بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إيّاهُ نَسْتَعِين
حمد ازلي خداي سبحان را سزاست؛ تحيّت ابدي، پيامبران الهي به ويژه حضرت ختمينبوّت(ص) را رواست; درود بيكران, دودة طاها و اُسره ياسين مخصوصاً حضرت ختميامامت، مهدي موجودِ موعود(عجلاللهتعاليفرجهالشريف) را بجاست؛ به اين ذوات ملكوتي تولّي داريم و از معاندان آنان تبرّي مينماييم! با تقدير از برگزاركنندگان كنگره بزرگداشت آيت الله العظمي حضرت آقاي سيّد عبدالأعلي سبزواريR و گراميداشت مقدم انديشوران حوزه و دانشگاه و برادران ايماني, چند نكته در اين پيام كوتاه ارائه ميشود.
يكم: هر چند آيه ﴿إِذَا قُرِيءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا﴾,[1] استماعِ باورانه را در ساحت قرآن دستور ميدهد ليكن جداييناپذيريِ قرآن و عترت, دلماية سرايتِ لزومِ سكوتِ مؤمنانه در عرصة گفتار اهل بيت Gرا به همراه دارد, بنابراين تنظيم برنامه يك فقيهِ معتقد به رهآوردِ ثقلين, هماهنگ با رهنمود اين دو جبل مَتين خواهد بود. عصارة مطالب قرآن كريم همان است كه حضرت رسول اكرم3 اعلام فرمود: «إنّما العلم ثلاثةٌ: آيةٌ محكمةٌ أو فَريضةٌ عادلةٌ أو سُنّةٌ قائمة»;[2] اسلام همان طوري كه طلب علم را فريضه دانست, رشتههايِ علوم لازم را با تثليثِ مبارك و مرقوم, بيان داشت و فقيه نامآورِ اين كنگره, مساعيِ جميل خود را در تأليف فنّ وزين آية محكمه و تدوين شعبه فريضة عادله و كتابت رشتهٴ سنّت قائمه, مصروف داشت. ممكن است برخي از اصحاب قلم چنين قدمي برداشته باشند ليكن بين جمع سالم بين فنون يادشده و جمع مكسّر بين آنها, همان مَيزِ بين ناقص و كامل است; ارزيابي صحيفههاي پربركت اين بزرگوار, داورِ سلامتِ جمع اوست.
دوم: عالمانِ ربّاني وارثانِ پيامبراناند: «إنّ العلماء ورثة الأنبياء».[3] قانون ارث, تبديل مالك به مالك است نه تبديل مِلك به مِلك; مال همچنان در جاي خود محفوظ است, مالك قبلي از تختِ بخت رخت برميبندد و مالك فعلي به تختِ متروك وي تكيه ميزند و تا مُوَرِّث نميرد وارث به مال او نميرسد; ليكن در ميراثِ علم تا وارث نميرد, به بارگاهِ علمِ مُوَرِّث راه نمييابد. مال چون مُرده است, مرگ طبيعي باعث جابهجايي است و علم چون زنده است, عالم ديني تا زنده نشود وارث آن نخواهد شد و حيات او در موتِ ارادي وي نهفته است: «موتوا قَبلَ أن تَموتوا»;[4] مرگ ارادي در پرتو تعديلِ بدون تعطيلِ مجاري ادراكي و تحريكي است. آن كه كژراهه ميرود يا راه رهروي را ميبندد, هر چند حيات حيواني دارد ولي چون با موت ارادي هجرت نكرده است, پيوندي با مُوَرِّثان اصيلِ علم يعني اولياي الهي پيدا نميكند و بدون پيوند, هيچ سهمي از ميراثِ انبيا مطرح نميشود و اين مُتَضلّعِ نامور كه از هوا رها و از هوس رسته است پيوند ناگسستني با عَيْبة علمِ پروردگار پيدا نمود و آنچه از بَنان و بيان وي به ديگران رسيده است شاهد صدق اين مدّعاست.
سوم: گرچه تمام فنونِ ديني از عظمت و جلال برخوردارند ليكن در سنجش برخي از آنها با بعض ديگر تمايزي يافت ميشود. آنچه از بيان نوراني حضرت محمدبنعليٍالباقرH در دعاي مبارك «سحر» برميآيد نيز همين است زيرا هر كدام از اسماي حسناي پروردگار, كبير است ولي در نسبت با يكديگر برخي اكبرند: «اللهمّ إنّي أسئلكَ مِن أسمائكَ بِأكبَرِها وَكُلُّ أسمائِكَ كَبيرةٌ». فقه اسلامي كه از بهترين فنون الهي است رشتههاي متنوّعي دارد كه همه آنها بزرگ و در خور تكريماند ليكن بعضي از آنها نسبت به بعض ديگر بزرگترند يعني بعضي كبير و برخي اكبرند. نامگذاري بعضي از معارف وَحياني به فقه اكبر, از حديث نوراني حضرت رسول اكرم3 استخراج شده است, در وقتي كه مراجعان از جبهه جهاد با دشمنِ بيرون را به حضور در ميدان جهاد اكبر فرا خواند. معلوم است كه جهاد اكبر را فقه كبير به عهده ندارد بلكه عهدهدار آن فقه اكبر است كه مطالب آن در اصول اعتقادي و معالي اخلاق حَسنه است. معرفت نفس, آگاهي از تجرّد آن, اطلاع از حيات و ممات, سلامت و مرض, و درد و درمانِ روح مجرّد, سهم تعيينكنندهاي در تدوين مطالب فقه اكبر داشته و سلوك از عَقبههاي كئودِ آن, تأثير بِسِزايي در پيروزي صحنه جهاد اكبر خواهد داشت. فقيه نامبردارِ اين كنگرة وزين, با اشراف كامل نسبت به مسائل فقه اكبر, پيروزي در ميدان جهاد اكبر را رقم زد زيرا از خواستههاي برخاسته از وهم و خيال در قلمرو انديشه و از شهوت و غضب در حوزة انگيزه رهيد و به ميراث جاودان عقل كه «به يُعْبَدُ الرّحمْن و يُكْتَسَبُ الجِنان» است رسيد. ظهور كبرياييِ علم ديني كه نور مَقْذوفِ در برخي دلهاي مشتاق است, بهترين زمينه براي دستيابي به فقه اكبر و نيل به پيروزي در صحنه جهاد اكبر خواهد بود.
چهارم: هر علمي مجموع مسائلي است كه در آن محمولها براي موضوعات خود ثابت ميشوند و با هم گِره ميخورند كه از اين پيوستگي به «عَقد» تعبير ميكنند و قضيّه را به مناسبت قضا و حكمي كه در آن است «قضيّه» ميگويند و به لحاظ گِرهِ مخصوص آن «عقد» مينامند و اين خصيصه در هر علمي و نسبت به هر عالِمي يافت ميشود. تفاوت عالمان در ويژگيهاي ديگر است:
1ـ برخي از دانشآموختگان, عصارة عقود علمي را به جان خود گِره ميزنند و به آن ايمان ميآورند كه اين عَقد دوم را «عقيده» ميگويند و بعضي از آنها چنين نيستند يعني به ثبوت محمول براي موضوع آگاهاند وليكن عنصر محوريِ اين گونه قضايا را به روح خود نميبندند و جان خويش را به آن معتقد نميكنند و هيچ محذوري در اين انفكاك وجود ندارد زيرا يكي كار عقل نظري است كه عهدهدار جزم علمي است و ديگري وظيفة عقل عملي است كه مسئول عزم عملي است. اراده و ايمان در حوزة اين نيروست, تصديق به ثبوتِ محمول براي موضوع در قلمرو آن قوّه است, لذا جريانِ ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ﴾[5] كاملاً ممكن خواهد بود.
2 ـ بعضي از نخبگانِ علمي, گذشته از رؤيتِ جمال علم و باور آن, از شهود معلّم و اِئتساي به آن غفلت ندارند, بلكه هماره آموزگانِ بلاواسطه و باواسطه خود را ملحوظ داشته و به سيره و سريره آنان حرمت نهاده و برنامههاي اخلاقي خويش را با رهنمود آنها تنظيم ميكنند. اين گروه از بركتِ جزم علمي و از نعمت عزم عملي مُتنعّماند و در سِلك عالمان متديّن و متعبّدند كه توفيق تعليم كتاب و حكمت از يك سو و تزكيه نفوس به مقدار ميسور از سوي ديگر بهره آنها شد و فقيه نامور اين كنگره يعني سيّدِ سند, عبدالأعلي موسوي سبزواري از اين صنف بود.
3ـ اَوحديِ از فرهيختگانِ علومِ وحياني, گذشته از جمع فضايلِ يادشده, از ديدن كساني برخوردارند كه از ديد ديگران پنهاناند و از آن معلّمان ملكوتي چيزي فرا ميگيرند كه در كتاب و كتيبه [و] جزوه و رساله نميگنجد و با آنان چيزي را تمرين ميكنند كه در جامعة انديشوران رواج ندارد, هر چند به ندرت يافت ميشود و آن اين است كه كلينيR در حديث معتبر از حضرت امام صادقD نقل كرد كه آن حضرت از ذات مقدس حضرت ختمي نبوت3 چنين آورده است: «... إنّ الملائكةَ لتَضَعُ أجْنِحَتَها لطالب العلمِ رضاً بِه...».[6]
هر چند جملة يادشده توان تحمّل وجوه فراوان را دارد و حمل آن بر تواضع ملائكه و خَفْضِ جناح آنها براي پژوهندگان معارف بعيد نيست ليكن حظّ وافرِ صحابة معرفت اين است كه ملائكه كه ﴿أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَي وَثُلاثَ وَرُبَاعَ﴾[7]اند و اقتدار ويژهاي در طيران ملكوتي دارند, با حضور نوراني خود مطالبي را القا مينمايند: 1ـ تكريم حوزة علوم وحياني 2ـ پَر در آوردنِ متعلّمانِ ديني 3ـ فراگيري آئين پرواز 4ـ كه مقصدِ ساميِ آنهاست, پرواز از جهت است نه در جهت يعني مرغان خاكي و گروهي كه انساني سخن ميگويند و حيواني به سر ميبرند: ﴿ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ﴾,[8] به طمع طعمه, تالابيابي دارند و از شرق به غرب يا شمال به جنوب, در درون جهات حركت ميكنند ولي فرشتگان و نيز اَوحديِ از عالِمان وارسته, بعد از مراحلِ سهگانه يادشده, از جهت خارج ميشوند و مرغ باغ ملكوت خواهند شد و با اولياي الهي محشور ميشوند و فراز و فرود جاه و شكوهِ دنيا را چون مولاي خود عَفْطه عَنْز ميدانند و صدر مشروح آنان, آشيانه طائران قدسي خواهد بود و آن پرندگانِ هوشمند, بين دام و لانه فرق مينهند و هماره از دام, مصون و به آشيانه مأنوساند:
گويد سليمان مر تو را بشنو لسان الطّير را |
| دامي و مرغ از تو رَمَد, رو لانه شو رو لانه شو[9] |
گرچه فقيهِ اين همايشِ وزين نه شاهدم بود و نه مشهود ليكن مسموعِ طمأنينهآور اين است كه وي معناي وضعِ اجنحة ملائكه را در حدّ خود مشاهده كرد; طوبيٰ له و حُسن مآبٍ! در پايانِ اين پيام مجدّداً از محقّقان كوشا كه در طبع صحيفههاي علمي آن مرجع بزرگوار سعي بليغ فرمودهاند سپاسگزاري ميشود و از برگزاركنندگان اين محفل وزين كه صدر و ساقه آن مُدارسة علم ميباشد و در احياي برخي از معارفِ مهجور مؤثر است, تقدير و اعتلاي روح فقيه اهل بيتِ وحي حضرت سيد عبدالأعلي سبزواريS از معبود راستين وي مسئلت ميشود! اميد آنكه با نشر مآثر و ارائة آثار سودمندِ اين گونه از جامعانِ بين علم و عقل از يك سو و بين تعليم و تدوين از سوي ديگر و بين فقاهت و سياستِ معقول و هماهنگي با امام راحلR از سوي سوم, حوزههاي علمي به جايگاه اصيل خود نزديكتر شوند!
غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله
جوادي آملي
آذر 1388 ـ ذيالحجّه 1430
[1] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 204.
[2] . كافي, كتاب فضل العلم, باب صفة العلم و فضله.
[3] . كافي, كتاب فضل العلم, باب صفة العلم و فضله.
[4] . بحارالأنوار, ج69, ص59.
[5] . سورهٴ نمل, آيهٴ 14.
[6] . كافي, ج1, كتاب فضل العلم باب ثواب العالم و المتعلّم.
[7] . سورهٴ فاطر, آيهٴ 1.
[8] . سورهٴ حجر, آيهٴ 3.
[9] . ديوان شمس تبريزي, غزل 1922.