بسم الله الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين
حمد الهي و تحيت به انبيا و اوليا
حمد و ثنا خداي را سزاست كه اَحدي را به اَحَديّت او راه نيست و كسي را به صَمَديّتِ وي اكتناه نخواهد بود. درود و تحيّت شايسته رسولانِ معصوم او، به ويژه خاتم آنان كه با مُهر نبوّت پايان سلسلةالذَهَب پيامبران را اعلام نمود، و بر دوده طه و يس كه همگي همسنگ قرآن كريماند، به ويژه بقيّةالله(ارواح من سواه فداه)؛ به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندانِ لدود آنان تبرّي ميجوييم.
بركات علمي و عملي يادكرد اولياي الهي
تذكره اولياي الهي بركات علمي و عملي فراوان را به همراه دارد و در اين فضيلتِ بنيادين فرقي بين زن و مرد نيست. لذا خداوند نام مريمٍّ را در رديف نام مردان بزرگ ياد نمود و چنين فرمود: ﴿واذكر في الكتاب مريم اِذ انْتَبَذَتْ من أهلها مكاناً شرقيّاً﴾.[1]
اكنون كه شما علاقمندانِ مآثِر قرآن و مشتاقان آثارِ عترت در ظلِّ اعتصامِ به اين وزنه وزين در صدد ارج نهادن به مقام ولاي اهلبيت(عليهمالسلام) هستيد و اين كنگره با شكوه به نام امّ الأئمّه حضرت فاطمه زهرا)سلام الله عليها( تشكيل شد، ضمن گراميداشت مقدم شما بزرگواران، برخي از مطالب مهمّ كه در ائتسا به آن ذات مقدّس و اسوه قرار دادن وي سهم بهسزايي دارد و عنايت به آنها لازم است، در طي چند اصل ارايه ميشود.
اصل يكم. كمال انسانِ كامل در كَونِ جامع بودن او است كه گذشته از شمول صحنه انسانيت، فراگير حضرتِ لاهوت، جبروت، ملكوت و ناسوت است، و اين جمع، ممكن است مكسّر، و محتمل است سالم باشد.
كون جامع بودن پيامبر و اهل بيت (ع)
جامعيّت حضرت ختمي مرتبتصلي الله عليه و آله و سلم و كساني كه به منزله جان اويند و آن حضرتصلي الله عليه و آله و سلم از اينان محسوب ميشود، نظير «انا من حسين(عليهالسلام) » [2]، از سنخ جمعِ سالم بوده، بلكه از مصاديق بارز آن خواهد بود، زيرا اين ذوات مقدّس در آن صُقع ربوبي، مظهر يگانگي تامّ و يكتايي كاملاند و هيچ موجود امكاني و مخلوقِ نيازمندي مانند اينان آيَتِ كبراي خداوند نبوده و مظهر تامّ الهي نيست، و هيچگونه كثرت و دوگانگي بين آنان در صحنه عنداللّهي وجود ندارد: «...إنّ ارواحكم ونورَكم وطينَتكم واحدةٌ، طابَتْ وطَهُرَتْ بعضُها مِن بعضٍ، خَلَقكم الله انواراً فَجَعلكم بعرشه مُحْدقين... » [3]؛ چه اين كه آن منزلتِ كبري منزّه از ذكورت و انوثت و مبرّاي از توليد و توالدست، زيرا همانطوري كه بامداد و شامگاه فرع وجود شب و روز است، در جايي كه مجالي براي ليل و نهار نباشد، موردي براي صباح و مساء نخواهد بود؛ «ليس عند ربّك صباحٌ ولامساء».
منزه بودن منزلت كبراي انسان كامل از ذكورت و انوثت
همچنين مذكّر و مؤنث بودن و زن و مرد شدن از اوصاف جسم مادي است نه روح مجرّد، و در قلمرو تجرّد تام مجالي براي بدن طبيعي نيست، لذا موردي براي طرح مذكّر و مؤنث وجود ندارد.
همساني و همسويي حضرت علي و (ع) و حضرت فاطمه (س) در صقع ربوبي
در آن صُقع كه مجالي براي موجود مُستكفي نيست چه رسد به موجود ناقص، بلكه هر چه در آن مَوطن حضور دارد، موجود مجرّد تامّ است، بين حضرت علي بن ابيطالب(عليهالسلام) و حضرت زهرا)سلام الله عليها( كه كفوِ هماند، همساني و همسويي، و هماهنگي و همآوايي كامل حاكم است؛ در آن مقامِ دلگشا كه جَمعِ جَمع است و در آن مقام دلانگيز كه شمع جَمع است، همتايي براي اهلبيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) نيست، نه از خود و نه از غير.
اما نفي همتايي به لحاظ خودِ اهلبيت(عليهمالسلام) از باب سالبه به انتفاي موضوع است، چون كثرتي بين خود آنان نيست تا همتايي يا غيرهمتايي در آن فرض شود، و اما نفي همتايي به لحاظ غير، چون هيچ بيگانهاي همسنگ آنان نخواهد بود، از باب سالبه به انتفاي محمول است.
خلافت و ولايت حضرت زهرا (س)
از شئون آشكارِ كَونِ جامع بودن، صاحب كرسي خلافت شدن و متولّي لواي ولايت بودن است كه در همه اين مراحل، حضرت صدّيقه كبري)سلاماللّهعليها(، چونان علي مرتضي(عليهالسلام) خليفه خدا و ولّي مطلق او است. البته جريان امامتِ تدبيري و رهبري امت اسلامي كه مسئوليت اجرايي است، مختص اميرمومنان حضرت علي بن ابيطالب(عليهالسلام) است.
طهارت مطلق، شرط شناخت حضرت زهرا (س)
اصل دوم. شناخت حضرت فاطمه زهرا)سلام الله عليها( چونان معرفت قرآن كريم، مشروط به طهارت از لَوْثِ حسّ و خيال و رَوثِ وهم و گمان و فَرثِ تمثيل و تشبيه و دَمِ مفهوم و ذهن است، زيرا حقيقتِ آن بانوٍّ، همچون ساير اهلبيت عصمت(عليهمالسلام)، همتاي قرآن مجيد است و حديث شريف و متواتر ثقلين شاهد صادق آن است: «اِنّي تارك فيكم الثَقَلين، كتابَ اللهِ وعِتْرَتي... » [4]، و مساس علمي با قرآن كريم بدون طهارت روح و نزاهت دل ميسور نيست، چه اينكه تماس بدني با الفاظ اين كتاب آسماني بدون طهارت ظاهري روا نخواهد بود؛ ﴿إنّه لقرآنٌ كريم ٭ في كتابٍ مكنونٍ ٭ لايمسّه اِلّاالمطهّرون﴾.[5]
معرفت مفهومي قرآن و معادل آن يعني عترت كه پيشه اهل انديشه حصولي است، محتاج به تحصيل مبادي تصوري و تصديقي مُتْقَن است و شناخت شهودي اين دو ثَقَل الهي، نيازمند خرق حجابهاي مُلكي و ملكوتي است و تمام آنچه براي صاحبنظر پرده است، براي صاحب بَصَر نيز حجاب به حساب ميآيد.
فرق معرفت شناس حصولي و عارف شهودي
افزون بر آن، آنچه براي معرفتشناس حصولي هدف شمرده ميشود، براي عارفِ شهودي صدف است، زيرا وي طالب مصداق است نه مفهوم، و قاصد عين است نه ذهن، و خواهان شخص است نه كلّي، و جوياي شاهد است نه غايب، و آنچه مُفَسِّر مفهومي و صاحبنظر ذهني در پژوهش فاطمهشناسي ميفهمد، بيش از مفهوم ذهني حضرت زهرا (سلاماللّه عليها) و صورتهاي حصولي كمال و جمال و جلال و عصمت و طهارت و نظاير آن نخواهد بود؛ چه اينكه درباره معاني آيات قرآن مجيد در همين محور ميفهمد و در همين مدار استنباط ميكند.
بيان حقيقت حضرت فاطمه (س)
در حالي كه حقيقت آن بانو چونان واقعيت قرآن كريم،مصداق عيني است نه مفهوم ذهني، شخص خارجي است نه معناي كلّي، و شاهد حضوري است نه پردهنشين حصولي، زيرا آن حضرت در عين آنكه گلاب است، شاهد مشاهد انبيا و اوليا است نه پردهنشين، و اگر صاحبنظري كه درباره آن بانو يا معادل قرآني وي مطلبي را استحصال نمود و چنين پنداشت كه من اين مطلب را از آن جهت كه حاكي واقع و مرآتِ خارج است، ادراك كردهام، نه از آن لحاظ كه در ذهن من است، بايد در گفته خويش تجديدنظر نمايد تا ببيند آنچه را او به نام «واقع» يا «خارج» ناميد، هرچند به حمل اوّلي «واقع» و «خارج»اند، ليكن به حمل شايع صناعي كه همه آثار از آنِ او است، ذهني است نه عيني، و او غير از علم به واقع بهرهاي ندارد؛ يعني معلوم او كه خود واقع است، از او محجوب است و او تنها از پشت پرده صورت علمي آن را ادراك كرده است و تنها راه نيل به آن معلومِ واقعي خروج از منطقه ذهن به عين و هجرت از كوخ مفهوم به كاخ مصداق و رحلت از غايب به حاضر و بالاخره از علم اليقين به عيناليقين است، و چنين كار سترگي ميسور صاحبنظران مفهومي نيست، بلكه ويژه صاحب بصران مصداقي است:
او را به چشم پاك توان ديد چون هلال ٭٭٭٭ هر ديده جاي جلوه آن ماه پاره نيست[6]
راز اين
راز صعوبت شناخت حضرت فاطمه (س)
آنچه در صعوبت شناخت حضرت فاطمهٍّ وارد شد كه مردم از معرفت آن بانو محروم و ممنوعاند؛ «فُطِموا عن معرفتها... » [7]، ناظر به همين مطلب است، حتي براي بسياري از صاحببصران شاهد، مشهود نخواهد شد.
خصيصه حضرت زهرا (س) در معادل قرآن بودن
اصل سوم. هرچند همه معصومان از دوده طه و يس، يعني عترت طاهرين(عليهمالسلام) معادل قرآن كريماند و هر كدام به منزله سُوَر و آيات آسمانياند كه كلام ويژه خداست، ليكن حضرت فاطمه)سلام الله عليها( خصيصهاي دارد كه در ديگر معصومان نبوده و نيست و آن اينكه اين بانوٍّ، نه تنها معادل قرآن بود، بلكه مصاحب و معاشر و همراه و همآواي با آن بود؛ به طوري كه آن حضرت و قرآن با هم از فراطبيعت به طبيعت آمدند و همزمان طبيعت را وداع كردند و عمر طبيعي آنها منقطع شد؛ گرچه حقيقت آنها، مخصوصاً قرآن، براي اَبد باقي است.
هم زمان عمر حضرت فاطمه (س) با نزول قرآن
توضيح آنكه عمر شريف آن حضرت همزمان با نزول قرآن كريم آغاز شد و با انقطاع وحي و پايان پذيرفتن آن خاتمه يافت، زيرا عمر گرانمايه آن بانو هرچند كمتر از بيست سال بود و مدت نزول قرآن مجيد تقريباً بيست و سه سال بود، ليكن اوايل نزول قرآن مجيد، معراج رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم شروع شد كه در آن سفر الهي زمينه تكوّن مادّه اوّلي و ريشه انعقاد چيزي كه بعداً به صورت نطفه حضرت فاطمهٍّ ظهور ميكرد، فراهم شد؛ يعني مدّتي كه از نزول قرآن سپري شد و حضرت فاطمهٍّ متولد نشد، براي اين بود كه مقدمه ميلاد مسعود آن حضرت به بركت قرآن در معراج فراهم گردد.
سير تكاملي حضرت زهرا (س)
پس در اين فاصله، تمام شرايطِ سپهري و زميني مهيّا شد تا آن بانوي عرشي، از عرش به فرش تنزّل كند و آن غذاي ملكوتي شبِ معراج، به صورت مُلكي تجلّي يابد و لحظه به لحظه همزمان با نزول آيات و سُور قرآن مجيد به تمام و كمال خود برسد، تا هنگامي كه قرآن كريم به نصاب خاص خويش نايل شد و آيه كريمه ﴿اَلْيومَ اكملتُ لكم دينَكم واَتْمَمْتُ عليكم نعمتي وَرَضيْتُ لكم الاسلامَ ديناً﴾ [8] نازل شد و خورشيد وحي در كرانه غربِ عمر نبويصلي الله عليه و آله و سلم افول كرد، نوبت ارتحال سريع آن بانوٍّ فرا رسيد و طولي نكشيد كه آن حضرت به بدرقه قرآن مجيد بار هجرت بست و خاموش شد، و با قَدر مجهول و قبر مخفي، چنين ليلةالقدري از جامعه جاهلي عصر خويش كه جز ليلةالقبر بيش نبودند، جدا شد و آن را وداع كرد.
ابدي و سرمدي بودن حقيقت ولايت فاطمي (س)
البته حقيقتِ ولايت آن حضرت همراه با قرآنِ اَبَدي بوده و همسفر با كلام زنده و جاويدِ سرمدي خواهد بود. همانطوري كه تهمت تحريف قرآن كريم، دعواي فايل و خيال آفِل است، ادّعاي «حَسْبُنا كتابُ الله» نيز تأريبِ دين و تمثيل اسلام است كه هرگز نتيجه نخواهد داد.
كسي كه جناح عترت را از مرغ باغ ملكوت دين اِرباً اِرْباً نمايد، كسي كه بال ولايت را از سيمرغ رَوْضه جبروتِ اسلام مُثْله كند، هرگز از دينِ موردِ ادعاي خويش بهرهاي نبرده و از اسلام مَطمَح نظر خود طرفي نخواهد بست.
غرض آنكه هرچند بقاي معنوي ولايت و عصمت و حجت بالغه بودن حضرت فاطمه)سلام الله عليها(، همچون قرآن كريم تضمين شده است، ليكن عمر ظاهري قرآن ناطق و صامت در آغاز و انجام مقارن بوده، به طوري كه تقريباً با هم نزول كردند و با هم عروج نمودهاند.
رسالت اخلاقي وحقوقي كنگره
اصل چهارم. رسالت اين كنگره، همانا فاطمهشناسي است. معرفت آن ذات نوراني گذشته از صبغه اعتقادي مستلزم جنبه اخلاقي، حقوقي، فقهي و اجتماعي است، زيرا آن انسان كامل اسوه همگان در معارف علمي و احكام عملي بوده و خواهد بود. لذا ارايه برخي از بيانات سودمند آن حضرت درباره مسايل اخلاقي و حقوقي و مانند آن لازم است، وگرنه اثر عملي بر شناخت حضرت فاطمهٍّ مترتّب نميشود.
نشان ناشناسي ناسپاسي است ٭٭٭٭ شناساي حق اندر حقشناسي است[9]
كلام فاطمي (س) درباره اخلاص
آنچه در اين پيام كوتاه به عرض شما حضار گرامي ميرسد، اين است كه آن حضرت درباره اِخلاص در عمل و آثار گرانبهاي آن چنين فرمود: «مَنْ اَصْعَدَ اِلي اللهِ خالصَ عبادَتِهِ، اَهْبَطَ اللهُ عزّوجلّ اليه اَفْضَلَ مصلحته» [10]؛ هر كس عبادت خالصانه خود را به سوي خداوند صاعد نموده و بالا ببرد، خداوند بهترين مصلحت وي را به سوي او گُسيل داشته و نازل ميفرمايد.
ريشه وحياني حديث مذكور
اين كلام فاطمي مأخوذ از وحي نَبَويصلي الله عليه و آله و سلم است: ﴿اليه يَصْعَدُ الكلم الطيّبُ وَالْعملُ الصالحُ يَرْفَعُه﴾[11]. البته اعتقاد طيّب، خُلق طيّب و عمل صالح هرگز از انسانِ طاهر جدا نيست تا به تنهايي صعود كند و صاحب خود را كه متقوّم به او است، رها نمايد، بلكه در صحابت انسانِ طاهرِ معتقد و متخلق و عامل بالا ميرود و بالا رفتن به سوي خداي سبحان با بالندگي و برازندگي همراه است. حتماً چنين انسانِ مهاجري كه هجرت او به لقاي الهي منتهي ميشود، اسوهاي چونان حضرت فاطمهٍّ دارد و رهتوشهاي معقول و مقبول خواهد داشت كه نيازهاي سفر طولاني معاد وي را تأمين مينمايد.
كلام آن حضرت درباره بهره مندي از دنيا
همچنين آن حضرتٍّ در كيفيّتِ بهرهمندي از دنيا رهنمودي دارد كه چنين كنگرهاي مسئول نشر آن و اعتماد بر آن و استناد بهآن و گرايش به سوي آن است؛ «اِنّي اُحِبُّ من دُنياكُم ثلاثاً، الانفاقُ في سبيل اللهِ، وتلاوةُ كتابِ الله، والنظرُ الي وجه ابي رسولاللهصلي الله عليه و آله و سلم» [12]؛ هر نعمتي زكاتي دارد كه تأديه آن انفاق در راه خداوند محسوب ميشود، بخشي از آن واجب و برخي از آن مستحب. زكات شجاعت جهاد براي حفظ دين و ميهن اسلامي است. زكات جمال عفاف و صيانت از آلودگي است. منبع همه اين مآثر الهي قرآن كريم است كه تلاوت، تدبّر و تفسير آن توصيه شده است. نگاه به شخصيّت حقيقي و حقوقي رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم جاذبه دلپذيري دارد كه انديشههاي علمي را به انگيزههاي عملي ميرساند. اگر جامعه كنوني از نظر به شخص عنصري پيامبر گرامي اسلام محروم است، از نظريّهپردازي محقّقانه در مكتب حيات بخش آن حضرت ممنوع نيست.
سپاس گزاري و مسئلت به درگاه الهي
مجدّداً مقدم شما پژوهشگرانِ مقامِ منيع حضرت فاطمهٍّ و علاقمندان به معرفت منزلت والاي زن در اسلام را گرامي داشته، از خداي سبحان دوام نظام اسلام، سلامت مقام معظم رهبري، صيانت دولت و ملت و مملكت، علوّ درجات امام راحل(قدسسرّه) و شهداي گرانقدر ديني و توفيق مسئولان محترم اين كنگره با شكوه را مسئلت مينمايم!
جوادي آملي
مهر ماه 1381
[1] ـ سوره مريم، آيه 16.
[2] ـ بحار الانوار، ج 43، ص 261.
[3] ـ همان، ج 99، ص 129، زيارت جامعه كبيره.
[4] ـ بحارالانوار، ج2، ص225.
[5] ـ سوره واقعه، آيات 79 ـ 77.
[6] ـ ديوان حافظ.
[7] ـ بحارالأنوار، ج43، ص65.
[8] ـ سوره مائده، آيه 3.
[9] ـ گلشن راز شبستري.
[10] ـ بحار الانوار، ج 67، ص 249.
[11] ـ سوره فاطر، آيه 10.
[12] ـ مسند فاطمةالزهراء، ص161.