16 03 2013 2071480 شناسه:

تفسیر سوره سجده جلسه 5 (1391/12/26)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ (15) تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (16) فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (17) أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً لَا يَسْتَوُونَ (18) أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَي نُزُلاً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (19) وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ (20) وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (21) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ (22)

فطرت توحيدي انسان و اصناف انسانها در برخورد با تذكره انبيا

چون اين سورهٴ مباركهٴ «سجده» در مكه نازل شد بعد از بيان مسائل توحيد و وحي و نبوّت به اين نكته پرداختند كه حقيقتِ ايمان بر اساس آن فطرت در دل‌هاي همه نهادينه شده است (يك) در اثر غرايز و اغراض دنيايي اين فطرت فراموش شده است (دو) اگر انبياي الهي آيات ما را به ياد اينها بياورند مردم دو قسم‌اند آنها كه داراي فطرت سالم‌اند وقتي يادآوري معارف براي آنها مطرح شد همين گروه در راه دين قيام مي‌كنند و اينها سه دسته‌اند. در قبال اين سه دسته, كساني‌اند كه اگر آيات الهي به ياد اينها بيفتد ما اينها را به ياد الهي متذكّر بكنيم دوباره رو برمي‌گردانند اعراض مي‌كنند و مجرمانه با رهبران الهي برخورد مي‌كنند ما از اينها انتقام مي‌گيريم.

فهاهنا امور: امر اول اين است كه در درون هر كسي معارف الهي تعبيه شده و ذخيره شده است بر اساس آيات فطرت, بر اساس آيه ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[1] دوم اينكه بسياري از افراد وقتي به دنيا آمدند با امور دنيايي آشنا شدند آن فطرت فراموششان مي‌شود. سوم اينكه ما به وسيله انبياي الهي آياتي را به آنها نشان مي‌دهيم تا آن فطرتِ فراموش‌شده به ياد اينها بيفتد. چهارم اينكه كساني كه در برابر تذكره و يادآوري انبيا(عليهم السلام) قرار گرفتند دو دسته مخالف يكديگرند يك عده مؤمن‌اند كه به اين تذكره ترتيب اثر مي‌دهند يك عده كافر و منافق و مانند آن هستند كه رو برگردان‌اند

تبيين طوايف سه‌گانه مؤمنان با بهره از آيات محل بحث

آنها كه رو برگردان‌اند در آيه 22 شرحش خواهد آمد اما آنها كه به اين تذكره انبيا احترام مي‌گذارند آنها سه طايفه‌اند عده‌اي به ياد خدا كه بيفتند فوراً خضوع مي‌كنند هم قلباً خاشع و خاضع‌اند هم از نظر اعضا و جوارح به عبادت سرگرم مي‌شوند نه در درون آنها استكبار و خودخواهي است نه در بيرونِ تمرّد عملي دارند يعني در ظاهر و باطن, مؤمناً موحّداً به سر مي‌برند اينها مي‌توانند جزء اولياي الهي باشند. دسته دوم و سوم همين گروه كساني‌اند كه وقتي آيات الهي به آنها اطلاع داده شد يا «خوفاً من النار» اعمال عبادي را انجام مي‌دهند يا «شوقاً الي الجنّة» اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه از وجود مبارك امام صادق(عليه السلام) هم نقل شده است كه عابدان سه گروه‌اند يك عدّه «خوفاً من النار» عبادت مي‌كنند يك عده «شوقاً الي الجنّة» عبادت مي‌كنند يك عده «حباً لله» و «شكراً لله» عبادت مي‌كنند[2] مي‌تواند از همين دو آيه استفاده بشود در آيه اُوليٰ كه قرائتش باعث سجده واجب است فرمود مؤمنان راستين كساني‌اند وقتي به ياد الهي بيفتند يعني متذكِّر بشوند مذكّران الهي تذكرهٴ الهي باعث يادآوري اينها بشود اينها كساني‌اند كه فوراً در پيشگاه خدا سجده مي‌كنند (يك) و هيچ خوي خودخواهي هم در آنها نيست (دو) به فكر نجات از جهنم و طمع به بهشت نيستند بلكه «شوقاً الي الله» است «حبّاً لله» است «شكراً لله» است در آيه پانزده يعني همان آيه‌اي كه سجده واجب دارد اصلاً صحبت از خوف و طمع نيست فرمود اگر به ياد خدا بيفتند متذكّر الهي بشوند مُذكِّران الهي اينها را به ياد خدا متذكّر بكنند اينها فوراً به سجده مي‌افتند در حالي كه در درون آنها هيچ خودخواهي نيست ديگر سخن از «خوفاً من النار» يا «طمعاً في الجنّة» نيست اما در آيه شانزده اين است كه اينها نماز شب را به جا مي‌آورند شب‌زنده‌داري دارند و كمتر مي‌خوابند و بيشتر به عبادت مي‌پردازند و خداي خود را مي‌خوانند و مي‌خواهند ﴿خَوْفاً﴾ (يك) ﴿وَطَمَعاً﴾ (دو) اين خوف و طمع همان «خوفاً من النار» و «طمعاً في الجنّة» است اين براي دسته دوم و سوم است دسته اُوليٰ كه جزء اولياي الهي هستند به اين فكر كه از جهنم برهند و به بهشت برسند نيستند خيلي‌ها هستند نماز شب مي‌خوانند براي اينكه ثواب بيشتري ببرند اما آن گروه كه خَريري دارند به سجده مي‌افتند و هيچ استبكاري ندارند عبادت اينها «حبّاً لله» است «شكراً لله» است يقيناً ذات اقدس الهي به آنها پاداش برتر و بيشتري مي‌دهد.

لقاي الهي، پاداش ويژه و متعالي مخلصين در آخرت

پرسش:...پاسخ: منزلت اينها در بهشت محفوظ است در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «قمر» دارد كه اينها كه جزء متّقين كامل‌اند ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[3] اينها منزلتي دارند باغي دارند غُرف مبنيه‌اي دارند كه لذايذ جسمي اينها در آ‌نجا تأمين مي‌شود يك مرحله بالاترند كه ﴿عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند اين مقام برتر براي كسي كه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة» عبادت مي‌كند نيست, در آن باغ و غرف مبنيه و ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[4] هر سه دسته شريك‌اند از نظر لذايذ جسماني هر سه دسته شريك‌اند اما اين گروه كه ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اينها كساني‌اند كه «حباً لله» عبادت كردند «شكراً لله» عبادت كردند نه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة».

پرسش:...پاسخ: بله خب سه قسم است اما غايت را ذكر نكرده هيچ طمعي, هيچ علتي براي آنها ذكر نكرده چرا سجده مي‌كنند چرا تسبيح دارند چرا تحميد دارند چرا نمي‌خواهد خدا محبوب بالذّات است معبود بالذّات است مشكور بالذّات است آيه شانزده دارد كه ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ اما در آيه پانزده دارد اينها به سجده مي‌افتند تسبيح دارند تحميد دارند براي چيزي نيست خدا براي چيز نمي‌خواهد خودش محبوب بالذّات است مطلوب بالذّات است.

پرسش:... پاسخ: بله, صفاتش را ذات اقدس الهي به اينها خواهد داد ولي اينها طمع ندارند اينكه فرمود: «حبّاً لله» عبادت مي‌كنند «شكراً لله» عبادت مي‌كنند ادبِ عبادت‌كننده‌هاي كامل اقتضا مي‌كند كه چيزي نخواهند اما خب ذات اقدس الهي به همه اينها پاداش كريم مي‌دهد.

تفاوت اصناف اهل ايمان در عبادت خداي سبحان

بنابراين آنهايي كه «حباً لله» عبادت مي‌كنند «شكراً لله» تسبيح و تحميد دارند در درون آنها هيچ خودخواهي و غرور و مَنيّت نيست هم قلبشان طيّب و طاهر است هم اعضا و جوارحشان در تسبيح و تحميد و سجده است اما آيه شانزده درباره نماز شب خوانهاست و همچنين طبق برخي از نقلها مربوط به كساني است كه نماز عشاء را به جا مي آورند[5] زمخشري در كشاف نقل كرد ديگران هم نقل كردند هم از وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل شده است هم از وجود مبارك امام مجتبي(سلام الله عليه) نقل شده است كه اين ﴿تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ﴾ مربوط به نماز شب خوان‌هاست[6] مَضجع يعني خوابگاه, اينها از رختخواب فاصله مي‌گيرند تجافي مي‌كنند از رختخواب برمي‌خيزند در آيه هفده سورهٴ مباركهٴ «ذاريات» كه فرمود: ﴿كَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ﴾ هُجوع همان خواب است اينها شب كم مي‌خوابند و از رختخواب پهلو تهي مي‌كنند تجافي مي‌كنند چه اينكه از دار غرور هم تجافي دارند اين﴿تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِع﴾ هم مي تواند نسبت به نماز عشاء باشد هم مي تواند نسبت به نماز شب كه روايات وارده درباره نماز شب تقويت مي شود  اينها در عين حال كه اهل نماز شب‌اند خدا را مي‌خوانند يا خوفاً از عذاب او يا طمعاً در ثواب او, خب اينها دست دوم و سوم‌اند آنها كه براي چيزي خدا را عبادت نمي‌كنند دست اول‌اند اينكه از وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) سؤال ‌كردند كه اين مطلب كه شما فرموديد از كدام آيه استفاده كرديد حضرت پاسخشان را ‌داد[7] بر اساس همين جهت است.

مرتبه عالي و نازل اولياي الهي

از اينكه در آيه پانزده هيچ سخن از هدف و غايتي نيست براي اينكه ذات اقدس الهي مطلوب بالذّات است همه نعمت‌ها را ما از خدا داريم بايد در راه خدا صرف كنيم البته اين ﴿يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ ناظر به مرحله نازلهٴ اين اولياي الهي مي‌تواند باشد چون هر كسي مقرّب شد منزلت ابرار را هم يقيناً داراست اما ابرار منزلت مقرّبان را فاقدند اگر كسي به منزلت مقرّبين رسيد حتماً منزلت ابرار را داراست; يعني «خوفاً من النار» را داراست «شوقاً الي الجنّة» را داراست در مرحله پايين‌تر ولي در مرحله بالاتر «حبّاً لله» و «شكراً لله» عبادت مي‌كند.

انفاق همه جانبه مؤمنان

لذا در آيه شانزده فرمود هر چه خدا به اينها داد اينها در راه خدا صرف كردند اگر قلب بود جاي خضوع و خشوع الهي قرار دادند اگر اعضا و جوارح بود صرف عبادات او كردند اگر مسئله مال بود در راه او انفاق كردند ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾ چيزي خدا به آنها نداد كه آنها در راه خدا صرف نكنند لذا خداي سبحان همه اين خيرات آنها را پذيرفته اين‌چنين نيست كه حالا مسائل عبادي و شب‌زنده‌داريشان باشد مسائل انفاقشان نباشد اين آيه چون در مكه نازل شد و زكات واجب در مكه نبود اين ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ﴾ زكات مستحبي, صدقات, خيرات، مبرّات, آنها را مي‌تواند شامل بشود.

پاداش ناشناخته الهي به انفاق خالصانه مؤمنان

چيزي خدا به آنها نداد كه آنها در راه خدا صرف نكنند لذا خداي سبحان همه كارهاي قلبي و جوارحي آنها را پذيرفت به آنها چيزهايي را داد كه كسي نمي‌فهمد اينها مخفيانه براي خدا كار مي‌كردند چون كسي كه اهل نماز شب است غير از خودش كسي باخبر نيست اگر در خِفا خدا را عبادت مي‌كردند خداي سبحان هم براي اين گروه يك سلسله اموري را ذخيره كرده است كه از اَنظار و عقول خيلي‌ها مستور و مخفي است اين ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ﴾ كه نكره در سياق نفي است مفيد عموم است خيلي‌ها نمي‌دانند كه خدا براي شب‌زنده‌دارها چه چيزي ذخيره كرده است جزاي اينها مخفي است خيلي‌ها بي‌خبرند همان‌طوري كه كارهاي اينها مخفي بود خيلي‌ها بي‌خبر بودند لذا هم عبادات اينها را قبول كرد هم جزاي اينها مخفي است معلوم نيست كه خدا به اينها چه چيزي مي‌خواهد بدهد ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾.

تبيين معناي «قرة عين»

﴿قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾ هم قبلاً معنا شد كه يكي از معاني قُرّه و قارّ همان برودت و سردي است هواي گرم را مي‌گويند هواي حارّ و هواي خنك يا سرد را مي‌گويند هواي قارّ, هوا قارّ است يعني سرد است يكي از وجوه قرّةالعين اين است اشك هم دو قسم است اشك انسانِ غم‌ديده گرم است اشك سوزان است اشك انسان خوشحال اشك خنك است اينكه مي‌گويند «قَرَّتِ الأعين» چشم ما روشن يعني ما با آمدن شما خوشحال مي‌شويم (يك) اشك شوق بريزيم (دو) كه اين اشك, قرّه است يعني خنك است ما از خدا مي‌خواهيم كه اشك خنك از چشم ما بيايد يعني خوشحال بشويم اشك شوق بريزيم اين را مي‌گويند «قرّت الأعين» نه يعني چشم روشن, «قرّت الأعين» يعني حال شما طوري باشد كه چشم شما در اثر شوق, اشك خنك بريزد. چه وقت اين چشم اشك خنك مي‌ريزد وقتي كه محبوب خودش را ببيند وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در آن حديث معروف فرمود: «جعل قرّةُ عيني في الصلاة»[8] من در نماز اشك شوق مي‌ريزم نه اشك غم و گرم براي اينكه محبوبم را در نماز مي‌بينم آنكه وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود: «اٴ فأعبد ما لا أري»[9] يا «ما كنت أعبد ربّاً لم أره»[10] مي‌تواند هماهنگ با بيان نوراني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) باشد كه فرمود: «جعل قرّة عيني في الصلاة» من در نماز چشمم روشن مي‌شود و اشك شوق مي‌ريزم خيلي‌ها ممكن است اشك بريزند اما «خوفاً من النار» است يا «شوقاً الي الجنّة» اشك بريزند اما من چون معبودم را در نماز مي‌بينم اشك شوق مي‌ريزم اين ﴿قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾ هم مي‌تواند پاداش نماز شب‌خوان‌ها باشد چه اينكه ﴿قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾ هم برای وجود مبارك حضرت درباره نمازش بود.

فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ هر چه خدا به اينها داد اينها همه آنها را در راه ذات اقدس الهي مصرف كردند.

اقسام دوگانه انسان ، در بيان قرآن كريم

در اين قسمت‌ها فرمود مردم دو قسم‌اند اين بحث‌هايي كه در اين قسمت سورهٴ «سجده» است چون مبسوطاً در موارد فراوان گذشت مخصوصاً در سورهٴ مباركهٴ «روم» آيه 44 به بعد گذشت ديگر نيازي به بحث تفصيلي نيست در سورهٴ مباركهٴ «روم» اين بود كه وقتي قيامت فرا مي‌رسد ﴿يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ﴾ مُتصدِّع مي‌شوند متفرّق مي‌شوند مردم دو گروه‌اند ﴿مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ ٭ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾ مردم دو دسته مي‌شوند جزاي مؤمنين مشخص است جزاي كفار مشخص است آيات ديگري همين معنا را دارد كه آيات سورهٴ مباركهٴ «روم» بيان كرده در اينجا هم همان دو گروه را مشخص مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً﴾ مگر مي‌شود كه مؤمن با فاسق يكسان باشد هرگز مساوي نيستند.

شأن نزول آيه شانزدهم سوره «سجده»

 كشاف نقل مي‌كند كه در جريان جنگ بدر وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) با وليد روبه‌رو شد او گفت كه تو نوجواني و من بزرگ‌تر از تو هستم من شجاع‌تر از تو هستم من گوياتر از تو هستم بنا كرد از خود تعريف كردن وجود مبارك حضرت امير فرمود: «اُسكت فإنّك فاسقٌ»[11] در برابر او, اين آيه نازل شد كه هم شامل وجود مبارك حضرت امير و آن كافر مي‌شود و هم شامل همه مؤمنان و همه كفار مي‌شود اين را زمخشري در كشاف نقل كرده در طرق ما هم هست.[12]

تعبير آيه نوزدهم، نشان‌گر دوام حضور مؤمنان در بهشت

﴿أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَي[13] خداي سبحان گاهي به يك انسان مي‌گويد ﴿اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ﴾ خب اين معلوم نيست كه دائمي باشد يا موقّت, اگر دائمي بود مي‌فرمود «لكما الجنّة» اما چون فرمود: ﴿اسْكُنْ﴾ خب اگر بعداً فرمود از جنّت خارج بشويد منافاتي با ﴿اسْكُنْ﴾ ندارد اما در اين‌گونه از موارد دارد بهشت براي اينهاست نه به اينها بگويد در بهشت ساكن باشيد ديگر جا براي خروج نيست اگر مي‌فرمود «اسكنوا في الجنّة» ممكن بود منقطع‌الآخر باشد اما وقتي مي‌فرمايد: ﴿فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَي﴾ بهشت جاي اينهاست بهشت براي اينهاست خب معلوم مي‌شود مأوا بودن, مقرّ بودن بهشت براي اينها دائمي است

مراتب جزاي مؤمنان در بهشت

تازه فرمود اين نُزُل است مهمان كه وارد مي‌شود اگر مثلاً كسي را براي ظهر دعوت كردند اول كه وارد مي‌شود با شربت يا چايي, يك مختصر پذيرايي مي‌شود تا بعد پذيرايي اصلي, اين اوّلين پذيرايي را كه از مهمان مي‌كنند را مي‌گويند نُزُل, مي‌فرمايد اين ﴿جَنَّاتُ الْمَأْوَي﴾ تازه نُزُل است اين پيش‌پذيرايي است حالا بعدها چه خواهد داد چه خواهد شد خدا مي‌داند ﴿فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَي نُزُلاً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ پايانش هم همان ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾ خواهد بود يا ﴿عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ كه براي ديگران قابل فهم نيست اين اوّلين پذيرايي‌اش اين است كه اين باغ‌ها را در اختيارشان قرار مي‌دهند غرف مبنيّه هست ﴿وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّي﴾ هست, ﴿أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ﴾ هست, ﴿أَنْهَارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ[14] است و امثال ذلك.

عذاب دائم و تخدير ناپذير دوزخيان

﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ﴾ در دنيا ممكن است يك وقت انسان مدتي گرفتار عذاب بشود اين عذاب براي او عادي مي‌شود ببينيد به تعبير جناب فخررازي اينها كه دستشان را گذاشتند در آب سرد خب آب كه سرد باشد اينها متأثّر مي‌شوند متأذّي مي‌شوند بعد كم كم دستشان كه كَرْخت شد به اصطلاح تخدير شد ديگر آن درد را حس نمي‌كنند[15] فرمود قيامت اين‌طور نيست كه حالا اگر چند سال بمانند تخدير بشوند عذاب را حس نكنند اينها ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ[16] هست اين آيه هم قبلاً گذشت كه هر وقت بخواهند از شدت عذاب فرار كنند اينها را دوباره برمي‌گردانند[17] معلوم مي‌شود درد هست عذاب هست اين‌طور نيست كه تخدير بشوند ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا﴾ در آيات قبلي داشت ﴿مِنْ غَمٍّ﴾ اينجا ديگر ﴿مِنْ غَمٍّ[18] ندارد ﴿أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ﴾ شما باور نمي‌كرديد تكذيب مي‌كرديد.

تعبير لطيف قرآن در تفاوت عذاب دنيا و آخرت

بعد فرمود هاهنا امورٌ أربعه: چهار چيز است كه ما دو چيز را مي‌گوييم يكي اينكه ما يك عذاب كوچك داريم يك عذاب بزرگ يكي اينكه ما يك عذاب نزديك داريم يك عذاب دور. عذاب دنيا هم نزديك است هم نسبت به عذاب قيامت كوچك, عذاب قيامت هم بزرگ است هم نسبت به دنيا دور در مقام تخويف و انذار و ترساندن از كوچك بودن عذاب نام نمي‌برند از دور بودن عذاب نام نمي‌برند در بين امور چهارگانه همين دو را ذكر مي‌كنند يكي نزديك يكي بزرگ, يكي نزديك‌تر يكي بزرگ‌تر اما آنكه نزديك‌تر است كوچك‌تر است كوچكي‌اش ذكر نمي‌شود آنكه بزرگ‌تر است دورتر است دور بودنش ذكر نمي‌شود اين چهار امر را انتخاب كردند دوتا كه لازم بود و كارآمد بود را ذكر فرمود, ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي﴾ عذاب دنيا نسبت به عذاب آخرت دو خصوصيت دارد يكي اينكه نزديك است دُنو يعني نزديكي, نزديك است يكي اينكه كوچك‌تر هم هست محدودتر هم هست. عذاب قيامت دو خصوصيت دارد يكي اينكه بزرگ‌تر است يكي اينكه دورتر است در اين دو صفتي كه براي عذاب دنياست آن كوچك بودنش را ذكر نفرمود آن نزديك‌تر بودنش را ذكر كرد درباره عذاب قيامت آن دورتر بودنش را ذكر نفرمود بزرگ‌تر بودنش را ذكر كرد ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ﴾ يعني قبل از آن, نه اينكه عذاب اكبر نمي‌چشانيم يعني غير از آن, نه با عدم آن.

سرّ عذاب دنيوي تبهكاران

اين عذاب ادنا (يعني دنيا) يعني مقداري ما اينها را به عذاب نزديك و نزديك‌تر معذّب مي‌كنيم ﴿لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ براي اينكه برگردند توبه كنند انابه كنند يك مقدار ما اينها را فشار مي‌آوريم كه متنبّه بشوند اگر در زماني كه اختيار بود متنبّه شدند كه بسيار خوب مورد قبول است

پذيرفته نشدن ايمان غيراختياري و ايمان بدون عمل صالح

اما اگر به آن حالت خطر رسيدند نظير فرعون كه حالا در آب دارد غرق مي‌شود دست و پا مي‌زند حالا مي‌گويد من ايمان آوردم در آن ظرف, ايمان مقبول نيست چه اينكه در ظرف احتضار هم ايمان مقبول نيست. بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «انعام» اين بود چند آيه مانده تا پايان سورهٴ «انعام» در آيه 158 به اين صورت فرمود, فرمود: ﴿إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلاَئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ﴾ كه همان حالت احتضار يا حالت اضطرار زمان مرگ باشد ﴿لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ مثل فرعون, فرعون قبلاً ايمان نياورد آن لحظه كه خواست ايمان بياورد اين ايمانش نافع نيست ﴿لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا﴾ در آن لحظه‌اي كه آيات الهي آمد كه ﴿لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ قبلاً در حال اختيار ايمان نياورد الآن در حال اضطرار ايمان مي‌آورد اين ايمان اثر ندارد يا نه, قبلاً ايمان آورد يعني اصلِ دين را پذيرفت ولي كاري انجام نداد ﴿لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ﴾ اين ﴿كَسَبَتْ﴾ عطف بر ﴿آمَنَتْ﴾ است يعني «لم تكن كسبت في ايمانها خيرا» ايمان آورد ولي كاري انجام نداد عبادتي, اركان ديني, فروع ديني, اينها را هيچ انجام نداد اينها در آن لحظه رنج مي‌برند چيزي عايدشان نمي‌شود اين دو گروه در زحمت‌اند.

تشابه آيات 107 تا 109 سوره «اسراء» با آيات پانزدهم و شانزدهم محل بحث

در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» مسئله به سجده افتادن مردان الهي ذكر شده است فرمود: ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا﴾ به افراد تبهكار مي‌فرمايد شما ايمان بياوريد يا نياوريد براي ما فرقي نمي‌كند ولي مردان الهي وقتي به ياد حق افتادند اهل ايمان و سجده و تسبيح‌اند ﴿إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَي عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً ٭ وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ٭ وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً﴾ اين خشوع قلبي اينها اين اعمال ظاهري اينها نه «خوفاً من النار» است نه «شوقاً الي الجنّة» اين آيات 107 و 108 و 109 سورهٴ مباركهٴ «اسراء» مشابه همين آيات پانزده و شانزده سورهٴ مباركهٴ «سجده» است كه محلّ بحث است مخصوصاً آيه پانزدهم. بنابراين در دنيا يك مقدار عذاب را ذات اقدس الهي مي‌چشاند تا اينها توبه كنند اگر توبه نكردند آن روز هيچ اثري و نفعي براي اينها نيست.

تذكره انبيا در برابر نسيان انسان و اشاره قرآن به ظالم‌ترين انسانها

در قبال اين مردان الهي, كساني‌اند كه وقتي آيات الهي براي اينها بازگو شد و اينها متذكّر شدند به جاي تنبّه, رو برگردان‌اند ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ﴾ تذكره مسبوق به نسيان است (يك) نسيان مسبوق به علم است (دو) علم با همان ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ حاصل شده است (سه) يعني انسان با سرمايه معرفت ديني خلق شد بعد فراموشش مي‌شود بعد انبيا تذكره مي‌دهند ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ[19] اين است ﴿لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ[20] اين است و مانند آن. فرمود: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ﴾ در برابر آن مردان الهي كه فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُم﴾ بعد فرمود پاداش اينها بهشت است و مانند آن, در برابر اين مجرمين فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سيّئات أعمالنا».

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 

[1] . سورهٴ شمس, آيهٴ 8 .

[2] . ر.ک: الکافی، ج2، ص 84؛ ر.ک: نهج البلاغة، حکمت 237.

[3] . سورهٴ قمر, آيات54 و 55 .

[4] . سورهٴ آل عمران, آيهٴ 15.

. الجامع لاٴحكام القرآن ، ج 14 ، ص 100[5]

[6] . الکشاف، ج3، ص 511 ؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص100.

[7] . الكافي, ج1, ص60.

[8] . الکافی، ج5، ص321.

[9] . نهجالبلاغة، عنوان خطبه 179.

[10] . الکافی، ج1، ص98 و 138.

[11] . الكشاف, ج3, ص514.

[12] . تفسير فرات الكوفي, ص328 و 329; تفسير القمي, ج2, ص170.

[13] . سورهٴ بقرة، آيهٴ 35، سورهٴ اعراف، آيهٴ 19.

[14] . سورهٴ محمد، آيهٴ 15.

[15] . التفسيرالكبير, ج25, ص148.

[16] . سورهٴ نساء، آيهٴ 56.

[17] . سورهٴ حج, آيهٴ 22.

[18] . سورهٴ حج، آيهٴ 22.

[19] . سورهٴ غاشيه، آيهٴ 21.

[20] . سورهٴ قمر، آيات 17و22و32و40.

​​​​​​​


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق