21 05 2013 2071159 شناسه:

تفسیر سوره احزاب جلسه 28 (1392/02/31)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً (64) خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً (65) يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ (67) رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً (68) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً (69) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً (70) يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً (71)

تساوي مردان و زنان در حرمت نگاه به نامحرم

برخي از مسائل مربوط به مطالب قبل اين است كه گرچه اينها بحث‌هاي فقهي است و در فنّ شريف فقه بايد مطرح بشود اما خب گاهي در اثر ضرورت، اينها هم طرح مي‌شود. اصل اوّلي در نگاه اين است كه چه مرد چه زن مواظب چشمشان باشند نه مرد حق دارد نامحرم را نگاه كند نه زن حق دارد نامحرم را نگاه كند سورهٴ مباركهٴ «نور» آيه سي به بعد بين زن و مرد از اين جهت فرقي نگذاشت در آيه سي فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ در آيه 31 هم فرمود: ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ پس حرمت نگاه و نظر فرقي بين زن و مرد نيست نه مرد حق دارد نامحرم را ببيند نه زن حق دارد نامحرم را ببيند.

دليل عدم وجوب پوشش در حدّ زنان براي مردان

مطلب دوم راجع به پوشش است بر مرد, پوشاندن واجب نيست براي اينكه كارهاي جامعه به دست اوست او اگر بخواهد سر و صورتش را بپوشاند دستش را بپوشاند نمي‌تواند كار انجام بدهد پس وجوب سَتْر بر مرد نيست يعني صورتش را بپوشاند مويش را بپوشاند دستش را بپوشاند ـ نه اين طوري كه متأسفانه الآن رواج پيدا كرده دست يعني همين مچ و تا زند و اينها ـ بر او واجب نيست بپوشاند چون بايد كار بكند اما بر زن لازم است كه بپوشاند كه مبادا در معرض نگاه قرار بگيرد لذا فرمود موي سر و گردن و گريبان را كاملاً بپوشاند ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَي جُيُوبِهِنَّ[1] يعني از سر تا گريبان همه را بايد بپوشاند.

نبود تلازم بين عدم وجوب ستر وجه و كفّين و جواز نظر

مسئله وجه و كفّين را برخي‌ها استثنا كردند اما استثنا در وجوب ستر است نه جواز نظر يعني اگر برخي از فقها(رضوان الله عليهم) فتوا دادند كه بر زن پوشاندن صورت واجب نيست معنايش جواز نظر به صورت زن نيست مثل اينكه بر مرد پوشاندن صورت واجب نيست و زن حقّ نگاه ندارد اين ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ زن‌ها نمي‌توانند مردها را نگاه كنند حالا پيرزن در همان سورهٴ مباركهٴ «نور» فرمود قواعدِ از نساء كهنسال‌ها حرجي بر آنها نيست آيه شصت سورهٴ مباركهٴ «نور» اين بود ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيابِهنَّ﴾ البته ﴿وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾ غرض آن است كه اگر برخي از فقها فتوا دادند كه پوشاندن صورت بر زن واجب نيست معنايش جواز نظر نامحرم به صورت زن نيست مثل اينكه پوشاندن صورت بر مردِ جوان واجب نيست ولي نگاه زن به او هم جايز نيست غرض, تلازم بين عدم وجوب سَتْر و جواز نظر نيست.

بيان مقدار نگاه مجاز زن و مرد نسبت به هم

پرسش:... پاسخ: بله انسان كه شكسته نگاه مي‌كند اگر يك وقت هم چشمش افتاد آن نگاهِ تيز نيست حذف متعلّق هم يدلّ علي العموم و بحث هم درباره زن و مرد است معنايش اين نيست كه آسمان را نگاه نكنيد زمين را نگاه نكنيد اين غضّ بصر راجع به طرف مقابل است معنايش اين نيست كه وقتي راه مي‌رويد جلويتان را خوب نگاه نكنيد آسمان را نگاه نكنيد درخت را نگاه نكنيد اين بر اساس تناسب حكم و موضوع, راجع به زن و مرد است هم زن نگاهش را بشكند نه اينكه چشمش را ببندد راه برود با نگاه بسته و ضعيف حركت كند كه كنايه از آن است كه بايد كار خودش را انجام بدهد آسمان و زمين و راه و زندگي خودش را ببيند نامحرم را نبيند آن مرد هم همين‌طور است.

پرسش... پاسخ: بله ديگر بر اساس تناسب حكم و موضوع اين است گرچه حذف متعلّق نشانه عموم است براي اينكه تناسب حكم و موضوع راجع به نامحرم است منتها طرزي هم حركت كند كه اگر يك وقت نگاهش افتاد, گرفتار نشود اين مسئله اول بود.

دليل نبود تلازم بين عدم وجوب ستر وجه و كفّين و جواز نظر

فرع دوم اين است كه اگر برخي از فقها از مسئله ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَي جُيُوبِهِنَّ﴾ كه ظاهرش اين است از سر تا گريبان را بپوشاند اينها صورت را استثنا كردند معنايش اين نيست كه چون پوشاندن صورت واجب نيست نگاه نامحرم هم جايز است اين تلازم نيست به دليل اينكه بر مرد پوشاندن صورت واجب نيست ولي زن حقّ نگاه ندارد مخصوصاً جوان, در آن آيه شصت هم كه زن‌هاي پير را استثنا كرده خب مردان پير هم از اين جهت استثنا مي‌شوند اگر مرد پير را نگاه كند مشكلي نيست پس ﴿وَالْقَواعِدُ﴾ از نساء حكم خاصّ خودشان را دارند اين مربوط به مسئله نگاه و پوشاندن و امثال ذلك.

تبيين مصاديق وجوب صلوات

اما آنچه مربوط به صلوات است صلوات را ذات اقدس الهي به ما فرمود كه بر پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) صلوات بفرستيد خصوصيّاتش را روايات مشخص كرده مثل ساير مطلقاتي كه درباره نماز و روزه و حج و زكات هست ولي خصوصياتش را روايات مشخص كرده كه فرمود بگوييد: «اللهمّ صلّ»[2] حالا اين رجحان صلوات كه مطلق است مورد وجوبش شب و روز نُه حالت است يعني نماز صبح يك بار, نماز ظهر دو بار, نماز عصر دو بار جمعاً مي‌شود پنج بار, نماز مغرب دو بار مي‌شود هفت بار و نماز عشاء هم مي‌شود دو بار جمعاً مي‌شود نُه بار اين نُه بار شب و روز واجب است وقتي ميليون‌ها نفر مشمول اين تكليف باشند ميليون‌ها حكم تكليفي است پس نمي‌شود گفت اين آيه نازل شده است يك مصداق دارد نه خير, مصاديق فراوان في اقطار الأرض دارد چون زمين كُروي است در هر وقتي بالأخره برخي مشغول نماز هستند «في مشارق الأرض و مغاربها» پس ميلياردها مصداق دارد نمي‌شود گفت اين آيه آمده يك مصداق داشت.

محفوظ بودن رجحان صلوات در تمام لحظات عمر

مطلب ديگر اينكه آن رجحانش سر جايش محفوظ است مثل اينكه حج در تمام مدت عمر يك بار واجب است براي مستطيع‌ها اما براي غير مستطيع و همچنين مستطيع‌ها بعد از انجام فريضه اين رجحانش سر جايش محفوظ است در طول سال‌ها، عمره همين‌طور است پس گاهي بعضي از احكام در تمام مدت عمر يك بار واجب است مصاديق مستحبّه‌اش فراوان است يا سالي يك بار است مصاديق مستحبّه ديگر دارد يا هفته‌اي يك بار است مصاديق مستحبّه‌اي دارد در جريان مسائل مالي هم همين‌طور است اين صلوات, واجبش در آن نُه مورد است مستحبّش هم كه مصاديق فراواني دارد.

 

 

روايات بيان كننده كيفيت صلوات

پرسش:... پاسخ: حالا آن بلند فرستادن يك راه ديگري دارد ولي بالأخره در اماكن عمومي در حرم‌ها در حضور پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مخصوصاً فرمود صدايتان را بلند نكنيد ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ[3] حالا يك مسئله است كه كيفيت فرستادن صلوات بلند باشد يا نه, جهر باشد يا اخفات آن يك مطلب است مثني باشد يا فرادا آن يك مطلب است ولي اصلِ تكرّر واجبش شب و روز بر هر فرد مكلّف نُه بار و ميليون‌ها مكلّف در عالَم وجود دارد بر اساس كرويّت زمين هر لحظه يك جا, جاي نماز است پس مرتب اين صلوات دارد اجرا مي‌شود, گاهي هم عمري يك بار واجب است بقيه مي‌شود مستحب مثل حج و امثال ذلك اما كيفيتش را البته بايد روايات بگويند مثل كيفيت نماز و زكات و روزه را هم روايات مشخص كرده.

دلالت صريح آيات قرآني بر امر شدن پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به صلوات بر مؤمنين

مطلب ديگر اينكه درباره پيغمبر و اهلش(عليهم الصلاة و عليهم السلام) روايات داريم اما درباره مؤمنين كه فرمود: ﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ[4] در همين سورهٴ مباركهٴ «احزاب» كه فرمود او بر شما كه مؤمن هستيد صلوات مي‌فرستد به ديگران دستور نرسيده كه شما هم بر مؤمنين صلوات بفرستيد درباره سلام وارد شده است كه «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين»[5] اما درباره صلوات فقط خطاب به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بالصراحه آمده كه شما بر اينهايي كه وجوهاتشان را ادا مي‌كنند خدماتي دارند صلوات بفرستيد در سورهٴ مباركهٴ «توبه» در دو بخش، صلوات رسول مطرح است يكي در هنگام گرفتن وجوه شرعي مثل زكات، آيه 103 سورهٴ مباركهٴ «توبه» اين بود ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾ يكي هم در همان سورهٴ مباركهٴ «توبه» آيه 99 اين است ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ يعني برخي از مؤمنين‌اند كه قدم‌هاي خير برمي‌دارند كمك‌هاي مالي مي‌كنند لوجهين: يكي قربة الي الله, يكي شمولاً لصلوات الرسول هم قربة الي الله نصيبشان مي‌شود هم صلوات پيامبر شامل حالشان مي‌شود مستحضريد كه جريان «الصلاة قربان كلّ تقي»[6] همين تعبير درباره زكات هم آمده[7] يعني نماز, وسيله تقرّب نمازگزار به خداي سبحان است زكات و صدقه و اداي وجوهات شرعي هم وسيله تقرّب آن مؤدّي به ذات اقدس الهي است اينجا فرمود اين كارِ خير هم مايه قُربات عند الله است هم مايه بهره‌مندي از صلوات رسول حالا چه انسان به خود حضرت عطا بكند چه كارِ خير، آن آيه 103 كه فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ آن خطابش مشخص است اما اين آيه 99 فرمود: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ يعني برخي‌ها هستند ـ اعراب كه خصوصيّتي ندارند ـ كه اينها خدماتي انجام مي‌دهند لوجهين يكي قربة الي الله يكي هم نِيلاً لصلوات الرسول البته صلوات رسول هم براي تحصيل همان تقرّب است لذا در بخش بعدي فقط مفرد ذكر شده ديگر سخن از دو چيز نيست ﴿قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾.

ضرورت تأسّي به پيامبر, دليل در فرستادن صلوات بر مؤمنين

اگر ما بنا شد كه به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تأسّي بكنيم مي‌شود بر مؤمنين, اولياي الهي, علما, صديقين, صلحا, شهدا هم صلوات فرستاد اينكه وقتي خواجه نصير نام مبارك سيّد مرتضي را در درس مي‌برد مطلبي را از سيد مرتضي نقل مي‌كرد مي‌گفت «صلوات الله عليه» براي رفع اعجاب شاگردانش مي‌گفت «كيف لا يصلّي علي المرتضي»[8] غرض اين است كه اين امكانش هم هست و البته تأدّبش اين است كه رجائاً اين كارها انجام بشود.

پرسش:... پاسخ: بله اين به همان قرينه داخلي است برخي‌ها خواستند از اين تكرّر نجات پيدا كنند لذا با ضمير خواستند حل كنند با اينكه با ضمير هم مسئله حل نمي‌شود به خاطر همين قرينه داخلي كه لا يلزم الدور, گفتند خودِ اين مستثناست.

بررسي نسخ آيه ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ﴾ در نظر اماميه

اين آيه ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ﴾ هم كه ملاحظه فرموديد اين هم يك بحث عميق فقهي دارد كه اين در كتاب‌هاي فقهي در آيات‌الأحكام در بحث خصائص‌النبي البته مطرح است. مرحوم جمال‌الدين مقداد سيوري ايشان مي‌فرمايند اين آيه 52 كه دارد ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ قيل كه نسخ شده است به وسيله آيه پنجاه كه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ﴾ علي وجهٍ بعد مي‌فرمايد «و هو فتويٰ اصحابنا» اصحاب ما اماميه‌ نظرشان اين است و به وسيله آيه ﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ﴾ كه دو تفسير داشت علي الوجه الأول بعد مي‌فرمايند گرچه اين دو آيه قرائتاً قبل از آيه ﴿لَا يَحِلُّ﴾ هستند ولي نزولاً بعد از اين واقع شدند.[9]

تبيين وجوه ثلاثه در تفسير ﴿بَعدُ﴾ در آيه ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ﴾

مطلب بعدي آن است كه سه وجه در اين ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ﴾ هست ايشان بعد از ذكر آن نص, اين سه وجه را ذكر مي‌كند بعد مي‌فرمايد اين هم فقط فايده علمي دارد براي اينكه ما حالا وقتي گفتيم نسخ شده است هيچ كدام از آن وجوه ثلاثه راه ندارد. ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ وجه اول اين است كه بعد از اين نُه همسري كه داري از اين به بعد ديگر زن بر شما حلال نيست اين وجه اول, دوم اينكه ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ يعني بعد اين آيه ﴿إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ﴾ سوم اينكه ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ يعني بعد از آن محرّماتي كه در سورهٴ «نساء» آمده كه اين ديگر خصيصه‌اي براي پيغمبر نيست روايتي كه از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) رسيده است اين سومي را تأييد مي‌كند بعد مي‌فرمايد چون فتواي اصحاب ما اين است كه اين آيه منسوخ است به آيه ﴿إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ﴾ هيچ كدام از اين سه وجه صبغهٴ فقهي ندارد فقط يك اثر علمي دارد كه چنين چيزي گفته شده, بعد مي‌گويد روايتي كه از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) رسيده است ضعيف است چون موافق با اجماع اصحاب نيست بنابراين چه در اصلِ ازدواج كه طلاق بدهد همسر ديگر بگيرد يا معامله‌اي را فسخ كند و اَمه ديگر بخرد هيچ كدام از اينها محدوديتي ندارد اين طبق نظر مرحوم جمال‌الدين سيوری در كنزالعرفان است[10] البته چون حكم فقهي است و جزء خصائص‌النبي است از دو نظر بايد جداگانه در فقه بحث بشود.

بررسي راه‌هاي نجات و عدم كارآيي آن براي كفار در قيامت

مسئله قيامت فرمود اينها چهارتا مشكل دارند اينها كه حجّت الهي بر اينها تمام شده است هيچ راهي براي عذرخواهي و برگشت اينها نگذاشتند اينها چهارتا مشكل جدّي دارند يكي اينكه اين خطر قطعي را ديگري براي اينها حل نمي‌كند هيچ ولايتي ندارند براي اينكه از تحت ولايت هر وليّ‌اي بيرون آمدند ﴿لا يَجِدُونَ وَلِيّاً﴾ اين نكره در سياق نفي است كه كسي مشكل اينها را حل بكند بالقول المطلق نيست دوم اينکه نصير ندارند نصرت همان‌طوري كه قبلاً ملاحظه فرموديد اين است كه بخشي از كار را خود آدم انجام بدهد بخش ديگر را معين و معاون او به عهده بگيرد اين را مي‌گويند نصير آن اوّلي را مي‌گويند وليّ, فرمود اينها نصير هم ندارند. سوم اينكه اگر كسي هيچ پناهگاهي نداشت وقتي خطري پيش آمد بالأخره با دست جلوي چشمش را مي‌گيرد جلوي صورتش را مي‌گيرد چون مهم‌ترين عضو چشم و صورت اوست آسيب نبيند فرمود اين عذاب‌ ما مستقيماً با چشم و صورت او كار دارد دست و پاي او بعد گرفتار مي‌شوند و هيچ قدرتي ندارند كه با دستشان جلوي صورتشان را بگيرند ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ﴾ ما تنگاتنگ اول به صورتشان حمله مي‌كنيم چهارم اينكه اگر بخواهند مشكل رواني‌شان را حل كنند بگويند عده‌اي باعث شدند كه ما به دام افتاديم اين هم راه‌حل ندارد براي اينكه اگر حجّت الهي بالغ نشود كه كسي معذّب نمي‌شود اين چهارمي هم مشكل آنها را حل نمي‌كند براي اينكه اگر اينها بگويند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً﴾ اين در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» همين مطلب مبسوطاً گذشت كه آنجا خود آن كُبراء به اينها مي‌گويند خب رهبران الهي هم بودند شما مي‌خواستيد حرف آن‌ها را گوش بدهيد آيه 38 سورهٴ مباركهٴ «اعراف» اين بود: ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّي إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعاً﴾ سابق و لاحق هر دو به آتش افتادند ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ اين متأخّرين درباره پيشكسوتانشان مي‌گويند ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ خدايا اينها ائمه كفر بودند اينها ما را گمراه كردند ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ آن‌گاه خداي سبحان مي‌فرمايد: ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آنها عذابشان دو برابر است شما هم عذابتان دو برابر است يك عذاب براي اصلِ ارتكاب گناه است عذاب دوم آنها براي اينكه شما را گمراه كردند عذاب دوم شما براي اينكه شما با داشتن رهبران الهي به دنبال اينها راه افتاديد پس شما هم دو گناه داريد منتها حساب نكرديد ﴿قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اين است كه در آن آيه سورهٴ مباركهٴ «اعراف» حجت را خداي سبحان تمام كرده ديگر اينها راهي ندارند.

بي‌مورد بودن سؤال از زمان برپايي قيامت

مطلب بعدي آ‌ن است كه در جريان قيامت كه فرمود: ﴿يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ در خيلي از موارد است كه آنها سؤال مي‌كنند قيامت چه وقت قيام مي‌كند فرمود هيچ كسي وقت قيامت را نمي‌داند وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود قيامت علمش نزد خداست لكن طرزي اين آيات تنظيم شده است كه گويا الآن ما در كشتيِ قيامت نشسته‌ايم اين كشتي قيامت يك وقت لنگر مي‌اندازد اين سؤال را چه كسي كرده چه كسي يادشان داده اين‌طور سؤال بكنند سؤال اين است كه چه وقت ساعت, لنگر مي‌اندازد ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا[11] مُرسا يعني لنگر, الآن اين كشتي وجود دارد (يك) روي دريا حركت مي‌كند (دو) در حال حركت است (سه) يك وقت هم بايد لنگر بيندازد (چهار) اين سؤال از كجا برخاست چه كسي سؤال كرد چه كسي يادشان داد شما اين‌طور سؤال بكنيد سؤال سائلان درباره قيامت اين است كه پيامبرا! اين قيامت چه وقت لنگر مي‌اندازد ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾ چه وقت لنگر مي‌‌اندازد چه كسي حالا يادشان داده اين‌طور تعبير بكنند معلوم مي‌شود قيامت موجود است مثل كشتي است كه در درياها دارد حركت مي‌كند ما هم در اين كشتي نشسته‌ايم اين كشتي يك وقت لنگر مي‌اندازد مي‌گويد آقايان پياده شويد اين يعني چه؟!

قدرت لايزال الهي مانع ورود در بعضي از حريم‌ها

گاهي انسان به آياتي مي‌رسد كه اصلاً به خودش اجازه ورود در آن حريم را نمي‌دهد ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ[12] قبلاً هم اين بحث گذشت كه كاري از اين مهم‌تر در عالَم قابل فرض نيست آن كار اين است كه كلّ اين نظام برچيده بشود دوباره ساخته بشود كاري از اين بزرگ‌تر در عالم فرض دارد قيامت وقتي بخواهد قيام كند ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ[13] چطور قيام مي‌كند ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ[14] يعني «تبدّل السماوات غير السماوات, تبدّل الأرض غير الأرض» اين دو كار است يعني كلّ اين نظام مِن العرش الي الفرش اينها به هم مي‌خورد دوباره ساخته مي‌شود فرمود اين يك لحظه است ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ﴾  اين است که اصلا به ذهن در نمي‌آيد به حساب در نمي‌آيد. در سورهٴ مباركهٴ «جن» وقتي مسئله معاد را مطرح فرمود, آيه 24 به بعد سورهٴ مباركهٴ «جن» اين است ﴿حَتَّي إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً ٭ قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً﴾ به اينها بگو آنچه شما وعيد داده مي‌شويد من نمي‌دانم نزديك است يا مدتي بايد بگذرد اين مسئله معاد است بعد فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ﴾ اين غيب الف و لامش يا جنس است كه معاد را هم شامل مي‌شود يا الف و لامش عهد است عهد ذكري, عهد ذهني كه قدر متيقّنش همين معاد است عالِم به ﴿الْغِيْبِ﴾ است اگر ﴿الْغَيْبِ﴾ جنس بود معاد را شامل مي‌شود اگر عهد ذكري و ذهني بود خصوص معاد است ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِن رَّسُولٍ﴾.

روشن بودن مسئله معاد براي پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)

بنابراين اگر ذات مقدس پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هست او كه به ﴿دَنَا فَتَدَلَّي[15] رسيده ظاهر عالَم, باطن عالم, گذشته عالم, آينده عالم مشهود اوست او كه مي‌فرمايد: «لو كُشف الغطاء ما ازددت يقينا»[16] آن را مي‌بيند, بنابراين براي آن ذوات قدسي مسئله معاد و قيامت روشن است كه علمِ اينها در آن محدوده به اذن خدا توسعه دارد اما بالأخره براي توده مردم قابل حل نيست براي خيلي از خواص قابل حل نيست و دانستنش هم براي انسان خطر دارد مي‌گويد ممكن است من حالا وقتي درازمدت است هنوز فرصت داريم آخر من توبه مي‌كنم در حالي كه به تعبير سيدناالاستاد مرحوم علامه طباطبايي اگر كسي اين استغفار را وسيله گناه قرار بدهد بگويد گناه مي‌كنيم بعد هم استغفار مي‌كنيم اين دو گناه كرده يكي خود گناه را مرتكب شده يكي اينكه حريم استغفار را حفظ نكرده استغفار را به استهزا گرفته حالا گناه مي‌كنيم بعد استغفار مي‌كنيم حالا پير شديم بعد توبه مي‌كنيم اين گرفتار دو گناه است اين‌طور نيست كه حريم استغفار را حفظ نكرده باشد گناه نكرده باشد غرض اين است كه چنين چيزي هم هست حالا آنها نه مقدور ماست نه ما مكلّفيم آنها را بفهميم ولي اجمالاً احتمال علمي آنها را مي‌دهيم براي اينكه ظاهر آيات سورهٴ «جن» اين است كه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَي﴾ بنابراين اگر اهل بيت بفرمايند ما مسئله معاد را مي‌دانيم ظاهر آيه قرآن تأييد مي‌كند براهين عقلي هم البته ناظر به اين قسمت است و حمايت مي‌كند.

فهم دقايق قرآن در انحصار پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)

پرسش:... پاسخ: آنها مي‌گويند اصلِ قرآن را نمي‌فهميم, آن دقايق را هيچ كس نگفت مي‌فهميم, دقايق را غير از اهل بيت كس ديگري نمي‌تواند بفهمد براي اينكه اين قرآن كريم مثل حبل مَتيني است كه يك طرفش به دست خداست يك طرفش به دست ما، اين اول سورهٴ مباركهٴ «زخرف» دارد كه ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[17] پس كاملاً ما قرآن را مي‌فهميم براي اينكه براي علمِ ما نازل كرده مراحل نازله‌اش را مي‌فهميم, مياني‌اش را مي‌فهميم, بالاترش را مي‌فهميم تا آنجا كه مكلّفيم بايد بفهميم و معتقد بشويم و متخلِّق بشويم و عمل بكنيم مي‌فهميم اما آن اوج مراتب كه فرمود آن قلّه‌اش نزد ماست آن نه عِبري است نه عربي نه سرياني, نه تازي, نه فارسي ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[18] بله ما آنجا را نمي‌فهميم, دسترسي به آن هم نداريم راه هم به آن نداريم مأمور هم نيستيم مكلّف هم نيستيم اما اين بخشي كه فرمود: ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ كاملاً مي‌فهميم براي ما حجّت الهي هم روشن است.

پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) عالِم به غيبِ نسبي با تعليم الهي

پرسش:... پاسخ: خب آ‌ن غيبي كه هست بالأخره به اعلام الهي است.

پرسش: غيب نِسبي هست يا نه؟

پاسخ: غيب نسبي را به تعليم الهي مي‌دانند نه از خودشان فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَي﴾ در بعضي از روايات هم ائمه(عليهم السلام) اشاره كردند ما هم جزء مرتضي هستيم[19] غرض آن است كه كسي از نزد خود به غيب علم داشته باشد اين نيست اما ﴿فَلاَ يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِن رَّسُولٍ﴾ و نبيٍّ و وليٍّ و امامٍ و صديقٍ و صالحٍ و شهيدٍ آن غيب‌هاي مراحل نازله و وُسطا آن البته ممكن است اين اظهارش يعني آگاه كردنش به عنايت الهي است.

بنابراين احتمال اينكه وجود مبارك حضرت بداند هست عمده آن است كه ما الآن در كشتي قيامت هستيم اين كشتي متحرّك است و كشتي‌بان هم اين را دارد رهبري مي‌كند يك وقت هم لنگر مي‌اندازد ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾ اين از دقيق‌ترين سؤال‌هايي است كه درباره مسئله معاد مطرح است.

بررسي محدوده ممنوعيت‌ رنجش پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)

بعد از اين بيانات فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي﴾ در سورهٴ مباركهٴ «صف» هم هست[20] فرمود نظير امت‌هاي گذشته نباشيد نظير بني‌اسرائيل نباشيد كه پيامبرشان را رنجاندند شما هم در جريان همسر زيد دهنتان باز باشد هر حرفي را بزنيد اين‌طور نباشد اينها روح مطهّر پيامبر را مي‌رنجاند آزار مي‌كند نظير يهودياني نباشيد كه پيامبرشان را آزار كردند ﴿لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا﴾ آنچه درباره حضرت موسي(سلام الله عليه) گفتند ذات اقدس الهي موساي كليم را تبرئه كرده آ‌نها را هم قهراً تنبيه كرده فرمود مواظب زبانتان باشيد ﴿فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً﴾ موجّه بود حالا اين اختصاصي به پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) دارد؟ فرمود نه, ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾ از گناه پرهيز كنيد (يك) و حرفِ مُتقن و محكم بزنيد (دو) اين قول در مقابل فعل نيست اينكه در سورهٴ «ق» دارد ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ[21] اين قول در مقابل فعل نيست بلكه «ما يلفظ من قولٍ, ما يكتب من كتابٍ, ما يَفعل مِن فعلٍ الاّ لديه رقيب عتيد» انسان «لا يقوم و لا يقعد الاّ لديه رقيب عتيد» منتها حالا قول را به عنوان شاخص ذكر كردند. فرمود قولِ سديد داشته باشيد يعني فعل سديد داشته باشيد قول اگر صدق و حق باشد سديد است اگر كذب و باطل باشد خفيف و تهي‌مغز است در قيامت اعمال برخي‌ها, ترازوي بعضي‌ها سبك است ﴿خَفَّتْ مَوَازِينُهُ[22] براي اينكه افعال و حرف‌هاي سنگين ندارند قول سديد آن است كه مطابق با حق باشد مستحضريد كه حق, براي خير بودن و صلاح و فلاح بودن تمام‌الموضوع است اما صدق, تمام‌الموضوع نيست مقتضي خير است براي اينكه گاهي صدق است اما خير نيست آن كسي كه غيبت مي‌كند كارش صدق است آن كسي كه نمّامي مي‌كند كارش صدق است لكن حق نيست صدق بايد حق باشد عمل بايد عدل باشد اگر عدل بود خير است اگر حق بود خير است و مانند آن.

راهكار رسيدن به تابعيت از خدا و پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در رسيدن به فوز عظيم

فرمود قول سديد داشته باشيد اگر اين كارها را كرديد گفتارتان, رفتارتان مُتقن و علمي بود بي‌برهان نبود بي‌دليل نبود آنجا هم كه دليل داريد نظم جامعه را, امنيت جامعه را, امانت جامعه را, عِرض و آبروي جامعه را حفظ كرديد خدا چند كار مي‌كند يكي اينكه بالأخره شما اعمالي كه داريد اين اعمالتان كه صد درصد درست نيست برخي از اعمالتان مشكل دارد ذات اقدس الهي اين اعمالتان را اصلاح مي‌كند فرمود: ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ (يك) اگر شما اين كارها را كرديد يعني قول سديد داشتيد نوشته‌هايتان عالمانه بود گفتارتان, تبليغتان محقّقانه بود ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾; دو: ﴿وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ﴾ اگر لغزشي داشتيد آن لغزش‌ها را خدا مي‌آمرزد اين دو كار را مي‌كند بعد مژده هم داد كه ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً﴾ شما كه با قول سديد تابع خدا و پيامبريد ذات اقدس الهي به شما فوز عظيم عطا مي‌كند فوز عظيم وقتي خدا آن را به عظمت ياد كند معلوم مي‌شود خير دنيا و آخرت را به همراه دارد.

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 

[1] . سورهٴ نور, آيهٴ 31.

[2] . سعد السعود(سيد بن طاووس)، ص204، التفسير الکبير، ج25، ص182.

[3] . سورهٴ حجرات, آيهٴ 2.

[4] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 43.

[5] . الكافي, ج3, ص338.

[6] . الكافي, ج3, ص265; نهج‌البلاغه, حكمت 136.

[7] . الكافي, ج5, ص37; نهج‌البلاغه, خطبه 199.

[8] . الكني و الألقاب, ج2, ص482.

[9] . كنزالعرفان, ج2, ص244.

[10] . كنزالعرفان, ج2, ص245.

[11] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 187.

[12] . سورهٴ نحل, آيهٴ 77.

[13] . سورهٴ حج, آيهٴ 1.

[14] . سورهٴ ابراهيم, آيهٴ 48.

[15] . سورهٴ نجم, آيهٴ 8.

[16] . غررالحكم و دررالكلم, ص119, ح2086.

[17] . سورهٴ زخرف, آيهٴ 3.

[18] . سورهٴ زخرف, آيهٴ 4.

[19] . الخرائج و الجرائح, ج1, ص343.

[20] . سورهٴ صف, آيهٴ 5.

[21] . سورهٴ ق, آيهٴ 18.

[22] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 9؛ سورهٴ مومنون, آيهٴ 103؛ سورهٴ قارعة, آيهٴ 8.

​​​​​​​


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق