پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در هفته نامه افق حوزه که به مناسبت عید سعید غدیر خم با نام «غدیر منادی وحدت» منتشر شده است، متن سخنرانی از آیت الله العظمی جوادی آملی با نام «دین منهای ولایت و غدیر می شود سقیفه» به چاپ رسیده که معظم له در آن به اهمیت جریان غدیر از منظر اعتقادی و همچینین به وظیفه مومنان در عصر غیبت پرداخته اند که آن را از نظر می گذرانیم
اهمیت جریان غدیر از منظر اعتقادی
در جریان ولایت حضرت امیر(علیه السلام) وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) تمام قد برای غدیر سرمایهگذاری کرد، تا جایی که ما مشابه این کار را فقط درباره مساله توحید داریم!
درباره توحید، برابر سوره مبارکه «اعراف»، ذات اقدس الهی تمام قد خود را به مردم نشان داد که آیا من خدای شما هستم یا نیستم؟ «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَی»، بعد فرمود: این کار را کردیم تا مبادا بگویید ما در محیط کفر تربیت شدیم، یا پدران و مادران ما مسلمان نبودند و به این دلیل دچار انحراف شدیم!
در آن وسعت غدیر که حضرت، همه حاضران را از نقاط مختلف جمع کرد، اول اقرار گرفت: «أَ لَسْتُ أَوْلَی بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» همه گفتند: بله، سپس این آیه سوره مبارکه «احزاب» را خواندند، چون دارد: «النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»، بعد وجود مبارک حضرت تمام قد گفت که «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ»، که در اسلام این جریان، دومی ندارد!
دلیل این کار اهمیت مسئله است و کل اسلام هم به همین وابسته است؛ کل اسلام به شمشیر کسی وابسته است که «لَضَرْبَةُ عَلِی لِعَمْرٍو یوْمَ الْخَنْدَقِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَین»[3]، آنها که میگویند: دعا کنید ما شهید بشویم! به آنها میگوییم دعا میکنیم آنچه خیر است خدا به شما بدهد! خیلی از افرادند که فتحشان بالاتر از شهادتشان است. سرّ اینکه گاهی فتح بالاتر از شهادت است، همین جریان حضرت امیر(علیه السلام) است که «لَضَرْبَةُ عَلِی لِعَمْرٍو یوْمَ الْخَنْدَقِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَین». حضرت شهید هم شد، نهج البلاغه هم دارد، اما این «تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَین» نیست، آن روزی که عمرو بن عبدود آمد، اگر خدای ناکرده پیروز میشد، رسول خدا و همه اینها را شهید میکرد و بساط اسلام جمع میشد. با آن شمشیر این اسلام محفوظ ماند. حتی شهادت خود حضرت امیر هم در کنار این سفره است، برای اینکه اگر اسلامی نمانده بود شهادتی در کار نبود. بنابراین گاهی میشود فتح، به مراتب بالاتر از شهادت باشد؛ مانند همین جریان که یک ضربت کل اسلام را حفظ کرد!
الآن اگر کسی معاذالله جریان غدیر را منکر بشود همان ارتداد است. برای ما جریان غدیر، ضروری مذهب ما و ضروری دین ما است؛ یعنی اگر کسی این مساله را منکر بشود مثل این است که قرآن را منکر شده.
*جریان غدیر نظیر جریان «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» یک صحنه محققانه و عالمانه دقیق
جریان غدیر خم یک امر توقیفی مسلّم است؛ پیامبر خلیفه خداست و خلیفه کار مستخلف عنه را انجام میدهد، روی این مبنا وجود مبارک رسول گرامی درباره امیرمؤمنان(علیه السلام) مکرّر مسئله نصب ولایت و امامت و خلافت آن حضرت را بازگو کرد. از آغاز نبوت و رسالت این مساله مطرح بود، تا اواخر عمر مبارک حضرت.
اما ابتکاری که رسول گرامی(صلی الله علیه وآله و سلم) انجام داد این بود که آن جریان بینالمللی نصب ولایت را در یک زمان خاص و مکان مخصوص انجام داد، تا احدی نتواند آن را انکار کند. خدا این کار را درباره توحید خودش نیز کرد، یعنی در یک صحنهای که احدی نتواند انکار کند، یعنی جریان «أَلَسْتُ» توحید خود را بیان کرد. لذا می بینید عبارتها، لفظها و خصوصیتها، میام جریان "أَلَسْتُ و جریان غدیر همه شبیهاند.
خدای سبحان در سوره مبارکه «اعراف» صحنه «أَلَسْتُ» را مطرح کرد، خدا از اولین تا آخرین انسان را در یک مشهد و محضر، شاهد و حاضر کرد، در آن صحنه ذات اقدس الهی فرمود: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ»، آیا من خدای شما هستم؟ در آنجا جایی برای شک نبود تا کسی تأمل کند، چون دومی در کار نبود، لذا همه گفتند: «قَالُوا بَلَی»؛ تو رب هستی و ما مربوب هستیم. در جریان غدیر نیز رسول خدا از آن جهت که خلیفه خداست و خلیفه کار مستخلف عنه یا نمونه کار او را انجام میدهد، اولین و آخرین مکلفینی که ممکن بود در مکه حضور پیدا کنند همه را دعوت کرد. در این زیارت نورانی امام هادی(علیه السلام) که مخصوص روز غدیر است وجود مبارک حضرت هادی(علیه السلام) به حضرت امیر(علیه السلام) خطاب میکند که در یک سرزمین سوزان پیغمبر همه را جمع کرد. در آن سهراهی که عدهای به حجاز میآمدند، عدهای به عراق و عدهای به مصر، در آن سهراهی وقتی که هنوز متفرق نشده بودند همه را جمع کرد و سخنرانی کرد، کاری که خدا در جریان اقرارگیری بر توحید آن کار را انجام داد، رسول گرامی(صلی الله علیه وآله و سلم) نیز در اقرارگیری به رسالت و خاتمیت خود آن کار را انجام دا و در حضور اولین و آخرین زائران حج خطبهای خواند و فرمود: «أَلَسْتُ أَوْلَی مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم»، خدا فرمود: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» همه گفتند: بَلَی. رسولش گفت: «أَلَسْتُ أَوْلَی مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم»، همه گفتند: بلی. این نقشه را ذات اقدس الهی ترسیم میکند. آیا من پیامبر نیستم؟ همه گفتند: بله. آنگاه دست مبارک حضرت امیر(علیه السلام) را گرفت و فرمود: هر که را من پیامبرم، این علی؟ع؟، مولای اوست! در نتیجه دیگر احدی نمیتواند این مساله را انکار کند.
جریان غدیر، نظیر جریان أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ یک صحنه محققانه و عالمانه دقیق است. آنگاه بعضی انکار کردند، بعضی انکار نکردند، مثل همین مؤمنیناند که در آن صحنه أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، قَالُوا بَلَی گفتند، بعد کفر، یا نفاق، یا شرک، یا الحاد ورزیدند. وگرنه آن صحنه، صحنه انکار شدنی نبود. جریان غدیر هم همین طور است. صحنه، صحنه انکار و امثال ذلک نبود.
*دينِ منهاي ولايت و غدير ميشود سقيفه
خداي سبحان در جريان اطاعت پيغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: هر كس پيامبر را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ زيرا پيامبر, مطلبي غير از حُكم خدا ندارد، همين جريان نسبت به ولايت اميرالمؤمنين در برابر ولايت وجود مبارك پيغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) است.
چندين بار وجود مبارك رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) اين پيام را بلاواسطه و معالواسطه به وسيله جبرئيل دريافت كرد, كه علي بن ابيطالب را بايد به عنوان خليفه و امام مسلمين معرفي كنيد. بعد دو نكته را ذكر فرمود: يكي اينكه اگر شما علي بن ابيطالب را به عنوان جانشين معرفي نكني، اصلِ رسالتت را انجام ندادي براي اينكه دين بايد بماند و دين با غدير ميماند.
دينِ منهاي ولايت و غدير ميشود سقيفه, سقيفه اگر بخواهد فدك را بگيرد ميگيرد! اگر بخواهد خلافت را غصب كند ميكند! اگر بخواهد تقريباً پانصد سال عدهاي به عنوان مرواني و اموي و عباسيان حكومت كنند و چندين امام را شهيد بكنند كه اینچنین نیز كردند اين نتيجه سقيفه بود.
احساس خطري كه وجود مبارك پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) در جريان نصب حضرت امير(علیه السلام) داشتند از چه نوعی بود؟ آیا خطر ترور، شورش، كودتا و جنگ بود؟ يا نگرانی حضرت از خطرهاي سياسي بود؟ چون بعد از جريان فتح مكه در جزيرةالعرب كسي توان آن را نداشت كه بتواند در برابر اسلام بايستد، فرمود: تنها مشكل, مشكل سياسي است آن هم من حل ميكنم «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». اگر بخواهند تهمت بزنند و یا بخواهند حرفهاي ديگري درباره حضرت امير بزنند ما نميگذاريم, بخواهند شما را متّهم كنند ما نميگذاريم, اين مشكل سياسي را ما حل ميكنيم.
نکته, خيلي مهم آن است که الآن هم آن مسلمانی اهل سنت باز هم به بركت غدير است، اگر نبود جريان حضرت امير؟ع؟، ديني كه به اسارت رفته بود, رفته بود! الآن اهل سنت هم باز به بركت حضرت امير مسلماناند، چون اين خاندان عترت، قرآن را معنا كردند، به قرآن عمل كردند، در برابر اموي ايستادند, در برابر مرواني ايستادند, در برابر عباسيها ايستادند تا اصل اسلام زنده بماند. وگرنه چيزي از اسلام نميماند.
*لزوم هشياري انسان در اتخاذ ولي
از مجموعه آيات ولایت استفاده مي شود كه اصل وجود ولايت قطعي است؛ اما مسئله لازم آن است كه انسان چه در ولاي يك جانبه و چه در ولاي دو جانبه بايد هوشيار بوده و دقيق و حساب شده عمل كند و بداند كه تحت ولايت چه كسي قرار مي گيرد و چه كسي را ولي خود اتخاذ مي كند.
براي تحقق بخشيدن به اين هوشياري، لازم است به يافته هاي عقلاني و ره آورد وحياني توجه كرده و از آن ها رهنمود بگيرد. قرآن كريم به ما مي فرمايد: ولايت «الله» را بپذيريد و خود را تحت ولايت خداوند قرار دهيد، زيرا او خالق، مالك، عليم و قدير محض است. از ولايت شيطان اجتناب كنيد، اگر كسي غير خدا را ولي خود قرار دهد، زمينه سقوط و تباهي خود را فراهم كرده است. اگر انسان مؤمن ولايت خدا را پذيرفت و از ولايت شيطان سرباز زد، خود از اولياي الهي مي شود. قرآن مي فرمايد: خدا ولي مؤمنان است و مؤمنان اولياي الهي هستند.
البته مقصود از ولايت خدا نسبت به مؤمنان آن است كه آن حضرت محبت، لطف و نصرتش را بهره مؤمنان مي كند و مقصود از ولايت مؤمنان نسبت به خدا آن است كه آنان عقايد، اخلاق و اعمالشان را در اختيار خداي سبحان قرار مي دهند.
بنابراين ولايت خداي سبحان نسبت به انسان ها ولايت تدبيري است و چون تدبيري است، هم آن ها را دوست دارد و هم ناصر آن ها است و انسان هم نسبت به خدا ولايت دارد؛ يعني هم خدا را دوست دارد و هم ناصر خدا است. در نتيجه خدا محبوب و منصور انسان است.
*وظیفه مؤمنان در عصر غیبت
در عصر غیبت وظیفه ما این دعایی است كه زراره از حضرت امام صادق(علیه السلام) سؤال میكند که وظیفه ما در عصر غیبت چیست؟ و حضرت این دعای نورانی «اللهم عرّفنی نفسك» را به او میآموزاند. در این چند جمله نورانی از ذات اقدس الهی مسئلت میكنیم این توفیق غدیری شدن را به ما مرحمت كند و از افتادن در گودال سقفی، ما را نجات بدهد. فرمود: ما اهل بیت معتقدیم كه امام مردم، خلیفه پیغمبر و جانشین خداست. پس مسئله نبوّت، رسالت، امامت، ولایت و خلافت اینها هیچكدام با رأی مردم نیست، اینها خلیفه ذات اقدس الهیاند یا معالواسطه یا بلاواسطه، این اصل اول.
اصل دوم آن است كه شناخت خلیفه بدون شناخت مستخلفعنه ممكن نیست. ما وقتی میتوانیم خلیفةالله را بشناسیم كه الله را بشناسیم. فرق جوهری غدیر و سقیفه در همین چند جمله است كه حضرت به زراره آموخت. فرمود بگو: که «اللهم عرّفنی نفسك فإنك إن لم تعرّفنی نفسك لم أعرف رسولك» تا من الله را نشناسم، صفات ذاتی او را نشناسم. رسول تو را نمیشناسم. رسول كه منتخب مردم نیست، رسول كه وكیل مردم نیست رسول، خلیفه الله است. امام آن است كه جای پیغمبر بنشیند، نه امام كسی است كه سقیفه او را تأیید كند و مردم به او رأی بدهند!
پاورقی: ــــــــــــــ
درس اخلاق معظم له 1397/6/8