بسم الله الرحمن الرحيم و إيّاه نستعين

حمد ازلي خداي را سزاست كه مجاهدانِ راستين را از راهنمايي خاص برخوردار مي‏كند. تحيّتِ نامحدودْ پيامبران الهي، مخصوصاً حضرت ختمي نبوّت‏صلي الله عليه و آله و سلم را رواست كه اسوه جهادگران‏اند. درود بي‏كران اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام)، به ويژه حضرت ختمي امامت(عليه‌السلام) را بجاست كه با بذل نفس و نفيس جريان مجاهدت را زنده نگه‏داشته و صيانت مي‏نمايند؛ به اين ذوات مقدّس تولّي داريم و از معاندانِ لَدُودِ آنان تبرّي مي‏نماييم.

مقدم حضّار گرامي را كه خود وارثان جهاد و شهادت‏ايد، ارج نهاده و اجر صابران را براي شما مسئلت داريم. از برگزاركنندگان محترم يادواره شهداي روحاني و طلبه لشكر 27 محمّد رسول‏الله‏صلي الله عليه و آله و سلم سپاسگزاري كرده و از نمايندگي ولي فقيه در اين لشكر تقدير مي‏نماييم.

خون شهيد، ميزان ارزيابي عمل صالح

گرچه هر جهادي سودمند و هر شهادتي در پيش برد هدفِ سامي سهم تعيين‏كننده داشته و هر خوني كه از شهيد ريخته مي‏شود، در ترازوي عدل الهي براي ارزيابي وزنِ عملِ صالحْ قرار مي‏گيرد؛ ليكن آنچه در اين پيامِ وجيز تدوين مي‏شود، جهادِ عالمِ ديني و شهادتِ روحاني متعهّد و خونِ مبلّغِ اسلامي است كه به برخي از مزاياي آنها ضمن چند نكته اشاره مي‏شود:

راز تفاوت قانون فرهيختگان با ديگران

يكم. تمام انسانهاي متعبّد در برابر قانون خدا يكسان‏اند؛ ليكن قانون همه آنها همسان نيست و آيه ﴿هل يستوي الّذين يعلمون و الّذين لايعلمون﴾ [1] و كريمه ﴿يرفع الله الّذين امنوا منكم و الّذين أُوتوا العلمَ درجات﴾ [2]، نشان تفاوت قانون فرهيختگان و قانون ديگران است. البته اين تفاضل به لحاظ كمال است؛ نه مال و اين تمايز به جهت قرب به جمال و جلال خداست؛ نه جَذبِ ﴿عَرَضَ هذا الأدني﴾ [3]، زيرا عالمِ وارسته، هماره به قارون و قارون زده‏ها مي‏گويد: ﴿ويلكم ثواب الله خيرٌ لمن امن و عَمِل صالحاً﴾.[4]

سرّ تفاوتِ قانونِ عالم و غير عالم آن است كه يكي از احكام فقهي و حِكَم تفسيري و كلامي خداوند آگاه است و آن را به ديگري مي‏رساند و ديگري از آنها آگاه نيست و آن را مي‏پذيرد؛ هرگز معطي و مُسْتَعطي از لحاظ قرب جوار و لطف الهي برابر نيستند، هر چند برادر ديني هم‏اند. البته چنين عالمي در عين فاخر بودن منزّه از تفاخر است، زيرا آلودگي افزونْ خواهي، نه معقولِ علم است و نه مقبولِ تقوا و روحاني با تقوا از گزند نابخردي و آسيب نامقبولي مبرّاست.

قلمرو نگاه جهادگر عالم

دوم. حُرْمتِ هر عملِ صالح، به مقدار معرفتِ عامل و اخلاصِ اوست. علم و تقوا وسيله خوبي براي تحصيلِ معرفتْ و نيّتِ ناب‏اند. عمل صالح جهاد به مقدار علم مجاهد و پرهيزكاري مخلصانه او مقبول است. افق ديد مجاهدِ غير عالم، در تنگناي دفاع از آب و خاك و معدن و مانند آن است؛ قلمرو منظر جهادگر عالم، رهايي زمان و زمين از رِجس استكبار و رِجز استثمار و قذارت استبداد و خباثت استحمار و نظاير آن است. هرگز انديشه سپهري عالمِ متعهّد، با انگيزه محبوس زميني غير او همتا نخواهد بود: ﴿و الاءخرة خيرٌ و أبقي﴾.[5] البته مجاهد غير عالم نيز آخرت مي‏طلبد؛ ليكن آخرت او از دنيا مي‏گذرد، ولي آخرتِ روحاني با تقوا از ملكوت هبوط مي‏كند. هرگز آب از چاه طبيعت برآمده، طعم گواراي كوثر نازل از آسمان غيب را ندارد.

تفاوت دو جهاد در آيات قرآن

نمونه تفاوت دو جهاد را، در عين عمل صالح بودن هر دو، مي‏توان از بررسي محتواي آيه ﴿و ما لنا أَلاّ نقاتل في‏سبيل الله و قد اُخرِجنا من ديارنا و أبنائنا﴾ [6] و آيه ﴿و قاتلوهم حتّي لاتكون فتنة و يكون الدين كلّهُ لله﴾ [7] استنباط كرد، زيرا هر دو جهاد، عملِ صالح و مرضي خداست؛ ليكن يكي به ﴿جنّاتٍ تجري من تحتها الأنهار﴾ [8] مي‏رسد و همانجا مي‏ماند و ديگري در عين نيل به آن، بهشت برتري را هم نايل مي‏شود و آن جَنّتِ لقاي ذات اقدس ربوبي است: ﴿إنّ المتّقين في جنّاتٍ و نهر ٭ في مقعد صدقٍ عند مليك مقتدرٍ﴾.[9]

هماهنگي ميان جهاد و شهادت مجاهد

سوم. شهادتِ هر مجاهدي مطابق با درجه جهاد اوست، زيرا ارتحال هر مسافري برابر سفر اوست، چنان كه موت هر كسي هماهنگ با حيات اوست. آنكه امام زمانِ‏(عج) خود را شناخت، به حيات معقول بار مي‏يابد و به مرگ عاقلانه رحلت مي‏كند و آنكه حجّت بالغ الهي و ولي‏عصر(عج) خود را نشناسد، به حيات جاهلي آلوده مي‏شود و جاهلانه مي‏ميرد: «من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهليّة» [10] و چون رفتن به آخرت، مطابق با برنامه مُبَرْهَنِ دنياست و جهاد در راه خدا از برنامه‏هاي عالمانه و پرهيزكارانه روحاني متعهّد است و شهادت وي نيز عصاره جهاد براي احياي دين و رفع فقر و فساد و تبعيض در ظلّ حكومت اسلامي است، در نتيجه شهادت او با شهادت غير عالم همسان نيست، زيرا جهاد وي با جهاد ديگري هم درجه نيستند.

تمايز درجات شهدا

تمايز شهدا از هم، نظير تفاضل انبيا(عليهم‌السلام) با هم و شبيه تفاوت رسولان(عليهم‌السلام) نسبت به هم است: ﴿و لقد فضّلنا بعض النبيّين علي بعض﴾ [11]، ﴿تلك الرسل فضّلنا بعضهم علي بعضٍ﴾ [12]؛ البته تفاوت درجه مؤمنان در طليعه كار، منافي با تفاضل درجه وجودي خود آنان در صورت رسوخ ملكات فاضله علمي و عملي در نهاد آنها نخواهد بود، لذا آيه ﴿لهم درجات عند ربّهم و مغفرةٌ و رزق كريم﴾ [13] كه نشانِ درجه داشتن مؤمن است، با آيه ﴿هم درجاتٌ عند الله و الله بصيرٌ بما يعملون﴾ [14] كه دليلِ درجه وجودي خود مؤمن است، هيچ منافاتي ندارد.

حقيقت، واحد سنجش عقيده و عمل

چهارم. خون هر شهيدي به اندازه شهادت و جهاد او وزين است و چون شهادت و جهاد هر شهيدِ مجاهدي، به مقدار معرفت و تقواي او وزن دارد، بنابراين سنگيني خونهاي شهدا همسان نيست.

در قيامت برخي از اعمال را با مصاديق حق مي‏سنجند؛ يعني در معاد اصل توزينِ عقائد، اخلاق و اعمال قطعي است و در هر توزيني سه چيز لازم است: ميزان، وزن(واحد سنجش) و موزون. وزن در قيامت حق است: ﴿و الوزنُ يومئذٍ الحقّ﴾ [15]؛ يعني با واحد سنجش «حقيقت» عقيده، صفت و عمل سنجيده مي‏شود.

عالم شهيد، جامع وزن و موزون

حق داراي مصداقهاي متعدد است؛ خون شهيدِ در راه دين، مصداقي از حقيقت است، چنان‏كه مُركّبِ عالمِ ديني كه معارف الهي را قلم مي‏زند، مصداقي از آن است و خداي سبحان به مكتوب چنين قلمزناني سوگند ياد فرمود: ﴿ن و القلم و ما يسطرون﴾ [16] و خداوند به چيزي جز حق قسم ياد نمي‏نمايد.

هيمنه اثر قلمي عالم شهيد بر اثر شمشيري او

مصاديق حقيقت تشكيكي‏اند؛ نه متواطي، لذا برخي از خونها نسبت به بعضي از مُركّبها مرجوح‏اند، چنان كه رسول گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «يُوزَنُ يوم القيامة مداد العلماء و دم الشهداء فيرجح عليهم مداد العلماء علي دم الشهداء».[17] در اين توزين ملكوتي، خونِ شهيد وزن و مركّبِ روحاني متعهّد موزون؛ چنان كه عكس آن نيز متصوّر است، از اين جهت بايد عنايت نمود، كسي كه نه اثر قلمي دارد و نه اثر شهادت، وزن و موزون او را از منظر خاص به خود بايد ارزيابي كرد، امّا جريان شهيد غير روحاني و روحاني كارآمد غير شهيد، هر كدام داراي يكي از دو چيز لازم در توزين‏اند، ولي عالم ديني كه شهد شهادت را نوشيد، جامع وزن و موزون است.

اگر در دنيا، به لحاظ رشته تخصّصي، بعضي جامع معقول و منقول‏اند، در آخرت به لحاظ رشته توزيني، برخي جامع وزن و موزون‏اند؛ يعني مُركّب نوشتار عالمانه يك روحاني شهيد را با خون به ناحق ريخته خودِ وي مي‏سنجند و چون ارزش خون او در سايه ارج علم ديني اوست، اثر قلمي وي مُهَيمِن بر اثر شمشيري اوست. البته ممكن است در اثر وحدتِ جمعي انسانِ متكامل، خون او رنگ مُركّب بپذيرد و مُركّبِ قلم او نيز به رنگ خون رنگين گردد. در نتيجه وزن و موزون او متّحد شود، چنان كه ساير كمالهاي انساني در مقام شامخِ عقلانيّتْ متّحداند.

سر برجستگي شهادت عالم ديني

پنجم. سرّ برجستگي شهادتِ عالم ديني اين است كه وي گذشته از جهاد اصغر، در جبهه جهاد اكبر پيروز است. تفاوت محوري دو جهاد مزبور در اين است كه در جهاد اصغر، جبهه جنگ از صحنه اخلاق جداست و اين دو عرصه از صحنه تعليم و تعلّم خارج‏اند؛ لذا يك مجاهد براي تكامل خود بايد برنامه‏هاي سه ساحت را بگذراند؛ ولي در جهاد اكبر، جبهه جنگِ با ابليسِ بيرون و هوسِ درون، عرصه اخلاق نيز خواهد بود، چنان كه صحنه تعليم و تعلّم نيز مي‏باشد، زيرا تقوا علت اعدادي تعليم خدا و سببِ امدادي اعلام فيض الهي است: ﴿اتّقوا الله و يعلّمكم الله﴾ [18]؛ ﴿إن تتّقوا الله يجعل لكم فرقاناً﴾.[19]

برخورداري روحاني شهيد از علم صائب و عمل صالح

انسجام بين علمِ صائبْ و عملِ صالح، هم علم صحيح را امام ساير شئون دروني و بيروني شخص عالم مي‏كند و هم عمل صالح را سائقِ نفسِ سركش مي‏نمايد. اميرمؤمنان(عليه‌السلام) فرمود: «العلم قائدٌ و العمل سائقٌ و النّفس حَرونٌ».[20] از اينجا معلوم مي‏شود كه مقصود از روحاني شهيد، همانا فرهيخته ديني است كه از علم نافع برخوردار است و نفع علم صائب او در تخلّق به اخلاق كريمانه از يك سو و امتثال اوامر الهي و انتهاي از مناهي خداوند از سوي ديگر ظهور كامل دارد و چون عقلِ ناب حجت شرعي است و همانند نقلِ معتبرْ كاشف از حكم خداست، هرگونه گفتار يا رفتاري كه مخالف عقل برهاني باشد، از ساحت روحاني متعبد دور است، زيرا چنين كاري گمراهي است و با هدايت عالمان ديني موافق نيست.

خشيت، نخستين ثمره علم

بيان حضرت علي بن ابي‏طالب(عليهم‌السلام) درباره لزوم معقول بودن تمام مطالب علمي چنين است: «كلّ علم لايؤيّده عقلٌ مضلّةٌ» [21] و اگر از آن حضرت(عليه‌السلام) رسيده است كه «علم، حاجب كمال است؛ نه مايه آن و آفتي به شمار مي‏رود نه آفت زدا: العلم [الحلم] حجابٌ من‏الافات» [22]، ناظر به علم غير نافع است و اولين سود علم آن است كه عالم را اهل خشيت كند: ﴿إنّما يخشي الله من عباده العلمؤا﴾.[23]

اثر شهيد در ملك و ملكوت

در پايان ضمن اهداي بهترين تحيّت به ارواح شهيدان، به ويژه شهداي روحاني و تكريم خاندان آنان و تقدير از مهمانان بزرگوار و حق‏شناسي نسبت به ستاد محترم اين يادواره، توجّه همگان معطوف مي‏شود به اينكه:

1. شهيد طيّب است و سرزمين آرميده در آن را پاكيزه نگه مي‏دارد: «طبتم و طابت الأرض الّتي فيها دفنتم».[24]

2. سرزمين طيّب ميوه شاداب مي‏دهد: ﴿و البلد الطيّب يخرج نباته بإذن ربّه﴾.[25]

3.بهترين ميوه مرز و بوم شهيد داده، اهتمام دولتمردان به برقراري حكومت مردم سالاري ديني است.

4.شهيدان در اثر حيات ملكوتي خود، منتظر رسيدن راهيان كوي شهادت به مقصد آنان‏اند و هماره از ذات اقدس پروردگار بشارت چنين رهيابي را مي‏طلبند: ﴿و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم﴾.[26]

پروردگارا! به بركت قرآن و عترت، نظام جمهوري اسلامي ايران را تا ظهور حضرت بقيّة الله(ارواح من سواه فداه) حفظ فرما. مراجع بزرگوار تقليد، مقام معظم رهبري، دولت و ملت و مملكت را در ظلّ آن حضرت(عليه‌السلام) حفظ فرما. ارواح مؤمنان، امام راحل، شهداي انقلاب و دفاع مقدس، مخصوصاً شهداي روحاني اين لشكر را با انبيا(عليهم‌السلام) محشور فرما.

 

والسلام عليكم و رحمة الله

جوادي آملي

خرداد 1384

 


[1]  ـ سوره زمر، آيه 9.

[2]  ـ سوره مجادله، آيه 11.

[3]  ـ سوره اعراف، آيه 169.

[4]  ـ سوره قصص، آيه 80.

[5]  ـ سوره اعلي، آيه 17.

[6]  ـ سوره بقره، آيه 246.

[7]  ـ سوره انفال، آيه 39.

[8]  ـ سوره بقره، آيه 25.

[9]  ـ سوره قمر، آيات 55 ـ 54.

[10]  ـ بحار الأنوار، ج51، ص160.

[11]  ـ سوره اسراء، آيه 55.

[12]  ـ سوره بقره، آيه 253.

[13]  ـ سوره انفال، آيه 4.

[14]  ـ سوره آل‏عمران، آيه 163.

[15]  ـ سوره اعراف، آيه 8.

[16]  ـ سوره قلم، آيه 1.

[17]  ـ نهج الفصاحه، ج 2، ص 1031.

[18]  ـ سوره بقره، آيه 282.

[19]  ـ سوره انفال، آيه 29.

[20]  ـ بحار الأنوار، ج75، ص45.

[21]  ـ شرح غرر الحكم، ج 2، ص 999.

[22]  ـ همان، ج 2، ص 1007.

[23]  ـ سوره فاطر، آيه 28.

[24]  ـ مصباح المتهجّد، ص722؛ الاقبال بالأعمال، ص335.

[25]  ـ سوره اعراف، آيه 58.

[26]  ـ سوره آل عمران، آيه 170.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments