26 01 2023 1444409 ID:
image

پیام به چهل و یکمین همایش سالگرد ششم بهمن آمل

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جمعی از  اعضاي همايش و اعضاي کنگره برگزاري حماسه ششم بهمن در آستانه برگزاري چهل و يکمين همايش سالگرد ششم بهمن آمل با آیت الله العظمی جوادی آملی دیدار کردند.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جمعی از  اعضاي همايش و اعضاي کنگره برگزاري حماسه ششم بهمن در آستانه برگزاري چهل و يکمين همايش سالگرد ششم بهمن آمل با آیت الله العظمی جوادی آملی دیدار کردند.

آیت الله العظمی جوادی آملی در این دیدار بیان داشتند:

أعوذ بالله من اللشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديّين و فاطمة الزهراء سلام الله عليها و عليهم اجمعين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».

مقدم شما بزرگواران را گرامي ميداريم و گزارش نافع و جامعي که مربوط به شهداي شش بهمن آمل ارائه فرموديد بسيار گزارش جامع و اميدبخشي بود اما چند نکته است که تقريباً سالها تکرار ميشود و نکتههاي اساسي و کليدي است و امسال هم بايد به آنها توجه کرد و آن اين است که شما بزرگواران فرموديد بايد کمکم از شهر آمل گسترش پيدا کند استاني بشود بعد ملي بشود، براي آن است که اين شهداء هر جا رحلت کردند و شهيد شدند براي شهر خودشان نبود براي استان خودشان نبود بلکه براي کشور خودشان نبود و براي اسلام بود چون هدف والاي آن شهدا اسلام بود هر چه ما گسترش بدهيم اين حوزه ارائه خدمات را به هدف آنها نزديکتريم اين اصل اول است.

اصل دوم آن است که هدف اينها وقتي زنده است و نام اينها وقتي زنده است که مردم بدانند که اينها براي چه شهيد شدند و برابر آن کار کنند ما اين حوادث تلخي که در گوشه و کنار ميشنويم اين براي آن است که هدف اين شهداي بزرگوار عملي نشده است اگر هدف اين بزرگوارها عملي ميشد ما اين بينظمي گوشه و کنار را نداشتيم هيچ وقت مردم يک شهر آن هم شهر شيعهنشين يا مردم يک کشور شيعهنشين به مسجد اهانت بکند يا به روحاني اهانت بکند اين نبود و نيست. رازش آن است که ما هدف مسجد را خوب نشناختيم که همان هدف شهداء است و هدف روحانيت را هم درست بررسي نکرديم که همان هدف شهداست. روحانيت جز شاگرد کتاب و سنت کسي ديگر نيست و اساس اسلام هم از کعبه و مکه و اينها شروع ميشود بنيانگزاران اينها هم انبياي الهي هستند ما بايد ببينيم قرآن درباره تأمين نيازهاي مردم چه ميگويد و وجود مبارک ابراهيم خليل که سرسلسله اين انبياء است درباره تأمين رفاه جامعه چه گفته است.

دو چيز است که در بين اين امور از اهميت والايي برخوردار است يکي امنيت مردم است يکي اقتصاد مردم. امنيت مردم اين است که هيچ بيگانهاي نتواند طمع بکند در مرز و بوم يک ملت. از هر طرف بخواهد نفوذ پيدا کند برابر آيه ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، مطرود خواهد شد. تعبير اين آيه سوره مبارکه «توبه» اين نيست که شما دست به اسلحه باشيد و بکشيد اين امر، امر غائب است نه امر حاضر. فرمود طرزي مردانه زندگي کنيد که از شما بترسند ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، يعني دشمن در شما عظمت را احساس کند و هوس دخالت و تجاوز و تهاجم نکند.

يک وقت است که امر، امر حاضر است که شما بزنيد بکوبيد بکشيد، اين نيست. يک وقت در اين است که مرد باشيد که کسي در شما طمع نکند ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، يعني دشمن حتماً بايد از شما بترسد. اينکه کسي قدرت ندارد به ايران بد نگاه کند براي آن است که ايران با اينکه خودش الآن در ميدان مين است براي اينکه اطراف ما اين افغانستان و پاکستان است که آنجور آشفته است جنوب که شيوخ بيعقل خليج فارس هستند که خودفروختهاند شمال هم که جريان ناتو مطرح است ما در ميدان مين هستيم و سالم هستيم. اينطور نيست که مثلاً امنيت آسان باشد اين را دين گفته که ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، يعني حتماً دشمن بايد از شما بترسد و به خودش اجازه ندهد که تجاوز کند و دخالت کند.

شما هم بايد اسلحه نظاميتان تمام بشود هم قدرت نظاميتان تمام بشود هم شهامت و شجاعت شما تام باشد هم شهامت شهادتطلبي شما تام باشد که حتماً دشمن بايد از شما بترسد. نه شما دست به گلوله باشيد، امر، امر حاضر نيست نفرمود بزنيد بکشيد فرمود حتماً بايد از شما بترسند ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، در سوره مبارکه «توبه» است که ما امنيت ميخواهيم و اقتصاد.

وجود مبارک ابراهيم خليل سرزمين مکه را که يک سرزمين لم يزرعي بود آن را مأمور شد که آباد کند زمين مستحضريد دو قسم است بعضي موات است بعضي حي. زمين آباد و زمين خراب. آن زميني هم که موات نيست بعضي قابل کشت و زرع نيست قابل کشت و زرع نيست يکي دائر باشد يکي بائر. وجود مبارک ابراهيم خليل به خدا عرض کرد که من عيالم را آوردم در اينجا که ﴿رَبّ‏ِ اجْعَلْنىِ مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَ مِن ذُرِّيَّتى‏،[1] اينجا اصلاً قابل کشت نيست سنگلاخ است و کوخ و سنگي، بيآب است. اينکه دشت نيست ولي من بچهها را آوردم اينجا و تو قادر هستي که اينها را تأمين کني. بعد از اينکه آن چشمه زمزم زير پاي اسماعيل(سلام الله عليه) جوشيد و امثال ذلک، کمکم يک عدهاي آمدند اينجا خواستند زندگي کنند ابراهيم که خودش تا آن آخرين لحظه ايستاد خداي سبحان فرمود اين حرف اينها را امتحان بکني من تو را نجات ميدهم آنها گفتند بايد بروي در آتش گفت حاضرم. گفتند تو را ميسوزانيم، گفت بسيار خوب! او در آن روز تسليم نشد.

بعد آن روز هم فرمودند که بايد فرزند را قرباني کني، گفت چشم. آنجا هم بايد بروي در آتش، گفت چشم. از آن بالاتر که کسي نيامده است و لذا بسياري از انبياي بعدي همه از انبياي ابراهيمياند فرزند ابراهيم خليلاند. اين شخص وقتي دارد درباره جامعه حرف ميزند عرض ميکند خدايا! مردم دو چيز ميخواهند مردم دو چيز ميخواهند يکي اقتصاد. آن کسي که جيبش خالي است کيفش خالي است حيثيتي ندارد دينداري او مشکل است آن کسي هم که امنيت ندارد که نميداند کي حمله ميکنند بر سر او، او هم حيات طيبه ندارد. کعبه جاي خوبي است مقدس است اما کعبه امنيت نميآورد. ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً[2] بعد از اينکه آنجا ساخته شد خدايا! امنيت اين منطقه را تأمين کن که مردم امنيت داشته باشند کسي حمله نکند.

ذات اقدس الهي هم، هم امنيت مکتب و آن حريم را تأمين کرد هم اقتصاد مردم را تأمين کرد فرمود: ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف‏﴾ يعني ضمن اينکه امنيت داد ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ‏﴾، اقتصادشان را هم تأمين کرد با اينکه مکه خودش يک شهر کشاورزي و دامداري به آن صورت نيست اما تمام نعمتها در طول سال آنجا فراهم است.

بنابراين مردم دو چيز ميخواهند يکي اقتصاد که آبرومندانه زندگي کنند يکي هم امنيت که کسي نتواند وارد مرز و بوم آنها بشود و اين عزيزاني که در ششمن بهمن شهيد شدند خيلي از اينها هم پامنبريهاي ما بودند ما همه اينها را ميشناسيم اينها براي آمل يا براي مازندران که شهيد نشدند اينها براي اين کشور شهيد شدند هيچ کش نگفت که ما آمل را ميخواهيم يا مازندران را ميخواهيم اگر شما بزرگواران در صدد اين هستيد که ملياش کنيد حق با شماست براي اينکه آنها براي کشور بزرگوار و پهناور رفتند شهيد شدند. هدف آنها اين بود که امنيت ايران را تأمين کنند و اقتصاد را تأمين بکنند.

چرا دشمن آمل را انتخاب کرد؟ براي اينکه آمل دروازه شمال بود آنها اگر از جنگل ميآمدند آمل را ميگرفتند ارتباطشان با روسيه آسان بود شمال دروازهاش همين آمل بود اولين شهري که از مرکز به شمال ميآيد آمل است. اينکه فرمود دروازه آمل دروازه آمل، يعني دروازه شمال. آنها فکر ميکردند که آمريکا يک جايي رفت شوروي بايد بيايد و نزديکترين منطقه براي شوروي راه شمال است. اينها به اين فکر نبودند که به آمل آسيب برسانند يا به مازندران آسيب برسانند آنها اين دشمنان به اين فکر بودند که به ايران آسيب برسانند اين عزيزان ما هم که شربت شهادت نوشيدند به اين فکر بودند که ايران را حفظ بکنند و با اين همّت بالا بودند.

پس امنيت حرف اول را ميزند لذا ابراهيم خليل عرض کرد ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً، اقتصاد هم حرف اول را ميزند لذا خداي سبحان فرمود ما تأمين کرديم اقتصاد اينها را ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ‏﴾، چه اينکه امنيت اينها را تأمين کرديم. چون هدف اين شهدا بسيار بلند بود امام راحل(رضوان الله عليه) هم نام شريف اينها را در آن وصيتنامه ذکر کرده است شما هم که قدم برميداريد قدمهاي بلند و استوار برميداريد روي اهداف بلند که إنشاءالله هم امنيت اين کشور نه مازندران، اقتصاد اين کشور نه مازندران، فکرهاي بلند داشته باشيد که «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مَعَالِيَ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا»، ائمه(عليهم السلام) فرمودند همتهاي بلند فکر بلند قدم بلند را خدا دوست دارد. کارهاي پست مال شهر خود من، مال خود ما، اينها را خدا دوست ندارد. اگر ببينيد هر از چند گاهي يک گوشه کنارها يک آسيب جزئي مختصر يک جايي بلوا ميشود براي اينکه دشمن خيال کرده و طمع کرده که ميتواند يک کارهاي جزئي انجام بدهد در حالي که سراسر ايران آمل است و اختصاصي به اين عزيزان ما ندارد. هر جا اگر خداي ناکرده دشمن بخواهد نفوذ کند همين است.

من يک وقتي رفته بودم هفتتپه آنجا هم بمباران بود يک روحاني بود در جمع اين عزيزان ما آنجا يک چالهاي درست کرده بودند بنام جانپناه نه پناهگاه. پناهگاه را در شهر درست ميکنند آنجا چون ايام حمله چيز هم بود شما بايد بهتر بدانيد در هفتتپه آنجا يک چالهاي درست کردند حداکثر يک متر بود و بيش از يک متر نبود يک پله داشت آدم ميرفت آنجا فقط چاه بود مثلاً برقي داشته باشد يا مثلاً فرشي داشته باشد نبود اين جانپناه بود. يک فانوسي بود آنجا اينها در آن وضع کاملاً منطقه را حفظ کردند اين عزيزان.

پس حداقل حرف ما خود ايران است حالا اکثر ما اسلام است مال جهان اسلام است مطلبي ديگر است سخن از شهر نيست سخن از استان نيست و اگر إنشاءالله ما به اين هدف برسيم که امنيت ما تأمين بشود و اقتصاد ما تأمين بشود و اين اختلاسيها و نجوميها اگر به فکر آخرتشان نيستند لااقل به فکر دنيايشان باشند اين هدف تأمين است. اين ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾ هم تأمين است هم شما عزيزان هر قدمي که برداشتيد و برميداريد به فيض الهي ميرسد هم خانوادههاي معظم شهدا هم ما نسبت به اين شهدا خجل نيستيم براي اينکه سعي کرديم به وصيتنامه اينها عمل کنيم به دستور اينها عمل کنيم و ابراهيم خليل اين دعا را عرض کرد که ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً، درست است که چشمه زمزم خيلي کار ميکند درست است که اينجا آباد شد نعمتها فراوان است اما آنکه مهمتر از همه است داشتن امنيت است داشتن امنيت که هيچ کسي بيراهه نرود، اين از بهترين نعمتها است.

بخش پاياني عرض من اين است که الآن نگران نباشيد که کسي اين روسرياش را کنار برده يا درآورده، ما اگر درست به اسلام عمل بکنيم آن لازم نيست که همه ما سلمان و اباذر باشيم اين حداقل را عمل کنيم يعني کسي نه بيراهه برود نه راه کسي را ببندد نه اختلاسي باشد نه نجومي باشد که کل جهان احترام ميکنند. من اين خاطره را به عنوان بخش پاياني حضور شرکت کنندگان در محفل عظيم گراميداشت شش بهمن آمل عرض کنم يک سميناري بود در همان اوايل انقلاب در لندن برگزار شد و بنيانگزار اين سيمنار هم خود جمهوري اسلامي بود مرحوم دکتر حبيبي و اين آقايان هم در آن جمع شرکت داشتند. مرحوم آيت الله آقا سيد فضل الله لبناني هم شرکت داشت اينها شرکت داشتند.

بعد از اينکه سخنراني تمام شد من از جلسه بيرون آمدم ديدم يک آقايي دنبال ما آمد گفت حاج آقا من چند جملهاي با شما کار دارم گفتم بفرماييد. در همان سالن رفتيم يک جايي نشستيم يک ميزي بين ما و ايشان بود و گفت ما جايي زندگي نميکنيم که اسم کشور ما يا اسم شهر ما را شما شنيده باشيد ما هر جا ميرويم بايد شناسنامه ما همراه ما باشد. گفتم حالا منظورتان چيست؟ دست به جيب کرد و نقشهاي درآورد و روي ميز گذاشت دستش رفته در اقيانوس کبير، رفت و رفت و رفت ديدم يک نقطهاي نزديکهاي قطب پيدا شد گفت حاج آقا اينجا يک جزيرهاي است در اقيانوس کبير ما اينجا زندگي ميکنيم. سلام مردم ما را به کشورتان برسانيد حرفهايتان و مسئوليتهايتان خلاصه پيامتان را بگوييد ما بفهميم که شما چکار کرديد که ما هم بکنيم آزاد شويم؟ در آن گوشه جهان. اين را در همان سال شصت بود.

اين در آن گوشه بود. اين يک مطلب است. در بازگشت همان سفر بود يا سفر ديگر، هواپيما هنوز در آسمان بود و هنوز به زمين ننشسته بود در هواپيما که از خارج ميآيد در آن مسيحي هست کليمي هست افراد بيگانه هستند غير مسلماناند اينها روسري ندارند وقتي مهماندار رفت کنار آن کابين و احترام گذاشت به مهمانها گفت خانمها آقايان! به احترام نظام جمهوري اسلامي ايران روسريهايتان را حفظ کنيد هم زن يهودي روسرياش را گذاشت هم مسيحي روسرياش را گذاشته هم آن جواني که مثلاً دين ديگري داشت روسرياش را گذاشت. وقتي مردم بفهمند که ما آبرومند هستيم خلاف نميگوييم نميدزديم اختلاس نميکنيم حرف امام را گوش بدهيم به ما احترام ميکنند. اينها که با روسري مخالف نيستند. اينها که با قرآن مخالف نيستند. اينها با اختلاس مخالفاند. ما عرضه نداشتيم که شکم مردم را سير کنيم وگرنه اين با قرآن ميخواهد مخالفت کند اين زن مسلمان؟ اين از آن طرف براي حضرت زهرا(سلام الله عليها) عزاداري ميکند از اين طرف اين کار را ميکند؟

ما بايد حداقل اسلام را داشته باشيم حداقل! حالا نشد سلمان و اباذر بشويم نشد! اما حداقل را بايد داشته باشيم. اين وجود مبارک حضرت امير در يک نظام رهبر اگر خوب باشد تنها خوبي رهبر کافي نيست رهبر اگر علي بن ابيطالب هم باشد مثل حضرت امير! رهبر اگر علي بن ابيطالب هم باشد مسئولين اگر اختلاسي باشند پيش نميرود چه اينکه نرفت. اين نهج البلاغه حضرت امير است که حضرت ميفرمايد شما مرا خسته کرديد «كُلَّمَا حِيصَتْ‏ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّكَتْ مِنْ آخَر»؛[3] در همين نهج البلاغه است فرمود شما مثل آن لباس کهنه شده مندرس هستيد من هر جا را رفو ميکنم جاي ديگر جِر ميگيرد. داشتن رهبر خوب يک طرف قضيه است. حالا رهبر علي بن ابيطالب، بالاتر از اين داريد؟ وقتي زير مجموعهاش و مسئولينش اختلاسي در بيايند، حضرت را شهيد ميکنند و معاويه ميآيد روي کار. مگر غير از اين بود؟

بنابراين اينها تشريفات سرجايش محفوظ است عمده آن است که ما نه بيراهه برويم و نه راه کسي را ببنديم در درجه اول مسئولين ما بعد خود ما که زير مجموعه اينها هستيم و اين خواسته شهدا است وگرنه آنجا او که مسلمان نبود اين يهودي بود يا مسيحي بود يا لائيک بود اين فقط گفت من بايد به کشور ايران احترام بگذارم و کشوري است که روي پاي خودش ايستاده است اين مهماندار در آسمان ايران گفت روسري را بگذاريد همه گفتند چشم! اين را هم ما ديديم. کسي نبود که حالا خداي ناکرده در ايران بچه مسلمان و شيعه بيايد اين کار را بکند. اينکه نميشود اين از اختلاس مردم به ستوه آمد از آن نجومي مردم به ستوه آمد! از آن گراني مردم به ستوه آمد! ذات مقدس پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) آنطور که مرحوم کليني نقل ميکند در شعب ابيطالب به خدا عرض کرد که خدايا! من امتحانم را دادم در شعب ابيطالب، ولي همه مردم مثل من که نيستند.

دعا کرد: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّيْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَل‏»؛[4] خدايا بين ما و نان مردم جدايي نيانداز. اگر بين ما و نان مردم جدايي بيافتد خبري از دين نيست. اين را مرحوم کليني از زبان پيغمبر در کافي نقل کرد. کسي که به فرمايش شما جوان است و نتوانست ازدواج کند و نتوانست تصديق بگيرد و نتوانست درس خوبي بخواند پدر و مادر طلاقي هم که دارد اين اول با خانواده خودش دعوا ميکند شيشه خانه خودش را ميشکند بعد ميآيد بيرون. غالب اينها اينطور هستند اين آدم بچه جوان اصيل که نبايد اين کار را بکند. اين اول در داخله منزل خودش مشکل دارد. اين سنّش هم بالا رفت، نتوانست تحصيلاتش را ادامه بدهد امکانات نداشت! نتوانست غذاي خودش را تأمين کند داروي خودش را تأمين بکند! اينها که دست به خودکشي ميزنند براي اين است که سير شدند. پيغمبر عرض کرد اين را مرحوم کليني در جلد پنج يا هفت کافي به خدا عرض کرد که خدايا! اگر شکم مردم سير نباشد ما دنياي مردم تأمين نباشد دين داشتن سخت است «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّيْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَل‏»، خبز يعني نان. نان مملکت ما در فارسي از اقتصاد تعبير ميکنيم به نان مردم، عرب تعبير ميکند به خبز. عرض کردم خدايا ما ميگوييم خدايا بين مردم و نانشان جداي نيانداز، اين گراني سرسامآور است نميشود تحمل کرد. با نصيحت نميشود اقتصاد را گرداند! جلوي اختلاس را گرفت ولو رهبر علي بن ابيطالب باشد وگرنه کسي فکر نميکرد که حضرت را شهيد بکنند و معاويه روي کار بيايد. هنوز هم که هنوز است امويها هستند! اين خطر هست. نه اينکه ميشود، بلکه شده است. در زمان حضرت امير همين بود. ما خطر جمع باشيم که يک رهبر خوب داريم! اين وظيفه همه ماست خاطر جمع باشيم اما يک چيز ديگري هم هست.

من اميدواريم که به برکت ارواح شهداء عموماً شهداي ايران اسلامي و استان مازندران خصوصاً و شهداي شهر آمل بالأخص شفيع ما باشند که ما بتوانيم در پيشگاه پيغمبر و اهل بيت روسفيد باشيم. نظام ما رهبر ما مسئولين ما و همه شما آقايان و همه خانوادههاي معزز و معظم شهدا مشمول دعاي خير آن ذوات مقدس باشند تا اين نظام به برکت قرآن و عترت سالماً به دست صاحب اصلياش تحويل داده بشود ما را هم حقشناس وظيفه اينها بکند إنشاءالله.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. سوره ابراهيم، آيه40.

[2]. سوره بقره، آيه126.

[3]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، خطبه69، ص99.

[4]. الكافي (ط _ الإسلامية)، ج‏6، ص287.

​​​​​​​


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments