20 11 2021 447671 شناسه:

مباحث فقه ـ ارث ـ جلسه 133 (1400/08/29)

دانلود فایل صوتی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجمین مسئله از مسائل ششگانه که در پایان مقصد دوم ذکر شده است این است: «إذا کان للزوجة من المیت ولد ورثت من جمیع ما ترک» درباره ارث زوجه سه قول در این فرع پنجم مطرح است: یکی اینکه اگر زوجه فرزند داشته باشد از این زوج، جمیع ماترک میت را ارث میبرد، فرقی بین منقول و غیر منقول نیست، این یک قول است - البته این اقوال سهگانه از نصوص استفاده شده است و از جمعبندی این روایات - پس «إذا کان للزوجة من المیت ولد» اگر این زوجه فرزندی داشته باشد بهطور مطلق از جمیع ماترک میت ارث میبرد که مطابق با ظاهر قرآن است.

«و لو لم یکن» اگر برای زوجه فرزند نباشد «لم ترث من الأرض شیئا» از زمین ارث نمیبرد ولی از ماسوای زمین ارث میبرد. ماسوای زمین یعنی عیناً یا قیمةً؟ میفرماید از ماسوای زمین ارث میبرد مثل خانه و مزرعه و امثال ذلک، لکن نه عین آن خانه و امثال ذلک، بلکه قیمت اینها را به او میدهند «لم ترث من الأرض شیئا و أعطیت حصتها من قیمة الآلات و الأبنیة».

قول دوم آن است که «لا تمنع الا من الدور و المساکن» خود أبنیه را هم ارث میبرد اینطور نیست که از أبنیه محروم باشد، قیمت بناء را باید بدهند! از مساکن و خانه ارث نمیبرد ولی باغ و اینها باشد ارث میبرد.

قول سوم قول سید مرتضی(رضوان الله علیه) است فرمود: «و خرج المرتضی رحمه الله قولاً ثالثا» و آن «تقویم الأرض و تسلیم حصتها من القیمة» اینطور که از کل زمین محروم باشد عیناً و قیمةً، از عین زمین محروم است ولی از قیمت زمین محروم نیست، قیمت آن را باید داد.

پس در بین این اقوال یک قول این است که از جمیع ماترک ارث میبرد در صورتی که فرزند داشته باشد و اگر فرزند نداشته باشد از زمین ارث نمیبرد از بقیه ارث میبرد اما بقیه را نفرمودند که عیناً یا قیمةً! ظاهرش این است که مطلقا است «لم ترث من الأرض شیئا و أعطیت حصتها» بقیه چرا، فرمودند: «من قیمة الآلات و الأبنیة» اینها هم تتمه قول اول است.

قول دوم این است که «لا تمنع الا من الدور و المساکن» باغ و امثال ذلک باشد ارث میبرد. قول سوم آن است که نه، از زمین هم ارث میبرد منتها قیمةً نه عیناً.

محقق(رضوان الله علیه) میفرماید که «و القول الأول أظهر»[1]. بعضی از مسائل است که هم بار سیاسی دارد هم بار حقوقی دارد این از آن مسائل است که از چند جهت روایات متعرضاند: یکی اینکه آیا این به لحاظ جنسیت است یعنی چون زن است از زمین و مانند آن ارث نمیبرد و از قیمت بناء و اینها ارث میبرد، یا نه، به لحاظ جنسیت و زن بودن نیست. سؤال شده است در روایت فرمودند به لحاظ جنسیت و زن بودن نیست به دلیل اینکه دختر هم زن است و از همه اینها ارث میبرد پس به لحاظ جنسیت و زن بودن نیست.

سؤال شده است که پس چرا مرد از جمیع ماترک زن ارث میبرد ولی زن از جمیع ماترک ارث نمیبرد؟ میگوید برای حفظ نهاد خانواده. این خانواده باید یکدست بماند اگر زن از زمین ارث ببرد شوهر انتخاب بکند، بیگانه وارد زندگی خصوصی اینها میشود تازه اول نزاع و اختلاف است برای حفظ نهاد خانواده، دین آمده گفته زن از زمین ارث نمیبرد یا اصلاً ارث نمیبرد یا از قیمت خانه و اینها ارث میبرد.

مسئله بعدی این است که این اختلافبرانگیز است، چگونه این زن و شوهر که عمری باهم زندگی کردهاند مرد از همه چیز ارث ببرد و زن ارث نبرد!؟ فرمودند اگر حکومت دست ما بیاید با شمشیر این مسئله را حل میکنیم! پس این بخش از روایات است که باید تجزیه و تحلیل بشود، هم اینکه معیار جنسیت نیست و لذا دختر از همه ماترک ارث میبرد، دوم حفظ نهاد خانواده است که خیلی اسلام روی آن تکیه میکند که مبادا بیگانه بیاید، سوم اینکه اگر کسی حاضر نشد حکومت اگر دست ما باشد ما با شمشیر این مسئله را حل میکنیم.

مطلب بعدی آن است که هم این دختر شوهر میکند برود جای دیگر، هم پسر ازدواج میکند از جای دیگر می­آیند، چطور آنجا مشکل ندارد؟ میفرماید آنجا مشکل نیست بلکه تقویت است، آنها بیگانه را خویش میکنند، مَحرم میشود، حرمت نکاح میشود، داخلی میشود. اگر پسرشان ازدواج کرد همسری آورد، جزء اعضای این خانواده میشود، مَحرم میشود، بیگانه نیست و اگر دخترشان شوهر کرد، دامادشان میشود، مَحرم میشود، از اعضای خانواده میشود لذا این را نمیشود قیاس کرد ولی زن وقتی شوهر دیگر کرد بیگانهی بیگانه است، او اگر وارد نهاد خانواده بشود، تازه  طلیعه دعواست اما دختر اگر شوهر بکند اعضای خانواده بیشتر میشوند، پسر اگر ازدواج بکند اعضای خانواده بیشتر میشوند. بنابراین آن محذوری که در زن است در دختر و پسر نیست.

پس هم تزاحم حقوقی حل شد هم حفظ نهاد خانواده شد و هم اینکه در روایات دارد که اگر راضی نبودند چه کار بکنند؟ فرمود «إذا ولّینا ضربناهم بالسیف»[2]! این خطوط کلی بحث است.

آراء و فتاوا و ادلهای که در مسئله است یک قسمت اطلاقات و نصوص آیات و روایات است که فرقی بین زن و مرد نمیگذارد. مرد از جمیع ماترک زن ارث میبرد زن هم از جمیع ماترک مرد ارث میبرد این مطلقا است. اصل اولی هم عدم اختصاص است، ما شک میکنیم که آیا خصیصهای برای مرد است یا زن است، اصل عدم اختصاص است مرد اینطور زن هم اینطور، اینها فقط تفاوتی که هست در مقدار سهم است مرد اعلایش نصف است و ادنایش ربع، زن اعلایش ربع است و ادنایش ثمن، در موروث تفاوت ندارند در مقدار ارث تفاوت دارند.

پس اول اطلاقات و عمومات است که در آن هیچ خصیصهای نیست، دوم اصل عملی است، سوم نصوص خاصه است. این مسئله که زن مطلقا از زمین و اینها ارث نمیبرد این «ممن فردت الامامیة» است چون «ممن فردت الامامیة» است اگر روایتی آمده که زن از زمین ارث میبرد همانند مرد، این «یحمل علی التقیة» اصلاً امامیه به این شناخته شده است، وقتی امامیه به این شناخته شد، روایتی که مخالف است، معلوم میشود که جهت صدور ندارد.

مطلب بعدی آن است که حالا ما با این مطلقات و عمومات چه کار کنیم؟ اگر روایات آمده، صریحاً آن مطلق را مقید کرده و عام را تخصیص داده، این هیچ محذوری ندارد.

نعم! اگر روایات مخصص دو طایفه بود: یک طایفه ثابت میکرد، یک طایفه نفی میکرد، متباینان بودند، اینها خودشان درگیر بودند، چون متباینان بودند در این صورت تمسک به عام در چنین شبههای، تمسک به عام در شبهه مصداقیه خودش است، فرض کنید گفتند «اکرم العلماء» یک دلیل داریم که زید، عالم است یک دلیل داریم که زید عالم نیست. شاهدی آمده گفته که زید عالم است، شاهدی گفته که زید عالم نیست اینها متبایناناند، شما چگونه میتوانید بگویید که زید عالم است؟ این شبهه مصداقیه خود العلماء است. بنابراین اگر این دو تا مخصص متباین بودند، این شبهه مصداقیه خود عام است، آن اختلافی که هست این است که آیا تمسک به عام در شبهه مصداقیه خاص جایز است یا نه؟ گفتند بله جایز است. مثلاً گفته شد «اکرم العلماء الا الفساق» ما یقین داریم و میدانیم که زید عالم است اما نمیدانیم که فاسق است یا نه؟ «اکرم العلماء» گرفته «لا تکرم الفساق» مشکوک الشمول است اینجاست که میگویند تمسک به عام در شبهه مصداقیه خاص محذوری ندارد اما تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام مشکل دارد. این روایاتی که دارد زن از جمیع ماترک شوهر ارث میبرد اگر مشکل سندی نداشته باشند، مشکل جهت صدور دارند، صدورشان برای تقیه است لذا این معمول به نیست. آن آقایان هم در جمعبندی مقداری مشکل دارند لذا سید مرتضی این قول سوم را ادعا کرده و بعضی قول دوم را.

حالا این روایت را یک بار مرور کنیم. ابواب میراث ازواج، باب شش چندین روایت است که بسیاری از این قسمتها یعنی تزاحم حقوقی، یک، حفظ نهاد خانواده، دو، راز این کار، سه، اگر حکومت دست ما باشد از راه سیف این قانون را جاری میکنیم، چهار، این خصوصیات در باب شش از ابواب میراث ازواج آمده که میخوانیم به خواست خدا، بعضی از این نصوص در باب هفت هم آمده است.

وسائل جلد 26 صفحه 205 باب شش از ابواب میراث ازواج، «بَابُ أَنَّ الزَّوْجَةَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا مِنْهُ وَلَدٌ لَا تَرِثُ مِنَ الْعَقَارِ وَ الدُّورِ وَ السِّلَاحِ وَ الدَّوَابِّ شَیْئاً» «وَ لَهَا مِنْ قِیمَةِ مَا عَدَا الْأَرْضَ مِنَ الْجُذُوعِ وَ الْأَبْوَابِ وَ النِّقْضِ وَ الْقَصَبِ وَ الْخَشَبِ وَ الطُّوبِ» همان آجر مصری است «وَ الْبِنَاءِ وَ الشَّجَرِ وَ النَّخْلِ» که قیمتش را میدهند اما «وَ أَنَّ الْبَنَاتِ یَرِثْنَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» این «أَنَّ الْبَنَاتِ یَرِثْنَ» یعنی اینکه زوجه ارث نمیبرد روی جنسیت نیست، برای همان تعلیل است که نهاد خانواده باید محفوظ بماند.

اولین روایت را که مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) از «عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَة» که معتبر است «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع» از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند این است که «أَنَّ الْمَرْأَةَ لَا تَرِثُ مِمَّا تَرَکَ زَوْجُهَا مِنَ الْقُرَی وَ الدُّورِ وَ السِّلَاحِ وَ الدَّوَابِّ شَیْئاً» هیچ ارث نمیبرد «وَ تَرِثُ مِنَ الْمَالِ وَ الْفُرُشِ وَ الثِّیَابِ وَ مَتَاعِ الْبَیْتِ مِمَّا تَرَکَ وَ تُقَوَّمُ النِّقْضُ وَ الْأَبْوَابُ وَ الْجُذُوعُ وَ الْقَصَبُ فَتُعْطَی حَقَّهَا مِنْهُ»[3] این ابزار خانه را، این بناء را قیمت میگذارند و قیمتش را به این زن میدهند.

این روایتی که مرحوم کلینی نقل کرد مرحوم شیخ طوسی هم به اسناد خاص خود نقل کرد.

روایت دوم این باب که نیازی به ذکر سند نیست، از محمد بن مسلم است، بودنِ سهل محذوری ندارد چون از طریق دیگر هم هست «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تَرِثُ الْمَرْأَةُ الطُّوبَ وَ لَا تَرِثُ مِنَ الرِّبَاعِ شَیْئاً قَالَ قُلْتُ: کَیْفَ تَرِثُ مِنَ الْفَرْعِ وَ لَا تَرِثُ مِنَ الرِّبَاعِ شَیْئاً فَقَالَ لَیْسَ لَهَا مِنْهُ نَسَبٌ تَرِثُ بِهِ وَ إِنَّمَا هِیَ دَخِیلٌ عَلَیْهِمْ فَتَرِثُ مِنَ الْفَرْعِ وَ لَا تَرِثُ مِنَ الْأَصْلِ وَ لَا یَدْخُلُ عَلَیْهِمْ دَاخِلٌ بِسَبَبِهَا»[4] بیگانهای وارد این خانه نشود که اینها نتوانند باهم بسازند و تازه بشود اول دعوا. پس آن تزاحم حقوقی را با تقویت نهاد خانواده حل کردند.

روایت سوم این باب که مرحوم کلینی «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل کرد این است که «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النِّسَاءِ مَا لَهُنَّ مِنَ الْمِیرَاثِ قَالَ لَهُنَّ قِیمَةُ الطُّوبِ وَ الْبِنَاءِ وَ الْخَشَبِ وَ الْقَصَبِ» این مطرح شده بود وگرنه سؤال نمیکردند که زوجه چقدر ارث میبرد؟ این برایشان مسلّم بود که زوج از جمیع ماترک زوجه ارث میبرد ولی این چون محل اختلاف و گفتوگو بود سؤال کردند «فَأَمَّا الْأَرْضُ وَ الْعَقَارَاتُ فَلَا مِیرَاثَ لَهُن‏ فِیهِ قَالَ قُلْتُ:» خیال کرد که روی جنسیت است چون زن است از زمین ارث نمیبرد! گفت دخترها چه؟ «قَالَ قُلْتُ: فَالْبَنَاتُ» دخترها هم همینطور هستند؟ فرمود: نه، «الْبَنَاتُ لَهُنَّ نَصِیبُهُنَّ (مِنْهُ) قَالَ قُلْتُ: کَیْفَ صَارَ ذَا» اگر روی جنسیت نیست چرا دختر از همه ماترک ارث میبرد ولی زوجه فقط از منقول ارث میبرد؟ «قُلْتُ: کَیْفَ صَارَ ذَا وَ لِهَذِهِ الثُّمُنُ وَ لِهَذِهِ الرُّبُعُ مُسَمًّی» قرآن هم بیان کرده که یک هشتم دارد اگر فرزند داشته باشد، یک چهارم دارد اگر فرزند نداشته باشد. چرا؟ این همانطوری که دخترها سهمشان مشخص است زوجه هم سهمش مشخص است! «قَالَ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ لَهَا نَسَبٌ تَرِثُ بِهِ» زوجه پیوند خانوادگی ندارد از اعضای اصلی خانواده نیست «وَ إِنَّمَا هِیَ دَخِیلٌ عَلَیْهِمْ» بیگانه است از جای دیگری آمده است «إِنَّمَا صَارَ هَذَا کَذَا لِئَلَّا تَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةُ فَیَجِی‏ءَ زَوْجُهَا أَوْ وَلَدُهَا مِنْ قَوْمٍ آخَرِینَ فَیُزَاحِمَ قَوْماً آخَرِینَ فِی عَقَارِهِمْ»[5] بیگانهای میآید و آن وقت تقسیم اراضی و مشکلات جدی و تقسیم خانه پیش میآید!

روایت چهارم این باب که محمد بن مسلم از امام باقر(سلام الله علیه) نقل کرد این است که «النِّسَاءُ لَا یَرِثْنَ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَا مِنَ الْعَقَارِ شَیْئاً»[6] این هیچ کدام از آن دو نکته را ندارد.

روایت پنجم این باب که آن را هم باز، محمد بن مسلم از وجود مبارک امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) نقل کرد از «أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل کرد _ دو نقل رسیده است در یک نقل از خصوص امام باقر(علیه السلام) است در نقل دیگر هم از امام باقر و هم از امام صادق(سلام الله علیهما) است_ این است: «أَنَّ الْمَرْأَةَ لَا تَرِثُ مِنْ تَرِکَةِ زَوْجِهَا مِنْ تُرْبَةِ دَارٍ أَوْ أَرْضٍ إِلَّا أَنْ یُقَوَّمَ الطُّوبُ وَ الْخَشَبُ قِیمَةً فَتُعْطَی رُبُعَهَا أَوْ ثُمُنَهَا»[7].

روایت ششم این باب این است که «لَا تَرِثُ النِّسَاءُ مِنْ عَقَارِ الْأَرْضِ شَیْئاً»[8] اینها مطلق هستند. اگر روایتی «فرزند» داشته باشد میتواند مقید اینها باشد، آن وقت انقلاب نسبت پیش میآید یعنی داخلی خود این مخصصها و مقیدها نسبت به هم عام و خاصاند، اینها اولاً تخصیص داخلی میشود یعنی جمعبندی میشود بعد به سراغ آن عمومات میروند. این میشود انقلاب نسبت.

روایت هفتم «قال لَا تَرِثُ النِّسَاءُ مِنْ عَقَارِ الدُّورِ شَیْئاً وَ لَکِنْ یُقَوَّمُ الْبِنَاءُ وَ الطُّوبُ وَ تُعْطَی ثُمُنَهَا أَوْ رُبُعَهَا قَالَ وَ إِنَّمَا ذَلِکَ لِئَلَّا یَتَزَوَّجْنَ فَیُفْسِدْنَ عَلَی أَهْلِ الْمَوَارِیثِ مَوَارِیثَهُمْ» چرا گفتند از زمین ارث نمیبرند؟ برای اینکه زن تقریباً بیگانه است ممکن است شوهر بکند و آن وقت آن زوج بیگانه وارد زندگی اینها بشود، دعوا و زد و خورد بشود در کیفیت تقسیم ارث.

روایت هشتم این باب که «یَزِیدَ الصَّائِغِ» زرگر «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل میکند «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النِّسَاءِ هَلْ یَرِثْنَ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ یَرِثْنَ قِیمَةَ الْبِنَاءِ» در خود همین روایت، آن تزاحم حقوقی جمعبندی شده است یعنی رعایت شده است؛ یعنی اگر شما بخواهید نهاد خانواده را حفظ کنید چرا از سهم این کم میکنید؟ میشود نهاد خانواده را حفظ کرد به اینکه این زن از زمین ارث نبرد، از قیمت ارث ببرد، در حریم منزل هم هیچ کس نیست غیر از خود بچههای متوفی لذا خود همین شاهد جمع است خودش جمع کرده است «لَکِنْ یَرِثْنَ قِیمَةَ الْبِنَاءِ قَالَ قُلْتُ: إِنَّ النَّاسَ لَا یَرْضَوْنَ بِذَا» اینها حاضر نیستند بگویند زن است همانطوری که مرد ارث میبرد زن هم ارث میبرد! فرمود: «إِذَا وُلِّینَا فَلَمْ یَرْضَوْا ضَرَبْنَاهُمْ بِالسَّوْطِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَقِیمُوا» اول تازیانه، اگر تازیانه اثر نکرد «ضَرَبْنَاهُمْ بِالسَّیْفِ»[9] این تازیانه یک شعار قدرت است.

روایت نهم این باب که حماد از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل میکند این است که «إِنَّمَا جُعِلَ لِلْمَرْأَةِ قِیمَةُ الْخَشَبِ وَ الطُّوبِ لِئَلَّا یَتَزَوَّجْنَ فَیَدْخُلَ عَلَیْهِمْ یَعْنِی أَهْلَ الْمَوَارِیثِ مَنْ یُفْسِدُ مَوَارِیثَهُمْ»[10] این نکته برای حفظ نهاد خانواده است.

این روایت را مشایخ ثلاثه نقل کردند، گذشته از مرحوم کلینی مرحوم صدوق و مرحوم شیخ طوسی هر دو نقل کردند.

روایت دهم این باب که «عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع» نقل کرد این است که «لَیْسَ لِلنِّسَاءِ مِنَ الدُّورِ وَ الْعَقَارِ شَیْ‏ءٌ»[11] این مطلق است که باید تقیید بشود که اگر زن بود فرزند داشت مثلاً ارث میبرد و برای حفظ تزاحم حقوقی اگر از عین ارث نمیبرد از قیمت ارث میبرد.

روایت یازدهم این باب هم این مضمون را دارد که «إِنَّ النِّسَاءَ» این «إِنَّ النِّسَاءَ» به قرینه اینکه از شوهر گفتند یعنی زوجه، نه اینکه زن «إِنَّ النِّسَاءَ لَا یَرِثْنَ مِنْ رِبَاعِ الْأَرْضِ شَیْئاً وَ لَکِنْ لَهُنَّ قِیمَةُ الطُّوبِ وَ الْخَشَبِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ لَا یَأْخُذُونَ بِهَذَا فَقَالَ إِذَا وُلِّینَاهُمْ ضَرَبْنَاهُمْ بِالسَّوْطِ فَإِنِ انْتَهَوْا وَ إِلَّا ضَرَبْنَاهُمْ بِالسَّیْفِ عَلَیْهِ»[12] این روایت را گذشته از مرحوم کلینی مرحوم شیخ طوسی هم نقل کرده است. بقیه روایات إنشاءالله در جلسه بعد.

«و الحمد لله رب العالمین»



[1]. شرائع الاسلام، ج4، ص28و29.

[2]. ر.ک: وسائل الشیعه، ج26، ص209.؛ «إِذَا وُلِّینَا فَلَمْ یَرْضَوْا ضَرَبْنَاهُمْ بِالسَّوْطِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَقِیمُوا ضَرَبْنَاهُمْ بِالسَّیْفِ».

[3]. وسائل الشیعه، ج26، ص205و206.

[4]. وسائل الشیعه، ج26، ص206.

[5]. وسائل الشیعه، ج26، ص206و207.

[6]. وسائل الشیعه، ج26، ص207.

[7]. وسائل الشیعه، ج26، ص207و208.

[8]. وسائل الشیعه، ج26، ص208.

[9]. وسائل الشیعه، ج26، ص208و209.

[10]. وسائل الشیعه، ج26، ص209.

[11]. وسائل الشیعه، ج26، ص209.

[12]. وسائل الشیعه، ج26، ص210.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق