أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
﴿وَقُلْنَا يَاآدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(35) فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَي حِينٍ (36)﴾
بهشت حضرت آدم و حوا(عليهما السلام)
خداي سبحان به آدم و همسرش دستور سكونت در جنّت داد و اين جنّت همان طوري كه عنايت فرموديد باغي از باغهاي دنيا نخواهد بود. چه اينكه مراد جنَة الخلد هم نيست، قهراً بايد يك موطني باشد كه اهل آن موطن مخلّد در آن نباشند و جا هم براي وسوسه و اِغوا باشد. و احتمالاً اين مقامي است برزخ بين نشئهٴ دنيا و آن نشئهٴ عاليه، كه جنّت خلد باشد.
راز محور بودن آدم در برخي خطابها
و محور اين قصّه آدم(سلام الله عليه) است. گرچه حوّا(عليها سلام) در بسياري از اين مسائل مطرح است امّا اساس كار متوجّه آدم(سلام الله عليه) است در بسياري از موارد كه ضمير تثنيه به ميان ميآيد امّا در نوع از موارد اين تثنيه را به همان مفرد برميگردانند مثلاً در همين كريمه فرمود: ما به آدم و همسرش گفتيم در بهشت باشيد و از ميوههاي بهشت برخوردار باشيد و نزديك اين درخت نباشيد. همهٴ اينها را به عنوان ضمير تثنيه ذكر فرمود: ٭«كلا منها رغداً حيث شئتما و لا تقرّبا هذه الشّجرة فتكونا من الظّالمين»٭ بعد فرمود: ٭«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ»٭ كه همه تثنيه است ولي همين معنا را در سورهٴ اعراف و سورهٴ طٰهٰ به صورت ديگر بيان فرمود: در سورهٴ اعراف ضمير تثنيه است در آيهٴ ٢٠ سورهٴ اعراف فرمود: ٭«فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ٭ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ»٭(١) ضمير را تثنيه آورد و همچنين آيات بعد ولي در سورهٴ طٰهٰ فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَيٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَي»٭(2). آيهٴ ١٢٠ سورهٴ طٰهٰ اين است كه ٭«فوسوس إليه الشيطان»٭ پس اگر در ساير موارد سخن از تثنيه است و در سورهٴ اعراف تصريح فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ»٭(٣) ولي در سورهٴ طٰهٰ فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ»٭(4) كه محور اوست اگر آدم(سلام الله عليه) در اثر اين وسوسه آسيب نميديد، حوّا هم محفوظ ميشد چون او در تحت تدبير آدم(سلام الله عليه) بود لذا در سورهٴ طٰهٰ ضمير را مفرد آورد فرمود ٭«فوسوس إليه الشيطان»٭ با اينكه در همين سورهٴ طٰهٰ دو آيهٴ قبل خداي سبحان فرمود: ما به هر دو هشدار داديم گفتيم كه با اين كه در سورهٴ طٰهٰ در صدر جريان فرمود كه ٭«يَاآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»٭(5) سخن از آدم و حوّا(عليهما السّلام) مطرح است ولي در آيهٴ ١٢٠ ميفرمايد: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ»٭(6) كه باز ضمير را مفرد ميآورد معلوم ميشود محور اصلي آدم(عليهالسّلام) است و اگر او محفوظ ميماند حوّا(عليها سلام) هم محفوظ ميماند چه اينكه در صدر همين جريان در سورهٴ طٰهٰ ميفرمايد آيهٴ ١١٥: ٭«وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»٭(7) ما قبلاً از آدم پيمان گرفتيم، با او معاهده بستيم او فراموش كرد. اين پيمان چيست؟ و معناي نسيان عهد چيست؟ يك بحث جدايي دارد ولي در صدر اين قصّه ميفرمايد: ما به آدم گفتيم و از او پيمان گرفتيم و او فراموش كرده است.
راه نفوذ شيطان
مطلب بعدي آن است كه شيطان چگونه نفوذ ميكند اكنون كه ثابت شد اين جنّت، جنّتي است كه شيطان ميتواند راه پيدا كند راه شيطان چيست؟ شيطان از چه راهي انسان را فريب ميدهد؟ در سورهٴ اعراف راه نفوذ شيطان را مشخّص كرد، فرمود به اين كه شيطان از راست، چپ، جلو، پشت سر ممكن است انسان را فريب بدهد و بگيرد. آيهٴ ١٦ و ١٧ از سورهٴ اعراف اينست: ٭«قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ٭ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْخَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ»٭(8)؛ عرض كرد من سر راه راست اينها مينشينم يعني در راههاي انحرافي كه كمين من است آنجا هر چه هست در تحت ولايت شيطان است ولي مركز استقرار من سر راه راست است. كه من كمين ميزنم نميگذارم كسي در صراط مستقيم حركت كند. ٭«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»٭. آنگاه براي اين كه اينها نگذارم اين صراط را ادامه دهند. گاهي از جلو و ميآيم، گاهي از پشت سر ميآيم گاهي از طرف راست، گاهي از طرف چپ. گاهي اينها را به آرزوهاي باطل، گاهي از لحاظ قوّه، گاهي از لحاظ اين كه به فكر اعقاب و ورثه و نسل بعد بايد باشي و امثال ذلك اينها را فريب ميدهم گاهي به اين فكر آنها را ميفريبم كه بايد به فكر نسل بعد باشي، براي ورثه چيزي بايد جمع كني و امثال ذلك.
مهمترين شيوهٴ تسلط شيطان، تصرف در خيال و انديشه
منتها مهمترين راهي كه شيطان در پيش دارد همان راه انديشه است كه گفت: ٭«لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ»٭(9) من اينها را امر ميكنم و براي اينها زينت ميدهم چيزهايي را كه زيور نيست براي اينها زينت ميدهم. ٭«لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ»٭(10). كار شيطان اينست كه انسان را از راه انديشه بگيرد. شيطان نظير مار و عقرب نيست كه انسان را از راه جسم آسيب برساند مستقيماً. اولين آسيبي كه شيطان بر انسان وارد ميكند از راه فكر و انديشه است آنگاه به بدن آسيب ميرساند گفت: ٭«ولأ منّينّهم»٭(11)، ٭«ولأُزينّنَّ لهم في الأرض»٭(12) يعني من از راه اُمنيّه و آرزو و نفوذ در انديشه اينها را ميگيرم.
عدم دسترسي شيطان به مخلَصين
پس هر جا صراط مستقيم است شيطان آنجا حاضر است البته در اوائل راه، در اواخر راه شيطان نفوذ ندارد. يعني انسان وقتي مقدار زيادي از صراط مستقيم را طي كرد به مرز إخلاص رسيد جزو بندگان مخلَص شد، آنجا ديگر از دسترس شيطان محفوظ است. پس هر جا صراط مستقيم است قبل از اين كه به محدودهٴ اخلاص برسد شيطان آنجا حضور دارد و انسان را هم از راه انديشه ميگيرد. گفت: ٭«لأُمنّينّهم»٭(13) از راه اُمنيّه و فكر. پس اولين راه نفوذ شيطان تصرّف در انديشه است.
نفس أمّاره، عامل قريب نفوذ شيطان در انديشهٴ آدمي
اگر تصرّف در انديشه راه نفوذ شيطان است نفس امّاره ابزار خوبي براي او خواهد بود لذا در سورهٴ «ق» همين وسوسهاي كه خداي سبحان در ساير قسمتها به شيطان نسبت ميدهد در سورهٴ «ق» به نفس امّاره نسبت ميدهد ميفرمايد: ٭«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»٭(14). من از وسوسههاي نفس او باخبر هستم. نفس امّاره عامل قريب است و ابزار دست شيطان است. شيطان اگر بخواهد كسي را فريب بدهد از راه انديشه ميگيرد و عامل قريب انديشه همان نفس امّاره است. مثل اين كه سمّ اگر بخواهد در انسان اثر كند و انسان را از پا در بياورد از راه دستگاه گوارش انسان به انسان آسيب ميرساند. سمّ اگر از راه دستگاه گوارش با انسان ارتباط پيدا نكند كه كسي را مسموم نميكند. اگر سم در جيب انسان باشد كه آدم را مسموم نميكند. اگر سم بخورد و دستگاه گوارش تحويل نگيرد و انسان سم را برگرداند كه انسان آسيب نميبيند. وقتي انسان آسيب ميبيند كه دستگاه گوارش اين سمّ را بپذيرد. پس هيچ راهي براي مسموم شدن انسان نيست مگر استخدام كردن دستگاه گوارش، اگر دستگاه گوارش اين سم را پذيرفت و تبديل به خون كرد چيزي از حيات انسان نميماند. شيطان هم اگر بخواهد در انسان اثر بگذارد و نفوذ كند، راهي جز نفوذ در انديشه ندارد و محور انديشههاي شيطاني هم نفس اماره است بنابراين اگر وسوسه را خدا به شيطان نسبت داد كه شيطان ٭«يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ»٭(15) شيطان موسوس است. وسوسه ميكند. عامل قريب و ابزار دست انسان را هم در سورهٴ «ق» مشخّص كرد، فرمود: نفس است كه وسوسه ميكند ٭«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»٭(16)، نفس او وسوسه ميكند و از راه نفس اماره انسان در تحت ولايت شيطان قرار ميگيرد. پس شيطان از راه آرزو و از راه انديشه نفوذ ميكند و ابزار دست شيطنت هم نفس اماره است.
سؤال ...
جواب: نه، او عامل قريب است يعني شيطان از راه نفس اماره انسان را فريب ميدهد.
نفس امر كننده به خوبي
نفس اماره ابزار دست شيطان است و اگر انسان اين ابزار را از دست شيطان بگيرد همين نفس اماره ميشود امارهٴ بالخير، امارهٴ بالسّوه نخواهد بود همهٴ دستگاه قواي انسان مخلِص و مخلَص، انسان را به فضيلت فرا ميخوانند.
بنابراين شيطان از راه انديشه ميآيد يعني از راه فكر انسان را ميگيرد. و هيچ راهي براي نفوذ شيطان نيست، مگر راه انديشه گفت: ٭«لأُ منيّنهم»٭(17) و ٭«لأُ زيّننّ لهم في الأرض»٭(18) چيزهايي كه زيباييهاي فريباست، من پيش او جلوه ميدهم و زينتهاي زمين را به حساب زينتهاي انساني و آدمي مطرح ميكنم و او را از راه انديشه فريب ميدهم. هرچه كه زينت زمين است من او را به عنوان زينت انساني به خورد او ميدهم.
زينت جان انسان، ايمان به خداي سبحان
خداي سبحان هم فرمود: هرچه كه در روي زمين است زينت زمين است. اگر خانه است، اگر باغ است، اگر بوستان است و اگر ساير امكانات مادّي است، همه و همه زينت زمين است. هيچ كدام زينت انسان نيست. در سورهٴ كهف فرمود: ٭«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا»٭(19) نه لكم، فرمود: هر چه كه روي زمين است زينت زمين است. اگر كسي خانهٴ خوبي ساخت آن زمين را مزيّن كرد، نه خود را و اگر كسي فرش خوبي در اتاقش پهن كرد آن زمين را مزيّن كرد، نه خود را و اگر كسي باغ خوب دارد آن زمين را زينت داد نه خود را. فرمود هر چه روي زمين است «زينة الأرض» است نه «زينة الإنسان». «زينة الإنسان» ايمان است و محبّت خدا فرمود: ٭«حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»٭(20) آن را در سورهٴ «حجرات» بيان كرد. اگر يك انسان خردمندي بخواهد درست بينديشد هرگز فريب نميخورد. «زينة الأرض» را به حساب «زينة الإنسان» نميآورد و اگر انسان خردمند نبود «زينة الأرض» را به حساب «زينة الإنسان» ميآورد آن وقت فريب ميخورد. اين مغالطه كردن كار شيطان است. گفت: من از راه امنيّه و آرزو «زينة الأرض» را به حساب «زينة الإنسان» به خوردش ميدهم. ٭«لأزيّننّ لهم في الأرض»٭(21) و خداي سبحان هم راهها را مشخّص كرد. فرمود هرچه جداي از جان انسان است زينت انسان نيست. و هرچه در نهان انسان و جان انسان است زينت انسان است. در سورهٴ «حجرات» فرمود: ٭«حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»٭(22) اين ميشود «زينةالإنسان». در سورهٴ «كهف» فرمود: هر چه روي زمين است زينت أرض است نه «زينة الإنسان» ٭«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَكم»٭(23) تا شما را بيازماييم، نه اينها «زينة الإنسان» باشد.
و راه نفوذ شيطان هم همين است كه شيطان «زينةالأرض» را به حساب «زينةالإنسان» ميآورد. آنگاه تكاثر و تفاخر شروع ميشود و از راه امنيّه ميگيرد. و اين كار را به عنوان وسوسه ياد ميكند.
اقسام وسوسهٴ انسان
ـ معناي وسوسه
وسوسه همان شعور ضعيف و شعور مرموزي است كه به عنوان يك انديشهٴ ناخودآگاه در انسان پيدا ميشود معلوم نيست از كجاست. و او اين قدرت را دارد كه در جان انسان به عنوان انديشه، راه به انسان نشان بدهد. بيش از اين در اختيار او نيست. منتها انبيا هم از راه وحي به انسان راه نشان ميدهند، عقل از درون وأنبيا از بيرون به انسان راه نشان ميدهند. و ميگويند كه آنچه كه شيطان به شما نشان داد بيراهه است و نه راه. اين دو انديشه را انسان بايد در نهان خود ارزيابي كند. پس كار شيطان وسوسه است و از راه انديشه در جان انسان نفوذ پيدا كردن است نه از راه بدن.
تفاوت برزخ نزولي و برزخ صعودي
اگر اينچنين است ممكن است يك موجودي در جنّت برزخي باشد و چون در حدّ تجرّد برزخي است نه تجرّد عقلي شيطان در حدّ تجرّد برزخي راه دارد. البته در برزخ صعودي يك جور راه دارد. در برزخ نزولي جور ديگر راه دارد. در برزخ صعودي به عنوان نتيجهٴ اعمال راه دارد. يعني انسان وقتي دنيا را رها كرد وارد عالم برزخ شد با يك قريني سفر ميكند، با يك همسفري اين راه را طي ميكند. انسان كه تنها نميرود. آن همسفر را خود ساخت آن همسفر يا فرشتهاي از فرشتگان است كه انسان با فرشته در برزخ محشور است يا شيطاني از شياطين است كه با شيطان در برزخ محشور است. در قرآن كريم خداي سبحان فرمود: ٭«وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»٭(24)؛ اگر كسي خود را به كوري بزند و الله اي كه ٭«نور السَّمٰوات و الأرض»٭(25) است، او أعشا منش باشد نبيند اين نور را، تعاشي كند، تعامي كند، خود را به كوري بزند و گرفتار اعشا شدن بشود و نور اِله را نبيند، ما يك قريني براي او قرار ميدهيم، اين شيطان قرين اوست.
سؤال ...
جواب: چرا، در آنجا آثار شيطنت، نتيجهٴ شيطنت همان عذاب اليم است. نتيجه در برزخ صعودي يك جور است، در برزخ نزولي يك جور ديگر. در برزخ صعودي چون قرين خود انسان است خود انسان با اين قرينش دوتايي گرفتار عذاب اليماند. و همين مقارنت كه انسان ميبيند به وسيلهٴ او، همهٴ ايمان و سرمايه را از دست داد همين مقارنت هم براي او يك عذاب اليم است كه ٭«تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً»٭(26).
سؤال ...
جواب: يعني اغوا نيست، امّا نتيجهٴ اغواست. درجنّت برزخي در قوس صعودي اينچنين است انسان در دنيا وقتي گرفتار شيطان بود نتيجهٴ عمل خود و شيطنت را در برزخ ميبيند كه «حفرة من حُفَرِ النّيران»(27)، البته آنجا جاي اِغوا نيست.
سؤال ...
جواب: نه، انسان بدنش در دنياست، الآن ما بدنمان در دنياست و انديشهٴ ما كه در دنيا نيست. يعني الآن بدنمان را ميشود گفت كه در فلان شهر، در فلان مسجد هست امّا انديشهٴ ما، فكر ما، كه در اين شهر و ديار نيست، جا ندارد، زمان ندارد، مكان ندارد يك موجود مجرّد است. چون تجرّد شيطان در حدّ تجرّد برزخي است، تجرّد خيال و وهم است از حدّ برزخ و وهم و خيال بالا نميرود در نشئهٴ برزخ ممكن است راه پيدا كند. ممكن است كسي را فريب بدهد، الآن كه شما اينجا نشستهايد اگر يك انديشهٴ خيري داريد فعلاً در جنّت برزخي به سر ميبريد، در برزخ زندگي ميكنيد. بدنتان در طبيعت است امّا روحتان كه در عالم طبيعت نيست. شيطان تا حدّ تجرّد برزخي راه دارد يعني توان وسوسه دارد اگر كسي از مرحلهٴ برزخ گذشت يعني به قسمت عقل رسيد، عاقل محض بود. «العقل ... ما عبد به الرّحمن»*(28) نصيبش شد البته شيطان در آنجا نيست. شيطان راه ندارد و انسان عاقل مادامي كه عاقل است در خطر شيطنت نيست. بنابراين انسان، هم درقوس نزول، هم در قوس صعود، احياناً ممكن است گرفتار شيطنت بشود. منتها در صعود يك نحو، در نزول يك نحو ديگر. در برگشتن از دنيا كه برزخ بعد از موت است شيطان قرين انسان است و نتيجهٴ اعمال انسان است و «بئس القرين».(29) انسان از مصاحبت او هم رنج ميبرد. زيرا تمام اين خطرات را از او ديد. در قسمت نزول اگر كسي سري به عالم برزخ بزند الآن بخواهد يك فكر صحيح داشته باشد، شيطان ممكن است مزاحم او باشد. الآن اگر كسي در قسمت برزخ تجرّد برزخي، انديشههاي صحيح داشته باشد ممكن است در كنار انديشههاي صحيح او وسوسههاي ناصواب شيطان هم راه پيدا كند. شيطان در اين حد ممكن است نفوذ پيدا كند. چون جز از راه انديشه، از راه ديگري حركت نميكند.
راز تعبير به وسوس اليه و وسوس له
لذا خداي سبحان گرچه مسألهٴ لغزاندن پاي آدم و حوّا را ذكر كرد فرمود: ٭«فأزلّهما»٭ يعني آدم و حوّا را لغزاند، امّا راه لغزش اين دو بزرگوار را هم وسوسه دانست. فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ»٭(30) گاهي تعبير به «إلي» دارد، گاهي تعبير به «لام». تعبير به «إلي» دارد يعني نفوذ پيدا كرد در سورهٴ «طٰهٰ» فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إليه الشَّيْطَانُ»٭(31) يعني راه پيدا كرد. حالا كه راه پيدا كرد چه ميكند؟ ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(32) يعني چيزهايي را براي اينها زينت جلوه ميدهد براي اينها زيبا جلوه ميدهد براي اينها ميتابد خب چه ميكند؟ دربارهٴ آدم چه كرد؟ در انديشهاش اثر گذاشت گفت به اين كه تو اگر بخواهي فرشته بشوي يا جاودانه همين جا بماني بايد از ميوهٴ اين درخت استفاده كني.
سؤال ...
ارتباط خلافت الهي و كون جامع بودن انسان
جواب:مقام خلافت نصيب انسان كامل ميشود، شيطان نميتواند خليفة الله باشد. امّا چرا انسان ميتواند خليفةالله باشد؟ براي اين كه انسان «كون جامع» است هم در نشئهٴ عقل حضور دارد، هم در نشئهٴ برزخ، هم در عالم طبيعت. فرشتگان چون موجود تنزيهي هستند و در نشئهٴ عقل حضور دارند نميتوانند خليفةالله باشند كه همهٴ أسما را نشان بدهند و «كون جامع» باشند. موجودي كه هم ميتواند در زمين باشد، هم در برزخ باشد، هم در نشئهٴ عقل باشد انسان است و غير انسان، مثل فرشتهها سخنشان اينست ٭«مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ»٭(33) انسان از آن نظر كه بعد طبيعي دارد و در زمين است آسيب ميبيند و اگر موجود زميني نبود فقط موجود الهي بود از گزند وسوسه محفوظ بود ولي خليفةالله نميشد.
بنابراين راهِ نفوذ شيطان اول اينست كه در انديشه اثر كند لذا قرآن كريم گاهي تعبير دارد ميفرمايد: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَّيْهِ الشَّيْطَانُ»٭(34). يعني اين راه نفوذش را مشخص كرد. يعني نفوذ پيدا كرد حالا كه نفوذ پيدا كرد به سمت آدم رفت براي آدم چه كرد؟ ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(35) يعني به سود اينها جلوه داد. چيزي كه ضرر اينها بود، «عليه» اينها بود به «له» اينها جلوه داد. گفت شما اگر از اين ميوه استفاده كنيد از ميوهٴ اين درخت استفاده كنيد ميشويد فرشته يا ميشويد مخلّد و جاودانه در اينجا به سر ميبريد. از راه انديشه گرفت.
سؤال ...
جواب: بسيار خوب. اين شخص عدّهاي را با باغ و راغ ميگيرد، اينها را ميگويد تفاخر كنيد، تكاثر كنيد و امثال ذلك. امّا كساني كه گرفتار تفاخر و تكاثر أرضي نيستند، آنها را از اين راه ميگيرد ميگويد به اين كه شما اگر از ميوه استفاده كنيد جاودانه ميمانيد و فرشته ميشويد. اين وهم يك موجود أرضي است يعني يك چيزي كه حق نيست انسان او را به صورت حق دربياورد اين يك كار زميني است. اين كار از زمين برميخيزد. در موجودات الهي كه از طبيعت منقطع هستند يك چنين توهّم باطل و پندار باطل در آنها راه ندارد. شيطان هر كسي را به اندازهٴ ديد او ميگيرد.
راه نفوذ شيطان در داستان حضرت آدم(عليه السلام)
دربارهٴ آدم و حوّا هم به اينها گفت كه شما اگر ميوه استفاده كنيد، يك موجود مخلّد و جاودانه خواهيد بود. از اين راه اينها را گرفته است. پس يكجا تعبير قرآن اينست كه ٭«فَوَسْوَسَ إِلَّيْهِ الشَّيْطَانُ»٭(36) اين در سورهٴ «طٰهٰ» است، يعني راه پيدا كرد. در سورهٴ «اعراف» نحوهٴ وسوسه را هم بيان كرد فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(37) اول «إلي» است بعد «لام». اول نفوذ است بعد به نفع اينها جلوه دادن. آنگاه چگونه به نفع اينها جلوه داد؟ اين را در سورهٴ «اعراف» مشخّص كرد. و در سورهٴ «طٰهٰ» هم اشاره كرد. در سورهٴ «اعراف» آيهٴ ٢٠ اينچنين آمده است كه: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا ووُرِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ»٭(38)؛ يعني شما از اين درخت نهي شديد مگر اين كه اگر از اين غذا بخوريد فرشته ميشويد يا جاويد و چون خدا خواست شما فرشته نشويد يا جاودانه به سر نبريد نهيتان كرده وگرنه عيبي ندارد با اين توهّم در اينها اثر كرده است. از راه اُمنيّه وارد شده است. گفت: ٭«لَأُمَنِّيَنَّهُمْ»٭(39).
سؤال ...
جواب: شيطان از راه انديشه وارد ميشود نه از امر مادّي. انديشه كه مادي نيست نفس اماره هم كه مادي نيست. منتها اكثري مردم را از راه ماده ميگيرد، از راه زمين و باغ و خانه و مسكن. ديگران را از راه مقام ميگيرد. اگر شيطان به سراغ علما بخواهد بيايد از چه راه فريب ميدهد؟ من مقامم اينست من از او أعلمم، اين كه صحبت از زمين نيست.
سؤال ...
جواب: نه گاهي افرادي كه در حدّ ماده ميانديشند آنها را گرفتار تفاخر و تكاثر مادي ميكند. آنها كه مبتلا به علم هستند آنها را از راه تفاخر و تكاثر علمي، من علمم بيشتر است. از اين راه ميگيرد، از راه راه انديشه وارد ميشود.
سؤال ...
جواب: آدم از آن جهتي كه خليفةالله است مقامش أفضل است و از آن جهت كه بعد زميني دارد، گرفتار مرگ است ميميرد و مانند آن. ميخواهد از اين نقص برهد و همهٴ كمالات را هم داشته باشد
سؤال ...
جواب: نه فرمود: شما را از اينجا بيرون نميكنند. شما اگر اين را نخوريد بيرون ميرويد اگر بخوريد بيرون نميرويد به عكس آنچه كه خداي سبحان حكم كرده است. خداي سبحان فرمود: اينجا باشيد همهٴ نعمت در اختيار شماست. شيطان گفت كه اين را بخوريد براي اين كه هميشه اينجا باشيد به عكس حكم خدا را داده است.
سؤال ...
جواب: انسان كامل در عين حال كه انسان كامل است گرفتار سهو و نسيان هم هست. فرمود: ٭«ولقد عهدنا إلي آدم من قبل فنسي ولم نجدله عزماً»٭(40) همهٴ معارف را دارد اما از خطر سهو و نسيان مصون نيست فرمود: ما اين معارف را به او آموختيم امّا او يادش رفته است ما گفتيم اگر ميخواهي اينجا بماني از آن درخت استفاده نكن. شيطان آمده گفته اگر ميخواهي اينجا بماني از اين درخت استفاده كن. اصولاً كار او راهزني است.
سؤال ...
جواب: چون آن عهد الهي فراموشش شده است.
سؤال ...
جواب: خب بله ديگر، اگر چنان چه ملك باشد اهل نسيان نيست، فرشتگان سهو و نسيان ندارند امّا انسان چون كه موجود چند بُعدي است، سهو و نسيان دارد. اين هم حكمت است كما سيظهر. براي اين كه اگر نسيان نبود و هميشه آنجا ميماند كه نسلي در روي زمين پيدا نميشد. همهٴ اينها روي مجاري حكمت است كه انسان روي زمين بيايد. اگر اين نسيان نبود و هميشه آدم در آنجا بود مسألهٴ زاد و ولد و نسل و آن «خليفةالله في الأرض» و امثال ذلك يافت نميشد. اين نسيان بايد باشد و اين زمينه بايد باشد كه او اين ميوه را بخورد و به هر وضعي هست از آن نشئه به عالم طبيعت تنزّل بكند تا زاد و ولد داشته باشد، تا نسل پيدا بشود، تا «خليفةالله في الأرض» زندگي كند.
سؤال ...
خلافت مطلقه انسان در روي زمين
جواب: اين شخصي كه في الأرض است، خليفةالله است حتي بر فرشتگان. لذا فرشتگان هم بايد در برابر او سجده كنند نفرمود: إنّي جاعل خليفة في الأرض فرمود: ٭«إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً»٭(41) بحثش قبلاً گذشت كه با جريان داوود(عليه السّلام) فرق ميكند دربارهٴ داوود ميفرمايد: ٭«يا داود إنّا جعلناك خليفةً في الأرض»٭(42) كه خلافتش در آن قسمت در منطقهٴ زمين است. دربارهٴ انسان كامل مثل آدم(سلام الله عليه) ميفرمايد: ٭«إنّي جاعل في الأرض خليفة»٭(43)، گرچه داوود(سلام الله عليه) رو آن بُعد ولايتش مثل آدم و ساير انسانهاي كامل خليفة الله مطلقاند. اما آنچه كه در قصّه آدم مطرح است اين است كه اين موجود در زمين باشد و خلافت كند نه خلافتش در زمين است.
سؤال ...
جواب: امّا اگر چنانچه ميخواست زاد و ولد پيدا كند در همان اول بدون اينكه وارد جنّت بشود در زمين مستقر ميكرد.
غرض شيطان از وسوسهٴ انسان
اين براي آنست كه مشخّص بشود شيطان از چه راه ميگيرد و قصور از كجا شروع ميشود و راه توبه را هم بايد به انسان بياموزاند و براي اين كه عداوت شيطان نسبت به آدم هم روشن بشود و اِصرار اين كه شيطان از راه انديشه نفوذ ميكند بيان بشود و تلاش شيطان اينست كه آبروي آدم را ببرد اين هم مشخّص بشود، همه در اين قصه است. و الاّ اگر اين قصّهها نبود كه معارف پيشتان نميآمد. در قرآن كريم خداي سبحان فرمود: مواظب باشيد او تمام كارهايش اينست كه آبروي شما را ببرد. شما را برهنه كند و فرمود مواظب باشيد اين دشمن سرسخت شماست و دست بردار نيست و مواظب باشيد او حرفش اينست كه «تحت الحنك» شما را بگيرد. حنك يعني زير چانه. فرمود افسارتان را به دست شيطان ندهيد او اصرارش اين نيست كه پاي آدم را بگيرد. او اِصرارش اين نيست كه دست آدم را بگيرد. او ميخواهد حنك انسان را بگيرد. گفت: ٭«لَأَحْتَنِكَنَّ»٭ احتناك يعني حنكگيري يعني افسارشان را من ميگيرم تمام تلاش شيطان اينست كه به انسان از راه انديشه خط بدهد. در سورهٴ اسراء آيهٴ ٦٢ فرمود: به اين كه حرف شيطان نسبت به شما اينست: ٭«قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلاً»٭(44)، مگر آن گروه كمي كه از بندگان مخلَصند و من به آنها دسترسي ندارم. نه اين كه من به كسي رحم بكنم. من تمام تلاشم اينست سوگند ياد ميكنم كه اينها را احتناك كنم يعني حنكشان را بگيرم خب اگر كسي حنك انسان را گرفت ديگر انسان قدرت حركت ندارد زمام او به دست اوست. شيطان كارش اينست كه زمامدار انسانِ طاغي باشد. بنابراين هر جا كه خودش خواست برود او را ميبرد و خداي سبحان فرمود: گرچه تمام موجودات زمامشان به دست من است. ٭«وَمَا مِن دَابَّةٍ إلاّ هو آخذ بناصيتها»٭(45) خدا آخذ است، زمامدار خدا است و إلاّ اگر كسي بيراهه رفت و حرف خدا را ناديده گرفت، خداي سبحان به شيطان ميگويد: تو زمامداري او را زير پوشش ولايت من بر تو اداره كن چون او مثل كلب معلّم است.
سؤال ...
جواب: چرا، اين پست بد را خدا در اثر طغيانگري شيطان به او داد. ولي شيطان در برابر يزدان نيست كه يك موجودي باشد در مقابل خدا. شيطان جزو كلاب هراش نيست. نظير سگ هرزه نيست سگ معلَّم است، كلب هست خاصيّت كلبي و درندگي را دارد امّا تربيت شده است. اين طور نيست كه هر كسي را بگزد. دربارهٴ مخلَصين اصلاً حق راه ندارد. دربارهٴ ديگران فقط وسوسه ميكند كه اين وسوسه رحمت است اگر وسوسه نباشد كه مسألهٴ جهاد اكبر نيست مسألهٴ تهذيب نفس نيست. انسان خليفةالله نخواهد شد از فرشته نميگذرد. اين رحمت است اگر كسي در برابر اين وسوسه سر سپرد كم كم حنكش را شيطان ميگيرد. وقتي گرفت احتناك كرد زمامدارش ميشود شيطان. اين شخص در تحت ولايت شيطان است امّا اينچنين نيست كه زمام را از دست خدا بگيرد خود داشته باشد. در اسلام، اينچنين نيست كه شيطان در برابر رحمان باشد نظير آنچه كه ديگران ميگفتند، اهرمن در برابر يزدان است. شيطان كلب معلَّم است در برابر خداي سبحان اين طور نيست كه عالم را دو نفر اداره كنند بديها را شيطان به عهده بگيرد خوبيها را خدا. عالَم را ربّ العالمين دارد اداره ميكند.
سؤال ...
جواب: نه، چون يك لحظه وسوسهٴ ضعيف كرد فوراً ٭«تاب عليه»٭ لطف و رحمت الهي شامل او شد. ٭«فَتَلَقَّي آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ»٭(46)، تا رفت او زمامش را بگيرد اين يقهاش را و زمامش را از دست شيطان نجات داد، رها كرد.
سؤال ...
جواب: از راه انديشه ديگر، يعني آن مطلب را، جهل نداشت نسيان داشت فوراً به يادش آمد خداي سبحان فرمود يادش رفت فوراً بيادش آمد. ٭«فنسي»٭ نه اين كه «جَهِل» فرمود: ٭«ولَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»٭(47) نه «جَهِل».
«و الحمد لله ربّ العالمين»ن
پاورقيها:
(1) سورهٴ اعراف، آيات ١٩ ـ ٢٠.
(2) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١٢٠.
(3) سورهٴ اعراف، آيهٴ ٢٠.
(4) سورهٴ طه، آيهٴ 120.
(5) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١١٧.
(6) سورهٴ طه، آيهٴ 120.
(7) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١١٥.
(8) سورهٴ اعراف، آيات ١٦ ـ ١٧.
(9) سورهٴ نساء، آيهٴ ١١٩.
(10) سورهٴ حجر، آيهٴ ٣٩.
(11) سورهٴ نساء، آيهٴ 119.
(12) سورهٴ حجر، آيهٴ 39.
(13) سورهٴ نساء، آيهٴ 119.
(14) سورهٴ ق، آيهٴ ١٦.
(15) سورهٴ ناس، آيات ٥ ـ ٦.
(16) سورهٴ ق، آيهٴ ١٦.
(17) سورهٴ نساء، آيهٴ ١١٩.
(18) سورهٴ حجر، آيهٴ ٣٩.
(19) سورهٴ كهف، آيهٴ ٧.
(20) سورهٴ حجرات، آيهٴ ٧.
(21) سورهٴ حجر، آيهٴ ٣٩.
(22) سورهٴ حجرات، آيهٴ 7.
(23) سورهٴ كهف، آيهٴ ٧.
(24) سورهٴ زخرف، آيهٴ ٣٦.
(25) سورهٴ نور، آيهٴ ٣٥.
(26) سورهٴ آل عمران، آيهٴ ٣٠.
(27) مستدرك، ج 2، ص 324؛ قال الصادق(عليه السلام): إذا نظرتَ الي القبر فقُلْ: اللهم اجعلها روضة من رياض الجنّة ولا تجعلها حفرةً من حفر النيران.
(28) كافي، ج 1، ص 11.
(29) الاقبال، ص 439؛ اللهم ... أعوذ بك من الشيطان فإنّه بئس القرين.
(30) سورهٴ اعراف، آيهٴ ٢٠.
(31) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١٢٠.
(32) سورهٴ اعراف، آيهٴ 20.
(33) سورهٴ صافّات، آيهٴ ١٦٤.
(34) سورهٴ طه، آيهٴ 120.
(35) سورهٴ اعراف، آيهٴ 20.
(36) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١٢٠.
(37) سورهٴ اعراف، آيهٴ ٢٠.
(38) سورهٴ اعراف، آيهٴ ٢٠.
(39) سورهٴ نساء، آيهٴ ١١٩.
(40) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١١٥.
(41) سورهٴ بقره، آيهٴ ٣٠.
(42) سورهٴ ص، آيهٴ ٢٦.
(43) سورهٴ بقره، آيهٴ 30.
(44) سورهٴ اسراء، آيهٴ ٦٢.
(45) سورهٴ هود، آيهٴ ٥٦.
(46) سورهٴ بقره، آيهٴ ٣٧.
(47) سورهٴ طٰهٰ، آيهٴ ١١٥.