31 07 2019 457280 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1398/05/10)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين‏ سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الأطْيَبِينَ الأَنْجَبين ‏سَيَّمَا بَقِيَّةَ اللَّه فِي الْعالَمِين بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

شهادت و ارتحال امام نهم، امام جواد(عليه و علي آبائه و ابنائه الطاهرين آلاف التحية و الثناء) را به پيشگاه ولي عصر و جامعه اسلامي و شما بزرگواران برادران و خواهران ايماني تسليت عرض مي‌کنيم. از ذات أقدس الهي مسئلت مي‌کنيم به برکت ولايت آن حضرت، نظام اسلامي و جامعه مسلمين در سراسر جهان مخصوصاً شما برادران و خواهران، از فيض و فوز خاص الهي برخوردار باشيد!

وجود مبارک امام جواد(سلام الله عليه) همان مدرسه و مکتب نبوي و علوي را به خوبي حفظ کرد، شاگردان فراواني تربيت کرد که يکي از آن شاگردان حضرت عبدالعظيم حسني است که بعد خدمت پسر ايشان، يعني امام هادي رسيده است. وجود مبارک حضرت عبدالعظيم حسني سهم بزرگي نسبت به تشيّع ما ايراني‌ها دارد. بسياري از علما و افراد عادي قبل از تشرف و ورود وجود مبارک امام رضا و حضرت عبدالعظيم و ساير وابستگان آن حضرت به هر حال سقَفَي فکر مي‌کردند، غديري کمتر فکر مي‌کردند. فخر رازي از بزرگان اسلام و از همين سرزمين است، علماي ري را، تهران را مي‌گفتند رازي. آمدن وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه) باعث شد سادات فراواني که اينها يا شاگردان امام جواد بودند يا شاگردان امام هادي بودند يا شاگردان خود امام رضا(سلام الله عليهم اجمعين) بودند که فضاي اين فلات را از سقيفه به غدير برگرداندند؛ اينها يک حق حيات نسبت به ما دارند.

وجود مبارک امام جواد شاگردان فراواني تربيت کرد. عده‌اي از عزيزاني که اينجا حضور دارند اهل اهواز هستند؛ حسن بن سعيد اهوازي شاگرد امام جواد است، حسين بن سعيد اهوازي از شاگردان امام جواد هستند. اين علماي بزرگ اهواز بخشي از اينها از کوفه آمدند، بخشي هم از جاي ديگر و در اهواز مستقر شدند و لقب پُر افتخار اهوازي را گفتند؛ اينها از شاگردان بنام وجود مبارک امام جواد هستند. وجود مبارک آن حضرت حق حياتی مانند ساير ائمه دارند.

مطلب اساسي آن است که وجود مبارک امام جواد وقتي مطلبي را از پدرشان نقل مي‌کنند، مي‌گويند اين تنها از پدرم امام رضا به من نرسيد، از پدرم امام کاظم به من رسيد، از پدرم امام صادق به من رسيد، از پدرم امام باقر به من رسيد، از پدرم امام سجاد به من رسيد، از پدرم امام حسين به من رسيد، از پدرم امير المؤمنين به من رسيد، از پدرم پيغمبر به من رسيد، از جبرئيل و از خدا.

در جريان عقد و مهريه يک صحنه‌اي دارد. حضرت در مهريه همسرش يک مطلبي را فرمود و آن اين است که فرمود: «أَنَّ لِكُلِّ زَوْجَةٍ صَدَاقاً» هر زني يک مهريه‌اي دارد. «مِنْ مَالِ زَوْجِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ أَمْوَالَنَا فِي الْآخِرَةِ مُؤَجَّلَةً مَذْخُورَةً» ما هر چه داشتيم «قرار بر کف آسمان نگيرد مال»[1] چيزي در دست ما نمي‌ماند، اگر آمد مرتّب به سراغ محرومين مي‌رود. «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ أَمْوَالَنَا فِي الْآخِرَةِ مُؤَجَّلَةً مَذْخُورَةً» ما هر چه داشتيم ذخيره کرديم براي آخرت، همان‌طور که شما براي دنيايتان ذخيره کرديد. بعد «وَ قَدْ أَمْهَرْتُ ابْنَتَكَ‏ الْوَسَائِلَ‏ إِلَي‏ الْمَسَائِلِ‏ وَ هِيَ مُنَاجَاةٌ دَفَعَهَا إِلَيَّ أَبِي».[2] من يک نسخه خطي، ده تا مناجات است که يک‌جا جمع شد، پدرم به من داد اين ميراث خانوادگي ماست؛ من اين ده مناجات را که ميراث خانوادگي ماست، يک نسخ خطي است، اين را مهريه دخترت قرار مي‌دهم. بعد فرمود: منظور من از پدر، تنها امام رضا نيست، بلکه منظور از پدر، وجود مبارک امام کاظم، امام صادق، امام باقر، امام سجاد، امام حسين، امير المؤمنين، پيغمبر بعد از اينها، اسناد اين مناجات را که ذکر مي‌کند؛ بعد مي‌فرمايد به اينکه اينها از جبرئيل است، از ذات أقدس الهي است. همان‌طوري که وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه) در حديث «سلسلة الذهب» که «کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِي»؛ مي‌فرمايد: اين مطلب را پدرم امام کاظم از پدرش امام صادق تا رسيد به جبرئيل تا به «الله»؛ اينجا هم وجود مبارک امام جواد مي‌فرمايد: اين ده تا مناجات که من مهريه دخترت قرار دادم، اينها را پدران من ذکر کردند، آن وقت تصريح مي‌کند، توضيح مي‌دهد که منظور از پدر تنها امام رضا نيست، پدر قبلي، پدر قبلي تا برسد به جبرئيل(سلام الله عليه).

اين وجود مبارک که مکتبي دارد، مدرسي دارد، مدرسه‌اي دارد، شاگرداني دارد که يکي از آن شاگردان حضرت عبدالعظيم حسني است. همين حسن بن سعيد اهوازي سي کتاب فقهي دارد. همين حسين بن سعيد اهوازي در حدود سي کتاب فقهي دارد. اينها رجال بزرگ علمي شيعه هستند، دست پرورده وجود مبارک امام جواد هستند در حالي که حداکثر سنّ مبارکش25 سال بود. اينها جزء ذخائر عالم‌ هستند؛ اينها وقتي که مي‌گويند پدر من، يعني تا پيغمبر(عليهم السلام) و از آن به بعد هم وجود مبارک جبرئيل و ذات أقدس الهي. اينها «سلسلة الذهب» براي هميشه هستند؛ لذا نام اينها هم در دنيا مي‌ماند، هم در آخرت.

مطلب بعدي آن است که فرمود دو آيه در قرآن هست که يکي مي‌گويد: اگر کسي ـ معاذالله ـ از خدا فاصله گرفت به هر جا برود، کم مي‌آورد. آن را از اين آيه سوره مبارکه «طه» استفاده کرده است: ﴿لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾؛[3] «ضنک»؛ يعني ضيق. ببيند گاهي ممکن است انسان همه چيز داشته باشد؛ ولي آن چنان در فشار است که نه حيثيتي براي او مي‌ماند نه آبروي دنيا و آخرت. فرمود اگر کسي از خدا فاصله گرفت و راه گناه را طي کرد، حلال و حرام براي او فرق نکرد، زشت و زيبا براي او فرق نکرد، هيچ چيزي او را امان نمي‌دهد.

در سوره مبارکه‌اي که به نام «طلاق» است، آنجا فرمود: ﴿مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾؛[4] اين بيان نوراني مي‌فرمايد: «لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَي عَبْدٍ رَتْقاً»، اگر کسي تمام راه‌هاي آسمان و زمين بر او بسته باشد، او رابطه خود را با خدا حفظ بکند، تمام درها باز مي‌شود.[5] اين بيان را از اين آيه سوره «طلاق» استفاده کردند و آن بيان را از آيه سوره مبارکه «طه».

بعد فرمودند: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَي كُلِّ عَال‏»؛[6] فرمود ما موظفيم حرکت کنيم و ترقي کنيم، راه باز است. هيچ کسی نمي‌تواند بگويد به من نمي‌رسد. شما تاريخ اين روستاها را نگاه کنيد، از بسياري از اين روستاها و منطقه‌هاي کوچک مردان بزرگي برخاستند؛ حالا يا حوزوي بودند يا دانشگاهي بودند يا تجاري بودند، مردان بزرگ غالباً از همين منطقه‌هاي کوچک برخاستند، هيچ کسی نمي‌تواند بگويد به من نمي‌رسد. راه براي همه باز است.

بيان نوراني امام جواد اين است که سرمايه اعتماد به خداست، انسان بناي او بر اين باشد که نه بي‌راهه برود نه راه کسي را ببندد، آن‌گاه اعتماد او به خدا و تکيه‌گاهش به خدا باشد، يقيناً به ثمر مي‌رسد. فرمود: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَي كُلِّ عَال‏»؛ «غالي با غين»؛ يعني گران. فرمود: هر متاع گراني را با اعتماد به خدا مي‌شود خريد و هر مقام بلندي را با نردبان اعتماد به خدا مي‌شود طي کرد. «سُلّم»؛ يعني نردبان. «الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَي كُلِّ عَال‏». اين کشور مي‌تواند روي پاي خود بايستد، يقيناً مردان بزرگ، جوانان بزرگ، برادران، خواهران بزرگ و مطمئن وجود دارند که اين کشور را به خوبي و در کمال قدرت و عزت حفظ بکنند. اين بيان نوراني امام جواد است. «ثمن»؛ يعني پول و بها؛ اين بها دستتان است و آن اعتماد به خداست. به غير خدا تکيه نکردن و نااميد بودن از غير خدا، اولين شرط استجابت دعاست.

مشکلمان همين آيه‌اي است که اشاره مي‌شود و آن اين است که فرمود: ﴿وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ﴾؛[7] فرمود اکثري مردم يک مشکل شرکي در درون آنها هست. توحيد محض و توحيد خالص، يعنی گفتن «لااله‌الاالله» محض نيست، اکثر مؤمنين مشرک هستند. به امام عرض کردند چگونه اکثر مؤمنين مشرک هستند؟ ﴿وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ﴾ فرمود همين که مي‌گويند: «لَولا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»،[8] اول خدا، دوم فلان شخص، اگر فلان شخص نبود، مشکل ما حل نمي‌شد! بگوييد خداي سبحان، مشکل ما را از آن راه حل کرد. نه اينکه اول خدا، دوم فلان شخص. مگر خدا دومي دارد؟ مگر در قبال خدا يک قدرتي هست؟ اگر قدرت الهي نامتناهي است در برابر قدرت نامتناهي قدرتي نمي‌ماند. هر چه هست مظاهر اوست، فيض اوست، فوز اوست و مانند آن. اين مشکل ماست که توحيد محض در ما بسيار کم است. اگر کسي موحد ناب بود، به غير خدا تکيه نکرد، يقيناً دعاي او مستجاب مي‌شود.

وجود مبارک امام جواد مي‌فرمايد: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَي كُلِّ عَال‏»، اين نردبان است هر جاي بلندي انسان بخواهد برود نمي‌تواند بگويد من که نمي‌توانم! مگر آنها که رسيدند از کجا آوردند؟ اين همه بزرگاني که يا در حوزه يا در دانشگاه يا در کارهاي آزاد موفق شدند، آنها از کجا آوردند؟ اگر کسي تنها رابطه‌اش را با خدا مستقيم کند و به هيچ کسي اعتماد نکند و طمع نکند و همه را مظاهر قدرت و آيات الهي بداند، اين يقيناً موفق مي‌شود که «الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَي كُلِّ عَال‏».

فرمايش ديگر وجود مبارک امام جواد(سلام الله عليه) اين است که فرمود شما که حرف ديگران را، تبليغ ديگران را گوش مي‌دهيد، بدانيد که اين گوش دادن به منزله عبادت کردن است: «مَنْ أَصْغي إِلي ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْليسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْليسَ»؛[9] اگر نوشته‌اي، گفته‌اي را کسي مي‌خواند يا گوش مي‌دهد که برابر آن عمل کند، طبق بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) دارد آن گوينده يا نويسنده را مي‌پرستد. «مَنْ أَصْغي إِلي ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ»، اگر آن گوينده، حق مي‌گويد اين حق را عبادت کرده است و اگر باطل مي‌گويد باطل را عبادت کرده است؛ لذا ما هر کتابي را که مي‌خواهيم بخوانيم، هر سخني را که مي‌شنويم، هر تبليغي را که به ما عرضه کرده‌اند، بايد عرضه کنيم بر کتاب و سنت الهي. اگر مطابق با دين بود، مي‌پذيريم. نبود به اهلش رد مي‌کنيم يا اگر هم شک داشتيم به اهلش رد مي‌کنيم. اين بيان نوراني وجود مبارک امام جواد است.

عمده آن مناجات‌هاي ده‌گانه است که اگر ـ إن‌شاءالله ـ موفق شديد آن مناجات‌هاي ده‌گانه خيلي هم مفصل نيست، با آن مأنوس باشيد يک «سلسلة الذهب»ي را در خاندانتان داريد. اين وجود مبارک امام جواد(سلام الله عليه) اينها را مستقيماً به ذات أقدس الهي اسناد داد؛ اين مناجات در استخاره است، استخاره نه يعني تفأل؛ يعني آدم خيرش را از خداي سبحان بخواهد. کاري که مي‌خواهد بکند بگويد خدايا در اين کار خير ما را قرار بده! اگر خير در اين کار نيست، ما را منصرف بکن!

مطلبي که تتمه بحث‌هاي هفته‌هاي قبل است، آن هماهنگي و هم‌آوايي فقه و اخلاق است. مستحضر هستيد ما يک علمي داريم به نام فقه که چه حلال است چه حرام است چه چيزي واجب است و چه واجب نيست. يک اخلاق داريم که به نزاهت روح برمي‌گردد. فنّ شريف اخلاق از فقه جدا نيست. در فقه مي‌گويند اگر کسي خواست نماز بخواند، وضو گرفتن واجب است. اگر خواست به زيارت برود، وضو گرفتن مستحب است. اينها حکم فقهي است؛ ولي همين فقه و همين ائمه(عليهم السلام) که وضوي واجب و مستحب هر دو را گفتند، گفتند اگر کسي وضو گرفت عازم مسجد شد؛ اما دروغي گفت ـ خداي ناکرده ـ ستمي کرد نسبت به کسي، بدي گفت، فحشي گفت، غيبتي کرد، اهانتي کرد، آبروي کسي را برد، مستحب است دوباره وضو بگيرد.[10] اين پيوند اخلاق است با فقه. اين يک حکم فقهي نيست؛ حکم فقهي اين است که اگر کسي خواست مثلاً وارد مسجد بشود، مستحب است با وضو باشد و اگر چنانچه خواست زيارت بکند، مستحب که وضو بگيرد اينها حکم فقهي است؛ اما اگر کسي غيبت کسي را کرد، کسي دروغ گفت و مخصوصاً درباره ظلم و کذب، اين دو منصوص است که اگر کسي ستمي کرد، مستحب است که دوباره وضو بگيرد.

در تتميم اين بحث‌ها بين اخلاق و فقه هماهنگي است به ما گفتند به اينکه شما نامحرم را نگاه نکنيد، اين حکم فقهي است: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾،[11] نگاه نکنيد. از آن طرف هم گفتند به اينکه کسي که برجي ساخت، اتومبيل گران‌قيمتي دارد، در خيابان راه مي‌رود، حرکت مي‌کند تا خود را نشان بدهد، اين را نگاه نکنيد؛ اين نگاه نکردن حکم فقهي نيست، اين حکم اخلاقي است. هم آنجا مي‌فرمايد که چشم خود را از نامحرم ببند و نگاه نکن، هم اينجا مي‌گويد آن کسي که خانه‌اي و قصري ساخت، اتومبيل گران‌قيمتي دارد، مي‌خواهد خود را قاروني نشان بدهد، به جاي اينکه کوثري فکر بکند، متکاثرانه مي‌انديشد نگاه نکنيد. اين را نگاه نکنيد، حرام نيست، نگاه نکنيد اخلاقي است، وقتي شما نگاه نکرديد، او حواسش را جمع مي‌کند. اين کسي که با اتومبيل گران‌قيمت در خيابان راه مي‌رود، براي چيست؟ براي اينکه مي‌خواهد نشان بدهد. وقتي ببيند جامعه عاقل است و اصلاً به او اعتنا نمي‌کند، اين خود را جمع مي‌کند. اين کسي که قصر مجلل مي‌سازد، براي چه مي‌سازد؟ براي اينکه ديگران نگاه بکنند، او لذت می‌برد. وقتي مي‌بيند ديگران بي‌اعتنا هستند، نگاه نمي‌کنند، او خود را جمع مي‌کنند.

قارون چنين فکر مي‌کرد: ﴿فَخَرَجَ عَلَي قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ﴾ تا مردم بگويند: ﴿يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ﴾.[12] مي‌بينيد اين حکم اخلاقي را با فقهي بست. آن کسي که اتومبيل گران‌قيمت دارد و در خيابان‌ خود را نشان مي‌دهد، براي کيست؟ همين که شما نگاه نکنيد، او حواسش را جمع مي‌کند. آن قصر را که ساخت شما با بي‌اعتنايي نگاه کنيد، خودش را جمع مي‌کند. اينکه در قرآن فرمود: ﴿لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَي مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾،[13] اين يک هشداري به آن شخص داد و يک دستوري به ما. به ما گفت که چشم‌درازي نکنيد، چرا نگاه مي‌کنيد؟ آن وقت او بساطش را جمع مي‌کند. به او هم گفت که حواست جمع باشد، اين شکوفه است: ﴿زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾، اين «زهر» با « ز، أُخت الراء» و «هاء هوز»، «زهر»؛ يعني شکوفه. فرمود همه اينها بايد بدانند که اين ثروت‌مداري و تکاثري در قبال کوثري، اينجا جاي سرد است، اول. دوم: جاي سرد درخت ميوه نمي‌دهد. شما حالا ببينيد اين کساني که در دامنه کوه البرز زندگي مي‌کنند، هر چه شيارش بيشتر باشد از قله دماوند فاصله‌اش بيشتر باشد، بله آنجا ميوه مي‌دهد؛ اما آن آقاياني که آشنا هستند، دامنه کوه دماوند از اين منطقه پلور هر چه بالاتر برويد، اصلاً درخت سبز نمي‌شود. فرمود بفهم يعني بفهم! که هيچ کسي از اين راه ميوه نمي‌چيند. اين فقط شکوفه است. اين منطقه‌هاي سرد همين‌طور است. اين درخت سبز مي‌شود، شکوفه پيدا مي‌کند در شهريور؛ تا اين شکوفه مي‌خواهد باز بشود سرماي مهر مي‌رسد و برف مهر مي‌رسد. هرگز يعنی هرگز! اينهايي که آشنا هستند و منطقه پلور به بالا، آن منطقه سرد اصلاً جاي درخت‌هاي تبريزي و اينها سبز مي‌شود که ميوه ندارد؛ اما اصلاً درخت ميوه آنجا سبز نمي‌شود. فرمود حواستان جمع باشد، براي متکاثر فقط ﴿زَهْرَةَ الْحَيَاةِ﴾ است، «زهر»؛ يعني شکوفه. اين کتاب زهر الربيع از جزائري که متعلق همين منطقه جنوب است؛ اين «زهر و زهرة»، مثل «تمر و تمرة»، يکي جنس است و يکي مفرد، «زهر الربيع»؛ يعني شکوفه بهار. «زهرة» مفرد است. در اين آيه سوره «توبه» فرمود: ﴿زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾؛ يعني اينها که متکاثر هستند به جاي اينکه کوثري فکر بکنند، به سمت تکاثر مي‌روند، مطمئن باشند که ميوه نخواهد شد. اين دو تا.

ولي به ما مي‌فرمايد شما هم چشم‌درازي نکنيد. مي‌بينيد همان قرآني که مي‌گويد نامحرم را نگاه نکن، چشمت را مواظب باش که حکم فقهي است، همان قرآن مي‌گويد به اينکه اين اتومبيل‌هاي فاخر را و اين قصرهاي فاخر را نگاه نکند، اين حکم اخلاقي است. همان‌جا ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾؛ همين‌جا ﴿لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ﴾؛ اگر کسي نگاه نکند، آنها چه داعي دارند لباس فاخر بپوشند، اتومبيل خوب نشان بدهند؟ کسي به اينها اعتنا نمي‌کند. آن وقت نه ما اختلاس داريم نه نجومي، اين راهش است.

بنابراين اخلاق مي‌تواند جامعه را اصلاح کند. اگر آنها اخلاقي نينديشند، کوثري فکر نکنند، جامعه که کوثري فکر مي‌کند، اخلاقي تربيت شده است، مي‌تواند آنها را اصلاح کند. آنها را ذات أقدس الهي فرمود حواستان جمع باشد، يقيناً ميوه نخواهد شد، از زندگي فاخرِ اختلاسي و نجومي و اينها کسي ميوه نمي‌چيند يا سر از زندان درمي‌آورد يا جاهاي ديگر.

اما آنهايي هم که دستشان خالي است، فرمود: ﴿لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَي مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾، اين کتاب بوسيدني است! وجود مبارک امام جواد(عليه و علي آبائه الاطيبين و ابنائه الطيبين) ما را به اين معارف آشنا کردند که اميدواريم در مراسم سوگ و ماتمشان همه ما انجام وظيفه کنيم!

من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران، مسئولين محترم نظام ما، عزيزاني که نام شريفان برده شد و برادراني که نام شريفشان برده نشد، برادران و خواهراني که جزء مهمانان اين حسينه‌ هستند، مقدم همه را گرامي مي‌داريم. از ذات أقدس الهي مسئلت مي‌کنيم آنچه خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت شماست به برکت امام جواد(سلام الله عليه) خدا عملي بکند و دعاهاي همه را به أحسن وجه مستجاب بفرمايد!

پروردگارا امر فرج ولي خود را تسريع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، حوزه‌ها و دانشگاه‌هاي ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه ولي خود حفظ بفرما!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!

اقتصاد مملکت، امنيت مملکت، آرامش مملکت، استقلال مملکت، آزادي مملکت، عزت مملکت، سرفرازي همه را در سايه قرآن و عترت تأمين بفرما!

هر خطري هست به استکبار و صهيونيسم برگردان!

اين کشور ولي عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرما!

اين کشور ولي عصر را تا ظهور آن حضرت سالم تحويل آن حضرت مرحمت بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. سعدی «گلستان»، باب اول در سيرت پادشاهان، حکايت شماره 13؛ «قرار بر کف آزادگان نگيرد مال ٭٭٭ نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال». 

[2]. مهج الدعوات و منهج العبادات، ص258.

[3]. سوره طه، آيه124.

[4]. سوره طلاق، آيه2.

[5]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه130.

[6]. نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص136.

[7]. سوره يوسف، آيه106.

[8]. بحار الانوار(ط ـ بيروت)، ج34، ص146.

[9]. کافی(ط ـ الإسلامية)، ج6، ص434.

[10]. تحف العقول، ص363؛ «إِنَّ الْكَذِبَةَ لَتَنْقُضُ الْوُضُوء».

[11]. سوره نور، آيه30.

[12]. سوره قصص، آيه79.

[13]. سوره طه، آيه131.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق