اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين سيّما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء(عليهما آلاف التحية و الثناء) بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله»

مقدم شما حافظان قرآن و خادمان علوم الهي و پيروان قرآن و عترت را گرامي مي‌داريم. از برگزاركنندگان اين همايش وزين حق‌شناسي مي‌كنيم، از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم به همه كساني كه در خدمت حفظ قرآن, ادراك مفاهيم قرآن، عمل به قرآن و عمل به سخنان عترت طاهرين(عليهم السلام) ـ كه قرآن ناطق هستند ـ موفق هستند، خداي سبحان سعي بليغ همه را مشكور كند و توفيق نِيل به عمل صالح را بيش از گذشته به همه اين بزرگواران مرحمت كند!

مستحضر هستيد كه خداي سبحان بهترين پيوند خود با خلق را در سايهٴ قرآن و عترت حفظ كرده است. فيض ولايت عترت اطهار(عليهم الصلوة و عليهم السلام) همانند فيض قرآن كريم به نحو تجلّي است، نه به نحو تجافي. اصل اول اين است كه قرآن را خدا نازل كرد; يعني به زمين فرستاد، نه به زمين القا كرد. آن طوري كه قرآن را به زمين القا كرد، شبيه القاي باران نيست، باران را القا كرد و فرستاد؛ ولي قرآن را نازل كرد، يعني تنزّل داد, فرو فرستاد و همراه قرآن, فيض خاصّ خود را حفظ كرده است. اين انزال‌ها و تنزيل‌ها كاملاً از هم جداست، آن را به زمين فرستاد، اين را به زمين انداخت. ولايت هم ‌چنين است، اگر ولايتِ غدير و مانند آن تنزّل كرده است؛ يعني تجلّي الهي بود نه تجافي, پس اين حبل و طناب را كه گاهي به صورت قرآن ذكر مي‌شود, گاهي به صورت عترت طاهرين(عليهم الصلاة و عليهم السلام) به زمين فرستاد و آويخت؛ نه انداخت؛ نه ولايت را انداخت و نه قرآن را, بر خلاف باران و برف و تگرگ كه انزال آنها به نحو انداختن روي زمين است، نه آويختن, پس قرآن, حبل متين آويخته ‌شده است، ولايت هم حبل متين آويخته ‌شده است؛ اين اصل اول.

اصل دوم آن است كه هر كس در خدمت قرآن و عترت طاهرين(عليهم السلام) باشد، گاهي به حفظ كلمات اينها, گاهي به ادراك مفاهيم كلمات اينها, گاهي ايمان به كلمات اينها, گاهي عمل صالح به كلمات اينها ـ كه همه اينها درجات گوناگون اعتصام به قرآن و عترت است ـ هر كسي به سهم خود به اين دو طناب آويخته ‌شده، نه انداخته شده، اعتصام كرد، طرْفي از سعادت برده است؛ اين اصل دوم.

اصل سوم آن است كه اين طناب آويخته ‌شده، چون در ارتباط با خدا به نحو تجلّي است نه تجافي، چه اينكه در سخنان نوراني امير بيان(عليه السلام) در نهج‌البلاغه آمده است كه «فَتَجَلَّي‏ لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ»،[1] هر لحظه تنزّل او به نحو تجافي است؛ يعني فرو فرستادن و هر لحظه صعود و ترقّي او هم به نحو تجلّي است، نه به نحو تجافي, هر لحظه آيات قرآن و سخنان عترت اطهار(عليهم السلام) صعود دارد كه ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾،[2] پس هر اندازه كه كسي در خدمت قرآن و عترت(عليهم السلام) باشد به همان اندازه صعود مي‌كند؛ منتها مهم‌ترين عامل صعود, عمل صالح است كه فرمود: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ﴾.[3] مؤمنان و عالمان با ايمان اينها بالا مي‌روند. اعتصام به قرآن، ‌چنين نيست كه انسان را متوقّف كند، چون اين طناب هر لحظه هم در حال تجلّي نزولي است، هم هر لحظه در حال تجلّي صعودي, نه نزول آن به نحو تجافي است كه از مخزن غيب غايب باشد, ‌نه صعود آن به نحو تجافي است كه از جريان عالم طبيعت غايب باشد. بنابراين اگر كسي به هر نحو به آيات الهي و حديث اهل بيت(عليهم السلام) اعتصام كرد، در همان لحظه خدا او را بالا مي‌برد: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾، عالمان با ايمان را خدا بالا مي‌برد و اگر كسي اهل كلمه طيّب بود، آن كلمه طيّب در سايهٴ عمل صالح صعود مي‌كند: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾؛ البته هم ارتفاع عمل صالح, هم صعود كلمهٴ طيّب به وسيله خداي ﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ[4] است كه وعده داد فرمود: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا﴾، مؤمن يك درجه دارد, مؤمن عالِم درجه برتر دارد، او درجات دارد و اين درجه؛ امّا همه اينها در پرتو اعتصام به قرآن كريم است.

مطلب بعدي آن است كه ما براي اينكه ادراك كنيم قرآن را فهميديم يا نه, كلمات نوراني اهل بيت(عليهم السلام) را فهميديم يا نه, شرح صدر طلب مي‌كند و علامت فهميدن, شرح صدر است و شرح صدر هم نشانه‌هايي دارد كه از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) سؤال شد نشانه‌هاي شرح صدر چيست؟ فرمود: «التَّجَافِي عَنْ‏ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَی‏ دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْت»؛[5] فرمود: از دنيا تجافي كردن, در دنيا زندگي نكردن و به سَمت آخرت حركت كردن. اين نكته كه انسان در دنيا زندگي نكند، در آيات فراواني تبيين شد و عصارهٴ آن نكته اين است که بعضي‌ با زمين, آسمان, صحرا و دريا مربوط‌ هستند، با آب و هوا و فضا مربوط هستند, با اينها دارند زندگي مي‌كنند، اينها آيات الهي هستند, ابزار فريب نيستند، اينها تذكرهٴ الهي‌ هستند، چون آيه و علامت و نشانهٴ لطف الهي است، هرگز انسان را غافل نمي‌كند. كسي كه در زمين زندگي مي‌كند, كسي كه زير آسمان زندگي مي‌كند, كسي كه با هوا و فضا مربوط است، اينها موجود تكويني و حقيقي هستند نه اعتباري, آيت الهي‌ هستند نه قراردادي. آيت همواره مثل آينه است كه صاحب خود را نشان مي‌دهد. عده‌اي با زمين و آسمان و هوا و فضا مأنوس نيستند، مگر «بالعرض», اينها در دنيا زندگي مي‌كنند، دنيا يعني قرارداد و عناوين اعتباري، اين پنج بخشي كه در سورهٴ مباركهٴ «حديد» به صورت حصر آمده است همين است كه ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾،[6]دنيا، يعني اين قراردادها و اعتباراتِ نوجواني و جواني و ميانسالي و سالمندي و كهنسالي، اين عناوين چندگانه دنياست؛ يعني اعتبارات و قرارداد كه واقعيتي ندارد، جزء نزد معتبران.

 آنها كه در دنيا زندگي مي‌كنند اگر خواستند درباره جهان‌بيني نظر بدهند يا در معرفت‌شناسي سخن بگويند، سر از سفسطه و شكاكيّت درمي‌آورند، زيرا صدر و ذيل زندگي اينها, صدر و ساق زندگي اينها, آغاز و فرجام زندگي اينها عناوين اعتباري بود. عناوين اعتباري, بينش اعتباري مي‌دهد نه بينش تكويني, بينش وهم و خيالي مي‌دهد، نه بينش عقلاني.

 بنابراين افراد دو گونه هستند: بعضي در زمين و زير آسمان و در فضا و هوا زندگي مي‌كنند، اينها با واقعيت مرتبط هستند، جهان‌بيني ويژه دارند, معرفت‌شناسي خاص دارند؛ بعضي‌ در عناوين اعتباري غرق‌ هستند، خواه به صورت بازي, خواه به صورت پرداخت به تكاثر در قبال كوثر, خواه به مسائل سياسي, خواه به مسائل ديگر, همه اين مراحل، اينها را عناوين اعتباري مي‌سازد. اگر عناوين اعتباري سازنده اينها بود، اينها جز قرارداد و اعتبار چيزي درك نمي‌كنند و اگر خواستند درباره جهان‌بيني نظر بدهند يا درباره معرفت‌شناسي سخن بگويند، از مسئلهٴ وهم و خيال و سفسطه و مانند آن نمي‌گذرند.

بنابراين اساس كار اين است كه متمسّكان به قرآن، كساني‌ هستند كه به كتابي اعتصام كردند كه حبل آويخته است، نه مثل بارانِ انداخته؛ اين حبل آويخته هر لحظه بالا مي‌رود و انسان را به نحو تجلّي بالا مي‌برد، هرگز در زمين نمي‌ماند، هرگز به زمين انداخته نيست كه اهل صعود نباشد.

اميدوار هستيم همه كساني كه جزء حافظان قرآن و ادراك ‌كنندگان معارف قرآن و ناشران معارف قرآن هستند، مورد عنايت ويژهٴ وليّ عصر(ارواحنا فداه) باشند و عزيزان و بزرگواراني كه تلاش و كوشش كردند، خدا از همه آنها بپذيرد و توفيق فراهم كردن علم صائب و عمل صالح را به همه ما مرحمت كند!

پروردگارا نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايهٴ وليّ عصر، حفظ بفرما!

 مشكلات دولت و ملت و مملكت را به بهترين وجه، حل بفرما!

 روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي، محشور بفرما!

 خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به خود آنها برگردان!

 روح لطيف امام و شهدا را با انبيا و اولياي الهي، محشور بفرما!

 پايان امور همه را به خير و سعادت، ختم بفرما!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1]. نهج البلاغه(للصبحی), خطبه 147.

[2]. سوره فاطر, آيه10.

[3]. سوره مجادله, آيه11.

[4]. سوره غافر، آيه15.

[5]. بحارالانوار, ج70، ص122.

[6]. سوره حديد, آيه20.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments