ﴾ يعني بناهاي مستحكم و يا گچكاري شده و مانند آن تبرّج يعني خودنمايي.
پرسش..
پاسخ: اين خطاب, وظيفه مردم است حالا كسي وارد دوشنبهبازار, سهشنبهبازاري و مانند اينها كه در گوشهكنار اين كشور هست شد روستائيهايي ميآيند و «إذا نُهين لا يَنتهين»[13] هر چه هم بگويي چون عادت نكردند با آن طهارت روحي كه در روستاي خودشان دارند خودشان را مرد ميدانند اينجاست كه اگر يك وقت مرد چشمش بيفتد عيب ندارد «إذا نُهين لا يَنتهين» اما وظيفه آنها اين است كه خودشان را بپوشانند ديگر اين وظيفه زن را دارد ذكر ميكند ميگويد زن سالمند اگر كمي روسرياش كنار رفته عيب ندارد اما آن زنها كه سالمند نيستند «اذا نهين وجب عليهنّ الانتهاء» اما «لا ينتهين», «إذا نُهين لا يَنتهين»[14] آنجا نگاه مرد عيب ندارد نه اينكه آنها كارشان حلال است آنها كارشان حرام است.
پرسش..
پاسخ: بله ديگر, لذا اگر خُمُر و امثال ذلك بود ديگر نميفرمود: ﴿غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾ ميخواهد طرزي بفرمايد كه تبرّج را نهي كند اظهار زينت را نهي كند لذا فرمود آن ثياب به معناي اعم حالا يا چادر ندارد يا بخشي از روسري رفته كنار اين عيب ندارد براي اينكه اينها تحريك نميكند آنهايي كه تحريك ميكند آنها را نبايد اظهار بكند لذا فرمود: ﴿غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾.
سرّ تشبيه جامعه به سفيه و مسئوليت انسان در قبال آن
اين بيان هم سخن درستي نيست كه حالا هر كسي كار خودش را انجام بدهد درست است كه هر كسي را در قبر خودش ميگذارند حالا يكي «روضةٌ مِن رياض الجنّة» يكي «حُفرة مِن حُفَرِ النيران»[15] وقتي مرديد هر كسي قبر خودش را دارد اما مادامي كه روي زمين هستيد سخن از قبر نيست سخن از سفينه است فرمود افرادي كه در يك سفينه نشستند در يك كشتي نشستند صندليهاي اينها فرق ميكند اگر كسي يك فأس و داسي بگيرد زير صندلي خودش را بخواهد خراب بكند بگويد من صندليام جدا شما صندليتان جدا ديگران اگر دستش را گرفتند نگذاشتند زير صندلي خودش را خراب بكند همه نجات پيدا ميكنند اما اگر دستش را نگرفتند اين زير صندلي خودش را خراب كرده شكافته شكسته شده آب از زير صندلي او وارد كشتي شده كلّ فضاي كشتي را به هم ميزند همه را هم غرق ميكند اين تمثيل وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)[16] است, نميشود گفت به تو چه! بايد گفت هم شما مسئوليد به من بگوييد هم من مسئولم براي اينكه ما سرنشينان يك كشتي هستيم شما اگر اين وضع را ادامه بدهيد درباره بچههاي ما هم اثر ميگذارد درباره فرزندان ما هم اثر ميگذارد درباره بستگان ما هم اثر ميگذارد همه ما مسئوليم «كلّكم راع و كلّكم مسئولٌ عن رعيّته».[17]
حكم رجحاني حفظ عفّت و حجاب حتي براي زنان سالمند
پرسش: روسري نگذارد ولي تبرّج نداشته باشد.
پاسخ: نه خب فرق ميكند اگر پيرزني باشد كه هيچ اثر ندارد بله ممكن است كه جايز باشد اما در ذيل فرمود: ﴿وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾ اين سه جمله را كنار هم فرمود با در نظر گرفتن جمله سوم كه ﴿وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾ نشان ميدهد كه او هم بايد مواظب فضاي عفّت و اينها باشد خب اگر او طوري است كه نوهٴ او ميگويد مادربزرگ كه حالا بيروسري است يا بيچادر است من هم بايد باشم اين كار جايز است اين فضا را آلوده ميكند ديگر اين ﴿وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾ همه اين قسمتها را ترميم ميكند آن ﴿غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾ هم بخشي را ترميم ميكند; فرمود: ﴿وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾.
در بخشهايي از قرآن كريم ما را دستور داده كه يك حكم الزامي داريد و يك حكم رجحاني داريد آن حكم رجحانيتان در سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 237 و آيه ديگر مشخص شد; در سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 237 بعد از جريان طلاق و گرفتن نصف مهر فرمود: ﴿إِلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلْتَّقْوَي﴾ كه مرحله كمال را هم نشان ميدهد. در همان سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 280 فرمود: ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَي مَيْسَرَةٍ﴾ اگر بدهكار است كسي, وضع مالياش مناسب نبود كه بپردازد بايد مهلت داد تا وضعش خوب بشود فرمود: ﴿وَأَن تَصَدَّقُوا﴾ اگر ببخشي ﴿خَيْرٌ لَكُمْ﴾ بعضي از مسائل است كه ما ساده ميگيريم از ابنعباس نقل كردند كه چند آيه است كه من ياد ندارم كسي به اين آيات درست عمل كرده باشد يكي ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[18] يعني باور جامعه اين باشد كه معيارِ كرامت تقواست و هر كه اتقا بود اكرم است ممكن است بعضيها فيالجمله بپذيرند اما فضاي جامعه هنوز اين را نپذيرفته كه ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾.
آيه دومي كه ميگويد من تا حال نديدم اين آيه در جامعه عمل بشود آيه هشت سورهٴ مباركهٴ «نساء» است فرمود: ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِنْهُ﴾ در موقع توزيع ميراث اگر اين دو سه گروه وارد شدند اينها را محروم نكنيد بعضي از بستگان شما هستند كه اينها جزء طبقات ارث نيستند سهمي هم براي اينها قائل بشويد اگر ايتامي در موقع توزيع ارث شما آنجا راه پيدا كردند آنها را محروم نكنيد مساكين را در هنگام توزيع ارث محروم نكنيد سهمي به مساكين بدهيد سهمي به ايتام بدهيد سهمي هم به بستگان فقيرتان كه يا بنا نيست فقير باشند به بستگانتان كه جزء طبقات ارث نيستند بدهيد اين سه آيه است كه ميگويد من هنوز جامعه را پيدا نكردم كه به اين سه آيه درست عمل بكنند يا اكثر جامعه يا غالب جامعه بالأخره به اين آيات كمتر توجه ميكنند اينهاست كه بالأخره زندگي را ميسازد آيه سوم همين آيه است كه ﴿لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ﴾ تا آخر آيه.[19]
مدعاي قائلين به عدم وجوب استئذان افراد در منزل
در جريان اين ﴿ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ﴾ بعضيها ميبينيد براي عذرتراشي چه در موقع جبهه چه در غير جبهه ميگويند خانه ما كسي نيست يا خانه ما در جايي است كه ناامن است منطقهاي است كه مثلاً آنجا هنوز ديواركشي نشده امنيت محفوظ نيست اين گونه تعبيرها و بهانه آوردنها در صدر اسلام هم بود در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» آيه سيزده به اين صورت است حالا دشمنها صف بستند آمدند دارند حمله ميكنند بعضيها ميگويند خانه خلوت است كسي نيست بچهها نيستند من بايد بروم در چنين فضايي. ﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا﴾ اما ﴿وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ﴾ خانه خلوت است كسي نيست ﴿وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ﴾ اينكه فرمود: ﴿ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ﴾ يعني سه بار است كه وضع مختلّ است سامانپذير نيست نظم نيست در اين سه مرحله شما بايد با اذن وارد بشويد اينجا هم كه ميگويد: ﴿إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ﴾ يعني ساماني ندارد در محلّ تلفات است يا تهاجم است و مانند آن, اين كلمه «عوره» كه در آيه محلّ بحث آمده با توجه به آيه سورهٴ مباركهٴ «احزاب» روشنتر ميشود ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾ در صورتي كه اين دو قيد هم رعايت بكنند ﴿غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ﴾ و اينكه ﴿وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾ عفاف براي همه اينها خير است نه براي خود او براي اينكه او كه ﴿لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً﴾ براي او كاري ميكند كه جامعه را به عفاف دعوت ميكند ﴿وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . الخلاف (شيخ طوسي), ج3, ص353 و ج5, ص271; ر.ك: الخصال, ج1, ص94.
[2] . سورهٴ توبه, آيهٴ 73; سورهٴ تحريم, آيهٴ 9.
[3] . نهجالبلاغه, حكمت 314.
[4] . سورهٴ نور, آيهٴ 27.
[5] . بحارالأنوار, ج85, ص133; ر.ك: الكافي, ج3, ص409.
[6] . مكارم الأخلاق, ص223.
[7] . الجامع لأحكام القرآن, ج13, ص302.
[8] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 23.
[9] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 24.
[10] . سورهٴ يس, آيات 1 و 2.
[11] . الخلاف (شيخ طوسي), ج3, ص353 و ج5, ص271; ر.ك: الخصال, ج1, ص94.
[12] . ر.ك: الخصال, ج2, ص586.
[13] . من لا يحضره الفقيه, ج3, ص470.
[14] . من لا يحضره الفقيه, ج3, ص470.
[15] . الامالي (شيخ طوسي), ص28.
[16] . روضالجنان و روحالجنان, ج4, ص482 و 483.
[17] . جامعالأخبار, ص119.
[18] . سورهٴ حجرات, آيهٴ 13.
[19] . تفسير القرآن العظيم (ابن ابيحاتم), ج8, ص2633.