اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ(186)﴾
ماه مبارك رمضان, ماه دعا
در خلال بحث احكامِ ماه مبارك رمضان هم مسئلهٴ نزول قرآن كريم مطرح است و هم مسئله دعا و استجابت دعا. بعد از اين آيه باز تتمه حكم ماه مبارك رمضان در آيهٴ 187 به خواست خداي سبحان مطرح ميشود. همانطوري كه ماه مبارك، جاي تلاوت قرآن و بهار تدبّر در قرآن كريم است, جاي مناجات و دعا و سؤال هم است و البته اختصاصي به ماه مبارك رمضان ندارد ولي در ماه مبارك دعا مستجابتر است[1], زيرا دعوت خالصتر است و انسان داعي سائل براي دريافت فيض آمادهتر است.
سؤال استفهامي دربارهٴ سؤال استعطايي
در مسألهٴ دعا مباحثي مطرح است كه يكي پس از ديگري در قرآن كريم آن مباحث آمده است و روايات هم آن مباحث را تأييد كرد. در اين كريمه اولاً فرمود اگر بندگان من از تو سؤال بكنند دربارهٴ من بگو خدا نزديكيم; است يعني من خودم ميگويم نزديكيم;، يعني اگر از تو بپرسند كه آيا ما ميتوانيم با خدا رابطه مناجات و دعا برقرار كنيم يا نه؟ خدا از ما دور است يا به ما نزديك؟ شنواست يا نه؟ آيا ترتيب اثر ميدهد يا نه؟ اگر بندگان من از من سؤال بكنند كه آيا خدا نزديك است يا نه، دعاها را اجابت ميكند يا نه؟! اگر چنين سؤالي بندگان من كردند من خودم جواب ميدهم ميگويم ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾ يعني اگر از تو بپرسند آيا خدا نزديك است يا دور؟ خدا به نداي ما ج واب ميدهد يا نه؟ اگر دربارهٴ من از تو سؤال بكنند من خودم جواب اينها را ميگويم، به آنها ميگويم شما اگر خواستيد بفهميد من نزديكم يا دوم، من نزديك. اگر بخواستيد بفهميد من ميشنوم يا نه؟ من ﴿سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[2] هستم، اگر خواستيد بفهميد من دعا را جواب ميدهم يا نه؟ دعا را جواب ميدهم. و اگر خواستيد بفهميد كه دعا شرطي دارد يا نه؟ هيچ شرط ندارد مگر اينكه شما در اين دعا صادق باشيد. دعا بكنيد و آن هم مرا بخوانيد اگر چنين سؤالي دربارهٴ من شده است من خودم جواب ميگويم. فرمود: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ﴾ يعني اگر بندگان من از تو دربارهٴ من سؤال كردهاند ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾ نفرمود «فقل انه قريب» نفرمود در جواب اينها بگو خدا نزديك است بلكه خودش بلا واسطه شروع به جواب كرد، فرمود اگر از تو بخواهند دربارهٴ من سؤالاتي بكنند من جوابم اين است يعني لازم نيست تو پيام مرا برساني به تو نميگويم كه بگويي خدا نزديك است من خودم ميگويم ﴿إِنِّي قَرِيبٌ﴾ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾ ما در تعبيرات فارسي ميگوييم اين مطلب را از فلان شخص بپرس كه اين كلمه از روي شخص درميآيد ولي در تعبيرات عربي اينچنين نيست آن كلمه از كه از او به عنوان من يا عن ياد ميشود روي آن مطلب درميآيد نه روي شخص ما در فارسي ميگوييم اين مطلب را از زيد بپرس ولي در تعبيرات عربي ميگويند «ايسئل زيد اً عن كذا» يعني زيد مسئول است شما سائل هستيد آن مطلب مسئول عنه، نظير ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ﴾[3] ﴿يَسْألونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾[4] «يسئلونك عن كذا و عن كذا» ﴿يَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ﴾[5] كه اين كلمه «عن» روي آن مطلب درميآيد و آن شخص مسئول است و اين انسان اولي مسائل، در اين كريمه هم فرمود: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾ يعني اگر بندگان من از تو دربارهٴ من سؤال كردند كه آيا خدا نزديك است يا نه؟ ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ من خودم جواب اينها را ميگويم لازم نيست كه تو در جواب اينها از طرف من بگويي انه قريبٌ نفرمود فقل إنّ الله قريب بلكه خودش جواب داد.
پرسش ...
پاسخ: به قرينه ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ معلوم ميشود كه ميخواهند سؤال كنند آيا خدا نزديك است يا دور، ميشنود يا نه؟ اعتنا به جواب دارد يا نه؟ و مانند آن. جواب روش ميكند گاهي سؤال حذف ميشود براي اينكه با قرينه جواب روشن ميشود ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾. اين در روايات هم فراوان است گاهي زراره ميگويد من دربارهٴ ركوع از امام سؤال كردم معلوم نيست كه طمأنينه ركوع است، ذكر ركوع است، ترتيب ركوع است، موالات ركوع است ولي از جواب امام(سلام الله عليه) معلوم ميشود كه منظور ذكر ركوع است اين در تعبيرات روايي فراوان است.
الطاف ويژه خدا به بندگانش
آنگاه نفرمود: «اذا سألك الناسُ عنّي», تعبير به ناس نكرد تعبير به عباد كرد، اين تعبير به عباد، نشانهٴ تلطّف و مهرباني حق است.
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾ تعبير به عباد كردن نشانهٴ تلطّف و رحمت است نفرمود: «و اذا سألك الناس» چه اينكه با متكلم وحده با حضور سخن گفتن نشانه از مخاطبه و مشافهه و مانند آن است تعبير به ضمير غايب نكرد و تعبير به اسم ظاهر هم نكرد نفرمود و اذا سألك عبادي عن الله يا سألك الناس عن الله بلكه عني هم با ضمير ياد كرد و هم با متكلم وحده پس نه اسم ظاهر است نه ضمير غائب اينها نشانه تلطف و رحمت حق است.
هيچ كس خدا را نخواند كه خدا او را رد كند ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي﴾ در اين كريمه سخن از عباد است و سخن از حضور خداي سبحان دو جا تاكنون خداي متعال با ضمير متكلم وحده از خود ياد كرد ﴿عِبَادِي﴾ ﴿عَنِّي﴾ آنگاه فرمود: ﴿فَإِنِّي﴾ نفرمود فقل انه قريب بدون واسطه جواب داد خودش جواب داد فرمود ﴿فَإِنِّي﴾ يعني در مسئله طرح مسئله دعا و سؤال بيان مسئله دعا هم طوري است كه با اجابت خداي سبحان همراه است در خصوص همين مسئله هم خدا بلاواسطه جواب داد.
پرسش ...
پاسخ: آن براي آن اوصافي است كه همراهش ذكر شده است اينجا هر بندهاي از بندگان خدا از خدا چيز بخواهد خدا جواب ميدهد كيست كه دعايش مستجاب نيست؟ در آنجا چون اوصاف خاصه ذكر شده است ﴿الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾[6] و امثال ذلك اما در اينجا چه آن جاهلون چه آن عبادالرحمن كه ﴿قَالُوا سَلاَماً﴾ هر دو جزء عبادالله هستند هر كه خدا را بخواند جواب ميدهد.
در اين باره فرمود: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ بلاواسطه ذكر كرد اين بلاواسطه ذكر كردن هم نشانه لطف خاص است مثلاً گاهي ميفرمايد: ﴿قُل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا﴾ وقتي به مؤمنين ميرسد ميفرمايد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ آنجا كه به پيغمبر ميفرمايد: ﴿قُل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا﴾ با آنجا كه خودش خطاب ميكند به مؤمنين ميفرمايد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[7] خب خيلي فرق است در خطاب با يهوديها در سورهٴ مباركهٴ جمعه به پيغمبر ميفرمايد تو به يهوديها بگو ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا﴾ ولي درباره حضور در نماز جمعه خودش به مؤمنين خطاب ميكند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا﴾ بين ﴿قُل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا﴾ با ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ خب خيلي فرق است يك وقت به پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد تو به اينها بگو يك وقت خودش ميگويد درباره مؤمنين هم اين تفاوت احياناً هست.
پرسش ...
پاسخ: بله آن خطاب تشر زدن و توبيخ و تحقير و امثال ذلك است چه اينكه نسبت به مؤمنين هم اينچنين دارد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ﴾[8] آنجا كه ميخواهد تشر بزند اينچنين ميگويد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ﴾ اما در اين موارد كه مورد رحمت و عنايت است بلاواسطه بودن سهم مؤثري در جلب رحمت دارد. ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ از اين تعبير هم با اسم ياد كردن نه با فعل كه نشانه ثبات است معلوم ميشود كه قرب حق دائمي است.
قرب حق و مراحل آن
براي قرب حق مراحلي است كه در بحثهاي قبل به آن مراحل اشاره شد گاهي خداي سبحان ميفرمايد كه من نزديكم گاهي ميفرمايد كه از ديگران به شما نزديكترم گاهي ميفرمايد كه از حبل وريد و رگ حيات شما به شما نزديكترم گاهي هم ميفرمايد از شما به شما نزديكترم اين مراحل چهارگانه قرب در بحثهاي قبل اشاره شد يك طايفه از آيات است كه دلالت ميكند بر اصل قرب كه خداي سبحان به ما نزديك است نظير همين آيه كه ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ طايفه ديگر آياتي است كه دلالت ميكند بر اينكه خداي سبحان به انسان از ديگران نزديكتر است يك اقربيت نسبي است نظير آيه سورهٴ واقعه كه: ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لاَ تُبْصِرُونَ﴾[9] طايفه ثالثه آياتي است كه دلالت ميكند بر اينكه خداي سبحان به انسان از رگ حيات او به او نزديكتر است نظير آيه سورهٴ ق كه ميفرمايد: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾[10]. طايفه چهارم آياتي است كه دلالت ميكند بر اينكه خداي سبحان به انسان از خود انسان هم نزديكتر است; نظير آيه سورهٴ انفال كه فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[11] كه بحث آن سه طايفه از آيات خيلي سخت نيست اما بحث اين طايفه چهارم به اين آساني حل نميشود كه چگونه خداي سبحان به انسان از خود انسان نزديكتر است.
ـ صعوبت فهم نزديكي خدا به انسان از خودِ او
چون بحث اين طايفه چهارم دشوار است در تفسيرها چه تفسير مجمع چه تفسيرهايي كه در اين رديف است فوراً اين را تبعاً لظواهر بعضي از نصوص به همان «حيلوله قدرت» معنا ميكنند[12], ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ يعني گاهي انسان ميخواهد يك كاري انجام بدهد تصميم ميگيرد بعد خدا او را پشيمان ميكند نميگذارد كه او بر تصميمش همچنان ادامه بدهد اين يك معناي تقريباً بين راه اين آيه است اگر ما دليل عقلي داشتيم كه مطابق با آيه بود و ادله نقلي ديگر هم او را تأييد كرد داعي نيست كه ما دست از ظاهر برداريم ظاهر اين آيه آن است كه خدا بين انسان و انسان فاصله است چون انسان يك موجود صمدي كه نيست مصمت و درونپر باشد انسان و ساير موجودات امكاني طبق روايتي كه مرحوم كليني نقل كرده است اجوف است و معتمل اگر چنانچه انسان اجوف است و معتمل پس بين انسان و خود انسان احاطه هستي حق فاصله است.
تفصيل اين مسئله اگر خداي سبحان توفيق داد به همان آيه سورهٴ انفال موكول ميشود ولي اجمالاً اقسام چهارگانه قرب در بحثهاي قبل گذاشت اينجا اصل القرب مطرح است فرمود من نزديكم و چون به نحو مطلق ذكر شده است نميشود گفت خدا به بعضي نزديك است به بعضي نزديك نيست بلكه نسبت به هم نزديك است هر كسي بخواهد از خدا چيزي مسئلت كند بايد بداند كه خدا دور نيست و چون دور نيست نزديك است ادب دعا هم اين است كه انسان آهسته دعا بكند.
ادب دعا
در بعضي از تعبيرات قرآني آمده است كه ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُعْتَدينَ﴾ در همان سورهٴ مباركهٴ اعراف بعضي از خصوصيات دعا را كه ذكر ميكند مانند آيهٴ 55 سورهٴ اعراف ميفرمايد: ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُعْتَدينَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: آن ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَكُن مِنَ الْغَافِلِينَ﴾[13] آن آخرين آيه سورهٴ مباركهٴ اعراف درباره ذكر است اما الآن بحث در دعاست در دعا فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُعْتَدينَ﴾[14] بعضي از مفسران خواستند بگويند اين ﴿إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُعْتَدينَ﴾ متعلق به خفيه است يعني آهسته و در خفا خدا را بخوان به صورت جهر و آشكار نخوان زيرا آن اعتداي در دعاست ادب دعا اين است كه شما آهسته بخوانيد اگر خدا را ميخوانيد او نزديك است او داد كشيدن نميخواهد و اگر كسي در هنگام دعا فرياد كشيد اين معتدي است از حد دعا تجاوز كرده است لذا شايسته است دعا آرام و آهسته باشد چه اينكه محتمل است راجع به اصل مسئله باشد دعا كنيد خدا را بخوانيد خدا را اگر كسي اهل دعا نبود, او معتدي است; او از وظيفه عبوديت تعدي كرده است و انسان معتدي و متجاوز محبوب حق نيست يا با تضرع خدا را بخوانيد زيرا اگر كسي در درگاه خداي سبحان تضرع و ناله نداشت او اهل اعتدي و تجاوز است و انسان متجاوز محبوب نيست در هر حال رجوعش به اين جمله اخير و به عنوان اخير حتمي است شما خفيةً خدا را بخوانيد چرا؟ براي اينكه آنطور فرياد كشيدن اعتدي و تجاوز از وظيفه دعاست شما كه با يك موجود دور سخن نميگوييد خب آرامتر لذا فرمود: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ اگر خدا نزديك شد هم وظيفه داعي روشن ميشود كه آهسته خدا را بخواند و هم اطمينان دارد كه خدا به همه نيازهاي او آشنايي دارد چون اوصاف ذاتي حق عين خداست اگر خدا نزديك است پس علمش هست قدرتش هست ساير اوصاف ذاتي هم هست و اگر اوصاف ذاتي حضور داشت اوصاف فعلي هم به تبع اوصاف ذاتي حضور دارد خب اگر خدا نزديك بود هم ميفهمد انسان چه ميگويد هم ميتواند به نياز او پاسخ مثبت بدهد و هم جواد و بخشنده است حتماً بر اساس آن قدرت اين كارها را انجام ميدهد او كسي است كه «لايرد سائله و لايخيب آمله»[15].
پرسش ...
پاسخ: تضرع يعني ابتهال, ناله [او] خفيه يعني در حضور ديگران نباشد او كه سازگارتر است يك خيفه است كه در پايان سورهٴ مباركهٴ اعراف است يعني از ترس خدا يكي هم مسئله دعاست كه با تضرع و ناله دعا كنيد ادب داعي يكي همان تضرع و ناله كردن است اگر با ناله نباشد معلوم ميشود كه به وسائل خود متكي است.
فرمود: ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً﴾ كه آن راجع به خوف و ترس است ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَكُن مِنَ الْغَافِلِينَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: بالأخره در خفيه چون جهات حضور ذهن بيشتر است نظير اينكه فرمود: ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[16]; انسان در شب فراقت بهتري دارد چون ﴿إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً﴾[17] اما در دعاهاي علني كه همه حضور دارند آن حضور ذهن براي همگان حاصل نيست.
پرسش ...
پاسخ: بله ولي لازم نيست كه انسان ندا كند خب مناجات ميكند مناجات اولي از منادات است نجوا ميكند
پرسش ...
پاسخ: جمع غير از فرياد كشيدن است همه هستند ولي آرام زمزمه ميكنند ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ چون خداي سبحان نزديك است انسان لازم نيست كه فرياد بكشد و چون ذاتش با اوصاف ذاتي همراه است پس عليم است قدير است و جودش هم نزديك است به همين مناسبت در آداب دعا گفتند كه شما بخوانيد خدا را و بگوييد خدايي كه ﴿سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ است.
مراد از ﴿سَمِيعُ الدُّعا﴾ بودن خدا
سميع الدعا يعني كسي كه گوش به دعا ميدهد نه ميشنود يك سمع مطلق است كه او «بكل شيء سميع» است او «سميع الغيبة والكذب والافترا» هم هست ﴿سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[18] هم هست آن سميعي كه «الله بكل شيء سميع» يعني هر صدايي را ميشنود و آن در دعا نقشي ندارد كه ما بگوييم خدايا تو كه سميع الدعايي خب او سميع الغيبه هم هست اين سميعي كه در قرآن كريم آمده است كه او ﴿سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ است يعني گوش به حرف داعي ميدهد اين تعبير عرفي ما هم هست ميگوييم او اصلاً حرف ما را نشنيد فلان شخص حرف ما شنيد يعني ترتيب اثر داد نه اينكه فلان شخص حرف ما را نشنيد يعني به گوشش نرسيد اگر به حرف ترتيب اثر دادند ميگويند فلان شخص حرف ما را شنيد و اگر ترتيب اثري به حرف و پيشنهاد داده نشد ميگويند او حرف ما را نشنيد اصلاً يعني ترتيب اثر نداد اينكه درباره زكريا(سلام الله عليه) يا همچنين در سورهٴ آلعمران آمده است كه خدا (سميع الدعا)ست يعني گوش به دعا ميدهد در آيهٴ سي و هشتم سورهٴ مباركهٴ آلعمران اين است: ﴿هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً﴾ چرا؟ چون ﴿إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ تو گوش به دعا ميدهي نه چون تو ميشنوي خب او همانطوري كه دعا را ميشنود غيبت را هم ميشنود پس يك سمع مطلق است كه خدا بكل شيء سميع است يك سمع است يعني ترتيب اثر دادن زكريا عرض كرد خدايا تو آن مبدائي هستي كه به دعا ترتيب اثر ميدهي گوش به دعا ميدهي ﴿إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ اين ﴿إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ چه در قرآن و چه در روايات ناظر به همين معناي دوم است كه يعني ترتيب اثر ميدهي نه اينكه اصل سمع را بخواهند ذكر بكنند.
زمام استجابت دعا در دستان خدا
آنگاه فرمود: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ چون خدا نزديك است همه اوصاف الهي هم نزديك است و يكي از برجستهترين اوصاف الهي در مسئله دعا همان جود و بخشش خداست لذا فرمود: ﴿أُجِيبُ﴾ من جواب ميدهم اين (اجيبوا) را هم با فعل مضارع ياد كرد كه دلالت ميكند بر استمرار يعني همواره اينچنين هستيم اينكه گفته شد مجيبت الدعاست يا مجيب الدعوات اينچنين است ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ﴾ خب چه كسي را جواب ميدهم و چه چيز را جواب ميدهم ﴿دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ داعي هر كسي ميخواهد باشد فقط بايد من را بخواند اگر كسي مرا خواند من جوابش را ميدهم بعضي مرا ميخوانند كه از من چيزي بخواهند اين دعا مقدمه سؤال است بعضي مرا ميخوانند كه من به آنها توجه بكنم اين دعا در حقيقت همان سؤال است مثل آنهايي كه لقاء الله ميطلبند شما يك وقت دوستي را ميخواهيد ببينيد او را صدا ميزنيد كه صورت برگرداند او را ببينيد اين دوستتان كه از سفر دور آمده است فقط ميخواهيد او را ببينيد اين برادرتان از جبهه آمده است شما او را صدا ميزنيد كه او را ببينيد اينجا دعا براي همان جلب توجه است نه براي خواستن يك وقت كسي را ميخوانيد كه او صورت برگرداند به شما بگويد چه چيزي ميطلبي آنگاه از او خواستهتان را بخواهيد خواستهتان را مطرح كنيد بگوييد آن كتابي كه دم دستتان است به من بده در قسم اول دعا فقط براي جلب توجه است تا او شما را بنگرد و شما رخسار او را ببينيد در قسم دوم دعا زمينه براي سؤال است او را ميخوانيد تا متوجه شما بشود بگويد چه چيزي ميطلبي آنگاه شما بگوييد كتابي كه نزديك شماست به من بده يا كتابي كه در دست خودت داري به من بده كسي كه خداي سبحان را ميخواند گاهي خدا را ميخواند تا لبيك او را بشنود و همين هدف است تا به جمال حق راه يابد اين همان هدف است اينكه ميگويد «اللهم اني اسئلك من جمالك باجمله و كل جمالك جميل»[19] او كه نان و آب نميخواهد يك وقت انسان خداي سبحان را ميخواند تا خدا به او توجه كند و بگويد چه چيزي ميطلبي او بگويد من نان و آب ميطلبم حيات ميطلبم فلان روزي ميطلبم و مانند آن.
خواندن خدا, شرط استجابت دعا
در هر دو حال وقتي دعا مستجاب است كه اين داعي دعا كند يعني خدا را بخواند همين ﴿أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ يعني اذا دعاني مرا بخواند اگر كسي يا خدا را خواند كه خدا را ببيند با جان و دل با چشم جان يا خدا را خواند كه از خدا چيزي بخواهد در هر دو حال دعاي او مستجاب است چرا؟ چون او خدا را خواند و اما اگر كسي دعا براي او حرفه است عادت كرده بعد از نماز دعا بخواند حاجتي را هم كه در اين دعا از خدا ميخواهد مطرح ميكند توقعش به آن علل و اسباب عادي است مثلاً كسي از خداي سبحان روزي ميطلبد در عين حال كه به كشاورزي و دامدارياش دل بسته است ميگويد وارزقني خب اين خدا را نخواند وقتي خدا را ميخواند كه دعاي او با دعاي يك فرد محرومي كه نه اهل دامداري است نه اهل كشاورزي يكسان باشد «يكون بما في يد الله اوثق منه بما في يده»[20] اين معناي ﴿دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ را آن آيه مباركه ﴿أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ﴾[21] شرح ميدهد او شرح اين است خب چگونه انسان خدا را ميخواند مضطر خدا را ميخواند وگرنه غير مضطر آن مزرعه را ميخواند آن كاسبي كه مغازهدار است او اعتبار بانكي را ميخواند او كه خدا را نميخواند اين است كه سيدالشهدا(سلام الله عليه) به امام چهارم فرمود، امام چهارم(سلام الله عليه) به امام پنجم(سلام الله عليهم اجمعين) فرمود در تعبيرات ديگر هم هست كه سيدالشهدا(سلام الله عليه) در آن آخرين لحظه به امام سجاد فرمود: «بني اياك وظلم من لايجد عليك ناصراً الا الله»[22] اين دعا را هم امام باقر ميگويد در آخرين لحظه پدرم امام سجاد به من گفت اين دستور را فرمود پسر گرچه همه اقسام ظلم بد است ولي آن مظلومي كه هيچ پناهگاهي جز خدا ندارد به او ستم نكن براي اينكه او يقيناً دعا ميكند و مضطر است حالا ظلم براي همه بد است نسبت به همه حرام است و كيفر تلخي هم دارد و اگر كسي قبيله داشت عشيره داشت فرزند داشت مقام داشت ظلم به او هم بد است ولي او كه مظلوم شد و دعا ميكند او كه مضطر نيست او در عين حال كه ميگويد: «اللهم و من ارادني بسوء فارده» به آن مقامش هم چشم بسته است او در عين حال كه در اين فرازهاي دعا «و من كادني فكده»[23] به آن قبيله و عشيرهاش هم دل بسته است او دعايش مشوب است اين مضطر نيست و اگر كسي هيچ وسيلهاي نداشت يا به جايي رسيد كه به هيچ وسيله دل نبست اين مضطر واقعي است وقتي مضطر واقعي شد دعاي او دعاي حقيقي است وقتي دعاي او دعاي حقيقي شد ميشود: ﴿دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ وقتي اذا دعان شد يقيناً خدا اجابت ميكند ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً﴾[24].
خدانشناسي علت عدم استجابت دعا
اينكه از امام(عليه السلام) سؤال ميكنند چرا دعاهاي ما مستجاب نيست؟ فرمود: «لانكم تدعون من لاتعرفونه»[25] كسي را ميخوانيد كه نميشناسيد خب امامي كه به اين شخص فرمود كسي را ميخوانيد كه نميشناسيد يعني آن شناخت كامل براي شما حاصل نشد شما خدا را در رديف علل قرار داديد منتها يك قدري قويتر به آن قدرتهاي قبيله و فرزند و مقام متكي هستيد و به خدا هم اعتقاد داريد اين خدا و اين و كه عطف بر خداست يك شرك است انسان مادامي كه در حال عادي است ميگويد خدا و خلق خدا و قدرت خدا و مقام وقتي كه دستش از همه اين امور كوتاه شد ديگر و عطف بر خدا نيست نميگويد خدا و كذا ميگويد خدا ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾[26].
پرسش ...
پاسخ: نه آن بندگاني كه سؤال ميكنند به آنها خطمشي ميدهد كه شما بياييد مرا بخوانيد آن عباد كه مطلق بندگاناند از پيغمبر سؤال كردند ما چه بكنيم؟ اينها كه از پيغمبر سؤال كردند كه نظير عباد الرحمن نبودند بندگان خاص و مخصوص نبودند همه مردماند از پيغمبر سؤال كردند ما چه بكنيم؟ جواب اين است كه شما فقط خدا را بخوانيد همين كاري به امور نداشته باشيد حالا بر فرض وسيله را داريد داشته باشيد به وسيله متكي نباشيد فقط خدا را بخوانيد بقيه به عهده شما نيست شما همين يك شرط را حاصل كنيد فرمود: ﴿أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾ چه وقت؟ ﴿إِذَا دَعَانِ﴾ يعني اذا دعاني مرا بخواند و تا انسان مضطر نباشد خدا را نميخواند در حال عادي ما از خدا سلامت ميطلبيم وقتي سوار هواپيما شديد عازم بيت الله شديد آن وقت هم از خدا سلامت ميطلبيد وقتي هم كه گرفتار لغزش و لرزش هوايي شديد آن وقت هم خدا را براي سلامت ميطلبيد آن وقتي كه مسئولين و مهمانان هواپيمايي گفتند در حال سقوط است آن وقت هم خدا را ميطلبيد ولي طلبها يكسان نيست آن وقتي كه انسان واقعاً مضطر است خدا را ميخواند.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . نظمالدرر, ج1, ص347.
[2] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 38.
[3] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 85.
[4] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 189.
[5] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 83.
[6] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 63.
[7] ـ سورهٴ جمعه، آيهٴ 9.
[8] ـ سورهٴ صف، آيهٴ 2.
[9] ـ سورهٴ واقعه، آيهٴ 85.
[10] ـ سورهٴ ق، آيهٴ 16.
[11] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 24.
[12] . ر.ك: مجمعالبيان, ج 3 ـ 4, ص820.
[13] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 205.
[14] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 55.
[15] ـ مفاتيح الجنان، مناجات الراجين.
[16] ـ سورهٴ مزمل، آيهٴ 6.
[17] ـ سورهٴ مزمل، آيهٴ 7.
[18] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 38.
[20] ـ نهجالبلاغه، حكمت 310.
[21] ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 62.
[22] ـ امالي صدوق، ص 182.
[23] ـ مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
[24] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 122.
[25] ـ توحيد شيخ صدوق، ص 289.
[26] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 3.