اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (187)﴾
رفع ابهام از معناي خيط ابيض و اسود
در بيان بعضي از احكام روزه مسئله نكاح و مسئله اكل و شرب را بيان فرمود. مسئله نكاح گذشت؛ درباره اكل و شرب فرمود: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الفَجْرِ﴾، وقتي اين كريمه نازل شد بعضيها نقل كردند دو نخ سفيد و سياه را كنار هم قرار داده بودند و اينقدر غذا ميخوردند و يا آب مينوشيدند كه اينها از همديگر ممتاز باشند. عديبن حاتم به رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: من تا نزديك طلوع آفتاب هر چه نگاه ميكردم ميديدم فرقي بين نخ سفيد و نخ سياه نيست؛ آن وقت كه در خانهها برق نبود تا به وسيله نورهاي ديگر نخها از هم امتياز پيدا كنند. به حضرت عرض كرد: من نخ سفيد و نخ سياه را گرفتم و ديدم مثلاً تا نزديكهاي طلوع آفتاب اينها از هم امتياز پيدا نكردند، حضرت لبخندي زد فرمود: منظور آن خيط اسود و خيط ابيض ليل و نهار است؛ نه دو نخ عادي[1]
مشابه اين بيان را عبدالقاهر هم در اسرار البلاغه ظاهراً نقل ميكند كه بعضيها كه به آن نكات ادبي توجه نكردند خيال ميكردند كه منظور از اين دو نخ همين نخ عادي است[2] و مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) در بحار الانوار، جلد نود و سوم طبع جديد از دعائم الاسلام نقل ميكند كه وقتي اين جمله نازل شد ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الخَيْطِ الأَسْوَدِ﴾، مردم دو نخ سفيد و سياه را در منزل نگه ميداشتند و نگاه ميكردند ببينند كه از يكديگر امتياز پيدا ميكنند يا نه «ولا يزالون يأكلون و يشربون حتي يتبين لهم الخيط البيض من الخيط الاسود»، آنگاه «بين الله ما اراد بذلك فقال: ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾»[3] بعداً اين كلمه ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾ نازل شده است. اگر اين سخن و اين حديث درست باشد حتماً ناظر به قبل از ماه مبارك رمضان است و در خود متنِ اين حديث هم پيداست كه اين سندش تام نيست و معتبر نيست، براي اينكه اين تأخير بيان از وقت حاجت است، لذا مرحوم امين الاسلام در مجمع وقتي به اين جريان اشاره ميكند يا اصلاً اين قضيه را نقل نميكند يا ديگران كه اشاره ميكنند ميگويند حتماً اين مربوط به قبل از ماه مبارك رمضان است وگرنه در ماه مبارك رمضان اگر اين قدر غذا ميخوردند كه تا اين نخ سفيد از نخ سياه ممتاز باشد و بعداً كلمه ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾ نازل شده باشد، اين تأخير بيان از وقت حاجت است و چون تأخير بيان از وقت حاجت روا نيست، پيداست كه اين قضيه يا اصلاً درست نيست يا اگر هم درست باشد مربوط به قبل از ماه مبارك رمضان است، آن هم ناظر به برخي از افراد كه آشنا به اصطلاح رايج عرب آن روز نبودند، وگرنه آنچه كه پيش خود عرب، مسلم بود همان بود كه در اشعار و غير اشعار نام ميبردند و از فجر به عنوان «خيط ابيض» ياد ميكردند كه از «خيط اسودِ ليل» جدا ميشود و در اشعارشان هم اين معنا آمده است.
پرسش ...
پاسخ: اگر هم روشن نبوده، ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾ روشن كرده است.
بالاخره اين كلمه ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾ ديگر جا براي هيچ ابهامي نميگذارد. منظور آن است كه اين ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾ با ساير جملهها يكجا نازل شد بعد نازل نشد.
اگر چنانچه در خود اين كريمه توجه بشود، معلوم ميشود كه با هم نازل شده است. هرگز ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾ به تنهايي به عنوان متعلق يك فعل جداگانه نازل نميشود كه جبرئيل بيايد بگويد ﴿مِنَ الفَجْرِ﴾.
پرسش ...
پاسخ: رواجش با اشعار عرب است. استعمال شعرا بالأخره معلوم ميكند يك لغت رايجي است و اگر ديگري معناي لغت را نميداند به اهل علم مراجعه ميكند. يك اصطلاح خاصي است و قرآن هم به زبان و فرهنگ عرب فصيح نازل شده است و عرب فصيح هم در اشعارش اين كلمات را به كار ميبرد. ميگفت وقتي خيط ظاهر شد؛ يعني اول فجر.
بساطت و استمرار روزه
مطلب بعدي آن است كه فرمود: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾
در مسئله شب فرمود: پايان روزه گرفتن تبيّن خيط ابيض و اسود نيست، فراگيري شب است؛ تا شب فرا برسد، لذا وقتي حمره مشرقيه از كرانه شرق رخت بربست و به قمة الرأس آمد و رد شد انسان در شب قرار گرفت؛ هم وقت نماز هست و هم وقت افطار: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾، از اينكه فرمود ﴿أَتِمُّوا﴾ معلوم ميشود صوم يك عمل وُحداني است كه از فجر صادق شروع ميشود تا به شب و نيتِ قطع يا قاطع در هر دو حال مضر است، چون يك عمل است و اين هم عبادي است در آن نيت معتبر است: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾ و چون در مقام تحديد است، غايت مفهوم دارد، وقتي شب فرا رسيد كسي حق ندارد نيت روزه بكند. همانطور كه حق ندارد قبل از فجر نيت روزه بكند، بعد از زمان روز و فرا رسيدن شب هم كسي حق ندارد نيت روزه كند، چون روزه عبادت است و عبادت را بايد شارع مشخص كند و حدّ اين عبادت را هم از بامداد تا شامگاه مشخص كرد، كم كردن جزيي از اجزاي اين عبادت يا افزودن شيئي از خارج به اين عبادت در هر دو حال تشريح است. اگر كسي بگويد من روزه ميگيرم از اول بامداد تا نيمي از شبرفته، اين تشريع است. ممكن است تا نيمي از شب رفته چيزي نخورد ولي نبايد آن را در نيت داخل كند كه در صومِ وصال ملاحظه فرموديد؛ ممكن است كسي افطار نكند سحري هم نخورد، روزه هر دو روز او صحيح باشد ولي اگر كسي بخواهد اين نخوردن را و اين امساك شب را جزء نيت روزه قرار بدهد، بگويد من از الآن روزه ميگيرم تا 48 ساعت؛ اين روزه هر دو روزش باطل است.
بنابراين اگر غايت در موارد ديگر مفهوم نداشته باشد در خصوصِ اين كريمه مفهوم دارد، براي اينكه در مقام بيان حد است و چون در مقام بيان حد است مفهوم دارد. پس نميشود گفت: اين آيه نسبت به روزه شب ساكت است و اگر كسي پاسي از شب را روزهدار بود، بايد منعش را از طريق ديگر استفاده كرد؛ اين چنين نيست، بلكه منع او را از همين آيه ميتوان استفاده كرد؛ مثل اينكه اگر نماز چهار ركعتي را كسي پنج ركعت بخواند كل عبادتش باطل است، چون تشريع است و عبادت قابل تشريع نيست، امر قربي است. صوم هم اينچنين است، از اينكه فرمود: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾ يعني بعد از فرارسيدن شب ديگر روزه نيست و اگر كسي بخواهد نيت امساك كند به عنوان صوم، كل عبادت او باطل است.
پرسش ...
پاسخ: اينجا كه به همين موارد خود آنها مثال ميزند و ميگويند: در مسأله ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾ خرج بالدليل. عدهاي ميگويند: غايت داخل در مغيّا نيست آنها هم به همين آيه استدلال ميكنند و آنها كه ميگويند غايت داخل در مغيّا است، جواب ميدهند از اين آيه كه خرج بالدليل. در خصوص ﴿أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾ همه قائلاند به اينكه شب داخل در روزه نيست.
مقدمه علمي و وجودي
مسئله بعدي آن است كه گاهي انسان در اول روزه گاهي هم در آخر روزه مقداري امساك ميكند براي اينكه يقين داشته باشد كه همه وقت را روزه گرفت. يك مقدمه علمي است و يك مقدمه وجودي. مقدمه علمي آن است كه اصل مسئله براي او روشن نيست، موضوع براي او روشن نيست لذا احتياط ميكند؛ مثل كسي كه قبله را نميداند به چهار سمت نماز ميخواند. قبله يك سمت واقعي است، نماز خواندن به سمت قبله توقف ندارد كه به جهات ديگر كسي نماز بخواند ولي اگر كسي متحيّر بود و قبله را نشناخت، براي اينكه علم پيدا كند به استقبال در صلات چهار طرف نماز ميخواند. اين تكرار و احتياط مقدمه علمي است. گاهي مقدمه علمي نيست مقدمه وجودي است؛ مثل اينكه انسان آرنج را در هنگام وضو ميداند كه آرنج كجا است بازو كجاست ساعد كجا است همه خصوصيات را ميداند؛ بين مرفق و ساعد با مرفق و عضد اشتباهي نيست ولي براي اينكه جزم پيدا كند از مرفق شست مقداري بالاتر را ميشويد تا جزم پيدا كند به اينكه ابتدايِ عضو وضو شسته شده باشد. اين را ميگويند مقدمه وجودي؛ نه مقدمه علمي، چون مرفق معلوم است و عضد هم مشخص. پس مقدمه گاهي علمي است، گاهي وجودي است. در مسئله ليل و نهار اين چنين است. ليل مشخص است، فجر مشخص است [و] ابهامي در آغاز و انجام روزه نيست ولي وجوداً اگر كسي بخواهد جزم پيدا كند كه هم در طرف اول [و] هم در طرف آخر كلّ روز را روزه گرفت لحظهاي قبل از فجر و لحظهاي بعد از ليل امساك ميكند تا جزم داشته باشد به اينكه در كل روز روزه گرفت كه آن مقدمه وجوبي است و نه مقدمه علمي: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾.
پرسش ...
پاسخ: ليل همان است كه طبق اين رواياتي كه معمول بها است؛ گر چه بيضعف نيست ولي اكثري به او عمل كردند، «همان زوال حمره مشرقيه است از قمة الرّأس»؛ وقتي كه از بالاي سر اين حمره رخت بر بست ديگر شب است؛ هم ميشود نماز مغرب خواند و هم ميشود افطار كرد.
پرسش ...
پاسخ: بسيار خوب چون معيارش تحديد شرعي است ديگر. شارع فرمود: شب و روايت هم مشخص كرد به اينكه زوال حمره مشرقيه است. اين زوال حمره مشرقيه اماره است از غروب.
پرسش ...
پاسخ: آنها كه صحرانشيناند و گرفتار اين ساختمانها و امثال ذلك نيستند با افق مأنوسند و خوب هم تشخيص ميدهند. خب، نرفت به دنبالش اگر برود آسان است. به طوري هست كه تشخيص بدهند اما بايد بروند به دنبالش ديگر.
مانعيت آميزش در حال اعتكاف
ـ حرمت آميزش از سه جهت
در ادامه آيه فرمود: ﴿وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ﴾ گرچه بحث در صوم بود ولي چون اعتكاف مشروط به روزه گرفتن است و حكم اعتكاف با حكم روزه فرق دارد، لذا فرمود: گرچه در روزه گرفتن ليله صيام نكاح جايز است ولي در حالت اعتكاف نكاح جايز نيست؛ چه شب و چه روز. در اعتكاف سه جهت است براي حرمت نكاح: يكي اينكه اعتكاف در مسجد است و نكاح در مسجد محرم است؛ اين «و سدّ الابواب إلاّ بابه»[4] كه حضرت امير(سلام الله عليه) معصوم مستثني شد؛ يكي اينكه اعتكاف مشروط به روزه گرفتن است و در حالت روزه نكاح صحيح نيست؛ سوم خود اعتكاف مشروط به طهارت است و اين نكاح مانع است[5]. آن دو تا ممكن است كه گاهي باشند و گاهي نباشند وقتي هم كه هستند ممكن است اثر نكنند و اما اين مانع سوم يقيناً مؤثر است.
بيان ذلك اين است كه اعتكاف مشروط به روزه است و روزه در روز است؛ نه در شب [و] اعتكاف در تمام مدت سه روز در سه شبانه روز است پس اگر مانع نكاح روزه باشد، چون شب روزه نيست اين مانع بر طرف شده است. اما آن ديگري مانع ديگر كه مسجد است انساني كه معتكف است در تمام اين سه شبانه روز در مسجد است ولي براي ضرورت ميتواند از مسجد خارج بشود. اگر براي تجديد وضو يا قضاي حاجت يا براي ضرورت ديگر از مسجد خارج شد، هنوز معتكف است و اگر در همان حالت ضرورت به نكاح مبتلا شد، پس اين مانع مسجدي در آنجا وجود ندارد؛ گرچه به قصد ضرورت بيرون رفت. اگر به رفث و نكاح مبتلا شد، اين مانع وجود ندارد. پس مانع اول و مانع دوم مانع مستمر نيست؛ مضافاً به اينكه: آن وقتي هم كه مانع دوم ـ يعني نكاح در مسجد ـ دوم وجود دارد، اگر كسي در مسجد مبتلا به رفث و نكاح شد، گرچه معصيت كرد ولي عبادت او و اعتكاف او صحيح است. چرا، چون اين نهي به خارج خورده؛ نه به خود اعتكاف. اگر حرمت نكاح و حرمت رفث به لحاظ مكان باشد، چون اين نهي خارج از عبادت و خارج از عبادت تعلق گرفت، بنابراين كاري به صحت اعتكاف ندارد.
ـ تعلق نهي، به مباشرت در حال اعتكاف
عمده در مسئله اعتكاف آن مانع سوم است كه خود اعتكاف ممنوع به نكاح است؛ مشروط به طهارت است.
و از اينكه فرمود: ﴿وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ﴾ چون نهي به خودِ عبادت و امر عبادي تعلق گرفته است از او مانعيت انتزاع ميشود. در حال اعتكاف نكاح نكنيد؛ يعني اين گذشته از منع تكليفي، منع وضعي هم دارد. اگر گفتند در اين حال آن كار قدغن است؛ يعني آن كار مانع اين عمل است و اگر ما در منع تكليفي او شك كنيم در منع وضعي او ترديد نداريم، زيرا ظاهر اينگونه از نواهي چه به مركب ذي اجزاء و شرايط متوجه ميشود از او انتظار مانعيت و حكم وضعي خواهد شد. اگر گفتند شما در حال اعتكاف نكاح نكنيد؛ يعني نكاح مانع صحت اعتكاف است: ﴿وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ﴾.
پرسش ...
پاسخ: آن قسمها كه عبادت نيست؛ آن قسم اول كه مانع خارجي برطرف ميشود؛ مثلاً شب، شب كه روزه نيست. يا وقتي از مسجد بيرون آمده كه ديگر در مسجد نيست، چون بودن در مسجد كه ديگر جزء عبادات نيست تا بگوييم اگر كسي در مسجد بود و مبتلا به نكاح شد، عباداتش باطل باشد. اين عمل نظير «لا يجوز الصلاة في شعرِ و وَبَرِ ما لا يؤكَلُ لَحْمُهُ ...»[6] است، لذا نماز در لباس غصبي را بعضي گفتند گر چه حرام است ولي نماز صحيح است. ولي نماز در اجزاء «ما لا يؤكل لحمه» را همه گفتند باطل است؛ يعني اگر جزئي از اجزاي لباس، موي يك حرام گوشت باشد، پشم يا مو يا كرك يك حيوانِ حرام گوشت باشد، خب، اين نماز در كل باطل است. چرا؟ چون در خصوص اين دليل آمده و از او مانعيت استفاده ميشود كه «لا يجوز الصلاة في شعرِ و وَبَرِ ما لا يؤكل لحمُه»، اما در لباس غصبي كه دليل نيامده كه «لاتصل في المغصوب». اين را از باب اجتماع امر و نهي ميگويند. آنها كه قائل به اجتماع امر و نهياند ميگويند نماز در لباس غصبي در حالي كه معصيت است، صحيح است. نماز در مكان غصبي در حالي كه معصيت است، صحيح است. آنها كه قائل به اجتماع امر و نهي نيستند و جانب نهي را مقدم ميدارند ميگويند نماز در لباس غصبي باطل است؛ چنان كه حرام است. نماز در مكان غصبي باطل است؛ چنان كه حرام است.
پرسش ...
پاسخ: جوازيها ميگويند: تعدد جهت، موضوع را متعدد كرد. قصد قربت براي صلات است و آن عمل حرام را انجام ميدهند.
بنابراين در مسئله اعتكاف نكاح گذشته از حكم تكليفي؛ حكم وضعي را هم دارد. خود اعتكاف از آن جهت كه اعتكاف است ممنوع به نكاح خواهد بود.
مكان برگزاري اعتكاف
مطلب بعدي آن است كه مكان اعتكاف را آيه مشخص نكرد نفرمود شرط اعتكاف مسجد است. فرمود: وقتي كه در مسجدها اعتكاف ميكنيد، نكاح نكنيد. اين معنايش آن نيست كه اعتكاف در غير مسجد صحيح نيست. اگر ميفرمود به اينكه اعتكاف در مسجد است يا اعتكاف در غير مسجد نيست، لسان نفي يا اثبات داشته باشد كه از او شرطيت استفاده بشود اين دلالتش روشن است. اما اگر بفرمايد مادامي كه در مسجد اعتكاف كرديد نكاح نكنيد، اين معنايش اين نيست كه اعتكاف مشروط به مسجد است و اينكه اعتكاف بايد در مسجد باشد اين از دليل خاص در روايات خارجي استفاده ميشود نه از اين آيهٴ. چون از اين آيه استفاده نميشود بنابراين نميتوان گفت به اينكه چون ﴿المَسَاجِدِ﴾ جمع محلي به «الف و لام» است بنابراين ميشود اعتكاف را در هر مسجدي برگزار كرد[7]. اصلاً اين ناظر به شرطيت و اينكه اعتكاف بايد در مسجد باشد نيست.
ـ مكان اعتكاف در روايات
و از نظر روايات ميشود به خوبي استفاده كرد كه اعتكاف در هر مسجد جامعي كه نماز جماعت صحيح در او خوانده شد روا است. مرحوم امينالاسلام در مجمع ملاحظه فرموديد، ميفرمايد: اعتكاف پيش ما جز در اين چهار مسجد نيست؛ يعني مسجدالحرام، مسجدالنبي و مسجد جامع كوفه و بصره[8]. اين مواردي كه امام معصوم در او نماز خوانده است و بعضيها هم مسجد مدائن را اضافه كردند. اولاً، از اينكه ايشان فرمود: «لا يصح عندنا»، مشعر به دعواي اتفاق است در حاليكه «عندنا» اينچنين نيست. پيش اماميه هم دو قول است: عدهاي معتقد هستند به اينكه اعتكاف فقط در اين چهار مسجد است[9]، عده ديگر هم قائلاند به اينكه در هر مسجد جامعي كه در او نماز جماعتِ صحيح خوانده شده است اعتكاف روا است[10]. ثانياً، روايات مسئله هم قول ايشان را تأييد نميكند. پس اينكه ايشان فرمودند «و الاعتكاف لا يصح عندنا إلاّ في احد المساجد الاربعه»، اين فرمايش ناتمام است. روايات را در تفسير شريف نور الثقلين ملاحظه بفرماييد، ذيل همين آيه ﴿لاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ﴾.
روايت اولي اين است كه امام صادق(سلام الله عليه) سوال ميكنند كه «ما تقول في لاعتكاف ببغداد في بعض مساجدها»؛ سؤال ميكنند كه در بعضي از مساجد بغداد ميتوان اعتكاف كرد يا نه؟ حضرت طبق اين نقل فرمود: «لا اعتكاف إلاّ في مسجد جماعة قد صلّي فيه امامٌ عدل بصلاة جماعةً»[11]؛ فرمود: اصل كلي اين است كه اعتكاف صحيح نيست مگر در يك مسجدي كه امام عادل نماز جماعت صحيح خوانده باشد. اين يك اصل كلي است.
پرسش ...
پاسخ: امام معصوم نيست، «قد صلّي فيه امام عدل بصلاة جماعةً». نه امام عدل است، امام عادل؛ نه امام معصوم.
«و لابأس أن يعتكف في مسجد الكوفه و البصرة و مسجد المدينة و مسجد مكة»[12]، در اين چهار مسجد بحثي نيست براي اينكه امام معصوم نماز خواند اينها از باب ذكر خاص بعد از عام است به عنوان تمثيل است؛ نه به عنوان تعيين. اصل اعتكاف مربوط به مسجدي است كه در او يك امام عادل نماز جماعت صحيح خوانده باشد.
چرا فرمود: «لا بأس»، آن صدر كه يك قانون كلي بيان فرمود، اين به عنوان نمونه است به جهت اهميت و شهرتشان.
لابأس كه آن حصر و قانون كلي را نفي نميكند.
روايت دوم عن ابي عبدالله(عليه السلام) است
كه «لا اعتكاف إلاّ في العشرين من شهر رمضان و قال: ان علياً(عليه السلام) كان يقول: لا علي الاعتكاف إلاّ في المسجد الحرام او مسجد الرسول او مسجد جامع و لا ينبغي للمعتكف أن يخرج من المسجد إلاّ لحاجة لابدّ منها ثم لا يجلس حتي يرجع و المرأة مثل ذلك»[13]؛ از اينكه فرمود اعتكاف نيست مگر در مسجد حرام مسجد مكه يا در مسجد مدينه يا در مسجد جامع يك اصل كلي است. اين مسجد جامع؛ يعني هر مسجدي كه در او نماز جماعتِ صحيح خوانده بشود و يكي از شرايط صحتِ جماعت هم داشتن امام عادل است. اين اصل كلي است. اين هم كه در ذيل فرمود «و المرأة مثل ذلك» براي دفع توهم بعضيها است كه از عامه اينچنين نظر دادند گفتند: زن ميتواند در خانه معتكف بشود[14]، از باب «مسجد المراة بيتها». طبق آن توهم خيال كردند كه زن ميتواند در خانه معتكف بشود. حضرت فرمود: نه زن و مرد در مسئله اعتكاف يكسانند.
پرسش ...
پاسخ: نه، روايت اول اين بود كه «لا بأس أن يعتكف في مسجد الكوفة والبصرة و مسجد المدينة و مسجد مكة»[15] روايت دوم اين است كه «لا ادي الاعتكاف إلاّ في المسجدالحرام او مسجدالرسول او مسجدٍ جامعٍ»[16]
روايت بعدي آن است كه از امام صادق(سلام الله عليه) سوال كردند «سئل عن الاعتكاف؟ قال: لا يصلح الاعتكاف إلاّ في المسجد الحرام أو مسجدالرسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) أو مسجد الكوفة او مسجد جماعةٍ»[17]؛ اطلاق اين «مسجد جماعة» مقيد است به آن «صلّي فيه امام العدل»، پس هر مسجدي كه در او نماز جماعت خوانده شد نميشود ولو از ديگران باشد. يك مسجد جامعي كه نمازِ جماعت صحيحِ در آن خوانده شده باشد. «و تصوموا ما دمت معتكفا»[18]؛ از خود قرآن استفاده نميشود كه اعتكاف مشروط به روزه است ولي از روايت استفاده ميشود. خب، طبق اين روايات كه نوع محققين هم عمل كردهاند؛ محقق در شرايع فتوا داد، از متأخرين مرحوم سيد و ساير اساتيد و بزرگان هم فتوا دادند، اعتكاف انحصاري به مساجد چهارگانه ندارد در هر مسجدِ جامعي كه نماز جماعت صحيح در او خوانده ميشود، اعتكاف روا است، پس اينكه مرحوم امين الاسلام فرمود: «لا يصحوا عندنا»[19]، دو تا اشكال دارد: يكي اينكه نقل ناروا است، براي اينكه اماميه دو قول دارد؛ يكي اينكه منتخب ايشان ناصواب است، براي اينكه أقوي آن است كه در غير مساجد چهارگانه هم اعتكاف صحيح است.
رعايت حدود الهي
آنگاه در ذيل اين آيه محل بحث خداي سبحان فرمود: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ﴾؛ يعني آنچه كه در مسئلهٴ روزه، در مسئلهٴ اكل و شرب، در مسئله نكاح و رفث، در مسئله اعتكاف و مانند آن ذكر شده است، حدود الهي است [و] شما نزديك اين حدود الهي نرويد؛ ﴿لاَ تَقْرَبُوهَا﴾ غير از «لا تفعلوا» است. وقتي عمل، ممكن است انگيزهاي در انسان ايجاد كند و انسان مصمم نباشد در برابر آن انگيزه بايستد، تعبير «و لا تقربوا» است؛ نظير اينكه فرمود: نزديك مال يتيم نشويد، براي اينكه مال است و شما هم كه علاقه شديد به مال داريد: ﴿وَتُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾[20] آن هم كه سرپرست ندارد؛ هم از اين طرف اقتضا است و هم از آن طرف مانع نيست، مبتلا به مال يتيم ميشويد، ولي درباره اموال ديگران نميفرمايد نزديك نشويد، براي اينكه اگر نزديك بشويد صاحب مال بالاخره دفاع ميكند. ميفرمايد: مال مردم را نخورديد ولي درباره مال يتيم ميفرمايد: نزديك نرويد، براي اينكه از اين طرف اقتضا به حب شديد است از آن طرف هم هيچ مدافعي نيست، مبتلا ميشوي.د در مسئله نكاح (در آنگونه از مسائل) ميفرمايد: نزديك اين حدود الهي نرويد، براي اينكه اگر نزديك شديد، سقوط ميكنيد.
ـ حدود الهي
در روايتي از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است كه آن روايت را در ذيل همين آيه سورهٴ مباركه نقل كردهاند كه خداي سبحان يك قرقگاهي دارد و محارم الهي قرقگاه خدا است، شما نزديك اين قرقگاه نرويد كه سقوط ميكنيد[21]. در اين كريمه هم فرمود: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا﴾، نزديك اين كارها نشويد. نزديك شدن به اينكه اول انسان به وسوسهها اعتماد كند، اين خاطره را در خود بپروراند و مانند آن. اين خاطره را در خود پروراندن نزديك نكاح و رفث شدن است، زيرا اين نزديكي انسان را به ارتكاب مبتلا ميكند، وگرنه نزديك شدن حرام نيست، خود آن عمل حرام است. ﴿فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ﴾؛ يعني خوب، روشن، آگاه كه ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾[22] باشد؛ يعني به خوبي و روشني، با ذكر همه نكات، با پيامدهاي خطر، همه و همه جهات را روشن ميكند؛ ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] . مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 505؛ ر . ك: الدر المنثور، ج 1، ص 480 ـ 481.
[2] . ؟؟؟؟
[3] . بحار الانوار، ج 93، ص 311.
[4] . بحار الانوار، ج 99، ص 106.
[5] . اعتكاف مانند روزه نيست كه مشروط به طهارت باشد، از اين رو احتلام در حال اعتكاف، اعم از شب و روز مانع صحت آن نيست. جهت سوّمي كه براي حرمت آميزش در حال اعتكاف ميتوان گفت اين است كه: «مباشرت در حال اعتكاف مورد نهي قرار گرفته است» و از چنين نهي خاصي، مانعيت آميزش از صحت اعتكاف استظهار و استفاده ميشود.
[6] . وسائل الشيعة، ج 4، ص 347.
[7] . الكشاف، ج 1، ص 232؛ الجامع لاحكام القرآن، مج 1، ج 2، ص 310 ـ 311.
[8] . مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 505.
[9] . كتاب الخلاف، ج 2، ص 227.
[10] . جواهر الكلام، ج 17، ص 170 ـ 173.
[11] . تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 175؛ الكافي، ج 4، ص 176.
[12] . تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 175؛ الكافي، ج 4، ص 176.
[13] . تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 175؛ الكافي، ج 4، ص 176.
[14] . تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 175؛ الكافي، ج 4، ص 176.
[15] . تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 175؛ الكافي، ج 1، ص 176.
[16] . همان.
[17] . همان
[18] . همان.
[19] . مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 505.
[20] . سورهٴ فجر، آيهٴ 20.
[21] . بحار الانوار، ج 2، ص 261؛ عن ابيجعفر الباقر(عليه السلام) قال: «قال جدّي رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ألا و إنّ لكلِّ ملكٍ حميً! ألا وإنّ حمي الله عزّوجلّ محارمه! فتوقّوا حمي الله و محارمه»!
[22] . سورهٴ انفال، آيهٴ 42.