بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إيّاهُ نَسْتَعِين

﴿جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ...﴾[1]

حمد ازلي خداي سبحان را سزاست; تحيّت ابدي, پيامبران الهي, مخصوصاً حضرت ختمي‌نبوّت3 را رواست و درود بيكران, دوده طاها و اُسره ياسين به ويژه حضرت ختمي‌امامت, مهدي موجود موعودf را بجاست; به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان لدود آنان تبرّي مي‌نماييم! سلام خدا بر حاجيان و معتمران كه ضيوف رحمان‌اند و درود الهي بر زائران قبله و مطاف كه مهمانان صاحب كعبه‌اند! اكنون كه نداي حضرت خليل خدا و دعوت حبيب او را لبيك گفتيد, شايسته است به اصولي عنايت فرماييد كه به برخي از آنها در طيّ چند تذكر اشاره مي‌شود:

يكم. ثمرة ضيافتِ صائمانِ ماه مبارك رمضان, تَشبُّه به فرشتگانِ منزّه از اكل و شُرب و مبرّاي از لوازم است[2] و ميوة مهمانيِ طائفان و عاكفانِ حرمِ وحي, تخلّق به اخلاق ملائكه خواهد بود; آري در مائدة صوم و در مأدبة حج و عمره, چيزي جز نزاهت از فرود فرومايگيِ طبيعت و سعادت رسيدن به فراز فراطبيعت نخواهد بود. هبوط ملائكه, بدون اذن ميزبان كوي وحي نيست: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلاّ بِأَمْرِ رَبِّكَ﴾[3] و مهبط آنان دلهاي پويند‌گان و پايدارانِ استوارِ ديني است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا﴾.[4] برخي از مهمانان مي‌كوشند تا صحنه قلب را از زيور دنيازد‌گي پاك كنند تا فرشته عقل و عدل درآيد و بعضي از آنان مي‌جوشند تا با نزول مَلَكِ جمال و جلال, منظر دل, مفتوح العنوه شده و ديو را آواره نمايند. به هر تقدير, نغمه گروهي, «ديو چو بيرون رود فرشته در آيد»[5] است و آهنگ عدّه‌اي, «ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند»[6] مي‌باشد كه ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾.[7]

دوم. عنصر محوري جريان حج و عمره, تَنبّه تامّ به توحيد و نبوّت و معاد و تصوير عملي از اين اصول سه‌گانه, همراه با عدل و امامت است و تمام اعمال واجب و مستحب اين سفر چهارم از اسفار اربعه, از خَلق به خَلق با حق است يعني در صحابت فيض خاص پروردگار, آغاز و انجام اين سير ملكوتي صورت مي‌پذيرد. مآثر وحي و نبوّت را مي‌توان در آثار حضرت خليل خداB و حضرت حبيب پروردگار3 مشاهده نمود. ابراهيم خليلB به عنوان امام مردم, بدون اختصاص به عصر و مصري معرّفي مي‌شود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾;[8] چنين رهبر جهاني, خانه خدا را به اذن او بنا نمود تا معبد همگان و هميشگي باشد; تعبيرهاي هماهنگ قرآن كريم: ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ﴾;[9] ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ...﴾ ;[10] ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُديً لِلْعَالَمِينَ﴾[11] و ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ﴾[12] شاهد صدقِ اثرِ خالد و ماناي آن امام همام جهاني است. جامعه اسلامي, گذشته از افتخار امّت آن رهبر بودن, از فضيلت فرزند معنوي آن پدر روحاني بودن نيز برخوردار است: ﴿مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هذَا﴾.[13] ائتساي امّت به امام و تأسّي فرزندان به پدر, ماية عقل‌محوري و خردمداري آنان خواهد بود, زيرا پيروان مكتب آن حضرت, فقيه و دانا و گريزان از آن, سفيه و نادان‌اند: ﴿وَمَن يَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾;[14] تمسّك به مناسك ابراهيمي, برابرِ رهنمود اسلام محمّدي, نشان بهره‌وري از عقلي است كه «عُبِدَ بِهِ الرحمن واكْتُسِبَ بِهِ الْجِنان».[15]

سوم. معرفت‌شناسي, كَفي دارد كه از آن به شناخت حس و تجربه حسّي ياد مي‌شود و سَقفي دارد كه از آن به شناخت شهودي و تجربة تجريدي و حضوري ياد مي‌شود. همان طوري كه شناخت حسّي گاهي اندك است و زماني فراوان است, شناخت شهودي نيز گاهي با كاهش و زماني با افزايش همراه است. آنچه نصيب امام امّت حج و عمره يعني حضرت خليل خدا شد, شناخت شهودي فراگير بود كه صدر و ساق نظام كيهاني را در برداشت: ﴿وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾,[16] زيرا رؤيت و ديدن, غير از نظر و نگاه است, چه اينكه ملكوت غير از مُلك است; بهره ديگران, نگاه به مُلك است و حظّ حضرت خليلB ديدن ملكوت بوده است. پيروان آن حضرت به نظر در ملكوت آسمانها و زمين دعوت شده‌اند, به اميد آنكه به رؤيت ختم شود: ﴿أَوَ لَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ...﴾.[17] ديدن ملكوت جهان, همراه با شهودِ دستِ نامرئي خداوند است كه ملكوت هر چيزي در دست اوست: ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾.[18] معرفت ملكوت, شناختِ صائبي است كه از عمل صالح جدا نيست و اوّلين ثمر سودمند چنين شهودي, پرهيز از دوستي هر آفِل فائل است: ﴿قَالَ لاَ أُحِبُّ الآفِلِينَ﴾.[19] دنيا با همه زرق و برقِ كاذب خويش, متاعي است آفل كه دوستي آن, رأس هر خطاي فكري و خطيئه عملي است: «حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئةٍ».[20]

چهارم. هر چند حضرت ابراهيمB نيل به امامت را براي ذريّه خود درخواست كرد و خداوند اجابت حتمي آن دعا را نسبت به غير ظالم تضمين فرمود, ليكن فرزندان صالح آن امامB مي‌توانند سهم اندكي از امامت پرهيزكاران را تجربه كنند و نيايشِ ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً﴾[21] دربارة اينان مستجاب گردد, چه اينكه ساير درخواست‌هاي آن حضرتB دربارة ذريّه خود مانند ﴿رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾[22] مي‌تواند دربارة فرزندان معنوي آ‌ن حضرت, به مقدار استحقاق و استعدادِ آنها مستجاب گردد. نشان استجابت دعاي آن حضرت درباره خواص از امّت و اَبناي مخصوص وي را مي‌توان از آيه ﴿إِنَّ أَوْلَي النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[23] استظهار كرد, چه اينكه علامت آن را نيز مي‌شود از آيه ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ أَبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ﴾[24] استنباط نمود, زيرا تولّي موحّدان عادل و تبرّي از ملحدان ظالم, از برجسته‌ترين برنامه‌هاي حضرت ابراهيمB بود كه رهپويان خردمحور, مجريان آن دستور بوده و هستند و به اندازة پيروي از آن حضرت, از نعمت اصطفا برخوردار و از موهبت خُلّت نيز بهره‌مند خواهند شد, زيرا اقتدا به كسي كه از خلعت خليلي, متنعّم است: ﴿وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً﴾[25] و از جايزه صفوت, طرْفي بسته است: ﴿وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾ ,[26] چنين پاداش قابل توجهي را در بردارد.

پنجم. بنيان‌گذار كعبه كه سرسلسله انبياي ابراهيمي است, تذكره معاد را همراه يادآوري مبدأ, در نهان نوراني خود نهادينه كرده بود و هماره در سَرَه بودن و خالص ماندن و بي‌ دُردي صاف شدنِ آن موهبت الهي, سعي بليغ داشتند و همه اين فضايل را مي‌توان از آيات ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ ٭ وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأخْيَارِ﴾[27] فهميد; يعني خداوند, جايزه خالص و غير مشوبي به آنان (حضرت ابراهيم و...) عطا نمود و آن ياد خانه آخرت است, چه اينكه يادآوري خالصانه آنها نسبت به آخرت, سبب شد تا خداوند آنان را از مخلَصان خود قرار دهد. در فرهنگ قرآن, دار و خانه اصلي انسان, آخرت است كه در آنجا مي‌آرمد و از آن به ﴿دارُ الْقَرار﴾[28] ياد مي‌شود و دنيا دار ممرّ و مكان عبور است. حاجيان و معتمران, دعوت كسي را لبيك مي‌گويند كه هم خالصانه به ياد آخرت بود و هم در اثر چنين خلوصي, از مخلَصان الهي به حساب آمد, بنابراين پيام مهمّ حجّ و عمره, تشخيص صحيح ممرّ از مقرّ و تمييز درست مَعبر از مسكن و مأواست, تا همانند حضرت ابراهيم, از سلام پروردگار, بهره‌وري حاصل آيد: ﴿سَلاَمٌ عَلَي إِبْرَاهِيمَ ٭ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[29] و سلام الهي, دلمايه سلامت را در بردارد و چنين سرمايه‌اي, پايه نجات آخرت است: ﴿إِلاّ مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾.[30]

ششم. فراخواني ابراهيميB كه با دعوت محمدي3 تتميم يافت, مسئوليت زائران بيت عتيق را خطير كرده است. خداي سبحان گاهي با برشماري اوصاف كعبه و زماني با تبيين صفات برجسته معماران آن و زماني با گزارش اوصاف داعيان آن, برنامه عبادي, سياسي, اجتماعي و فرهنگيِ اهل حج و عمره را مشخص فرمود. عنصر محوريِ امور انسان را انديشة صائب و انگيزه صحيح تشكيل مي‌دهد تا با يكي حقيقت ديده شود و با ديگري به حق عمل شود; حقيقت‌نگر, بينا و حق‌جو, كوشا و تواناست. تعبير قرآن حكيم از حضرت خليل و فرزندان وي به ﴿أُولِي الأيْدِي وَالأبصَارِ﴾[31] مي‌تواند ناظر به دو جهت علمي و عمليِ اين ذوات قدسي باشد, البته در اين مطلبِ سامي, سرفرازي و برازندگيِ ممتاز, از آنِ معمار بيت طاهر است. آنچه از برشماري كرائم نفسانيِ بنيان‌گذار كعبه و فراخوان زائران از هر فجّ عميق, به عنوان داراي دست و چشم استنباط مي‌شود, اين است كه ره‌توشه حاجيان و معتمران در آغاز سفر, معرفت‌شناسي درست و جهت‌گيري معتبر بوده و سوغات و زادراهِ برگشت, تكميل آن دو خصيصه و تتميم آن دو اصل مهم است. امت نابينا و جامعه مغلول‌اليد, توان طواف خانه‌اي كه توسط معمار بصير و مبسوط‌اليد بنا شد را ندارد, زيرا در مدار خانه‌اي گشتن, در حالي كه اثري از باني آ‌ن نديدن و نيافتن, مصداق گفتار نغز و پرمغز مولاي موحّدان جهان و وليّ بلامنازع همگان, حضرت اميرمؤمنان علي‌بن‌ابي‌طالبB است كه فرمود: «أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) إِلَي الْآخِرِينَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ الّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِياماً...».[32] آنچه ماية قيام و پاية ايستادگي است, آگاهي كامل و اقتدار لازم است تا صراط مستقيمِ عقل و عدل, فهميده و با گام‌هاي استوار, پيموده شود, تا نتيجه زيارت كعبه, «اولي الأيدي و الأبصار» شدن باشد.

هفتم. روزي كه حضرت خليل خدا متولد شد, خاورميانه مبتلا به الحاد و شرك بود; گروهي آغاز و انجام جهان را فاقد مبدأ و مقصدي مي‌پنداشتند و ملحدانه, مرگ را پوسيدن و پايان حيات انسان مي‌دانستند و عدّه‌اي مشركانه, صَنَم و وَثَن را تقديس مي‌نمودند و در نتيجه, اين منطقه, از نعمت توحيد محروم بود, هر چند از خاور و باختر دور نيز گزارش توحيدي در دست نيست.

حضرت ابراهيمB با عنايت ويژه الهي به ملكوت نظام كيهاني راه يافت و بينش صحيح توحيدي پيدا كرد و در صدد نشر معارف آن برآمد و بدون هيچ آزرمي با آزر به مناظره مبادرت نمود و از تحديد و تهديد وي نهراسيد و روش مشئوم او و همفكران وي را اِفك و پيروي شيطان شمرد,[33] همچنين با طاغيان بت‌پرست يا بت‌شدة عصر منحطّ جاهليِ خود به احتجاج پرداخت و پيروزمندانه همه آن صحنه‌ها را پشت‌سر گذاشت و براي نجات تودة محروم و روشن نمودن زواياي تاريك آن روز, دستي از آستينِ ﴿أُولِي الأيْدِي﴾[34] به در آورد و با گرفتن تبر, اندام منحوس اصنام بتكده را مجذود نمود: ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً﴾[35] و با در هم‌شكستن اربابِ پنداريِ صنمي‌ها به محكمه جلب شد و محقّقانه, ساحت محاكمه را به نفع توحيد پايان بخشيد و غائله را غير مختوم يافت و جريان تلخِ ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ﴾[36] را در پيش داشت و هنگام فرود در امواج سهمگين آتش, نه از فلك كمك خواست و نه از مَلك مدد طلبيد, بلكه پيشنهاد فرشته خاص را بي‌جواب گذاشت و با پاسخِ «حسبي مِن سؤالي علمُه بِحالي»,[37] چنان وارد آتش شد كه نداي ﴿يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاَماً عَلَي إِبْرَاهِيمَ﴾,[38] مايه خنكي از يك سو و سلامت از سوي ديگر شد.

سرانجام, انبياي ابراهيمي و به پيروي آنان, عالمان ربّاني, عهده‌دار نشر بركات توحيدي شدند و همه اين حقايق و معارف, به وسيله حضرت ختمي‌نبوت و دوده طاها و اُسره ياسينG احيا و تكميل و تتميم شد, به طوري كه

گر نبودي كوشش احمد تو هم                  مي‌پرستيدي چو اجدادت صنم[39]

هان اي حاجيان و معتمرانِ حرم وحي و هان اي عاكفان و طائفانِ بيت عتيق و هان اي مهمانانِ مائده رحمت حق! امّت اسلامي از يك سو و جامعه جهان غرب از سوي ديگر, بيداري همراه با اسلام‌خواهيِ خاورميانه و عدل اقتصادي طلبيِ ديار غرب را تجربه مي‌كنند; بر همگان به ويژه عالمان ديني لازم است عصارة علوم حضرت خليل و حبيب خدا كه به وسيلة اهل بيت عصمت و طهارت در صحابت قرآن مجيد صادر شد را كاملاً عرضه نمايند و با ارائه مكتوباتي كه مورد سوگند الهي است: ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾,[40] رسالت خويش را ايفا كنند و اسرار حكمت‌آموز و ستم‌سوزِ احرام را تشريح نمايند و پيام حيات‌بخشِ حرم نبوي و بقيعِ امامان معصومG و اولياي وابسته به اهل بيت پيامبرG را به خوبي به منتظران ابلاغ كنند و بركت وحدت و عظمت برائت از مشركان و ملحدان و هم‌پيمانان آنها را بيان نمايند.

توفيق همگان و قبولي حج و عمره و زيارت و استجابت ادعيه, مسئلت مي‌شود!

جوادي آملي

ذيقعده 1432 هـ.ق

 


[1] . سورهٴ مائده, آيهٴ 97.

[2] . جواهر الكلام, ج16, ص181.

[3] . سورهٴ مريم, آيهٴ 64.

[4] . سورهٴ فصلت, آيهٴ 30.

[5] . ديوان حافظ, غزل 232.

[6] . ديوان حافظ, غزل 193.

[7] . سورهٴ انفال, آيهٴ 4.

[8] . سورهٴ بقره, آيهٴ 124.

[9] . سورهٴ حج, آيهٴ 26.

[10] . سورهٴ بقره, آيهٴ 127.

[11] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 96.

[12] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 97.

[13] . سورهٴ حج, آيهٴ 78.

[14] . سورهٴ بقره, آيهٴ 130.

[15] . الكافي, ج1, ص11.

[16] . سورهٴ انعام, آيهٴ 75.

[17] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 185.

[18] . سورهٴ يس, آيهٴ 83.

[19] . سورهٴ انعام, آيهٴ 76.

[20] . الكافي, ج2, ص131 و 317.

[21] . سورهٴ فرقان, آيهٴ 74.

[22] . سورهٴ ابراهيم, آيهٴ 37.

[23] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 68.

[24] . سورهٴ ممتحنه, آيهٴ 4.

[25] . سورهٴ نساء, آيهٴ 125.

[26] . سورهٴ بقره, آيهٴ 130.

[27] . سورهٴ ص, آيات 46 و 47.

[28] . سورهٴ غافر, آيهٴ 39.

[29] . سورهٴ صافات, آيات 109 و 110.

[30] . سورهٴ شعراء, آيهٴ 89.

[31] . سورهٴ ص, آيهٴ 45.

[32] . نهج‌البلاغه, خطبهٴ 192.

[33] . ر.ك: سورهٴ صافات, آيهٴ 86.

[34] . سورهٴ ص, آيهٴ 45.

[35] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 58.

[36] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 68.

[37] . بحارالأنوار, ج68, ص156.

[38] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 69.

[39] . مثنوي مولوي, دفتر دوم, بخش 10.

[40] . سورهٴ قلم, آيهٴ 1.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments