بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ القَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ (10) لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ (11)﴾
بعد از اينكه در صدر اين سورهٴ مباركهٴ «رعد» فرمودند: ﴿وَالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الحَقُّ﴾[1] بيان اجمالي در حقيقت جميع ما جاء به الوحي اشاره كردند و در ذيل سه برهان راجع به توحيد و معاد دليل اقامه كردند و حقانيت توحيد و معاد را با برهان ثابت كردند و حقانيت وحي و رسالت را به التزام ثابت كردند آنگاه پرداختند به جواب شبهات منكرين اصول دين, شبهات آنها يك مقدار دربارهٴ معاد بود كه بحثش با ادلّهاش گذشت يك مقدار دربارهٴ وحي و رسالت بود كه با جوابهايش گذشت, قسمت مهم دربارهٴ توحيد ربوبي است كه دربارهٴ توحيد ربوبي آيات فراواني در اين سورهٴ مباركهٴ «رعد» هست مثل سور ديگر؛ براي ربوبيت خداي سبحان اول علم و احاطهٴ علمي خدا را مطرح ميكند چون خدا به جميع اشيا عالم است و به جميع شئون انساني هم عالم است و بر همهٴ امور قادر هست و همهٴ شئون انساني را هم تحت قدرت خود اداره ميكند پس رب اوست, اگر خدا بخواهد رب همه اشيا و انسان باشد بايد به همهٴ اشيا و به همهٴ شئون انساني عالم باشد و توان تدبير همهٴ اشيا و همهٴ شئون انساني را داشته باشد لذا آياتي كه در مقام سوم ذكر ميشود ناظر است به ادله و شواهد توحيد ربوبي خداي سبحان, آياتي كه دلالت ميكرد بر اينكه خداي سبحان به جميع شئون انساني عالم است گذشت و در اين كريمه كه فرمود: ﴿سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ القَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾, ميخواهد بفرمايد جميع شئون انساني چه مخفي چه علني معلوم خداي سبحان است و شايد سرّ اينكه آن سرّ را مقدم بر جهر ذكر فرمود و استخفاي در ليل را مقدم بر سروب و مرور در نهار ذكر كرد براي آن است كه بفرمايد آنچه كه از ديگران مخفي است مشهود خداي سبحان است آن مهمتر را اول ذكر فرمود نظير اينكه ﴿عَالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾[2] غيب را اول ذكر فرمود بعد شهادت را نفرمود عالم الشهاده والغيب فرمود: ﴿عَالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾ آنچه مهم بود اول ذكر كرد در اين چند جمله آنچه مهم است اول ذكر ميشود ﴿عَالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾ بر آشنائي و احاطهٴ علمي خداي سبحان به اقوال انساني آنكه سرّ است قبل از علن ذكر شده و قبل از جهر بيان شده فرمود: ﴿سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ القَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ﴾ و در كارهاي انساني آنكه مخفي است قبل از كارهاي علن ذكر شده فرمود: ﴿وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾, سارب كسي كه سرب و طريق را طي ميكند ﴿ فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي البَحْرِ سَرَباً﴾[3], يعني «طريقاً سارب» راهي راه را ميگويند آن كه ﴿سَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾ است هم خودش از كار خود باخبر است هم كار او مشهود ديگران است واما كسي كه «مستخفي بالليل» است ديگران از كار او بيخبرند ولي خداي سبحان از استخفاي ليل او مستحضر است لذا فرمود: ﴿مَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾, اصولاً اينكه دارد شب شروع به كار ميكند براي اينكه مخفي باشد نفرمود كسي كه شب حركت ميكند خدا ميداند يا روز حركت ميكند خدا ميداند فرمود آن كه روز حركت ميكند كه نميخواهد مخفي كند حركت روز او را خدا ميداند و آن كه شب كار ميكند و بنا بر اخفا دارد خداي متعالي ميداند لذا دربارهٴ ليل يك جملهاي را و يك وصفي را اضافه كرد, نفرمود به اينكه سير شب را ميداند سير روز را ميداند فرمود آن كه در شب كاري را به قصد خفا انجام ميدهد «مستخفي بالليل» است خدا ميداند كار روشن و علني روز را هم خدا ميداند. ﴿وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾ در قرآن كريم گرچه ميفرمايد همهٴ شئون شما مشهود حق است ولي ميخواهد به آنهايي كه پنهاني كار خلاف ميكنند هشدار بدهد كه اين فايدهاي ندارد, پنهاني شما علن خداي سبحان است براي خداي سبحان ليل و نهار يكسان است در بسته و باز يكسان است شما اگر از ديگران مخفي هستيد از خداي سبحان مخفي نخواهيد بود, اين را قرآن كريم اصرار دارد آنهايي كه شبنشينيهاي شبانه دارند و بيتوتههاي شبانه دارند كه دور از انظار ديگران باشد قرآن روي آن خيلي تكيه ميكند و ميفرمايد بيتوتههاي شما را خدا ميداند شما بر فرض در درهاي بسته شبانه پشت در بسته تصميمات خلاف گرفتيد جواب خدا را چه ميگوييد قرآن روي «اسخفاي بالليل» در چند مورد تكيه ميكند, يكي در آيهٴ 81 سورهٴ «نساء» است ميفرمايد: ﴿وَيَقُولُونَ طَاعةٌ﴾ يعني اينها وقتي به حضور شما آمدند به حضور شماي پيامبر آمدند ميگويند «سمعاً و طاعتاً» ﴿فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ﴾, اگر از حضور تو برخاستند ﴿بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ﴾ در بيتوتههاي شبانه حرفي را ميزنند بر خلاف حرف تو آنچه كه تو گفتي در تصميمگيريهاي شبانه او را رعايت نميكنند ﴿بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ﴾ «بيتوتة» شبانهشان چيز ديگر است ﴿وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ﴾, آنچه را كه تبييت ميكنند در شبانه مجالس شبانه در بيتوتههاي شبانه تصميم ميگيرند خداي سبحان مينويسد ﴿وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ وَكَفَي بِاللّهِ وَكِيلاً﴾ كاري راغ آنها از پيش نميبرند هر تصميمي كه در پشت اتاق بسته شبها بگيرند خدا ميداند و خنثا ميكند پس اعراض كن و توكل به خدا كن, در همين سورهٴ «نساء» آيهٴ 108 باز فرمود: ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ﴾, اينها بر فرض شبها تصميم بگيرند يا در پشت درهاي بسته از مردم مخفي باشند ولي ﴿وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ﴾, از خدا كه مخفي نيستند چرا؟ براي اينكه ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ﴾, در هر تصميمگيريها و در بيتوتههاي شبانه خدا همانهجا حاضر است چون با آنها است بنابراين ﴿وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ﴾, هيچ ممكن نيست از خداي سبحان بتوانند مخفي باشند گرچه ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ﴾ اما ﴿وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ﴾, چرا؟ چون ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ﴾ اصل كلي كه در سورهٴ «حديد» آمده فرمود: ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾[4], چه روز چه شب در هر حالاتي باشيد با شماست ولي در آنجا به آن قسم حساس اشاره كرد فرمود: ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾, همان وقت كه قصد بيتوته دارند و سخني كه خدا نميپسندد ميخواهند در مجالس شبانه مطرح كنند خدا با آنهاست ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾ و دليل اينكه خدا با اينهاست اين است كه خدا به جميع اشيا محيط است اينها هم يكي از اشيا هستند ﴿وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطاً﴾, چون خدا ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ﴾[5] است به اينها و اعمال دروني اينها كه تصميم هست اعمال بيروني اينها كه اقوال و اعمال مشهود است محيط است ﴿وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطاً﴾, چون اينچنين است خداي سبحان به همهٴ شئون عليم است, آگاه است اگر تصميمهاي سوئي در مجالس شبانه گرفتند از تمام سخنانشان از جزئيات و كليات برنامههايشان خداي خداي سبحان آگاه است اين را در سورهٴ «نمل» بيان فرمود در سورهٴ «نمل» فرمود: ﴿وَكَانَ فِي المَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلاَ يُصْلِحُونَ﴾[6], در مدينه نه گروهي مفسد في الارض بودند و قصد اصلاح نداشتند ﴿قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ﴾[7], به يگديگر گفتهاند كه هم قسم بشويم چون به خدا معتقد بودند اما به ربوبيتش و وحي و امثال ذلك اعتقادي نداشتند ﴿قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ﴾ همسوگند بشويم قسم ياد كنيم كه ﴿لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ﴾ ما شبيخون ميزنيم اين پيامبر و اهلش را زن و بچهاش را يا وابستگان فكري او را از بين ميبريم ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ﴾, ما به بازماندگانش به اولياي دم ميگوييم ما نميدانيم اينها را چه كسي كشت ﴿مَا شَهِدْنَا﴾ ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ﴾, به ولي دم به ولي اين پيامبر به بازماندگانش ميگوييم ﴿مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ﴾, ما چه ميدانيم چه كسي اينها را كشت و از بين برد ﴿وَإِنَّا لَصَادِقُونَ﴾[8], ما هم در اين داعيهمان و دعوامان صادقيم اين نقشهٴ شبانهشان را خداوند به پيامبرش دارد ميگويد كه اينها اينطور تصميم گرفتهاند اينها در فلان شب يا در فلان جلسه تصميم گرفتهاند كه فلان شب يك چنين شبيخوني بزنند نه تنها به طور كلي ميگويد هر چه اينها بگويند ما ميدانيم بلكه نقشههاي اينها را هم براي انبيائشان بازگو ميكند كه اينها در فلان جلسه اين تصميم را گرفتند در فلان جلسه اين مطلب را تصويب كردند بعد ميفرمايد: ﴿وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ﴾[9], اينها نميدانند كه ما اينها را با دست خود اينها ميگيريم اينطور نيستند كه قدرتهاي اينها براي خود اينها باشد قدرتهاي اينها امانتهاي ماست ما اگر خواستيم اينها را بگيريم با همان قدرتهايي كه ﴿راي ماست و در اختيار اينها به عنوان امانت است ميگيريم, منظور آن است كه تمام شئون زندگي انسان مشهود خداي سبحان است مخصوصاً كارهاي نهاني و تصميمهاي شبانه لذا فرمود: ﴿سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ القَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ﴾ و تقديم سر بر جهر ﴿وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾, به تقديم استخفاي ليل بر سرور و مرور شب چه اينكه ﴿عَالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾[10] به تقديم غيب علي الشهاده شد, و جامع همهٴ اين شئون آن آيهٴ 61 سورهٴ «يونس» است كه در بحثهاي قبل به آن آيهٴ كريمه اشاره شد كه فرمود هيچ شأني از شئون براي شما نيست مگر اينكه در مشهد و در محضر خداي سبحان است ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ﴾ اول خطاب به رسولالله (صلّي الله عليه وآله وسلّم) است فرمود تو در هيچ كاري نيستي بعد راجع به تلاوت حضرتش بحث ميكند ميفرمايد: ﴿وَمَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْآنٍ﴾, بعد خطاب به همه است ﴿وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ﴾, مگر اينكه ما شاهداني هستيم در حيني كه ميخواهيد به آن عمل وارد شويد اولين لحظهٴ ورودتان در مشهد و در محضر ماست ﴿إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ﴾ چرا؟ چون ﴿وَمَا يَعْزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّماءِ وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذلِكَ وَلاَ أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[11], هيچ ذرهاي از علم خدا عزوب و غروب ندارد كه عازب عنالله باشد, غائب عنالله باشد, چون اينچنين است شما و جميع شئون حياتي شما هم در مشهد و در محضر خداي سبحان است, قهراً جميع شئون مخصوصاً تصميمهاي نهايي در مشهد خداي سبحان است, لذا فرمود اخفا نقشي ندارد سودي ندارد, چون اين انسان همهٴ شئونش از راز درون و سخن درون و از استغفار شبانه و سروب و مرور روزانه در مشهد حق است لذا در كريمهٴ قبل فرمود: ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ﴾ وقتي شئون علمي حق را بيان كرد شئون تدبيري حق را هم بيان ميكند نه تنها فرمود ما همهٴ كارهاي شما را ميدانيم بلكه همهٴ كارهاي شما را داريم اداره ميكنيم اينطور نيست كه در دنيا آزاد باشيد فقط يومالمعاد بايد حساب پس بدهيد اينجا هم اگر خواستيم جلوي شما را بگيريم ميگيريم, اينطور نيست كه در دنيا رها باشيد فقط در قيامت بايد حساب بدهيد نه اينجا هم در تحت تدبير حفظهٴ ماييد, اگر ديديم دارد به اصل نظام فسادي در نظام ايجاد ميشود كه ﴿ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البَرِّ وَالبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[12], آنجا هم ميخواهد آنطوري بشود فوراً ميگيريم اين همه عقوبتهاي الهي بر اثر همين است كه خداي سبحان نگذاشت اينها به فسادشان ادامه بدهند فرمود اينچنين نيست كه ما فقط هشدار داديم كه بدانيد همهٴ شئونتان معلوم خداي سبحان است فقط در قيامت به حسابتان رسيدگي ميشود, نه, در دنيا هم در تحت مراقبت حفظهٴ ما به سر ميبريد از چند طرف فرشتگان مأمور ما مراقب شمايند كه اگر يك وقتي مصلحت بود همانه جا شما را به دست اين عذاب بسپاريم, ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾, اين ضميرهاي چهارگانه به انسان برميگردد همان مني كه در آيهٴ قبل فرمود: ﴿سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ القَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ بِالَّيْلِ وَسَارِبُ بِالنَّهَارِ﴾, يعني انسان اين ضميرها به اين انسان برميگردد له يعني براي انسان تعقيب كنندههايي است كه او را مراقباند از جلو و از دنبال ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ﴾ كه او را تعقيب ميكنند يا نه «معقباتاً حافظاتي» هستند از طرف خداوند كه يكديگر را تعقيب ميكنند يكي به دنبال ديگري ميآيد آن فرشتگاني كه مأموران روزند وقتي كه رفتند به دنبال او فرشتگان شب ميآيند نظير آنچه كه دربارهٴ صلات فجر گفته شده كه ﴿إِنَّ قُرْآنَ الفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾[13], كه هم مشهود ملائكةالليل است هم مشهود ملائكةالنهار, ملائكهٴ ليل حافظان الهي هستند در ليل ملائكهٴ نهارحافظان الهي هستند در نهار آنها كه رفتند به دنبال اين فرشتگان روز ميآيند كه معقب يكديگرند يا نه اين فرشتگان معقب انساناند انسان را تعقيب ميكنند از جلو و دنبال انسان را تعقيب ميكنند از دنبال انسان را تعقيب ميكنند درست است اما از جلو تعقيب ميكنند چطور؟ چون منظور اينكه ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ﴾ ﴿مِن بَيْنِ يَدَيْهِ﴾ اين نيست كه پيشاپيش انسان ميروند يك عده از جلو انسان را ميپايند يك عده انسان را از پشت سر ميپايند يك عده از يمين يك عده از يسار انسان محاط به حفظه و مراقبين الهي است اگر ﴿مِن بَيْنِ يَدَيْهِ﴾ يعني از پيشاپيش انسان ميرود اين با تعقيب سازگار نيست, اما اگر يك عده از جلو مواظب انساناند كه انسان چه ميكند يك عده از پشت سر مواظب انساناند يك عده از يمين يك عده از يسار اين تعقيب صادق است پس «للانسان معقباتٌ و مراقباتٌ» كه يك عده از پيشاپيش او ميآيند ببينند او از جلو چه ميكند چون انسان سير الي الله دارد و مسافر است ﴿كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ﴾[14], و به سمت الهي دارد سير ميكند پس از هر طرف او را تحت مراقبت گرفتهاند ببينند او دارد چه ميكند و قسمت مهم آن خاطرات نفساني اوست كه چه در پيش دارد و چه در پشت سر گذاشته است تنها جلو و دنبال جسماني نيست كه پيشاپيش او يك عده و دنبال او يك عده, نه آنچه كه در پيشاپيش نيتهاي اوست عدهاي مراقبت ميكنند آن اعمالي را كه پشت سر گذاشت آنها را هم مراقباند چه به يادگار گذاشت هم مراقباند چه در پيش اراده ميكند هم مراقباند چه تصميم دارد و چه كرده است همه و همه در تحت مراقبت مأموران و حافظان الهي است اصل اينكه براي هر انساني حافظي است از ناحيهٴ خداي سبحان آمده ﴿إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ﴾[15].
پرسش: آيا فرشتهها به نيات هم آگاهي دارند؟
پاسخ: بله. در سورهٴ «طارق» فرمود: ﴿إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ﴾ هيچ انساني نيست مگر يك حافظي از طرف خداي سبحان كارهاي او را كنترل ميكنند.
پرسش ...
پاسخ: چون ﴿يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ است در اينجا به نفع او كار ميكند ﴿إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ﴾ در سورهٴ «طارق» هست در سورهٴ ديگر ﴿وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ٭ كِرَاماً كَاتِبِينَ﴾[16], در سورهٴ .. فرمود ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ﴾ كه ﴿يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾, فعلاً او را از امر خدا حفظ ميكند تا آن فرصت لازم كه فرا رسيد او را از امر خدا حفظ نكنند و امر خدا به حيات او خاتمه بدهد يا به قدرت او خاتمه بدهد و مانند آن, اما اينكه فرشتگان همهٴ اعمال را چه ظاهري چه باطني ميدانند براي آن است كه بايد اينها بنويسند اين كرامالكاتبين بنويسند و در يوم القيامه انسان حساب پس بدهد اينكه در بحث ديروز داشتيم ﴿وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبَكُم بِهِ اللّهُ﴾[17], كه خدا حساب ميكند معلوم ميشود كه فرشتگان آنها را هم ميفهمند و آنها را هم مينويسند مرحوم كليني (رضوان الله عليه) نقل كرد در كتاب شريف اصولكافي كه يكي از شاگردان امام معصوم (عليه السلام) از حضرت سئوال كرد فرشتگان اعمال ظاهر را ميبينند و مينويسند اما نيتها را چگونه تشخيص ميدهند و مينويسند؟ با اينكه نيت ظاهر نشده است, حضرت فرمود همانطوري كه بوي روضه و باغ با بوي كنيف و چاه فرق ميكند انسان اگر بوي بد به شامهاش رسيد ميفهمد از كنار كنيف ميگذرد و بوي خوب به مشامش رسيد معلوم ميشود از كنار باغ ميگذرد معلوم ميشود از كنار باغ ميگذر (چند دقيقه از نوار ضبط نشده است).
هيچ ملكي نيست كه رسالت نداشته باشد همهٴ ملائكه رسالتهاي خاص دارند هر كدام دربارهٴ اينگونه از حفظه معلوم ميشود فرشتگان خاصياند كه حافظ انساناند در شئون مخصوص.
پرسش: آيا همهٴ انسانها اين حفظه را دارند يا بعضيها دارند؟
پاسخ: همه دارند.
پرسش: پس آن دانشمنداني كه براي گمراهي و ضلالت و اغوا ميكنند ...
پاسخ: نه آن حفظهها مأمورند براي اينكه آنها را از مرگ و امثال ذلك حفظ كنند از مرگ و از خطرهاي ديگر حفظ بكنند اما آنها در تحت ولايت شيطاناند همانطوري كه فرشتگان رسالت الهي دارند شيطان هم در عالم رسالت الهي دارد در بحثهاي سال قبل گذشت كه شيطان در اغوا كردن و فريب دادن كه مستقل نيست زيرا يك موجود به نام ربالعالمين در نظام تدبير را بر عهده دارد و لاغير, شيطان هم نظير كلب معلَّم در تحت تدبير خداي سبحان است شيطان رسالتي دارد رسالت شيطان اين است كه براي تودهٴ مردم وسوسه كند كه اين وسوسه عامل كمال است اگر انسان گرفتار وسوسه شد و با وسوسه نبرد كرد و در جهاد اكبر پيروز شد كه به درجهٴ عاليه كمال جهاد اكبر ميرسد و اگر شكست خورد همين شيطان كه رسالت الهي دارد ميشود وليّ آن شخص تبهكار از طرف خداي سبحان ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ﴾[18], اينطور نيست كه شيطان در برابر خدا براي خود يك دستگاه ولايت داشته باشد عدهاي را تحت ولايت بگيرد كه اگر عدهاي تحت ولايت شيطاناند به كيفر الهي گرفتار شدهاند آن عده كه خداي سبحان شيطان را به عنوان كيفر به عقوبت در پايان كار نه در اوائل كار بر آنها مسلط كرده است براي شيطان هم يك رسالتي قرآن كريم قائل است.
پرسش ...
پاسخ: اين رسالت بد در اثر رجيم شدن خود شيطان است كه گفت: ﴿فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[19], مأموريتهاي پست را به افراد پست ميدهند او ميخواست راه خوب را طي كند مأموريت خوب را به او بدهند او صريحاً گفته ﴿فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾ او خودش گفته كه اين كه تو ﴿كَرَّمْتَ عَلَيَّ﴾[20] بر من گرامي داشتي, من حنك او را ميگيرم ﴿لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[21], اينكه در برابر خداي سبحان گفت: ﴿أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ﴾[22] بايد به اين رسالت پست گرفتار بشود لذا اگر يك عده تحت ولايت شيطاناند اين توليت از ناحيهٴ خداي سبحان است منتها به عنوان عقاب گرفته, باز هم راه باز كرده تا آخرين لحظه كه انسان زنده است مختار است ميفرمايد هم اكنون هم ميتواني از تحت ولايت شيطان دربيايي تحت ولايت فرشتگان قرار بگيري تا آخرين لحظه راه باز است لذا دربارهٴ شياطين فرمود: ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَي الكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾[23], شياطين رسالت الهي را دارند شياطين اگر چنانچه بر غير مؤمن ولي هستند بخ توليت الهي است بر كفار رسالت الهي دارند به ارسال الهي است ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ﴾[24], ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَي الكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾[25], اينطور نيست كه شيطان در اسلام نظير اهرمن در برابر يزدان باشد در زرتشتيت و امثال ذلك اين با توحيد ربوبي سازگار نيست بنابراين حافظاني كه براي افراد تبهكار هستند آنها را از معاصي حفظ نميكنند آنها را از خطرات جسماني حفظ ميكنند آنها هستند و به سوي اختيار خودشان راههاي تباهي را طي ميكنند و اگر آن اجل معين فرا رسيد مأموران الهي كه بايد به حيات آن شخص خاتمه بدهند نوبت آنهاست حالا يا همين حافظان الهي ميشوند مأمورين قبض ارواح و خاتمه دادن به حيات يا مأموران ديگري اعزام ميشوند و معقب اينهايند و نوبت حفظ را نوبت رسالت را اينها به عهده ميگيرند فرمود: ﴿وَهُوَ القَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ المَوْتُ﴾, يعني آن فرصت مرگ فرارسيد ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَيُفَرِّطُونَ﴾[26], يك عده از فرشتگان كه آنها هم رسالت ما را ايفا ميكنند آنها هم رسول مايند بدون تفريط بدون اينكه چيزي فروگذار شود بدون اينكه در وقت تفريط كنند, يا بدون اينكه در شخص تفريط كنند, يا بدون اينكه در درجات جان تفريط كنند در هيچ نشئهاي از اين نشئات سهگانه تفريط روا نميدارند كه دربارهٴ بعضيها تأخير كنند يا بعضيها را فعلاً جانشان را قبض نكنند يا برخي از درجات جانشان را بگذارند در زمين بماند يا با جسمشان باشد اينچنين نيست اصلاً تفريط نيست نه دربارهٴ شخص نه دربارهٴ درجات قبض روح نه دربارهٴ زمان و مدت قبض روح, تمام حقيقت افراد را هم قبض ميكنند, توفي ميكنند يعني اخذ تام ميكنند پس چيزي از انسان نميماند در برابر شبههٴ وثنيين كه در بحث شبهات معاد گذشت آنها ميگفتند: ﴿أَِذَا ضَلَلْنَا في الأَرْضِ أَءِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ﴾, در آن شبههٴ اشكالات معاد كه اول بحث بود منكرين معاد دو تا حرف داشتند يكي اينكه ما ارضي هستيم موجودي هستيم مادي و زميني دوم اينكه كه مترتب بر اول است اين است كه مرگ ضلالت است مثل يك آبي است كه در زمين فرورفته اين است كه احياناً در بعضي از تسليتها به يكديگر ميگويند به اينكه خوب آبي كه در زمين فرو رفته ديگر نميشود جمعش كرد خيال ميكنند كه مرگ مثل آبي است كه در زمين نشو شده و در زمين فرورفته حرف آنها بود ﴿أَِذَا ضَلَلْنَا في الأَرْضِ﴾, قرآن كريم به هر دو پاسخ رد داد فرمود نه شما زميني هستيد نه مرگ ضلالت است, فرشتگان سماوي شما را قبض ميكنند و اخذ تام ميكنند اينچينين نيست كه مرگ عبارت از گم شدن باشد ضلالت باشد مرگ وفات است يعني توفي است و اخذ تام و در زمين فرو نميرويد بلكه همراه فرشتگان ما به آسمانها ميرويد ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَيُفَرِّطُونَ﴾[27], چنانچه در سورهٴ «سجده» هم فرمود: ﴿وَقَالُوا أَِذَا ضَلَلْنَا في الأَرْضِ أَءِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ﴾[28], آنگاه فرمود: ﴿قُلْ﴾ در جواب اينها بگو ﴿يَتَوَفَّاكُم مَلَكُ المَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَي رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾[29], بگو شما زميني نيستيد كه مرگ يعني فرو رفتن در زمين و مرگ هم فرو رفتن در ارض نيست گم شدن در زمين نيست بلكه توفي است و از زمين به آسمان رفتن است با فرشتگان شدن است خلاصه. بنابراين حافظاني از طرف خداي سبحان معقبات امور انساناند در سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ المَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَيُفَرِّطُونَ ٭ ثُمَّ رُدُّوا إِلَي اللّهِ مَوْلاَهُمُ الحَقِّ﴾[30], بعد از اينكه توفي كردند به سوي الله برميگردند نه اينكه نظير آبي كه در زمين فروبرود, رد ميشوند اليالله كه مولاي اينهاست و مولاي حق است ﴿أَلاَ لَهُ الحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الحَاسِبِينَ﴾[31], احياناً سئوال ميكردند كه حساب اولين و آخرين را چگونه خداي سبحان ميرساند؟ گفتند او ﴿أَسْرَعُ الحَاسِبِينَ﴾, است او ﴿سَرِيعُ الحِسَابِ﴾[32] است آنطوري نسيت كه زمان بخواهد يا براي او دشوار باشد. بنابراين براي انسان معقبات فرشتگاني از طرف خداي سبحان مأمور هستند كه ﴿مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾, از آنچه كه از طرف خداي سبحان ميآيد حفظ ميكنند چه اينكه حفظ آنها هم به امرالله است هم «يحفظونه بأمر الله», هم ﴿يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ لذا اين ﴿مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ را گفتند نظير ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾[33], است ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ﴾ يعني اين خداي سبحان آنها را از خطر گرسنگي به وسيلهٴ اطعام حفظ كرده است از خطر هراس و ناامني بوسيلهٴ تأمين حفظ كرده است ﴿أَطْعَمَهُم﴾ از خطر جوع, ﴿آمَنَهُم﴾ از خطر خوف؛ اينجا هم ﴿يَحْفَظُونَهُ﴾ از خطر امر الهي كه آن اوامري كه ميآيد و به حيات و نعمت و سلامت خاتمه ميدهد اينها از آن امر حفظ ميكنند چه اينكه خود اينها هم «يحفظونه بأمر الله» از اينكه «يحفظونه بأمر الله» طبق آيهٴ ﴿إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ﴾,[34] يا ﴿ان عليكم لحافظين﴾[35], يا آيهٴ سورهٴ «انعام» كه خوانده شد ﴿وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً﴾[36], اينها نشان ميدهد كه حافظان بأمر الله هستند و اما اينكه ﴿يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾, براي اينكه غير خدا در جهان مبدأي نيست كه آسيب برساند مرگ و حيات به دست اوست ﴿أَضْحَكَ وَأَبْكَي﴾[37] ﴿أَمَاتَ وَأَحْيَا﴾[38] و امثال ذلك اگر او ﴿يُحْيِي وَيُمِيتُ﴾[39] است اگر او ﴿أَغْنَي وَأَقْنَي﴾[40] و اگر او ﴿أَضْحَكَ وَأَبْكَي﴾ است پس غير منشأ كاري نيست پس اگر حادثهاي به انسان برسد كه انسان را ميگرياند يا ميخنداند به حيات انسان خاتمه ميدهد يا حيات انسان را ادامه ميدهد همهٴ آن حوادث به دست خداي سبحان است كه او ربالعالمين است؛ پس اين فرشتگان هم انسان را به امرالله حفظ ميكنند و هم از رويدادهايي كه آن رويدادها نيز به امرالله است انسان را از آنها حفظ ميكنند «يحفظونه بأمر الله», آنگاه در ذيل اين آيه فرمود اگر ما دستور ميدهيم كه بگيرند يك وقت دستور ميدهيم كه نعمت را سلب بكنند بيحساب نيست ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم﴾ تا يك اصل كلي قرآني است جداگانه بايد بحث بشود.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سوره رعد، آيه ١.
[2] ـ سوره انعام، آيه ٧٣.
[3] ـ سوره كهف، آيه 61.
[4] ـ سوره حديد، آيه 4.
[5] ـ سوره فصلت، آيه 54.
[6] ـ سوره نمل، آيه 48.
[7] ـ سوره نمل، آيه 49.
[8] ـ سوره نمل، آيه 49.
[9] ـ سوره نمل، آيه 50.
[10] ـ سوره انعام، آيه ٧٣.
[11] ـ سوره يونس، آيه 61.
[12] ـ سوره روم، آيه 41.
[13] ـ سوره اسراء، آيه 78.
[14] ـ سوره انشقاق، آيه 6.
[15] ـ سوره طارق، آيه 4.
[16] ـ سوره انفطار، آيات 10 و 11.
[17] ـ سوره بقره، آيه 284.
[18] ـ سوره اعراف، آيه 27.
[19] ـ سوره ص، آيه 82.
[20] ـ سوره اسراء، آيه 62.
[21] ـ سوره اسراء، آيه 62.
[22] ـ سوره اعراف، آيه 12.
[23] ـ سوره مريم، آيه 83.
[24] ـ سوره اعراف، آيه 27.
[25] ـ سوره مريم، آيه 83.
[26] ـ سوره انعام، آيه 61.
[27] ـ سوره انعام، آيه 61.
[28] ـ سوره سجده، آيه 10.
[29] ـ سوره سجده، آيه 11.
[30] ـ سوره انعام، آيات 61 و 62.
[31] ـ سوره انعام، آيه 62.
[32] ـ سوره رعد، آيه 41.
[33] ـ سوره قريش، آيه 4.
[34] ـ سوره طارق، آيه 4.
[35] ـ سوره انفطار، آيه 10.
[36] ـ سوره انعام، آيه 61.
[37] ـ سوره نجم، آيه 43.
[38] ـ سوره نجم، آيه 44.
[39] ـ سوره بقره، آيه 258.
[40] ـ سوره نجم، آيه 48.