21 11 2020 451972 شناسه:

مباحث فقه ـ ارث ـ جلسه 09 (1399/09/01)

دانلود فایل صوتی

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

مرحوم محقق در متن شرايع براي کتاب ميراث مقدماتي ذکر کردند، چهار مقدمه را به عنوان «النظر في المقدمات»[1] ارائه کردند که بعضي از مطالب اين مقدمات ارائه شد، بخشي ديگر آن اين است که در اين مقدمه أولي مسئله نسب، سبب، فرض، فريضه و قرابت را مطرح کردند اينها اصطلاحات جعلي و عرفي نيست اينها اصطلاحات قرآن کريم است و برابر همين اصطلاحات قرآني، روايات هم وارد شده است که ايشان ميفرمايند سبب، نسب، قرابت و مانند آن است؛ گرچه عنوان «سبب» در قرآن کريم نيست ولي در روايات و کلمات اصحاب اين عنوان «سبب» زياد است.

چند عنوان را قرآن مطرح کرده است: اول مسئله نسب است، بعد مسئله قرابت است، بعد مسئله طبقات سهگانه است. طبقات سهگانه را بعضي بالتصريح ذکر کردند يعني طبقه اول و دوم، طبقه سوم را به عنوان ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ[2] ذکر کرده است. عنوان اول يعني عنوان «نسب» را خود قرآن کريم در خصوص ارث عنوان نکرده است اما در اصل آفرينش مي‌فرمايد خدايي است که ﴿خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً﴾[3] «صهر» يعني داماد که مسئله سبب را مطرح کرده است که پيوند سببي است، آن نسبي که پيوند نسبي است، اصل اين پيوند سببي و نسبي در اصل خلقت مطرح شده است که ﴿خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً﴾ منتها به عنوان «سبب» مطرح نشد به عنوان «صهر» مطرح شد. براي طبقات ديگر به عنوان قرابت که ﴿مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون﴾[4] مطرح کردند را به عنوان مورث ياد کردند، چه اينکه ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ در مسئله قرابت را به عنوان وارث ذکر کردند. پس قرابت هم در وارث مطرح است هم در مورث. در جريان والدان و اينها که مورث هستند و بخشي هم که وارث هستند، اينها را با هم ذکر کردند. ميماند تعبيري که درباره ارث به فرض شده است که بسياري از فقهاء(رضوان الله عليهم) کتاب ميراث را به عنوان کتاب فرائض ياد ميکنند، تبعاً للنصي که از وجود مبارک پيغبمر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) رسيده است که فرمود: «تَعَلَّمُوا الْفَرَائِضَ وَ عَلِّمُوهَا فَإِنَّهَا نِصْفُ الْعِلْم»[5] به دليل اهميتي که اين مسئله دارد حالا يا براي حفظ اصول خانوادگي است يا براي جهات ديگر که بحث آن در اوايل گذشت.

الآن عنوان «نسب» در قرآن کريم هست، عنوان «صهر» که عنوان سبب است در قرآن کريم آمده است، عنوان «قرابت»، نه تنها اينها سهم قرابتي ميبرند بلکه سهم قرابتي ميگذارند که فرمود شما ارث ميبرديد: ﴿مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون﴾؛ پس قرابت هم در مسئله مورث مطرح است هم در مسئله وارث مطرح است. بعد در تبيين مسئله فرض که از ارث به عنوان فرض ياد شد و در کتابهاي فقهي ميگويند کساني که آن طبقهاي که بر آنها در قرآن فرض هست يعني نصيب معين کرده است، حکم آنها اين است اما آنهايي که فرض بيان نکرده است از راه قرابت ارث ميبرند. اينکه ميفرمايند وارثان دو قسماند: بعضي «بالفرض» ميبرند و بعضي «بالقرابه» براي اينکه آنجا قرآن مشخص کرد فرمود مادر ثُلث ميبرد پدر ثُلثان ميبرد يا مثلاً هر کدام در بعضي از موارد ﴿لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾[6] ميبرند، اينها را ميگويند «فرض» که قرآن سهم اينها را مشخص کرده است اما آنها که سهمشان را مشخص نکرده ميفرمايد: ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ از اين راه است لذا ميگويند بعضي «بالفرض» ارث ميبرند و بعضي «بالقرابة» ارث ميبرند. اين مطالبي که در مقدمه اين بحث کتاب شريف شرايع ذکر شده است براي تبيين خصوصيات قرآني است که آمده که فرض کجاست؟ قرابت کجاست؟ نسب کجاست؟ صهر و سبب کجاست؟ و مانند آن.

منتها در جريان «فرض» قرآن کريم اين کلمه را تا حدودي زياد تکرار کرده و بازگو کرده است اما قسمت مهمّ آن مربوط به مهريه است؛ اگر طلاق داديد قبل از آميزش بود ﴿فَنِصْفُ ما فَرَضْتُم﴾[7] است و فريضه اينها را رد نکنيد! که چند مورد است مربوط به مهريه است. اطلاق «فرض» در کتاب نکاح بر مهريه، بيش از اطلاق «فرض» در کتاب ميراث بر ارث است. بعضي از اقسام «فرض» که مسئله عبادت و مانند آن است: ﴿فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ﴾[8] يعني قصد حج کرده است نيّت حج کرده است، آنها جدا است. به استثناي آنچه که در حج وارد شده است که ﴿فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ﴾ و مانند آن، در جريان مسائل مالي، اطلاق «فرض» براي کتاب نکاح درباره مهريه، خيلي بيش از اطلاق «فرض» در کتاب ميراث براي ارث است. در بعضي از موارد که فرمود براي اينها فرضي معين کرده يعني سهمي را معين کرده است ولو يک مورد هم باشد به هر حال اصطلاح قرآني از اينجا نشأت ميگيرد. در کتاب فقه همانطوري که قبلاً ملاحظه فرموديد مکرر هست که ﴿طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ﴾[9] و مانند آن است. حالا اين قسمتها را که مرحوم محقق به عنوان مقدمه بيان ميکنند، اگرچه خصوصيات اينها را در بحثهاي کلي ذکر ميکنند ولي براي اينکه انسان «علي بصيرةٍ» وارد کتاب ميراث شود اينها را مرحوم محقق به عنوان مقدمه ذکر ميکنند.

ميفرمايند وارثان سه طبقهاند: طبقه اول و دوم دو صنف است، طبقه سوم يک صنف است. «بيان ذلک» اين است که در طبقه اول والدان ـ «و إن علوا» ندارد ـ و اولاد «و إن نزلوا»، اولاد و همچنين نوهها در طبقه اول هستند چه اينکه پدر و مادر در طبقه اول هستند منتها نوه با پدر و مادر در يک حدّ نيستند اگر پدر و مادر نبود نوه ارث ميبرد پس طبقه اول دو صنف دارد: ابوان و اولاد و «إن نزلوا». طبقه دوم هم دو صنف دارد: أجداد «و إن علوا»، إخوه و أخوات؛ إخوه و أخوات «و إن نزلوا» ندارند، إخوه و أخوات يک طرف، أجداد طرف ديگر «و إن علوا»؛ اين صنف دوم است. پس طبقه اول از ارث دو صنف دارد، طبقه دوم از ميراث دو صنف دارد ولي طبقه سوم فقط يک صنف دارد و آن أعمام و أخوال هستند، أعمام و أخوال با أجداد جمع نميشوند چون اين سلسله عمود مقدم بر افقي هستند، به تعبير فقهي بر حاشيهاند، با بودنِ جد و جدّه «و إن علوا» نوبت به عمه و عمو و خاله و دايي نميرسد اينها در طبقه سوم هستند و در طبقه سوم هم بيش از يک صنف نيست، أعمام و عمّات، أخوال و خالات، همين! کسي ديگر در طبقه سوم نيست چون أجداد هر چه هم باشد در طبقه دوماند، اولادِ أعمام و مانند آن هم در اين طبقه نيستند.

بنابراين قهراً طبقات ارث سه قسمت است و هر قسمتي به استثناي قسمت سوم، دو صنف دارد؛ طبقه اول أبوان ـ «و إن علوا» ندارد ـ و أولاد «و إن نزلوا» هستند، طبقه دوم أجداد و جدّات هستند «و إن علوا» با إخوه و أخوات، طبقه سوم أعمام و عمّات، أخوال و خالات هستند. منتها در سهام ارث، سهم آنها مشخص است قرآن «بالفرض» مشخص کرده يا به قاعده عام مشخص کرده است بعضي ثُلث است بعضي ثُلثان بعضي سُدس است بعضي ثُمن که مربوط به سبب است زوجيت است، سهام اينها مشخص است؛ ولي درباره طبقه سوم که أعمام و عمّات، أخوال و خالات هستند، روايات مشخص کرده است که اينها سهم «من يتقرب» را ميبرند يعني خاله و دايي سهم مادر را ميبرند، عمه و عمو سهم پدر را ميبرند؛ پس بعضيها که از راه مرد به ميّت مرتبطاند سهم او را ميبرند يعني دو برابر و آنهايي که از راه مادر به ميّت نزديکاند سهم زن را ميبرند يعني يک برابر.

اينها خطوط کلي است که ايشان در اين ارث ذکر ميکنند. حالا اگر مطلب ديگري باشد اينجا بيان کنيم و إلا نکتهاي که در آيات است را ذکر کنيم.

در سوره مبارکه «نساء» بخشهاي وسيعي از ارث را به همراه دارد سوره مبارکه «نساء» آيه يازده به اين صورت است گرچه آيه دوازده هم يک مقداري ناظر به آن است فرمود: ﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ﴾ ـ اين مربوط به مسئله سبب است نه مسئله نسب! ـ فرمود اگر همسر کسي مُرد و اين شخص وارث او است بخواهد ارث ببرد، نصف «ما ترک» همسر را ميبرد ﴿إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ﴾؛ اگر اين زن چه از اين شوهر و چه از شوهر ديگر فرزند داشت، او يک چهارم ميبرد و اگر از اين مرد و از شوهر ديگر فرزند نداشت او يک دوم را ميبرد. اين ﴿إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ﴾ نه يعني تنها از شما، اگر او همسري قبلي داشت و از همسر قبلي فرزند داشت و از شما هم فرزند دارد يا از شما فرزند ندارد، به هر حال اين زن فرزنددار بود و مُرد، شما يک چهارم ميبريد و اگر فرزنددار نبود نه از شما و نه از شوهر قبلي، شما نصف ميبريد ﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ﴾ اگر فرزند داشت چه از شما و چه از شوهر ديگر ﴿فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ﴾. اصل کلي که قبلاً هم بازگو شد ارث در طبقه سوم قرار دارد؛ براي اينکه در همه اين آيات ﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها﴾، ﴿يُوصي بِها﴾، ﴿تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ﴾ است؛ کسي که مُرد اگر وصيت به ثلث معين کرد قبل از هر چيزي دَين ميت داده ميشود از ذمّه به عين منتقل ميشود گرچه در قرآن عنوان وصيت قبل از دَين آمده ولي حکم دَين مقدم بر وصيت است همين که مُرد تمام ديون که در ذمّه او بود چه ديون مردمي که از کسي نسيه گرفته، معامله مأجّل کرده و مانند آن يا چه ديون الهي مثل خمس و زکات و وجوهات ديگر، اينها از ذمّه به عين منتقل ميشود و عين درگير است پس نميشود دست به اين عين زد مگر اينکه دَين ادا شود.

پرسش: ...

پاسخ: چرا! اول تجهيز است از اصل مال، تجهيز و مانند آن مقدم است که آن جزء سهام نيست حالا اگر کسي طوري بود که شهيد شده بود، تجهيزي نداشت غسلي نداشت کفني نداشت هزينهاي نداشت، حکم آن جدا است. پس غير از تجهيز، در مسائل حقوقي و مالي اول دَين مقدم است بعد اگر وصيت کرد ثُلث مقدم است، بعد مسئله ميراث لذا اينجا فرمودند: ﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ﴾ اينجا چون با «أو» عطف شده است، نه با «فاء»؛ پس اگر چنانچه روايات دارد که دَين مقدم بر وصيت است مخالف با آيه نيست چون اينجا ترتيب با «فاء» و «ثمّ» و مانند آن نيامده است. گاهي براي نظم آيات براي اينکه با آخر آيات يا کلمات ديگر هماهنگ باشد لفظاً ممکن است مقدم باشد.

بنابراين اول دَين ميت خارج ميشود، بعد ثُلث اگر وصيت کرده خارج ميشود، در مرحله سوم نوبت به ارث ميرسد. پس مرد از مال زن يک دوم يا يک چهارم ارث ميبرد؛ يک دوم در صورتي که اين زن هيچ فرزندي نداشته باشد چه از اين مرد چه از مرد ديگر، يک چهارم وقتي که اين زن فرزند داشته باشد چه از اين مرد چه از همسر ديگر. ﴿فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ﴾ اما اين ﴿مِنْ بَعْد﴾ به هر دو ميخورد، اين قيد وارد عقيب جمل متعدده باشد و فقط به اخير بخورد، خير! چه در مسئله أولي که نصف است چه در مسئله دوم در هر دو صورت ﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ﴾ است. اين تمام شد.

اينکه مسئله تجهيز و مانند آن را ذکر نميکنند چون مشترک است در همه موارد؛ مرد بميرد اينطور است زن هم بميرد اينطور است منتها تجهيز او به عهده مرد است. در مسئله مرد تجهيز از مال خود او است، در مسئله زن تجهيز به عهده مرد است لذا اگر در آن جاها تجهيز مطرح نيست براي اينکه به عهده خود مرد است.

﴿وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ﴾؛ اگر مردي بميرد زن او يک چهارم ارث ميبرد در صورتي که اين مرد فرزند نداشته باشد، نه از اين زن و نه از زن ديگر. حالا ﴿فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ﴾ چه از اين زن چه از زن ديگر، ﴿فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم﴾. الآن با پيشرفت علم رياضي، اينها پيش پا افتاده است که ما بخواهيم يک هشتم و يک ششم تهيه کنيم، به استثناي خمس غالب کُسور هست؛ يعني نصف، ثُلث، ثُلثان، رُبع، سُدس و ثُمن هست، ما يک هفتم و يک پنجم نداريم. آن پيشينيان در کتابهاي فقهي ميگفتند در تقسيم کردن نصف و رُبع و ثُمن اين است که مال را اول تقسيم ميکنيم ميشود نصف، آن را تقسيم ميکنيم ميشود رُبع، آن را تقسيم ميکنيم ميشود ثُمن، الآن به اين وضع نيست. عمده اين است که فرمود: ﴿فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم﴾ اين هم فرمود: ﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ﴾. ﴿وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‏ بِها أَوْ دَيْنٍ﴾ اهميت اين دو امر اين است که در همه موارد تکرار و بازگو ميکنند که اول دَين مقدم است بعد ثُلث مقدم است بعد اينگونه از سهام اگر در بخش افقي بود يعني خواهر و برادر و مانند آن بود، چه درباره زن چه درباره مرد، اينها طبقه سوم هستند و حکم آنها اين است. ﴿وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ﴾ اين موروث‌عنه است مورث است، ديگران از او ارث ميبرند، کلالهاي باشد که «من يتقرب بالأب» يا أم باشد ﴿أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ هر کدام يک ششم ميبرند و بقيه «بالرّد» ميبرند، اينطور نيست که بقيه به کسي ديگر برگردد. ﴿فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُث﴾ يک سوم را بين همه اينها تقسيم ميکنند. ﴿مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‏ بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّه﴾ حالا يک آدم خيّري است دلش ميخواهد که از مالش بيشتر بهره ببرد زمان حياتش ببرد؛ اما بخواهد طرزي وصيت کند که بيش از ثُلث باشد اين ضرر به اولاد است. معلوم ميشود انسان تا زنده است در مالش حق دارد، وقتي که مُرد به لحاظ عنايت الهي فقط يک سوم را ميتواند وصيت کند مثلاً وصيت کند که به بيگانه بدهيد يا بيجهت اقرار کند که من به فلان کس بدهکار هستم در حالي که هيچ دَيني در کار نيست، اينها ضرر به اولاد است طرزي باشد که ضرري به هيچ فرزندي نرسد ﴿غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّه﴾[10] اين توصيه الهي است. بعد ميفرمايد: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ ٭ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ﴾[11] دارد که شما درباره ميراث هيچ فرقي نگذاريد. در بخشهاي ديگر هم دارد ﴿لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾[12] شما نميدانيد که اين طبقات ارث چه کسي براي شما نافع است! کدام فرزند عاقبت او به خير است کدام فرزند عاقبت او به خير نيست! اين سهامي که معين شده است را دست نزنيد کم نکنيد زياد نکنيد! مال خودتان را بدهيد بدهيد اما درباره اينگونه از مسائل ﴿لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ شما نميدانيد که عاقبت اين فرزندان چيست؟ هر چه را که خداي سبحان معين کرده است انجام بدهيد، بيش از ثُلث هم حق نداريد، وصيت الهي هم همين است و مانند آن.

«و الحمد لله رب العالمين»



[1]. شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌4، ص3.

[2]. سوره احزاب، آيه6.

[3]. سوره فرقان، آيه54.

[4]. سوره نساء، آيه7.

[5]. كشف الغمة في معرفة الأئمة(ط ـ القديمة)، ج‏1، ص131.

[6]. سوره نساء، آيات11و12.

[7]. سوره بقره، آيه237.

[8]. سوره بقره، آيه197.

[9]. سوره بقره، آيه237.

[10]. سوره نساء، آيه12.

[11]. سوره نساء، آيات13و14.

[12]. سوره نساء، آيه11.

 


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق