18 03 2013 2071452 شناسه:

تفسیر سوره سجده جلسه 7 (1391/12/28)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿أَوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ أَفَلاَ يَسْمَعُونَ (26) أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَي الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلاَ يُبْصِرُونَ (27) وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْفَتْحُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (28) قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لاَ يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُنتَظِرُونَ (30)﴾

مراتب عبادت مومنان در بيان قرآن کريم

اين بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «سجده» است چند نكته‌اي كه مربوط به مطالب قبل است اين است كه در قرآن كريم گاهي براي اوساط اهل ايمان كه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة» عبادت مي‌كنند وعده‌هايي را قرآن مشخص میکند, گاهي هم براي اوحدي اهل ايمان درجاتي را ذكر مي‌كند آنجا كه براي اوحدي و علماي مؤمن درجه ذكر مي‌كند نامي از خوف و طمع نيست آنجا كه براي اوساط از مؤمنان مسئله مطرح مي‌كند گرچه جاي خوف و طمع هست اما جاي بيان آن مرحله عاليه نيست در سورهٴ مباركهٴ «سجده» كه جمع فرمود بين آن مرحله عاليه و مراحل مياني، اين معلوم مي‌شود براي آن گروه‌هاي سه‌گانه است عده‌اي «حباً لله» خدا را عبادت مي‌كنند عده‌اي «خوفاً من النار» عده‌اي «شوقاً الي الجنة»[1] و مستحضريد كه كلمه «واو» همان‌طوري كه براي جمع مي‌آيد برای تقسيم هم مي‌آيد اينكه مي‌گويند كلمه, اسم است و فعل است و حرف اين به جاي اينكه بگويند كلمه «إمّا اسمٌ و إمّا فعلٌ و إمّا حرف» مي‌گويند «اسمٌ و فعلٌ و حرف» كه اين «واو» براي تنويع و تقسيم است لذا اينكه فرمود: ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً[2] يعني يك عده «خوفاً من النار» يك عده «طمعاً الي الجنّة» خدا را عبادت مي‌كنند. در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» سخن درباره مرحله عاليه است كه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَي عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً ٭ وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ٭ وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً ٭ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی[3] اينها همين كه نام خدا و ياد خدا مطرح مي‌شود به سجده مي‌افتند اينها كساني‌اند كه ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾اند درباره اينها سخن از خوف و طمع مطرح نيست در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آنجا سخن از خوف و طمع مطرح است اما از ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ نامي به ميان نيامده آيه 56 سورهٴ «اعراف» اين است كه ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ چه خوف و طمع در دنيا, چه خوف و طمع در آخرت ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾ در سورهٴ «اعراف» سخن از ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ نيست در سورهٴ «اسراء» سخن از خوف و طمع نيست اما در سورهٴ «سجده» آيات پانزده و شانزده كه بين اين دو عنوان جمع كرد معلوم مي‌شود كه سند همان روايتي است كه عبادت كننده‌ها سه قسم‌اند بعضيها حبّاً و شكراً خدا را عبادت مي‌كنند بعضي‌ها «خوفاً من النار» و برخي‌ها هم «شوقاً الي الجنة».  

سرّ تفاوت تعبير در بخش پايانی آيات 26 و 27 سوره «سجده»

در بخش پاياني سورهٴ «سجده» يعني آيه 26 به بعد هم از تبشير سخن به ميان آمده هم از انذار, احيا و اماته خداي سبحان  به صورت تبشير و انذار ذكر شد در آيه 26 فرمود مگر اين قصص گذشتگان را نشنيدند كه ما اينها را به هلاكت رسانديم و خانه‌هاي اينها و ديارهاي متروك اينها به دست بعدي‌ها رسيد که از آن استفاده مي‌كنند اين يك امر خبري است لذا در آن آيه 26 تعبير به ﴿أَفَلاَ يَسْمَعُونَ﴾ فرمود براي اينكه جريان عاد و ثمود و اقوام ديگر را كه اينها نديدند فقط قصه‌هاي اينها را شنيدند و آثار به‌جا مانده اينها را مي‌بينند ولي در آيه 27 كه از احياي الهي سخن به ميان آمده از نظم و تدبير خدا سخن به ميان آمده اينها مشهود و ديدني است فرمود مگر نمي‌بينند ما با چه نظم علمي اينها را آفريديم كه اين بشر با هوشي كه ما به او داديم ساليان متمادي زحمت كشيد تازه يك گوشه از هواشناسي را تشخيص داد بعدها فهميدند كم و بيش كه ما چگونه اول نسيم توليد مي‌كنيم بعد اين نسيم را به صورت باد در مي‌آوريم ابر توليد مي‌كنيم ابر بعضي‌ها مذكرند بعضي‌ها مؤنث‌اند اين ابرها را با نكاح تلقيح مي‌كنيم اين ابرها را باردار مي‌كنيم اين ابر وقتي باردار شد مأموريت خاص دارد كه كجا برود و كجا ببارد و چقدر ببارد ما اين مأموريت را به وسيله فرستاده‌هايمان انجام مي‌دهيم ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾.[4]

خداشناسی در پرتو شناخت رسالت الهی ابر و باد

اين بادها چند برنامه دارند چند رسالت دارند اينها رسول ما هستند در نظام تكوين, هم بايد اين ابرها را جابه‌جا كنند هم بين اين گياهان نر و ماده, نباتات مذكر و مؤنث نكاح برقرار كنند تلقيح كنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾ تازه بشر با تشكيل چندين دانشكده به گوشه‌اي از رمز و راز هواشناسي پي برد بعد فرمود ما اينها را راهنمايي مي‌كنيم كه كجا ببارند ما اجازه نمي‌دهيم اين زحمات ما هدر برود كه اين بادها اين ابرها را به سرزمين سباخ و شوره‌زار ببرند ـ ارض سباخ يعنی سرزمين شورهزار ـ ما اينها را به ارض جُرز مي‌بريم ارض جرز غير از ارض سباخ است باراندن باران در سرزمين شورهزار اتلاف باران است ـ  اما ارض جُرز يعني ارضي كه آماده  کشت و زرع است ارضی که آماده كشاورزي است ارضي كه آماده باغداري و زراعت است چنين سرزميني را ما مي‌دانيم كجاست اين ابرهاي ما راهنمايي مي‌شوند بادهاي ما مي‌دانند كلّ اين سرزمين‌ها را مي‌فهمند كدام سرزمين سباخ است و شوره‌زار است كدام سرزمين آماده بذر و كشاورزي است که اين باران هدر نرود اين ابرها رسالتي دارند بادها اينها را سائق‌اند از پشت سر سوق مي‌دهند كه ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ﴾ البته ما اين كار را مي‌كنيم ابرها رسالت ما را دارند انجام مي‌دهند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَي الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ آنجا بارانداز مي‌كنيم مي‌گوييم اينجا باشيد بارهايتان را خالي كنيد بعد برگرديد وقتي بارتان را خالي كرديد ديگر آزاديد خب اين نظم علمي است اين آقايان  استاد دانشگاه‌اند, دانشمندند براي اينكه يك گوشه را فهميدند آن‌كه اينها را آفريد عليم نيست آن‌كه اين نظم محيّرالعقول را آفريد عليم نيست فرمود اينها را اگر ببينند به مدبّر بودن ما, مدير بودن ما پي مي‌برند چرا نگاه نمي‌كنند.

اقسام هدايتگری خدای سبحان

ما آن قصّه انذار را ذكر كرديم عاد و ثمود و اقوام طاغي ديگر را ذكر كرديم در آيه 26 گفتيم: ﴿أَوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا﴾ كارِ ما هدايت است يك وقت است ما دليل مي‌آوريم آيه نازل مي‌كنيم معجزه مي‌آوريم يك وقت با نظم كار مي‌كنيم اين نظم ما هادي است چرا شما از هدايت نظمي ما كمك نمي‌گيريد ما در اينجا حرف نزديم كار كرديم اين كار منظّم, هادي است شما بايد از هدايت اين كارِ ما استفاده مي‌كرديد ﴿أَوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا﴾ يك وقت است ما آيه نازل مي‌كنيم يك وقت برهان اقامه مي‌كنيم خب اينها هدايت است يك وقت به وسيله انبيا و اهل بيت(عليهم السلام) دليل اقامه مي‌كنيم خب اين هدايت است يك وقت كارِ محقّقانه انجام مي‌دهيم اين كار محقّقانه بايد شما را هدايت كند ﴿أَوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ﴾ كه اينها فعلاً در مساكن آنها زندگي مي‌كنند و حركت مي‌كنند ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ أَفَلاَ يَسْمَعُونَ﴾ اما درباره هواشناسي فرمود ببينيد ﴿أَفَلاَ يُبْصِرُونَ﴾ اينكه در آيه 27 سخن از ﴿أَفَلاَ يُبْصِرُونَ﴾ است و در آيه 26 سخن از ﴿أَفَلاَ يَسْمَعُونَ﴾ است آن مربوط به گذشته است به نقل بايد اعتماد كرد اينجا به بينايي و تجربه حسي بايد اعتماد كرد ﴿أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَي الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ نه ارض سباخ ﴿فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً﴾ كه اين زرع ﴿تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾.

وجه تشابه انسان با ملائکه و حيوانات، در تعبيرات لطيف قرآن

چقدر اين كتاب شيرين است! وقتي سخن از علم و معرفت است علما را با ملائكه ذكر مي‌كند آ‌نجا كه سخن از خوردن است انسان را با دام يكجا ذكر مي‌كند شاهد آن بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) همان آيه سورهٴ «آل‌عمران» بود فرمود در فضل علم همين بس كه وقتي خدا نام علما را مي‌خواهد ببرد فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ[5] اينجا علماي موحد را كنار ملائكه ذكر مي‌كند اين ذيل در آن حديث نيست از آن تقارن معلوم مي‌شود كه اينجاها كه سخن از خوردن است انسانِ بخور را با دام يكجا ذكر مي‌كند معلوم مي‌شود اين كار, كار حيواني است نه كار فرشتگي.

نقد سخن فخر رازی در علت تقدم انعام بر انفس در آيهٴ 27

فرمود ما اين باغ و مزرعه را سرسبز و خرم و پربار كرديم ﴿تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ تلاش وافري جناب فخررازي دارد كه چرا انعام بر انفس مقدم شد زحمت كشيد كه اينها اول اين علف‌ها را مي‌خورند بعد از گوشت اينها انسان استفاده مي‌كند[6] اين سخن بدي نيست لكن اين‌گونه از موارد ترتيب را نمي‌رساند در سورهٴ مباركهٴ «طه» آنجا اول سخن از انسان است بعد سخن از دام فرمود: ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ[7] قدري خودتان بخوريد قدري به دام‌هايتان بدهيد اين‌چنين نيست كه در همه موارد اكلِ دام مقدم شده باشد بر اكل خود انسان گاهي اكل دام مقدم است نظير همين آيه كه فرمود: ﴿تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ گاهي هم فرمود: ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ﴾ بعد در بخش‌هاي ديگر فرمود آنها كه همّ‌شان فقط شكم آنهاست در حدّ حيات حيواني زندگي مي‌كنند ﴿يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ﴾,[8] اينها در حدّ يك حيات حيواني به سر مي‌برند.

خطوط کلی سخنان انبيا

در قرآن كريم چه از زبان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) چه از زبان انبياي ديگر اين انذار و تبشير هست مي‌فرمودند روزي فرا مي‌رسد كه حق ظاهر خواهد شد بطلان شما معلوم مي‌شود شما شكست مي‌خوريد هم از معاد سخن به ميان مي‌آمد هم از فتح و پيروزي دنيا اين يك رسم كلي بود كه انبيا(عليهم السلام) با اقوامشان داشتند قوم نوح به آن حضرت(سلام الله عليه) گفتند: ﴿يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا إِن كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ[9] اگر راست مي‌گويي آن چيزي كه به سود شماست و عليه ماست را بياوريد كه قصه طوفان اتفاق افتاد فرمود صبر كنيد يك فرصت مناسبي دارد.

تبيين مراد از ﴿يَوْمَ الْفَتْح﴾ و چگونگی قبولی ايمان

اين ﴿يَقُولُونَ﴾ كه به صورت فعل مضارع درآمده و مفيد استمرار است يعني مرتب اينها مي‌گفتند كه ما يك روز پيروزي در پيش داريم مشركين هم مي‌گفتند آن روز چه وقت است ﴿وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْفتح﴾ بعد پاسخ داده شد كه اگر منظور فتح دنيا باشد يك حكم دارد فتح آخرت باشد حكم ديگر دارد در فتح آخرت اگر كسي تا آن روز ايمان آورد كه آورد اگر كسي تا آن روز ايمان نياورد به نحو سالبه كليه هيچ ممكن نيست بتواند ايمان بياورد و از ايمانش استفاده كند چون در حال اضطرار يا در دالان ورودي برزخ يا ايمانِ اختياري فرض نمي‌شود يا اگر بشود در عين اضطرار است نظير ايمان فرعون كه مقبول نشد ولي اگر فتح, فتح دنيا بود مردم دو قسم‌اند يك عده واقعاً تسليم مي‌شوند مسلمان مي‌شوند چون در دنياست هنوز حيات باقي است واقعاً مسلمان مي‌شود واقعاً توبه مي‌كنند به درجاتي از ايمان مي‌رسند برخي‌ها هستند كه نه, ظاهراً مسلمان مي‌شوند باطناً بر همان كفر باقي‌اند همان بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) درباره دودمان اموي كه فرمود: «ما أسلموا ولکن استسلموا»[10] كار امويان را بايد تاريخ به دو قسمت تقسيم مي‌كرد و كرد اينها قبل از فتح مكه كافر بودند بعد از فتح مكه هم منافق شدند و لحظه‌اي هم ايمان نياوردند اين گروه كساني هستند كه در يوم الفتح بهره‌اي نمي‌برند چه آنها كه كشته شدند يا در آستانه كشته شدن هستند در حال اضطرارند يا در حال ورود به دالان برزخی قيامت‌اند ايمانشان نافع نيست آنها هم كه بر اساس نفاق ايمان آوردند ايمانشان نافع نيست ولي اگر كسي واقعاً در فتح مكه مؤمن شده باشد ايمانش مقبول است در اينكه فرمود: ﴿وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْفَتْحُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ فرمود به آنها بگو ﴿يَوْمَ الْفَتْحِ لاَ يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ قبلاً كفر ورزيدند آن روز بخواهند ايمان بياورند ايمان نافع نيست اگر منظور فتح قيامت باشد كه ذات اقدس الهي «يفتح بين المؤمن و الكافر» خب معلوم است آن روز ايمان حقيقي نيست اگر در حين كشته شدن باشد نظير فرعون كه در حين اضطرار ايمان آورد آن هم مي‌گويند: ﴿آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ[11] اين نافع نيست, اما اگر كسي در فتح مكه و امثال فتح مكه توبه كرد و ايمان آورد البته ايمان او مقبول است ﴿قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لاَ يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ﴾.

تشابه آيهٴ 158 سورهٴ «انعام» با آيات محل بحث

مشابه همان بخشي كه در قسمت‌هاي پاياني سورهٴ مباركهٴ «انعام» گذشت در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «انعام» اين آيه بود؛ آيه 158 سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلاَئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ اگر قبلاً ايمان نياورد آن لحظه بخواهد ايمان بياورد اين يا نظير ايمان انسان نائم است يا نظير ايمان فرعون كه در حال غرق شدن دارد ايمان مي‌آورد ايمان نائم, ايمان بر اساس شعور نيست ايمان مضطرّ در حال غرق شدن ايمان اختياري نيست آن ايمان بالأخره نافع نيست ﴿لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ (يك) ﴿أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً﴾ اين ﴿كَسَبَتْ﴾ عطف بر ﴿آمَنَتْ﴾ است يعني «لم تكن كسبت في ايمانها خيرا» كسي ايمان آورد ولي حالا يك ايمان شناسنامه‌اي بود كاري نكرد نه عبادتي نه خمسي نه زكاتي نه صومي نه صلاتي نه حجي نه عمرهای كاري انجام نداد البته مثل آن كافر نيست كه مخلّد باشد ولي بالأخره گرفتار عذاب الهي است مدّتش را هم ذات اقدس الهي مي‌داند.

مراد از انتظار مومنان و کافران در بيان آيه سی سوره «سجده»

درباره اين گروه‌ها فرمود شما منتظر باشيد آنها هم منتظرند شما هم منتظر باشيد اين منتظر بودن به عنوان تهديد است يعني منتظر باشيد روزي مي‌رسد خب آنها منتظر چه چيزي هستند و شما منتظر چه چيزي هستيد اگر اين دستور و اين فرمان از طرف ذات اقدس الهي باشد مورد انتظار يك چيز است و آن رسيدن حكم نهايي است اين حكم نهايي به سود مؤمنان است و عليه كافران چون او ﴿خَيْرُ الْحَاكِمِينَ[12] است, ﴿خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[13] است, ﴿خَيْرُ الْفَاتِحِينَ[14] است و مانند آن, اگر منظور اين باشد كه آنها هم منتظرند شما هم منتظر باشيد اين مورد انتظار دو چيز است آنها منتظرند كه چه نقشهٴ شومي بكشند ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ[15] چه چيزي شيطان در دلشان وسوسه مي‌كند شما منتظريد ببينيد چه وحي‌اي از طرف ذات اقدس الهي مي‌رسد پس انتظار اگر خداي سبحان بفرمايد هم شما منتظر باشيد هم آنها منتظر يعني شما منتظر پيروزي آنها هم منتظر شكست باشند اگر سخن از نقل باشد نه انشاء, اِخبار باشد يعني شما منتظر هستيد آنها هم منتظرند يعني شما منتظر وحي الهي هستيد آنها منتظرند تا بر اساس ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ﴾ چه نقشه شومي بكشند.

تلازم قلب طاهر با عمل صالح

پرسش:برخیها میگويند دلت پاک باشد.

پاسخ: بله, اگر دل پاك باشد كه عمل پاك است.

پرسش: میگويند عمل لازم نيست.

پاسخ: آن مي‌شود ﴿فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ[16] اگر واقعاً دل پاك باشد عمل پاك است براي اينكه دلي كه سمّي نيست دلي كه پاك است به فكر اعضا و جوارح است, به فكر خودش است آن‌كه جزء ﴿فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ است اين حرف را مي‌زند.

وجه تشابه آيهٴ سی سوره «سجده» با آيهٴ 52 سورهٴ «توبه»

اگر انتظار به معناي تهديد باشد مشابه آيه 52 سورهٴ مباركهٴ «توبه» است در آنجا فرمود: ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ﴾ فرمود شما به كفار بگوييد شما منتظريد كه ما به يكي از دو پيروزي برسيم يا شهادت يا پيروزي ظاهري هر دو فتح است ما ﴿إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ﴾ نصيبمان مي‌شود اما شما: ﴿وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا﴾ شما منتظر احدي‌السيّئتين‌ هستيد ما منتظر احدي‌الحَسنتين هستيم, ما منتظر ﴿إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ﴾ هستيم يا پيروزي يا شهادت, شما منتظر احدي‌السيّئتين هستيد كه جمع را شايد, شكست در دنيا و عذاب در دنيا؛ يا به دست ما عذاب مي‌شويد در جنگ ما پيروز مي‌شويم كه خدا فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ[17] يا نه ﴿سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ[18] اين همه عذابهای الهی اين همه سونامي, اين دريا را يك تكان مختصر داد مثل كاسه آب كه شما يك مختصر تكان بدهيد اين شناور مي‌شود مي‌ريزد اين اقيانوس كبير را اين اقيانوس بزرگ را ذات اقدس الهي يك مختصر تكان داد ژاپن آن‌طور گرفتار سونامي شد كه هنوز با گذشت مدت‌ها در خسارت است يك تكان جزئي، بنابراين اين خداست, فرمود يا به دست شما ما آنها را عذاب مي‌كنيم يا با عذاب‌هاي الهي البته اگر به دست شما هم عذاب كرديم در حقيقت كار الهي است فرمان الهي است كه فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ﴾ يا به دست شما يا به دست فرشته‌هاي الهي همه مأموران الهي خواهند بود ﴿نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ[19] ما هم منتظريم شما هم منتظر باشيد ﴿وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ[20] اين وعده الهي يقيني است يقيناً ذات اقدس الهي مسلمان‌ها را پيروز مي‌كند به احدي‌الحُسنيين مي‌رساند و كفار را هم به احدي‌السيّئتين مي‌رساند گذشته از آن عذاب آخرت يا خود مسلمان‌ها را بر آ‌نها غالب مي‌كند يا با عذاب الهي و پيش‌بيني نشده به حيات آنها خاتمه مي‌دهد. اين بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «سجده» است كه تقريباً از باب ردّالعجز الي الصدر باز به مسئله وحي و نبوت برمي‌گردد كه در آغاز سورهٴ مباركهٴ «سجده» از وحي و نبوت الهي سخن گفته است.

متعلق ﴿فِي يَوْمٍ﴾ در آيهٴ پنج سورهٴ «سجده»

پرسش:... پاسخ: نه, آن ﴿ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ[21] اين ذيل براي ﴿يَعْرُجُ﴾ است ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ[22] كه دائمي است در اوايل سورهٴ مباركهٴ «يونس» مبسوطاً آنجا بيان فرمود كه تدبير امر از ذات اقدس الهي است؛ در آيه سوم سورهٴ «يونس» فرمود خداي سبحان امر را تدبير مي‌كند در سورهٴ مباركهٴ «حجر» فرمود هر چيزي كه نزد شماست اول در مخزن الهي است ﴿وَإِن مِّن شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[23] تمام اين امور مسبوق به مخزن الهي است ما آنجا تقدير مي‌كنيم تدبير مي‌كنيم بعد از مخزن الهي پياده مي‌كنيم اين براي تدبير است كه قوس نزول است ﴿مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ﴾ اما قوس صعود كه ﴿ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ﴾ بر اساس ﴿أَلاَ إِلَي اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ[24] كه صيرورت است نه تنها سيرِ ظاهري آن مربوط به ذيل آيه است كه فرمود: ﴿كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ اميدواريم كه سال نو براي نظام و ملت و مملكت با بركت الهي همراه باشد و خدا امام و شهدا را غريق رحمت كند!

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 

[1] . ر.ک: الکافی، ج2، ص84.

[2] . سورهٴ سجده، آيهٴ 16.

[3] . سورهٴ سجده، آيات 107ـ110.

[4] . سورهٴ حجر، آيهٴ 22.

[5] . (سورهٴ آل عمران، آيهٴ 18)؛ ر.ک: تفسير الامام العسکری، ص 625.

[6] . التفسير الکبير، ج 25، ص 151.

[7] . سورهٴ طه، آيهٴ 54.

[8] . سورهٴ محمد، آيهٴ 12.

[9] . سورهٴ هود، آيهٴ 32.

[10] . نهج البلاغة، خطبهٴ 16.

[11] . سورهٴ يونس، آيهٴ 91.

[12] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 87 ، سورهٴ يونس، آيهٴ 109، سورهٴ يوسف، آيهٴ 80 .

[13] . سورهٴ انعام، آيهٴ 57.

[14] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 89 .

[15] . سورهٴ انعام، آيهٴ 121.

[16] . سورهٴ بقره، آيهٴ 10.

[17] . سورهٴ توبه، آيهٴ 14.

[18] . سورهٴ حاقة، آيهٴ 7.

[19] . سورهٴ توبه، آيهٴ 52.

[20] . سورهٴ حج، آيهٴ 47.

[21] . سورهٴ سجده، آيهٴ 5.

[22] . سورهٴ سجده، آيهٴ 5.

[23] . سورهٴ حجر، آيهٴ 21.

[24] . سورهٴ شوری، آيهٴ 53.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق