بسم الله الرّحمن الرّحيم وإيّاه نَستعين

حمد ازلي خداي را سزاست كه جامعهٴ انساني را به رازگشايي نظام خلقت ترغيب كرد. تحيّبِ ابدي پيامبران الهي مخصوصاً حضرت ختمي نبوّت(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را رواست كه اُسوهٴ رازدانان آفرينش‌اند درود بيكران اهل بيت عصمت و طهارت به ويژه حضرت ختمي امامت مهدي موجود موعود(عليه السلام) را بجاست كه كليددار رموز خلقت‌اند. به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان آنان تبرّي مي‌نماييم. مقدم انديشوران دانشگاهي و مسئولان محترم را گرامي و از برگزاركنندگان ارجمند اين همايش سپاسگزاري مي‌شود. آنچه شايسته‌ اين گردهمايي وزين است نكاتي است كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد.
يكم: انسان ناگزير از تعاملِ متقابل با نظام هستي است و چنين تبادلي بدونِ آگاهي از ساختار جهان مستلزم اثرپذيري منفعلانه از آن مي‌باشد و تأثّر يك جانبه همراه با تحميلِ توانفرساست, زيرا آنچه مطلوب بشر است به وي نمي‌رسد و آنچه به سراغ او مي‌آيد ناخواسته اوست در حالي كه خداوند نظامِ كيهاني را مسخَّر بشر قرار داد و راه بهره‌وري صحيح از آن را به وي آموخت تا آنچه به حال وي سودمند است از او فوت نشود و آنچه نصيب او مي‌گردد ضامن مصالح وي باشد. و مهم‌ترين عامل پيوند انسان با جهان همانا رشته‌هاي متنوّع علوم تجربي و تجريدي است يعني تسخير نظام آفرينش كه با عنايت الهي انجام شد صراط مستقيم بهره‌وري بشر است و دانشهاي حسّي و عقلي سراج پرفروع آن. خداوند اولْ مائده خود را گستراند آن‌گاه انسان را با چراغ علم به كنار آن فراخواند. دانشگاه سهم تعيين كننده‌اي در اشتعال اين مصباح مُنير دارد.
دوم: دانش تجربيِ محض پايهٴ بهره‌وري مُسرفانه و مايهٴ انتفاع مُتْرفانه از مواهب تسخير شده آسماني و زميني است لكن هماهنگي آن با علمِ تجريدي سبب تعديل در بهره‌مندي و پرهيز از هر گونه اسراف و اتراف خواهد بود. آنچه از آيهٴ ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الارْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُديً وَلا كِتَابٍ مُنِيرٍ﴾1 برمي‌آيد دو عنصر محوري است يكي استفادهٴ عاقلانه و عالمانه از تمام بركات مينو و گيتي, سپهري و زميني, شناخته و ناشناخته, مكشوف و مستور است و ديگري شناخت وليّ نعمت و خضوع در ساحت قدس ربوبي او و عدم تمّرد از دستور و تحاشي از تنمّر نسبت به احكام و حِكَم اوست و جامع اين وظيفهٴ مهمّ و عامل انسجام علم صائب و عمل صالح و سبب معرفت علمي به نعمت و عرفانِ ناب به وليّ آن همانا جمع بين عقل و نقل, علم و هدايت و قرآن و سنّتِ معصومان(عليهم السلام) است وگرنه جدال بي‌جا همراه با سودجويي غيرعاقلانه از مواهب آسماني و زميني است و پيام اصيل آيهٴ ياد شده طرد هر گونه جدالِ خام و جذب جمع سالم درايت و روايت و عبادت است.

نور حسّ را نور حق تزيين بود×××××××معني نورٌ علي نور اين بود
نورِ حسّي مي‌كشد سوي ثَريٰ ××××× نور حقّش مي‌برد سوي عَلا
زانكه محسوسات دون‌تر عالمي است ×××××× نور حق دريا و حسّ چون شبنمي است چون ز خود رستي همه برهان شدي ××××××× چون كه گفتي بنده‌ام سلطان شدي2

سوم: پي بردن به خواصّ اشياء از لحاظ سودمندي بعضيها و زيانباري برخي ديگر بدون معرفتِ هويّت فردي و جمعي انسان ميسور نيست چنانكه آگاهي از تأثير برخي افعال در تأمين سعادت يا تأثير در شقاوت بدون شناخت گوهر بشر مقدور نخواهد بود. آنچه در دانشگاهها تدريس مي‌شود يا علوم انساني است كه موضوع اصيل آنها انسان است و يا علوم تجربي و رياضي است كه كاربَر و كاربُرد آنها انسان و انساني است بنابراين مهم‌ترين برنامه‌هاي علمي دانشگاهها مخصوصاً دانشگاهي كه به نام نور ناميده مي‌شود رهايي از ظلمت جهل علمي و نجات از جهالت عملي دربارهٴ معرفت حقيقتِ انسان است لذا قرآن حكيم انسان سالك صالح را به پيمودن مسير مستقيم معرفت نفس فرامي‌خواند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ﴾3 تا اتحاد راه و رونده و وحدت سالك و مسلك در سهولت سلوك و آساني ره‌پويي كمك نمايد. اگر انديشور بدون معرفتِ هويّت انساني خويش به شناخت زمان و زمين و زبان پرداخت جان بي‌فروغي را در فروع تن دفن كرده است.

جان بي‌معني در اين تن بي‌خلاف ××××××× هست چون شمشير چوبين در غلاف
تيغ چوبين را مَبَر در كارزار ××××××××× ×× بنگر اول تا نگردد كار زار
گر بود چوبين برو ديگر طلب ×××××××××× ور بود الماس پيش آ با طرب
تيغ در زرّاد خانه اولياست ××××××××× ديدن ايشان شما را كيمياست4

چهارم: دانش را نه مي‌توان بومي كرد و نه بومي مي‌شود و نه مصلحت در آن است بلكه به مجرّد تولّد در زمان معين يا در سرزمين خاص فوراً از قلمرو جهات شش‌گانه پَر مي‌كشد و جهاني مي‌گردد و در دسترس ساكنان آفاق دور و اقليمهاي پراكنده قرار مي‌گيرد بنابراين دانشوري كه درصدد نوآوري و شكوفايي دانش است براي اينكه همراه دانش خويش تاريخ طولاني را طي نمايد بايد از شرح صدر و سعهٴ قلب برخوردار باشد. چنين گشايشي فقط بهرهٴ موحّد ناب است زيرا هر تعلّقي مايهٴ پايبندي و رهزني است. دانشمندِ گرفتار پايبند و مبتلا به رهزن توفيقِ صحابتِ ابتكار خويش را از دست مي‌دهد و از آن بهره نمي‌برد و به مثابهٴ صدفي است كه از گوهر پرورش يافته درون خود طرفي نمي‌بندد. بهترين راه براي رهايي از كارگاه تعصّب و تحجّر و رسيدن به بارگاه تجرّد و تمدن رهين تديّن همانا تعلّم پَر درآوردن اولاً و فراگيري آيين پرواز ثانياً و از جهاتِ معهود طبيعت پَر كشيدن و به صوب فراطبيعت پرواز نمودن ثالثاً است. دانشگاه وقتي به نصاب فرهيختگي خود بار مي‌يابد كه انديشوران منزّه از ركود و جمود بپروراند, زيرا مهم‌ترين داروي معالج بيماريهاي تنگْ نظريِ علمي و كوته‌بيني عملي همانا نزاهت روح از دنائتِ دنيا و برائت نفس از طبيعت‌زدگي است.
آنچه از اميرمؤمنان حضرت علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه السلام) رسيده است كه «وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَي الْعِلْمِ النَّافِعِ...»5 مي‌تواند ضامن همين مضمون باشد زيرا علمي كه محتواي آ‌ن سودمند نيست يا عالم به آن عمل نمي‌كند و يا در دسترس جامعه فرهنگ مدار قرار نمي‌گيرد نافع نبوده و مردان باتقوا آن را فرا نمي‌گيرند. و اين تحفه در جام توحيد و جامهٴ وِلا نهفته است.
مرا عقيق تو بايد شكر چه سود كند ××××××× مرا جمال تو بايد قمر چه سود كند
شبم چو روز قيامت دراز گشت ولي ××××××× دلم سحور تو خواهد سحر چه سود كند
مرا بجز نظر تو نبود و نيست هنر ××××××× عنايتت چو نباشد هنر چه سود كند
گذر كن از بشريّت فرشته باش دلا ×××××× فرشتگي چو نباشد بشر چه سود كند6

مجدّداً مقدم همگان و مسئولان محترم دانشگاه پيام نور را در گردهمايي بيستمين سال تأسيس آن گرامي داشته توفيق اساتيد و دانشجويان عزيز را از خداي منّان مسئلت داريم.


جوادي آملي
آبان 1387




1 . سورهٴ لقمان, آيهٴ 20.
2 . مثنوي معنوي, طبع كلاله, ص99.
3 . سورهٴ مائده, آيهٴ 105.
4 . مثنوي معنوي, طبع كلاله, ص17.
5 . نهج‌البلاغه, خطبهٴ 193.
6 . ديوان شمس تبريزي, ص377, غزل شمارهٴ 936.

03/09/87


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments