بسم الله الرحمن الرحيم
﴿إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٤) أَلاَ إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخفُوا مِنْهُ أَلاَّ حِينَ يَستَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (۵) وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَ عَلَي اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (۶)﴾
اين سورهٴ مباركهٴ هود همانند ساير صور مكي عناصر محوري اين سوره اصول اعتقادي است مخصوصاً توحيد در پايان بحث قبل فرمود مرجع شما ذات اقدس اله است البته در قيامت كبري و حشر اكبر مرجع خدا است در دنيا هم هر لحظه مرجع خداست يعني در دنيا هم هر لحظه انسان بسوي او است چه اينكه از او است اينطور نيست كه الآن به جاي ديگر حركت كند و مرجع انسان كس ديگر يا چيز ديگر باشد و در قيامت خدا مرجع باشد مرجع نهايي و نهاني كه البته قيامت است اما ﴿إنّا لله و إنّا إليه راجعون﴾[1] هر لحظه اينچنين است اين مفاد ﴿إلي الله مرجعكم﴾[2]
مطلب دوم آن است كه كسي كه مرجع است بايد عليم مطلق و قدير محض باشد همه چيز را بداند و هر كاري را عادلانه بتواند اگر فاقد احد الوصفين بود مرجع نيست اگر كسي ندانست كه اين افراد چه ميكنند يا دانست كه اينها چه ميكنند ولي تواناي اجراي عدل نبود اين چه مرجعيتي دارد اگر عالم و ظالم محسن و مسيء به سوي او رجوع ميكنند بايد يكي را پاداش بدهد يكي را كيفر دهد بايد عالم باشد به جميع مراحل احسان كه محسنان انجام دادند عالم باشد به جميع دركات ظلم كه ظالمان مرتكب شدند پس هر مرجع نهايي جهان إلا ولابد بايد عليم مطلق و قدير مطلق باشد اين مطلب دوم.
قدرت مطلقه را در همان آيه چهار بيان كرد فرمود ﴿إلي الله مرجعكم و هو علي كل شيء قدير﴾[3] اما خب اين كافي نيست در حين اينكه قدرت لازم است كافي نيست علم هم لازم است علم را در آيه بعد بيان كرده است پس او ميشود عليم مطلق ميشود قدير مطلق پس ميشود مرجع ﴿ألا﴾ براي اثبات عالميت ذات اقدس اله دوبار كلمهٴ ﴿ألا﴾ را كه حرف تنبيه است بازگو كرد فرمود غير از آن علم ازلي ذات اقدس اله يك علم فعلي هم دارد كه همزمان با صدور كار است هر كسي در هر لحظه نيتي بكند كاري انجام بدهد چه شب چه روز چه سرّ چه علن او ميداند چرا؟ براي اينكه ﴿هو معكم أينما كنتم﴾[4] يك موجودي كه عين ذات او است و اين موجود با انسان هست پس علم هم با او هست اين معنا را كه هر لحظه انسان هر كاري انجام بدهد تحت اشراف خداي سبحان است قبلاً در سورهٴ مباركهٴ يونس بحثش گذشت آيهٴ 61 سورهٴ يونس اين بود كه فرمود ﴿و ما تكون في شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل إلاّ كنّا عليكم شهوداً إذ تفيضون فيه﴾[5] همين كه ميخواهيد وارد بشويد مشهود ما هستيد «ثم افيضوا من حيث افاض الناس» يعني جريٰ همين كه ميخواهيد وارد بشويد مشهود ما است آن علم ازلي حسابش جداست كه عالم بما كان است قبل ان يكون و بما كان و بما يكون و بما هو كائن است اما اين علم فعلي است فرمود هر كاري بخواهيد بكنيد مشهود ما است مشابه همين كه در سورهٴ مباركهٴ يونس بيان فرمود اينجا بازگو ميكند ﴿ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه﴾ اين استخفاء به معني طلب نيست به معني تحقيق است نظير استكبار استكبار نه يعني كسي كه از ديگري طلب بزرگي و امثال ذلك ميكند اين سينش سين تحقيق است يعني يقيناً متكبر است اين هم يقيناً در صدد خفا هستند چه اينكه سين ﴿يستغشون﴾ همين است اينها يقيناً در صدد پرده پوشي هستند ﴿ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم﴾[6] در همين ظرف ﴿يعلم ما يسرّون و ما يعلنون إنّه عليم بذات الصدور﴾[7] همه كارهاشان مشهود است در سورهٴ مباركه رعد فرمود بين تاركي شب و روشنايي روز فرقي نيست براي اينكه روز را او روز كرد شب را او شب كرد ﴿و جعلنا اليل و النهار آيتين فمحونا آية اليل و جعلنا آية النهار مبصرةً﴾ پس اگر اينها شب بخواهند حركت كنند معلوم ما است روز بخواهند حركت كنند معلوم ما است آيه 10 سورهٴ مباركهٴ رعد اين است ﴿سواء منكم من أسرّ القول و من جهر به و من هو مستخف باليل و سارب بالنهار﴾[8] كسي كه شبانه مخفيانه حركت ميكند مشهود خدا است آنكه در روز سارب است يعني راهرو است ﴿فأتخذ سبيله في البحر سرباً﴾[9] اين كه سربش در روز است راهروياش در روز است او هم معلوم ما است سارب روز مستخفي شب كلا هما معلومان لله سبحانه تعالي پس بنابراين اين ميشود عليم مطلق وقتي عليم مطلق بود قدير مطلق بود ميشود مرجع ﴿إليه مرجعكم جميعاً﴾[10] و صلاحيت مرجعيت داوري كل براي موجودي است كه قدير محض و عليم محض باشد ذات اقدس اله هم قدير محض است هم عليم محض ميتواند مرجع باشد بايد عادل باشد خوب قدير محض و عليم محض يقيناً عالم است براي اينكه منشأ ظلم يا جهل علمي است يا جهالت عملي يا عجز چرا انسان ظالم است؟ براي اينكه يا نميداند يا از عواقب تلخ بي خبر است يا يك چيزي ميخواهد در اختيارش نيست بالاخره به مال مردم تعدي ميكند اگر يك كسي هر چه بخواهد براي او هست ديگر ظلم معنا ندارد او كمبودي ندارد قصوري ندارد احتياجي ندارد تا جايي ديگر برود او هر چه بخواهد هست ﴿إذا أراد شيئاً﴾ با ﴿كن فيكون﴾[11] حل ميشود آن هم ظلم در صورتي است كه ديگران مالك باشند و خدا بخواهد به حق آنها تعدي كند اگر ﴿ولله ملك السموات و الأرض﴾[12] است ديگران حتي و ملكي و مالي ندارند تا او نسبت به آنها تعدي بكند بنابراين عدل مطلق است قدرت مطلق است علم مطلق است و هر كس اينها را داشته باشد مرجع است و خدا اينها را دارا است پس خدا مرجع است اين صغري و كبراي مسئله با اين ﴿إليه مرجعكم﴾ پس ﴿إليه مرجعكم﴾[13] نيازمند به چند حد وسط است علم مطلق است و قدرت مطلق و در زير مجموعه اينها عدل مطلق اگر علم مطلق و قدرت مطلق تأمين شد عدل مطلق تأمين ميشود پس مرجعيت او تأمين است
سوال: جواب: بله اما خب بي نياز هست ولي ميداند كه زيد چه كار كرده است در خفا يا نه؟ بايد علم مطلق هم ثابت بشود ديگر ﴿ألا حين يستغشون ثيابهم﴾ در همين ظرف ﴿يعلم ما يسرّون و ما يعلنون إنّه عليم بذات الصدور﴾[14] بعد فرمود به اينكه نه تنها آن نيازي ندارد به حق شما تعدي كند بلكه تمام نيازمندي هاي شما را هم او تأمين ميكند ﴿و ما من دابّة في الأرض إلاّ علي الله رزقها﴾[15]
سؤال: جواب: بله در بحث ديروز اشاره شد كه ما يك علن داريم يك سرّ داريم يك اخفاي از سرّ نظير آيهاي كه فرمود ﴿وإن تجهر بالقول فإنّه يعلم السرّ و أخفي﴾[16] آن آيهاي كه دارد ﴿وإن تجهر بالقول فإنّه يعلم السرّ و أخفي﴾ ناظر به امور سه گانه است كارها بعضي شان جهر است بعضي شان سرّ است بعضي شان اخفاي از سرّ است كه از خود انسان مستور است آنكه در درونِ درون نهادينه شده است آن ذات الصدر است يعني صاحب خانه است صدر يعني خانه آنكه در آنجا بيتوته كرد معتكف شده و بيرون هم نميآيد او صاحب خانه است فرمود صاحب خانه را ميشناسد چه رسد به خانه خب بالاخره اگر كسي از درون خانه با خبر هست خود خانه را ميداند ديگر نه تنها او صدور را ميداند آن اسرار مستور در دهليز خانه هاي دل را هم ميداند وقتي ﴿عليم بذات الصدور﴾[17] بود يعني «الأمور الخفية التى هى صاحبه الصدر» است آنها را ميبيند يقيناً خانه را هم ميبيند خب فرمود و مشكل آنها در اعجاز اين بود كه اين معارف براي آنها حل نشده بود در بخشي از سورهٴ مباركهٴ فصلت فرمود مشكل شما اين است كه شما خدا را عليم مطلق نميدانيد خيال ميكنيد كاري كه مخفي كرديد از ديگران مخفي است از خدا هم مخفي است در آيهٴ 22 سورهٴ مباركهٴ فصلت فرمود ﴿و ما كنتم تستترون أن يشهد عليكم سمعكم و لا أبصاركم و لا جلودكم و لكن ظننتم أن الله لا يعلم كثيراً ممّا تعملون﴾[18] شما خيال كرديد همين كارهاي علني شما را خدا ميبيند همان رسوب وثنيت و ثنويت در شما هست شما يك بت محسوسي داريد خيال ميكنيد معاذ الله خدا هم يك چنين چيز محسوسي است كه اگر امور مشهود و محسوس بود خدا ميداند و اگر نا محسوس بود نميداند اين طور نيست شما خيال كرديد كه ﴿لا يعلم كثيراً ممّا تعملون﴾[19] در سورهٴ مباركه نساء هم به اين سرّ و علن اشاره كرده فرمود تمام بخشهايي كه شما انجام ميدهيد آن كارهاي شبانه شما آن بيتوته شما آن تبييت شما پشت درهاي بسته آنجا هم ما حضور داريم كه ﴿إذ يبيّتون ما لا يرضي من القول﴾[20] آيه 108 سوره مباركهٴ نساء اين است ﴿يستخفون من الناس﴾[21] از مردم مخفي ميكنند پشت درهاي بسته كار ميكنند اما ﴿ولا يستخفون من الله﴾[22] چرا؟ چون ﴿و هو معهم إذ يبيّتون﴾[23] آنجايي كه شما در صدد تبييت هستيد در صدد بيتوته هستيد اين كه ميگويند شبيخون شبيخون همين است وجود مبارك پيغمبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلم در سيره رزمي او آمده است كه «ما بيت رسول الله صل الله عليه و آله و سلم عدواً قط» هيچگاه در تمام اين جنگها شيبخون نزد بالاخره اعلام كرد در روز روشن و علن حمله ميكردند يا دفاع ميكردند هرگز اهل تبييت نبود كه شبيخون زدن و غافلگير كردن اين نبود ما بيت رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلم عدواً قط» اينجا فرمود شما قصد تبييت داريد شبيخون داريد پشت درهاي بسته شبها تصميم ميگيريد در همان محفل مستور شبانه شما خدا حضور دارد ﴿و هو معهم إذ يبيّتون ما لا يرضي من القول و كان الله بما يعملون محيطاً﴾[24] اينگونه از امور بيان آن است كه انسان خود را هميشه در مشهد و منظر ذات اقدس اله بداند و ببيند بعد فرمود ﴿و ما من دابّة في الأرض إلاّ علي الله رزقها﴾[25] هيچ جنبدهاي در زمين نيست مگر اينكه ذات اقدس اله متكفل رزق او شد همانطوري كه در مورد انسان فرمود ﴿يعلم ما يسرّون و ما يعلنون﴾[26]يا عالم است بما هو مستخفي باليل و ما هو سارب بالنهار حركت در تاريكي حركت در روشنايي همه شئون انسان را خداي سبحان ميداند دربارهٴ جنبندهها هم همينطور است.
سؤال: جواب: بله تجويز شده ولي شبيخون حضرت نزد حيله جنگي يعني طوري باشد كه دشمن خيال نكند كه مثلاً اينها كم هستند ذات اقدس اله هم اين حيله را از راه غيب خودش اعمال كرده فرمود به اينكه خداوند شما را در چشم آنها كم نشان ميدهد تا آنها جرأت كنند جلو بيايند وقتي جلو آمدند شما را چند برابر نشان بدهد اينها ميآيند در ميدان و خودشان را ميبازند و آنها كه جمعيتشان كم است ﴿يقلّلكم في أعينهم ليقضي الله امراً كان مفعولاً﴾[27] اين راهها هست البته فرمود هيچ جنبندهاي در زمين نيست مگر اينكه ذات اقدس اله عهده دار روزي او است ﴿إلاّ علي الله رزقها﴾[28] جنبنده معناي لغوياش هر موجودي را شامل ميشود انسان حيوان امثال ذلك را شامل ميشود هر جنبندهاي را حالا اصطلاحاً بعضي از امور را ميگويند دواب به همه را نميگويند وگرنه در لغت هر جنبندهاي را دابه مي گويند خب خداي سبحان رازق است براي اينكه خودش تعهد سپرده از باب آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ انعام گذشت ﴿كتب ربكم علي نفسه الرحمة﴾[29] اسمي از اسماي حسناي الهي بر اسماي ديگر حاكم است چون اسماي حسناي الهي مثلاً آن اسماي متبركي كه در جوشن كبير هست بعضيها صغير هستند بعضي كبير هستند بعضي اكبر هستند بعضي صغيرند بعضي عظيم هستند بعضيها اعظم هستند و هر اسم كوچكي تحت امامت اسم بزرگ اداره ميشود و اسم بزرگ تحت امامت اسم اعظم اداره ميشود مثلاً ذات اقدس اله اگر بخواهد بيماري را شفا مرحمت كند اين شافي از اسماي نازل حق است زيرمجموعه رازق است بالاخره سلامت يك نعمتي است خداوند بايد روزي عطا كند طبق رهبري رازق شافي عمل ميكند اسم رازق هم تحت هدايت خالق است چون وقتي بخواهد رزق بدهد يك چيزي را بايد ايجاد بكند و تحت چيز رب است و بايد رابطه بين دو چيز برقرار بكند تربيب بكند رب هم زيرمجموعه خالق هست كه خالقيت حاكم بر ربوبيت است زيرا آفريدن ربط بين چند چيز كه همان پرورش است زير مجموعه خالقيت برميگردد بالاخره خالق كه هست يا خالق اصل شيء است ميشود كان تامه يا خالق ربط بين اشيا است ميشود كان ناقصه يا انسان را خلق ميكند يا به انسان كمال عطا ميكند اگر انسان را خلق كرد كه كان تامه است و اگر به انسان مخلوق كمال عطا كرد او را پروراند ميشود تربيب ربوبيت و مانند آن ساير موجودات هم همينطور است درخت ميآفريند درخت را ميپروراند معدن ميآفريند معدن را ميپروراند و مانند آن ربوبيت زير مجموعه خالقيت است خالقيت هم زير مجموعه قدرت مطلقه ذات اقدس اله است بنابراين بعضي از اسماي الهي بر اسماي ديگر حاكم هستند اينچنين نيست كه بر ذات اقدس اله چيزي حكومت كند و خداي سبحان محكوم يك امري باشد آن فرض ندارد براي اينكه آن شيء حاكم بالاخره موجود است نه معدوم اولاً و اگر موجود است حتماً مخلوق خدا است به برهان توحيد ثانياً و اگر مخلوق خدا است محدود است ثالثاً و هيچ محدودِ محاطي حاكم بر محيط مطلق و نامحدود نيست رابعاً پس فرض ندارد كه چيزي بر ذات اقدس اله حكومت كند خامساً اين هم نتيجه پس ذات اقدس اله آن هويت مطلق محكوم چيزي نيست اما اسماي حسناي الهي اينچنين هستند در نوبتهاي قبل هم اشاره شد اينكه وجود مبارك امام سجاد عليه السلام فرمود در ادعيه ديگر هم هست كه «أنت الذي تسعي رحمته أمام غضبه»[30] و خدا هم «سبقت رحمته غضبه»[31] نه يعني رحمت جلو است رحمت بيشتر است غضب كمتر است يك چنين رقم كمي باشد بلكه اين «انت الذي تسعي رحمته أمام غضبه» نشان ميدهد كه غضب خدا به امامت رحمت حركت ميكند غضب او هم غضب عادلانه است غضب خداي عدل عادلانه است بيجا كه غضب نميكند با ﴿يعفوا عن كثير﴾[32] غضب ميكند تازه. اين غضب تحت امامت رحمت حركت ميكند پيشاپيش رحمت حركت ميكند نقشه ميكشد كه كجا بايد غضب باشد كجا نبايد غضب باشد آن كسي كه بالاخره اهل هدايت نيست مزاحم ديگران است موذي ديگران است نه خود راه را طي ميكند نه ميگذارد ديگران راه را طي بكنند آنجا جاي غضب است فرمود ﴿ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفو عن كثير﴾[33] اين دعاي معروف كه «يا من يقبل اليسير و يعفو عن كثير»[34] از همين كريمه گرفته شده ذات اقدس اله از بسياري از لغزشها ميگذرد اما جايي كه گذشت و عفو اصلاً مصلحت نيست آنجا غضب اعمال ميشود زيرا رحمت مطلق كه براي همگان بايد پيام آور نشاط باشد او دستور ميدهد كه كجا غضب بشود كجا غضب نشود اين معناي سبقت رحمت بر غضب است يعني رحمت ميشود امام و حاكم غضب ميشود مأموم و محكوم و غضب به امامت رحمت حركت ميكند لذا وقتي دستور قصاص ميدهد ميفرمايد ﴿و لكم في القصاص حياة يا أولي الألباب﴾[35] آن رحمت است كه دستور قصاص داده نه تشفي محض ﴿و لكم في القصاص حياة يا أولي الألباب﴾ يا اگر دستور جهاد و قتال ميدهد براي حفظ دين در سورهٴ مباركهٴ انفال بعد از اينكه دستور جهاد داد دستور مبارزه داد دستور كشتن و كشته شدن داد فرمود ﴿يا أيها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم﴾[36] قصاص كه يك كيفر شخصي است زمينه حيات جامعه را تأمين ميكند حيات فردي و جمعي را مبارزه و قتال با دشمنان اسلام گرچه شهادت مجاهدين را به همراه دارد ولي باعث حيات معقول جامعه خواهد بود گرچه اطلاق اين آيه شامل غير جهاد هم ميشود ﴿استجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم﴾[37] اما صدر و ساقه اين بخش از آيات ناظر به جهاد است فرمود اين جهادي كه ما دستور داديم ملت را زنده ميكند يك ملت ستم پذير خوب مرده متحرك است پس اگر دستور جهاد ميدهد دستور دفاع هشت ساله ميدهد اين به حسب ظاهر غضب است چون كشتن است و اسير شدن است و مجروح جنگي شدن است و معلول اما باطنش رحمت است «أنت الّذي تسعي رحمته أمام غضبه»[38] بنابراين اينچنين نيست كه ذات اقدس اله محكوم چيزي باشد
سؤال: جواب: عذاب جهنم نسبت به كل عالم خوب است ديگر نسبت به آن شخص عذاب است وگرنه عذاب جهنم نسبت به كل عالم خوب است فرمود تمام مؤمنيني كه حقوقشان ضايع شده است ليشف صدور قوم المؤمنين وقتي در قيامت ميبينند افرادي ظالماني مانند صدام و غيره كيفر الهي دامنگيرشان شده است مسرور هستند ﴿فاليوم الذين آمنوا من الكفّار يضحكون﴾[39] اين براي كل نظام كيفر دادن عدل است و عدل شيرين است براي مظلومان كيفر ظالمان عدل است و شيرين است براي خود ظالمان ﴿هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون﴾[40] نتيجه كارشان است
سؤال: جواب: بله در، نه، اگر ارادهٴ اصلي ذات اقدس اله رحمت است پس مهندس كل نظام رحمت است اگر اراده اصلي آن است و اگر اراده اصلي رحمت است و رحمت نقشه ميكشد معلوم ميشود كه كجا بايد غضب باشد كجا بايد رحمت باشد آن رحمت رحيميه در مقابل غضب است وگرنه رحمت رحمانيه اين امام رحمت رحيميه است و غضب هر دو زير مجموعه الرحمن هستند اين الرحمن كه برخي آن را اسم اعظم دانستند اين نقشه ميكشد دستور هندسي ميدهد كه كجا اسم رحيم ظهور كند و كجا اسم منتقم كه ﴿إنّا من المجرمين منتقمون﴾[41]
سؤال: جواب: اگر چنانچه عذابش منقطع الآخر باشد شايد اما براي كساني كه ﴿ثم لا يموت فيها و لا يحيي﴾[42] باشد نه آنهايي كه منقطع الآخر هستند له نظير آنهايي كه ميروند در كوره آب ميشوند گداخته ميشوند ناصافي شان رد ميشود آن سره و نابش ميماند بعد ميآيند بيرون براي مؤمناني كه عذابشان منقطع است به آلودگي گناه مبتلا شدهاند براي تطهيرشان آنجا ميروند اما آن چند روزي كه هستند بالاخره سخت است ديگر آن برايشان عذاب است پايانش البته خوب است نه آن عذاب خوب باشد
خب ﴿و ما من دابّة في الأرض إلاّ علي الله رزقها و يعلم مستقرها ومستودعها﴾[43] اما اينكه مطرح شدهاست ﴿من يتّق الله يجعل له مخرجاً ٭ و يرزقه من حيث لا يحتسب﴾[44] پس چرا كشورهايي كه به كفر مبتلا هستند ملتهاي كافر اينها از نعمتهاي مادي برخوردارند؟ بر قرآن كريم فرمود نظام نظام علّي و معلولي است هر كس كار انجام بدهد برابر كار به مقصد ميرسد منتها يك عده را ما دنيا ميدهيم و بس يك عده را هم دنيا ميدهيم هم آخرت آنهايي كه كافرند خيال نكند به مقصد ميرسند آنها كه كافرند يك سلسله اموري جمع ميكنند كه آن نشاط دروني شان را تأمين نميكند و ما هم اگر اينها را برخوردار كرديم اينها را بخواهيم بالا ببريم كه آنها را از آن بالا بياندازيم اينها خيال ميكنند ترقي كردند اينها ترقي نميكنند اينها را برديم بالا كه از همانجا زمين بزنيم ﴿و لا يحسبن الذين كفروا سبقوا﴾[45] اينها خيال نكنند كه جلو افتادند ﴿أنما نملي لهم خير لأنفسهم﴾[46] اينطور خيال نكنند ﴿إنّما نملي لهم ليزدادوا إثماً﴾[47] ما اگر املا و امهالي داريم مهلتي به اينها ميدهيم امكاناتي ميدهيم براي اينكه اينها پربار تر بشوند و از همان بالا اينها را گفتار بكنيم اين نسبت به آنها كه زينب كبري سلام الله عليها هم به اين آيهٴ استدلال كردند در مجلس شام كه خيال نكنيد كه شما بخواهيد به ﴿تؤتي الملك من تشاء وتنزع الملك ممّن تشاء﴾[48] استدلال كنيد ﴿و لا يحسبن الذين كفروا سبقوا﴾ يا ﴿لايحسبن الذين كفروا إنّما نملي لهم خير لأنفسهم إنّما نملي لهم ليزدادوا إثماً﴾[49] بنابراين اين خير نيست و آياتي كه دارد ﴿و الله لايهدي القوم الفاسقين﴾[50] ﴿لايهدي القوم الكافرين﴾[51] يعني هرگز نقشه ظالم و كافر محقق نخواهد شد اينها به مقصد نميرسند اما از نظر امور دنيايي بله ﴿كلاً نمد هٰؤلاء و هٰؤلاء من عطاء ربك﴾[52] ما هر دو گروه را برابر كارشان پاداش ميدهيم ﴿كلاًّ نمد﴾ يعني كل واحد از دو گروه مؤمن و كافر را ﴿كلاًّ نمد هٰؤلاء و هٰؤلاء﴾[53] يعني مؤمنين و كافرين منتها مؤمن گذشته از دنيا آخرت هم دارد كافر فقط دنيا دارد عمده آن صبغهٴ نعمتي است كه مؤمن و كافر دارند در سورهٴ مباركهٴ بقره مشخص كرد فرمود مؤمنين يك جور از خدا ميخواهند كافر جور ديگر از خدا ميخواهد حالا ولو به صورت دعاي لفظي نباشد ﴿ومنهم من يقول ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الاٰخرة حسنة و قنا عذاب النار﴾[54] اين سه چيز را مؤمنين از خدا ميخواهند اما ﴿فمن الناس من يقول ربّنا آتنا في الدنيا﴾[55] همين نميگويند في الدنيا حسنه ﴿فمن الناس من يقول ربنا آتنا في الدنيا﴾[56] اولاً با آخرت هيچ كاري ندارند ثانياً در دنيا حسنه هم نميخواهند اينها دنيا ميخواهند حلال و حرام براي اينها يكي است زشت و زيبا براي اينها يكي است اينها كه در دنيا حسنه نميخواهند آني كه مؤمن هستند مال حلال ميطلبد جاي حلال ميطلبد عزت صحيح ميطلبد و مانند آن اين ميشود حسنهٴ دنيا حسنهٴ دنيا همين است وگرنه در بازي ميدان بازي كه حسنهاي نيست داشتن همسر خوب پدر خوب مادر خوب بچه خوب برادر خوب خواهر خوب درس خوب بحث خوب هم بحث خوب همسايه خوب هم حجره خوب اينها جزء حسنات دنيا است اگر اينها را برداريم صرف خوردن و خوابيدن باشد كه اينها حسنه نيست آن كسي كه رفيق خوب دارد استاد خوب دارد شاگرد خوب دارد هم بحث خوب دارد هم فكر خوب دارد هم كتاب خوان خوبي دارد معاشر خوبي دارد اعضاي منزلياش خوب هستند اينها جزء حسنات دنيا است اگر اينها را از دنيا بر داري دنيا چه حسنهاي دارد و اگر چنانچه كافر دنيا ميخواهد اينها برايش مطرح نيست اين فقط زرق و برق ميطلبد حلال و حرام برايش يكسان است عادل و ظالم برايش يكسان است قبيح و حسن برايش يكسان است بنابراين ﴿ومنهم من يقول ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الاٰخره حسنة و قنا عذاب النار﴾[57] اين سه چيز را ميخواهد اما ﴿فمن الناس من يقول ربنا آتنا في الدنيا﴾[58] همين يك حرف را دارند بعد فرمود ﴿و ما له في الاٰخرة من خلاق﴾[59] اينها خلاق و بهرهاي از آخرت ندارند اصلاً در باره آخرت كاري نداشتند يك، در دنيا هم حسنه نخواستند در دنيا همين لذت مادي طلب كردند حالا ولو زباني نگفتند اما تمام سنت و سيرت سيئهٴ آنها همين است و ﴿و ما من دابّة في الأرض إلاّ علي الله رزقها﴾[60] خب اگر ذات اقدس اله رازق است بايد به تعبير آن بزرگوار
حاجت موري به علم غيب بداند ٭٭٭ در بن غاري زصخره صماء
او بايد بداند اگر دو دل كوهي درون يك غاري يك مور لنگي دارد راه ميرود بايد او را بداند نيازش را بداند و تأمين هم بكند
آن كرمهاي خراطيني تحت الارض را هم بايد بداند و روزي آنها را تأمين بكند قرار گاه دائمي شان را بداند قرار گاه موقتشان را بداند ييلاقشان را بداند قشلاقشان را بداند شب منزلشان را بداند مستقرشان را بداند مستودعشان را بداند تا بتواند تأمين بكند اگر هيچ جنبندهاي نيست مگر اينكه خدا رازق او است بايد همه اين امور را بداند به همان دليل كه مسئلهٴ مرجعيت خدا علم مطلق و قدرت مطلق ميطلبيد رازقيت مطلق ذات اقدس اله هم علم مطلق ميطلبد قدرتش را هم كه قبلاً فرموده ﴿و هو علي كل شيء قدير﴾[61] چه كسي مي تواند رازق باشد هيچ ماري هيچ عقربي بي روزي نمرده است البته ممكن است اَمَوي پيدا شود صهيونيست پيدا شود استكبار پيدا شود روزي كسي را بگيرد اما خداي سبحان داده است به ديگران هم فرمود شما جلوي ظلم ظالمان را بگيريد ما عادلانه توزيع كردهايم پس علم ميخواهد لذا فرمود ﴿يعلم مستقرها و مستودعها﴾[62] قدرت ميخواهد چون قبلاً فرمود ﴿إنه علي كل شيء قدير﴾[63] پس ﴿وما من دابّة في الارض إلاّ علي الله رزقها﴾[64].
و الحمد لله رب العالمين
[1] ـ سوره بقره، آيه 156.
[2] ـ سوره هود، آيه 4.
[3] ـ سوره هود، آيه 4.
[4] ـ سوره حديد، آيه 4.
[5] ـ سوره يونس، آيه 61.
[6] ـ سوره هود، آيه 5.
[7] ـ سوره هود، آيه 5.
[8] ـ سوره رعد، آيه 10.
[9] ـ سوره كهف، آيه 61.
[10] ـ سوره يونس، آيه 4.
[11] ـ سوره يس، آيه 82.
[12] ـ سوره آل عمران، آيه 189.
[13] ـ سوره يونس، آيه 4.
[14] ـ سوره هود، آيه 5.
[15] ـ سوره هود، آيه 6.
[16] ـ سوره طه، آيه 7.
[17] ـ سوره هود، آيه 5.
[18] ـ سوره فصلت، آيه 22.
[19] ـ سوره فصلت، آيه 22.
[20] ـ سوره نساء، آيه 108.
[21] ـ سوره نساء، آيه 108.
[22] ـ سوره نساء، آيهٴ 108.
[23] ـ سوره نساء، آيه 108.
[24] ـ سوره ؟؟، آيه 108.
[25] ـ سوره هود، آيه 6.
[26] ـ سوره هود، آيه 5.
[27] ـ سوره انفال، آيه 44.
[28] ـ سوره هود، آيه 6.
[29] ـ سوره انعام، آيه 54.
[30] ـ صحيفه سجاديه، ص 78، دعاي 16.
[31] ـ اقبال، ص 362.
[32] ـ سوره مائده، آيه 15.
[33] ـ سوره شوري، آيه 30.
[34] ـ الفقيه، ج 1، ص 132.
[35] ـ سوره بقره، آيه 179.
[36] ـ سوره انفال، آيه 24.
[37] ـ سوره انفال، آيه 24.
[38] ـ صحيفه سجاديه، ص 78، دعاء 16.
[39] ـ سوره مطففين، آيه 34.
[40] ـ سوره نمل، آيه 90.
[41] ـ سوره سجده، آيه 22.
[42] ـ سوره اعلي، آيه 13.
[43] ـ سوره هود، آيه 6.
[44] ـ سوره طلاق، آيات 2 ـ 3.
[45] ـ سوره انفال، آيه 59.
[46] ـ سوره آل عمران، آيه 178.
[47] ـ سوره آل عمران، آيه 178.
[48] ـ سوره آل عمران، آيه 26.
[49] ـ سوره آل عمران، آيه 178.
[50] ـ سوره مائده، آيه 108.
[51] ـ سوره بقره، آيه 264.
[52] ـ سوره إسراء، آيه 20.
[53] ـ سوره إسراء، آيه 20.
[54] ـ سوره بقره، آيه 201.
[55] ـ سوره بقره، آيه 200.
[56] ـ سوره بقره، آيه 200.
[57] ـ سوره بقره، آيه 201.
[58] ـ سوره بقره، آيهٴ 200.
[59] ـ سوره بقره، آيه 200.
[60] ـ سوره هود، ايه 6.
[61] ـ سوره هود، آيه 4.
[62] ـ سوره هود، آيه 6.
[63] ـ سوره حج، آيه 6.
[64] ـ سوره هود، آيه 6.