01 05 2024 2630996 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1403/02/19)

دانلود فایل صوتی

جلسه درس اخلاق: آیت الله العظمی جوادی آملی؛ شرح حکمت  132 و 133

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

بحثهاي روز چهارشنبه همانطور که مستحضريد درمورد بيانات نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج البلاغه است. کلمه طيبه 132 اين است که فرمود: «وَ قَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ‏». کلمه طيبه بعدي: «وَ قَالَ ع الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا».

بيانات نوراني حضرت امير گاهي کلمات مبسوط در خطبهها و نامهها و ادعيه است و گاهي هم کلمات کوتاه است. اين کلمات کوتاه گاهي ريشه در همان خطبههاي نوراني دارد و گاهي هم جداست. حضرت در اينجا فرمود به اينکه فرشتهاي است که از طرف ذات اقدس الهي مأمور است و هر روز به اهل دنيا خطاب ميکند که «إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ». ندايي که فرشته از طرف ذات اقدس الهي ميدهد: گاهي ندا به انبياء است، گاهي ندا به اولياء است، گاهي ندا به مؤمنين است، گاه هم ندا به غافلين است. ندايي که فرشته الهي با انبياء و اولياء و مؤمنين دارد که دنيا مزرعه آخرت است[1] و دنيا مسجد احباي الهي است: «جُعِلَ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُورا»[2] و مانند آن که بيانات نوراني ائمه(عليهم السلام) درباره فضيلت زمين و آسمان روي همين جهت است. آسمان و زمين و مابينهما اينها آيات الهياند و ذات اقدس الهي به بسياري از اينها - به درختها و ميوههاي درختها و کوهها و آبها - سوگند ياد کرد براي اينکه اينها آيات الهياند.

 قبلاً هم به عرضتان رسيد که قَسم خدا غير از قسمي است که در محاکم قضايي انجام ميشود. قَسم بشر در محاکم قضايي در مقابل بينه است. کسي که شاهد ندارد قسم ياد ميکند، ولي قسم خدا به خود شاهد است، نه در قبال شاهد. به خود دليل قسم ميخورد؛ نظير آنچه در سوره مبارکه «يس» است که فرمود: ﴿يس ٭ وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ٭ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ[3] قسم به قرآن تو پيغمبر هستي. قرآن معجزه است. قرآن بينه نبوت است. اينکه حضرت به بينه قسم ميخورد معلوم ميشود که قسم خدا در مقابل بينه نيست، به خود بينه است. اگر کسي بگويد قسم به اين مزرعه که امسال باران آمد! اين قسم به دليل است، نه در قبال دليل. اگر باران نميآمد که مزرعه سبز نبود. قسمهاي خدا در قرآن به بينه است نه در قبال بينه. همهاش همينطور است. ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها[4] و کذا و کذا و کذا اما قسمهاي ديگران در مقابل بينه است. آسمان و زمين و اينها بينهاند دليلاند آيت الهياند و حجت حقاند و اينها دنيا نيستند. اينها آيات الهياند. دنيا همين اعتبارات من و ما است که من اين قدر دارم، من اين قدر آبرومند هستم، من به اين مقام رسيدم من اين چهار تا کلمه را ياد گرفتم، من فلان جا اعتبار دارم، اينها دنياست. آن فرشتههايي که ندا ميدهند درباره اين گروه است. ميفرمايند به اينکه شما هر چه که جمع بکنيد بالاخره از شما ميگيرند هر چه هم بسازيد خراب ميشود همين. با دست خالي داريد ميرويد و شما خودتان را فروختيد.

اين دو جمله نوراني که از حضرت نقل شده است برای دنيازده است و دنيا به معني آسمان و زمين و چشمهها و چشمهسارها و اينها نيست. من اين قدر بلد هستم، من اين را دارم، من به اين مقام رسيدم، من به اين پست رسيدم، اينها دنياست؛ لذا فرمود که فرشتههاي الهي به اين گروه از مردم درباره اين داشتهها ميفرمايند که شما هر چه داريد بالاخره از شما ميگيرند ساختيد خراب ميشود، خودتان را فروختيد و داريد ميرويد. «إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ» در حالي که زاد و ولد براي مرگ نيست. زاد و ولد براي اين است که اين نسل بماند و دين محفوظ بماند. «لِدُوا لِلمَوتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ».

جمله نوراني ديگر اين است که «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ» قرارگاه آخرت است. قبلاً هم به عرضتان رسيد که ما در آخرت به قرارگاه ميرسيم ثابت ميشويم نه ساکن؛ لذا ميلياردها سال هم بمانيم خسته نميشويم. خستگي برای ساکن است نه برای ثابت. فرشتههايي که قبل از ما بودند بعد از ما هم هستند عمرشان به مراتب بيشتر از اهل دنياست اينها خسته نميشوند؟ موجود ثابت منزه از خستگي است. آنکه خسته ميشود ساکن است نه ثابت و ما به دار القرار ميرسيم، ثابت ميشويم نظير فرشتهها ميشويم، آنجا خستگي ندارد. اصلاً خستگي در آن نشأه نيست. مثل اينکه در عالم فرشتهها اصلاً خستگي نيست؛ البته با همين بدن ميرويم، ولي آنجا خستگي نيست.

پس «إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ» به اهل دنيا ميگويد شما هر چه تلاش  بکنيد بالاخره پايانش مرگ است و هر چه هم جمع بکنيد پايانش از شما گرفته ميشود. بعد هم دنيا دار عبور است؛ بعضي در زمان حرکت ميکنند، کودک هشتاد سالهاند! کودک نود سالهاند! چون الآن که نشستهاند از همان خورد و خوراک دوران کودکي و نوجواني ميگويند؛ اين قدر ميدويديم، اين قدر بازي ميکرديم، اين قدر ميخورديم. الآن هم وقتي چهار پنج تا از اين پيرمردهاي سابق حرف ميزنند آدم ساکت بنشيند و حرفهايشان را گوش بدهد همين است. ما اين قدر ميخورديم، اين قدر راه ميرفتيم، همين است. محصولشان همين است. بنابراين اينها کودک هشتاد سالهاند. کودک نود سالهاند. اينها در زمان حرکت کردند، نه در دنيا، نه در مسائل ديني.

فرمود يک عده هستند که ابناء دنيايند و دنيا دار ممر است نه دار مقر. «وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ» توده مردم دو قسماند ولي در بين اينها مردان الهي هم پيدا ميشود. يک عده هستند که «رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا» خودش را فروخته. هر صحنهاي پيش بيايد او حاضر است. هر حرفي را بخواهند بزنند او حاضر است. اوخودش را فروخته است. «فَأَوْبَقَهَا» او را به هلاکت رسانده است. وقتي که خودفروشي کرده، به هلاکت رسيده است؛ اما يک عده هستند که در همين دنيا با ذات اقدس الهي معامله کردند وبدن و جان و حيات خودشان را دادند شرف و انسانيت را خريدند اينها آزاد شدند «وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ» خودش را آزاد کرده خودش را خريده و با تلاش و کوشش تلاش کرده علم فراهم کرده جهاد کرده جهاد اصغر کرده جهاد اکبر کرده کوششهاي فراواني کرده، اين را ثمن قرار داده خودش را خريده دنياي خودش را آزاد کرده «فَأَعْتَقَهَا». پس در همين دنيا و همين سرزمين يک عده آزاد ميشوند يک عده برده. اين ترجمه اين دو تا جمله کوتاه بيانات نوراني حضرت امير است.

مستحضريد که حضرت امير خودش را معرفي کرده که من سخنگوي قرآن هستم. قرآن درست است براي همه نازل شده است و همگان از قرآن بهره ميبرند ولي سخنگوي رسمي قرآن من هستم. فرمود: «فَاسْتَنْطِقُوهُ»؛  با او حرف بزنيد «وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ أُخْبِرُكُمْ عَنْه‏»، او که با شما حرف نميزند «وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْه‏».[5] من خبر ميدهم ميگويم قرآن چنين گفته است. اين قرآن با شما هم هست عربي هم بلد هستيد با او حرف بزنيد از او حرف بگيريد اما حرف خاص خدا را با شما نميگويد «وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْه‏»، من سخنگوي قرآن هستم. اين بيانات نوراني که حضرت امير اينجا دارد واقعاً سخنگوي قرآن است. قرآن که اصل اين مطالب هست دنيا را معرفي کرده است، مردم دنيا را معرفي کرده، وظيفه انسانها را در دنيا معرفي کرده است؛ فرمود اين دنيا پنج بخش دارد: کودکي و نوجواني و جواني و سالمندي و پيري. وضع مردم در اين ادوار تاريخي پنجگانه در آيه بيستم سوره مبارکه «حديد» به اين صورت مشخص شد: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا﴾ اين أنَّما و إنَّما در اين قسمتها تقريباً نيمه حصر است ﴿أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ﴾ يک ﴿وَ لَهْوٌ﴾ دو ﴿وَ زِينَةٌ﴾ سه ﴿وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ﴾ چهار ﴿وَ تَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَ الأوْلاَدِ[6] پنجم. انسان يا کودک و نوجوان است به دنبال بازي و اينها ميگردد؛ يا در دوران اشتغال و ازدواج و امثال ذلک است به يک تفاخرهاي غريزي سرگرم است؛ يا دوران ميانسالي است که من اين شغل را دارم، اين سمت را دارم، اين قدر (مال) دارم؛ يا دوران سالمندي و پيري است که اين تعداد بچه دارم، اين تعداد نوه دارم، دارم دارم دارم است. تکاثر برای دوران سالمندي است که ديگر هيچ بهرهاي از اينها نميبرد فقط ميگويد که من دارم. پس دنيا به دوران کودکي و نوجواني و جواني و سالمندي و پيري به اين پنج قسمت تقسيم ميشود ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ﴾ يک ﴿وَ لَهْوٌ﴾ دو.  مستحضريد که لعب هيچ کسي را سير نميکند؛ براي اينکه از همين لعاب دهن است، هيچ تشنهاي با لعاب دهن سير نميشود. هيچ کسي با اين بازي و سرگرمي سير نميشود. انسان خسته ميشود، ولي به هدف نميرسد. با دست خالي از ميدان بازي برميگردد. هورا کشيده، زنده باد گفته اما چيزي دستش نيست. اگر تشنهاي با لعاب دهن بخواهد خودش را سيراب کند فريب خورده است. ﴿لَعِبٌ﴾ است، يک ﴿وَ لَهْوٌ﴾ است، دو ﴿وَ زِينَةٌ﴾ سه ﴿وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ﴾ چهار ﴿وَ تَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَ الأوْلاَدِ، پنج. بعد ذات اقدس الهي در همين بخش سوره مبارکه «حديد» در ذيلش ميفرمايد که درست که ما گفتيم پنج مرحله دارد اما همه اينها را جمعبندي کنيد ميشود: ﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ؛[7] اين ادوار پنجگانه کودکي و نوجواني و جواني و سالمندي و پيري آن است، خلاصه ادوار پنجگانه همين بازيگري است. در ذيل همان آيه است ﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ، که آدم را فريب ميدهد.

پرسش: ... مطابق با مراحل رشد انسان از کودکی تا ...

پاسخ: يعني دنيازدهها، وگرنه در قبالش افراد ديگري است که الآن گفته ميشود. همين بيان نوراني حضرت امير که فرمود يک عده خودشان را از دنيا آزاد کردند همين است که آزادمرداناند، اينها احرار هستند، اينها آزادمردانیاند که با دنيا معامله کردند؛ يعني گفتند مقام ميآيد ولي برده من است. اين سَمت را من دارم ولي برده من است. اينها کساني هستند که خودشان را آزاد کردند و ذات اقدس الهي از اينها به عنوان احرار ياد ميکند که اينها آزادمردان هستند. اين يک اصل است.

اصل ديگر اين است که ذات اقدس الهي فرمود اين دنيا را که سرتاسر نور است - يعني آسمان نور است زمين نور است فضا نور است، چشمهها نور هستند، همهشان طيب و طاهر هستند همهشان آيات الهياند، هر کدام را که بررسي ميکنيم ما را به الله ميرساند از اين جهت نور هستند. صدر و ساقهاش نور است - آفريديم در اختيار شما قرار داديم و من شما را استعمار ميکنم؛ چون مستحضريد استعمار يکي بسيار مقدس است، يکي بسيار پليد. استعمار پليد همين است که رايج است که ميبينيد فلان کس فلان کشور، کشور ديگري را استعمار کرده؛ يعني آنها را وادار کرده کشور را آباد کنند به نفع اينها. اين ميشود استعمار مذموم.  اما ذات اقدس الهي در سوره «هود» فرمود من شما را استعمار ميکنم؛ اين استعمار و استفعال و طلب کردن يعني من از شما ميخواهم که زمين را آباد کنيد. اين فضا را آباد کنيد. از دل اين کوهها اين چشمهها را در بياوريد. من از شما ميطلبم که اين کشورتان را آباد کنيد: ﴿وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها﴾، در سوره مبارکه «هود» آيه 61 فرمود به اينکه مطلوب من از شما همين است که شما دنيا را آباد کنيد ﴿وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ﴾. ذات اقدس الهي شما را از زمين رويانيد. شما از زمين برخواستيد. ﴿وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها﴾ از شما ميخواهد زمين را آباد کنيد. منتظر باشيد که روزي از غيب برسد که درست نيست. همه نعمتها را ما به شما داديم شما دست دراز کنيد تلاش و کوشش کنيد اين کشورتان را آباد کنيد تا تأمين بشويد. ﴿وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها﴾ من از شما ميطلبم. اين استفعال است. از ما طلب کرده که زمين را آباد کنيم. تنها ﴿إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّه‏﴾[8] که نيست. «إنّما يعمر الأرض» کسي، «إنّما يعمر الجبال» کسي، «إنّما يعمر العيون» کسي، «إنّما يعمر إنّما يعمر» را فراوان ميشود استنباط کرد. فرمود خدا شما را استعمار کرد، از شما طلب کرد که زمينتان را آباد کنيد. اين حرف همه انبياء است اختصاصي به دين اسلام ندارد. ﴿وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَريبٌ مُجيبٌ﴾.

در همين دنيا که يک عدهاي برده شدند خودشان را فروختند «فَأَوْبَقَهَا»، يک عدهاي هستند که خودشان را خريدند، قرآن کريم از آنها به عنوان مجاهد «في سبيل الله» ياد ميکند ميگويد اينها زندهاند. هم در سوره «بقره» هم در سوره «آل عمران» فرمود که اينها زندهاند، شهداء زندهاند.

بعضي از دوستان و رفقا نوشتند که شما درباره پيغمبر تعبير به رحلت ميکنيد و حال اينکه حضرت از پيغمبر تعبير به شهيد کرد؟ درست است تعبير به شهيد کرد. اما آن شهيدي که وجود مبارک حضرت درباره پيغمبر فرمود، آن شهيد قرآني است. شهيد قرآني يعني شاهد اعمال است. در قرآن ظاهراً از شهداء جبهه به عنوان شهيد ياد نشده است بلکه به عنوان مقتول «في سبيل الله» ياد شده است. ﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ،[9] ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ،[10] در روايات بله، فراوان است که از مقتول در جبهه به شهيد ياد شده است، اما شهيد قرآني يعني شاهد. فرمود در قيامت ما همه امم را، يک؛ همه انبياء را، دو؛ همه را احضار ميکنيم. پيامبر هر امتي شاهد اعمال آن امت است، سه؛ توي پيغمبر اسلام که صلوات و عنايات ويژه الهي بر تو باد تو هم شهيد بر اممي هم شهيد بر شهدائي: ﴿ جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيداً﴾[11]، تو هم شهيد بر اممي، هم شهيد بر انبياء هستي. اگر حضرت از وجود مبارک پيغمبر(عليهما السلام) تعبير به شهيد کرده است، شهيد قرآني است؛ يعني شاهد اعمال امم، يک؛ شاهد اعمال انبياء است، دو. ﴿ جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ﴾، يعني شاهد و مشهود.

پرسش: ... محکوم کردند

پاسخ: بسيار خوب، اما اصلاً در اين آيه ﴿وَ جِئْنا بِكَ﴾ يعني «بِکَ» ﴿وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيداً﴾، اصلاً سخن از مرگ نيست. اينجا که قرآن پيغمبر را شهيد ميداند شهيد در محکمه قيامت است ﴿جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيداً﴾، اين چه کاري به مسئله ميدان جنگ دارد؟

به هرتقدير عدهاي خودشان را فروختند «فَأَوْبَقَهَا». عدهاي خودشان را خريدند «فَأَعْتَقَهَا». اينها دو گروه هستند و ذات اقدس الهي از همه ما طلب کرده است که زمين را آباد کنيم و آبادي زمين تنها به اين نيست که ما منتظر باشيم ديگري براي ما کار کند. اولاً علم، سواد يعني سواد! اقتصاد مثل سفارش در راهپيمايي نيست بگوييم آقايان همهتان در راهپيمايي شرکت کنيد! سفارش کنيم آقا همهتان کار بکنيد اين يک علمي ميخواهد، سفارشي نيست، دستوري نيست که آقا شما همهتان کار کنيد. اين يک مديريت ميخواهد، يک جامعيتي ميخواهد، يک فنّي ميخواهد يک زمينشناسي ميخواهد، يک زمانشناسي ميخواهد. فرمود برويد کار کنيد، اما بعد از اينکه اين درسش را خوانديد، يا آنها که درس خواندهاند آنها را محترم بشماريد آنها را نرنجانيد از آنها کار بکشيد از آنها بهره بگيريد.

وجود مبارک حضرت امير(سلام الله عليه) ما را به کار کردن در مسائل اقتصادي فراوان دعوت کرده است چه اينکه خودشان اين کار را ميکردند. مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله تعالي عليه) در جلد هفده وسائل که کتاب تجارت است، صفحه 40 و 41 اين روايت نوراني را از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) نقل ميکند «عَنْ أَبِيهِ ع‏» وجود مبارک امام باقر(سلام الله عليه) که «قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع» اين معلوم ميشود که اين جمله را وجود مبارک حضرت امير يک بار نفرمود، چند بار فرمود «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ» مکرر ميفرمود «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»، کشوري که آب دارد خاک دارد و دست فقر دراز کند خدا او را از رحمت دور کند، چه دولت چه ملت بالاخره مورد نفرين اميرالمؤمنين است. آدم از متخصصين استفاده نکند يا کاري به متخصص نداشته باشد يا متخصص تربيت نکند، بگوييم کار کنيد، اين­کار اگر مثل شرکت در نماز جمعه باشد يا شرکت در راهپيمايي باشد با سفارش حل ميشود، اما اقتصاد از پيچيدهترين علمهاست.

فرمود کسي که آب دارد و خاک دارد دستش به سوي ديگران دراز است «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»، آن وقت خود حضرت امير هم مکرر در مکرر وقتي گفتند که آقا بار شتر چيست؟ فرمود هزار تا درخت خرما! عرض کردند هزار تا درخت خرما که يک بار شتر نميشود. فرمود هزار تا هسته است، هر کدام را بکارم يک درخت ميشود. [12]

يک بيان نوراني از پيغمبر(عليه و آله آلاف التحية و الثناء) رسيده است فرمود اگر گفتند يک ساعت بعد قيامت قيام ميکند؛ قيامت، نه مرگ شما! فرمود شما از طريق يک منبع اطلاع وثيقي باخبر شديد که يک ساعت بعد قيامت قيام ميکند، يک نهالي دست شماست، اين نهال را بکار و بمير. اين حرفها بوسيدني نيست؟ «إِنْ قَامَتِ السَّاعَةُ وَ فِي يَدِ أَحَدِكُمُ الْفَسِيلَةُ»، فسيله يعني يک برگي که آدم بکارد و علفي سبز ميشود «إِنْ قَامَتِ السَّاعَةُ وَ فِي يَدِ أَحَدِكُمُ الْفَسِيلَةُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَةُ» نه قبل از اينکه شما بميري. يک ساعت بعد قيامت قيام ميکند، تو چکار داري؟ تو بکار و بمير «حَتَّى يَغْرِسَهَا فَلْيَغْرِسْهَا»،[13] اين دين بوسيدني نيست؟ «فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَةُ حَتَّى يَغْرِسَهَا فَلْيَغْرِسْهَا»، بعد بميرد. اين دين است. اقتصاددان بايد دعوت بشود، حرمتش حفظ بشود، مديريت بکند، بعد جامعه هم همکاري بکند و رشد بکند. اين بيان نوراني حضرت است. پس بنابراين اين آخرت است اين دنيا نيست. کسي که کسب حلال ميکند سعادت است روزي است. اينکه آخرت است «فَأَعْتَقَهَا»، اينکه دنيا نيست.

بنابراين يک عدهاي هستند که ذات اقدس با اينها معامله کرده، اينها خودشان را از ذات اقدس الهي خريدند، «فَأَعْتَقَهَا»، خودشان را آزاد کردند از اينها قرآن به عنوان «مقتول في سبيل الله» ياد ميکند. در حقيقت اينها شهيدند.

پرسش: ... دنيا را فرموديد آيتی از آيات خدا هست، از طرف ديگر تلاش و کوشش را هم فرموديد اما در اين بين عدالت هم می­خواهد ...

پاسخ: بله همين است، عدالت را به همه سفارش ميکند، به يک نفر و دو نفر که نيست؛ به مسئولين يک مملکت يک طور سفارش ميکند، به افراد ديگر يکطور سفارش ميکند. هر کسي وظيفه خودش را بايد بداند. در آيه 111 سوره مبارکه «توبه» فرمود به اينکه: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَري‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ‏ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ‏﴾  اين حرف جهاني ماست اختصاصي به اسلام ندارد ﴿وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏﴾.

پس يک عده خودشان را از دنيا ميخرند آزاد ميکنند. يک عده خودشان را به دنيا ميفروشند به دنبال اختلاس اين و آن هستند، خودشان را برده قرار ميدهند.

بنابراين ذات اقدس الهي در قرآن کريم ما را به کار دعوت کرده است. آنچه پيغمبر(عليه و آله آلاف التحية و الثناء) فرمود اگر يک نهالي دستت است بکار و بمير، يعني تا زماني که می­توانيد کار کنيد. حالا يک کسي کارش با بيل و کلنگ است يک وقتي کارش با قلم است. ما بزرگان در عالم زياد داريم، اما بعضي خيلي شاخصاند. بعضيها آن قدر بزرگاند که نه استاد دارند نه شاگرد. استاد ندارند براي اينکه مطالب متوسط را پيش استاد خواندند به آن عمق و عميق و عريق  که رسيدند نشستن نشستن نشستند فکر کردند خودشان حل کردند. مرحوم بوعلي و امثال بوعلي اينطور بودند. اينها که استاد نداشتند. فرمودند به اينکه ما بخشهاي ابتدايي منطق و فلسفه را پيش فلاني فلاني و فلاني خوانديم به مشکلات علمي منطق و فلسفه رسيديم نشستيم نشستيم نشستيم خودمان حل کرديم. شاگرد هم نداشتند. ساليان متمادي درس گفتند اما کسي مثل آنها نشد. ما در اسلام شخصيتي داشتيم که نه استاد داشتند نه شاگرد. يکي از آنها و بلکه ممتازش مرحوم بوعلي بود. ساليان متمادي درس داد. اين بهمنيار يک آدم فحلي است، فيلسوف قَدري است، اما بهمنيار کجا، شيخ الرئيس کجا؟! ابوريحان بيروني هم از همين قبيل آدمهاست که اينها کساني بودند که نه استاد داشتند نه شاگرد. ابوريحان بيروني وصيت ميکند که وقتي من مُردم - آن روز هيزم و اينها بود، گاز و نفت و اينها که نبود. معمول اين بود که با هيزم آب گرم ميکردند تا مرده را شسشتو کنند - در آن آشپزخانه آنجا يک گوشه يک مقدار برادههايي است آن برادهها را بياوريد با آن براده آب گرم کنيد و مرا با آن غسل بدهيد. عرض کردند اين برادهها چيست؟ با اين برادهها که نميشود آب گرم کرد؟ فرمود اينها ذخيره من است شفاعت من است. آن روز قلم نِي بود، قلم خودنويس و اينها که نبود. فرمود اين قلمهاي ني که من ميتراشيديم و کتاب مينوشتم - من قرآن تفسير ميکردم حديث مينوشتم - اين برادههاي آن قلم­ها را جمع کردم اينجا گذاشتم که با اينها آب گرم کنيد مرا غسل بدهيد که وسيله مغفرت من باشد. اينها هم جزء مفاخر ما بودند. اينها هم جزء حوزويان بودند. اينها هم جزء علماي ما بودند. با اينها کتابها نوشته شده و مانده است. ابوريحان بيروني يا فلان کس. ما علماي بزرگ فراوان داشتيم، منتها نام اينها کمتر برده ميشود. اينها هم بودند. اين کتابها به وسيله اينها نوشته شده است. برکات به وسيله همينها نوشته شده است. زمان آنها که به مراتب بدتر از زمانهاي بعدي بود فشارهاي آنها که به مراتب بدتر از فشارهاي بعدي بود.

بنابراين اينکه ذات اقدس الهي فرمود که بعضي با من معامله کردند خودشان را خريدند آزاد کردند کم مقامي نيست که در سوره مبارکه «احزاب» دارد که ذات اقدس الهي بر اينها صلوات ميفرستد ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ؛ بر يک عده صلوات ميفرستد. البته ما بر پيغمبر و اهل بيت پيغمبر(عليهم السلام) صلوات ميفرستيم اما ذات اقدس الهي بر مؤمنين صلوات ميفرستد. در همان سوره «احزاب» است. اين کم مقامي نيست ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ[14].

بنابراين ما ميتوانيم با دنيا خوب برخورد کنيم تا آنجا که ممکن است کار بکنيم. چه مسئول چه غير مسئول نه بيراهه برويم نه راه کسي را ببنديم، نه کسي ما را فريب بدهد، نه ما کسي را فريب بدهيم. هيچ وقت نميشود با فريب زندگي کرد. فريب راه نيست. خود انسان گرفتار ميشود. يک وقتي به عرضتان رسيد اينکه آدم ميرود حرم در و ديوار را ميبوسد به خاطر اين حرف­هاست. اين حرفها را زير اين آسمان همينها گفتند کسي ديگر نگفت. وجود مبارک پيغمبر داشتند عبور ميکردند، ديدند که يک اسبي و يک اسبباني آنجاست. اين چاربيدار - هر کسي بود - دامنش را جمع کرد که به اين اسب نشان بدهد که اينجا جو است. حضرت موقع عبور کردن از آنجا ديد که اين دامن خالي است! فرمود: چرا اين کار را ميکني؟ گفت: اين را اينطور نشان ميدهم که خيال بکند که اين جو است بيايد. فرمود داري حيوان را فريب ميدهي؟ دين با اين کار تو مخالف است. با حيوان تبليغ سوء نکن. اين دين است. اين دين بوسيدني نيست؟ اين حرفها را کسي ديگر گفته است؟ فرمود: گفت داري اسب را فريب ميدهي؟ فرمود: چرا اين کار را ميکني؟ تو خيال کردي فقط فريب انسانها بد است؟ اين دين دين الهي است، حالا بعضي از تعبيرات درباره حيوانات است که آدم واقعاً خجالت ميکشد بگويد. فرمود داري حيوان را فريب ميدهي؟ آدم با دروغ يک ملتي را فريب ميدهد؟! اينکه نميشود.

پس بنابراين دين اين است. هم مردان الهي اينطور بودند، هم بزرگان اينطور بودند، هم خدا شهداي ما را با شهداي کربلا محشور کند اينطور بودند؛ با دست خالي رفتند با دست خالي هم برگشتند. اگر حقي باشد حق اينهاست. ما در کنار سفره اينها نشستهايم، تعارف که ندارد.

بنابراين ميشود با اين دين کشور را زنده کرد. امام صادق(عليه السلام) نفرمود که علي بن ابيطالب اين را فرمود. فرمود «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ»  وجود مبارک حضرت امير مکرر ميفرمود کسي که آب دارد خاک دارد گراني داشته باشد «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»، با دست خالي به خانه برگردد «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ». اميدواريم اين نظام به دست مبارک صاحب اصلياش برسد.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1]. مجموعه ورام، ج1، ص183 ؛ عوالی اللئالی، ج1، ص267.

[2]. الأمالي(للطوسي)، ص57.

[3]. سوره يس، آيات1 ـ 3.

[4] . سوره شمس، آيه7.

[5]. نهج البلاغة, خطبه158.

[6]. سوره حديد، آيه20.

[7]. سوره حديد, آيه20.

[8] . سوره توبه، آيه18.

[9]. سوره بقره, آيه154.

[10]. سوره آل عمران, آيه169.

[11]. سوره نساء، آيه41.

[12]. وسائل الشيعه، ج17، ص41.

[13]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج13، ص460.

[14]. سوره احزاب، آيه43.

 


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق