05 01 2006 4852595 شناسه:

تفسیر سوره ابراهیم جلسه 41

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

﴿وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ العَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَالٍ (٤٤) وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَالَ (٤۵) وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ (٤۶) فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ (٤۷)

در جريان انذار در مقابل تبشير چون در طليعه سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» خداي سبحان به عنوان اينكه هم بشير رحمت است و هم نذير نقمت آيات فراواني از اول تا الآن مطرح شد تبشير الهي بازگو شد در انذار فرمود كه مردم را از روزي بترسان كه عذاب الهي فرا مي‌رسد در آن روز افراد عادل مصون‌اند ولي ظالمان در زحمت‌اند سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) اين آيه را قابل تطبيق دانستند بر ظهور مبارك حضرت حجت (سلام الله عليه) كه آن روز كه حضرت ظهور مي‌كند غير از ظالمان ديگران در امان‌اند فقط ظالمان‌اند كه مصون نيستند اين يك نكته.

نكته ديگر اينكه بين تأخير و بين عنوان رجوع و رد فرق است اگر چنانچه در دار دنيا يك حادثه‌اي پيش بيايد يا يك امتحاني پديد آيد اينجا جاي استمحال است كه مي‌گويند: ﴿أَخِّرْنَا﴾، ﴿أخَّرْتَنَا﴾[1] و مانند آن چه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» چه در سوره «منافقون» سخن از طلب تأخير است كه آن آياتش خوانده مي‌شود آن استمحال است ولي بعد از ورود در برزخ يا صحنه قيامت سخن از رجوع يا رد است نه سخن از تأخير زيرا آن روز عمرشان به پايان رسيد وارد صحنه آخرت شدند آخرت كه بالمعني الاعم كه از برزخ شروع بشود تا صحنه قيامت يا جهنم در جريان جهنم قيامت همچنين در ورود به برزخ آنها سخن از رجوع دارند ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾[2] مي‌گويند سخن از طلب رد دارند مي‌گويند: ﴿يَالَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا﴾[3] و مانند آن اما مادامي كه در دنيا هستند هنوز وارد صحنه برزخ و قبر نشدند سخن از استمحال است طلب تأخير از اينكه گفتند: ﴿رَبَّنَا أَخِّرْنَا﴾ اين معلوم مي‌شود كه هنوز وارد صحنه برزخ هم نشدند چه اينكه در سورهٴ «منافقون» آنجا وقتي خداي سبحان به اينها مي‌فرمايد قبل از اينكه مرگتان فرا برسد راه عمل صالح را پيش بگيريد آنجا هم سخن از طلب تأخير است سوره «منافقون» آيه ده اين است ﴿وَأَنفِقُوا مِن مَا رَزَقْنَاكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ المَوْتُ﴾ قبل از اينكه بيايد كه مرگ بخواهد فرا برسد انفاق كنيد زيرا همين كه مرگ فرا رسيد ديگر نوبت شما دارد تمام مي‌شود آن‌گاه ﴿فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنِي إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِنَ الصَّالِحِينَ﴾ طلب تأخير مي‌كنند كه اي كاش خدا به ما مهلت مي‌داد ما اهل تصدق مي‌شديم كه صدقه مي‌داديم و از صالحان مي‌شديم ﴿فَأَصَّدَّقَ﴾ يعني صدقه مي‌داديم و از صالحان مي‌شديم اينجا چون قبل از ورود در برزخ است سخن از استمحال است و طلب تأخير چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» در جريان دستور جهاد و قتال هم آنها طلب تأخير مي‌كنند مي‌گويند: ﴿ربنا لو لا اخرنا﴾ مثلاً فرمود كه آيه 77 سوره «نساء» اين است ﴿ألَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا القِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَي أَجَلٍ قَرِيب﴾ مي‌خواستي مهلت بدهي فعلاً زمان جنگ نبود مثلاً غرض آن است كه در دنيا سخن استمحال است ولي بعد از ورود در برزخ يا قيامت سخن از استرجاع از طلب رجوع است يا استرداد از طلب رد اينجا كه در اين آيه فرمود اينها مي‌گويند: ﴿لَوْلا أَخَّرْتَنَا﴾ ﴿ربنا اخرنا إِلَي أَجَلٍ قَرِيب﴾ معلوم مي‌شود كه قبل از رسيدن مرگ است اگر به ما مهلت بدهي ﴿نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ﴾ سه، چهار طايفه از آيات قرآني كه مربوط به اين‌گونه از گروه است در بحث ديروز گذشت ذات اقدس الهي در آن زمينه كه فصل آينده است الآن دارد ترسيم مي‌كند چه اينكه گذشته‌ها را هم براي ترسيم به صورت فعل مضارع ذكر مي‌كند ﴿أوَ لَمْ تَكُونُوا أقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَالٍ﴾ در آن روزي كه عذاب الهي مي‌رسد اينها استمحال مي‌كنند طلب تأخير مي‌كنند به آنها گفته مي‌شود كه شما به جد مي‌گفتيد كه از بين نخواهيد رفت و ﴿يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾[4] و مانند آن بود ﴿وَسَكَنتُمْ﴾ اين جمله ﴿أقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَالٍ﴾ مخصص لبّي ندارد اما ﴿وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم﴾ اگر اين بيان سنت الهي باشد نسبت به گذشته و حال و آينده باشد نسبت به آن انسانهاي اولي و ظالمان اولي او مخصص لبّي متصل دارد زيرا وقتي به آن  گروه ظالمان اولي آن خطر متوجه شد ديگر نمي‌شود به اينها گفت كه ﴿وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ نسل بعد مصداق اين آيه هستند اما گروه اول كه ظالمند و قبل از آنها كسي نبود نمي‌شود به آنها گفت: ﴿وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ اين همين مخصص لبّي يا مقيد لبّي كه در اصول ملاحظه فرموديد در همين بحثهاست كه نسبت به انسانهايي كه اول ياد شدند شامل آنها نمي‌شود ﴿وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم﴾ اين ﴿ظَلَمُوا أَنفُسَهُم﴾ با متني در پيش داريد هماهنگ است يعني هر ظلمي كه انسان بكند به خودش مي‌كند يعني ممكن نيست كسي به كسي بد بكند البته شعاع اين بالعرض اين رائحه اين به ديگري مي‌رسد مثل اينكه كسي در درون منزل خودش يك باغ و بوستان معطري را احداث بكند خب بالأخره گلها و رياحين و ميوه‌هاي آن باغ براي خود اوست ولي گاهي نسيمي مي‌وزد بوي اين گلها را يا ميوه‌ها را به عابر كوي و برزن مي‌رساند يك رائحه‌اي از اين باغ به ديگري مي‌رسد وگرنه تمام اين ؟ براي خود آدم است اگر كسي نسبت به ديگري كار خيري انجام بدهد همين طور است يعني آنچه كه به انسان مي‌رسد اصل عمل است رائحه خوب او به ديگري مي‌رسد بله دين هم همين طور است اگر كسي نسبت به ديگري بد كرد حتي قتل اين خطر قتل مثل بوي بدي است كه ديگري رسيده اگر در درون منزلش كسي در درون منزلش يك كنيفي بكند چاه فاضلابي بكند تمام بدبويي براي اوست گاهي بادي مي‌زند بوي بدي به مشام آن عابر كوي و برزن مي‌رساند آيه سورهٴ مباركهٴ «اسراء» اين است كه ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾[5] اين لام اول براي لام منفعت نيست تا لام دوم به عنوان مشاكله باشد هر دو لام به معناي اختصاص است ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُم﴾ لان الاحسان يختص بالمحسن ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ ﴿لأَنفُسِكُمْ﴾ «لأن الإسائةُ مختصة بالمصيبة» اينجا هم فرمود كه تمام ستمهايي كه كردند به خودشان كردند آثار كمي از اين ظلم به ديگري مي‌رسد حالا اين براي آن است كه در جريان مكر در آيه‌اي كه در پيش داريم با او هماهنگ باشد ﴿فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم﴾ حتي آنها كه ظلم به غير مي‌كنند بالاصاله به خود ستم مي‌كنند و بوي بد اين ظلم به ديگري مي‌رسد چون آن طوري كه به خودشان ستم مي‌كنند خود را به عذاب اليم گرفتار مي‌كنند «يوم المظلوم علي الظالم اشد من يوم الظالم علي المظلوم»[6] خب يقيناً اثر ستمي كه به ظالم مي‌رسد خيلي بيش از آن مقداري است كه به مظلوم مي‌رسد بعد فرمود ما اتمام حجت كرديم از هر راه ﴿وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِم﴾ قبل از شما ﴿وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَالَ﴾ ما داستانها گفتيم شما را با حكمت و موعظه دعوت كرديم با جدال احسن دعوت كرديم با مثلها و قصه‌ها و داستانها شما را روشن كرديم حالا مي‌رسيم به جريان مكر مي‌فرمايد همين ظالمان ﴿وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ﴾ اين يك مفعول مطلق نوعي است نه مكروا مكراً ﴿مَكَرُوا مَكْرَهُمْ﴾ غير از مكروا مكراً است يعني آن مكر ويژه‌اي كه اينها داشتند همان مكر را به كار بردند چند جا كلمه مكر به ضمير هم اضافه شده تا نشان بدهد آن مكر خاص اين مكاران است ﴿ وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ﴾ گرچه ممكن است كه نقشه‌هاي اينها كوه‌كن باشد ولي چون عند‌الله است هيچ اثري ندارد اين عند الله هم معنايش اين است كه ذات اقدس الهي مي‌داند هم معنايش اين است كه قدرت و غضب الهي آنجا حضور دارد آنها در حضور خدا دارند آن كار را مي‌كنند خب خدايي كه عزيز ذوانتقام است ﴿بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ﴾[7] است ﴿عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ﴾[8] است اينجا حضور دارد خب اگر حضور دارد آنها چگونه مي‌توانند كاري انجام بدهند كه بر خلاف خواسته خداي سبحان باشد خدا كه ﴿بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ﴾ است و آنجا هم حضور دارد ذات اقدس الهي سه طور حضور دارد يك حضور عام نسبت به همه كه ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾[9] اين معيّت قيموميت خداي سبحان با همه هست در همه حال احاطه دارد حضور دارد قيم و قيوم همه است اين در سورهٴ مباركهٴ «حديد» ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾[10] يك معيت خاصه است كه با رحمت الهي همراه است كه ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ المُحْسِنِينَ﴾[11] اين مي‌فرمايد كه ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ﴾ ﴿لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا﴾[12] خب اين معيت غير از ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾ است اين يك معيت خاصه است كه با رحمت و عنايت الهي همراه است يك معيتي است كه خشم‌آلود و غضب‌آلود و براي انتقام و معيّت خداي قهّار منتقم است كه ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرْصَادِ﴾ اين معيّت سوم براي آن ظالمان است كه در چند جاي قرآن فرمود كه اينها وقتي پشت درهاي بسته نشستند دارند تصميم مي‌گيرند خدا با آنهاست خب اين خدا با آنهاست غير از ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾ است غير از ﴿لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا﴾ است آن ﴿لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا﴾ يك معيتي است براي رحمت و تأييد اين معيت يك معيّت خشم و غضب و انتقام است براي گرفتن در سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيه 108 به اين صورت آمده است فرمود: ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ﴾ اينها پشت درهاي بسته مخفيانه تصميم مي‌گيرند خب خودشان را از مردم مخفي كردند بسيار خب اما ﴿وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُم﴾ اينها كه از خدا مخفي نيستند چرا؟ براي اينكه ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾[13] اينها شب‌نشيني دارند تبييت دارند بيتوته دارند نشست مخفي شبانه دارند خب اين مي‌شود تبييت بيتوته اين پشت درهاي بسته در مخفي‌گاه خصوصي در شبها فرمود خدا آنجا حاضر است حاضر است كه بگيرد نه حاضر است كه كمك بكند نظير در غار ﴿لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا﴾[14] نه نظير ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾[15] خب او معيت مطلقه دارد مي‌بيند تا در قيامت محاسبه كند اما با اين اعضاي شب‌نشيني پشت درهاي بسته با آنهاست كه همانجا خفه‌شان مي‌كند ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ القَوْلِ﴾[16].

پرسش: در قرآن آمده كه ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم﴾[17]، اين چگونه قابل جيداست؟

پاسخ: بله همين طور است اين هم همين است ديگر ذات اقدس الهي هرگز نعمتي را كه داد نمي‌گيرد مگر اينكه خود ملت خود قوم خود آن قبيله مسيرشان را برگردانند نعمت خدا ابتدايي است در صحيفه‌سجاديه هم ملاحظه فرموديد يكي از ادعيه نوراني آن حضرت اين است كه «منتك ابتداء»[18] خدايا آنچه كه تو مي‌دهي روي استحقاق ما نيست ابتدايي است ...ابتدايي است بخشش تو ابتدايي است نه اينكه ما كاري كرديم تو مرحمت كردي اگر ما از نعمت بهره‌برداري كرديم كار خيري كرديم يقينا پاداشش را مي‌بينيم ولي اولش ابتدايي است «منتك ابتداء» اين بيان نوراني حضرت خداي سبحان ابتدائاً نعمت مي‌دهد اما ابتدائاً نقمت نخواهد داد يك، ابتدائاً هم بي‌تفاوت نيست دو، نه ابتدائاً مردم را رها مي‌كند نه ابتدائاً عذاب مي‌فرستد فقط ابتدائاً نعمت دارد كه «منتك ابتداء» بعد از اينكه ذات اقدس الهي به كسي نعمت داد نعمت داده را هم حدوثاً مي‌دهد بقائاً هم ادامه مي‌دهد هرگز نمي‌گيرد اين چهار تا كار اين همه‌اش مي‌شود رحمت نه بي‌تفاوت است نه نقمت مي‌فرستد نه نعمتي كه داده مي‌دهدد هم نعمت مي‌گيرد هم ابقا مي‌كند احداث نعمت و ابقاي نعمت است اين چهار تا اگر كسي مسير نعمت را برگرداند بيراهه رفت راه ديگران را بست آن‌گاه خداي سبحان تهديد مي‌كند ممكن است بگيرد در خيلي از موارد هم باز مهلت مي‌دهد تا شايد توبه بكنند اين است كه ﴿ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم﴾[19] در آيه 108 سوره «نساء» فرمود كه بالأخره اينها مخفيانه كار مي‌كنند شبانه كار مي‌كنند تبييت هم هست پشت درهاي بسته جلسه دارند ولي ما آنجا حاضريم ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ﴾ اما ﴿وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ﴾ چرا؟ براي اينكه ﴿وَهُوَ﴾ يعني ذات اقدس الهي ﴿مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ القَوْلِ﴾[20]. آنجا كه تصميم مي‌گيرند كه خدا نمي‌پسندد خدا با آنها هست كه همان‌جا؟ در همان سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيه 81 هم مشابه اين آيه قبلاً بحث شد آيه 81 سوره «نساء» اين است كه ﴿وَيَقُولُونَ طَاعةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ وَكَفَي بِاللّهِ وَكِيلاً﴾ فرمود رسول خدا تو كه در مسجد در جلسات علني دستور مي‌دهي آنها كه مؤمنين واقعي هستند قلباً و ظاهراً و باطناً مي‌گويند سمعاً و طاعتاً اما يك عده‌اي كه منافق پيشه‌اند ظاهراً مي‌گويند طاعة اما ﴿فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ﴾ همين كه از نزد تو بيرون رفتند ﴿بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ﴾ تبييت مي‌كنند بيتوته مي‌كنند شبيخون مي‌زنند شبانه محفل سرّي پشت درهاي بسته تشكيل مي‌دهند آن‌گاه ﴿غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ﴾ اين چيزهايي كه قبلاً گفتند آنها را نقض مي‌كنند در حضور تو مي‌گويند طاعه در غياب تو مي‌گويند عصيان.

پرسش ...

پاسخ: نه ﴿مَعَكُمْ﴾ نه فيكم او مي‌شود غلط ﴿وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ﴾ خدا با شماست معيت قيوميه دارد و هر چند كه اينها تبييت مي‌كنند در محفلهاي شبانه پشت درهاي بسته تبييت مي‌كنند صورت جلسه مي‌كنند خدا مي‌نويسد ﴿ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ وَكَفَي بِاللّهِ وَكِيلاً﴾ خب.

بنابراين اينكه فرمود: ﴿وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ﴾ ناظر به همين است البته مكر اصولاً به غير انسان سرايت نمي‌كند هر كسي مكر مي‌كند نظير اينكه ﴿ظَلَمُوا أَنفُسَهُم﴾ بود مكر هم همان «مكروا انفسهم» هست در سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيه 123 به اين صورت است ﴿وَكَذلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِم﴾ اينها فقط به خودشان دارند خيانت مي‌كنند يعني خود را به عذاب اليم گرفتار مي‌كنند عذاب دنيا را بر ديگري تحميل كردن بالأخره بعد از يك مدتي تمام مي‌شود ديگر بالأخره كسي را كشتند و تمام مي‌شود ديگر ولي خودشان گرفتار يك عذابي مي‌شوند كه ﴿ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي﴾[21] خب آن عذاب كجا اين عذاب دنيا كجا اين مظلوم بيچاره كشته شد بعدش هم در روح و ريحان است اما اين ظالم گرفتار جهنم است ﴿ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي﴾ خب آن عذاب كجا اين عذاب كجا فرمود كه ﴿وَمَا يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ﴾[22] واقع اگر كسي بداند خلاف بدگويي ستم به جان خود آدم است دست از خلاف برمي‌دارد فرمود اينها اهل شعور نيستند اينها نه ... خودشان را شناختند نه مي‌دانند آينده چه در پيش دارند پس اينكه فرمود: ﴿وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ﴾ سرش همين است پس اين ﴿مَكْرُ﴾ كه به ضمير ﴿هُمْ﴾ اضافه شده است و نشانه عظمت چنين مكر است فرمود كه بي‌اثر است اولاً مكر به خودشان برمي‌گردد و ثانياً در محضر ذات اقدس الهي است كه ﴿بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ﴾[23] است ﴿عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ﴾[24] اين مكر كه سه بار به ضمير مكاران اضافه شده است و نشانه اهميت چنين مكر است راه چهارم و شاهد چهارمي همه همراه اوست و آن اين است كه فرمود: ﴿وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ﴾ اينها مكرها و حيله‌هاي كوه‌كن هم داشته باشند بي‌اثر است برخي خواستند بگويند كه مكر زنها بيشتر از مكر مردهاست براي اينكه در سوره «يوسف» دارد كه ﴿إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ﴾[25] درست است كه ﴿إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ﴾ و اما آنجا مستقيماً سخن ذات اقدس الهي نيست ديگري گفته گرچه در آن مقطع ذات اقدس الهي في‌الجمله امضا فرمود اما اين مستقيماً كلام خود خداست و به مردها اسناد مي‌دهد فرمود اين مكرهاي اينها كوه‌كن است جبال نه تنها جبل اگر جبالي را بخواهد مكر اينها زير و رو كند نسبت به دين خدا و اراده ذات اقدس الهي اثر ندارد ﴿وَإِن كَانَ مَكْرُهُم﴾.

پرسش ...

پاسخ: بله اما در اين گونه از موارد غالب مسائل سياسي ﴿وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ﴾ زنها نقش نداشتند ﴿وَقَتْلَهُمُ الأَنْبِيَاءَ﴾[26] زنها نقش نداشتند ﴿وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بالقِسْطِ مِنَ النَّاسِ﴾[27] زنها نقش نداشتند خب اكثر فساد در عالم براي همين مردها بود داعيه الوهيت و ربوبيّت براي همين مردها بود.

پرسش ...

پاسخ: خب بالأخره چرا معصيت كردند مكر دارند اما شما كل مكرها و جنايتهاي صدر تاريخ تا ذيل تاريخ را كه بررسي مي‌كنيد مي‌بينيد دست مردها بيش از زنهاست.

﴿وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ﴾.

پرسش ...

پاسخ: خب البته ولي منظور آن است كه اين استدلالي كه كردند ﴿إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ﴾[28] اين دليل نيست كه كيد زنها بيش از كيد مردهاست براي اينكه در اينجا مستقيما خود ذات اقدس الهي فرمود: ﴿وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ﴾.

آن‌گاه فرمود كه ذات اقدس الهي فرمود ما وعده‌اي كه به انبيا داديم هرگز خدا خلف وعده نمي‌كند بعضيها خيال كردند كه در آيات قبل هم اين‌چنين است كه ما مثلاً خصوص اين آيه كه اين آيه مخصوص پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است و رسل كه جمع است در مفرد استعمال شده است مجازاً اين را برخي از اهل تفسير پنداشتند و اين ناتمام است اينجا دارد سنت الهي را بيان مي‌كند كه ذات اقدس الهي اصلاً نسبت به انبيا خلف وعده ندارد شما هم جزو همين انبياييد اين بيان سنت الهي است نه اينكه مي‌خواهد بفرمايد كه ذات اقدس الهي وعده‌اي كه به تو پيامبر داده است خلف وعده نمي‌كند آن‌گاه به جاي اينكه بگويد: «فلا تحسبن الله مخلف وعده اياك» جمع‌آورد فرمود: ﴿رُسُلَه﴾ و منظور از ﴿رُسُلَه﴾ شخص پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اين‌طور نيست منظور بيان سنت الهي است ذات اقدس الهي از سنن قطعي است كه خلف وعده نمي‌كند اين كار قبيح از خداي سبحان يقيناً صادر نمي‌شود.

پرسش ...

پاسخ: براي پيامبران چون هر وعده‌اي براي يك طرف وعيد طرف ديگر است ديگر وعده پيروزي نسبت به مؤمنين وعيد شكست نسبت به كفار است از اينكه به پيامبر اسناد داد معلوم مي‌شود نسبت به حضرت وعده است نسبت به ديگران وعيد است خب اين نسبت به ديگران تا حال آنچه كه گفته شده بود انذار بود تهديد بود وعيد بود كه گذشت اما آنچه كه الآن به پيغمبر برمي‌گردد صبغه وعده دارد فرمود: ﴿فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه﴾ گرچه بايد مفعول اول را مقدم داشت بايد گفته مي‌شد «مخلف رسله وعده» اما اين «رسله» كه مفعول اول است مؤخر شد براي اينكه اينجا محور اصلي اين است كه خدا خلف وعده نمي‌كند مخاطب هر كه مي‌خواهد باشد به هر كه مي‌خواهد وعده بدهد الآن بحث در اين نيست كه اگر به پيامبران وعده داد خلف وعده نمي‌كند كه آنكه مهم است اين است كه خدا خلف وعده نمي‌كند حالا چه به پيامبر چه به مؤمنين چون مسئله خلف وعده مهم است مفعول دوم را مقدم بر مفعول اول آورد و نفرمود «لا تحسبن الله مخلف رسله وعده» بلكه فرمود: ﴿مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه﴾  حالا چه رسل چه غير رسل اصلاً خلف وعده براي ذات اقدس الهي محال است.

پرسش ...

پاسخ: آنكه خب اگر خودش مصلحت بداند عيب ندارد در صورتي كه به خبر نرسد اگر خبر باشد كه خب خبر است و انشا نيست و يقيناً واقع مي‌شود فرمود جهنم هست عده‌اي در جهنم هستند و مانند آن اما نسبت به شخص معين خب ذات اقدس الهي خلف وعيد بكند اين مخالف حكمت نيست در اثر داشتن يك فرزند صالح يا دعاي مؤمنان از كسي بگذرد ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾[29] اين ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾ همان خلف وعيد است خلف وعيد كه مخالف حكمت نيست بلكه مطابق با رحمت است البته در صورتي كه حقوق ديگران تضييع نشود و مانند آن خب.

﴿فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه﴾ اگر نسبت به انبيا وعده پيروزي و ظفرمندي داد يقيناً انبيا را خوشحال خواهد كرد و اين وعيد است براي او البته در اين گونه از موارد ديگر خلف وعيد هم نخواهد بود، چرا؟ براي اينكه يك وقت است كه يك وعيدي است كه در مقابلش وعده است اينجا خلف وعيد قبيح است، چرا؟ براي اينكه وعده داد كه مسلمانها را پيروز كند و كفار را شكست بدهد اگر خلف وعيد بكند يعني كفار را شكست ندهد خب همراهش خلف وعده هم هست يك وقت است نه وعيد اين است كه اگر كسي معصيت كرده به خودش ستم كرده بدرفتاري كرده نمازي نخوانده روزه‌اي نگرفته اين بايد در قيامت بسوزد اگر ذات اقدس الهي نسبت به او عنايت كرده است اين يك خلف وعيدي نيست كه مستلزم خلف وعده باشد.

پرسش ...

پاسخ: اينها خلف وعده كردند اينها دستور پيامبر را گوش ندادند پيامبر از طرف ذات اقدس الهي دستور آورد فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ﴾[30] اينها در جريان جنگ اُحد ﴿تَنصُرُوا اللَّهَ﴾ را گذاشتند كنار فكر جمع غنائم شدند حرف خدا را حرف پيامبر خدا (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) را گذاشتند زمين به دنبال غنائم جنگي بودند خب شكست خوردند اينها خلف وعده كردند به دستور پيامبر عمل نكردند خب خودشان شكست خوردند.

بنابراين فتحصل آنجايي كه خبر باشد از سنخ انشا نيست يقيناً خدا عمل مي‌كند وگرنه مي‌شود فسق آنجا كه انشا باشد يا وعد است يا وعيد وعد را يقيناً عمل مي‌كند چون خلف وعده مخالف حكمت است وعيد را اگر خلف وعيد مستلزم خلف وعده باشد نظير اين موردي كه نسبت به كفار وعيد شكست داد كه ضمناً وعده پيروزي نسبت به مسلمانهاست اينجا هم يقيناً خلف وعيد نمي‌كند اما آنجايي كه مسائل شخصي و فردي است خلف وعيد مستلزم خلف وعده نباشد آنجا «بيده سبحانه و تعالي» است ﴿يَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾[31].

پرسش ...

پاسخ: اگر ذات اقدس الهي نخواهد انتقام بگيرد فرمود: ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾ ممكن است آن اشجاري كه با كلمات توحيد در بهشت غرس شده است آنها همچنان مغروس بماند چون فرمود ما از خيلي از گناهان مي‌گذريم «يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير»[32] اين دعاي معروف متخذ از همان آيه نوراني است كه ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾[33] خب آنجا ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾ خلف وعيد است اما در صورتي خلف وعيد رواست كه مستلزم خلف وعده نباشد.

پرسش ...

پاسخ: چرا؟

پرسش ... پاسخ: نه اينكه خلف وعيد كه عيب ندارد كه خلف وعده مشكل دارد اگر كسي گناه خاصي كرده باشد و به خودش ستم كرده باشد ذات اقدس الهي او را ببخشد كه محال نيست، قبيح نيست ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾ اگر خلف وعده باشد قبيح است خب.

﴿فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ﴾ در اوايل همين سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» سخن از عزّت ذات اقدس الهي مطرح بود آيه اول اين بود كه ﴿بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ العَزِيزِ الحَمِيدِ﴾ اين كلمه عزّت در خيلي از اين آيات بازگو شده منتقم بودن ذات اقدس الهي هم بازگو شده حالا روز انتقام را به عنوان ﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ﴾[34] مطرح مي‌كنند.

 

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 77.

[2] ـ سورهٴ مؤمنون، آيهٴ 99.

[3] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 27.

[4] ـ سورهٴ هُمَزه، آيهٴ 3.

[5] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 1.

[6] ـ نهج‌البلاغه، حكمت 241.

[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 29.

[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 20.

[9] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 4.

[10] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 4.

[11] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 56.

[12] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 40.

[13] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 108.

[14] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 40.

[15] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 4.

[16] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 108.

[17] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 11.

[18] ـ صحيفهٴ سجاديه، دعاي 45.

[19] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 11.

[20] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 108.

[21] ـ سورهٴ اعلي، آيهٴ 13.

[22] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 123.

[23] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 29.

[24] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 20.

[25] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 28.

[26] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 181.

[27] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 21.

[28] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 28.

[29] ـ سورهٴ شوري، آيهٴ 30.

[30] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 7.

[31] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 142.

[32] ـ مفاتيح الجنان، دعاي سحر.

[33] ـ سورهٴ شوري، آيهٴ 30.

[34] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 48.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق