17 05 1983 4844064 شناسه:

تفسیر سوره رعد جلسه 14

دانلود فایل صوتی

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿وَإِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَءِذَا كُنَّا تُرَاباً أَءِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولئِكَ الأَغْلالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (۵) وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقَابِ (6)

چون سور مكي معمولاً دربارهٴ اصول دين معارف را مطرح مي‌كند و اصول دين در توحيد و نبوت و معاد خلاصه مي‌شود و مهم‌ترين نقش تهذيب و تزكيهٴ انسان را ياد معاد به عهده دارد لذا در نوع سور مكيّه سخن از معاد و نقل شبهات منكرين معاد و ادلّهٴ ضرورت معاد را مطرح مي‌كند. در اين آيه چند شبهه‌اي اشاره شده است كه به جواب آن شبهات هم پرداخته شد آن‌گاه در آيهٴ دوم اين‌چنين است كه ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾, اين افراد به جاي اينكه حسنات الهي را استقبال كنند و به اين فكر باشند كه از حسنات الهي برخوردار بشوند خود را به دامن سيئات گرفتار مي‌كنند انسان شتابزده به جاي اينكه صبر كند از حسنات الهي برخوردار بشود خود را گرفتار سيئات خدا مي‌كند ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾ در سورهٴ «انفال» آيه‌اي است كه مي‌فرمايد: ﴿وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[1], مي‌گويند اگر اين وحي و اين دستوراتي كه به ما دادي حق است ما تحمل اين حق را نمي‌كنيم سنگهايي از آسمان به عنوان عذاب بيايد و به حيات ما خاتمه بدهد كفار اين‌چنين گفتند ابوجهل و همفكرانشان اين‌چنين گفتند: ﴿إِن كَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾, عرض كردند خدايا اگر اين وحي حق است و اين دستوراتي كه اين شخص به ما القا مي‌كند حقي است از نزد شما سنگهايي از آسمان همانند باران ببارد و به حيات ما خاتمه دهد يا عذاب دردناك ديگري ما را معذَّب كند ﴿وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[2], به جاي اينكه اين حق را استقبال كنند و به حق عمل كنند در برابر حق مي‌ايستند به دنبال همان آيه در سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِم﴾, آيهٴ 31 و 32و 33 از اين چاپ ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾, فرمود دو چيز است كه به نحو مانعة‌الخلو عامل رفع عذاب است يكي وجود مبارك رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) يكي استغفار مردم، تا حضرت در بين امّت هست, امّت معذّب نخواهند شد بالعذاب الدنيوي و مادامي كه امت اهل استغفار است معذّب نخواهد شد ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾ در بيانات اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم هست كه دو چيز امان الهي بودند در زمين يكي وجود مبارك رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ديگري استغفار مردم, اوّلي را كه خدا از دست ما گرفت سعي كنيم دومي را از دست ندهيم كه گرفتار عذاب خدا خواهيم شد. آن گروه بد‌انديش به جاي اينكه حق را بپذيرند در برابر حق ايستادگي مي‌كنند و مي‌گويند ما تحمل اين حق را نمي‌كنيم به زعم اينكه اين باطل است و عذاب الهي نازل نخواهد شد پس انسان به جاي اينكه به طرف خير گرايش داشته باشد «يستعجل بالسيئة قبل الحسنة» به جاي اينكه به طرف خير شتابزده حركت كند ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ[3] باشد يا ﴿وَسَارِعُوا إِلَي مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّكُم[4] باشد به طرف شرّ و سيئه و عذاب گرايش دارد ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾, انسان كافر و بدانديش گرايشش به سمت عذاب و سيئات است در حالي كه دستور خدا اين است كه ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ[5] هم در راه خير قدم برداريد هم سعي كنيد در فضايل خير سبقت بگيريد و جلو بزنيد زيرا راه باز است جاي تزاحم نيست اين سبقت هم سبقت ممدوح است ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ﴾. انسان, آن كفّارشان كه دلشان سياه شد گرايششان و شتابزدگي‌شان به سمت سيئه است افراد عادي كه هنوز سياه‌دل نشدند براي اينها بي‌تفاوت است چه خوب چه بد هر كاري را كه به مطابق ميل اينها باشد انجام مي‌دهند چه حلال چه حرام كفّار سعي مي‌كنند به طرف سيئه شتابان حركت كنند, افراد عادي سعي مي‌كنند كاري كه به نفع اينهاست انجام بدهند چه حلال چه حرام مؤمن مي‌كوشد كاري را انتخاب كند كه براي دنيا و آخرت او سودمند باشد اين سه دسته‌اند كه سه نحوه كار دارند و قرآن كريم دربارهٴ اينها سه نوع تعبير دارد؛ يك عده همانهايي هستند كه در سورهٴ «انفال» جريانشان را خدا نقل كرد كه اينها مي‌گويند: ﴿اللَّهُمَّ إِن كَانَ هذَا هُوَ الحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[6], عده‌اي ديگر كساني هستند كه جريانشان در سورهٴ «اسراء» بيان شده كه ﴿وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَيْرِ﴾ سورهٴ «اسراء» آيهٴ يازدهم ﴿وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَيْرِ﴾, يعني «يطلب الإنسان الشرّ كطلبه الخير» همان‌طوري كه به سمت خير مي‌رود به سمت شرّ هم مي‌رود براي او بي‌تفاوت است هر چه كه با خواسته‌هاي او مطابق بود مي‌پذيرد چه شرّ چه خير هر چه كه مطابق با اميال او نبود ردّ مي‌كند چه شر چه خير «ويدع الإنسان، ويطلب الإنسان، ويسئل الانسان بالشر دعاءهُ للخير» همان‌طوري كه به طرف خير طلب و كوشش دارد به طرف شرّ هم طلب و گرايش دارد سعي نمي‌كند بسنجد كه اين كار خير است يا شرّ اگر شرّ است طردش كند و اگر خير است جذبش كند همانند هم برخورد مي‌كنند يك انسان بي‌تفاوتي كه حلال و حرام براي او يكسان است خير و شرّ براي او يكسان است ﴿وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالخَيْرِ وَكَانَ الإِنْسَانُ عَجُولاً[7].

پرسش ...

پاسخ: بله ديگر بله، اين مفعول مطلق نوعي است. دربارهٴ مؤمنين مي‌فرمايد: اينها كساني هستند كه ﴿يُسَارِعُونَ فِي الخَيْرَاتِ[8] اينها كساني هستند كه ما گفتيم ﴿فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ[9] گفتيم ﴿وَسَارِعُوا إِلَي مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّكُم[10], اينها هم ﴿يُسَارِعُونَ فِي الخَيْرَاتِ﴾ مي‌كوشند كه خير را انتخاب كنند و در راه خير هم با سرعت حركت كنند پس از سيئه پرهيز مي‌كنند خير و شرّ هم براي اينها يكسان نيست بلكه انتخابشان به طرف خير است و بعد از اينكه خير را انتخاب كردند شتابان اين راه انتخاب كرده را طي مي‌كنند ﴿يُسَارِعُونَ فِي الخَيْرَاتِ﴾, پس از اين نظر مردم سه دسته‌اند و در قرآن كريم دربارهٴ اينها سه تعبير شد.

و اما اينكه در همين آيهٴ سورهٴ «رعد» كه محل بحث است ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾, اينها چه مي‌انديشند اينها فكر مي‌كنند كه تعذيب الهي _معاذالله_ دروغ است؟ اينها به قدرتهاي خود تكيه مي‌كنند به چه متكي هستند؟ ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ﴾, عقوبتهايي كه ضرب‌المثل شده قبل از اينها گذشت آن عقوبتهاي ماندني كه ضرب‌المثل مي‌شود به او مي‌گويند «مَثُله» و آن عقوبات را مي‌گويند «مَثُلات» فرمود عقوبتهايي كه به حيات اقوام پيشين خاتمه داد و «مَثُلات» شد ضرب‌الامثال شد مَثل شد ماندني شد گذشت, اينها به چه متّكي هستند؟ اگر به قدرت زودگذر خود متكي هستند عدّه‌اي را خداي متعالي به دست عذاب سپرد كه اينها ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُم[11], اينها يك دهم قدرت افراد معذَّب را ندارند در سورهٴ «سبأ» فرمود كساني را ما به دست عذاب سپرديم و معذبشان كرديم كه اين گروهي كه هم‌ اكنون تو به اينها مبتلا هستي معشار قدرت پيشينيان را نداشته و ندارند يك دهم قدرتهاي آن اقوام پيشين را اينها در اختيار ندارند (آيهٴ) ٤٥ سورهٴ «سبأ» فرمود: ﴿وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم﴾ به رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌فرمايد: اگر مشركين حجاز وحي را تكذيب مي‌كنند قبل از اينها اقوامي بودند كه وحي الهي را تكذيب كردند ما اينها را به كيفر دردناكشان گرفتار كرده‌ام ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُم﴾, يعني كفّار اين عصر يك دهم قدرت مالي و سلطنت و طغيان اقوام پيشين را نداشتند, اينها به چه چيزي متّكي‌اند؟ يا بايد اينها به يك عقل يا وحي تكيه كنند و در برابر مكتب تو بايستند ﴿وَمَا آتَيْنَاهُم مِن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ[12], پيامبري نيامده كه دربارهٴ اينها اين مكتب را يادشان بدهد اين مكتب شرك و الحاد و كفر را يادشان بدهد پس حرفشان ريشهٴ وحي و مكتب الهي ندارد, مي‌خواهند به قدرت تكيه كنند و با قدرت ظاهري در برابر وحي تو بايستند ما كساني را خاك كرديم كه اينها يك دهم آنها نيستند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُم[13] ﴿وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم﴾ اقوامي كه قبل از كفّار فعلي بودند وحي را تكذيب كرده‌اند ما آنها را به عذاب الهي گرفتار كرده‌ايم در حالي كه مكذّبين اين عصر معشار قدرت مكذِّبين گذشته را ندارند و به آنه نرسيدند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُم﴾.

پرسش ...

پاسخ: بله قدرتهاي مادي و امثال ذلك كه بود دارد ﴿فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ[14], در جريان سورهٴ «فجر» دارد كه ﴿إِرَمَ ذَاتِ العِمَادِ ٭ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي البِلاَدِ[15], در جريان عاد مي‌فرمايد اينها از نظر تمكن كاخ‌سازي شهره بودند و همانند اينها در زمين نبود كه ﴿الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي البِلاَدِ﴾ همانهايي بودند پيامبرشان به اينها مي‌فرمود: ﴿أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ[16], بنابراين اينها كه در برابر وحي الهي مي‌ايستند يا بايد يك مكتب آسماني داشته باشند يا به قدرت متّكي‌اند مكتب آسماني كه ندارند قدرت اينها هم در برابر قدرت الهي ناچيز است زيرا كساني را ما معذَّب كرده‌ام كه اينها يك دهم آنها نيستند ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُم﴾ ﴿فَكَذَّبُوا﴾ آن پيشينيان, ﴿رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ﴾, بنابراين اينها مگر نمي‌دانند كه ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ﴾, عذابهاي خانمان براندازي كه ضرب‌المثل مي‌شود آنها را «مَثُلات» مي‌گويند فرمود عذابهايي بر اقوام پيشين آمده به نام «مَثُلات» كه اينها مي‌دانند ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ﴾ اينها چرا به جاي اينكه به طرف رحمت حق گرايش پيدا كنند خود را به دامن عذاب الهي مي‌اندازند؟ ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ﴾ «وقد خلت ومضت من قبلهم المثلات», مع‌ذلك خداي متعالي به اينها وعده مي‌دهد در حين وعيد و تهديد وعده مي‌دهد مي‌فرمايد: ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِم﴾, خدا ظالمين را هم مي‌آمرزد احتمال آمرزش ظالمين هم هست اما كارشان را به نتيجه نمي‌رساند يك سخن آن است كه خدا قيام ظالمانهٴ ظالمين را به جايي مي‌رساند هرگز! ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي القَوْمَ الظَّالِمِينَ[17], ظلم ظالم به نتيجه نمي‌رسد كار ستمكار به مقصد نمي‌رسد چون هر كاري را خداي متعالي بايد توفيق وصول به مقصد را مرحمت كند هرگز ظلم به نتيجه نمي‌رسد اين يك اصل قرآني است فسق به مقصد نمي‌رسد ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي القَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾, ﴿لاَ يَهْدِي القَوْمَ الكَافِرِينَ[18], ﴿لاَ يَهْدِي القَوْمَ الفَاسِقِينَ[19] و مانند آن كفر به مقصد نمي‌رسد فسق به مقصد نمي‌رسد ظلم به مقصد نمي‌رسد و مانند آن, اما ظالم اگر ظلم كرد آيا راه برگشت و مغفرت براي ابد بسته است يا راه باز است؟ مي‌فرمايد: ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِم﴾, با اينكه ظالم‌اند گرچه كارشان بي‌نتيجه است به مقصد نمي‌رسد ولي ممكن است از رحمت خدا برخوردار باشند در عين حال كه ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقَابِ﴾, «بين الخوف والرجاء» انسان را تربيت مي‌كند انسان بايد طوري باشد كه اگر هر معصيتي هم كرده باشد نااميد از رحمت و عفو الهي نباشد زيرا يأس از رحمت حق خود معصيت كبيره است و اگر همهٴ طاعات را داشته باشد مغرور نباشد چون «إنّ الأعمال بخواتيمها»[20], معلوم نيست پايان كار چه خواهد شد در جوامع روايي ما آمده ممكن است به اندازهٴ فواق ناقه اوضاع برگردد, فواق ناقه آن است آنهايي كه پستان ناقه را مي‌فشارند براي دريافت شير همين كه دست را باز كردند كه دوباره پستان ناقه را بگيرند اين فاصله را مي‌گويند «فواق» در روايات آمده به اندازهٴ «فواق ناقه» ممكن است اوضاع كسي برگردد مؤمني _معاذالله_ در اواخر امر سخني بگويد كه براي ابد محروم بشود يا كافري در پايان امر آن‌چنان توبه كند كه راه بهشت را بتواند با آن توبهٴ نصوح طي كند پس «إنّ الأعمال بخواتيمها»[21], انسان بايد بين خوف و رجا به سر ببرد هم بداند كه ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِم﴾, هم بداند كه ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقَابِ﴾, منتها تا زنده است خوفش بر رجايش بچربد در پايان امر رجايش بر خوفش بچربد علي ايّ حال بين خوف و رجا به سر ببرد بين وعده و وعيد به سر ببرد آرام و مطمئن نباشد چون نمي‌داند پايان امر چه خواهد بود ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقَابِ﴾, از اينكه فرمود ﴿إِنَّ رَبَّكَ﴾ معلوم مي‌شود آنها خدا را به عنوان رب نمي‌پذيرند به عنوان خالق مي‌پذيرند اما تدبير كارها را به عهدهٴ ارباب متفرقون مي‌گذارند لذا قرآن فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّكَ﴾ چون وثنيين در ربوبيت مشرك بودند اربابي را اتخاذ مي‌كردند اين يك نكته دوم اينكه نفرمود خدا.

پرسش ...

پاسخ: به عنوان خالق بله ﴿وَلَئِن سَالتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[22] به عنوان خالق قبول داشتند به عنوان رب مي‌گفتند او ربّ العالمين است ولي ارباب متفرقه و ارباب جزئيه را خدا آفريد و كارها را به آنها تفويض كرد تا آنها حوزهٴ مأموريت خودشان را بالتفويض اداره كنند يكي ربّ البحر است يكي ربّ البر است يكي ربّ الكذا يكي ربّ الكذا نكتهٴ دوم اينكه.

پرسش ...

پاسخ: كسي از راه فساد و از راه ظلم بخواهد. هيچ كس به جايي نرسيد الآن بشر را كه چهار ميليارد بشر روي كرهٴ زمين هستند سه ميلياردش را دو سه نفر اداره مي‌كنند اگر مسيحيت است كه مسيح (سلام الله عليه) آورده اگر يهوديت است كه كليم (سلام الله عليه) آورده اگر اسلام است كه خاتم الانبياء (سلام الله عليهم اجمعين) آورده و همهٴ اينها منتهي مي‌شود به همان ديني كه ابراهيم خليل و نوح (سلام الله عليهما) كه ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[23], يك راه هدايت است كه بشر آورده است الآن اگر سه ميليارد بشر روي زمين مي‌گويد خدا اين سه ميليارد را همين چند نفر اداره كرده‌اند اما در برابر اينها همهٴ طواغيت آمدند و قبل از اينكه خودشان بروند ﴿نَسْياً مَنْسِيّاً[24] شدند هيچ راهي نيست كه راه ظلم باشد و به مقصد برسد چون ظلم يعني بيراهه, بيراهه كه به مقصد نمي‌رسد ممكن نيست كسي از راه خلاف بتواند به مقصد برسد اين سخن باطل است كه هدف وسيله را توجيه مي‌كند براي نيل به هدف حق بايد صراط مستقيم را طي كرد عالَم، عالَم هرج و مرج نيست كه از هر راهي بتوان به هر مقصدي رسيد بين راه و مقصد يك پيوند ضروري است اگر هدف مقدس است با پيمودن راهي كه از قداست برخوردار است مي‌شود به مقصد رسيد اين‌چنين نيست كه هر هدفي را با هر راهي ‌بشود رسيد و تحصيل كرد هدف مقدس جز از راه مقدس پيدا نخواهد شد جز با صراط مستقيم نمي‌شود به هدف رسيد اين همان است كه امير المؤمنين (سلام‌الله‌عليه) فرمود: «أتأمروني أن أطلب النصر بالجور؟»[25], هرگز با ستم نمي‌خواهم پيروز بشوم چون ستمكار شكست خورده است براي هميشه. پس يك سخن آن است كه ظلم بما أنّه ظلم به مقصد نمي‌رسد ظالم بما أنّه ظالم به هدف نايل نمي‌شود ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي القَوْمَ الظَّالِمِينَ[26] اين يك اصل قرآني, يك اصل ديگر اين است كه حالا اگر كسي ظلم كرد و بد كرد گرچه به مقصد نمي‌رسد اما از رحمت خدا نااميد است يا اميدوار بخشش و توبه و انابه است راه باز است راه براي برگشت او باز است يا بسته است؟ راه براي توبهٴ او بسته است يا باز است؟ مي‌فرمايد راه باز است بين خوف و رجا و وعد و وعيد و مغفرت و عقاب و بهشت و جهنّم انسان سير مي‌كند ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقَابِ﴾.

پرسش ...

پاسخ: بله ديگر ظالم بما أنّه ظالم به مقصد نمي‌رسد مقصد همان عبوديت است ديگر اين بخواهد كامل شود از راه ظلم نمي‌تواند كامل بشود اين كسي كه ستم مي‌كند مگر نه آن است كه مي‌خواهد به هدف انسانيت برسد اين راه نيست فسق راه نيست كفر راه نيست اينها بيراهه است اينها خيال مي‌كنند, ﴿وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا[27], اينها مي‌خواهند پيشگام بشوند نمي‌شود با كفر اينها مي‌خواهند زمامدار انسانيت باشند نمي‌شود اينها مي‌خواهند جلو بروند نمي‌شود كفر, فسق, ظلم انحراف است و ارتجاع هرگز كافر جلو نمي‌رود ﴿وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا﴾، ﴿أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِم[28] انسان يك هدفي دارد يك كمالي دارد كه بايد با پيمودن صراط مستقيم به آن كمال برسد ﴿إِنَّ هذَا القُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ[29], انسان را كه در اين راه هست به مقصد مي‌رساند منحرف را هرگز هدايت نمي‌كند يعني به مقصد نمي‌رساند در بحث هدايت گذشت كه اينها هدايتهاي تكويني است و الا هدايتهاي تشريعي كه ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ[30], هم كافر را هم مؤمن را هر دو را هدايت كرده به طريق مستقيم ﴿إِنَّ هذَا القُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾, ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً[31], اين‌چنين نيست كه ظالم را هدايت نكرده باشد «بالهداية التشريعية» كافر يا فاسق را هدايت نكرده باشد «بالهداية التشريعية». آن مبدأ ايصال كه دست متحرك را مي‌گيرد به هدف مي‌رساند مي‌فرمايد: من دست كسي را مي‌گيرم كه در راه باشد بيراهه را به مقصد نمي‌رسانم, لذا هرگز ظالم به مقصد نمي‌رسد هرگز كافر و فاسق به مقصد نمي‌رسد اين يك هدايت تكويني است و الا هدايت تشريعي براي همگان هست خدا همه را هدايت كرده است يعني راهنمايي كرده ﴿وَأَنَّ هذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً[32]. نكتهٴ ديگر اين است كه خدا نفرمود ظالم را مي‌آمرزيم نفرمود «إنّ الله غفورٌ», فرمود داراي مغفرت هست در حد يك اميد, نه در حد يك وعده خدا اينها را وعدهٴ غفران نداد اميدوار كرد فرمود خدا ﴿ذُو مَغْفِرَةٍ﴾ است گرچه ستم كردي برگرد راه باز است, نفرمود «إنّ الله غفور» فرمود: ﴿ذُو مَغْفِرَةٍ﴾ است اگر مي‌خواهي آمرزيده شوي اينجا دستگاه مغفرت هست اگر خواستي به طغيانت ادامه بدهي كه ﴿وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ المَثُلاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَي ظُلْمِهِم﴾, اگر خواستي بخشوده بشوي راه باز است در قرآن كريم يك جا مي‌فرمايد خدا همهٴ گناهان را مي‌آمرزد، يك جا مي‌فرمايد همهٴ گناهان را بدون شرك مي‌آمرزد اينجا هم مي‌فرمايد در عين حال كه ظالم‌اند خدا اينها را ممكن است بيامرزد آنجا كه وعده مي‌دهد و اميدوار مي‌كند و مي‌گويد نااميد نباشيد ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً[33], آن لسان, لسانِ توبه و انابه است در سياق آيات توبه و انابه مي‌فرمايد خدا همهٴ گناهان را مي‌آمرزد چون هيچ گناهي نيست كه با توبه آمرزيده نشود حتي شرك, همهٴ مشركين توبه كردند و مسلمان شدند و هم ‌اكنون اگر مشرك توبه كند كه توبهٴ او پذيرفته است پس اگر در بعضي از سور همانند سورهٴ «زمر» فرمود خدا همهٴ گناهان را مي‌آمرزد ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً﴾, و هرگز نااميد نباشيد آن لسان, لسان توبه و انابه است و اگر در سورهٴ «نساء» فرمود خدا شرك را نمي‌آمرزد بقيه را مي‌آمرزد يعني بي‌توبه اين خداست ممكن است.

پرسش: شرك بعد از ارتداد؟

پاسخ: ارتداد؟ بله آن هم عندالتحقيق قبول مي‌شود منتها چند حكم از احكام فقهي بر او بار نيست و الا توبهٴ مرتد چه فطري چه ملي عندالتحقيق بينه و بين الله قبول مي‌شود مي‌ماند چند تا حكم، حق با شهيد ثاني است نه حق با شهيد اول توبهٴ مرتد فطري هم عندالتحقيق قبول مي‌شود منتها چند حكم از احكام ظاهري است كه در ظاهر اسلام اجرا نمي‌شود مسئلهٴ طهارت است, مسئلهٴ برگشت اموال به ارث است و مسئلهٴ طلاق زوجه است و امثال ذلك اينها احكام فقهي است. در سورهٴ «زمر» فرمود آيهٴ 53 ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ﴾ اولاً, شما هر اسرافي كه كرديد اگر كسي كفر ورزيد كه بدترين اسراف است چون شرك بدترين ظلم عظيم است نسبت به خود اسراف كردي اگر كسي در مسايل حقوقي تعدي كرد باز نسبت به خود اسراف كرد احدي در جهان به ديگري ستم نمي‌كند هر كسي هر چه مي‌كند به خويشتن خويش مي‌كند هر اسرافي كه مي‌كند «علي أنفسهم» مي‌كند, منتها ترشحات معاصي او دامنگير ديگران مي‌شود مثل كسي كه در درون منزل خود چاه بدبو حفر كرده است كه اگر سقوط مي‌كند او را در بر مي‌گيرد احياناً رائحهٴ اين كثيف به عابر مي‌رسد چه اينكه اگر كسي كار خير انجام مي‌دهد ممكن نيست احدي نسبت به احدي احسان بكند آن نسيم كار خير است كه به ديگري مي‌رسد مثل آن است كه كسي در منزلش درخت گُلي غرس كرده است كه رائحه‌اش به عابر مي‌رسد ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا[34] كه اين «لام», «لام» اختصاص است نه «لام»ي كه «له» باشد در برابر «عليه»، «السيئة لعاملها الحسنة لعاملها» اللام للاختصاص عمل مخصوص عامل است در سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ آن «لام» اولي، «لام» نفع نيست نظير ﴿لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَت[35] نيست آن «لام», «لام» نفع است كه در برابرش «علي» است اين «لام» كه در سورهٴ «اسراء» است «لام» اختصاص است ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُم﴾, «العمل الحسن مختص بعامله» ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ «العمل السيّئ مختص بعامله» آن «لام»ي كه ﴿لَهَا مَا كَسَبَت﴾ «لام» نفع است به قرينهٴ ﴿وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَت﴾ و الا عمل از عامل جدا نخواهد شد آن گروهي كه حضور رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) با نام بني‌تميم شرفياب شدند و عرض كردند «عظنا», ما را موعظه كن حضرت فرمود علي اي حال بدانيد شما تنها به خاك سپرده نمي‌شويد با شما يك موجودي است كه او زنده است و شما مرده‌ايد «يدفن معك وهو حيّ وتدفن معه وأنت ميّت» در قبر او زنده است و تو مرده‌اي «فإن كان كريماً أكرمك وإن كان لئيماً أسلمك و... هو فعلك»[36], انسان با عمل هست در همهٴ ادوارش, بنابراين هر كاري كه انسان مي‌كند با خويشتن خويش مي‌كند محال است كسي بتواند نسبت به ديگري بد كند اگر بر فرض كسي نسبت به ديگري ستم كرد و او را كشت بيش از اين كه مقدورش نيست خود را به عذاب ابد گرفتار كرده است و حيات چند روزهٴ مادي او را از او گرفته نسبت به او يك تَلنگُر زده و نسبت به خود خويشتن خويش را مسموم كرده براي ابد هيچ ممكن نيست كسي بتواند نسبت به كسي كار خير بكند يا نسبت به كسي كار بد بكند آنها مورد عمل‌اند بالعرض, «العمل لعامله بالذات سواء كان حسناً أو سيئاً», در اين كريمه فرمود: ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ﴾, چرا؟ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً﴾, همهٴ گناهان را مي‌آمرزد ﴿إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ[37] در اينجا شرك و غير شرك را استثنا نكرده گرچه قابل تخصيص است چون عام است قابل تخصيص است و اما لسان آبي از تخصيص است فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً﴾, تحليل كرد فرمود: ﴿إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ اما سياق, سياقِ انابه و توبه است فرمود: ﴿وَأَنِيبُوا إِلَي رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ[38], فرمود انابه كنيد، برگرديد، مسلم بشويد, مسلمان بشويد، منقاد بشويد قبل از اينكه روز قيامت فرا برسد پس سياق, سياق توبه است با توبه همهٴ معاصي آمرزيده مي‌شود حتّي الشرك و اگر در سورهٴ مباركهٴ «نساء» اين‌چنين آمده آيهٴ 48 كه ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ﴾, يعني بي‌توبه, همهٴ گناهان منهاي شرك را ممكن است خدا بي‌توبه ببخشد چنين خدايي است با توبه كه شرك را هم مي‌آمرزد ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِه﴾, يعني بي‌توبه خدا مشرك را بدون توبه بدون اسلام نمي‌آمرزد وارد بهشت نمي‌كند اما مسلمان فاسق را ممكن است براساس سعهٴ رحمت بي‌توبه ببخشد چنين خداست آن وقت چه انساني است كه به خودش اجازهٴ معصيت در برابر چنين خدايي را بدهد.

پرسش ...

پاسخ: آن اگر خداي متعالي بخواهد او را ببخشد اول آن ذي‌حق را راضي مي‌كند ترميم مي‌كند جبران مي‌كند تا قلب او نسبت به اين رئوف و مهربان بشود بعد اين را ببخشد.

پرسش ...

پاسخ: بله، چون دو تا معصيت است يكي حق الناس را تضييع كرده است يكي رعايت حق الله را نكرده خدا اين كار را تحريم كرده، ايشان هم معصيت كرده‌اند هم حق الناس را رعايت نكرده‌اند.

پرسش ...

پاسخ: راه توبه بسته نيست سخت است.

پرسش: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِيَ إِلَي الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ[39].

پاسخ: بله دشوار است ديگر محال نيست كه سر خم كند.

پرسش: ﴿وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ[40].

پاسخ: اسناد داد فعل را اين فعل اختياري است يعني لايؤمنون بالإختيار اين‌چنين نيست كه حالا ديگر اختيار از اينها گرفته شده باشد تا آخرين لحظه مكلف‌اند اگر تا آخرين لحظه مكلف‌اند پس تا آخرين لحظه اختيار هست.

پرسش ...

پاسخ: بله ديگر محال كه نيست منتها سخت است دشوار است اگر اين دشواري را تحمل كردند پاداششان هم سنگين خواهد بود اين‌چنين نيست كه اگر در حدّ فرعون هم كه شد ادعاي خدايي كرد برگشت او محال باشد اگر برگشت او محال بود نمي‌فرمود: ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَي[41], معلوم مي‌شود برگشت ممكن است به شهادتِ بقاي تكليف اگر برگشت محال بود كه تكليف باقي نبود.

پرسش ...

پاسخ: ممكن است بدون توبه بيامرزد بله فرمود: ﴿لِمَن يَشَاءُ[42] وعده نداد سعهٴ رحمت را بيان كرد, توبه واجب است قضاي مافات واجب است امثال ذلك حالا اين واجب را انجام نداد جلوي رحمت خدا گرفته مي‌شود؟ نه ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِه[43] مشرك را نمي‌آمرزد ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ﴾, اما براي چه؟ ﴿لِمَن يَشَاءُ﴾ گاهي ممكن است در اثر داشتن يك فرزند صالح از سيئات پدر، خدا بگذرد يا گاهي ممكن است در اثر داشتن آباي صالح از فرزندان خلف احياناً بگذرد در كريمه‌اي كه خضر به موساي كليم (عليهماالسلام) جريان اسرار آن ديوار و گنج زير ديوار را تبيين مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿وَأَمَّا الجِدَارُ فَكَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي المَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً[44], خدا عمل خير پدر را حتّي نياكان و اجداد گذشته را فراموش نمي‌كند خيرش را بالاخره به اعقاب مي‌رساند سعهٴ رحمت حق اين‌چنين است منتها مصلحت چيست؟ دربارهٴ چه شخصي است؟ كجا حكمت اقتضا مي‌كند ﴿لِمَن يَشَاءُ﴾ خودش مي‌داند و خودش. ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ﴾, بي‌توبه اما ﴿لِمَن يَشَاءُ[45] اين روح اميد را به انسان مي‌دهد چنين خدايي است از آن طرف هم ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَشَديدُ العِقَابِ﴾ ﴿وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَي إِثْماً عَظِيماً[46], بنابراين اگر در سورهٴ «زمر» فرمود همهٴ گناهان را مي‌آمرزد كه ظاهرش اين است حتي شرك هم آمرزيده مي‌شود لسان, لسانِ توبه است زيرا در آيهٴ بعد دارد ﴿وَأَنِيبُوا إِلَي رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ[47], سياق, سياقِ توبه است با توبه البته همهٴ گناهان آمرزيده مي‌شود «فيما بينه و بين الله تعالي» و چيزي جلوي سعهٴ رحمت حق را نخواهد گرفت منتها خودش مي‌داند كه كجا مصلحت هست و كجا مصلحت نيست.

و چون امروز پايان بحث است به حسب ظاهر يك ميزاني در آشنا شدن به معارف قرآن كريم در تفسير مسئله مطرح است بحثهاي ديگر را انسان احياناً ممكن است كه خيال بكند كه اين بحث براي او حل نشد يا خيال بكند كه اين بحث براي او حل شد و نتواند درست تشخيص بدهد كه آيا مطلب را رسيده يا نرسيده اما در قرآن كريم آن ميزان اعمال و معيار تشخيص در حقيقت در نهان انسان هست, انسان اگر وارد بحثي شد بحث هر روز اگر در خود يك نورانيتي احساس كرد بداند بحث آن روز برايش حل شده ولو آيه را الآن يادش نيست تفسير را الآن يادش نيست نمي‌داند در جلسه چه گذشت نمي‌داند اشكال چه بود جواب چه بود همين كه نورانيتي در خود احساس كرد او فهميد و اگر كسي همهٴ مسايل را خوب حفظ كرد و نوشت و تقرير كرد و فارسي و عربي اما يك نورانيتي در خود احساس نكرد بداند كه اين آيه را متوجه نشد حساب قرآن با ديگر كتب و بحث قرآن با ديگر بحثها فرق دارد ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ القُرآنِ[48], اين را مهجور نكنيد و هر شب لااقل قبل از خواب مسبّحات را كه رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) قرائت مي‌كرد ما بخوانيم يعني اين شش سوره‌اي كه اولش سبّح يا يسبّح دارد سورهٴ مباركهٴ «حديد» سورهٴ «حشر» سورهٴ «جمعه» سورهٴ «صف» سورهٴ «أعلي» و سورهٴ «تغابن» اينها مسبّحات است با قرآن مأنوس بودن اين است و هر مقدار بحث هم كه مي‌شود آدم بتواند اين را حفظ كند و اين معيار را هر روز با خود داشته باشد و بسنجد كه آيا بحث امروز را متوجه شدم يا نه؟ انسان به خوبي مي‌تواند بفهمد كه اين عبادات او مقبول است يا نه براي اينكه معيار را خود قرآن بيان كرده اگر كسي صبح نماز صبحش را خوانده صبح تا ظهر چندتا حادثه برايش پيش آمد خدا او را حفظ كرد آلوده نشد بداند نماز صبح او قبول است چون ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنكَرِ[49], اگر نماز را خوانده سر خيابان در كوچه چشمش گوشش به يك گناهي مبتلا شد بداند نماز صبح او قبول نشده چون نماز آن است كه جلوي زشتي را بگيرد نمازي كه خوانده صحيح است قضا ندارد ولي مقبول نيست كه ﴿تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنكَرِ[50], باشد معارف ديني اين‌چنين است اگر قرآن نور است و خداي متعالي فرمود: «جائكم نورٌ من ربّكم», اگر انسان وارد بحثي شد و آن نور را در خود احساس كرد بداند آن بحث را به خوبي بهتر از استاد فهميده و اگر نورانيت را خداي ناكرده در خود احساس نكرد بداند آن مسئله بر او حل نشده ولو خوب نوشته هم باشد.

«أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سيئات أعمالنا».

«والحمد لله ربّ العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 32.

[2] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 32.

[3] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 148.

[4] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 133.

[5] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 148.

[6] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 32.

[7] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 11.

[8] ـ سورهٴ مؤمنون، آيهٴ 61.

[9] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 148.

[10] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 133.

[11] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 45.

[12] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 44.

[13] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 45.

[14] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 45.

[15] ـ سورهٴ فجر، آيات 7 و 8.

[16] ـ سورهٴ شعراء، آيهٴ 128.

[17] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 51.

[18] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 67.

[19] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 24.

[20] ـ بحارالانوار، ج33، ص79.

[21] ـ بحارالانوار، ج33، ص79.

[22] ـ سورهٴ لقمان، آيهٴ 25.

[23] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 90.

[24] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 23.

[25] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 126.

[26] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 51.

[27] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 59.

[28] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 178.

[29] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 9.

[30] ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 10.

[31] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 10.

[32] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 153.

[33] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 53.

[34] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 7.

[35] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 286.

[36] ـ بحارالانوار، ج7، ص228.

[37] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 53.

[38] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 54.

[39] ـ سورهٴ يس، آيهٴ 8.

[40] ـ سورهٴ يس، آيهٴ 10.

[41] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 44.

[42] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 48.

[43] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 48.

[44] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 82.

[45] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 48.

[46] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 48.

[47] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 54.

[48] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 10.

[49] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 45.

[50] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 45.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق