اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (187)﴾
رخصت مباشرت با همسر در شبهاي روزه
بحث قبلي كه پيرامون دعا بود احياناً مسائلي را هم به دنبال داشت ولي در اثر اين فاصله زياد شايد به آن مسائل فرعي نپردازيم و اگر مناسبتهايي پيش آمد، ممكن است آن مسائلي كه مربوط به دعاست و گفته نشده است در آن مباحث بعدي مطرح بشود.
در اصل صوم تعبيرِ به ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ﴾[1] فرمود كه يك تكليف الزامي است، اما آنچه كه در شبهاي ماه مبارك رمضان حلال است و در روزها حرام از او به عنوان ﴿لَكُمْ﴾ ياد كرد، فرمود: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ﴾ پس اصل صوم را به عنوان ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾[2] بيان فرمود، چون حكم الزامي است، اما اينگونه از امور كه در شب ماه مبارك رمضان با رخصت بيان شده است، فرمود: ﴿أُحِلَّ لَكُم﴾ در قبال ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ﴾.
منظور از اين احلال در مقابل تحريم است، چون تحريم انسان را محروم و ممنوع ميكند از ارتكاب عمل ولي تحليل براي انسان راه باز ميكند؛ حل در مقابل عقد است؛ چنان كه در مقابل حرمت هم هست. حرمت يعني محروم شدن و محروم كردن، تحريم يعني محروم كردن. احلال و تحليل در مقابل تحريم است؛ يعني راه براي شما باز است.
مراد از ﴿لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾
منظور از ﴿لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾ شبي است كه فردايش روزه گرفته ميشود؛ نه اصطلاحاً ﴿لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾ به شبي بگويند كه روز قبلش روزه داشتند؛ نظير تعبير رايج امروز كه ميگويند «شنبه شب»؛ يعني شب يكشنبه را ميگويند شنبه شب، يعني شبي كه روز قبلش شنبه بوده است. الآن هم كه ميگويند ﴿لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾ به اين معنا نيست كه شبي كه روز قبلش صيام بود، بلكه شبي كه فرداي او صيام هست. به قرينه جملههاي بعد كه ميفرمايد: اين كارها براي شما حلال است ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾. از اينكه ميفرمايد: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾ معلوم ميشود شبي كه فرداي او ميخواهيد روزه بگيرد؛ نه شبي كه روز قبل روزه داشتيد. پس ﴿لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾؛ نظير «ليله جمعه»؛ يعني شبي كه فرداي او روزه است نه شبي كه روز قبلش روزه بود. اين معناي ﴿لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾ است و چون جنس مراد است، همه ليالي ماه مبارك رمضان و مانند آن را شامل ميشود.
حرمت مباشرت در حال اعتكاف و تفاوت آن با روزه
محرمات گاهي مخصوص روز است، گاهي اعم از روز و شب. گاهي يك عمل در خصوص روز حرام است و در شب حلال، گاهي چه شب و چه روز حرام است. اين مربوط به آن عمل است. اگر عمل مخصوص روز باشد، آن حرام هم در روز حرام است و اگر آن عمل يك مدت مشخصي را به خود اختصاص بدهد، اعم از روز و شب؛ آن عمل همانطوري كه در روز حرام است در شب هم حرام است. تبيين موضوع اين است كه مسئله اعتكاف و مسئله احرام با مسئله روزه فرق دارد. اعتكاف يك عملي نيست كه مخصوص روز باشد؛ ظرف اعتكاف اين سه شبانه روز است. همانطوري كه معتكف روز در حال اعتكاف هست، شب هم در حال اعتكاف است. محرم همانطوري كه روز در حال احرام است، شب هم در حال احرام است، لذا محرمات احرام بين شب و روزش فرقي نيست. محرمات اعتكاف بين شب و روزش فرقي نيست. ولي روزه يك عملي است در خصوص روز؛ در شب و روز نيست؛ يعني اگر كسي روزه داشت همين كه مغرب فرا رسيد او شرعاً صائم نيست؛ گرچه به حسب ظاهر هنوز افطار نكرده است. او نبايد خود را صائم بپندارد و اگر خود را صائم پنداشت و اين چند دقيقهاي كه از اذان مغرب گذشت، آن را هم جزء نيت صوم قرار داد، اين يك شبهه تشريع است. روزه او به مجرد فرا رسيدن اول مغرب منفطر است [و] نيازي به افطار او نيست ولي استحباب و دستورات شرعي درباره افطار كه گفتند با خرما افطار كنيد يا با آب گرم افطار كنيد، يك مسئله ديگر است وگرنه اين شخص الآن صائم نيست.
پس عمل گاهي در خصوص روز است؛ مثل روزه [و] گاهي در مجموع شب و روز است؛ مثل اعتكاف و احرام. اگر عمل در مجموعِ شب و روز بود؛ مثل اعتكاف؛ نظير حكمي كه در ذيل همين آيه آمده است، اين مخصوص به روز نيست، لذا فرمود: ﴿وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي المَسَاجِدِ﴾؛ يعني تماس با زن و برخوردي كه در حال اعتكاف حرام است، آن نحوه حرمت اختصاصي به روز ندارد؛ مادامي كه شما در حال اعتكافيد در مسجد، تماس با زن به معناي مباشرت و مقاربت حرام است؛ چه شب و چه روز.
و اما درباره خصوص روزه فرمود: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ﴾؛ يعني صيام مثل اعتكاف نيست، گرچه معتكف صائم است، گرچه براي صائم در شب تماس جايز است ولي يك حرمت ديگري است به لحاظ اعتكاف؛ چنانكه يك حرمت ديگري است به لحاظ مسجد. اگر كسي در مسجد معتكف بود، گرچه معتكف بايد روزهدار باشد و گرچه براي روزهدار در شب «رفث الي نساء» جايز است اما از اين جهت كه او معتكف است و از آن جهت كه در مسجد است، خود كون في المسجد مانع از تماس است و خود اعتكاف هم مانع از تماس است، لذا آنچه كه در صدر آيه بيان ميشود با تحريمي كه در ذيل آيه است اينها از هم جداست. تحريم ذيل مربوط به اعتكاف است، تحليل صدر مربوط به روزه است. ممكن است صائم از آن جهتي كه روزه دارد چون شب صائم نيست، رفث جايز باشد ولي از آن جهت كه معتكف است يا در مسجد است حرام باشد.
ادب قرآن
﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾ چه احل؟ ﴿الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ﴾، «رفث» يعني ميل، در اينجا چون با الي استعمال شده است همان افضاء و گرايش و ميل مطرح است و اين كنايه از آن مقاربت است و تعبير قرآن كريم تعبير ادب است. در روايات هم هست كه «إنّ الله [سبحانه و تعالي] حييٌّ»[3] يعني با حياست. خدا با حيا سخن ميگويد. تعبيراتي كه در قرآن كريم هست همهاش كنايه است منتها اين الفاظ كنايي در اثر تكرر استعمال. معناي صريح پيدا ميكند وگرنه مسح يا لمس يا رفث و مانند آن هيچ كدام آنها معناي مطابقي و صريح اينها مقاربت نيست؛ همه اينها معناي كنايي دارد؛ نظير خود غائط غائط. كه به معناي مدفوع نيست؛ غائط يعني مكان پست، چون براي قضاي حاجت به يك جاي پستي ميرفتند كه از ترشح مصون بمانند و از ديد ناظران محفوظ بمانند، از آن محل كم كم به اين عنوان ياد كردند. اگر در قرآن فرمود: ﴿أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنكُم مِنَ الغَائِطِ﴾[4]؛ يعني اگر شما از آن جاي پايين بالا آمديد؛ يعني جايي كه براي قضاي حاجت رفتيد بالا آمديد. كم كم اين كلمه از بس تكرار شد خيال ميكنند كه اسم است براي آن مدفوع و اصولاً اين معانيِ مستهجن و مستقبح كه اسماي فراواني دارد، سرّش همين است. يكي از جهات اينكه كه اين امور قبيحه اسماء فراوان دارد، اين است كه چند مدتي يك لفظي را از يك معناي قبيح به عنوان لفظ كنايي ذكر ميكنند، بعد از يك مدتي اين لفظ كنايي ميشود صريح، آنگاه به فكر كنايه ديگر ميافتند [و] يك لفظ ديگري را به عنوان كنايه از آن معناي قبيح ياد ميكنند، آن هم بعد از چند مدتي ميشود صريح؛ از اين جهت براي معاني قبيحه الفاظ فراوان است. هم آنهايي كه اهل هجوند دستشان در هجاء باز است و هم آنهايي كه اهل حيا هستند، راه اعمال ادب و حيائشان باز است كه سعي ميكنند كه يك معناي ديگري را كه معناي كنايي است انتخاب كنند وگرنه هيچ كدام از اينها معناي صريح و مطابقيِ اينها، آن مراقبت و امثال ذلك نيست.
پرسش ...
پاسخ: آن هم همينطور است. دخول، رفث، مس، ﴿أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾[5] همه همينطور است، بعداً كم كم در اثر تكرّر استعمال به اين صورت درآمده است. الآن اگر چنانچه يك لفظي معناي صريحش همان خواهد بود با چهارده قرن قبل، خيلي فرق دارد. چهارده قرن قبل يك معناي كنايهاي همراه با ادب و حيا بود، الآن آنطور نيست.
پرسش ...
پاسخ: نه، غائط يعني مكان منحط. اين را در شرح لمعه هم ملاحظه كرديد. آن جاي گودي را ميگويند غائط. براي اينكه از ترشح محفوظ بمانند و از ديد عابران هم مصون بمانند، در هنگام قضاي حاجت به يك جاي گودي ميرفتند. آن محل گود را ميگويد غائط. تعبير قرآن اين است كه: ﴿أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنكُم مِنَ الغَائِطِ﴾[6]؛ يعني اگر از آن جاي پايين بالا آمديد كه كنايه از قضاي حاجت است.
احلال مباشرت پس از تحريم
يك بحث در اين است كه اين احلال، احلال ابتدايي است كه خداي سبحان بدئاً مسئله رفث را حلال كرده است يا مسبوق به حرمت است؛ قبلاً حرام بود و بعد حلال كرد. در بعضي از روايات ما اينچنين آمده است كه اين كار قبلاً حرام بود بعد حلال شد[7]. بعضي از مفسرين را نظير ﴿أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ البَحْرِ﴾[8] و امثال ذلك گرفتند كه احلال ابتدايي است[9]. ما اگر جزء جزء اين آيه مباركه را بررسي كنيم [و] در كنار آن روايت هم قرار بدهيم، شايد آن قول اول تأييد بشود كه اين احلال مسبوق به حرمت است؛ يعني قبلاً براي روزهدار انجام اين عمل حرام بود، بعد تحليل شد. گرچه خود ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾ به تنهايي شايد نظير ﴿أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ البَحْرِ﴾ در قبال ﴿حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدَ البَرّ﴾[10] ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[11]، در قبال حرمت صيد برّ، صيد بحر در حال احرام حلال است. اين مسبوق به تحريم نبود تا نسخي باشد. در اينجا هم شايد ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ﴾[12] نظير ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الأَنْعَامِ﴾[13] و مانند آن باشد ولي شواهد ديگر به كمك آن روايت كه عليبنابراهيم از امام صا دق(سلام الله عليه) نقل كرد، تأييد ميكند كه اين عمل سابقه حرمت داشت قبلاً بر روزهدار انجام اين عمل حرام بود، بعد خداي سبحان ترخيصاً حلال فرمود.
رازگرايشهاي طبيعي
﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ﴾ منتها خداي سبحان در همه اين امور آن راز گرايشهاي تكويني را بيان ميكند؛ ميفرمايد: مرد طبعاً به سمت زن مايل است و زن هم طبعاً به سمت مرد مايل است؛ مثل اينكه انسان طبعاً به سمت غذا مايل است (به غذا علاقهمند است) اما هيچ كدام از اينها هدف نيستند، اينها وسيلهاند. انسان اگر غذا نخورد ميميرد و اين نظام نميماند و غذا خوردن رنج دارد، چون انسان مثل حيوان نيست كه سفره غذايش همه جا آماده باشد. تحصيل غذا رنج دارد و اين رنج را انسان بدون مزد تحمل نميكند لذا خداي سبحان يك مقداري مزد كارگري در دهان او قرار داد كه اين غذا را با لذت ميخورد و اگر از اين خوردن لذت نميبرد، به دنبال تحصيل غذا نميرفت و ميمرد. اين يك چند لحظه لذتي كه در فضاي دهان اوست، قبل از فرو بردن، مزد كارگري انسان غذا خور است. يك انسان حكيم ميداند كه اين لذتي كه به دهان او بسته است (فقط) اين مزد كارگري اوست. يك انسان غير عاقل نميداند لذا سعي ميكند بيشتر بخورد. او نميداند كه اين لذت به منزله مزد اين كارگر است. خب، انسان ميگويد: من اين همه زحمت بكشم كه چه؟ يك انسان عاقل ميگويد: من اگر لذت هم نبرم غذا ميخورم، براي اينكه بايد زنده بمانم، لذا به فكر لذيذ و چرب و گرم نيست، به فكر همان تأمين سلامت است. ديگري چون نميداند اصلاً براي چه چيزي دارد غذا ميخورد، به فكر همان لذت چند لحظه است؛ يعني همين كه در فضاي دهان است (قبل از اينكه فرو برود) همين چند لحظه و اين مزد كارگري يك انسان است، لذا خداي سبحان به اين نكتهها اشاره ميكند كه غذا خوردن براي لذت بردن نيست و هزارها فوايد دارد [و] به آن فوايد اشاره ميكند كه فعلاً بحث در آن خوردن نيست. در مسئله زناشويي اينچنين است. انسان هم خودش بايد بماند و هم نسل را بايد حفظ بكند. حفظ نسل يك كار سنگيني است (توليد نسل پرورش نسل يك كار بسيار دشواري است) خب، اين همه رنج را انسان چرا بايد تحمل بكند؟ مزد اين كارگري سنگين را خداي سبحان در همان لذتهاي چند لحظه قرار داد؛ چنانكه پرورش اولاد يك كار بسيار سنگيني است. خب، كدام انسان است كه اين همه خستگي را بر خود تحمل كند؟ مزد آن كارگري را خدا عاطفه قرار داد. مادر خيال ميكند علاقه به فرزند يك امر نهايي است و هدف نهايي است. او نميداند اين مزد كارگري است. تربيت اولاد براي چيز ديگر است. توليد نسل براي چيز ديگر است. خب پدر كه بايد اين رنج را تحمل بكند، در قبال اين كارگريهاي توانفرسا چه چيزي به او ميدهند؟ يك مختصر لذت. مادر كه آن همه رنج را تحمل ميكند چه چيز دريافت ميكند؟ يك مقدار عاطفه. اين گونه از امور همه ابزار كار و مزد كارند وگرنه هدف چيز ديگر است.
تشبيه همسر به لباس
ـ قرآن كتاب نور و تربيت
خداي سبحان وقتي مسائل زناشويي ميرسد، ميگويد: زن براي آن نيست كه مرد لذت ببرد. زن براي دو نكته اساسي است: يكي اينكه خود همسر با او بيارمد؛ دوم اينكه نسل آينده تأمين باشد، لذا هر وقتي سخن از زناشويي است يا به هر دو نكته اشاره ميكند يا به يكي از اين دو نكته. در اين آيه محل بحث ميفرمايد كه: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾، فرق قرآن با كتب ديگر و فرق بين معرفت قرآني با علوم ديگر اين است كه علوم ديگر اين آيات قرآن و احكام قرآن را تجزيه ميكنند آن قسمتهاي علمي را ميگيرند [و] به آن نكات اساسياش كاري ندارند، چون علم آنها به همان مايههاي علمي قرآن بسته است؛ مثلاً در فقه فقط همين مقدار محل بحث فقيهان است كه «ليله صيام رفث حلال است» اما رابطه زن و شوهر چيست؟ ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ اين ديگر در فقه نيست؛ نظير همان ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾[14] است كه قبلاً بحثش گذشت. آنچه كه در فقه مطرح است ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ است، اما ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[15] ديگر در فقه نيست و بحث فقهي نيست. ميافتد در بحث اخلاقي و معارف ديگر. يا ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ القِصَاصُ﴾[16] اين در بحث قصاص فقه مطرح است آن ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[17] آن ديگر مطرح نيست. آن كاري به بحث فقهي ندارد و همچنين بحثهاي ديگر.
ـ نكات تربيتي تشبيه همسر به لباس
در اين كريمه فرمود: رابطه زن و شوهر رابطه پوشاك است؛ هر دو پوشاكاند: ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾؛ يعني زن و شوهر آبروي يكديگر را حفظ ميكنند. نه به مرد ميتواند گفت كه رفث و ميل نداشته باشد و نه ميتوان جلوي اين ميل او را باز گذاشت، بلكه بايد او را بست؛ مثل اينكه لباس ميبندد انسان را. لباس يك پوشاكي است كه انسان را حفظ ميكند ولي اعضاي بدن با خود لباس در تماسند و با بيرون لباس در تماس نيستند. فرمود: اگر از نظر اعمال غرايز است كه ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ﴾ از لباس بيرون نيايد، در همان محدوده لباس تماس غرايز داشته باشيد. (اين يك نكته و يك مسئله). از اين بالاتر همانطوري كه لباس آبرويتان را حفظ ميكند؛ زن و مرد حافظ آبروي اجتماعي يكديگرند. (اين دو). و همانطوري كه لباس انسان را در سرد و گرم حفظ ميكند زن و مرد يكديگر را در حوادث روزگاري در سرد و گرم روزگار حفظ ميكنند (سه). و همانطوري كه رابطه لباس و لابس يك رابطه تنگاتنگي است كه بيگانه راه ندارد؛ رابطه زن و شوهر هم اينگونه است كه بيگانه راه پيدا نكنند. اسرار از خانه بيرون نرود (چهار). اينها نكاتي است كه در تعبير ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ آمده است و يكي از بهترين، وجه تشبيه همان آرامشي است كه انسان پوشنده دارد. يك انساني كه پوشاك دارد آرميده است و خداي سبحان فرمود: زن لباس است، آنطوري كه شب لباس است. اين تعبير لباس را درباره شب هم كرد. فرمود: شب لباسي است براي شما كه شما را در بر ميگيرد و ميپوشاند. خب، شما را در بر ميگيرد و شما را ميپوشاند يعني شما فقط پيكرتان پوشيده ميشود يا جانتان هم آرامش ميگيرد؟ فرمود: شب همان طوري كه لباس است: ﴿وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً﴾[18]: شب، در اثر خاموش و تاريكي، مايه آرامش شما هم هست و اگر زن لباس مرد است، تنها بدن او را نميپوشاند، [بلكه] جان او را هم آرام ميكند، لذا تعبيري كه درباره شب آمده است كه شب هم لباس است و هم سكن، درباره زن هم آمده است كه زن هم لباس است و هم سكن كه ﴿لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾[19]؛ آرامش پيدا كنيد. اين چهار نكته درباره ليل و درباره زن و شوهر آمده است. يكي اينكه هم ليل لباس است و ديگري اينكه ليل سكن، سوم اينكه هم زن لباس است، چهارم اين است كه زن سكن؛ يعني آرامش مرد را زن تأمين ميكند؛ يعني زن آن است كه اينچنين باشد. مرد هم آن است كه اينچنين باشد. خب، ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ داراي نكات فراواني است كه به بعضي از آنها اشاره شد. اما بر جستهترين نكته همان آرامش است.
ـ سكونت و آرامش، برجستهترين پيامد
در سورهٴ مباركهٴ «روم» وقتي جريانِ همسرها را ذ كر ميكند ميفرمايد: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾؛ اصولاً آن لغت فصحايش اين است كه بگويند زوج؛ نه زوجه[20]. در قرآن كريم بر زن زوجه اطلاق نشده، زوج است؛ هم مرد زوج زن است و هم زن زوج مرد، زيرا اگر زن در كنار مرد قرار بگيرد ميشود زوج. اگر فرمود: ﴿اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾[21]؛ يعني از همان نفس واحده همسرش را آفريد كه از حوا(عليها سلام) به زوج ياد كرده است. از حوران بهشتي به عنوان ازواج ياد ميكند؛ نه زوجات. فرمود: براي بهشتيها ﴿وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ﴾[22]، زنان پاك هستند. از زنها به عنوان ازواج ياد ميشود؛ نه زوجات و ازواج افصح از زوجات است. زوج افصح از زوجه است. گاهي در تعبيرات براي فرق بين زن و مرد ميگويند زوج و زوجه ولي معمولاً در قرآن كريم از زنها به عنوان ازواج ياد ميكند. فرمود: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾[23] تا بيارميد. معلوم ميشود آن ارتباطي كه زن و شوهر باهم دارند، تأمين رفاه و آرامش است.
همان تعبيري كه درباره ليل شده است، درباره زن هم به همين صورت تعبير شد. در سورهٴ مباركهٴ «فرقان» آيه چهل و هفتم فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِبَاساً وَالنَّوْمَ سُبَاتاً وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً﴾؛ شب را براي شما لباس قرار داد، در حالي كه در بعضي از آيات ديگر از شب به عنوان سكن ياد كرده است؛ نظير آنچه كه در سورهٴ «يونس» آيهٴ 68 آمده است. فرمود: ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ﴾[24]؛ خب، يك آرامش نسبي در شب نصيب انسان هست. پس همانطوري كه فرمود ليل لباس است و اين را توضيح داد كه چگونه لباس است، فرمود: سكن است. درباره زن و شوهر هم اينچنين فرمود، فرمود: زن لباس است و نحوه لباس بودن را در سورهٴ «روم» تشريح كرد كه سكن است؛ يعني او بايد طوري باشد كه مرد به ديدار او بيارمد متقابلاً مرد. هم نسبت به زن اينچنين است. خب، اين يك وظيفه فردي است نسبت به يكديگر.
ـ وظيفهٴ زن و شوهر در قبال نسل آينده
اما وظيفه زن و شوهر نسبت به نسل آينده چيست؟ پس معلوم شد زن و شوهر براي اعمال غرايز نيست و آن اعمال غرايز مزد كارگري يك كارگر است، غرض اساسي تأمين آرامش است نسبت به خودشان. خب، نسبت به آينده زن مزرعه است. اگر فرمود: ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ﴾[25]؛ يعني زن آن است كه هم شوهرِ بالفعل را و هم فرزندِ بالقوه را در نظر بگيرد. اين بايد حرث و مزرعه باشد. خب، اگر او را خدا هم سكن قرار داد و هم مزرعه، وظيفه مرد اين است كه در مسكن ساكن باشد[و] جاي ديگر نرود و وظيفه مرد آن است كه در مزرعه خود كشت كند؛ نه در جاي ديگر (اولاً) و مزرعه خود را هم هدر ندهد، كشت سالم بكارد و بذر سالم بپاشد (ثانياً) لذا هم مزرع بودن زن را به لحاظ نسل آينده بازگو كرد و هم شوهر را به عنوان باغبانِ اين مزرعه و كشاورز اين مزرعه هشدار داد [و] فرمود: بذر خوب بپاش آنجا كه سخن از مزرعه بودن زن است در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره»، آيهٴ 223 ميفرمايد: ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّي شِئْتُمْ﴾ اما ﴿وَقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ﴾؛ به فكر نسل آينده باشيد كه به دردتان بخورد؛ نظير اينكه ﴿وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ﴾[26]؛ به فكر كار خير باشيد، يك تقديم خيري در نظرتان باشد. ﴿وَقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ﴾؛ براي خود اقدام كنيد براي خود پيشفرستي داشته باشيد، به اين فكر نباشيد كه هوس را تأمين كنيد و به اين فكر نباشيد كه فقط مزرعه را بذرافشاني كنيد، به اين فكر باشيد كه در مزرعه بذر سالم بپاشيد. پس نه تنها به فكر مزرعه باشيد و او را مزرعه بدانيد و بذر بپاشيد و به فكر اطفاء غريزه نباشيد، بلكه به اين فكر باشيد كه بذر سالم بكاريد.
مشاركت شيطان در اولاد
شريك نگيريد نبادا كسي ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾[27] باشد! او مواظب است شريك ولد باشد؛ او در مزرعه راه پيدا ميكند. گفتند اگر كسي با عيالش براي اطفاء غريزهاي كه روز در اثر ديدن يك نامحرم كنار آ مد آن ولد كسي است كه «شاركهم في الاولٰد»[28] به دنبال اوست[29]. خب، پس اگر چنانچه خداي سبحان اين خطر را هشدار داد، فرمود: ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلاَدِ﴾ معلوم ميشود اگر كسي در اين مزرعه دقيق نباشد، آن شريك يا همه بذر را يا مقداري از بذر را در اين مزرعه ميپاشد؛ يا همهاش ميشود براي او يا بخشي از آن ميشود براي او؛ و در هر دو حال خداي سبحان يك انسان غير موحد را قبول نميكند. خدا مثل ساير شركا نيست كه بگويد خب، درصد من هرچه شد به من بدهيد. همه شركا سهم خودشان را قبول دارند اما خدا همانطوري كه خود شريك ندارد عمل شريكانه را هم قبول نميكند[30]، ميفرمايد: ﴿مَا كَانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَي شُرَكَائِهِمْ﴾[31]؛ فرمود: خدا يك موجودي نيست كه كار شريكدار را قبول بكند كه يك قدري مال خدا. يك قدري مال غير خدا؛ ﴿أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الخَالِصُ﴾[32]؛ اگر صد درصد براي او شد قبول ميكند. اينچنين نيست كه اگر نود و نه درصد براي خدا بود [و] يك درصد ريا بود آن را قبول بكند [و] بگويد بسيار خب به اندازه نود و نه درصد به شما پاداش ميدهم، اين بايد صد درصد لله باشد. اگر كار شريكي را خداي سبحان ميپذيرفت كه نميفرمود: ﴿فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَي اللّهِ وَمَا كَانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَي شُرَكَائِهِمْ﴾[33]؛ فرمود: ما كار شريكي را قبول نميكنيم. خب، اگر عمل شريكي قبول بود كه ريا يك بخشش قبول بود. چرا اصلاً ريا مبطل عمل است و عمل ريايي اصلاً مقبول نيست؟ براي اينكه خدا فرمود: ﴿لِلَّهِ الدِّينُ الخَالِصُ﴾[34] و اگر فرزندي اينچنين بود ـ شيطان در تحقق او شركت داشت ـ خب. او نميتواند عبد صالح خدا باشد.
فرزند صالح، پيشفرست و باقياتِ انسانِ مؤمن
لذا در همين آيه سورهٴ مباركهٴ «بقره» فرمود: معلوم شد كه زن براي اطفاي غريزه نيست كه فقط مرد را تأمين كند. زن رابطه بين گذشته و آينده است براي تأمين نيازهاي همسر است به عنوان مسكن و تأمين نسل آينده است به عنوان مزرَع و همانطوري كه ساكن بايد در مسكن خود بيارمد و سكونت پيدا كند و سكينه داشته با شد؛ نه بيسكينه. حارث هم بايد در محرث و مزرع خود بذر بپاشد، به فكر اطفاي غريزه نباشد، آن هم چه بذري بذري كه تقدمهٴ الهي باشد فرمود: ﴿وَقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ﴾[35]؛ به اين فكر باشيد كه براي خودتان يك كاري انجام بدهيد. خب اين فرزند صالحي كه «يدعو لأبيه» اين نظير ﴿وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ﴾[36] است. اينها را تقدمه ميگويند؛ گرچه اين ولد صالح بعد از پدر است ولي آن پدر كارش را قبلاً كرده است. خدا فرمود: اين پيشفرست شماست. شما يك مدرسه ميسازيد يا كتاب مينويسيد يا راه احداث ميكنيد يا فرزند صالح تربيت ميكنيد، همه تقدمه است؛ گر چه او بعد از شما ميماند. خب، اگر كسي مسجد ساخت اين تأخير است يا تقديم؛ مسجد بعد از او هست هنوز مسجد را افتتاح نكردند كه نماز بخواند و آن باني مسجد مرد؛ اين كار تأخير است يا تقديم؟ اين [كار] تقديم است [و] تأخير نيست، فرمود: بهرهاش بعد ظهور ميكند ولي پيشفرست شماست. در اين كريمه هم فرمود شما پيش فرست داشته باشيد: ﴿وَقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ﴾[37]، بعد هم ميفرمايد: ﴿وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ﴾[38].
ترخيص در مباشرت
در اين آيه محل بحث هم در چند جمله بعد فرمود: اگر زن لباس شماست و شما لباس زنيد و خداي سبحان ميدانست كه اگر در شبِ ماه مبارك رمضان رفث را احلال نكند، عدهاي به حرام مبتلا ميشوند ﴿فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ﴾؛ اين امر در مقام توهم حذر است لذا مفيد وجب نيست، فقط ترخيص از آن استفاده ميشود. خب ﴿فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ﴾ يعني فقط به فكر اطفاي غريزه باشيد؛ نه ﴿وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ﴾؛ آنچه را كه خدا براي شما نوشت آن را بگيرد. خدا براي انسان مشخص كرد كه از چه راه صاحب فرزندان صالح بشود. براي انسان مشخص كرد كه از چه راه داراي اولاد مؤمن [و] با تقوا بشود. فرمود: به سراغ آن باشيد: ﴿وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ﴾.
اين ديگر در كتابهاي فقهي نيست، نظير كتابهاي فلسفي و عقلي هم همينطور است، يك برهان را كه خداي سبحان اقامه ميكند آن برهان در كتابهاي عقلي هست اما آن ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ آن ﴿لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ آن مسائل اخلاقي ديگر در كتابهاي حكمت نظري نيست. آن در كتابهاي حكمت عملي است. اين قرآن است كه نور است؛ نه تنها علم؛ يعني يك مطلب عقلي يا فقهي كه بيان ميكند در كنارش آن نورانيتي كه ضامن اجراست، آن را ذكر ميكند. يك حكم فقهي، يك حكم اخلاقي؛ يك دستور فقهي، يك دستور اخلاقي. در آنجا فرمود: رفث حلال است اما ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ بعد فرمود: ﴿فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ﴾، اين هشدار به آن است كه زن يك رسالت و مأموريت دارد كه مسكنِ خوب و آرامبخش خوبي براي همسرش باشد و بالعكس رسالت ديگرش آن است كه مزرعه خوب باشد براي فرزندان صالح كه از او نشأت بگيرند. آن يك شجره طوبايي باشد. خب، پس اينكه فرمود: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ﴾ هشدار داد كه اين كار غريزه جنسي، هدف نيست، اين در حيوانات ديگر هست. آنچه كه براي انسانها مطرح است اين است كه ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ اين نسبت به يكديگر؛ مزرَع بودن نسبت به نسل آينده.
خيانت به نفس بر اثر ارتكاب حرام
آنگاه سر اين نكته را بيان فرمود كه چرا در شب ماه مبارك رمضان رفث حلال شده است، فرمود براي اينكه ﴿عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ﴾؛ خدا ميدانست كه اگر اين كار را بر شما حلال نميكرد شما خويشتندار نبوديد [و] به حرام ميافتاديد. براي اينكه به حرام نيفتيد و به خود خيانت نكنيد، خداي سبحان در شب ماه مبارك رمضان يا شبي كه فرداي او روزه ميگيرد ولو غير ماه مبارك باشد، اين عمل را براي شما حلال كرده است. اين نشان ميدهد كه عدهاي مبتلا بودند و يك سيره مستمرهاي بود كه خداوند با فعل مضارع ياد كرد، فرمود: خدا ميدانست كه شما به خودتان خيانت ميكرديد و ميكنيد. هم شامل گذشته ميشود هم شامل حال؛ يعني الآن هم همين نكته است الآن هم اگر رفث در ليله صيام حلال نباشد، عدهاي به حرام ميافتند و اگر كسي معصيت كرد در حقيقت به خود خيانت كرده است. حتي آنجايي كه انسان حكمالله را عمل نميكند، به خود خيانت ميكند، لذا وقتي خداي سبحان از مشركين و كفار و معصيتكارها ياد ميكند، ميفرمايد: اينها خودشان به خودشان ظلم كردند ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[39] آنها به خودشان ستم كردهاند، چون اگر خدا غني عن العالمين است كه نميشود به خدا ستم كرد يا به خدا خيانت كرد! اين كه فرمود: ﴿لاَتَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ﴾[40]؛ به خدا خيانت نكنيد يا به پيغمبر خيانت نكنيد، در حقيقت انسان به خودش خيانت ميكند [و] به خودش آسيب ميرساند وگرنه چيزي از خداي سبحان كم نميكند.
توبه خداوند
در اين كريمه هم فرمود: خدا ميدانست كه شما به خود خيانت ميكنيد لذا ﴿فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ﴾؛ خدا توبه كرد بر شما و عفو كرد. توبه كه نسبت به خداي سبحان داده ميشود دو قسم است: يك توبه ابتدايي است [و] يك توبه انتهايي است. توبه يعني رجوع؛ توبه ابتدايي آن است كه فيض خدا منعطف بشود، شامل حال انسان بشود تا انسان را بيدار بكند و انسانِ بيدار تصميم بگيرد كه درباره گناهان كرده چه كند. وقتي تصميم گرفت و پيشمان شد و نسبت به آينده مصمم شد كه اين گناه را نكند، ميشود توبه عبد. وقتي عبد توبه كرد يعني رجوع كرد از مخالفت به موافقت، از معصيت به اطاعت، بار ديگر خدا توبه ميكند؛ يعني لطف خدا برميگردد شامل اين انسان ميشود و توبه او را ميپذيرد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[2] . سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[3] . بحارالانوار، ج 77، ص 221.
[4] . سورهٴ مائده، آيهٴ 6.
[5] . سورهٴ نساء، آيهٴ 46.
[6] . سورهٴ نساء، آيهٴ 43.
[7] . بحار الانوار، ج 2، ص 241؛ «كان النكاح والاكل مُحَرَّمين في شهر رمضان بالليل بعد النوم...».
[8] . سورهٴ مائده، آيهٴ 96.
[9] . التفسير الكبير، مج 3، ج 5، ص 110؛ تفسير المنار، ج 2، ص 175.
[10] . سورهٴ مائده، آيهٴ 96.
[11] . سورهٴ مائده، آيهٴ 95.
[12] . سورهٴ فجر
[13] . سورهٴ مائده، آيهٴ 1.
[14] . سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[15] . سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[16] . سورهٴ بقره، آيهٴ 178.
[17] . سورهٴ بقره، آيهٴ 179.
[18] . سورهٴ نباء، آيهٴ 10.
[19] . سورهٴ روم، آيهٴ 21.
[20] . تعبير از زن به كلمهٴ زوجه، فصيح نيست؛ بلكه راغب در مفردات آن لغت را رديئه دانسته و به همين جهت در هيچ قسمت از قرآن از زن به زوجه و از زنان دنيا و آخرت به زوجات ياد نشده؛ بلكه فقط به زوج و ازواج ياد شده است. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 46).
[21] . سورهٴ نساء، آيهٴ 1.
[22] . سورهٴ بقره، آيهٴ 25.
[23] . سورهٴ روم، آيهٴ 21.
[24] . سورهٴ يونس، آيهٴ 67.
[25] . سورهٴ بقره، آيهٴ 223.
[26] . سورهٴ بقره، آيهٴ 110.
[27] . سورهٴ اسراء، آيهٴ 64.
[28] . سورهٴ اسراء، آيهٴ 64.
[29] . وسائل الشيعة، ج 20، ص 252؛ في وصيّة النبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) لعليٍّ(عليه السلام) أنه قال: «يا علي! لا تجامع إمرأتَكَ بشهوةِ امرأةَ غيرِكَ فانّي أخشيٰ إن قُضِيَ بينكما ولدٌ أن يكونَ (مخنّثاً مخبّلاً) ...».
[30] . الكافي، ج 2، ص 295؛ يقول ابوعبدالله(عليه السلام): «قال الله عزوجل: أنا خير شريك، من أشرك مَعي غيري في عملٍ عَمِلَه، لم أقْبَلْهُ إلاّ ما كان لي خالصاً».
[31] . سورهٴ انعام، آيهٴ 136.
[32] . سورهٴ زمر، آيهٴ 3.
[33] . سورهٴ انعام، آيهٴ 136.
[34] . سورهٴ زمر، آيهٴ 3.
[35] . سورهٴ بقره، آيهٴ 223.
[36] . سورهٴ بقره، آيهٴ 110.
[37] . سورهٴ بقره، آيهٴ 223.
[38] . سورهٴ بقره، آيهٴ 110.
[39] . سورهٴ بقره، آيهٴ 75.
[40] . سورهٴ انفال، آيهٴ 27.