اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً (56) إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً (57) وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً (58) يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَي أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً (59)﴾
قرار گرفتن عالمان در كنار فرشتگان دليل بر فضل علم و عالم
بعد از بيان وظيفه مؤمنين نسبت به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از نظر حضور در بيت شريف ايشان, وظيفه عبادي مؤمنان نسبت به آن حضرت را بيان فرمود. خداوند براي اهميت يك مطلب گاهي نام مبارك خود را گاهي نام فرشتهها را در كنار مؤمنين ذكر ميكند در اوايل سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» گذشت كه شهادت به وحدانيّت خدا را قرآن كريم با سه ركن ذكر كرد فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾[1] اين بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) كه فرمود در فضل علم همين بس كه خدا كار علما را كنار كار فرشتهها قرار داد[2] ناظر به همين است فرمود عالِمان الهي كه موحداناند و شهادت به وحدانيت حق ميدهند شهادت آنها در كنار شهادت فرشتههاست و شهادت فرشتهها هم در كنار شهادت الهي است ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾ كه آن جمله اول تمام شده، جمله دوم و سوم عطف شده.
تفاوت مقام انبيا سبب تفاوت سلام و صلوات الهي بر آنان
در جريان سلام بر انبيا قرآن كريم از ذات اقدس الهي نقل كرده كه خداوند بر انبيا درود فرستاد درودها هم يكسان نيست اگر انبيا متفاوتاند ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ﴾[3] (يك) ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ﴾[4] (دو) درجات سلام فرستادن خدا بر انبيا(عليهم السلام) هم يكسان نيست در جريان موسي و هارون فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَي مُوسَي وَهَارُونَ﴾[5] در جريان ابراهيم ﴿سَلاَمٌ عَلَي إِبْرَاهِيمَ﴾[6] و مانند آن اما در جريان حضرت نوح(سلام الله عليه) يك سلام بيسابقه براي آن حضرت نازل كرد فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَي نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴾[7] تنها يك جا در قرآن سلام جهاني هست و آن هم مخصوص نوح(سلام الله عليه) است كه نزديك هزار سال صبر كرد ﴿سَلاَمٌ عَلَي نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴾ اين براي سلام, درباره صلوات هم نسبت به وجود مبارك پيامبر همين آيه محلّ بحث همين آيه 56 سورهٴ «احزاب» است كه فرمود خداي سبحان فرشتهها را در حضور خود حاضر ميكند با يك تصليه جمعي بر روان مطهّر حضرت صلوات ميفرستند ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ﴾ اين مجموعه، ﴿يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾.
گستره جواز ذكر نام غير خدا كنار نام خدا
بردن نام غير خدا در كنار نام خدا مخالف ادب است مگر جايي كه خود ذات اقدس الهي جهت اكرام و اجلال ذكر بكند گاهي به صورت فاعل, گاهي به صورت مفعول نام غير خدا را در كنار نام خدا ذكر ميكند در ابتداي سورهٴ مباركهٴ «نساء» گذشت كه ﴿اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾[8] فرمود مردم! از خدا و از ارحام، تقوا را رعايت كنيد يعني رعايت ارحام, صِله رَحِم رسيدگي به اوضاع ارحام به قدري مهم است كه در كنار رعايت حكم خدا قرار گرفته ﴿اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾ البته با فاصله شدن جمله ﴿تَسَاءَلُونَ بِهِ﴾ در اطاعت پيامبر فرمود: ﴿أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾[9] در زيارت نوراني «جامعه» ميخوانيم «وَ قَرَنَ طاعتكُم بطاعته»[10] يعني خداي سبحان اطاعت از شما را در كنار اطاعت خودش قرار داد فرمود: ﴿أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾.
همساني اجلال و تكريم و اهانت پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ائمه(عليهم السلام) با خداوند
اينها عظمت اين خاندان را ميرساند مستحضريد كه هر ما بالعرضي بايد به ما بالذّات برگردد آنجايي كه خداي سبحان احترام پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) را احترام خود ميداند اطاعت آنها را اطاعت خود ميداند اين بيگانه نيست بر اساس آن حديث قرب نوافل كه هم شيعهها نقل كردند هم سنيها نقل كردند هم مرحوم كليني در جلد دوم كافي نقل كرد هم خدا غريق رحمت كند مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) در مرآةالعقول نقل كرده كه «كنت سمعه, بصره, لسانه و يده»[11] و مانند آن خب اگر اين ذوات قدسي به قرب نوافل بار يافتند از محبّ بودن به محبوب بودن هجرت كردند و محبوب خدا شدند پس در مقام فعل كه فصل سوم است نه فصل اول و دوم كه منطقه ممنوعه است در فصل سوم، اينها مجاري ادراكي و تحريكي خداي سبحاناند اگر اين شد احترام به اينها احترام به ذات اقدس الهي است در فصل سوم, اهانت به اينها ـ معاذ الله ـ اهانت به ذات اقدس الهي است در فصل سوم لذا در اين بخش از آيات سورهٴ مباركهٴ «احزاب» هم اجلال و تكريم اينها را در كنار اجلال و تكريم الهي ذكر ميكند هم اهانت اين ذوات قدسي را ـ معاذ الله ـ در كنار اهانت ذات اقدس الهي ذكر ميكند.
ظهور آيه ﴿وَسَلِّمُوا تَسلِيماً﴾ بر اطاعت و انقياد از رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم)
مطلب بعدي آن است كه سلام براي انبيا آمده اما در اين قسمتها نفرمود «ان الله و ملائكته يسلّمون» چون اين تسليمي كه خدا به ما امر كرد فرمود: ﴿وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ ظهور در اين دارد كه شما تابع باشيد نه سلام بفرستيد اگر به معناي فرستادن سلام بود آنطوري كه جناب فخررازي استفاده كرده و فتوا به وجوب تسليم داده اگر منظور از ﴿سَلِّمُوا﴾ يعني بگوييد «السلام عليك» كه ايشان استفاده كرده[12] به اين مناسبت خب جاي سؤال است كه چرا درباره اينها خدا تسليم را روا نداشت نفرمود سلام بر اينها اما اگر ﴿سَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ به معني انقاد باشد انقياد باشد اطاعت باشد نظير آنچه در همين سورهٴ مباركهٴ «احزاب» آيه 36 گذشت ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾ شما در برابر حكم پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) از خود اختيار نشان ندهيد تسليم باشيد اگر به اين معنا باشد خداي سبحان درباره اينها «سلَّم» و مانند آن را به كار نبرده ولي اگر به معناي درود فرستادن باشد خب بله وقتي فرمود سلام بر ابراهيم, سلام بر موسي و سلام بر هارون در ادامه فرمود: ﴿كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾ خب بر مؤمنين و محسنين هم خدا سلام ميفرستد اگر به معناي درود و تحيّت باشد يقيناً شامل حال اهل بيت خواهد بود اما اين ﴿سَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ شايد ناظر به همان مقام فعل باشد لذا درباره ما فتوا به وجوب آن داده نشده.
سلام و صلوات ما بر انبيا و پيامبر و ائمه باعث تقرّب ما به اين ذوات
پرسش:... پاسخ: براي آنها يقيناً نيست اما براي خود ما تقرّب است اين دو مطلب بايد از هم جدا باشد كه قبلاً هم گذشت تقرّب ما به همين است كه عرض ادب بكنيم و از طرفي اينها هم در قوس نزول گرچه هر كمالي را كه بايد داشته باشند دارند كه «اول ما خلق الله نور نبيّنا»[13] است كه امام(سلام الله عليه) فرمود و مانند آن ولي در قوس صعود اينها مكلّفاند يكي پس از ديگري احكام را انجام ميدهند به مرحله بالاتر ميرسند ﴿رَبِّ زِدْنِي عِلْماً﴾[14] ميگويند و مانند آن اما كارِ ما واسطه باشد و خود ما رابط باشيم واسط باشيم فيضي را از خدا بگيريم به اهل بيت برسانيم اينچنين نيست اين عرض ادبهاي ما تقرّب ماست به ذوات قدسي آنها پس دو مطلب است يكي اينكه آنها در قوس صعود يكي پس از ديگري كمالات را طي ميكنند كه فرمود: ﴿رَبِّ زِدْنِي عِلْماً﴾ يا فرمود: ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾[15] و مانند آن آنها با فعل خودشان يكي پس از ديگري كمالات را طي ميكنند اما ما چيزي داشته باشيم كه به اينها بدهيم اينطور نيست ما رابط و واسط باشيم بين خدا و اينها چيزي را از خدا بگيريم به اينها بدهيم اينطور نيست ما ميگوييم «قرّب وسيلته» درست است ميگوييم «و ارفع درجته»[16] اين همان مثالي كه آن روز بيان شده اگر باغي باشد اشجار مُثمرهاي باشد, باغباني باشد كه اين باغبان را خود صاحب باغ دارد تأمين ميكند تمام محصولات اين باغ هم براي آن صاحبباغ است اگر روز عيد اين باغبان يك سبد ميوه يا دستهگُلي از باغِ صاحبباغ بچيند و به پيشگاه او تقديم كند خود اين باغبان متقرّب ميشود نه اينكه بر مِلك آن صاحبمِلك چيزي افزوده بشود چون از باغِ او به او داده شد همه عبادتها و اطاعتهاي ما ميوههايي است كه ما از باغ اينها گرفتيم اگر اين باغ نبود اين بوستان نبود اين مزرع نبود اين معارف هم نبود اين عمل صالح هم نبود بنابراين ما ولو ميگوييم «قرّب وسيلته» ميگوييم «و ارفع درجته» اما اين تقرّبي است براي ما به حضور اين ذوات قدسي كه اينها در اثر قرب نوافل مجراي فيض ذات اقدس الهياند.
پيامبر و ائمه(عليهم السلام) مجراي فيض رازقيّت
ميبينيد خدا وقتي اغنا را به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نسبت ميدهد اينها ميشوند مجراي رزق, فرمود: ﴿إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾[17] خب اين كمحرف نيست غِنا و ثروت را چه كسي ميدهد نه تنها مسائل غناي مالي را, غناي علمي را چه كسي ميدهد غناي كمالات معنوي را چه كسي ميدهد اينچنين نيست كه ـ معاذ الله ـ اينها يك افراد عادي باشند يا ـ معاذ الله ـ در برابر ذات اقدس الهي دستگاهي داشته باشند اينها مجراي فيض خالقيتاند برابر قرب نوافل اينها ميشوند مظهر «هو الشافي»,[18] ميشود مظهر «هو الرازق» ميشود مظهر «هو المغني» خب وقتي قرآن تصريح ميكند خدا ميفرمايد اينها شما را بينياز ميكنند شما چه حرفي داريد ﴿إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ اينها مسئله دعا را ميپذيرند ميگويند.
دليل بطلان قول وهابيت در توسل به پيامبر و ائمه(عليهم السلام)
همين آيه معروفي كه در حرم نبوي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم خوانده ميشد كه اگر ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً﴾[19] اينها دعا را قبول دارند اما ميگويند اينها در عالَم كارهاي نيستند خب اگر ـ معاذ الله ـ كارهاي نيستند خدا چگونه اغنا را به اينها اسناد داد هر كسي به جايي رسيد چيزي نصيبش شد چه غناي مالي چه غناي علمي چه غناي معرفتي چه غناي كمالات ديگر به وسيله اين خاندان است خب الآن ما شب و روز مرتّب كارهايمان را مطابق شمس و قمر تنظيم ميكنيم مگر ـ معاذ الله ـ ما شمسپرستيم ما بسياري از كار را با آفتاب تنظيم ميكنيم ما از آفتاب نور ميگيريم حرارت ميگيريم كشاروزي ما, دامداري ما, نيروي انرژي ما خب آفتاب چه كاره است ـ معاذ الله ـ ما معتقديم كه آفتاب سِمتي دارد يا خدا آن را خلق كرد و از نورش داريم استفاده ميكنيم.
بركات صلوات بر پيغمبر و آل او در روايات نوراني اهل بيت(عليهم السلام)
پرسش:... پاسخ: چون خود قرآن فرمود ما پيامبر را فرستاديم كه او مفسّر اصلي باشد ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾ اين تقريباً ده صفحه است در تفسير شريف كنزالدقائق حتماً اين ده صفحه را ببينيد[20] اين ده صفحه نوری است شرح صدري به آدم عطا ميكند صفايي عطا ميكند در اين ده صفحه رواياتي كه از اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده است نشان ميدهد خداي سبحان صلوات بر پيغمبر و آلپيغمبر ميفرستد بركات فراواني كه بر صلوات بار است ذكر ميكنند اينها را قرآن ناطق گفت اينها را كه ديگري نگفت, فرمود ما اين قرآن را فرستاديم تفسيرش را هم به تو گفتيم تو به مردم بگو ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[21] خب خدا هم پيغمبر و اهل بيت را مبيِّن قرآن, مفسّر قرآن, شارح قرآن, مدرّس قرآن قرار داد حداقل اين ده صفحه را كه ببينيد اين فضاي جان را نور ميدهد كه بركات صلوات چقدر است فرشتهها در شب و روز جمعه چه سِمتي دارند وجود مبارك امام سجاد هر كاري كه ميكند دعايي كه ميكند اين است وجود مبارك حضرت امير فرمود اگر میخواهيد دعايتان مستجاب بشود صلوات بفرستيد شما دو چيز را از خدا ميخواهيد يكي تصليه ميكنيد از خدا مسئلت ميكنيد شما ميخواهيد, خدا اجابت ميكند اگر خدا صلوات شما را اجابت كرد خواسته ديگر شما را هم اجابت ميكند[22] غرض اين است كه بر اينها صلوات فرستاده خب اگر بر اينها صلوات فرستاده سلام هم كه در آيات ديگر هست وقتي فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَي مُوسَي وَهَارُونَ ٭ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[23] خب يقيناً بر اهل بيت سلام ميفرستد پس سلام به معناي تحيّت و اينهاست اما اين ﴿سَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ اين ظاهراً معناي «السلام عليكم» گفتن شايد نباشد يعني تابع آنها باشيد به همين مناسبت نفرمود خدا «يُسلّموا» يا «سلّم الله» و اينها، سلام الله گفتن غير از «سلّم له» است «سلّم له» يعني تسليم او شده. ما تصليه را واجب ميدانيم در تشهّد ما هست اما سلامي كه واجب باشد نداريم سلام مستحب است برخي از فقهاي ما سلام را هم واجب دانستند اما معروف بين فقهاي ما عدم وجوب «السلام عليكَ أيّها النبي» است سلام را واجب نكردند اين ﴿سَلِّمُوا﴾ كه امر است مفيد وجوب است اين درباره انقياد در برابر فرمان آنهاست و اگر ﴿سَلِّمُوا﴾ هم به معناي «السلام عليكم» گفتن باشد اين را حمل بر استحباب كردند.
روايات, تعيينكننده تعداد صلوات در نماز و غير آن
پرسش:... پاسخ: در صلوات اين امر هست اما حالا يك بار يا چند بار در نماز يا غير نماز اين را بايد روايات مشخص بكند كه كرده گفتند عندالتسميت عاطس, شروع به دعا, شنيدن نام مبارك پيامبر اينها دستور رسيده كه صلوات بفرستيد غرض اين است كه اصلِ امر وجوبش در قرآن كريم هست چون خود امر, مفيد وعده يا تكرار نيست بايد به وسيله روايات مشخص بشود اين ﴿سَلِّمُوا﴾ اگر به معناي تسليم بودن است كه خب در همه امور واجب است اگر به معناي «السلام عليكم» يا «السلام عليك ايّها النبي» باشد اين برابر معروف بين اصحاب ما مستحب است واجب نيست برخي از فقها فتوا به وجوب دادند لذا بزرگان ديگر هم احتياط كردند ولي فخررازي «السلام عليك» را واجب ميداند به هر تقدير ما واسطه باشيم كه فيضي را از خدا بگيريم به آنها بدهيم اينچنين نيست ولو ميگوييم «و ارفع درجته» ولو ميگوييم «قرّب وسيلته» اينها عرض ادبي است براي خود ما, خود ما تكامل پيدا ميكنيم و مانند آن و خداي سبحان هم بر اينها صلوات ميفرستد اينها درجاتشان هم متعالي ميشود.
پرسش:... پاسخ: نه, در كليات بعضي از دعاها تعجيل در فرج خوانده شده دستور هم داده شده انتظار فرج, تعجيل در فرج در اين قسمتها نشده اگر روايت معتبري باشد خب انسان آن را اضافه ميكند و كلياتش به صورت كلي كه آمده.
پرسش: استاد! در نماز اين « و عجّل فرجهم» اشکال ايجاد میکند يا نه؟
پاسخ: بله آن اگر به قصد ورود بگويد نماز اشكال دارد اگر ورود نباشد که خب نه.
معيار قبولي نماز در دنيا
پرسش:... پاسخ: خب مثل نماز, نماز درجاتي دارد بر درجه نازلهاش يك فضيلت بار است درجه وسطايش يك فضيلت, درجه عاليهاش يك فضيلت, حقيقت نماز آن است كه «قربان كلّ تقي»[24] است ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾[25] است اگر كسي نماز خوانده نماز ظهرين را خوانده ميخواهد ببيند نمازش قبول شد يا نشد البته اين در قيامت معلوم ميشود ولي در دنيا هم معياري دارد تا غروب اگر موفق شد خودش را حفظ بكند و هيچ گناهي نكند اين خوشحال باشد كه نماز ظهرينش قبول شده چون نماز آن است كه ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ اگر گفتند الصلاة ما هي؟ مثل اينكه بگويند الماء ما هو؟ آب چيست؟ آب آن است كه رفع عطش بكند «الصلاة ما هي؟» گفتند ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ خب اگر كسي نماز خوانده بعد از اينكه از مسجد يا محلّ نماز در آمده مبتلا به گناهي شد اين معلوم ميشود نماز نخوانده, صحيح است يعني قضا و اعاده ندارد ولي مقبول نشده قبول يك حكم فقهي نيست يك حكم كلامي است صحّت يك حكم فقهي است اين نماز, قضا ندارد اعاده ندارد چون برابر ظاهر خوانده شده اما چون ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ﴾ نيست قبول نشده آدم ميتواند خودش تشخيص بدهد درجات صلات فرق ميكند درجات تصليه هم فرق ميكند درجات تسليم هم فرق ميكند بنابراين اين تعبيرها يكسان نيست گاهي مفرد است گاهي جمع است گاهي با هم است گاهي بيهم است و ما حق نداريم نام غير خدا را در كنار نام خدا ببريم مگر اينكه روايت معتبري باشد يا آيهاي باشد و مانند آن لذا در مواردي نهي شده در مواردي هم نام افراد ديگر در كنار نام خدا برده شده اين درباره تصليه و درباره تسليم.
امر الهي بر پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر تصليه مؤمنان و تأثير آن
درباره تصليه ذات اقدس الهي خودش فرمود تويِ پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) وقتي كه زكات را از مؤدّيان زكات گرفتي بر آنها صلوات بفرست ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾[26] اينكه فرمود: ﴿إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾ يعني وقتي كسي حقّ واجب خودش را داد وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر او صلوات ميفرستد خب اين صلوات پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يقيناً مؤثر است اثر دارد لطف الهي را به او ميرساند صلوات خدا به يك معناست صلوات فرشتهها به يك معناي ديگر, صلوات پيغمبر به معني ديگر, صلوات ما هم به معني ديگر, بنا بر تحقيق كه استعمال لفظ در اكثر از معنا جايز است يا عموم المجاز قائل باشيم كه اين چهار قسم ممكن است در زيرمجموعه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ﴾ جمع بشوند اگر كسي اشكال كرد در استعمال لفظ در اكثر از معنا با حرف عطف كه به منزله تكرار معطوف است اين مشكل حل ميشود اگر مثلاً گفتند: «اغتسل للجمعة و الجنابة» چون اين واو كه در وسط آمد باعث ميشود كه اين كلمه «اغتسل» تكرار بشود «اغتسل للجمعة اغتسل للجنابة» لذا اگر يكي واجب بود ديگري مستحب, معنا فرق كرد حكم فرق كرد عيب ندارد چون با عطف بيان شده «اغتسل للجمعة و الجنابة» اين واو اين اثر را دارد اين ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ﴾ يا ﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ﴾[27] اين واو به منزله تكرار آن فعل است تكرار آن اسم است و مانند آن لذا صلوات خدا به معناي رحمت است صلوات فرشتهها به معني دعاست صلوات پيغمبر هم ميتواند قسمي به معني رحمت, قسمي به معني دعا باشد به هر تقدير در سورهٴ مباركهٴ «توبه» فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ﴾ اين يك صلوات متقابل است كه بندگان نسبت به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) صلوات ميفرستند و در روايات هم آمده است كه هرگز شما صلوات بَتْرا نفرستيد نه بُتَرا, بَتْرا مؤنث اَبتر است ابتر يعني بينتيجه يعني منقطعالآخر, بَترا كه مؤنث آن است آن هم منقطعالآخر اگر كسي بگويد «اللهمّ صلّ علي محمد» و آلش را نگويد اين صلوات بَتراست يعني بينتيجه است يعني منقطعالآخر است لذا در روايات آمده است كه صلوات بَترا نفرستيد وقتي بر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) صلوات ميفرستيد بر اهل بيتش هم بفرستيد[28] منتها روايات در اينجا چند طايفه است يكي كلمه «علي» دارد يكي ندارد, يكي «صلّ علي محمد و علي آل محمد»[29] ديگري «و علي» هم ندارد مثل اينكه در تشهد ميگوييم «اللهمّ صلّ علي محمد و آل محمد» ديگر «علي» ندارد اين تقرّب كامل را ميرساند.
شرايط بهرهمندي از صلوات پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)
به هر تقدير صلوات پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نسبت به مؤدّيان زكات است و از آن جهت كه نماز, عمود دين است[30] و بالاتر از نماز, مسئله اصلِ اعتقاد به توحيد است اگر كسي معتقد به توحيد بود معتقد به نبوّت بود معتقد به ولايت و امامت بود معتقد به معاد بود معتقد به اصول كلي بود اين هم ميتواند مشمول صلوات پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) باشد اينچنين نيست كه اين اختصاص داشته باشد به مسئله زكات كه بفرمايد: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ﴾ حالا اگر كسي مجاهد در راه خدا بود او هم ميتواند مشمول صلوات باشد ذكر آنجا به صورت تمثيل است نه به صورت تعيين, اينها يك صلوات و لطف متقابلي است بين امت و امام امت, امام در برابر پيغمبر نه, امامي كه شامل خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميشود نظير آنكه درباره حضرت ابراهيم خداي سبحان فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾.[31]
پرسش:... پاسخ: چرا نيست, ما مأموريم, ما وجوهات هم ميدهيم اين كار را ميكنند وجوهات هم ميگيريم همين كار را ميكنند.
پرسش:... پاسخ: بله, كسي كه جانشين پيغمبر است و همان وجوهات را ميگيرد همان حكم را دارد چطور در گرفتن آن وجوهات جانشين پيغمبر است در تصليه، جانشين پيغمبر نيست ما كه عملاً اين كار را ميكنيم اين درباره پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است.
حكم ايذای مؤمن لإيمانه مساوي با ايذای پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)
فرمود اگر مؤمنين به همراه پيامبر در اين امور شريكاند ايذاي آنها هم مثل ايذای پيغمبر است يك وقت است كسي مؤمن را در اثر يك اختلاف مالي, اختلاف ملكي اهانتي ميكند يا مثلاً ـ خداي ناكرده ـ بالاتر از اهانت مثلاً قتلي, آن يك حكم خاص دارد معصيت كبيره است اما اگر مؤمن را لإيمانه كُشت، ميشود ﴿مَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً﴾[32] كه در بحث سورهٴ مباركهٴ «نساء» گذشت خلود براي كفر است نه براي معصيتهاي عادي ولي درباره مؤمن اگر كسي مؤمن را لإيمانه بكشد نه براي اختلاف مِلكي خب اين ميشود كفر، اين كيفرش خلود در جهنم است اگر كسي مؤمن را لإيمانه اهانت بكند مثل اين است كه پيامبر را اهانت كرده چون در حقيقت به دين اهانت كرده اما اگر نه, يك اختلاف مِلكي دارد اختلاف مالي دارد اهانتي كرده آن ديگر مشمول اين آيه نيست اينكه فرمود اگر كسي مؤمني را آزار بكند يعني لإيمانه اما اگر نه, اين اختلاف مالي دارد اختلاف دارد معصيتي كرده اما آن معصيت طوري باشد كه در حدّ ايذای خدا باشد اين مئونه لازم دارد اين تعليق حكم بر وصف هم مشعر به عليّت است فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ حكمشان اين است ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ لعن يعني دور از رحمت, خدا اينها را از رحمت الهي دور ميكند رحمت هم در عالَم فقط دست خداست غير خدا كه راحمي در كار نيست «هل يرحم المخلوق الاّ الخالق... هل يرحم الفقير الاّ الغني»[33] اين است غير خدا هم كه توان رحمت ندارد پس اين نياز دارد و هيچ راحمي هم در عالَم براي او نيست ﴿وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً﴾ اين عذاب مهين هم قبلاً گذشت اين عذاب روحي است غير از آن عذاب جسمي و بدني است كه در سورهٴ «نساء» بيان شده ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[34] آن عذاب جسمي و بدني است كه در سورهٴ «نساء» مشخص شده اين عذاب روحي است كه او را رسوا ميكند اهانت ميكند تحقير ميكند اين تحقير شدن, مورد اهانت قرار گرفتن, منفور جامعه شدن اينها عذاب روحي است اين شخص كه مؤمن را آزار كرده گرفتار عذاب روحي ميشود.
حرفِ درست زدن و درست حرف زدن, وظيفه همه در انتخابات
پرسش:... پاسخ: خب همه ما بايد مواظب باشيم هر چه باشد چه فصل انتخابات چه غير فصل انتخابات چون گفتند زبان «قليل الجِرم» است و «كثير الجُرم» ما دو گونه ميتوانيم زندگي كنيم ما بالأخره اين كشور را بايد با هم بسازيم خطر الآن زير گوش ماست در سوريه، اين خطر در گوش ماست بحرين. خب اين عالِم بزرگوار را شما ميبينيد يك شخصيت مهمّي است ريختند در خانهاش اين آلخليفه بايد از عاقبت تلخ كارشان هم باخبر باشند اين علما را اين بزرگان را اين مؤمنين را اينطور الآن دارند شكنجه ميكنند ما ـ خداي ناكرده ـ احترام به يكديگر را حفظ نكنيم كه درست نيست ما حرفي داريم ميتوانيم عالمانه بزنيم ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ﴾[35] فرمود مؤمنين درست حرف بزنند حرفِ درست بزنند خب اشكالي هست آدم عالمانه ميتواند بگويد چه داعي داريم يكديگر را برنجانيم اين سفارش خداست فرمود محترمانه با يكديگر سخن بگوييد خطر را شما ميبينيد زير گوش شماست ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ اين آلخليفه جواب خدا را چه بايد بدهند ريخت در خانه آن عالِم بزرگوار آيت الله شيخ قاسم خب اينها جواب خدا را چه بايد بدهند ما هم قبلاً در ايران به امثال اينها مبتلا بوديم به ما فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ اگر واقعاً اشكالي است آدم ميتواند محترمانه بگويد اگر استدلالي دارد آدم ميتواند محترمانه بگويد كه اميدواريم ـ انشاءالله ـ به بركت روح مطهر امام راحل و خونهاي پاك شهدا به بهترين وجه پيش برود.
بيان سيدالشهداء در محال بودن رسيدن به مقصد به وسيله گناه
فرمود اين براي خدا و پيامبر اما ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾ چرا آدم مؤمن را آزار بكند يك بيان نوراني حضرت سيدالشهداء(سلام الله عليه) دارد ـ واقعاً «كلامهم نور» ـ فرمود ممكن نيست كسي از راه گناه به مقصد برسد هدف هرگز وسيله را توجيه نميكند اين بيان بسيار نوراني وجود مبارك سيدالشهداء(سلام الله عليه) است فرمود: «مَن حاولَ أمراً بِمعصيةِ اللهِ كانَ أفوتَ لِما يَرجو و أسرعُ لِمَجيء ما يَحذَرُ»[36] اگر كسي بخواهد از راه خلاف, گناه, تهمت, تخريب به مقصد برسد زودتر از ديگران به چاه ميافتد گناه, وسيله نيست «مَن حاولَ أمراً بِمعصيةِ اللهِ كانَ أفوتَ لِما يَرجو و أسرعُ لِمجيء ما يَحذَرُ» اين هرگز به مقصد نميرسد و زودتر از ديگران به خطر ميافتد ما قبول كرديم بيانات نوراني سيدالشهداء(سلام الله عليه) چه بياني جامعتر و نافعتر از اين فرمود: ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا﴾ يك وقت است كسي گناه كرده خب او را تعزير ميكنند حد ميزنند اين ديگر مشكلي ندارد اما اگر كسي كاري نكرده يا ثابت نشده آدم همينطور بگويد بالأخره حسابي دارد كتابي دارد ﴿بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً﴾ يك بار سنگيني است «احتمل» يعني حمل كرد, بار سنگيني روي دوشش است بهتان يك بار سنگيني است عملي است كه كسي نكرده وقتي انسان اين عمل را به او اسناد بدهد او ميشود مبهوت, ميگويد من كه چنين حرفي نزدم چنين كاري نكردم عملي كه آدم را مبهوت ميكند وقتي نكرده, به اسناد چنين عملي به او ميگويند بهتان, گناه روشني هم كه است اين هم بار است اين بار روي دوش او قرار ميگيرد باربري هم كه نيست.
جمعبندي مباحث
بنابراين هم تصليهٴ بر مؤمنين را ذكر فرمود كه فرمود: ﴿وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾ هم تصليه مؤمنين بر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در كنار تصليه ملائكه ذكر كرد هم ايذای خدا و پيامبر را حرام شمرد هم ايذای برادران و خواهران مؤمن را، اين برادران و خواهران مؤمن در همه اين مراحل ملاحظه فرموديد شركت داشتند هم در تصليه بر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم در دريافت تصليه از پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم حرمت ايذايي كه نسبت به پيامبر هست نسبت به اينها هم هست بنابراين اينها محشور با پيامبرند.
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 18.
[2] . ر.ك: تفسير الامام العسكري, ص625.
[3] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 55.
[4] . سورهٴ بقره, آيهٴ 253.
[5] . سورهٴ صافات, آيهٴ 120.
[6] . سورهٴ صافات, آيهٴ 109.
[7] . سورهٴ صافات, آيهٴ 79.
[8] . سورهٴ نساء, آيهٴ 1.
[9] . سورهٴ نساء, آيهٴ 59.
[10] . من لا يحضره الفقيه, ج2, ص616.
[11] . ر.ك: الكافي, ج2, ص352؛ ر.ک: مرآة العقول، ج10، ص389 و 390؛ ر.ک: صحيح(البخاری)، ج7، ص190.
[12] . التفسير الکبير، ج25، ص182.
[13] . ر.ک: الکافی، ج1، ص442؛ ر.ک: بحار الانوار، ج15، ص24.
[14] . سورهٴ طه, آيهٴ 114.
[15] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 79.
[16] . الصحيفة السجادية, دعاي 42.
[17] . سورهٴ توبه, آيهٴ 74.
[18] . بحارالأنوار, ج53, ص227.
[19] . سورهٴ نساء, آيهٴ 64.
[20] . تفسير كنزالدقائق, ج10, ص429 ـ 439.
[21] . سورهٴ نحل, آيهٴ 44.
[22] . الكافي, ج2, ص494.
[23] . سورهٴ صافات, آيات 120 و 121.
[24] . الكافي, ج3, ص265.
[25] . سورهٴ عنكبوت, آيهٴ 45.
[26] . سورهٴ توبه, آيهٴ 103.
[27] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 43.
[28] . الکافی، ج2، ص495.
[29] . الكافي, ج3, ص328.
[30] . الكافي, ج2, ص19, 7, ص52.
[31] . سورهٴ بقره, آيهٴ 124.
[32] . سورهٴ نساء, آيهٴ 93.
[33] . بحارالأنوار, ج91, ص110.
[34] . سورهٴ نساء, آيهٴ 56.
[35] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 53.
[36] . الكافي, ج2, ص373.