اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (۲۲)﴾
بعد از اينكه فرمود نظام آفرينش حق است يعني هدفمند است عاطل و ياوه نيست جريان معاد كاملاً مطرح ميشود زيرا در آن روز حق از باطل صدق از كذب حسن از قبيح جدا ميشود و پيروان هر دو گروه هم از يكديگر جدا ميشوند ﴿وَامْتَازُوا اليَوْمَ أَيُّهَا المُجْرِمُونَ﴾[1] قهراً در آن روز كسي كه بخواهد خود را تبرئه كند و قصور يا تقصير خود را به عهده ديگري واگذار كند همه اين حرفها آنجا مطرح ميشود بيش از همه افراد ضعيفي كه ضعفشان موجه نبود در اثر جهل علمي يا جهالت عملي به دام تبهكارها افتادند بيش از همه اينها دست و پا ميكنند كه خودشان را تبرئه كنند يا از جايي كمك بگيرند گاهي با مستكبران درگير ميشوند درباره دو امر يكي اينكه آنها را متهم كنند شما باعث شديد يكي اينكه از آنها كمك بگيرند بگويند ما به اغواي شما به دام افتاديم امروز ما را كمك بكنيد گاهي هم با شيطان در گير ميشوند كه گناه خود را به عهده شيطان تحميل كنند و از او كمك بگيرند در اين قسم دوم مستكبران هم سهيماند لكن در هر دو بخش مستضعفان فكري بيشتر دست و پا ميكنند از اينجا معلوم ميشود كه چرا اسلام اين قدر سعي كرده كه جامعه عالم بشود جامعه را از جاهليت نجات بدهد فرمود عالم شدن واجب است حالا لازم نيست كسي متخصص در رشتهاي بشود ولي خطوط كلي عقايد خطوط كلي اخلاق خطوط كلي فقه خطوط كلي حقوق را بداند شما الآن ملاحظه ميفرماييد بيش از همه اين طبقه مستضعف مقصر اين طبقهاي كه گرفتار جهل علمي يا جهالت علمي هستند دست و پا ميزنند اولين دست و پاي آنها در همان گفتگويشان با مستكبران بود كه ميگفتند شما باعث شديد ﴿إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا﴾[2] ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ العَذَابِ﴾[3] آنها باعث شدند ما گرفتار [عذاب] شديم دفاع از حيثيت براي هر كسي موجه است و در هر مقطع موجه است و خداي سبحان هم در هر مقطع عادلانه داوري ميكند حتي در جهنم منتها داوري آنجا داوري اعتباري نيست در نظام تشريع آياتي كه از سورهٴ مباركهٴ «مائده» و «اعراف» و «سبأ» قبلاً خوانده شد دلالت ميكند بر اينكه اين مستضعفان مقصر يعني اين دنبالهروهاي مقصر كه عالماً عامداً نرفتند تحصيل بكنند و حرف رهبران الهي را گوش ندادند به دام ديگران افتادند اينها در جهنم هم بر اساس ﴿كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾[4] به خداي سبحان عرض ميكنند كه عذاب اين مستكبران را دو برابر بكن خدا ميفرمايد عذاب شما هم دو برابر است عذاب آنها هم دو برابر است ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾[5] در همين بخش از سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» اينها به مستكبران ميگفتند كه ما بالأخره تابع شما بوديم در اين گفتگو اينها دو عنصر محوري داشتند يكي سرزنش كردند مستكبران يكي درخواست كمك اينكه گفتند: ﴿إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً﴾[6] يعني شما باعث شديد د يگر اين يك ملامتي است ﴿فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيءٍ﴾[7] يك مقداري ميتواند كمك به ما بكنيد؟ اين درخواست پس يك ملامت ضمني است يك استنصار صريح همين دو كار را نسبت به شيطان هم ميكنند چون از باب «و حذف ما يعلم منه جايز» اينها شيطان را آن روز لعن نكردند ملامت نكردند اما از اينكه شيطان در آن روز ميگويد كه چرا مرا ملامت ميكنيد معلوم ميشود كه در آن روز ملامت كردند گفتند تو باعث شدي از اينكه شيطان ميگويد: ﴿فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم﴾ معلوم ميشود آنها شيطان را ملامت كردند گفتند تو باعث شدي و از اينكه شيطان گفت: ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ﴾ معلوم ميشود استنصار هم كردند از او كمك خواستند يعني اين دو كار يكي ملامت يكي تقاضاي كمك بالصراحه درباره مستكبران آمده و ضمناً درباره شيطان آمده وگرنه اگر آنها هيچ كاري با شيطان نداشتند شيطان را ملامت نميكردند شيطان كه نميگفت ﴿فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم﴾ و اگر از شيطان كمك نميخواستند كه شيطان نميگفت كه ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ﴾ معلوم ميشود افراد جاهل يعني كسي كه وظيفه را نداند مشكل علمي داشته باشد يا در تصميمگيري گرفتار جهالت عملي باشد اين در جهنم هم در عذاب است نه تنها به سوخت و سوز به همان عذاب در اثر جهلش گرفتار است بالأخره انسان هم در مسائل عملي بايد آن خطوط كلي را بداند هم در مسائل عملي از وسوسهها نجات پيدا كند كه يك بار هم ما اين چهار بخش را بخوانيم معلوم ميشود كه چرا دين اين همه اصرار ميكند كه عالم شدن واجب است ولو تا مرز چين رفتن هم بخشهاي فقهي را بدانيد هم بخشهاي اخلاقي را مقداري آدم مسائل شرعي را بداند مقداري هم خطوط كلي اخلاق را بداند خوب زندگي ميكند اما همينطور رها بار بيايد نه از ا حكام فقهي با خبر باشد نه از احكام اخلاقي بالأخره در جهنم هم كه باشد در عذاب است حالا اين را اين چهار عنصر را حتماً بايد مكرر بخوانيم چون مشكل دائمي همه ماست.
مطلب ديگر اينكه اين شيطان وسوسه ميكند خب چه كسي را وسوسه ميكند؟ وسوسه هم يك نعمت بسيار خوبي است در كل نظام يعني كسي بدتر از شيطان نيست و جايي هم بدتر از جهنم نيست هم شيطان را بايد لعنت كرد هم از جهنم بايد استغاثه كرد به خداي سبحان لكن جهنم در كل نظام رحمت و بركت است شيطان در كل نظام رحمت و بركت است خب اگر جهنم نباشد اين همه طاغيان و ظالمان كه ﴿وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ﴾[8] بالأخره كيفرشان به چه چيزي خواهد بود و خيليها هستند كه از ترس جهنم دست به كار خلاف نميزنند عدهاي از مؤمنين وقتي وارد قيامت شدند در و ديوار جهنم را ميبوسند ميگويند تو باعث شدي كه ما بيراهه نرفتيم از ترس تو بود اكثري هم همينطوراند «خوفاً من النار» خلاف نميكنند اينطور نيست كه «شوقاً الي الجنة» احكام الهي را انجام بدهند ميبينيد اين همه فضيلت براي نماز شب ذكر شده است خوب خيليها محروماند اما نماز صبح را غالباً ميخوانند اين «خوفاً من النار» است ديگر نه «شوقاً الي الجنة» «شوقاً الي الجنة» باشد كه نماز شبش را ميخواند اين براي ترس از تازيانه است بنابراين اگر آن جهنم نبود خيلي از ماها به راه نميافتاديم و خيليها هم از ترس جهنم است كه مشكلاتشان را حل ميكنند پس در كل نظام جهنم رحمت است وشيطان هم درحد وسوسه كار انجام ميدهد اما قلمرو وسوسه او محدود است اين مثل كلب معلم كه پارس ميكند نسبت به صاحبخانه كه اصلاً پارس نميكند كساني كه صاحبخانه اين نظاماند به اذن آفريدگار اين نظام يعني ذات اقدس الهي شيطان اصلاً نسبت به آنها پارس هم ندارد شيطان كه ميخواهد وسوسه بكند كار او اين است كه حقي را باطل نشان بدهد باطلي را حق نشان بدهد يك چيز جعلي و بدلي را ميسازد به انسان نشان ميدهد تا فريب بدهد يك چيزهايي را كه مورد علاقه اين شخص است جمع ميكند به او نشان ميدهد و او را ميفريبد اگر يك موجودي پيدا بشود كه چيزي كه مورد علاقه اوست بدلي و جعلي ندارد يك و ساختن شبيه او هم مقدور شيطان نبود دو چنين انساني اصلاً در تيررس وسوسه شيطان نيست شيطان بر اساس ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالبَنِينَ وَالقَنَاطِيرِ المُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالخَيْلِ المُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ﴾[9] كذا و كذا همين چهار عنصري كه در سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» و اينهاست فريب ميدهد حالا اگر يك كسي از همه اين دامها رهيده باشد از دام شهوت رهيده باشد حب نساء و بنين و قناطير مقنطره و كشاورزي و حرث و دامداري و انعام و اينها براي آنها اصل مطرح نباشد و به همه اينها بگويد: «غرّي غَيري» او يك چيز ديگري طلب ميكند آن چيز ديگر در دسترس شيطان نيست نه آن بدلي و جعلي دارد نه شيطان در آن محدوده راه دارد بنابراين اصلاً جا براي وسوسه و فريب نيست اين همان است كه گفت ﴿إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ المُخْلَصِينَ﴾[10] نه اينكه من آنها را وسوسه ميكنم ولي بر آنها مسلط نيستم اصلاً من وسوسه هم نميكنم يعني شيطان در سقف هستي او مشخص است كه تا چه اندازه او برد كاري دارد برد علمي دارد آن طوري كه فرشتگان مقرب درك ميكنند كه شيطان درك نميكند تجرد او هم محدود است درك او محدود است كار او محدود است اگر كسي فوق اين مرحله بود آنجا جا براي باطل نيست وقتي جا براي باطل نبود شك نيست وسوسه نيست ومانند آن در آن محدوده اصلاً شيطان راه ندارد مثلاً در محدوده ﴿دَنَا فَتَدَلَّي﴾[11] اصلاً شيطان راه ندارد تا وسوسه بكند براي اينكه هر موجودي يك مقام خاص دارد ﴿وَمَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[12] بنابراين مخلصان و مخلصين در آن حدّند شيطان راه ندارد ميماند مادون اينها علما و بزرگان اينها بله شيطان ميتواند راه پيدا كند.
پرسش ... پاسخ: بله همين است كه اگر چيزي با خطوط كلي قرآن كريم موافق نبود بايد توجيه بشود ديگر براي اين كه اينها در قرآن كريم اينها جزء مخلصين معرفي شدند يك و خود شيطان اعتراف كرد كه من نسبت به مخلصين دسترسي ندارم دو ذات اقدس الهي هم اعتراف او را امضا كرده است و فرمود تو نسبت به مخلصان سلطه نداري سه پس بنابراين در حرم امن مخلصان اصلاً او راه ندارد اگر ظاهر يك آيهاي يا ظاهر يك روايتي اين بود بايد حتماً توجيه بشود آنها هم خيلي ظهور قوي ندارد كه مثلاً شيطان نفوذ پيدا كرده ميماند علما و بزرگاني كه در راههاي علمي تلاش و كوشش ميكنند احيانا اشتباه ميكنند اين ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[13] در آن منطقه نيست براي اينكه ممكن است عالمان الهي اشتباه بكنند اما فوراً بر ميگردند يك ميگويند اين نظر من است من ديگري را تخطئه نميكنم دو اما روي همين نظر بايستد بگويد الا و لابد حق اين است اين را كه نميگويد آن ميشود شبهه و شيطنت و چون روشمندانه تلاش و كوشش كردند و اشتباه كردند بر اساس «للمخطئ أجر واحد» مأجور هم هستند اما آنهايي كه نه اصلاً به دنبال شبهه ميگردند ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الفِتْنَةِ﴾[14] ميبينيد در اين همه معارفي كه در بحارالانوار هست در جوامع روايي ديگر هست اين ميگردد ببيند نماز پيامبر ـ معاذاللهـ پيامبر مثلاً كجا قضا شده اين يك مشكل ديگر دارد خب اين همه روايات است اين همه مگر ما همه چيز را ميفهميم خيلي از چيزهاست كه ما نميفهميم اما آدم برود به دنبال همه اينها را بگذارد كنار آن همه احكام و حكم اخلاقي و فلسفي و كلامي و مناظرات و همه اينها را بگذارد كنار ببيند چه زماني نمازش قضا شده اين معلوم ميشود مشكلي دارد ديگر يك وقتي يك حادثهاي پيش آمد سيدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبايي در آن جمع اشاره كردند به سينه فرمود اين در اين محدودهاش مشكل دارند خب اگر نباشد مگر چيزهاي بيّنالرشد كم است مگر محمكات كم است مگر ما مدعي هستيم همه احكام را ميفهميم آنچه كه ما نميفهميم كه ميليونها برابر بيش از آن است كه ما ميفهميم اينها را كه ما ميفهميم عمل بكنيم براي ما كافي است آن چيزهايي كه ما واقعاً نميفهميم چون با خطوط كلي دين ما هماهنگ نيست يا توجيهش ميكنيم يا ميگوييم علمش به اهلش واگذار ميشود درباره مخلصين اصلاً اينها راه ندارند براي اينكه هم شيطان اعتراف كرده هم ذات اقدس الهي فرموده كه كاري به مخلصين نداري و هم برهان عقلي تاييد ميكند براي اينكه ابزار شيطنت شيطان مشخص است ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾[15] همين چهار پنج تاست يا از جماد است يا از نبات است يا از حيوان است يا از انسان بيش از اين كه نيست در اين سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» هم همين عناصر چهارگانه را ذكر كرده ديگر فرمود يا از انسان است ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالبَنِينَ﴾[16] يا از جمادات است ﴿وَالقَنَاطِيرِ المُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ﴾[17] يا از كشاورزي است ﴿وَالحَرْثِ﴾[18] است يا از دامداري است ﴿وَالأَنْعَامِ﴾ است غير از اين كه نيست كه انسان را بخواهند فريب بدهند كه بيش از اين چهارتا نيست كه.
پرسش: مقام رياست چطور است؟
پاسخ: مقام و رياست هم جزء همين اوهامي است كه ذكر شده در ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ در همين شهوات قرار گرفته اما اگر كسي كل شهوات را زير طرد خود قرار داد فرمود كه «غرّي غَيري» دنياست ديگر اگر كسي دنيا را طلاق داد رياستش را هم طلاق داد خب چيزي در اين وسط نميماند تا شيطان بگيرد و ابزار كار قرار بدهد حالا اين اختصاصي به وجود مبارك حضرت امير ندارد منتها درباره حضرت ظهور بيشتري پيدا كرده وگرنه اين چهارده ذات مقدس همهشان همينطوراند البته فضيلتي براي حضرت امير (سلام الله عليه) هست چه اينكه براي سيد الشهداء (سلام الله عليه) است چه اينكه براي حضرت حجت (سلام الله عليه) هست هر كدام يك خصيصهاي دارند ولي در خطوط كلي اينها يكسانند خب درباره اينها اصلاً شيطان وسوسه ندارد نسبت به عالمان رباني وسوسه دارد اما از سنخ ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[19] نيست اينها اهل جدال نيستند ميگويند اين چيزي است كه من فهميدم اگر اشتباه بود خدا من را ميبخشد اگر اشتباه نبود دو اجر ميدهد من همين را عمل ميكنم مقلدان من هم همين را عمل ميكنند ما ديگري را هم تخطئه نميكنيم ديگري هم حجت الهي را دارد اين شيطنت نيست لذا «للمخطئ أجر واحد و للمصيب أجران» عمده آن است كه ما دو جنگ نابرابر داريم و اين جنگهاي نابرابر را براي ما حل كردند ما در اثر همان مشكلات جهلي كه داريم اين جنگهاي نابرابر را حاضر نيستيم حل بكنيم يكي از جنگهاي نابرابر كه مبتلا به غالب ماست اين است كه دشمن در برابر ما ايستاده سنگر گرفته مرتب دارد تيراندازي ميكند ما داريم فحش ميدهيم خب جواب تير را كه با فحش نميشود داد كه شيطان با وسوسه و با گناه تيراندازي دارد يعني حقيقتاً تيراندازي دارد قبلاً هم اين بحث گذشت كه اينكه حضرت فرمود: «النظرة سهم من سهام ابليس»[20] اينها تمثيل است نه تعيين نه تنها نگاه به نامحرم تير شيطان است هر گناهي تير شيطان است حالا درباره نگاه اين روايت شريف آمده خب اگر كسي يك گناهي را كرده است حقيقتاً، حقيقتاً يعني حقيقتاً تير خورده بعد بگويد: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» اين مثل اينكه در دفاع مقدس از يك طرف تير ميخورد از يك طرفي ميگويد صدام ملعون خب حالا با لعن صدام كه اين تير حل نميشود شما هم تير بزن يا برو سنگر تير نخوري ما «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» كه در برابر تير كارگر نيست او دارد تيراندازي ميكند ما ميگوييم «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» لعنت بر شيطان اين جواب تير را با تير بده نه جواب تير را سب و لعن خب «النظرة سهم من سهام ابليس» اين جنگ نابرابر است ديگر به دست خود ماست كه اين را برابر كنيم پيروز بشويم و مانند آن جنگ نابرابر ديگر اين است كه اينها جناند ما را ميبينند ما اينها را نميبينيم يك و از راهي هم وارد ميشوند كه ما اينها را نميبينيم دو يعني راه غفلت خب اگر دشمن خيلي قوي باشد با باند مجهز بيايد از راهي هم بيايد كه ما را ميبيند و ما او را نميبينيد خب چنين جنگي نابرابر است ديگر فرمود: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[21] اين را در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» فرمود خب اين جنگ ميشود نابرابر اگر يك دشمني قدري كه شش هزار سال عبادت كرده و آن قدر عصباني است كه محصول شش هزار ساله خود را يكجا به آتش كشيده و از او عصبانيتر و درندهتر خدا موجودي نيافريد يك چنين موجود دشمن قسم خوردهاي به جان ما افتاده و ما را هم ميبيند ما او را نميبينيم خب راه دارد كه ما اين جنگ نابرابر را برابر كنيم يا به سود خودمان نابرابر كنيم؟ فرمود بله هر دو راه هست آن راه دوم كه به نظر شما سختتر است آن را بهتر برايتان انجام ميدهيم شما اگر برويد در قلعه آن قلعهبان آن دژبان اين دشمن را ميبيند و دشمن شما او را نميبيند و تيراندازي شروع ميشود خب آنكه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» هست فرمود: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ كه راه غفلت است فرمود اين غفلت را بگذاريد كنار «كلمة لا اله الا الله حصني»[22] اين دژ من است من هم دژبان اين دژم موحّد باشيد بگوييد «ياالله» ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾[23] ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ نه يعني بگود «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» برو در پناهگاه آن روزها كه دفاع مقدس بود به ما نميگفتند اگر آژير خطر شنيديد برويد در پناهگاه؟ معنايش اين نيست كه اگر آژير خطر شنيديد همان در خيابان بايستيد بگويد من ميخواهيم بروم پناهگاه اين لفظ كه آدم را نجات نميدهد كه فرمود اگر آژير شنيديد برو در پناهگاه اين وسوسهاي كه ميگويد فلان كار را بكن فلان حرف را بزن فلان مال را بگير فلان غيبت را بكن فلان تهمت را بزن فلانجا را امضا بكن اين آژير خطر است جداً برو در كلمه توحيد «لاَ إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» گفتن «لاَ إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» هم خوب است «أعوذ بالله من الشيطان» هم خوب است اما اينها ذكر لفظي است و اثرش هم همان ثواب لفظي است و محدود است اما جداً آدم برود در پناهگاه خدايا آ مدم به سوي تو اين خدايا آمدم به سوي تو كه از دل شكسته برخيزد آن دژبان آدم را در دژ راه ميدهد آن وقت اين جنگ ميشود به سود ما نابرابر يعني دوست ما يعني خداي سبحان آن ملائكه الهي كه تيراندازان الهياند ﴿زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّيَاطِينِ﴾[24] آن وقت تيراندازي از آن طرف شروع ميشود اين ديگر خدا را نميبيند ملائكه را نميبيند يك آ دم مستكبر خودبين ديگر خدا بين نيست ملائكه بين نيست فرمود ما تيرهاي فراواني داريم تيراندازهاي فراواني داريم شما بياييد در اين قلعه حفظ شما به عهده ماست پس ميشود ما هم آن جنگ نابرابر اول را كه او دارد تير ميزند ما داريم فحش ميدهيم اين را برابر كنيم يا به سودمان برتر كنيم هم آن جنگ نابرابر دوم را كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آمده كه ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[25] او را هم ما نابرابر بكنيم آن در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» به اين صورت آمده است فرمود كه آيه 27 سورهٴ مباركهٴ «اعراف» اين است ﴿يَا بَنِي آدَمَ لاَيَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِنَ الجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ چقدر اين كتاب شيرين است فرمود مواظب باشيد اين از شما خون نميخواهد مال نميخواهد زمين نميخواهد نفت و گاز نميخواهد اين مثل دشمن بيروني نيست اين از شما دو چيز ميخواهد اول دين بعد آبرو اين طور نيست كه اگر كسي را ـ معاذاللهـ كافر كرد باز رها بكند اگر كسي كافر بوده ولي وجيه بود در جامعه چهارتا كار ميتواند انجام بدهد اما وقتي مسلوبالحيثيه شد كاري از او ساخته نيست فرمود اين از شما دين ميخواهد و آبرو با آدم و حوا چه كار كرد اين يك تمثيلي است در جريان آدم و حوا فرمود اينها را بالأخره بيحيثيت كرده عورت اينها را به اينها نشان داده ﴿لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ همين نميخواهد بكشد شما را يا مالتان را بگيرد كاري به اينها ندارد كه مواظب باشيد آبرويتان نرود ﴿لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا﴾ و خطرش هم اين است كه ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[26] اين جنگ نابرابر را ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾[27] برويد در پناهگاه حل ميشود وقتي در پناهگاه و در دژ الهي چه دژباني بهتر از خدا او خب ما را حفظ ميكند خودش وعده داده حفظ بكند آن وقت آن تيرهاي غيب از كمان فرشتگان پر ميكشد و همين شيطانها را با آن وضعي كه مناسب دارد طرد ميكند اين جنگ نابرابر به سود ما ميشود نابرابر يعني ما بالأخره پيروز ميشويم به صيانت الهي.
پرسش ...
پاسخ: بله خب اگر واقعاً كسي محب اين خاندان باشد همينطور است ديگر ولي محب كه حرف محبوب را زير پا نميگذارد كه در همان قصه معروف كه درباره جريان امام صادق (سلام الله عليه) هست همين است خب واقعاً اگر كسي دوست اين خاندان باشد كه اينها را نميرنجاند كه.
در جريان افراد مؤمنان عادي اينها هم بالأخره آگاهاند چون اهل محاسبه و مراقبهاند ميدانند كه وسوسه را با چه چيزي پاسخ بدهند آيه دويست و 201 سوره اعراف اين است ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾ نزغ اين سيخي كه به اين مركوبها ميزنند كه تند برود اين چوب يا ميخي كه به دست اين چاربدارها هست كه به اين اسبشان يا به اين حمارشان ميزنند كه تندتر برود اين زدن را فشار آوردن را ميگويند نزغ فرمود اگر يك فشاري از طرف اين شيطان ديديد چون او ديگر ميخواهد سواري بگيرد فوراً ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ مردان باتقوا اهل مراقبتاند بالأخره يك چيزي در حريم دلشان پيدا بشود ميفهمند اين بيگانه است اين دزدي است كه احرام بسته ميخواهد طواف كند دور كعبه دل ببيند كي در كعبه باز ميشود كه برود داخل ﴿إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ﴾ اين الآن دارد دور كعبه دل طواف ميكند كه ببيند يك وقتي در اين دل باز ميشود كه برود داخل لانه كند يا نه اينها فوراً متوجه ميشوند از همان بيرون تركش ميكنند ﴿تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ خب در اين محدوده معلوم ميشود كه در اين گفتگو اگر كسي بخواهد از حيثيّت خود دفاع بكند دفاع منصفانه و عادلانه ولو مستكبر باشد خدا گوش ميدهد ولو شيطان هم باشد خدا گوش ميدهد حق حتي درباره شيطان هم قابل اجراست خب ديگر ذات اقدس الهي در اينجا كه به شيطان نفرمود «اخضع» كه گوش داد و حرف او را هم نقل كرد بعد هم گفت حق با شيطان است او كاري با شما نداشت او شما را وسوسه كرد همين خب ميخواستيد نياييد.
پرسش ...
پاسخ: نه خب جنگ را ميشود از اين طرف ميشود نابرابر كرد براي اينكه عقل هست فطرت هست انبيا هستند اوليا هستند صحف آسماني هست ملائكه هست اين همه گفتگويي كه نسبت به ما انجام دادند هست ديگر خب.
مطلب ديگر اين است كه كلمه وعدي كه در اينجا به كار رفت اين در قبال وعيد نيست وعيد را هم شامل ميشود شيطان گفت كه خدا وعده داد وعده حق من وعده دادم و خلف وعده كردم اين وعده در مقابل وعيد نيست ذات اقدس الهي وعده ميدهد وعده الهي اعم از آن است كه به صورت مژده باشد يا به صورت انذار چون هم درباره وعيد كلمه وعد به كار رفته است هم درباره خود مژده گرچه يكي را ايعاد ميگويند يكي را وعد اما درباره هر دو هم كلمه وعد به كار رفته در سورهٴ مباركهٴ «توبه» كه بحثش قبلاً گذشت آيه 68 سورهٴ مباركهٴ «توبه» ﴿وَعَدَ اللّهُ المُنَافِقِينَ وَالمُنَافِقَاتِ وَالكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ﴾ خب اين همان ايعاد است همان وعيد است پس وعده الهي اعم از بهشت يا وعيد جهنم است شيطان كه ميگويد: ﴿وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ﴾ اين اختصاصي به بشارت و مژده ندارد وعيد را هم شامل ميشود بنابراين آيه سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه دارد ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ﴾ مشمول همين بحث است آنجا كه سخن از وعده نيست سخن از وعيد است ميگويد اگر انفاق بكني خودت چه اگر فلان كار خير را بكني خودت به زحمت ميافتي اين تهديد ميكند به فقر ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ﴾ آيه 268 سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين است ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ﴾ اين وعيد ميدهد تهديد ميكند ميگويد اگر زكات داديد خب اگر ربا نگرفتي فقير ميشوي اگر رانتخواري نكردي فقير ميشوي اگر رشوه نگرفتي فقير ميشوي اگر وقف نخوردي فقير ميشوي خلاصه اگر مال حرام را نگرفتي فقير ميشوي يا اگر انفاق كردي فقير ميشوي همه اينها وعد باطل شيطان است اين وعدي كه در آيه محل بحث آمده اعم از وعد به معناي مژده و بشارت و از وعيد به معناي تهديد و انذار است كه هر دو را در بر ميگيرد.
پرسش ...
پاسخ: در جريان وعده نسبت به بشارت خلف وعده نيست اما نسبت به انذار ممكن است خلف وعيد باشد و بعضي از موارد هم البته ميكند بعضي از موارد هم بر اساس ﴿وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ﴾[28] ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾[29] اين دعاي معروف «يا من يقبل اليسير و يعفوا عن الكثير»[30] از اين آيه گرفته شده ديگر فرمود: ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾ بسياري از آنها را لغو ميكند ولي بالأخره في الجمله حق است ميتواند خب ذات اقدس الهي ﴿وَعَدَ اللّهُ المُنَافِقِينَ وَالمُنَافِقَاتِ وَالكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ﴾[31] اين وعد مشمول همين ﴿إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقِّ﴾ است كه هم شامل مؤمنان ميشود هم شامل كفار شيطان هم وعده ميدهد براي اينكه فريب بدهد و هم وعيد ميكند براي اينكه جلوي كار خير را بگيرد مشمول هر دو بخش هست يعني هر دو بخش مشمول اين آيه هستند.
مطلب ديگر اين است كه ظاهراً اينكه شيطان گفت: ﴿فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ﴾ اين ناظر به آن است كه هم ملامت ميكردند و هم كمك ميخواستند و شيطان گفت ملامت وارد نيست كمك هم از ما ساخته نيست ﴿إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ﴾ اين ﴿مِن قَبْلُ﴾ متعلق است به ﴿أشْرَكْتُمُونِ﴾ يعني شما در دنيا مرا شريك قرار داديد من كه شريك شما نبودم حالا يا شريك در مال قرار داديد يا شريك در فرزند قرار داديد ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلاَدِ﴾[32] كه «شاركهم في الاولاد» رواياتش هم گذشت كه چگونه شيطان شريك در پيدايش و تكوّن فرزند است شيطان در اينجا گفت كه من كه دخالتي در مال شما نكردم شما آمديد من را شريك كرديد ﴿بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ﴾ منتها شرك در اعتقاد نيست شرك در عبادت است يك قدري حرف خدا را گوش ميداديد يك قدري حرف من را گوش ميداديد يا هميشه حرف من را گوش ميداديد مرا شريك در اطاعت قرار داديد كه ذات اقدس الهي فرمود: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾[33] كه عبادت يعني اطاعت يعني «لاتطيعوا الشيطان» شيطان در محكمه عدل الهي ميگويد ما كه داعيه نداشتيم ما دعوت كرديم ولي شما آمديد به همين صرف دعوت همين وسوسه ما را شريكتان قرار داديد من جداً از اين كار بيزارم ﴿إِنِّي كَفَرْتُ﴾ يعني تبرئت اذ تبرء الذين تبعوا من الذين اتبعوا اين است ﴿إِنِّي كَفَرْتُ﴾ اين تبرء شديد را ميگويند كفر يعني من اين را رد ميكنم ﴿إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ﴾ در دنيا شما من را شريك قرار داديد اينجا كه جاي شريك نيست.
پرسش ...
پاسخ: وعده همان وسوسه است وسوسه كه نعمت الهي است اگر وسوسه نباشد كه جهاد اوسط و اكبر معنا ندارد رشد اخلاقي معنا ندارد اگر وسوسه نباشد انسان يا در حد حيوان و گياه پايين زندگي ميكند يا در حد فرشتهها بالا زندگي ميكند هميشه همان حد است اما ديگر انسان باشد و بتواند از همه اينها بگذرد اين به بركت وسوسه است به بركت جهاد اكبر است و تزكيه نفس است و امثال ذلك اين در حد وسوسه است ميگويد: ﴿إِنِّي كَفَرْتُ﴾ يعني اظهار انزجار ميكنم اظهار تبرّي ميكنم بيزاري ميجويم از آنچه كه شما قبلاً مرا شريك خود قرار داديد چرا؟ دليل مسئله چيست؟ ﴿إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ ظالم بايد بچشد ديگر چه كاري از من ساخته است ظاهراً اين ذيل سخن شيطان است تا دليل مدعاي او باشد كه از من كاري ساخته نيست از شما هم كاري ساخته نيست مرا ملامت نكنيد خودتان را ملامت كنيد من از اين صحنه هيچ سهمي نميبرم چرا؟ چون ﴿إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ ظاهراً اين سخن شيطان است كه علت مدّعيات خود اوست گرچه برخي از مفسران احتمال دادند كه اين كلام الله باشد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ يس، آيهٴ 59.
[2] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 67.
[3] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 68.
[4] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 38.
[5] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 38.
[6] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 21.
[7] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 21.
[8] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 21.
[9] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 14.
[10] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 40.
[11] ـ سورهٴ نجم، آيهٴ 8.
[12] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 164.
[13] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 121.
[14] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 7.
[15] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 14.
[16] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 14.
[17] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 14.
[18] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 14.
[19] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 121.
[20] ـ .
[21] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 27.
[22] ـ .
[23] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 200.
[24] ـ سورهٴ ملك، آيهٴ 5.
[25] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 27.
[26] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 27.
[27] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 200.
[28] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 79.
[29] ـ سورهٴ شوري، آيهٴ 30.
[30] ـ .
[31] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 68.
[32] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 64.
[33] ـ سورهٴ يس، آيهٴ 60.