پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همزمان با آغاز سال تحصیلی حوزه های علمیه سراسر کشور، مراسم سال تحصیلی حوزه های علمیه استان مازندران با پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی صبح امروز در سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان آمل برگزار گردید.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در این پیام، اظهار داشتند: داشتن مدرسه، مديريت مدرسه، پرورش طلاب از برجستهترين آروزهاي اهلبيت عصمت و طهارت(عَلَيْهِمُ الصَّلاة وَ عَلَيْهِمُ السَّلام) بود. اصرار امام صادق است که حوزه شيعه تعطيل نشود يا جايي مدرسه ساخته شود که دوازده ماهه باشد يا اگر چنين جايي ميسور و مقدور نبود، طلاب عزيز را در تابستان، در اقليمهايي که مکانهايي که مناسب است بپرورانند که ما تعطيلات حوزه را به حداقل برسانيم. اين اصل اول که رسالت اهلبيت عصمت و طهارت در تأسيس حوزه، در ساختن مدرسه، در حرمت نهادن به اعضاي مدرسه، در حرمت گذاشتن به سکونت در مدرسه و در تحصيلات مستمرّ غير تعطيلدار تشويق کردند.
متن پیام معظم له بدین شرح است:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما علما، حجج، آيات و اساتيد بزرگوار را گرامي ميداريم و سال پُر برکت تحصيلي 97 و 98 را به نام ذات أقدس الهي و عترت طاهرين آغاز ميکنيم. مسئولان عاليرتبه شوراي عالي مديريت حضور دارند، مقدم همه اين بزرگواران، محترم است. ائمه محترم جمعه و جماعات، نماينده محترم ولي فقيه در استان و اساتيد بزرگوار، دانشوران و انديشمندان و طلاب عزيز شرکت کردند و جريان افتتاح سال تحصيلي را أرج مينهيم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم به همه شما و برگزارکنندگان اين محفل وزين علمي خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت کند!
چند نکته است که براي همه ما توجه به آنها سودمند است؛ اولاً داشتن مدرسه، مديريت مدرسه، پرورش طلاب از برجستهترين آروزهاي اهلبيت عصمت و طهارت(عَلَيْهِمُ الصَّلاة وَ عَلَيْهِمُ السَّلام) بود. رئيس مذهب ما وجود مبارک امام صادق(عَلَيْهِ أَفْضَلُ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّين) همانطوري که يعقوب(سَلامُ الله عَلَيْه) در جريان يوسف شِکوه خود را به «الله» ميبرد، وجود مبارک امام صادق نداشتن حوزه علميه، نداشتن مدرسه و نتوانستن جمع کردن طلاب، اين شِکوه را به ذات أقدس الهي برد. اگر يعقوب گفت: ﴿أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَي اللَّه﴾،[1] وجود مبارک امام صادق(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه) وقتي طلاب را ميديد، ميفرمود: «أَشْكُو إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِي وَ تَقَلْقُلِي»؛[2] من از اينکه شاگردي ندارم، طلبهاي ندارم، مدرسهاي ندارم، حوزهاي ندارم، شِکوه خود را به ذات أقدس الهي ميبرم، «فَلَيْتَ هَذِهِ الطَّاغِيَةَ أَذِنَ لِي فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِي الطَّائِفِ فَسَكَنْتُهُ وَ أَسْكَنْتُكُمْ مَعِي»؛ اي کاش اين طاغوت زمانه عباسي به من اجازه ميداد من يک مدرسه علميه و حوزه علميه در طائف تأسيس ميکردم که حوزه دوازده ماهه باشد، چون آب و هواي مناسبي دارد، تعطيلي در آنجا راه ندارد، نه در اثر شدت سرما، نه در اثر شدت گرما جا براي تعطيل و فرار از حوزه نيست! مکانهاي نظير مدينه و امثال مدينه از آن جهت که نزديک استوا هستند، گرم هستند، توان اينکه حوزه دوازده ماهه داشته باشند، ندارند. حضرت به خدا عرض ميکرد: اي کاش اين طغيانگر عصر اجازه ميداد، من در طائف که بهترين منطقه است، حوزه علميهاي تأسيس ميکردم، مدرسهاي ميساختم! «فَلَيْتَ هَذِهِ الطَّاغِيَةَ أَذِنَ لِي فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِي الطَّائِفِ فَسَكَنْتُهُ وَ أَسْكَنْتُكُمْ مَعِي»، اي کاش مدرسهاي در طائف ميساختم که حجرهاي براي خودم قرار ميدادم، خودم هم در آن مدرسه رفت و آمد ميکردم و با شما که شاگردان من هستيد در يک مدرسه به سر ميبردم تا شاگرداني نظير أبان و حمران و زراره و هشامين و امثال ايشان زياد تربيت کنم!
اين اصرار امام صادق است که حوزه شيعه تعطيل نشود يا جايي مدرسه ساخته شود که دوازده ماهه باشد يا اگر چنين جايي ميسور و مقدور نبود، طلاب عزيز را در تابستان، در اقليمهايي که مکانهايي که مناسب است بپرورانند که ما تعطيلات حوزه را به حداقل برسانيم. اين اصل اول که رسالت اهلبيت عصمت و طهارت در تأسيس حوزه، در ساختن مدرسه، در حرمت نهادن به اعضاي مدرسه، در حرمت گذاشتن به سکونت در مدرسه و در تحصيلات مستمرّ غير تعطيلدار تشويق کردند.
اصل دوم آن است که به برکت انقلاب اسلامي علومي که محجور بود، مشهور شد. شهرت يافت دلپذير شد. کساني که به حوزههاي قبل از انقلاب مأنوس بودند، ميدانند که حوزه در باب طهارت و صلات و صوم و زکات و خمس و حج و مانند آن خلاصه ميشد. بحثهاي حدود و ديات و قضا و شهادات و جهاد و اينها را ميگفتند محل ابتلا نيست، کمتر بحث ميکردند. به برکت نظام اسلامي بيش از پنجاه کتاب به صورت رسمي تدريس ميشود، بسياري از مسايل قضايي را که در رسالههاي قبلي نبود، حوزه علميه فعلي پاسخ ميدهد. بسياري از مسايل مربوط به حدود و ديات و قصاص که قبلاً مطرح نبود، حوزه علميه کنوني مطرح ميکنند. در جريان ولايت فقيه بسياري از کتابهاي فارسي و تازي علمي نوشته شده، در جريان حکومت اسلامي، سياست اسلامي، روابط بينالملل، حقوق بينالملل، محيط زيست اين حرفهايي که اصلاً مطرح نبود، کتابهاي عميق علمي نوشته شده، مقالات عميق علمي نوشته شده، نقدهاي عميق علمي مطرح شده است؛ چه درباره علوم تجربي، چه درباره علوم انساني و مانند آن.
طرح مسايل علم ديني يکي از نوآوريهاي حوزه علميه است که به لطف الهي عدهاي ارباب قلم و قدم با بنان و بيان اين مسئله را تقويت کردند و همچنان در شکوفايي آن ميکوشند. بسياري از بزرگان جريان نماز جمعه را يا حرام ميدانستند يا شبهه ميکردند و مانند آن. بعد از گشودن باب حکومت اسلامي و توسعه حوزه اسلامي بحثهاي عميقي درباره نماز جمعه شده، احتمال حرمتش رخت بربست، نماز جمعه نماز واجب تخييري است که اگر کسي در روز جمعه اين دو رکعت را بخواند، ديگر هيچ لازم نيست آن چهار رکعت را بخواند. بسياري از مسايل روز روابط بينالملل در سه بخش ملي، منطقهاي و بينالمللي در خطبههاي نماز جمعه، در سراسر ايران اسلامي مطرح است. موادّ علمي، مباني، منابع آن تأمين ميشود و اين سخنرانان بزرگوار که تريبون نماز جمعه دست آنهاست، دارند اداره ميکنند، کل کشور را با همين خطبهها آگاه ميکنند، اينها از رهآوردها و دستآوردهاي حوزههاي علميه، مخصوصاً حوزه علميه قم هست که علوم فراوان و معارف بلند را در اين مدت به عرض ديگران رساند.
اصل سوم آن است که در جريان کنوني آنچه که جامعه اسلامي را زنده و پويا نگه ميدارد، سه اصل قرآني است. گرچه عترت عِدل قرآن هست؛ ولي روايت عِدل قرآن نيست، روايت را بايد بر قرآن عرضه کرد. هم نصوص علاجيه که ميگويد اگر روياتي معارض داشت بايد بر قرآن عرضه شود، هم نصوص غير علاجيه نصوصي که معارض ندارد، ائمه(عَلَيْهِمُ السَّلام) فرمودند؛ مثل خدا کسي سخن نميگويد؛ اما مثل ما خيليها حرف ميزنند، دروغ جعل ميکنند، هر خبري از ما به شما رسيده است بر قرآن کريم عرضه کنيد.
بنابراين عترت عِدل قرآن است، يک؛ روايت عِدل قرآن نيست، دو؛ روايت چه معارض داشته باشد برابر آن نصوص علاجيه حتماً بايد بر قرآن عرضه شود، سه؛ اگر معارض نداشته باشد، چون احتمال جعل است که ائمه فرمودند به نام ما جعل ميکنند، دروغ ميگويند؛ ولي به نام قرآن أحدي نميتواند جعل کند، چهار؛ اين دو طايفه در روايات ما فراوان است.
خدا غريق رحمت کند مجلسي را! که فرمود اين حديث که پيغمبر فرمود: «ستكثر عَلَيّ القالَة»؛[3] يعني دروغگويان کذب خبري از يک سو، کذب مخبري از سوي ديگر فراوان هستند به نام ما دروغ جعل ميکنند، هر چه از ما نقل کردند بر قرآن عرضه کنيد، از پيغمبر و ائمه(عَلَيْهِم أَفْضَلُ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّين) رسيده است که آگاه باشيد، عترت عِدل قرآن است، ثقلين عترت و قرآن هستند نه روايت. حتماً روايت بايد بر قرآن کريم عرضه شود.
اگر قرآن اولين منبع است که روايت چه در نصوص علاجيه چه غير علاجيه حتماً بايد بر قرآن عرضه شود، حرف اول و وسط و آخر را قرآن ميزند، روايت شارح قرآن است، مفسر قرآن است، مبين قرآن است که فرمود: ﴿وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾؛[4] بعد از عرض که مخالف با قرآن نباشد، آنگاه ميشود مخصص، ميشود مقيد، ميشود شارح، ميشود قرينه، ميشود ذي القرينه، ميشود شأن نزول و مانند آن.
مطلب بعدي آن است که اصل که قرآن است و روايت شارح آن و مبين آن است؛ سه اصل را به نظام ما، به جامعه ما و حکومت ما، به هيأت حاکمه ما، به مردم ما ابلاغ ميکند؛ اصل اول اصل تعليم است، اصل دوم اصل تزکيه است، اصل سوم اصل تذکره. در جريان تعليم فرمود: ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾،[5] بعد در بخش تعليم يک سلسله علومي جزء رهآوردهاي نو و تازه قرآني است که در دسترس أحدي نبود و نيست. فرمود: ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾؛[6] يعني قرآن کتاب الهي حقايقي را به شما ياد ميدهد که نه تنها نميدانيد، نميتوانيد ياد بگيريد. اين ﴿مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾، غير از «يعلمکم ما لا تعلمون» است. «يعلمکم ما لا تعلمون»؛ يعني چيزي را نميدانيد به شما ياد ميدهد. ممکن است کسي بگويد ما اگر فکر کنيم، جستجو کنيم، فحص کنيم، ياد ميگيريم؛ ولي اين «کان» منفي آن پيام را دارد: ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾، حتي به وجود مبارک پيغمبر(عَلَيْهِ وَ عَلي آلِه أَفْضَلُ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّين) دارد که ﴿وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾؛[7] يعني چيزي به تو ياد داديم که تو آن نبودي که ياد بگيري، پس نوآوري هست و در هيچ جاي عالم هم نيست. آن کسي که جهان را آفريد، انسان را آفريد، پيوند انسان و جهان را آفريد، او حرفهاي تازه دارد که از آن به عنوان عقل وحياني ياد ميشود. اين مسئله تعليم است.
و اما مسئله تزکيه و طهارت روح که فرمود: ﴿وَ يُزَكِّيکُمْ﴾[8] و آثار تزکيه را در بسياري از روايات اخلاقي و اوصافي بازگو کرد اين کمال مياني است. اگر کسي عالم شد، حق توقف ندارد. بايد به طهارت روح بپردازد، وگرنه اين علم حجتی عليه او ميشود. راهزن او ميشود، نه راهبر او. بعد از تزکيه نبايد در بين راه بماند.
دردی که به افسانه شنيدم همه از خلق ٭٭٭ از علم به عين آمد وز گوش به آغوش
در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر ٭٭٭ در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش [9]
اصرار قرآن کريم اين است که ما بفهميم، يک؛ عمل بکنيم، دو؛ بيابيم و ببينيم، سه؛ اين تذکره يادآوري است، چه چيزي را ياد بياوريم؟ آن جريان سوره «اعراف» را که فرمود: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي﴾،[10] خدا نه ذات خدا، خدا نه متن هستي خدا، ظهور خدا، فيض خدا، کلام خدا، اينها که جزء ظهورات الهي است، اين تمام قد خود را به اولين و آخرين نشان داد. به اولين و آخرين گفت خدايتان کيست؟ همه گفتند تو! اين مشهد را، اين محضر را اصرار قرآن کريم اين است که ما به ياد بياوريم. اين «ذکّر، ذکّر، ذکّر»ي که دارد خود قرآن تذکره است، براي همين است. فرمود ما اين کار را کرديم که مبادا کسي بگويد، من نميدانم! غافل بودم! اطلاع نداشتم! حجت بالغه الهي است: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي﴾ فرمود ما اين کار را کرديم. مبادا کسي بگويد من در يک محيط کفر بودم يا خانواده غير اسلامي داشتم يا جامعه غير ديني داشتم! هيچ کس عذر ندارد، چون در درون او اين نهادينه شده است.
اگر حوزههاي علميه به اين بارگاه رفيع بار نيابند، در همان کارگاه عملي ميمانند، آن وقت ميشوند علمفروش! و به جايي نميرسند. اين شهدا به اين جاها رسيدند، براي اينکه ﴿فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ﴾،[11] اول چيزي که اينها نظر کردند وجه خدا هستند. اينها اين کشور را طيّب کردند. طاهر کردند. اگر جايي در اثر ذبح يک حيوان، نهر شتري خوني ريخته شود، باران آن را پاک ميکند؛ اما اختلاس را، نجومي را، احتکار را، دهها تزويرهاي سياسي را فقط خون شهيد پاک ميکند. حوزههاي علميه اگر شهيد دادند که خود مباشر تطهير هستند، اگر شهيد ندادند، مبلِّغ تطير هستند بايد بگويند که «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»،[12] ايران اسلامي را شهداي ما طيّب کردند. اين باران نيست که خون را پاک کند، اين خون شهيد است که جامعه را از اختلاس تطهير ميکند، از احتکار تطهير ميکند، از ايجاد بازار ملتهب تطهير ميکند، از گرانفروشي تطهير ميکند. اين کار حوزه است! «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ». عترت که عِدل قرآن هستند، اين بيانات نوراني را که فرمودند بارها به عرضتان رسيد، اين عترت همان قرآن را دارد به اين صورت بيان ميکند، قرآن ميفرمايد وقتي کشوري با خون شهيد طيّب و طاهر شد، صغرا را قرآن عترت بيان کرد کبرا را قرآن بيان ميکند: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾;[13] ايران پاک شد با خون شهدا، بايد ميوه پاک بدهد. مديريت، عرضه، عقل، عدل اينها ميوه طيّب و طاهر يک مملکت است که اين مملکت با خون شهيد تطهير شد. حوزه يعني حوزه، وظيفه آن اين است که اينها را بفهمد، محققانه منابع آن را ذکر کند، مدققانه دليل قرآني آن را ذکر کند، تحرير بکند با روايتها، باور بکند، بعد به جامعه منتقل کند، آن وقت جامعه ميشود جامعه مهدوي و انسان گويا در حضور ذات مقدس ولي عصر دارد زندگي ميکند.
من مجدداً مقدم مدير بزرگوار حوزه علميه را گرامي ميدارم. مقدم فردفرد شما ائمه محترم جمعه و جماعات و اساتيد بزرگوار حوزههاي علميه اين استان و قسمتهاي ديگر را هم أرج مينهيم. از ذات اقدس الهي مسئله ميکنيم بر اساس ﴿وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ﴾،[14] به هر قدمي که برداشتيد، خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت کند!
ذات أقدس الهي به برکت قرآن و عترت امر فرج ولي عصرمان را تعجيل بفرمايد!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، حوزههاي علميه ما، دانشگاههاي ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه ولي عصر، حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي، محشور بفرمايد!
خطر بيگانگان را به استکبار و صهيونيسم، برگرداند!
اين کشور ولي عصر را تا ظهور آن حضرت از هر گزندي، محافظت بفرمايد!
طلاب عزيز را به فراگيري علوم، بيش از گذشته، شاکر، متشکر، شاغل، فعال و کوشا قرار بدهد که مجتهدان نامي از اين حوزهها برخيزند، مربيان و پرورندگان نامي از اين حوزهها برخيزند!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»
[1]. سوره يوسف، آيه86.
[2]. الکافي(ط ـ الإسلامية)، ج8، ص215.
[3]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج2، ص225.
[4]. سوره نحل، آيه44.
[5]. سوره بقره، آيه129.
[6]. سوره بقره، آيه151.
[7]. سوره نساء، آيه113.
[8]. سوره بقره، آيه151.
[9]. ديوان اشعار سنايی، غزليات، غزل209.
[10]. سوره اعراف، آيه172.
[11]. سوره آلعمران، آيه170.
[12]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723.
[13]. سوره اعراف، آيه58.
[14]. سوره يس، آيه12.