اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَاليَتَامَي وَالمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ (215)﴾
ظاهر كريمه آن است كه از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال كردند كه چه چيزي انفاق كنند. در جواب، خداي سبحان به رسولش فرمود به آنها بگو آنچه از خير انفاق ميكنيد اول به پدر و مادرتان رسيدگي كنيد بعد به اقربا و ارحامتان بعد به يتامي و مساكين و واماندگان در راه. آنگاه فرمود هر كار خيري كه انجام ميدهيد خدا ميداند.
انفاق اولين مرحله مورد تأكيد آيه كريمه
اين آيه به چند مرحله عنايت دارد؛ در مرحله اول ميفرمايد كه عدهاي از رسول اكرم سؤال كردند كه چه چيزي انفاق كنند. بشر طوري بود كه مالدوستي در درون ذات او تعبيه شده بود او اهل انفاق نبود يك سلسله از آيات قرآن كريم، بشر را هدايت كرده است به اصل انفاق. آنگاه وقتي بشر به اصل انفاق علاقه پيدا كرد سؤال ميكند كه من چه چيزي انفاق بكنم؟ چطور انفاق بكنم؟ نسبت به چه كسي انفاق بكنم؟ و مانند آن. بشر به طبع اولي ممسك است و بخيل فرمود: ﴿تُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾[1] يك علاقه فراواني به مال داريد «جمّ» يعني انبوه، حالا خواه مال كثير باشد خواه مال قليل. ممكن است كسي داراي مال كم باشد ولي به همان مال كم علاقه وافر داشته باشد اين را ميگويند «حب جمّ» يعني حب انبوه و حب فراوان ﴿تُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾[2].
علاقه انسان به جمعآوري اموال با آثار زيانبار شح و بخل
مسئله علاقه به مال و بخل يك دشمن دروني است كه در جان آدم سنگر گرفته است فرمود: ﴿وَأُحْضِرَتِ الأَنْفُسُ الشُّحَّ﴾[3] يعني شح و بخل در كنار جان، جاسازي شده است؛ اينطور نيست كه اين بخل يك دشمن بيروني باشد براي اينكه دشمن دروني است و در درون خانه جاسازي كرده است ﴿وَأُحْضِرَتِ الأَنْفُسُ الشُّحَّ﴾ لذا در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» آيه صد فرمود اگر همه خزائن رحمت خدا را شما مالك باشيد، باز از انفاق صرفنظر ميكنيد مبادا اينكه تمام بشود ﴿قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الأَنفَاق﴾؛ اگر خزينههاي رحمت الهي را هم شما مالك باشيد براي اينكه مبادا تمام بشود انفاق نميكنيد، امساك ميكنيد؛ گرفتار بخل خواهيد شد براي اينكه ﴿وَكَانَ الإِنسَانُ قَتُوراً﴾؛ انسان طبعاً اهل تقتير و امساك و خودداري و مانند آن است. اينكه فرمود آن كسي كه مقتر هست يعني توانش كم است به اندازه قدرت بدهد، مقتر و قتور و اينها از يك ريشه پيدا شدهاند. انسان طبعاً قتور است ممسك است بخيل است، چون طبعاً ممسك و بخيل است اگر مالي را در راه خدا انفاق كرد اين را غرامت ميپندارد ضرر خيال ميكند. در سورهٴ مباركهٴ «توبه» بر اساس همين مالدوستي انسان فرمود: ﴿وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَايُنْفِقُ مَغْرَماً وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوءِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ در آيه 98 و 99 نظر دو گروه را درباره انفاق بيان كرد.
غنيمت و غرامت شمردن انفاق
در [آيه] 98 فرمود گروهي هستند كه انفاق را غرامت ميپندارند خيال ميكنند كه چيزي از آنها كم شده است. در قبال اين گروه كسانياند كه آنچه را در راه خدا انفاق ميكنند اين را تقرب اليالله ميدانند: ﴿وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[4] پس روي آن مالدوستي كه طبيعي انسانهاست اگر يك وقتي دست به انفاق زد آن را غرامت ميپندارد.
نتايج اجتناب از مال دوستي
قرآن كريم براي اينكه انسان را از اين مالدوستي برهاند، در چند جا فرمود: ﴿وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ﴾[5]؛ اگر كسي از شر اين بخل درون، نجات پيدا كرد به مقصد رسيده است اهل فلاح ميشود، اگر دين ما را به فلاح و رسيدن دعوت ميكند در شعار اذان ما «حي علي الفلاح» مطرح است و مانند آن، بهترين راه فلاح را هم قرآن در اين دو بخش از آياتش بيان كرد. فرمود: ﴿وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ﴾؛ اگر كسي از اين خطر بخل و مالدوستي نجات پيدا كرد به مقصد ميرسد.
تبيين مراحل قرب بودن انفقا در قرآن كريم
وقتي اين سلسله از آيات انسان را به اصل انفاق تشويق كرد و انفاق را به عنوان قربت معرفي كرد، آنگاه در چند مرحله درباره انفاق بحث ميكند؛ اولاً ميفرمايد كه چيزي كه اگر به خود شما بدهند[6]. قبول نميكنيد آن را به ديگران ندهيد، معيار را هم خودتان قرار بدهيد اين معيار از شما دور نيست. چيزي كه شما بدون اغماض و بدون رنج درون قبول نميكنيد اين را به ديگران ندهيد و بر ديگران تحميل نكنيد اين يك بخش از آيات. بخش ديگر فرمود طيبات را بدهيد. بخش سوم فرمود اگر بخواهيد به مقام ابرار برسيد بايد آنچه مورد علاقه شماست آن را بدهيد. آنگاه اين سلسله از آيات شاگردان اسلامي را پروراند، لذا سؤال ميكردند ما چه انفاق كنيم، چطور انفاق كنيم و مانند آن وگرنه بشر به طبع اولي انفاق را غرامت ميدانست تا به اينجا برسد كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال كنند چه چيزي انفاق كنند زحمات زيادي لازم بود، لذا وقتي كه سؤال شده است چه چيزي انفاق كنيم ﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ﴾ آنها يك مطلب سؤال كردند و خداي سبحان در جواب سه مطلب فرمود؛ هم منفق را بيان كرد هم منفقعليه را بيان كرد هم جوهره انفاق را تشريح كرد آنها سؤال كردند چه چيزي بدهند خدا سه مطلب را در جواب بيان كرد يعني مالي كه انفاق ميكنيد بايد چه چيزي باشد و افرادي كه به آنها انفاق ميكنيد چه كسانياند و اصل جوهر انفاقتان و گوهر اين بخششتان هم بايد چطور باشد ﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ﴾ اين يك سؤال، در جواب فرمود: ﴿قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ﴾ يعني آن منفقتان آنچه را كه انفاق ميكنيد بايد خير باشد، اين جواب اجمالي تفصيلش را در آيات ديگر بيان كردند.
مطلب دوم آن است كه منفقعليه والدين و اقربا و يتامي و مساكين و خلاصه نيازمندان باشند نه تشريفات و پذيرائيهايي كه نه خير دنيا در اوست نه نفع آخرت. سوم ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ﴾ حالا كه معلوم شد بايد مال خوب را بدهيد حالا كه معلوم شد بايد به پدر و مادر و ارحام و يتامي و مساكين و واماندهها و نيازمندان بدهيد چطور بدهيد اين سه مرحله را در جواب بيان كرد.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ خوبي كردن به بندگان خدا قربة اليالله خير است، اما اين پذيرائيها و تشريفاتي كه نه خير دنيا در او هست و نه در آخرت او را گفتند صرفنظر كنيد وگرنه اگر كسي بخواهد به مؤمني احسان كند كه خير است كه.
پرسش:...
پاسخ: آنجا طبق قرينه است اينجا انفاق، گاهي مال است گاهي تواصي به حق است گاهي از آبرو مايه گذاشتن است گاهي علم است انسان تعليم ميدهد گاهي آموزش نظامي ميدهد همه و همه اينها انفاق است. به هر حال آن منفق بايد خير باشد، منتها از اينكه فرمود به والدين و اقربين، اين هم پيداست كه مسائل مالي مهم است. فرمود آن منفق بايد خير باشد هر چه هست بايد خوب باشد اين جواب اجمالي كه فرمود: ﴿مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ﴾ از اين جنس بايد باشد؛ بايد خوب باشد چيز خوب خلاصه. اين چيز خوب را در آيات ديگر مشخص كرد فرمود: ﴿وَلاَ تَيَمَّمُوا الخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيه﴾ آيه 267 همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُم﴾؛ اولاً بايد حلال باشد، دسترنج خودتان باشد. ثانياً طيب و پاكيزه باشد نه مانده ته سفره ﴿أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُم﴾ بعد فرمود مبادا خيال كنيد آنچه در دست شماست محصول كار خود شماست بگوييد ما زحمت كشيديم فراهم كرديم، همه مقدمات اوليه و ثانويه را ما فراهم كرديم و به شما داديم ﴿وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الأَرْضِ﴾؛ آنچه ما از روي زمين براي شما استنباط كردهايم خواه گياهان باشند خواه حيواناتي كه از گياهان تغذيه كردهاند خواه معادن و مانند آن، از هر چه كه از زمين به دست شما رسيده است و ما براي شما اخراج كردهايم از آنها انفاق كنيد. اما فرمود: ﴿وَلاَ تَيَمَّمُوا الخَبِيثَ مِنْهُ﴾ اينكه امر كرد از طيب بدهيد به اين اكتفا نكرد دوباره نهي كرد فرمود خبيثش را ندهيد يعني اگر ميوه را خواستيد بدهيد كه ﴿أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الأَرْضِ﴾ آن ميوه طيب را بدهيد نه ميوه پوسيده و بدبو. آنكه خبيث است ندهيد و اگر گوسفند خواستيد بدهيد آن گوسفند ثمين و طيب را بدهيد نه گوسفند هزال و لاغر و مردني كه خبيث است ﴿وَلاَ تَيَمَّمُوا﴾ «تيمم» يعني قصد كردن به قصد خبيث ندهيد كه آن بدها و ماندهها را بدهيد ﴿وَلاَ تَيَمَّمُوا الخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيه﴾؛ اگر به شما هم ميدادند هرگز قبول نميكرديد مگر با كراهت و اغماض و چشم به هم زدن و مانند آن. اگر به شما بدهند كه آن را قبول نميكنيد مگر با كراهت با اغماض با تحمل رنج. چيزي كه خودتان با رنج قبول ميكنيد ديگران را نرنجانيد آن را ندهيد ﴿وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[7]؛ بدانيد كه شما در راه خدا انفاق ميكنيد او بينياز است او ميتواند آنچه را كه شما ميپردازيد از راه صحيحتر و سالمتر تأمين كند، او نيازي ندارد كه شما از راه مال خبيث كه خواه مال حرام باشد خواه مال مانده مثل لباس مانده غذاي مانده و مانند آن، كه با اين راه دين او را ياري كنيد ﴿وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾ هم او محمود مطلق است و هم حامد صرف همه شكرها براي اوست، چون شكر در برابر نعمت است و ولينعمت بالقول المطلق خداي سبحان است.
در اين زمينه كه بايد خير انفاق كنيد آيات فراواني هم در قرآن كريم هست كه اين اجمال را تفصيل و توضيح ميدهد، پس آنچه در آيه محل بحث آمده است و همچنين آيهٴ ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾ همه اينها با آن آياتي كه تلاوت شده است، نظير آيه 267، اين تشريح و توضيح پيدا ميكند. در سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» آيه 92 اينچنين فرمود: ﴿لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ﴾؛ شما اگر بخواهيد به مقام ابرار برسيد بايد آنچه محبوب شماست آن را در راه حق انفاق كنيد نه آنچه ماندني است و دور ريختني كه اگر به نيازمند ندهيد قهراً به سطل زباله ميريزيد، آن سودي ندارد ﴿لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ كه به تعبير مرحوم فيض (رضوان الله عليه) در بعضي از قرائتها «ما تحبون» است[8] نه ﴿مِمَّا﴾ يعني آنچه محبوب شماست نه بعضي از محبوبهاي شما كه من، من تبعيضيه باشد «حتي تنفقوا ما تحبون» نه ﴿مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ آنطوري كه ايشان به عنوان يك قرائت نقل كردند.
پرسش:...
پاسخ: يعني آنچه خودتان نيازتان برطرف شده است بقيه كه محبوب شماست آن را بدهيد ميترسيد كم بيايد اينچنين نيست، فرمود شما از چه چيز اين ميترسيد، مال مثل همين نهر روان است مثل سنگ جامد بيابان كه نيست. اين سنگ جامد را شما اگر از جايش كنديد اين حفره به اين زوديها پر نميشود شايد ساليان متمادي طول بكشد تا يك سنگي بغلتد جاي او را قرار بگيرد، اما شما يك ظرف آب از دريا كه گرفتيد يا از رودخانه كه گرفتيد اين فوراً پر ميشود فرمود: ﴿فَهُوَ يُخْلِفُهُ﴾[9]؛ فوراً خدا خلف و جانشينش را پر ميكند.
اهميت نفاق در ديدگاه معصومين (عليهالسلام)
اين است كه در بيانات حضرت امير و ساير ائمه (عليهم السلام) آمده است كه «من أيقن بالخَلَف جادَ بالعطية»[10] يعني اگر كسي به اين آيه يقين داشته باشد، در بخشش دستش باز است چون ميداند كم نميآيد آنكه وعده داد كه «أصدق القائلين»[11] است، از اين طرف روح بزرگواري در انسانها دميد فرمود تا توانستيد زير بار مردم نرويد و متمكنين را با چشم عزت نبينيد در نزد شما با يك فرد عادي يكسان باشند خب، هر دو مسلماناند. اين روح را فرمود در خودتان زنده كنيد كه بزرگترين سرمايه است. مبادا يك متمكني در پيش شما با داشتن يك مال يا با داشتن يك لباس در چشمتان به عنوان چشمگير ظهور كند. اين تنگدستي و فقر فكري را فرمود برداريد كه «لا فقر أشدُّ مِن الجهل»[12]، «واليدُ العُليا خَيرٌ من اليد السُفلي»[13] از اين طرف هم فرمود تا توانستيد دستِ بگير نداشته باشيد، از آن طرف هم فرمودند تا توانستيد دست بده داشته باشيد براي اينكه كم نميشود. اگر در اين بيان معصومين (عليهم السلام) آمده است كه «مَن أيقن بالخَلَف جادَ بالعطية» از همين آيه مبارك گرفته شد، فرمود: ﴿فَهُوَ يُخْلِفُهُ﴾؛ فوراً جايش پر ميشود، لذا امام (عليه السلام) فرمود اگر كسي يقين داشته باشد انفاق مثل گرفتن آب از درياست كه فوراً جايش پر ميشود نه مثل گرفتن سنگ جامد از يك بيابان خشك اگر كسي يقين داشته باشد «جادَ بالعطية»[14] دستش به عطا و بخشش و جود باز است.
پرسش:...
پاسخ: نه اينكه زياد نميشود، اينجا هم آيه وعده نداد زياد ميشود فرمود جاي او پر ميشود مال زياد جزء مفاسدي است كه دامنگير او ميشود نگفتند مالتان زياد ميشود. گفتند جايش پر ميشود و بالأخره يك روز يا دو روز يا سه روز وقت ميخواهد اما علم همان لحظه افزوده ميشود اگر يك كسي درسي را بلد است مطلبي را بلد است همان را درس بگويد همان آن افروختهتر ميشود اين چراغ، مثل اينكه يك كليد تازهاي زدند به اين برق، شعلهاش بالاتر آمده علم با گفتن همان آن گفتن همان و افزايشش همان ملكه ميشود در حين يك كسي اشكال ميكند در همان حال برطرف ميشود اشكالش خودش پخته است پختهتر ميشود و مانند آن، همين گفتن مايه افزايش اوست بالا آمدن است ولي مال بالأخره جايش پر ميشود ولو كمي هم زمان بخواهد گاهي هم ممكن است كه خدا بيشتر هم افاضه كند.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اما فوراً جايش فعلاً كه نقص هست يك نقص محسوس هست، اما تا نقص نشود كه جايش خالي نيست تا پر بشود كه، در قرآن اين است كه ﴿فَهُوَ يُخْلِفُهُ﴾[15] معلوم ميشود آن مال كم ميشود بعد آن خلأ را بعداً خدا پر ميكند حالا زود يا دير، ولي در تعليم و در هدايت چيزي كم نميشود [بلكه] با تعليم افزوده ميشود با همين بيان كردن علم ملكه ميشود.
پرسش:...
پاسخ: آن اجر است، اجر است ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِل﴾ يكي به هفتصد يكي به 1400 يكي به نامحدود در سه مرحله، به همين جواب داد فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِل﴾؛ يك حبه هفت خوشه روييده ميشود از يك حبه ﴿فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ﴾؛ از هر كدام از اين هفت خوشه، صد حبه بسته ميشود پس يكي ميشود هفتصد تا ﴿وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ﴾ «ضعف» اگر دو برابر باشد يكي ميشود 1400 تا ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[16] كه ديگر معلوم نيست خدا چند ميليون برابر جزا ميدهد. اينچنين نيست كه نسبت به مسائل مالي باشد كه مال انسان افزوده بشود، گاهي مال افزوده ميشود گاهي نه، ولي اصلش را به عنوان خلف قرآن وعده داد اما حالا بيش از آن بدهد ممكن است ولي از اين كريمه استفاده نميشود.
پرسش:...
پاسخ: آن آياتي كه دارد قرض غير از اين وام مصطلح است، نماز قرضالحسنه است روزه قرضالحسنه است جهاد قرضالحسنه است اين قرضهالحسنهاي كه در قرآن است غير از قرضالحسنهاي است كه در صندوق قرضالحسنه مطرح است يعني هر كاري كه به خدا ميكنيد براي خدا انجام ميدهيد داريد قرض ميدهيد الآن ما كه نماز ميخوانيم به خدا قرض ميدهيم اين تعبير تشويقآميز قرآن كريم است وگرنه ما داريم بندگي ميكنيم، مثل اينكه دارد تعبير به بيع و شراء كرده است تعبير به تجارت كرده است، با اينكه ما داريم بندگي ميكنيم و اين تعبير قرضالحسنه هم ناظر به همان است.
پرسش:...
پاسخ: البته؛ همه كارهاي خير قرضالحسنه است به خدا، نماز هم قرضالحسنه است و وام دادن به مؤمنين هم قرضالحسنه است. خب، پس اول انسان را به خود انسان شناساند كه تو طبعاً بخيلي، اين با يك طايفه از آيات ﴿كَانَ الإِنسَانُ قَتُوراً﴾[17]، ﴿تُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾[18]، ﴿وَأُحْضِرَتِ الأَنْفُسُ الشُّحَّ﴾[19] اين طايفه از آيات به انسان گفت اگر وحي و عقل نباشد تو طبعاً بخيلي اين طايفه اوليٰ، بعد از اينكه فرمود تو طبعاً بخيلي و انسان را به خود انسان شناساند فرمود تو راهنما ميخواهي حالا كه راهنما ميخواهي بايد انفاق بكني چه چيزي انفاق بكني، خير انفاق بكن. خب، چه چيزي خير است چه چيزي بد است، فرمود خودت ميداني چيزي كه به تو بدهند قبول نميكني آن را نده. اينكه به ما فرمودند قرآن كتاب زندگي است براي همين جهت است هيچ كسي نيست كه بگويد من درس نخواندم نميتوانم خير يا غير خير را تشخيص بدهم. فرمود روح خودت كه با تو هست، اين معيار است در هر سطحي كه هستي خودت را كه ميشناسي هر چه كه تو از گرفتن او عار داري به ديگري نده. اگر به تو غذاي مانده ته سفره را بدهند لباس مندرس را بدهند كه نميپذيري خب، اين را نده ﴿وَلاَ تَيَمَّمُوا الخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيه﴾[20] اين را همه ميفهمند، منتها آنها كه سطح بالاترند بهتر ميفهمند آنها كه در سطح بسيط زندگي ميكنند سادهتر درك ميكنند، اصلش قابل درك است. پس اين مرحله اول را با اين آيات مشخص كرد هم با لسان اثبات فرمود: ﴿أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُم﴾[21].
پرسش:...
پاسخ: خودش اگر ضرورت ايجاب بكند اكل ميته را هم تحمل ميكند، ولي آيا بايد از ضرورت او سوء استفاده كرد يا اينكه بر اساس حيثيت انساني او، او را نوازش داد و پروراند. فرمود شما اگر چيز مانده را قبول نميكنيد به ديگران چيز مانده نده. البته حالا اگر كسي غذاي ماندهاي دارد لباس ماندهاي دارد خب اين را كه نبايد آتش بزند، اما بناي او بر اين نباشد كه ماندهها را بدهد. فرمود خودت را الگو و معيار قرار بده.
ـ مرحله دوم آيه
مرحله دوم آن است كه قبل از هر چيز، به اصول خانوادگيتان بپردازيد به پدر و مادر كه ﴿فَلِلْوَالِدَيْنِ﴾ اين هم صله رحم است هم برّ به والدين است و عناوين ديگر بر او منطبق است. بعد ارحام نزديك كه «لاصدقة و ذو رحم محتاج»[22] بعد يتيم كه هم بيمال است و هم بيسرپرست، بعد مسكين كه فقط بيمال است بعد وامانده در راه كه فقير بالفعل است گرچه غني بالقوه است. به اينها رسيدگي كنيد درباره يتامي و مساكين و ابناء السبيل و همچنين درباره اقربين و والدين آيات فراواني هست كه ممكن است به مناسبتهايي گفته شود، پس منفق معلوم شد كه بايد خير باشد، قلّ او كَثُرَ منفقعليه هم مشخص است كه چه گروهاند.
ـ مرحله سوم آيه
نوبت به مرحله سوم ميرسد كه انفاق بايد با چه گوهر و سنخي باشد. يك وقت است انسان مال فراوان هم ميدهد به ارحام و والدين يا يتامي و مساكين يا كميته امداد و مانند آن هم تقديم ميكند. اما با جاهطلبي و مقامخواهي و منتگذاري و نامطلبي و امثال ذلك ميدهد اين گوهره انفاق او بد است منفق خوب است منفقعليه هم خوب است، اما گوهر انفاقش بد است لذا اين را در مرحله سوم بيان كرد فرمود كه ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾ فرمود اين كارتان اولاً بايد خير باشد، حالا خصوص انفاق نيست هر كاري كه انجام ميدهيد. گوهر كارتان بايد خوب باشد يكي از مصاديقش هم انفاق است ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾؛ يعني آنچه به عنوان خير انجام ميدهيد خدا به او عليم است؛ ممكن است شما مالي را به حسب ظاهر به كميته امداد تقديم كنيد يا به ارحامتان بدهيد، اما براي جاهطلبي يا براي تشويق كردن ديگران و مانند آن باشد، اين خير نيست ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ﴾ اين ﴿مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ﴾ غير از آن ﴿مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ﴾ است كه در بخش اول از آيه است، آن راجع به منفق است اين راجع به گوهره انفاق، آن را آيه ﴿وَلاَ تَيَمَّمُوا الخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُوا فِيه﴾[23] و مانند آن شرح ميدهد [ولي] اين را آيه ﴿لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالمَنِّ وَالأَذَي﴾ توضيح ميدهد.
بيان مفهوم «بالمنّ والأذي» در آيه
شما با منت كارتان را باطل نكنيد، چون باطل خير نيست. با رنجش در حضور ديگران بخواهيد كسي را انفاق كني يا به اقربايت ارفاق كني مال خير هم فراوان هم ميدهي او هم رحم هست يا يتيم هست يا مسكين هست اما چرا در حضور مردم چرا با تخفيف او، با تحقير او اين كار خير نيست، لذا فرمود: ﴿لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالمَنِّ وَالأَذَي كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاس﴾[24] خب، همانطوري كه انسان ريائاً و سمعتاً كاري انجام بدهد بيسود است، مناً و ايذائاً هم كاري را انجام ميدهد بينفع است. يك وقت كسي در حضور ديگران كاري را انجام ميدهد به ديگران نشان ميدهد كه من براي رضاي خدا كار ميكنم و اينچنين نيست، چون آنكه مشرك است كار را براي غير خدا ميكند و به ديگران نشان ميدهد كه من براي خدا كار ميكنم اين يك كذب مستتر است، اگر در حضور ديگران نبود گرفتار سمعه است يعني كاري را انجام ميدهد كه ديگران بشنوند گاهي هم مبتلا به ريا و سمعه است؛ هم حاضران ببينند [و] هم غائبان بشنوند. اين سه خطر گاهي باهم گاهي بيهم هستند گاهي ريا است به تنهايي گاهي سمعه است به تنهايي گاهي با هماند. فرمود منّ و ايذاء مانند انفاق ريايي است ﴿لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالمَنِّ وَالأَذَي كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاس﴾[25] اين ريا خصيصهاي ندارد سمعه هم همينطور است، حالا چه ديگري ببيند اگر حاضر است، چه ديگري بشنود اگر غائب است.
پرسش:...
پاسخ: كاري از پيش نميبرد، خير نيست چون «منّ» كه خير نيست ولو در انفاق غير صدقهاي، قصد قربت شرط نباشد ولي اگر بخواهد به جايي برسد قصد قربت لازم است و قصد قربت اگر نباشد با منّ و ايذاء و امثال ذلك باشد سودي ندارد. در اين كريمه نفرمود كه شما قصد قربت كنيد فرمود منّت نگذاريد بين نفي منّت با وجوب قربت فرقهاست، فرمود شما منّت نگذار براي اينكه اگر منّت گذاشتي نه تنها سودي نميبري بلكه گرفتار خواهي شد، اين كارت بياثر است. در صدقه مطلق صدقات اگر منّت يا اذيت باشد آن صدقه سودي ندارد، لذا گفتند اگر خواستيد انفاق كنيد با احترام انفاق كنيد نه با ترحم نگوييد بيچاره است، چيزي ندارد.
خداي سبحان ميفرمايد ما آزموديم بعضي را با مال بعضي را به بيمالي بعضي را با مال داشتن معلوم نيست اين كسي كه امروز فقير است نسل چه كسي است و تو هم كه امروز غني هستي نسل چه كسي هستي. فرمود اين سلسلهها ما آباء را فقير ابناء را غني او بالعكس كرديم تا يك خاندان را بيازماييم. اينچنين نيست كه هر كدام يك عده بايد براي هميشه فقيربن فقير باشند يك عده غنيبن غني، فرمود اينها را ما مرتب ميآزماييم ﴿نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَعِيشَتَهُم﴾[26] هم رزق ظاهري هم رزق باطني آنكه امروز بيمال است ممكن است ديروز متمكن بوده است، پس ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾ آنگاه يك مطلب را آنها سؤال كردند خداي سبحان در جواب تفضلاً سه مطلب را بيان كرد يكي درباره منفق يكي هم درباره منفقعليه يكي هم درباره اصل انفاق.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 20.
[2] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 20.
[3] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 128.
[4] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 99.
[5] ـ سورهٴ حشر، آيهٴ 9.
[6] ـ ر . ك: سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[8] ـ الوافي، ج26، ص424.
[9] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 39.
[10] ـ نهج البلاغه، حكمت 138 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص416 .
[11] ـ بحارالانوار، ج86، ص377 .
[12] ـ الكافي، ج1، ص25 و 26.
[13] ـ الكافي، ج4، ص11.
[14] ـ نهج البلاغه، حكمت 138 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص416 .
[15] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 39.
[16] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 261.
[17] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 100.
[18] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 20.
[19] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 128.
[20] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[21] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[22] ـ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 68.
[23] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[24] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 264.
[25] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 264.
[26] ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 32.