28 11 2005 4849108 شناسه:

تفسیر سوره ابراهیم جلسه 8

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (۵) وَإِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَاكُم مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذلِكُم بَلاَءٌ مِن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ (۶) وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (۷)

بعد از بيان هدف رسالت وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كه اخراج جامعه من الظلمات الي النور است فرمود درجه عاليه اين هدف به دست شما حاصل مي‌شود لكن انبياي ديگر هم مراتب مياني يا نازل اين را داشتند لذا وجود مبارك موساي كليم (سلام الله عليه) هم مامور شد كه جامعه خود را نوراني كند قبلاً هم روشن شد كه اين ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الكِتَابَ وَالمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْطِ﴾[1] آن قيام به قسط هدف بعثت همه انبياست منتها هدف مياني نوراني شدن هدف نهايي همه انبياست منتها بعضيها در تحقق اين هدف موفق‌تر از ديگران شدند به عنوان نمونه جريان چند پيامبر را در اين سورهٴ مباركهٴ ابراهيم ذكر مي‌كند كه اين لام هم لام قسم است ما تحقيقاً وجود مبارك موسي را با معجزاتمان فرستاديم كه اين باء باي مصاحبه است يعني همراه معجزات و بينات و آيات روشن فرستاديم از اين آيات به آيات بيّن ياد مي‌كنند كه خيلي روشن و شفاف بود جريان عصاي موسي يك معجزه روشني است جريان يد بيضاء يك معجزه روشني است اين ان هم گفته شد كه ان مفسره است خب ما به موساي كليم رسالت داديم كه او چه چيزي بگويد؟ يعني به او گفتيم ﴿أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ﴾ اين ﴿أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ﴾ حرف ان كه كار ‌اي تفسيريه را مي‌كند نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «ص» ايه شش به اين صورت آمده است ﴿وَانطَلَقَ المَلأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا﴾ اين ان كار آن ‌اي تفسيريه را مي‌كند ﴿وَانطَلَقَ المَلأُ﴾ خب جاي سؤال است كه اين ملأ رفتن كه چه بگويند چكار كردند ﴿أَنِ امْشُوا﴾ يعني به ديگران دستور دادند كه خط مشيتان را ادامه بدهيد و مانند آن اينجا هم ﴿أَنْ أَخْرِج﴾ يعني ما به وجود مبارك موساي كليم گفتيم جامعه‌ات را روشن كن ﴿مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ﴾ در جريان ظلمات روشن شد كه اين معناي تشبيهي نيست واقعاً يك حقيقتي است به نام نور يك حقيقتي است به نام ظلمت انسان تبهكار حقيقتاً ظلمت را ادراك مي‌كند قبرش واقعاً تاريك است برزخش واقعاً تاريك است صحنه قيامتش واقعاً تاريك است او جاي خود را نمي‌بيند در حالي كه مؤمني كه كنار او ايستاد فضاي روشني دارد روايات معاد را كه ملاحظه مي‌فرماييد كاملاً مشخص مي‌كند كه كافر جاي پاي خود را حتي در قيامت نمي‌بيند جريان قيامت طوري است كه وقتي خداي سبحان اسرار هر كسي را با او در ميان مي‌گذار و از او اقرار مي‌گيرد تمام اين گفتگوها كه بين خداي سبحان و مؤمن انجام مي‌گيرد يا ديگري كسي كه در كنارشان ايستاده است هيچ چيزي نمي‌شنود هيچ چيزي هم نمي‌فهمد ظلمات اين‌چنين است در بحثهاي قبل داشتيم كه كافر و منافق اينها در قيامت كور محشور مي‌شوند اما كور محشور مي‌شوند نه معنايش اين است كه يكديگر را نمي‌بينند تبهكارها را نمي‌بينند جهنم را نمي‌بينند اينها بهشت را نمي‌بينند اولياي الهي را نمي‌بينند ذات اقدس الهي را مشاهده نمي‌كنند ﴿كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾‌[2]اند اما نسبت به جهنم كه رسيد مي‌گويند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[3] اين كه ﴿وَمَن كَانَ فِي هذِهِ أَعْمَي فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَي﴾[4] نه يعني اعمي بالقول المطلق كه حتي آتش را هم نبيند اين همان‌طوري كه در دنيا مسجد بود حسينيه بود حوزه بود مراكز مذهب بود اينها را نمي‌ديد فقط مراكز فساد را مي‌ديد همين معنا در قيامت برايش ظاهر مي‌شود ﴿فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذَابُ﴾[5] اينها پشت در مي‌مانند خب اين همه مراكز مذهب هست در آن نور است اينها اينها را نمي‌بينند از پشت ديوار مساجد و حسينيه و مراكز مذهب با بي‌اعتنايي مي‌گذرند اينها فقط بيرون دين را مي‌بينند درون دين را يعني خارج از حوزه دين را مي‌بيند درون حوزه دين را نمي‌بينند همين معنا هم در قيامت برايشان روشن مي‌شود كه ﴿فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذَابُ﴾ و مانند آن اينها مردان الهي را نمي‌بينند بهشت را نمي‌بينند با اينكه بهشت راه طيبه‌اش مسير خمسة مأه عام هست ولي اينها به مشامشان نمي‌رسد ولي از فاصله دور هم جهنم را مي‌بينند و هم جهنم اينها را مي‌بيند و نعره مي‌كشد ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً﴾[6] غرض آن است كه همان‌طوري كه در دنيا نورهاي فراوان است اينها نمي‌بينند به دنبال تبهكاري حركت مي‌كنند فقط آنها را مي‌بينند آن مراكز را مي‌بينند در آخرت هم اين‌چنين است لذا بين ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ با ﴿وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ أَعْمَي﴾ تعارضي نيست بعد فرمود: ﴿وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ﴾ در بحث ديروز.

پرسش ...

پاسخ: ظلمات از نظر عقايد مشخص است اخلاق مشخص است احكام فقهي مشخص است احكام حقوقي هم مشخص است هر معصيتي ظلمت است هر الحادي ظلمت است هر عمل طالحي و فاسدي هم ظلمت است وگرنه مشكلات و مصائب نه گاهي اينها آزمايشهاي الهي است بلاي حسن است بلاي مبين است.

پرسش ...

پاسخ: آيات را ظاهراً به معناي معجزات است ممكن است تورات را بگيرد ولي در قرآن جايي نيامده كه ما او را با تورات فرستاديم.

پرسش ...

پاسخ: برنامه‌ها را دارد ولي اين آيات كه علامت پذيرش آنها باشد و دليل پذيرش آنها باشد قرآن كريم دارد ﴿بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾[7] اين‌طور چيزها نقل مي‌كند ممكن است آن هم باشد ولي معمولاً وقتي مي‌فرمايد ما او را با آيات مي‌فرستيم يعني با معجزات فرستاديم.

پرسش ...

پاسخ: تورات را هم دارد اما «آياتنا» معمولاً در قرآن كريم وقتي هر جا از ارسال موساي كليم (سلام الله عليه) سخن به ميان مي‌آورد همان معجزات است خب.

بعد فرمود: ﴿وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ﴾ وجوهي در بحث ايام‌الله در نوبت ديروز گذشت اما آنچه كه در امروز مطرح است اين است كه همان‌طوري كه در پايان بحث ديروز داشتيم كه هر جمال و جلالي كه از اسماي حسناي الهي را نشان بدهد نعمتي نصيب جامعه بشود يا نقمتي دامنگير آنها بشود اين جزء ايام‌الله است به وجود مبارك موساي كليم فرمود آن اين اصطلاح لطيف و تعبير بلند جناب شيخ عطار است در آن منطق الطير عطار فراز و فرود اين فراز و فرود اصطلاح آن اديب است در هر فراز و فرودي اين‌چنين هست در نعمت را ذكر مي‌كند كه يك‌‌جا جاي فراز است و شكر يك جا جاي فرود است و صبر در سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» فرمود: ﴿وَتِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ﴾ آيه 140 سوره «آل‌عمران» اين بود: ﴿إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ القَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ﴾ فرمود اگر شما در جبهه‌هاي جنگ نظير احد و امثال احد آسيب ديديد اين گاهي آنها آسيب مي‌بينند گاهي شما آسيب مي‌بينيد تا معلوم بشود صابر كيست و خدا او را پيروز بكند در همان خطبه‌هاي اوليه نهج‌البلاغه هست كه وجود مبارك حضرت امير فرمود كه در جبهه‌هاي جنگ گاهي آنها شكست مي‌خوردند گاهي ما گاهي آنها پيروز مي‌شدند گاهي ما تا معلوم بشود «يتهاونان و يتخاصمان» اين دو نفر ما و آنها مثل دو كبش جنگي به جان هم مي‌افتادند تا معلوم بشود چه كسي حق مي‌گويد معلوم بشود يعني براي همه ما روشن بشود وگرنه خداي سبحان مي‌داند وقتي همه ما در اين امتحان كارامد شديم موفق شديم «انزل علينا النصر و علي عدونا الكبت» نصرت الهي شامل حال ما شد آنها شكست خوردند امتحانها هست تا امتحان نشود آن نصرت پاياني كه ﴿وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ﴾[8] نصيب نخواهد شد فرمود: ﴿وَتِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ﴾ اين دولت را هم دولت گفتند به معني تداول مي‌شود گاهي دست آنهاست گاهي دست اينها تا معلوم بشود كه چه كسي كارآمدتر است آن گاه اين گونه از ايام ايام‌الله خواهد بود قهر خدا ظهور مي‌كند از ايام‌الله است مهر خدا ظهور مي‌كند از ايام‌الله است آن روزي كه قهر خدا ظهور كرد ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ﴾ آن روزي كه مهر خدا ظهور كرد ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾ شكر درباره آن ايام مهر راست صبر در ظهور آن ايام قهر است فرمود اين حوادث فراواني را كه شما در پيش داريد اينها اگر مهر الهي نصيبتان شد كه بايد شاكر باشيد و اگر قهر الهي است به عنوان آزمون بايد صابر باشيد اين قهر و مهر هم هر روزه است منتها وقتي جزئي باشد خيلي از آن به عنوان ايام‌الله ياد نمي‌شود اما وقتي مهم باشد به عنوان ايام‌الله مطرح است گرچه انسان در تمام ﴿آناءِ اللَّيْلِ﴾[9] و ﴿وَأَطْرَافَ النَّهَارِ﴾[10] مورد امتحان خداست اما در سورهٴ مباركهٴ «توبه» همان‌طوري كه قبلاً ملاحظه فرموديد آيه 126 اين است كه اينها سالي يك يا دوبار امتحان مي‌شوند با اينكه هر كاري امتحان است ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ﴾[11] اينها آزمون الهي است فرمود: ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[12] بعد فرمود ما اين صيدها را از بالاي كوه به دامنه كوه در تيررس شما در دسترس شما در كنار خيمه‌هاي شما قرار مي‌دهيم ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّي نَعْلَمَ المُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَا أَخْبَارَكُمْ﴾[13] وكذا وكذا خب هر لحظه امتحان است از آن طرف مي‌فرمايد: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾[14] از اين طرف دوتا نامحرم از جلوي چشمش عبور مي‌دهد ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ﴾ اين‌چنين نيست كه انسان آزمون نشود از منزل تا محل درس و بحث از محل درس و بحث تا منزل ده‌ها امتحان است اينها امتحانهاي جزئي است كه روي آن خيلي به عنوان ايام‌الله مطرح نيست اما سالي يكي دو بار امتحان رسمي است در آيه 126 سوره «توبه» فرمود: ﴿أَوَلاَ يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ﴾ سالي يكي دو قزوه پيش مي‌آيد معلوم مي‌شود چه كسي صابر است چه كسي شاكر است چه كسي مؤمن است چه كسي منافق است و مانند آن نظير اين امتحانهاي حساسي كه سالي يكي دوبار انجام مي‌شود آن روز، روز ظهور قهر يا مهر خداست مي‌شود ايام‌الله و هر لحظه‌اي كه فيض خدا ظهور كرد يا قهر خدا ظهور كرد عبرت است براي همه لكن آنهايي كه پند مي‌يگرند و متوجه مي‌شوند صابران و شاكران‌اند اين‌چنين نيست كه ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَاتٍ﴾ لخصوص صابر شاكر بلكه «﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَاتٍ﴾ لجميع الناس» منتها آن كه طرفي مي‌بندد ﴿صَبَّارٍ شَكُورٍٍ﴾ است نظير اينكه خود قرآن كريم ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[15] است ولي آن كه بهره مي‌برد متقيان است كه فرمود: ﴿هُديً لِلْمُتَّقِينَ﴾[16] اين‌چنين نيست كه ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَاتٍ﴾ براي خصوص صبّار و شكور نخير لايات جميع الناس است مثل اينكه «﴿لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ﴾[17] لجميع الناس» بود ولي آنهايي كه بهره مي‌بردند مؤمنين بودند متقيان بودند و مانند آن اينجا هم گرچه آيات است لجميع الناس ولي آنهايي كه بهره مي‌برند صابران عند النقمه و شاكران و شكوران عند النعمه هستند اين سرّ اختصاص به صبّار و صَبَّارٍ﴾ و ﴿شَكُورٍ﴾.

پرسش ...

پاسخ: مطلق است ديگر آنكه در روايت دارد چون روايت را ملاحظه فرموديد دو طايفه بود يك طايفه دارد كه ايام‌الله ثلاثه است روز ظهور وجود مبارك حضرت (سلام الله عليه) است روز موت است قيامت صغرا و روز قيامت كبرا اينها شاخص و بارز جهاني است اما روايت ديگر طايفه ديگر داشت كه هر روزي كه نعمت الهي جلوه كرد يا نقمت خدا مثلاً روشن شد اين جزء ايام‌الله است اينها چون مثبتان‌اند هيچ كدام با ديگري منافات ندارند.

پرسش ...

پاسخ: بله آنها هم نعمتي داشتند نقمتي هم داشتند يك سلسله نعمي نصيب بني اسرائيل شد كه به آساني از دريا گذشتند و رفاهي نصيبشان شد يك سلسله نقمتي هم دامنگير اينها شده بود كه آنها را هم بازگو مي‌كند.

﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَي﴾ حالا دارد تذكره را تبيين مي‌كند كه چگونه وجود مبارك موساي كليم متذكرشان كرد فرمود: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ﴾ هم نعمت را تذكر مي‌دهد تا شكور باشند هم آن نقمتهاي گذشته كه در آن حال صابر بودند آنها را هم بازگو مي‌كنند ﴿اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ﴾ كه از بالا اين نعمت بر شما نازل شده است ﴿إِذْ أَنجَاكُم مِنْ آلِ فِرْعَوْنٍَ نفرمود من قيام كردم انقلاب كردم شما را نجات دادم چون همه اينها مأمورند و ابزار كارند آن كه منجي حقيقي است خداي سبحان است فرمود خداي سبحان شما را از آل فرعون نجات داد در بحث ديروز سخن از تفرعون فرعون و ربوبيت و الولهيت او مطرح شد و اشاره شد كه فرعون داعيه خالقيت و ربوبيت به معناي اينكه جهان را من اداره مي‌كنم يا شما را من اداره مي‌كنم حيات و ممات شما به دست ماست از اين قبيل نبود ادعاي ربوبيت و الوهيت فرعون كه گفت ﴿مَا عَلِمْتُ لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرِي﴾[18] يا ﴿فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلَي﴾[19] در حد همين بود كه گرچه از نظر مسائل اعتقادي يك بتهايي داريد مي‌پرستيد خود فرعون هم يك بتي داشت و مي‌پرستيد از نظر مسائل سياسي اجتماعي قانون مملكت را بايد فكر من اداره كند شما يك محفل قانون‌گذاري داريد آن قانون مملكت طبق انديشه و آراء من بايد باشد هر چه كه من گفتم صلاح شما در آن است هر چه كه من نهي كردم فساد شما در آن است بيش از اين هم نبود داعيه ربوبيت به آن معنايي كه احيا و اماته در اختيار من است نبود اما آنچه كه در جريان حضرت ابراهيم با نمرود نقل شده است يعني آيه 258 ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ المُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِى يُحْيِيْ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ﴾ اين قبل از محاجه و احتجاج وجود مبارك حضرت ابرهيم يك چنين داعيه‌اي از او نقل نشده حين حتجاج فرمايش حضرت ابراهيم را نفهميد اين خيال كرد كه دو زنداني را از زندان بيرون آوردند يكي را رها كردند يكي را گردن زدند اين احيا و اماته است اين حرف وجود مبارك حضرت ابراهيم را نفهميد وجود مبارك حضرت ابراهيم فرمود كه رب آن است كه حيات و ممات مردم به دست او باشد خدا زنده مي‌كند كه ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي﴾[20] ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَالِقِينَ﴾[21] كسي كه نفخ روح مي‌كند او خداست خب خود نمرود كه قبلاً موجود نبود آباء و جداد او هم كه قبلاً موجود نبودند آنها يكي پس از ديگري موجود شدند بعد نوبت به نمرود رسيد نمرود هم كه از بين خواهد رفت اينها را كه امور بيّن‌الرشد بود او كه نمي‌توانست منكر بشود كه وجود مبارك حضرت ابراهيم فرمود رب كسي است كه ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي﴾[22] بگويد و زنده كند اين فرمايش حضرت ابراهيم را نفهميد وجود مبارك حضرت ابراهيم ديد كه اين برهان را نفهميد نه اينكه منظور حضرت ابراهيم احيا و اماته اين‌چنيني يعني آزاد كردن يك زنداني گردن زدن يك زنداني باشد تا بگويد كه اين كار از من هم بر مي‌آيد آن وقت لازمه‌اش اين است كه ـ معاذالله‌ـ برهان حضرت ابراهيم ناتمام باشد آن وقت حضرت ابراهيم از اين برهان دست كشيد رفته برهان ديگر ديد او نفهميد يك مطلب آفتابي‌تري را ذكر كرد فرمود كه ﴿فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ المَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ المَغْرِبِ﴾[23] نه اينكه آن برهان ناتمام بود و او حضرت ابراهيم را ساكت كرد و حضرت ابراهيم دليل ديگر آورد اين اصلاً نفهميد كه وجود مبارك حضرت ابراهيم چه مي‌خواهد بگويد حضرت فرمود آن كه ﴿نَفَخْتُ﴾ مي‌گويد و مرده را زنده مي‌كند او خداست اين خيال كرد كه گردن زدن و آزاد گذاري اين هم احيا و اماته است حضرت براي اينكه مطلب را آفتابي كند روشن تر كند كه هم او بفهمد هم درباريان او بفهمند دست به آسمان زده وگرنه اين‌چنين نيست كه مثلاً حالا برهان آورده او برهان را شكسته حضرت ابراهيم ـ معاذالله‌ـ برهانش منظورش اين بود كه كسي كه احيا و اماته ظاهري به دست اوست او خداست بعد نمرود بگويد نه او منم.

پرسش ...

پاسخ: نه ظاهراً نفهميد چون اگر مي‌دانست بالأخره مي‌دانست كه وجود مبارك حضرت ابراهيم كسي كه ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ﴾[24] را تحمل كرده بالأخره پرده برمي‌دارد رسوا مي‌كند او را

پرسش ...

پاسخ: بالأخره در مقابل حضرت ابراهيم در محفل مبارزه يكطور حرف نمي‌زند كه رسوا بشود كه اين فرمايش حضرت را نفهميد آن وقت حضرت يك كاري كرده كه ﴿فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ﴾[25] مطلب را آن قدر شفاف و روشن كرد كه باعث مبهوت شدن نمرود شد خب اگر منظور احياي واقعي بود و مي‌فهميد كه احياي واقعي هست چنين ادعايي نمي‌كرد كه ﴿أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ﴾[26] آنها چنين داعيه‌اي نداشتند كه ما مثلاً حيات مي‌دهيم مثلاً مرگ به دست ماست و مسئولان مرگ و حيات مأموران ما هستند اين‌چنين نبود همان شئون مملكت بود مي‌گفتند اين كشور را كسي بايد اداره كند كه قدرت در اختيار اوست بر اساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ اليَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَي﴾[27] حكم مي‌كردند مثل خيلي از اين مستكبران فعلي اينها بر اساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّي﴾[28] يا ﴿أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا﴾[29] و مانند آن كه نمي‌انديشيدند اينها بر اساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ اليَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَي﴾ دارند زندگي مي‌كنند همين است بعد وجود مبارك حضرت ابراهيم طرزي سخن گفت كه ﴿فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ﴾ نه ـ معاذالله‌ـ آن برهان اولي را ديد كه شكست خورده برهان ديگر اقامه كرده خب.

پرسش ...

پاسخ: بله؟ مردم؟ خداييشان به همين بود وگرنه خودشان بتها داشتند بت را مي‌پرستيدند خود فرعون هم بت‌پرست بود كه درباريان او به او گفتند كه اگر موسي را آزاد بگذاري ﴿وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ﴾[30] معلوم مي‌شود او هم بت پرست بود اما اين‌طوري كه كشور را چه كسي بايد اداره كند؟ قانون‌ روي كدام انديشه باشد گفت قانون ﴿أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾[31] همين حرف را مي‌زد ديني را كه تحويل مردم مي‌داد ﴿إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ﴾[32] همين دين بود خب.

بعد وجود مبارك حضرت موسي (سلام الله عليه) اينها را هشدار داد فرمود: ﴿إِذْ أَنجَاكُم مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ﴾ كه اين آل فرعون ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُم﴾ آن يك صبر محمود ممدوحي نبود صبر مضطر بود نه صبر مقتدر صبر مضطر سكوت است نه سكون نه آرامش خب اين چه كار مي‌كردند اگر صبر نمي‌كردند الآن چون حوادث سخت در پيش هست فرمود بايد صابر باشيد بايد تحمل كنيد همان خدايي كه شما را از اين خطرها نجات داد در حوادث بعدي هم نجات مي‌دهد اين ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ با ﴿يُذَبِّحُونَ﴾ اينجا عطف شده است ولي در سورهٴ مباركهٴ بقره كه قبلاً ملاحظه فرموديد آنجا بدون واو آمده آيه 49 سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين بود ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ﴾ حالا خدا مي‌فرمايد ما شما را نجات داديم در محل بحث وجود مبارك حضرت موسي مي‌فرمايد: ﴿إِذْ أَنجَاكُم﴾ خدا شما را نجات داد در سوره بقره خدا فرمود كه ما شما را نجات داديم ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ آن ﴿سُوءَ العَذَابِ﴾ اين است كه ﴿وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ﴾ آنجا ديگر جاي عطف نبود كه واو بياورد بفرمايد كه و يذبحون آنجا براي اين كه در صدد تفسير همان ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ است اما اينجا به عنوان تفسير ذكر نشده معلوم مي‌شود عذابهاي متعددي بود و اين ذبح يك عذاب خاصي بود در برابر ساير انحاي عذاب و چون شدتي در ذبح و كثرت در ذبح بود با يذبّحون ذكر شده است نه «يذبحون» چه اينكه از قتل اينها هم كه خبر مي‌دهد در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آنجا هم ﴿يُقَتِّلُونَ﴾ نيست يقتّلون است آيه 141 سورهٴ مباركهٴ اعراف اين است كه ﴿وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ﴾ تنها يقتلون نبود ﴿يُقَتِّلُونَ﴾ است اينجا هم ﴿يُذبّحُون﴾ است كثرت ذبح و شدت ذبح باعث شد كه به صورت باب تفعيل ياد بشود ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ﴾ اين زنها را دخترها را براي كارگري و اينها نگه مي‌داشتند كه هم براي اينها عذاب بود هم براي آن اعدمي‌ها ﴿وَفِي ذلِكُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾ يك آزمون مهمي بود اين جرياني كه خون شهيد از بين نمي‌رود اين براي حرف يكي از عرفاي نظير هفت هشت قرن قبل است او گفت كه اين خونها به ناحق ريخته مستضعفان بني‌اسرائيلي جمع شد و قيام موساي كليم را تشكيل داد اين كه خون شهيد هدر نمي‌رود به زمين نمي‌ريزد بلكه زمينه نهضت را فراهم مي‌كند اين براي آن عارف بزرگوار در شش هفت قرن قبل است و اين بلاي عظيم است آزمون مهم است شما صبر كرديد وجود مبارك حضرت موسي يك اعلان عمومي كرد فرمود: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ﴾ از ظرف خداي سبحان نقل كرد كه خدا به صورت رسمي اعلام كرد يك آذن است يك ﴿تَأَذَّنَ﴾ آذن مثل افضل تاذن مثل تفضل كه هم مبالغه را در بر دارد شدت را در بر دارد كثرت را در بر دارد و مانند آن خداي سبحان صريحاً اعلام كرده است با صداي رسا خيلي هم به اين صداي رسا و به اين اعلان خود بها مي‌دهد كه هر كسي شكر كرد من پاداش خوبي به او مي‌دهم ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾ اين كلمه را ملاحظه بفرماييد سخن از «شكر نعمت نعمتت افزون كند» نيست البته «شكر نعمت نعمتت افزون كند» در سورهٴ مباركهٴ «بقره» دارد ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾[33] يكي مي‌شود هفت خوشه هفت خوشه هر كدام داراي صد حبه مي‌شود هفتصد تا بعد فرمود: ﴿وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ﴾[34] اگر به معناي دوبرابر باشد مي‌شود هزار و چهارصد تا بعد هم در ذيل فرمود: ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[35] كه معلوم نيست كه چقدر است اين براي نعمت و مال و كمالهايي كه انسان مي‌دهد اين آيه نطاقش غير از آن است ندارد اگر شما شكر كرديد ما نعمتتان را افزون مي‌كنيم آن براي سوره «بقره» است اين دراد كه ما به شما نمو مي‌دهيم رشد فكري پيدا مي‌كنيد بالا مي‌آييد عالم رباني مي‌شويد ما گوهر ذاتتان را بالا مي‌بريم ﴿لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾ نه «لازيدن أموالكم» خب خيلي فرق است اگر كسي چهارتا كلمه ياد گرفت بيشتر شاكر بود كمتر خود را ديد اين به جايي مي‌رسد بالأخره اما اگر خداي ناكرده يك مطلب علمي كه جايي شنيد را جايي ديد همان اول فكرش اين است كه يك جا سخنراني گير بيايد من اين را بگويم خب اين علم‌فروش است اين بعيد است به جايي برسد همين كه يك مطلبي را يك جايي خواند يا يك جايي شنيد يا يك جايي مطالعه كرد فوراً براي گفتن يادداشت مي‌كند نه براي عمل كردن و باور كردن اين عالم معمول خواهد بود خب «لطف خدا بيشتر از جرم ماست» اما اگر بخواهد گوهر ذاتش فربه بشود يك چيزي ديگر مي‌طلبد فرمود اين اعلام تأذن با رساي رسا هم گفته تأذن غير از آذن است غير از قال است به صورت رسمي اعلان كرده است نه اعلام اعلان كرده است با صداي بلند كه هر كسي شاكر بود من او را بالا مي‌برم ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾ لطيفه‌اي كه سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) هم به آن اشاره فرموده‌اند اين است كه اين وعده است به صورت صريح دلالت مطابقي شفاف ذكر شد اما آن وعيد را به صورت تلويح ذكر كرد نه تصريح فرمود: ﴿و لئن كفرتم﴾ لاعذبنكم نفرمود فرمود: ﴿إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾ نفرمود شما را عذاب مي‌كنيم فرمود يك عذاب سختي من دارم اين تلويح نسبت به وعيد است اما در جريان وعده تصريح است فرمود ﴿لأَزِيدَنَّكُمْ﴾ كه هم نون تأكيد ثقيله است هم لام هست هم حرف تاكيد است هم تصريح است اما ﴿وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾.  

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 25.

[2] ـ سورهٴ مطففين، آيهٴ 15.

[3] ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 12.

[4] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 73.

[5] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 13.

[6] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 12.

[7] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 96.

[8] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 1.

[9] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 130.

[10] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 130.

[11] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 155.

[12] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 95.

[13] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 31.

[14] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 30.

[15] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 185.

[16] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 2.

[17] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 1.

[18] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 38.

[19] ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 24.

[20] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 29.

[21] ـ سورهٴ مؤمنون، آيهٴ 14.

[22] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 29.

[23] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 258.

[24] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 68.

[25] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 258.

[26] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 258.

[27] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 64.

[28] ـ سورهٴ اعلي، آيهٴ 14.

[29] ـ سورهٴ شمس، آيهٴ 9.

[30] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 127.

[31] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 38.

[32] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 26.

[33] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 261.

[34] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 261.

[35] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 261.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق