أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدي فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (۳۸) وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (۳۹)﴾
منحصر بودن هدايت در وحي
بعد از هبوط آدم و حوّا(عليهما السّلام) به زمين، مسألهٴ هدايت و دين طرح شد خداي سبحان فرمود اگر به وسيلهٴ وحي هدايتي به شما برسد هر كدام از شما هدايتم را تبعيّت كرديد از آسيب خوف و حزن مصون هستيد و هر كدام كه تبعيّت هدايت مرا نپذيرفتيد و تكذيب وكفر را بر هدايت ترجيح داديد گرفتار عذاب الهي خواهيد شد و جاودانه در عذاب ميمانيد. از اين كريمه استفاده ميشود كه هدايتي غير از هدايت وحي مقبول نيست چه اين كه در همين سورهٴ بقره هم هدايت را منحصر كرد در آيهٴ ١١٠ فرمود به اين كه: *«قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى»*﴿1﴾ اين كريمه كه ميفرمايد: *«قل إنّ هدي الله هو الهدي»*﴿2﴾ يعني غير از قانون خدا چيزي به عنوان هدايت نخواهد بود اگر هم به عنوان هدايت بر كسي عرضه شد در حقيقت ضلالت است. چون مقتضاي اين آيهٴ ١٢٠ سورهٴ بقره آن است كه هدايت منحصر در وحي است. *«قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى»* پس اگر كسي تابع هدايت حق نشد تابع هر دين و هر قانوني بود گرفتار ضلالت است
نفي خوف و حزن از هدايت يافتگان
و اين كه فرمود اگر كسي تابع هدايت خدا بود خوف و حزن ندارد اين وعده است و خود هدايت خدا مجموعهاي از قواعد اعتقادي و اخلاقي و عملي است كه در اين مجموعه، مسألهٴ خوف و رجا هم مطرح است. خداي سبحان فرمود هر كس تابع هدايت خدا بود خوف و حزن ندارد. مجموعهٴ دين خدا هدايت حق است و يكي از احكام اين مجموعه ترس از خداست و اميد به رحمت خدا، هم يأس از رحمت خدا كفر است هم بيپروايي بد است. خداي سبحان به ما دستور داد كه از عذاب بترسيم پس اين كه فرمود مسلمان و مؤمن ترس ندارد يعني كسي كه تابع دين خدا بود در قيامت از آسيب خوف و حزن محفوظ است. هدايت خدا مجموعهٴ قوانيني است كه يكي از آن قوانين ترس از عذاب خدا و اميد به رحمت خداست. هدايت خدا احكامي دارد كه يكي از آن احكام خوف از عذاب و رجاي به رحمت است كسي خائف نباشد ناقص است، كسي راجي نباشد ناقص است در برابر رجا، يأس است اگر كسي نااميد از رحمت خدا بود اين جزو معاصي كبيره است بايد به رحمت خدا اميدوار بود خود اين رجا جزو هدايةالله است و اگر كسي از عذاب خدا نترسيد بيپروا بود خود اين نترسيدن از عذاب خدا نقص است بايد از عذاب خدا ترسيد. اگر كسي از جهنّم ترسيد و به بهشت اميدوار بود اين به هدايت خدا عمل كرده است. انساني كه تابع هدايت خدا شد در قيامت نه ترسي دارد نه حزني. در دنيا خدا وعده ميدهد كه در قيامت خوف و حزني نخواهد بود وقتي قيامت فرا رسيد به وعدهٴ خود وفا ميكند ميفرمايد: در اين بهشت بسر ببريد بدون خوف و حزن. بهشتيان وقتي در بهشت مستقر شدند وعدهٴ خدا را دريافت ميكنند بعد شكر ميكنند ميگويند خدا را شكر كه حزن را از ما برداشت. اين مراحل سهگانه به هم مرتبط است. بنابراين اگر ما ديديم خداي سبحان فرمود: *«فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»* بعد افرادي را كه از جهنّم ميترسند ميستايد يا در آيات ديگر به ما دستور ميدهد كه از جهنّم بترسيد معنايش آن است كه ترس از جهنّم جزو اين مجموعهٴ هدايت است. اگر كسي تابع هدايت خدا بود كه يكي از آثار تبعيّت آن است كه به مسألهٴ خوف و رجا هم تن در داد از عذاب ترسيد و به بهشت اميدوار بود اين انسان در قيامت ترس و حزن ندارد. لذا در سورهٴ اعراف ميفرمايد شما از خدا بترسيد در ساير سُور دستور ميدهد به اين كه شما از خدا هراسناك باشيد گاهي ميفرمايد به اين كه: *«وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً»*﴿3﴾ خدا را با ابتهال و ترس در جانت متذكّر باش اين دستور ترس ميدهد يا آنها كه از ترس خدا شبزندهداري ميكنند خداي سبحان اينها را با عظمت ميستايد ميفرمايد: *«تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً»*﴿4﴾ اينها شب را دائماً نميخوابند مقداري از شب را از بستر خواب سربرميدارند. *«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ»* اين پهلوها را از بستر بلند ميكنند و به شبزندهداري مشغول هستند *«يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً»*﴿5﴾ گاهي به ما دستور ترس ميدهد ميگويد از خدا بترسيد گاهي افراد ترسناك از خدا را به عنوان اين كه اينها افراد برجسته هستند به ما معرّفي ميكند ميفرمايد اين گروه شبزندهدار *«يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً»* گاهي هم از افرادي كه از مقام خدا ميترسند به عظمت ياد ميكند *«وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»*﴿6﴾ يا *«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوَي ٭ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوَي»*﴿7﴾ در همهٴ اين آيات به ما دستور ترس ميدهد. ترس از خدا كه خوف عقلي است ترس از جهنّم خدا كه خوف نفسي است هر دو ممدوح است ولو درجهٴ آنها فرق ميكند خود اين ترسها جزو مجموعهٴ دين است اگر كسي مجموعهٴ دين را پذيرفت يعني هم به عباداتش تن در داد هم به مسائل نظامي و سياسي و اقتصادي و اجتماعيش تن در داد و هم از جهنّم ترسيد و هم از مقام خدا ترسيد اين انسان تابع هدايت خدا شد خدا به انسان اينچنين، وعده ميدهد كه در قيامت ديگر ترس و حزني نداري وقتي قيامت رسيد ميفرمايد وارد بهشت بشويد ديگر اينجا جاي ترس نيست بهشتيان وقتي اين انجاز وعد را از خدا دريافت كردند ميگويند *«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»*﴿8﴾ بنابراين اگر گفته شد مؤمنين نميترسند يعني كسي به دين ايمان آورد و دين قواعدي دارد كه يكي از آن قواعد ترس از خداست و ترس از عذاب خداست اينها در قيامت نميترسند. بنابراين بحث در اموري خواهد بود. امر اول آن است كه خود مجموعهٴ دين مشتمل بر لزوم ترس از خداست. چه اين كه اين آيات ياد شده تأييد ميكند. در همان سورهٴ اعراف فرمود *«وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً»*﴿9﴾ يعني خداي سبحان را با ابتهال و ترس در جانت بخوان. گاهي ميفرمايد به اين كه *«ادعو ربّكم»*﴿10﴾ گاهي ميفرمايد: *«وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ»*﴿11﴾ در آيهٴ ٢٠٥ سورهٴ اعراف اين است كه *«وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ»*﴿12﴾ آن آيات ديگر هم كه روشن است *«وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»* يا *«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ٭ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَي»* يا در سورهٴ فصّلت از شبزندهداران به عظمت ياد كرد فرمود: *«تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً»*﴿13﴾ وقتي اين وعده را داد فرمود اگر شما متديّن بوديد به همهٴ قوانين و عقايد و احكام عمل كرديد در قيامت ترسي نداريد آنگاه وقتي قيامت فرا ميرسد به بهشتيان دستور ميدهد كه وارد بهشت بشويد و ديگر در اينجا حزن و ترسي نيست. آيهٴ ٦٨ و ٦٩ سورهٴ زخرف اين است فرمود: *«الأخلّاء يومئذٍ»*﴿14﴾ يعني در قيامت *«بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»*﴿15﴾ آنگاه فرمود: *«يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ»*﴿16﴾ امروز جاي خوف و حزن نيست. تمام شد. اين *«لا خوف»* انجاز وعد است نه وعده. مثل اين كه به رزمندگان فرمود *«وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ»*﴿17﴾ بعد وقتي مكّه را فتح كردند به اينها گفتند بگوييد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ و أنجز وعده و نصرنا» گاهي به رزمنده وعده ميدهد ميگويد نترس تو پيروز هستي وقتي هم كه به پيروزي رسيد ميگويد حالا بگو «الحمد لله الّذى ...أنجز وعده» در يك مرتبه وعده ميدهد، در يك مرتبه وعده را انجاز ميكند. در آيهٴ محل بحث و ساير آيات ميفرمايد: *«فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»* اين وعده است گرچه لسان، لسان خبري است ولي هدف و داعي انشا است. «اُلقى بداع الإنشاء» اين وعده است نه جملهٴ خبريه بعد وقتي قيامت فرا رسيد به بهشتيان ميفرمايد: اينجا باشيد و هيچ ترسي هم نداريد. اين انجاز وعد است. اين كه فرمود: امروز ترسي نداريد يعني من به وعده وفا كردم. آنگاه در سورهٴ فاطر جريان حمد مؤمنين را نقل ميكند مؤمنين وقتي كه در بهشت مستقر شدند در سورهٴ فاطر آيهٴ ٣٥ و ٣٦ اين است كه ميگويند: *«الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لاَ يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلاَ يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ»*﴿18﴾ قبلش آيهٴ ٣٤ اين است كه؛ *«وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ»*﴿19﴾ پس در يك موطن به مؤمنين وعده ميدهد اگر شما مؤمن بوديد كاري ميكنم كه خوف و حزن از شما برداشته شود. در قيامت به اين وعده وفا ميكند وقتي هم كه به وعده وفا كرد مؤمنين در بهشت مستقر شدند ميگويند خدا را شكر ميكنيم كه حزن را از ما برداشت ديگر در اينجا غم و حزني نيست.
سؤال ...
جواب: الآن وعده است، آن محل انجاز وعد است. نظيرش در مسائل دنيا هم هست.
انجاز وعدهٴ الهي در مسائل شخصي و اجتماعي
در مسائل دنيا گاهي خداي سبحان به يك شخص گاهي به يك گروه وعده ميدهد كه اگر اين كار را كرديد ما خوف و حزن را از شما برميداريم بعد به وعده وفا ميكند امّا دربارهٴ شخص به مادر موسيٰ(سلام الله عليها) فرمود به اين كه *«لاَ تَخَافِي وَلاَ تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»*﴿20﴾ اين يك وعده است. فرمود اگر مأمورين فرعون به سراغ بچه آمدند اين بچه را به دريا بيانداز. همه تابع ما هستند *«فالقيه في اليمّ»*﴿21﴾ به دريا بينداز *«لاَ تَخَافِي وَلاَ تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»* اين وعده است يعني تو به دريا بيانداز ما او را پيامبر ميكنيم به تو برميگردانيم بعد از اين كه موساي كليم به آن مقام رسيد به مادر رسيد و به مقام نوبّت رسيد خداي سبحان به موسي فرمود: *«فَرَجَعْناكَ إِلَي أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلا تَحْزَنَ»*﴿22﴾ ما به وعده وفا كرديم ما تو را رسول كرديم و به مقام رسانديم و به مادرت برگردانديم تا قرّهٴ العيني براي مادرت باشي و او حزن هم نداشته باشد. اينها در مسائل شخصي است. مشابه اين را در مسائل اجتماعي و عمومي هم دارد. گاهي به افراد ميفرمايد به اين كه شما *«لاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا»*﴿23﴾ محزون نباشيد غمگين نباشيد شما پيروز ميشويد اين وعده است بعد هم ميفرمايد در آيندهٴ نزديك بالآخره مكّه را فتح ميكنيد. *«لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لاَ تَخَافُونَ»*﴿24﴾ اين هم وعده است بعد هم وقتي روز فتح مكّه شد مسلمين دست به هم دادند گفتند: «لا اله الا الله وحده وحده وحده أنجز وعده و نصر عبده»(25) اين انجاز وعد است. اين دعا را اگر خواندند به دستور پيغمبر خواندند و رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم به دستور خداي سبحان فرمود چون *«مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»*﴿26﴾ پس چه در مسائل فردي چه در مسائل اجتماعي چه دربارهٴ دنيا، چه دربارهٴ آخرت خدا وعده ميدهد بعد هم به وعده عمل ميكند. ممكن نيست خدا به وعده عمل نكند. *«لا يخلف الله وعده»*﴿27﴾ چه در دنيا، چه در آخرت، اين طور نيست كه خلف وعده در آخرت محال باشد در دنيا ممكن باشد خلف وعده براي خداي سبحان مستحيل است چه در دنيا چه در آخرت چه در مسائل شخصي، چه در مسائل اجتماعي. وعده داد و وعده را هم انجاز كرده است. گاهي مسألهٴ حزن است گاهي مسألهٴ خوف دربارهٴ حزن جريان مادر موسيٰ(سلام الله عليها) مطرح بود. دربارهٴ خوف هم دربارهٴ خود موسيٰ(سلام الله عليه) مطرح است به موساي كليم وقتي در لبهٴ خطر رسيد فرمود به اين كه عصا به دريا بزن دريا جادهٴ خاكي ميشود آنها نميتوانند به شما برسند. *«فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لاَّ تَخَافُ دَرَكاً وَلاَ تَخْشَى»*﴿28﴾ گاهي به صورت نهي گاهي به صورت نفي وعده ميدهد گاهي نهي ميكند مثل *«لاَ تَخَافِي وَلاَ تَحْزَنِي»*﴿29﴾ گاهي نفي ميكند مثل *«لاَ تَخَاف دركاً ولا تخشي»* كه نفي است ولي لسان، لسان وعده است. به موساي كليم فرمود نترس به تو نميرسند اين وعده است آنها از همهٴ امكانات برخوردار بودند سوار مركبهاي تندرو بودند پيادهنظام نيرومند هم داشتند فرمود: تو اگر وارد اين جادهٴ خاكي كه در بستر دريا احداث شد حركت كني آنها نميرسند روي جريان عادي خب بايد برسند فرمود نترس نميرسند بعد هم كه آنها آمدند *«فَغَشِيَهُم مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ»*﴿30﴾ اين انجاز وعد است گاهي به شخص ميگويد، گاهي امام ميگويد، گاهي به امت ميگويد، گاهي در مسائل شخصي ميگويد، گاهي در مسائل عمومي ميفرمايد، گاهي دربارهٴ دنياست، گاهي دربارهٴ آخرت است خلاصه گاهي وعده ميدهد و اين وعده را يقيناً اِنجاز ميكند پس اين كه فرمود اگر تابع دستورات خدا شد خوف و حزن ندارد يعني تابع مجموعهٴ دين شد كه خود اين مجموعه مشتمل بر خوف و حزن است. اگر كسي تابع اين مجموعه شد در قيامت خوف و حزن ندارد خدا همان طوري كه ترس از جهنّم را ميستايد حزن را هم ميستايد همان طوري كه آنهايي كه از ترس خدا مينالند آنها را مدّاحي ميكند و از آنها با تجليل ياد ميكند آنهايي هم كه غمگين هستند كه چرا كار خير به دست آنها انجام نشد از آنها هم با تحليل ياد ميكند.
سؤال ...
جواب: آن مقام ولايت است كه اصولاً آيهٴ سورهٴ حديد تعيينش ميكند كه *«لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ»*﴿31﴾.
سؤال ...
جواب: امّا در خصوص دنيا انساني كه در دنياست بايد بترسد از خدا.
سؤال ...
جواب: البته آن وليّ الله است. وليّ الله از غير خدا ترسي ندارد.
دربارهٴ حزن هم در سورهٴ توبه عدهاي را كه موفّق نشدند به جبهه عزام بشوند و غمگينانه اشك ريختند ميستايد ميفرمايد به اين كه: عدهاي بايد در مراسم جبهه شركت كنند و معذور نيستند مگر يك عدهاي كه توان حضور را نداشته باشند در آيهٴ ٩١ و ٩٢ اينچنين ميفرمايد: *«لَيْسَ عَلَي الضُّعَفَاءِ وَ لاَ عَلَي الْمَرْضَي وَ لاَعَلَي الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ مَايُنْفِقُونَ حَرَجٌ»*﴿32﴾. آنكه نه ميتواند برود و نه ميتواند پشت جبهه را تقويت كند اگر در جبهه حضور نداشت يا پشت جبهه را با كمك مالي تأييد نكرد بر او حرجي نيست *«إذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ مَا عَلَي الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ٭ وَلاَ عَلَي الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا مَا يُنفِقُونَ»*﴿33﴾؛ فرمود اينها كه ميآيند تو اينها را به جبهه اعزام بكني ولي وسيله نيست تداركات نيست اينها غمگين ميشوند گريه ميكنند كه چرا ما وسيله نداريم برويم جبهه، بر اينها حرجي نيست. اين لساني كه از اين گروه نقل ميكند اين لسان، لسان مدح و ثناست. عدهاي كه محزونند كه چرا نتوانستند جبهه را كمك بكنند اين حزن را خدا ميستايد معلوم ميشود اين كه فرمود مؤمن خوف و حزن ندارد يعني كسي كه مؤمن به دين است و در دين همهٴ اين مسائل مطرح است كه يكي از مسائل ترس از جهنّم است، يكي از مسائل غمگين شدن براي اين كه چرا دين به دست من زنده نشد ديگران دين را زنده كردند و من مهمان سفرهٴ ديگران هستم. خود اين حزن جزو دين است نه انسان مؤمن غمگين نيست و هميشه خوشحال است. مؤمن كه به اين مجموعه معتقد است و يكي از اين مجموعه ترس از خداست و غمگين شدن براي اين كه چرا دين به دست او زنده نشد اگر كسي اينچنين شد در قيامت نه خوفي دارد نه حزني و اينها را ميستايد. آن وقت ميفرمايد: *«إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَي الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ»*﴿34﴾ آنها كه امكانات دارند ولي ميخواهند كمك نكنند البته بر آنها حرج هست. اين معناي معروف كه اولياي الهي خوف و حزن ندارند اين را خداي سبحان هم در سورهٴ احقاف بيان فرمود و هم در سورهٴ فصّلت. در سورهٴ احقاف ميفرمايد به اين كه آيهٔ 13 سورهٴ احفاق اين است: *«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»*﴿35﴾ آنها كه منطقشان اين است كه الله ربّ ماست مقالشان اين است، منطقشان اين است يعني سيره و سنت آنها اين است كه *«رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»* روي اين سيره و سنّت استقامت ورزيدند *«فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»* اينها خوفي ندارند غمي هم ندارند، اينها خوف ندارند يعني در دنيا خوف ندارند؟ يا در آخرت خوف ندارند؟ خداي سبحان به پيغمبرش ميفرمايد: *«وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ»*﴿36﴾ فرمود اگر عهدي با مشركين بستي يك عهد آتشبسي يك صلحي كردي ميترسي اينها به عهدشان وفا نكنند اين عهدنامه را به سراغ اينها پرت كن، نبذ كن، بينداز به دور. اينها كه به عهدشان اعتمادي نيست *«فانبذ إليهم»* اين عهد را به طرف اينها نبذ كن. در صدر آيه فرمود: *«وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً»* اگر ميترسي كه اينها خيانت كنند به اين عهد اعتنا نكن خوف غير از خشيت است. البته اولياي الهي جز از خدا از هيچ چيز خشيت ندارند.
معناي خوف و خشيت و تفاوت آن دو
در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد كه خشيت از غير خدا مذموم است و خوف مذموم نيست. خشيت آنست كه انسان قلباً معتقد باشد فلان امر يا فلان شخص مبدأ اثر است و از آنها متأثّر بشود. آنها را مبدأ اثر بداند، اين خشيت است و اين مخصوص آنست كه انسان از خدا بترسد كه: *«إنّ الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ»*﴿37﴾ خشيت از غير خدا مذموم است. يعني انسان غير خدا را مبدأ اثر بداند. امّا خوف ترتيب اثر عملي است. يعني انسان وقتي مار را ديد عقرب را ديد و امثال ذلك را ديد خب خودش را حريم ميگيرد. فاصله ميگيرد ميترسد مار او را بزند اين مذموم نيست. اگر از كفّار سست عهد انسان بترسد اين ترس مذموم نيست خدا به رسولش ميفرمايد: اگر ترسيدي كه اينها به عهدشان عمل نكنند *«فأنبذ إليهم»* *«وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ»* مانند آن پس خشيت جز از خدا مذموم است فقط دربارهٴ خداست. امّا خوف يعني ترتيب اثر عملي و كنار رفتن اين مذموم نيست و خداي سبحان مؤمنيني را كه به مجموعهٴ ايمان تن در دادند وعده ميدهد كه در قيامت اينها در امن كامل به سر ميبرند. لذا اگر در سورهٴ احقاف دربارهٴ اولياي خود دستور داد فرمود: *«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»*﴿38﴾ در سورهٴ فصّلت ميفرمايد هنگام احتضار و جريان مرگ به بعد فرشتگان بر همين گروه نازل ميشوند ميگويند ديگر خوف و ترسي نيست. خوف و حزني نيست.
سؤال ...
جواب: بله، اين ممدوح هست هميشه انسان از خدا بترسد و اثر را از آنجا بداند منتها خشيت تكليفي نيست البته، چه اين كه فرشتگان اين نحو خشيت را دارند *«يخافون ربّهم من فوقهم»*﴿39﴾ در آيهٴ ٣٠ سورهٴ فصّلت فرمود: *«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ٭ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ»*﴿40﴾ آنها كه اهل استقامت هستند هم فرشتگان در دنيا بر اينها نازل ميشود به اينها وعده ميدهند و هم هنگام احتضار و مرگ و بعد از مرگ بر اينها نازل ميشوند و وعدهٴ خدا را انجاز ميكنند ميگويند اين بهشت و اين شما. اگر كسي جزو اولياي اِله بود و جزو افراد با استقامت بود اين وعده را خداي سبحان به وسيلهٴ فرشتگان در قلب او مستقر ميكند. او به اين وعده ايمان ميآورد مطمئن ميشود كه پيروز است وعدهٴ خدا را فرشتگان در قلب او القا ميكنند. وقتي كه هنگام احتضار رسيد به اين وعده وفا ميكنند كه ظرف اِنجاز وعد است.
سؤال ...
جواب: در دو مرتبه فرشتگان تنزّل ميكنند يك بار براي وعده يك بار براي انجاز وعده.
سؤال ...
جواب: اثر ديگر ندارد چون آخرت ديگر كسي به كسي آسيب نميرساند چون اثري در آنجا نيست. *«لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلاَ تَأْثِيمٌ»*﴿41﴾ هيچ موجودي به موجود ديگر آسيب نميرساند.
سؤال ...
جواب: براي اين كه در دنيا هم خوف را جزو دستورات ديني قرار داد فرمود: *«وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً»*﴿42﴾ از خدا بترس و آنهايي كه از خدا ميترسند آنها را با عظمت ياد ميكند. و به ما هم ميفرمايد *«وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»*﴿43﴾ اينها جزو ايمان است.
سؤال ...
جواب: نه، آن، لساني كه ميفرمايد اگر كسي مؤمن بود اصولاً خوف نيست. به نحو نفي حقيقت و نفي جنس اين ناظر به آخرت است اين وعده است و خود دين يك مجموعهاي است كه بعضي از اجزاي اين مجموعه ترس از خداست. انساني كه از خدا ميترسد در آينده از سلامت محض برخوردار است. حرف موسي و هارون(عليهما السّلام) اين است كه *«وَالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي»*﴿44﴾ وقتي اين پيام را به فرعون رساندند گفتند درود يعني سلام سلام كه تحيّت است دعا نيست يعني سلامت خدا كه فيض و فعل خداست بر كسي تنزّل ميكند كه تابع هدايت باشد يعني او سالم است هم از گزند خوف سالم است هم از آسيب حزن سالم است گاهي ميفرمايد در قيامت خوف و حزني نيست گاهي ميفرمايد اينها سالم هستند گاهي ميفرمايد اينها در امان هستند. گاهي تعبيرات قرآن اين است كه *«الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ»*﴿45﴾ كه ظاهراً در سورهٴ انعام است فرمود اينها در امان هستند *«الذين آمنوا ولم يلبسوا أيمانهم بظلم أولئك لهم الأمن وَهُم مُهْتَدُونَ»*﴿46﴾ آيهٴ ٨٢ سورهٴ انعام اين است كه آنهايي كه مؤمن هستند و لباس ايمانشان را آلوده نكردند و ايمانشان را به ظلم نپوشاندهاند اينها از امن خدا برخوردارند يعني نه ترسي دارند نه حزني. اين امن جامع بين نفي خوف و نفي حزن است چه اين كه *«وَالسَّلاَمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي»* كه موسي و هارون(عليهما السّلام) فرمودند جامع بين نفي خوف و نفي حزن است. امنيّت مطلقه در قيامت از آنِ اينهاست. سلامت مطلقه در قيامت از آنِ اينهاست.
سؤال ...
جواب: خوف از غير خدا كه انسان ميترسد مار و عقرب به او حمله كنند و خود را مجهز ميكند ميترسد اين كفر جهاني بر او حمله كند ، خودش را مجهّز ميكند اين مذموم نيست، فرمود اگر ترسيدي كه اين كافران به عهدشان وفا نكنند تو پايبند اين عهد نباش. انسان ميترسد و مسلّح ميشود اين مذموم نيست، منتها خشيت است كه مذموم است اگر از غير خدا باشد ، انسان غير خدا را منشأ اثر بداند و قلباً از غير خدا متأثّر بشود اين مذموم است.
بنابراين *«لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»*اي كه به عنوان وعده به دنبال ايمان ذكر شده است متوجّه قيامت است و خداي سبحان در قيامت هم به وعده وفا ميكند مؤمنين هم سپاسگزار هستند كه خداي سبحان به وعدهاش وفا كرده. نمونهٴ اين وعدهها در دنيا هم بود و هست چه در مسائل شخصي چه در مسائل اجتماعي.
«و الحمد الله ربّ العالمين»
پاورقيها:
(1) سورهٔ بقره، آيهٔ 120.
(2) سورهٔ بقره، آيهٔ 120.
(3) سورهٔ اعراف، آيهٔ 205.
(4) سورهٔ سجده، آيهٔ 16.
(5) سورهٔ سجده، آيهٔ 16.
(6) سورهٔ الرحمن، آيهٔ 46.
(7) سورهٔ نازعات، آيات 40 ـ 41.
(8) سورهٔ فاطر، آيهٔ 34.
(9) سورهٔ اعراف، آيهٔ 205.
(10) سورهٔ اعراف، آيهٔ 55.
(11) سورهٔ اعراف، آيهٔ 205.
(12) سورهٔ اعراف، آيهٔ 205.
(13) سورهٔ سجده، آيهٔ 16.
(14) سورهٔ زخرف، آيهٔ 67.
(15) سورهٔ زخرف، آيهٔ 67.
(16) سورهٔ زخرف، آيهٔ 68.
(17) سورهٔ آلعمران، آيهٔ 139.
(18) سورهٔ فاطر، آيهٔ 35.
(19) سورهٔ فاطر، آيهٔ 34.
(20) سورهٔ قصص، آيهٔ 7.
(21) سورهٔ قصص، آيهٔ 7.
(22) سورهٔ طه، آيهٔ 40.
(23) سورهٔ آلعمران، آيهٔ 139.
(24) سورهٔ فتح، آيهٔ 27.
(25) مستدرك الوسائل، ج 5، ص 51.
(26) سورهٔ نجم، آيهٔ 3.
(27) سورهٔ روم، آيهٔ 6.
(28) سورهٔ طه، آيهٔ 77.
(29) سورهٔ قصص، آيهٔ 7.
(30) سورهٔ طه، آيهٔ 78.
(31) سورهٔ حديد، آيهٔ 23.
(32) سورهٔ توبه، آيهٔ 91.
(33) سورهٔ توبه، آيات 91 ـ 92.
(34) سورهٔ توبه، آيهٔ 93.
(35) سورهٔ احقاف، آيهٔ 13.
(36) سورهٔ انفال، آيهٔ 58.
(37) سورهٔ احزاب، آيهٔ 39.
(38) سورهٔ احقاف ، آيهٔ 13.
(39) سورهٔ نحل، آيهٔ 50.
(40) سورهٔ فصّلت، آيات 30 ـ 31.
(41) سورهٔ طور، آيهٔ 23.
(42) سورهٔ اعراف، آيهٔ 205.
(43) سورهٔ الرحمن، آيهٔ 46.
(44) سورهٔ طه، آيهٔ 47.
(45) سورهٔ انعام، آيهٔ 82.
(46) سورهٔ انعام، آيهٔ 82.