پایگاه اطلاع رسانی اسراء:حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی پنجشنبه سوم مرداد ماه مصادف با شب زیارتی مخصوص امام هشتم علیه السلام پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء، در جمع زائران و مجاوران بارگاه منور امام رئوف در صحن جامع رضوی به ایراد سخنرانی پرداختند
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيت الله في العالمين بهم نتولي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».
شهادت وليّ نعمت ما ثامن الحجج علي بن موسي(عليه و علي آبائه الأطيبين و أبناء الأنجبين) را به پيشگاه وليّعصر(ارواحنا فداه)، امت اسلامي، پيروان قرآن و عترت و شما زائران و مجاوران حرم رضوي(عليه السلام) تسليت عرض ميکنيم.
مستحضريد که در ايام سوگ و ماتم اين ذوات قدسي فيض ذات أقدس الهي براي عبادتکنندگان بيش از ايام ديگر است. اصل اول اين است که اين ذوات قدسي عِدل قرآن کريماند و قرآن کريم عِدل اين ذوات قدسي است برابر آن حديث مسلّم نبوي.[1] اصل دوم آن است وقتي قرآن نازل ميشود زماني که متعلق به نزول قرآن است فيض خدا فراوان است عبادت عابدان شکوفاتر و شکوهمندتر است. در ماه مبارک رمضان که قرآن نازل شده و ميشود آمده است که در ماه مبارک رمضان «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»،[2] در ظرفي که قرآن نازل ميشود نفس شما تسبيح الهي است يعني ميتوانيد اين نفس را به جاي «سبحان الله» تلقي کنيد دمِ شما نفس شما تسبيح خداست. در ايامي که انسان به ياد مظلوميت و شهادت و مسموميّت اين ذوات قدسي ميافتد باز هم به ما فرمودند: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة»[3] شب يا روزي که انسان به ياد مظلوميت اين ذوات قدسي ميافتد نفس او تسبيح است قيام و قعود او عبادت است اين يک عظمتي است براي آن معادلها! وقتي قرآن نازل ميشود نفس قرآندوست تسبيح است وقتي به ياد مظلوميت اين خاندان ميافتد نفس چنين شيعهاي تسبيح است کدام عبادت از اين بالاتر؟! کدام مقام از اين بالاتر که نفس انسان زائر و مجاور در کنار حرم رضوي در شب رحلت آن حضرت بشود «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ»؟! اين اختصاي به حرم سيد الشهداء(عليه و علي آبائه و أبنائه آلاف التحية و الثناء) ندارد، نفرمودند «نفس المظلوم مهموم لظلم کربلاء عبادة»، فرمود: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة»، و نفسه کذا و کذا. پس ما ميتوانيم در اين ايام نفسهاي خود را تسبيح الهي کنيم، به اين شرط که به ياد اينها باشيم. اين هم اصل دوم.
شب جمعه شب مسلّح شدن است. به ما گفتند سلاح جنگ با دشمن بيرون آهن و سيف است: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾[4] اما سلاح جنگ با دشمن درون آه است و نه آهن «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء».[5] در دعاي «کميل» امشب ميخوانيم اسلحه يک مؤمن گريه است اگر کسي بخواهد با دشمن درون يعني غرور، نفس، نفس اماره، نفس مسوله و ديگر خواستههاي نامشروع درون به جهاد درون بپردازد بهترين و مهمترين سلاح او ناله است «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء». پس آهن براي بيرون است و آه براي درون، تا آن آثار آه که باشد و براي چه کسي آه بکشد؟
اصل بعدي آن است که توضيح اين صاحب آهها را وجود مبارک امير بيان و بنان علي بن ابيطالب(عليه أفضل صلوات المصلين) بيان کرده است و آنچه را که وجود مبارک حضرت بيان کرد از قرآن کريم درآورد، چون خودش در نهج البلاغه اينچنين دارد که خداي سبحان آيات نازل کرده است شما قرآن را به حرف در بياوريد قرآن با شما حرف نميزند: «فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْه»؛[6] من با قرآن گفتگو دارم قرآن را به حرف در ميآورم قرآن با من حرف ميزند شما بايد بشنويد ببينيد من چه ميگويم که سخنگوي قرآن هستم با شما مستقيماً حرف نميزند.
در قرآن کريم فرمود کساني که بندگي خدا را پذيرفتهاند سه گروه هستند. اين تثليث در بيانات نوراني اميرالمؤمنين شکوفاست وگرنه خود قرآن به اين صراحت با ما سخن نگفته است با کسي سخن گفته است که قرآن را تلقي کرده است. فرمود يک عده از ترس جهنم خدا را عبادت ميکنند گريه اينها گريه خائفانه و ترسناک است کسي که ترسيد گريه ميکند، يک عده در اثر تبشير به بهشت گريه اينها شوق به بهشت است، يک عده در عين اعتقاد به جهنم و بهشت در عين اينکه از جهنم مصون هستند و از بهشت برخوردارند نه براي شوق به بهشت و نه براي ترس از دوزخ بلکه دوستدار الهياند دوست خدايند محب خدايند اين طريق محبت را طي ميکنند گريه اينها گريه محبانه است دوست خدا هستند چون به دوستشان هنوز نرسيدند ناله ميکنند.
ميبينيد اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) بعد از غسل دادن بدن مطهر رسول گرامي(عليهما السلام) و انجام وظيفه فقهي به پيغمبر عرض ميکند يا رسول الله! علي التماس دعا دارد وقتي به حضور محبوب رسيدي «اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ»[7] وقتي به لقاء پروردگار رسيدي علي را فراموش نکن! اين التماس دعا با همه التماس دعاهايي که در جهان هست فرق دارد. آنوقت که خواست کفن مطهر را تنظيم بکند آخرين جملهاي که اميرالمؤمنين به پيغمبر(عليهما آلاف التحية و الثناء) دارد فرمود: «اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ» علي را فراموش نکن! اينگونه از تعبيرها و اشکها نه براي بهشت است نه براي ترس از جهنم چون مستحضريد اينها «قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار»[8] هستند.
اين مطلب را که جزء اصول سخن نيست در پرانتز عنايت کنيد مرحوم شيخ صدوق(رضوان الله تعالي عليه) در کتاب شريف معاني الأخبار نقل ميکند که کسي حضور امام شرفياب شد عرض کرد چرا وجود مبارک پيغمبر را أبوالقاسم ميگويند؟ حضرت براي شاگردان دستهبندي قائل شد هر مطلبي را به هر کسي نميگفت. به اين شخص گفت چون وجود مبارک پيامبر پسري داشت به نام قاسم او را گفتند أبوالقاسم و از طرفي کنيه آن حضرت هم هست. عرض کرد «زدني بيانا» من اين را ميدانم يک قدري دقيقتر اين کنيه را معنا کنيد. فرمود که حالا که آماده شديد پس گوش کن! فرمود نه آن است که علي بن ابيطالب علوم الهي را به وسيله پيغمبر فرا گرفت؟ عرض کرد آري. فرمود نه آن است که هر معلمي پدر شاگرد است؟ عرض کرد بله. فرمود نه آن است که علي «قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار» است؟ علي قاسم است؟ عرض کرد بله. فرمود پس پيغمبر أبو القاسم است او پدر علي است که علي «قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار» است.[9] به نار ميگويد اين دوست ماست رها کن، او دشمن ماست بگير. اين علي است با اينکه کليد بهشت و جهنم به دست اوست با اينکه فرمانرواي بهشت و جنهم به دست اوست به پيغمبر عرض ميکند «اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ».
پس ما سه نوع آه داريم: يک آه براي کسي است که از جهنم ميترسد آه ميکشد، يک آه براي مشتاقان به بهشت است که هنوز به آن نرسيده است، يک آهي براي اين چهارده معصوم است که اينها آه ميکشند که چرا به خالق جهنم و بهشت نرسيديم، چرا به کسي که شمس و قمر آفريد به او نرسيديم؟ اين خدا در قرآن ميفرمايد شما حساب را براي ماه و آفتاب باز نکنيد، با يک مشت دود من آفتاب درست کردم، با يک مشت دود و بخار و دخان راه شيري خلق کردم، سلسله سماوات را آفريدم، اينها ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَ هِي دُخَانٌ﴾،[10] ما شمس و قمر را از جاي ديگر نياورديم، ما يک دود را به صورت آفتاب درآورديم بعد هم ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت﴾[11] به دست ماست. شما به آسمان نگاه نکنيد به خالق آسمان نگاه کنيد، به زمين نگاه نکنيد به خالق زمين نگاه کنيد. اين آه علوي اين آه رضوي اين آه نقوي و تقوي براي رسيدن به بهشت يا نجات از جهنم نيست. اين آه سوم است. ما در دعاي «کميل» که ميخوانيم «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»، اولاً بايد بکوشيم اين آه ما براي نجات از دوزخ باشد ثانياً براي شوق به بهشت باشد و اگر توفيقي پيدا کرديم براي لقاي الهي باشد.
اما گاهي آه است و گاهي لبخند؛ نه تنها «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»، نشاط او بکاء است قُرب الهي است. مستحضريد که هميشه دين ما را با نياز و گريه تربيت نميکند، اينها اوايل راه است اگر کسي اين اوايل را طي کرد اين راه آه را طي کرد به راه ناز ميرسد دين هم با نياز ما را تربيت ميکند هم با ناز. نياز ما که مشخص است بسياري از آيات و روايات ميفرمايد شما فقير هستيد محتاج هستيد ﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ﴾،[12] دست نياز ما باز است؛ اما راه ناز هم باز است، اينطور نيست که ما با خدا ناز نکنيم. در ماه مبارک رمضان که ماه نزول قرآن است دعاي نوراني «افتتاح» را ميبينيد که از وجود مبارک وليّعصر حجة بن الحسن امام زمان است. در اين دعاي «افتتاح» آمده است: «مُدِلًّا عَلَيْكَ»[13] إدلال از دَلال است نه از دليل! حضرت به ما آموخت شما که روز روزه داريد شب با خدا ناز کنيد هميشه نياز نيست مگر شما محب او نيستيد؟! مگر او را دوست نداريد؟! مگر او نفرمود اگر کسي دوست من بود مطيع حبيب من باشد تا من هم دوست او باشم؟! ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾؛[14] ما ميتوانيم از محب بودن به محبوب بودن منتقل بشويم يک سفر روحاني کنيم. ما که دوست خداييم هنر نيست، بکوشيم او دوست ما باشد. اين راه باز است. فرمود شما پيرو حبيب من باشيد از محب بودن به محبوب بودن منتقل ميشويد من شما را دوست دارم. حالا ببينيد زبان وجود مبارک امام زمان در شبهاي ماه مبارک رمضان چيست؟ حضرت در اين دعاي «افتتاح» به ما اجازه داد که با خدا دَلال کنيم نه نياز! «مُدِلًّا عَلَيْكَ»، إدلال از دَلال است قَنج است ناز است خدايا من روزه گرفتم شب ميخواهم با تو ناز کنم! گله دارم با تو! گله دارم يعني چه؟ چگونه ناز کنم؟ ناز را هم به ما گفتند با خدا که از ادب خارج نشويم از بردگي و بندگي خارج نشويم همان گونه ناز کنيم.
راه ناز با خدا را وجود مبارک امير بيان علي بن ابيطالب و ائمه(عليهم السلام) به ما در مناجات «شعبانيه» ياد دادند. اين مناجات «شعبانيه» مستحضريد از غنيترين و قويترين مدارک ديني ماست و در اين مناجات شعبانيه همه ائمه اهل مناجات بودند. ما يک منادات داريم و يک مناجات؛ منادات ندا از دور است اگر کسي دور باشد ميگويد آي فلان کس! اما وقتي در کنار او نشسته است نميگويد آي فلان کس! با او نجوا ميکند. وقتي نزديک شد با او مناجات دارد نه منادات! منادات براي دور است، مناجات براي نزديک است. اين مناجات ائمه(عليهم السلام) که به وسيله خود حضرت امير به ساير ائمه به ما رسيده است به ما گفتند بخوانيد ما هم ميخوانيم ما را منع نکردند. در اين مناجات اول منادات است «يا رب يا رب يا رب»! بعد وقتي احساس قُرب کرديم اين «يا» ميافتد. اين روايتي که مرحوم کليني(رضوان الله تعالي عليه) نقل کرده است که دعا کننده ده بار بگويد «يارب يا رب يا رب يا رب» بعد بگويد «رب»![15] نبايد کسي خيال بکند که اينجا «يا» محذوف است و اين «رب» منادات و حرف ندا حذف شده است جاي ندا نيست. «از شافعي نپرسيد امثال اين مسائل»[16] وقتي انسان به ذات أقدس الهي نزديک شد نميگويد يا الله! ميگويد الله، نميگويد يا رب ميگويد رب، ميگويد «ربي قريب»! نه اينکه رب منادا باشد و حرف ندا حذف شده «رب رب رب»!
اول مناجات «شعبانيه» منادات است بعد وقتي انسان احساس قُرب الهي کرد ميشود مناجات نجوا ميکند. بعد وقتي نفسش تمام شد در همين مناجات «شعبانيه» به ما ميگويند به خدا بگو من نفسم تمام شد حالا تو مناجات بکن من گوش بدهم «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً»[17] خدايا من حرفم تمام شد من هر چه خواستم بگويم گفتم اما تو با من حرف بزن که لذت حرف تو را من بشنوم و مدهوش بشوم نه بيهوش «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ»، کاري که با کليم خود کردي آن مرتبه ضعيف آن را درباره من روا بدار من هم صداي تو را بشنوم «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً»، اين کار را بکن! آن مرحله عاليه براي آن ذوات قدسي است مرحله نازله براي ما است.
بعد ناز شروع ميشود آن ناز اين است اين را خود اهل بيت به ما فرمودند بخوان. هميشه انسان گرفتار نياز باشد با فقر زندگي کند روا نيست گاهي با دست پُر به لقاي الهي برويم ناز کنيم با او، آن ناز اين است به ما در مناجات «شعبانيه» گفتند به خدا بگو خدايا «إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ»؛[18] خدايا اگر تو در معاد يا در دنيا در يک فرصت ديگري به من اعتراض کني بگويي چرا گناه کردي؟ من هم ميگويم تو که بزرگ بودي چرا نبخشيدي؟! اين راه نياز نيست اين راه ناز است. خدايا که تو که بزرگتر بودي عفو هم با بزرگان است تو چرا نبخشيدي؟! چرا از من گله ميکني که من گناه کردم؟! خدايا اگر مؤاخذه بکني بگويي گناه کردي بله من گناه کردم اما تو چرا آبروي مرا ميبري؟! تو که بزرگتري تو که بخشندهاي چرا آبروي مرا بردي در حضور اين همه مردم؟! «إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ»، اين راه ناز است به ما اجازه اين حرف را هم دادند که خدايا اگر يک وقتي در قيامت آبروي مرا بردي بگويي چرا گناه کردي؟ ميگويم تو که بزرگتر بودي چرا نبخشيدي؟! شب جمعه شب هم ناز هست هم نياز است؛ هم «مُدِلًّا عَلَيْك» دعاي «افتتاح» جاي شبهاي جمعه است، هم مناجات «شعبانيه» ماه شعبان جاي شب جمعه است در هر فرصتي حالا کسي که قصد ورود ندارد غرض اين است که راه ناز هم باز است اين خداست! راه نياز هم باز است ولي انسان بايد به جايي برسد که ناز را درک بکند بعد آنوقت مناجات «شعبانيه» را بخواند بگويد خدايا بله من گناه کردم اما در بين اين همه مردم آبروي مرا بردي! تو که ميتوانستي عفو کني تو که بزرگتر بودي کبير محض تويي عليم محض تويي غفور محض تويي کريم محض تويي چرا آبروي مرا بردي؟!
بنابراين اينکه در دعاي «کميل» آمده اسلحه مؤمن آه است سه نوع آه است گريه هم سه نوع است در قرآن کريم دارد بعضي از رزمندهها وقتي به حضرت حضرت شرفياب ميشدند که ما را به جبهه ببر حضرت ميفرمود به اينکه امکان بسيج ما نداريم نميتوانيم همه شما را به جبهه اعزام کنيم: ﴿تَري أَعْينَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾،[19] همين عزيزاني که در انقلاب اسلامي در اين دفاع مقدس همه حضور داشتند در صدر اسلام هم بودند اينها ميآمدند به حضرت عرض ميکردند ما را به جبههها اعزام بکن حضرت ميفرمود ما امکانات نداريم شمشير نداريم اسلحه نداريم اينها گريه ميکردند نه آنگونه که افراد عادي ناله ميکنند نفرمود «تري دموعهم تفيض علي عيونهم» نفرمود اشکشان ميريزد؛ فرمود چشمشان ميريزد ﴿تَري أَعْينَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾ عين و چشمشان ريزش ميکند. در جريان سيد الشهداء هم همين طور گفتند گريه کنيد. اينکه فرمود: «قَتِيلِ الْعَبَرَات»[20] يک وقت است انسان يک قطره اشک ميريزد و با دستمال پاک ميکند، يک وقتي آن چنان اشک شبکه چشم او را پُر ميکند که وقتي اين اشکها ميريزد مثل اينکه چشم دارد ميريزد و تمام اين بخش صورت را عبور ميکند اين ميشود عبرات، وگرنه آن گريه مختصري که دستمال تر بشود اينکه عبرات نيست اينقدر اشک ميآيد که کل صفحه صورت را مَعبر قرار ميدهد.
در بخشي که از بعضي از اهل کتاب عرفاي اهل کتاب، مؤمنين اهل کتاب، مصدّقين اهل کتاب، اهل معرفتِ اهل کتاب، دين را شناختند وقتي آيات الهي نازل ميشد در آن بخش ديگر هم قرآن کريم دارد که ﴿تَري أَعْينَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾ از شوق نزول قرآن کريم تمام شبکه چشمشان را اشک ميريزد. پس ما سه نوع اشک داريم: يک اشکي است ترس از جهنم، يک اشکي است شوق به بهشت، يک اشکي است شوق به لقاي الهي. قهراً اين «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء» هم سه نوع است، سه نوع اسلحه داريم: يک اسلحه حمله و مقاومت، يک اسلحه نياز، يک اسلحه ناز، هر سه باز است، چرا حالا ما به آن مرحله پايين بيانديشيم؟! چرا بالاتر را فکر نکنيم؟! چرا هميشه در پايين باشيم؟! به ما گفتند دستتان را بدهيد به اولياي الهي دست شما را ميگيرند.
من مجدداً مقدم همه شما زائران و مجاوران را گرامي ميدارم. شب اشک و ماتم هست مدّاح بزرگوار هم ذاکر اهل بيت هم هست که بايد همه ما را به فيض ولايت برساند.
در بهترين شبي که متعلق به وجود مبارک وليّ نعمت ما امام هشتم(سلام الله عليه) است از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سايه وليّ خود حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرمايد!
خطرات بيگانگان را به استکبار و صهيونيسم برگرداند!
اقتصاد مملکت امنيت مملکت امانت مملکت استقلال مملکت حريت مملکت نعمت مملکت همه را به برکت قرآن و عترت تأمين بفرمايد!
هر خطري که ايران اسلامي را تهديد ميکند به دشمنان اسلام برگرداند!
و همه شما بزرگواران با زيارت مقبول با دعاي مستجاب به اوطان خود برگرديد!
و حوائج همه سفارشکنندهها به أحسن وجه به برکت امام هشتم به بهترين وجه برآورده بشود!
و اين کشور وليّعصر تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بشود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!
[1]. دعائم الإسلام، ج1، ص28؛ «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي».
[2]. الأمالی(للصدوق)، النص، ص93.
[3]. الأمالی(للمفيد)، النص، ص338.
[4]. سوره انفال، آيه60.
[5]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص850.
[6]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، خطبه158.
[7]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، خطبه235.
[8]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص85.
[9]. معاني الأخبار، النص، ص52، ح3.
[10]. سوره فصلت, آيه11.
[11]. سوره تکوير، آيه1.
[12]. سوره فاطر، آيه15.
[13]. تهذيب الأحکام(تحقيق خرسان)، ج3، ص109.
[14]. سوره آلعمران، آيه31.
[15]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص520.
[16]. ديوان حافظ، غزل شماره307؛ «حلاج بر سر دار اين نکته خوش سرايد ٭٭٭ از شافعي نپرسيد امثال اين مسائل».
[17]. الإقبال بالأعمال الحسنة(ط ـ الحديثة)، ج3، ص299؛ زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص49.
[18]. الإقبال بالأعمال الحسنة(ط ـ الحديثة)، ج3، ص296.
[19]. سوره مائده، آيه83.
[20]. تهذيب الأحكام(تحقيق خرسان)، ج6، ص113.