به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: نهمین همایش پیشگامان انقلاب اسلامی با محوریت 15 خرداد 42 با پیام حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در دانشگاه آزاد اسلامی ورامین-پیشوا برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در پیام خود به این همایش اذعان داشتند: پانزده خرداد را مردم ورامين به نام خود ثبت دادند؛ ولي پانزده خرداد مصادف بود با دوازده محرم. همه مردم مخصوصاً بزرگواران ورامين از حسينيهها و از مراسم سوگ و ماتم و دستهرويهاي حسيني طعم تلخ ظلم اموي را چشيده بودند، طعم شيرين عدلمداري و ستمستيزي بنيهاشم را چشيده بودند، طرز مبارزات دودمان علوي عليه اموي و سفياني را ديده بودند، با همان منش شيعهگري و تشيّع نابشان حرکت کردند در برابر بيگانه ايستادند شهداي فراواني دادند، نهراسيدند، دشمن را به عقب راندند و پانزده خرداد را به نام خود ثبت دادند، بنابراين ضمن اينکه جريان پانزده خرداد مطرح است، دوازده محرم هم بايد در خاطرهها باشد که آن دوازده محرم بود که اين را به بار آورد.
متن کامل پیام معظم له به شرح زیر است؛
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما خاندان معظّم و معزّز شهداي پانزده خرداد را گرامي ميداريم. از برگزارکنندگان اين همايش وزين حقشناسي ميکنيم و از همه بزرگواراني که با ايراد مقال يا ارائه مقالت بر وزن علمي اين همايش ديني و الهي افزودند و ميافزايند سپاسگزاريم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم به برکت خونهاي پاک شهداي انقلاب اسلامي مخصوصاً شهداي پانزده خرداد، اين نظام الهي را در سايه لطف وليّ خود امام زمان(أَرْوَاحَنَا فِداه) تا ظهور آن حضرت از هر آسيبي حفظ بفرمايد.
چند نکته است که بايد به عرض شما بزرگواران ورامين برسد: اوّلاً اين سرزمين، سرزمين علم و دين بوده و هست. بزرگاني از اين منطقه برخاستند که نه تنها در آن حوزه و آن منطقه فضاي دين را روشن کردند، بلکه فضاي بسياري از مناطق ديگر را هم روشن نگه داشتند. يکي از مردان نامآور ورامين قطب الدين رازي است صاحب محاکمات که شهيد اوّل با همه قداست معنوي و نبوغ علمي، فلسفه اسلامي را در دمشق در محضر همين قطب الدين رازي وراميني فرا گرفت. قطب الدين رازي وراميني آن قدر سطح والاي فلسفه و حکمت الهي را دارا بود که به خود اجازه داد داور بين دو شخصيت جهان بنام اسلام، يکي خواجه طوسي، يکي فخر رازي قرار بگيرد و اين داوري هم از آن روز تا کنون مقبول جوامع علمي شد.
مستحضريد که متن اشارت و تنبيهات ابن سينا را جناب فخر الدين رازي نقد و نقض کرده است. بسياری از مطالب جناب ابن سينا را مورد خدشه قرار داد. بعد از طلوع مرحوم خواجه طوسي، اين بزرگوار برخاست و جرحهاي فخر رازي را به شرح اصيل تبديل کرد، نقدها را پاسخ داد، شبههها را برطرف کرد و مشکلات را حلّ کرد و از حريم دقتهاي بوعلي دفاع کرد. بعدها جناب قطب الدين رازي وراميني بين اين دو شخصيت ممتاز علمي داوري کرد، حاکم و قاضي اين محکمه فلسفي شد و بين اينها محاکمات کرد محاکمه نوشت. گاهي هم اين محکمه را در سطح ماتن اين کتاب آوردند، ممکن بود بين بوعلي و بين اين دو بزرگوار داوري کند. شخصيتي که به خودش اجازه داد بين خواجه طوسي و فخر رازي داور باشد. شخصيتي که داوري او از آن روز تا الآن که چند قرن ميگذرد، مقبول صحنهها و ساحتهاي فلسفي فيلسوفان بزرگ بود و هست معلوم ميشود که ستودني است.
سرزمين ورامين اين قدرت را داشت و دارد که چنين حکيمي بپروراند. در سايه رشد علمايي از اين قبيل مردم منطقه ورامين دينباور و معتقد و مخلص و شيعه محض بوده و هستند.
مطلب دوم آن است که پانزده خرداد را مردم ورامين به نام خود ثبت دادند؛ ولي پانزده خرداد را دوازده محرم به نام خود ثبت داده بود. اين تاريخ محفوظ ميماند، چون از اين روزهاي عادي کاري ساخته نبود و نيست. اگر کاري ساخته است، از آن روزي که روزگاري را به همراه دارد از آنها ساخته است. پانزده خرداد مصادف بود با دوازده محرم. همه مردم مخصوصاً بزرگواران ورامين از حسينيهها و از مراسم سوگ و ماتم و دستهرويهاي حسيني طعم تلخ ظلم اموي را چشيده بودند، طعم شيرين عدلمداري و ستمستيزي بنيهاشم را چشيده بودند، طرز مبارزات دودمان علوي عليه اموي و سفياني را ديده بودند، با همان منش شيعهگري و تشيّع نابشان حرکت کردند در برابر بيگانه ايستادند شهداي فراواني دادند، نهراسيدند، دشمن را به عقب راندند و پانزده خرداد را به نام خود ثبت دادند، بنابراين ضمن اينکه جريان پانزده خرداد مطرح است، دوازده محرم هم بايد در خاطرهها باشد که آن دوازده محرم بود که اين را به بار آورد.
مطلب بعدي آن است که چطور محرّم توانست بعد از هزار و اندي سال اين قدر قدرت ديني داشته باشد که اين جوانهاي فداکار را به ميدان بياورد؟ «از علم به عين آمد و از گوش به آغوش»[1] آنچه در ذهنها بود عيني کرد، آنچه در گوشها بود به آغوش آورد، آنچه در خاطرهها بود به کف خيابان آورد و خونهاي پاک عده زيادي از اين عزيزان وراميني را نثار مقدم حسين بن علي(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْه) کرد براي چه بود؟ بنگريد ببينيد کربلا با چه ساختاري سامان پذيرفت؟
يک وقت کسي به عنوان رهبر يک انقلاب قيام ميکند، به عنوان حمايت از مظلوم قيام ميکند، به عنوان سرکوب ظالم مبارزه ميکند، چه اينکه در بخشي از سخنان نوراني حسين بن علي(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه) هم همين طور بود و هست. يک وقت يک وليّ خدا امام معصوم، خليفه الهي قيام ميکند. اين خليفه الهي همان طوري که صدر و ساق هستي او توحيد است، آغاز و انجام نهضت او هم توحيد است.
يک بيان نوراني از حسين بن علي(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْه وَ عَلَي اَهْل بَيته) آمده است که نشان ميدهد که کار کربلا کار خلافت الهي بود. وجود مبارک حضرت وقتي بين راه رسيد هنوز به کربلا نرسيدند ديدند خيمهاي سر پاست. فرمودند اين خيمه متعلّق به کيست؟ به عرض آن حضرت رساندند، برای عبيد الله بن حرّ جعفي است. حضرت کسي را فرستاد و او را به کربلا دعوت کرد. او در پاسخ گفت من يک مرد محافظهکاري هستم، من براي اينکه بيطرف بمانم از کوفه به درآمدم اينجا چادر زدم، اگر در کوفه ميماندم با آنها بودم بر عليه شما دينم در خطر بود و اگر با شما بودم عليه آنها، دنيايم در خطر بود. من اعلام بيطرفي کردم آمدم اينجا. البته اين صحنه قدري مبسوط است، اوّل حضرت عدهاي را فرستاد بعد دوباره خودشان تشريف بردند. آن نکته حسّاس اين است که عبيدالله بن حر جعفي به عرض حضرت رساند که من در کمک کردن مالي همکاري دارم؛ ولي از حضور معذورم، اسبم، شمشيرم، سپرم، نيزهام، اينها را در خدمت شما قرار ميدهم، ولي نميتوانم بيايم و نميآيم.
وجود مبارک حسين بن علي(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْه) اين آيه قرآن را خواند، اين آيه بيان خداي سبحان است در ساختار خلقت، فرمود: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً﴾[2] خدا فرمود در کارگاه هستي من، در نظام سپهري، در نظام زميني، «بين الارض و السّماء»، مدبّرات فراواني را من گماشتم، فرشتگان زيادي هستند، همه موجودات تحت تدبير من هستند؛ اما هرگز من يک موجود بيراه، يک انسان گمراه، يک مدبّر و مسئول بيراهه را مسئوليت ندادم و کار به او واگذار نکردم: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً﴾. «عضد»؛ يعني بازو. چند نفر با بازوي هم کار ميکنند ميگويند معاضدت کردند. ساعد فاصله بين آرنج و مچ است که چند نفر که با اين بخش از دست کار ميکنند با يکديگر هماهنگي دارند، ميگويند مساعدت کردند. خدا فرمود من هيچ مدير و مدبّر و کارگزاري را که بيراهه باشد در ساختار خلقتم راه نميدهم: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً﴾.
حسين بن علي(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْه) فرمود در صدر و ساقه نهضت من انساني که دين را درست نشناسد و جان خود را فداي دين نکند و از اين منظر گمراه باشد من او را به عنوان مدير و خدمتگزار نميپذيرم: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً﴾. جريان عبيدالله بن حرّ جعفي يک بحث تاريخي خاص خود را دارد.[3]
غرض آن است که در نهضت سالار شهيدان جز توحيد چيزي ديگر نبود. عصاره آن را ميبينيم در مردان بزرگ ورامين جلوه کرده است اينگونه به استقبال مرگ رفتند تا دين خود را حفظ کنند و دين خود را نسبت به عاشوراي حسيني ادا کنند و حرمت دوازده محرم را که عصاره خونهاي پاک شهدا همچنان در خاطرهها بود حفظ کنند.
من مجدداً خاندان بزرگ و معظّم شهدا را با شهداي کربلا از ذات اقدس الهي و خاندان شهدا محشور ميدانيم و شهداي پانزده خرداد را هم با شهداي کربلا محشور ميدانيم و همان طوري که امام راحل(رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَي عَلَيْه) فرمودند پانزده خرداد در سايه لطف وليّ خود تا ابد خواهد ماند و همه خانوادههاي معزّز و معظّم مشمول أدعيه خاصه وليّ عصر باشند و نظام ما و رهبر ما و دولت و ملّت و مملکت ما در سايه امام زمان محفوظ بماند!
روح مطهّر امام راحل و شهدا، مخصوصاً شهداي پانزده خرداد با انبيا و اولياي الهي محشور باشند و خطر بيگانگان به استکبار و صهيونيسم برگردد و اين کشور وليّ عصر همچنان تا ظهور آن حضرت از هر آسيبي مصون بماند!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»