پایگاه اطلاع رسانی اسراء: آیت الله العظمی جوادی آملی به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان و ولادت مسعود قطب عالم امکان حضرت حجت بن الحسن عسکری(عج) پیامی صادر فرمودند. معظم له در این پیام به تبیین «رهآورد وجود مبارک حضرت ولی عصر» و نیز «دعا و تاثیر آن» به ویژه در ماه شعبان المعظم، پرداختند.
متن کامل پیام معظم له به شرح زیر است:
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
رهآورد وجود مبارک حضرت وليّعصر
ميلاد ذخيره جهان، حضرت حجت ابن الحسن العسکري(صلوات الله و سلامه عليه و علي آبائه الأطيبين) را به خود آن حضرت تهنيت و به امت اسلامي تبريک و به جامعه بشريّت تهنيت عرض ميکنيم. اميدواريم ذات أقدس الهي طلوع و ظهور آن حضرت را زمينه تمدن جهاني بشر و عقلانيت جامعه و تحقق عيني رهآورد قرآن و عترت(عليهم السلام) قرار بدهد.
ماه پُر برکت شعبان ذخاير فراواني دارد، اعياد پُر برکتي دارد، ادعيه فراواني دارد که برجستهترين ذخيره اين ماه ميلاد وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه) است. نيمه شعبان از يک منظر ليله قدر است که برخي از امور در نيمه شعبان تدوين ميشود تنظيم ميشود، آنگاه تنظيم نهايي آن در ليالي قدر ماه مبارک رمضان است. کاري که وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه) ميکند فراوان است اما عنصر محوري آن دو يا سه امر مسلّم است: يکي اينکه قرآن و مکتب عترت طاهرين که عِدل قرآن کريماند و قرآن ناطقاند آن را برجستهترين مکتب و والاترين مرام قرار ميدهد. اينکه خدا در قرآن فرمود: ﴿وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾[1] کلمه الهي که قرآن برجستهترين مصداق آن است، احاديث قدسي و روايات اهل بيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) که برجستهترين نمونههاي آن هستند اين بايد علماً و عملاً تحقيق بشود؛ هم محققان علمي معارف قرآن و عترت را خوب ارزيابي کنند، هم متحققان جامعه اينها را «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش»[2] عملي کنند. اين کار اول وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه) است. وقتي ﴿وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾ شد اين سه آيهاي که در سه سوره مبارکه قرآن کريم است که فرمود: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾[3] ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ﴾[4] ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[5] ﴿وَ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً﴾[6] آن هم «از علم به عين آمد و از گوش به آغوش»، آن هم عملي خواهد شد و آن هم جامعه در برابر احترامي که به مکتبهاي ديگر ميگذارند مکتب برين را که حرف نهايي را ميزند و داور بين همه مکتبها است آن را هم ميفهمد تحقيق ميکند و هم عمل ميکند.
مستحضريد وظيفه اصلي ما پيروان قرآن و عترت که وقتي به بارگاه ملکوتي آن ذوات قدسي مشرف ميشويم و عرض ادب ميکنيم در «زيارت جامعه» و مانند آن به ذات أقدس الهي در مزار آن ذوات قدسي عرض ميکنيم و آنها را مخاطب قرار ميدهيم و ميگوييم: «أَنِّي ... مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ»[7] آن معارف ملکوتي را که شما تحقيق کرديد ما هم در صدد تحقيق آن برآمديم، آنچه را که شما از مکتبهاي جبر و تفويض و مانند آن ابطال کرديد ما هم به بطلان آنها رأي داديم. اين سخن، سخن شيعهاي است سخن پيروي است که به اوج تحقيق علمي و تحقق عملي رسيده است. ما مجاز هستيم که در حرم اينها در حضور اينها در زيارت اينها عرض بکنيم: «أَنِّي ... مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ». مزور ما آن مزار نيست، مزور ما خود شخصي که در آن مزار مدفون است نيست، مزور ما اين چهارده معصوماند؛ لذا جايي ندارد که انسان وقتي وارد حرم ملکوتي امام اول علي بن ابيطالب(سلام الله عليه) شد به جاي اينکه بگويد «وَ إِلَی جَدِّكُم»[8] بگويد «و إلي أخيکم» اين «علم بالغلبه» است مزور ما يعني مزور ما! اين چهارده نفر هستند نه شخص خوابيده در آن مضجع تا در حرم مطهر حضرت امير جابجا کنيم بگوييم «وَ إِلَی جَدِّكُم» اصلاً لازم نيست. ما در «تصليه» وقتي صلوات ميفرستيم وقتي ميگوييم «اللهم صل علي محمد و آل محمد» مگر در آن «آل» دخل و تصرف ميکنيم؟! اين «علم بالغلبه» است اين يازده امام و وجود مبارک صديقه کبريٰ(صلوات الله عليهم أجمعين) آل رسولاند و وجود مبارک حضرت امير هم «تغليباً» آل آن حضرت است.
غرض آن است که نه در زيارت «جامعه» تحويل و تحوّلي لازم است نه در اين تصليه؛ هم «اللهم صل علي محمد و آل محمد» علي بن ابيطالب را شامل ميشود، هم در زيارت جامعه وقتي وارد حرم حضرت امير شديم، مزور ما اين چهارده نفر هستند نه شخص حضرت امير تا ما بگوييم بايد اين «وَ إِلَی جَدِّكُم» را به «إلي أخيکم» تبديل کرد.
به هر تقدير اولين کار وجود مبارک حجت ابن الحجج البالغه(عليهم الصلاة و عليهم السلام) اين است که مکتب را جهاني ميکند؛ يعني ﴿وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾ را عملي ميکند، ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾، ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ﴾، ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾، ﴿وَ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً﴾ را عملي ميکند، «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»[9] که به حسب ظاهر جمله خبريه است ولي در حقيقت جمله انشائيه است و به داعي انشا القا شده عملي ميکند، اين کار را ميکند.
همزمان که در صدد برجستهکردن مکتب جهاني اسلام است جامعه را هم به بهترين تمدن ميرساند اگر در بخش پاياني سوره مبارکه «بينه» آمده است که ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾[10] بهترين تمدن، تمدن اسلامي است بهترين متمدنان مسلمانان هستند براي اينکه اسلام به همه جوانب آن توجه شد و عمل شده است. سرّ اين دو موفقيت که وجود مبارک حجت ابن الحجج البالغه(عليهم أفضل صلوات المصلين) هم در آن بُعد فرهنگ جهاني موفق شده است ﴿وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾ را بر نقش نظام سپهري پيروز کند و هم ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه﴾ را بر تمام مکتبهاي فلسفي، کلامي و مانند آن و نحلهها و ملتها، مللي که موجود است، نحلي که ساخته شده است بر همه پيروز کند سرّش آن است که اين جامعه را ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّة﴾ کرده است و جامعه را عقلاني کرده است با جامعه عقلاني، هم ﴿كَلِمَةُ اللَّهِ﴾، ﴿الْعُلْيا﴾ ميشود و هم مکتب اسلام ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه﴾ ميشود.
اگر مردم عقلاني نينديشند، گرفتار گمان و خيال و وهم باشند در بخش انديشه و مبتلا به هوس و هویٰ باشند در بخش انگيزه؛ ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾[11] در بخش انديشه، ﴿وَ ما تَهْوَي الْأَنْفُسُ﴾[12] در بخش انگيزه، در بخشهاي علم به جاي علم با گمان عمل کنند، در بخشهاي عمل به جاي عدل و عقل به هویٰ عمل کنند چنين جامعه اگر رهبري مثل علي بن ابيطالب(صلوات الله و سلامه عليه) داشته باشد موفق نيست چه اينکه نشد. داشتن رهبر والايي چون علي(صلوات الله و سلامه عليه) يک طرف قضيه است مادامي که مردم نه در بحثهاي علمي عالمانه ميانديشند بلکه روي گمان فکر ميکنند ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ و نه در بخشهاي عمل به جاي عدل و عقل به وهم و به هويٰ و هوس عمل ميکنند اين جامعه ولو رهبر آن علي بن ابيطالب(صلوات الله و سلامه عليه) باشد کامياب نيست؛ ولي وقتي جامعهاي عقلاني شد در بخشهاي انديشه به علم و تحقيق عمل کرد در بخشهاي انگيزه به عقل و عدل عمل کرده است اين همان ملت و امت وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه) خواهد بود که اسلام ناب را القا ميکند مردم در اثر عقلانيت ميپذيرند آنگاه همزمان هم مکتب بالا ميرود هم ملت متمدن خواهد شد.
بهترين تمدن طبق وعده قرآن کريم تمدن اسلامي است که با فرهنگ عدل و عقل پيش ميرود و هيچ امتی و جامعهاي مثل اينها نخواهد بود ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾ بهترين مخلوقات جهان، عصر ظهور حجت بن الحسن(صلوات الله عليه و علي آبائه) است. اين دو کار، کار الهي است مبادا کسي خيال کند اين کار از هر ملتي از هر امتي در هر دورهاي هر عصري هر مصري بر ميآيد، اين مختص خاتم اوصيا است. همان طوري که خاتم انبيا مهيمن بر ساير انبيا است منتها در تمام بخشها، اينجا وجود مبارک وليّعصر خاتَم ائمه و خاتِم ائمه است در بخش اجرا، وگرنه اينها نور واحد هستند. در بخش اجرا به جايي ميرسد که مردم ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّة﴾ ميشوند، در بخش اجرا به جايي ميرسد که قرآن ﴿كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾ ميشود، در بخش اجرا قرآن و رهآورد عِدل قرآن يعني حديث و روايات اهل بيت(عليهم السلام) ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه﴾، ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون﴾، ﴿وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون﴾، ﴿وَ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً﴾ ميشود.
حضور مردم عاقل و وارسته سهم تعيين کنندهاي در پيشبرد اهداف ولايت و نبوت دارد. وجود مبارک ابراهيم خليل «خليل من همه بتهاي آزري بشکست»[13] احساس کرد تا مردم عاقل نشوند نه ساکت، بلکه ساکن نشوند اهل سکينت و وقار و آرامش نشوند که اين سکينت با سکوت فرق دارد، اين سکينت به آساني و ارزاني به دست نميآيد، بدون عقل و عدل جامعه ساکن نميشوند، سکينت پيدا نميکنند، به خدا عرض کرد خدايا گفتي کعبه بساز گفتم چشم! گفتي ذبيح اهدا کن گفتم چشم! منتها تو فرمودي ﴿قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا﴾[14] گفتي کودک را با مادر در کنار همان کعبهاي که بعد ساخته ميشود بگذار در امان خدا و احدي آنجا نباشد گفتم چشم! همسرم به من گفت: «إِلَي مَنْ تَدَعُنَا» در اينجا که احدي نيست من و اين شيرخوار را به چه کسي ميسپاري؟ گفتم «إِلَي رَبِّ هَذِهِ الْبَنِيَّة»[15] چشم! ولي خدايا اگر دين بخواهد «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش» بايد مردم علاقه به اين مکتب داشته باشند و علاقه به مبلّغان و معلمان و رهبران الهي داشته باشند. اگر اين علاقه قلبي بود و اگر اين گرايش از دل برخواست، آنچه را که شما دستور دادي اجرا ميشود، وگرنه ساختن کعبه يک قسمت از کار است، آن را مطاف قرار دادن يک قسمت است، آن را قبله قرار دادن يک طرف است، آن را حرم امن قرار دادن يک طرف است، طرف ديگر آن است که مردم عاقل و فرهنگمدار و عقلمحور باشند: ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم﴾[16] خدايا دلهاي مردم به دست توست نه با تبليغ ميشود قلب را رهبري کرد نه با ارعاب و مانند آن ميشود قلب را به يک سمت گرايش داد. سکوت غير سکون است، سکون همان سکينت، آرامش و وقار است و اين از دست «مقلب القلوب» بر ميآيد «و لا غير». عرض کرد خدايا کعبه به تنهايي کافي نيست، حرم و حريم داشتن به تنهايي کافي نيست، آن مکتبي که به ما دادي آن تنهايي کافي نيست، بخواهد اجرا بشود مردم عقلمدارِ عدلمحورِ دلپذير لازم است ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ﴾ وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه) که ظهور ميکند دلهاي مردم به سمت حرم ولايت او و حريم امامت او پرواز ميکند اين دلهاي عاقلِ گرايشدار باعث هم ﴿وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾ ميشود هم ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه﴾ ميشود هم جامعه بهترين جامعه و ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّة﴾ خواهد بود و هم «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه» «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش» خواهد بود. اينها رهآورد وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه) است که خاتِم و خاتَم ولايت و امامت اسلام برين است و ادعيه او هم همواره مستجاب خواهد بود.
در زمان غيبت هم عرض ادب کردن، انتظار داشتن، حضور داشتن، ظهور داشتن، دعا کردن، به وظيفه عمل کردن همه اينها سهم تعيين کنندهاي دارد اما وقت آن را فقط ذات أقدس الهي ميداند «و لا غير»، مصلحت به دست اوست.
دعا و تأثير آن
بخش دوم عرض ما درباره ماه پُر برکت شعبان است. ماه شعبان از منظر برخي بزرگان دين آخرين ماه سال است. آنها که اهل حساب و تزکيه و تعليم و تربيت قرآنياند سعي کردند ماه مبارک رمضان را اول سال قرار بدهند و ماه شعبان آخر سال باشد. وقتي ماه شعبان شد تمام تلاش و کوشش اين است که حسابها را بررسي کنند حقي اگر بر ذمّه آنها است ادا کنند دَيْني مانده است ادا کنند، نمازي قضا مانده است ادا کنند، روزهاي قضا مانده است ادا کنند، اين کارها را در ماه شعبان که آخرين ماه از ماههاي دوازدهگانه است عمل کنند تا وقتي وارد ماه مبارک رمضان ميشوند فارغ باشند.
اگر برخي از اديبان ما و علاقمندان به ذوق عرفاني چنين گفتند:
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد ٭٭٭ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد[17]
براي اينکه ماه شعبان ماه جايزه است، ماهي است که پايان سال حسابها را بررسي ميکنند و تصفيه حساب ميکنند. ماه مبارک رمضان ماه ضيافت است، ماه کار و کوشش است، پاداش اين ماه که اول شوال است و شب عيد فطر که «لَيْلَةَ الْجَوَائِز»[18] است، روز عيد فطر که «يَوْمُ الْجَوَائِز»[19] است، جايزهها را در شب عيد فطر و روز عيد فطر ميدهند وگرنه ماه مبارک رمضان ماه کار است و تلاش و کوشش است، ماه وصال نيست، ماه کار است، وصال در شب عيد فطر و روز عيد فطر است لذا در برنامههاي ديني ما شب عيد فطر به عنوان «لَيْلَةَ الْجَوَائِز» است که جايزهها را توزيع ميکنند و روز عيد فطر «يَوْمُ الْجَوَائِز» است که جايزهها را توزيع ميکنند. اگر گفته شد:
روز عيد است و من مانده در اين تدبيرم ٭٭٭ كه دهم حاصل سي روزه و ساغر گيرم[20]
اين است. دعا در اين ماه سهم تعيينکنندهاي دارد. دعا جزء قضا و قدَر است در قبال قضا و قدر نيست. آنچه که در روايات ما آمده که دعا در متن قضا و قدَر قرار دارد بيگانه نيست، جلوي قضا و قدَر را نميگيرد، خودش جزء قضا و قدر هست، اگر جلوي قضا را ميگيرد اين يک قضاي نسبي است نه قضاي مطلق، بخشي از قضاها در خارج دعا است، بخشي از قضاها در حوزه دعا انجام ميگيرد، همين حرفها را بزرگان حکمت ما مثل مرحوم بوعلي و امثال ايشان آوردهاند که دعا جزء علل و اسباب است دعا در قبال قانون عليت نيست، بلکه خودش در رديف علل قرار ميگيرد. آنچه در روايات ما ائمه فرمودند حکماي ما ياد گرفتند و بيان کردند که دعا در قبال نظام علّي نيست، در حوزه علّيت است. آنها فرمودند که دعا در قبال قضا و قدر نيست در حوزه قضا و قدر است.
مرحوم کليني(رضوان الله تعالي عليه) يک جمله نوراني از امام سجاد که او رهبر دعا است، او مظهر دعا است، او بنيانگزار دعا از نظر تأليف کتاب دعا نظير صحيفه سجاديه است، حضرت فرمود دعا بلا را تا نيامده، آن آخرين مرحلهاي که ميخواهد قدم بگذارد، هنوز نيامده رد ميکند. اين بيان نوراني امام سجاد است که مرحوم کليني از امام سجاد، صاحب صحيفه سجاديه فرمود بعد از آمدن [بلا] بايد براي رفع آن دعا کرد نه دفع آن![21] براي دفع دعا نظير طرد کرونا و امثال آن، تا آن لبه آخر نيامده است دعا اثر دارد، وقتي آمد در رفع آن بايد دعا کرد.
الآن همه اين ملت چه ايران چه غير ايران به بارگاه ملکوتي ذات أقدس الهي دست نياز بُرده و ميبريم که اين بلا را آن جايي که نرفته است دفع کند، کساني که مبتلا نشدند دفع کند، شهرها و روستاهايي که تاکنون مصون مانده بود دفع کند و آن جايي که آمده است به سرعت رفع کند تا هيچ جامعهاي گرفتار اين بيماري مهلک نشود، اين اولاً؛ ثانياً بخشهاي علمي ما هر اندازه که باشد به هر حال محدود است بسياري از چيزها است که ناشناخته است، فرمود: ﴿وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ﴾ در سماء ﴿إِلا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ﴾[22] همان طوري که علم، همان طوري که بهداشت و درمان رشتههاي گستردهاي دارد دامپزشکي هم «بشرح ايضاً»، دامپزشکي تنها برای گاو و گوسفند نيست، حشرهشناسي، ميکروبشناسي، ويروسشناسي اينها در بخشهاي دامپزشکي است و اينها اگر دشوارتر از جريان انسانشناسي نباشد کمتر نيست هم علميتر است هم دقيقتر است هم راه دسترسي چون آن حرفي ندارد آثاري ندارد بسيار دشوار است؛ اما «با فيض لطف او صد از اين نامه طی کنم».[23]
دعا خودش عبادت است اگر کسي ـ خداي ناکرده ـ اهل دعا نباشد مذموم است يک نحوه استکباري است، يک نحوه خودخواهي است که ﴿إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين﴾[24] گفتند کسي که دست او به دعا برنميآيد، لب او به دعا نميجنبد، قلب او به دعا نميتپد، او خوي استکباري دارد. در بارگاه ذات أقدس الهي با دست لرزان و قلب تپنده عرض کنيم «يا رب العالمين إدفع عنّا کل بلاء»!
مطلب ديگر آن است که بخشهاي دفع بلا و رفع بلا و امثال آن، اين دعاهاي معمولي است بخشي که مربوط به خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود و ما پيروان آن حضرت هستيم و بايد در کيفيت دعا هم از آن حضرت تبعيت کنيم اين است که ذات أقدس الهي به حضرتش فرمود در قوس نزول هر چه که بايد به تو بگويم صادر اول بودي، بالاتر از صادر اول، تعبير لطيفتر و دقيقتر و نمکينتر ظاهر اول بودي، به تو داديم اما در قوس صعود که بايد بروي ﴿أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوي ٭ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ﴾[25] تو يک کودک يتيم بيسرپرست بودي ما تو را بالا آورديم. ما هم اين چنين هستيم، ضعيف هستيم، تمام تلاش و کوشش ما اين است که ضعف خود را بفهميم و به بارگاه الهي عرض کنيم که ما ضعف آورديم. حرف لطيف جناب حکيم سنايي اين است که اگر کسي خواست خود را به بارگاه ملکوتي ذات أقدس الهي نزديک کند به بارگاه خدا که ميرود نبايد با دست خالي برود، يک؛ چيزي را هديه ببرد که در آنجا نباشد، دو؛ نبودن چيزي هم کمال باشد نه عجز، سه؛ وقتي کسي در حضور امام عرض کرد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْتَهَی عِلْمِهِ» حضرت فرمود چرا اين طور حرف ميزني؟! مگر علم او محدود است؟! عرض کرد پس چه بگويم؟ بگو: «لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهَی عِلْمِهِ فَلَيْسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهًی وَ لَكِنْ قُلْ مُنْتَهَی رِضَاهُ»[26] علمش که وصف ذات است نامتناهي است، کَرَمش گرچه نامتناهي است اما گاهي ميدهد گاهي نميدهد ولي علم را گاهي دارد و گاهي ندارد، نيست. اگر چنانچه انسان بخواهد به بارگاه الهي برود با دست پُر بايد برود، يک؛ چيزي ببرد که آنجا نباشد، دو؛ نبودن آن عين کمال باشد نه نقص، اين سه؛ و آن عجز و بندگي است که خدايا من عجز و بندگي آوردم به بارگاه تو!
آنگاه به تعبير جناب حکيم سنايي ميفرمايد: «روي گردآلود برزي او» يعني به طرف او که ميروي روي گردآلود بَر
روي گردآلود برزي او كه بر درگاه او ٭٭٭ آبروي خود بري گر آبروي خود بري[27]
اگر بگويي خدايا من تحصيل کردم علم فراهم کردم، مال فراهم کردم، خير کردم، جوابش اين است که همه را که ما به تو داديم! اگر قاروني فکر بکني و بگويي من اين کار را کردم، من اين مال را فراهم کردم، من اين کار را کردم، ميگويند اينها را که ما به تو داديم، تو چه آوردي؟ لذا حرف حکيم سنايي اين است که:
روي گردآلود برزي او كه بر درگاه او ٭٭٭ آبروي خود بري گر آبروي خود بري
خدايا ملت ما، جامعه ما، ملتهاي ديگر، جوامع ديگر، روي گردآلود آوردند اين ويروس را نشناخته بر ما تازاندند، جهل ما نه چيز ديگر، جهالت ما نه چيز ديگر، پيشبيني نکردن ما نه چيز ديگر، اين بيماري را به سراغ ما آورد، اين کرونا را ما نشناختيم و هنوز هم درست نميشناسيم، اين بزرگان ما، اين اطبّاي ما، اين سروران ما، اين عزيزان ما، اين بهتر از جان ما که الآن در خطّ مقدم فداکاري براي تأمين سلامت جامعه هستند، تو را به عزّت خود اينها را حفظ بکن، يک؛ افکار اينها را هدايت بکن به تشخيص اين ويروس، دو؛ افکار اينها را راهنمايي کن به تشخيص داروي معالج صد در صد اين ويروس، سه؛ اين افکار را به جهانيان منتقل بکن، چهار؛ جوامع بشري را مهمان نظام جمهوري ايران اسلامي بکن، پنج؛ چه عيب دارد که از کشور ما، از وطن ما، از اين آب و خاک که ما مهمان اين آب و خاک هستيم، از اين آب و خاک برخاستيم، مديون اين آب و خاک هستيم، از اين سرزمين رشد کرديم، به برکت قرآن و عترت به اين بارگاه رسيديم به جوامع ديگر برسد که دست ما باز باشد ديگران در کنار سفره ما باشند! اين دعاها هم اولين دعاي بيمارستان ما، دانشگاه ما، پزشکي ما، پزشکان ما باشد ـ إنشاءالله ـ اين دعا را خدا هيچ وقت رد نميکند، اين دعا قضا و قدَر را رد ميکند، اين دعا بلا را رد ميکند، بلا را دفع ميکند، بلا را رفع ميکند.
بيان نوراني امام صادق(صلوات الله و سلامه عليه) اين است که تمدن يک ملت در اين اضلاع سهگانه مثلث است: «لَا يَسْتَغْنِي أَهْلُ كُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ» اگر ملتي بخواهد متدن بشود اين مثلث لازم است «فَقِيهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِيرٍ خَيِّرٍ مُطَاعٍ وَ طَبِيبٍ بَصِيرٍ ثِقَة»[28] آن روحاني که نه بيراهه برود و نه راه کسي را ببندد، نه زهدفروشي کند، نه بار زائدي بر سر و صورت خود تحميل کند، نه فخري بفروشد، نه جاه طلب کند، نه تزويري و مانند آن داشته باشد، اين رکن اول يک تمدن است. دوم: «طَبِيبٍ بَصِيرٍ ثِقَةٍ» پزشک درس خواندهِ ماهرِ متحققِ مورد اطمينان چه زن چه مرد چه جوان چه پير بخواهد به بارگاه طبي او مراجعه کند احساس امنيت ميکند. سوم: «أَمِيرٍ خَيِّرٍ مُطَاعٍ» امنيت جامعه نيروی نظامي و انتظامي جامعه، اين بيان نوراني امام صادق(صلوات الله و سلام الله عليه) است که اضلاع سهگانه اين مثلث عامل تمدن يک ملت، حافظ امنيت يک ملت، حافظ سلامت يک ملت، حافظ آرامش يک ملت، حافظ معنويت يک ملت است «لَا يَسْتَغْنِي أَهْلُ كُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ يَفْزَعُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِ دُنْيَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِكَ كَانُوا هَمَجاً فَقِيهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِيرٍ خَيِّرٍ مُطَاعٍ وَ طَبِيبٍ بَصِيرٍ ثِقَة».
ما اميدواريم هم به برکت ميلاد وجود مبارک وليّعصر(ارواحنا فداه صلوات الله و سلامه عليه و علي آبائه) بتوانيم تا اندازه خود ﴿وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا﴾ را پياده کنيم، ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه﴾ را پياده کنيم، ﴿أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة﴾ را پياده کنيم ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاس﴾ را پياده کنيم، يک؛ و اين ماه پُر برکت شعبان که:
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد ٭٭٭ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
اين را از دست ندهيم و پاک بشويم با بدن طيب و طاهر به ضيافت الهي در ماه مبارک رمضان برويم، دو؛ و اين دعاها هم فراموشمان نشود، دعا را مخّ عبادت بدانيم، پرهيز از دعا يک نحوه استکباري است، دعا سهم تعيينکننده دارد، اگر کسي بخواهد از بيماري درمان يابد اين دعا چندين اثر دارد: فکر طبيب را هدايت ميکند به تشخيص بيماري، يک؛ فکر او را رهبري ميکند به تشخيص داروي معالج، دو؛ فکر داروسازان را رهبري ميکند به کيفيت ساخت و ساز دارو، سه؛ اين دارو آماده ميشود آنگاه فکر آن داروفروش را، آن منتقل کننده دارو را هدايت ميکند که تاريخ مصرف آن نگذشته باشد عوضي ندهد اشتباه نکند، فکر پرستاران را هدايت ميکند که اين دارو را اشتباهي ندهند، دستگاه گوارش و پرورش بيمار را آماده ميکند که اين دارو را جذب بکند و آن بيماري را دفع بکند، چهار پنج مرحله لازم است تا اين بيمار از تخت بيمارستان به کوي و برزن بيايد و مشغول کار خود بشود به کارگاه خود بيايد همه اينها ممکن است با سهو و نسيان و اشتباه عوض بشود، دعا جلوي سهو را ميگيرد، جلوي اشتباه را ميگيرد، جلوي تاريخ مصرف گذشته را ميگيرد، نميگذارد کسي مصرف گذشته را بدهد آن که مصرفش باقي است هدايت ميکند که آن عملي بشود و مانند آن.
اميدواريم ذات أقدس الهي اين ادعيه را در حق همه جوامع بشري به برکت قرآن و عترت مستجاب بفرمايد و پزشکان عزيز ما بتوانند ايران اسلامي را، نظام اسلامي را، قرآن و عترت را، با اين پيشرفت علمي خودشان بيش از پيش مورد ارج و احترام قرار بدهند و خداي سبحان اجر همه اينها را در دنيا و آخرت حفظ بکند و رهبري جوامع را خود خدا به عهده دارد که همه جوامع بشري از اين بيماري خطرناک نجات پيدا کنند!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره توبه، آيه40.
[2]. ديوان اشعار سنايي غزنوي، غزل209؛ «دردی که به افسانه شنيدم همه از خلق ٭٭٭ از علم به عين آمد وز گوش به آغوش».
[3]. سوره توبه، آيه33؛ سوره فتح، آيه28؛ سوره صف، آيه9.
[4]. سوره صف، آيه8.
[5]. سوره صف، آيه9.
[6]. سوره فتح، آيه28.
[7]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص614.
[8]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص615.
[9]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
[10]. سوره بينه، آيه7.
[11]. سوره نجم، آيه23.
[12]. سوره نجم، آيه23.
[13]. ديوان سعدي، غزل40؛ «دگر به روي کسم ديده بر نميباشد ٭٭٭ خليل من همه بتهاي آزري بشکست».
[14]. سوره صافات، آيه105.
[15]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص201.
[16]. سوره ابراهيم، آيه37.
[17]. ديوان حافظ، غزل164.
[18]. الأمالي(للمفيد)، ص232؛ «فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْفِطْرِ وَ هِيَ تُسَمَّي لَيْلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَي اللَّهُ الْعَالَمِينَ أَجْرَهُم...».
[19]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص168؛ «قَالَ النَّبِيُّ صل الله عليه و آله و سلّم: إِذَا كَانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَd مُنَادٍ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَي جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَيْسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ يَوْمُ الْجَوَائِزِ».
[20]. اشعار منتسب به حافظ، شماره17.
[21]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص469؛ «إِنَّ الدُّعَاءَ وَ الْبَلَاءَ لَيَتَرَافَقَانِ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَة».
[22]. سوره انعام، آيه38.
[23]. غزليات حافظ، غزل شماره351؛ «از نامه سياه نترسم که روز حشر ٭٭٭ با فيض لطف او صد از اين نامه طی کنم».
[24]. سوره غافر، آيه60.
[25]. سوره ضحی، آيات6 و7.
[26]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص107.
[27]. سنايی، ديوان اشعار، قصيده شماره185.
[28]. تحف العقول، ص321.