اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الأطْيَبِينَ الأَنْجَبين سَيَّمَا بَقِيَّةَ اللَّه فِي الْعالَمِين بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
ايام سوگ و شهادت رئيس مذهب ما، امام صادق(صلوات الله و سلامه عليه و علي آبائه و ابنائه) است، اين مراسم سوگ را به پيشگاه ولي عصر(ارواحنا فداه) و جامعه اسلامي و جامعه تشيع و شما بزرگواران و علماي محضر، تعزيت و تسليت عرض ميکنيم!
بهترين راه براي احياي نام ائمه(عليهم السلام) آشنايي به مکتب اينها و رهآورد علمي اينهاست. مرحوم شيخ مفيد(رضوان الله تعالي عليه) که در عصر غيبت زندگي ميکرد و از اساتيد بزرگوار شيخ طوسي، سيد مرتضي، سيد رضي است، بسياري از علماي بزرگ اسلام در محضر شيخ مفيد استفاده کردند، او يک امالي دارد. امالي عبارت از آن کتابي است که اصحاب ائمه و شاگردان ائمه دور هم جمع ميشدند و حضرت براي آنها احاديثي ميگفت و اين احاديث را اين بزرگواران به صورت امالي جمع کردند. وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) فرمود اسلام براي يک تمدّن غني و قوي آمده است، چون رسول خدا فرمود: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»؛[1] يعني اين مکتب بالاترين مکتب جهان است و هيچ چيزي به اندازه اسلام برازنده نيست.
اينکه در دو جاي قرآن خدا فرمود: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾؛[2] بر همه مکتبها بايد پيروز بشود، هم اين دو آيه هم آن بيان نوراني حضرت که فرمود: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»، اينها گرچه به حسب ظاهر به صورت جمله خبريه است؛ ولي به داعي انشاء القا شده است. آن دستورها گاهي به صورت فرمان است، گاهي به صورت گزارش. اين را ميگويند خبري است به داعي انشاء. آن جملههاي خبري که به داعي انشاء گفته شده، دلالت آنها بر انشاء قويتر از جمله انشايي است. اينکه حضرت فرمود: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»؛ يعني اين مکتب عاليترين مکتب جهان دين، حق، صدق، خير و حُسن است و ما موظفيم هم اين را بشناسيم و هم عمل کنيم و هم بشناسانيم و هم آن را جهاني کنيم که «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه». تا به جايي برسد که ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ﴾.
بنابراين ما چند تا وظيفه داريم؛ اول اينکه عالمانه زندگي کنيم. امام ششم به ما فرمود، اينکه پيامبر فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ»[3] اين يک چهره مستور دارد و يک چهره مشهور. چهره مشهور آن اين است که بر همه واجب است آن علم نافع را فرا بگيرند که از کجا آمدند، در چه زمينه هستند، کجا ميروند، چه بايد بکنند. اگر انسان يک موجود ابدي است که هست و اگر انسان مرگ را میميراند نه بميرد و اگر انسان با مُردن از پوست به درمیآيد نه بپوسد، اين موجود ابدی يک فکر ابدی میخواهد، يک عمل ابدی میخواهد. تنها فکر ابدی و عمل ابدی را آن ابدآفرين يعنی خدای سبحان مشخص میکند. اينکه رسول گرامی فرمود که «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ» مستحضر هستيد که اين مبتدا مذکر است، خبر مؤنث نيست، اين «تاء» «فريضة»، «تاء» مبالغه است؛ مثل علامه، نفرمود طلب علم و عالم شدن واجب است، فرمود عالم شدن و چيزی فهميدن خيلی، خيلی، خيلی واجب است نفرمود «طلب العلم فريضٌ»، فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ» که اين «تاء» مبالغه هست، وگرنه که مبتدا مذکر، خبر که مؤنث نيست. امام صادق(سلام الله عليه) فرمود اينکه فراگيری علم واجب است، اين دو پيام دارد: يکی نسبت به توده مردم، ديگری نسبت به علما و خداوند فراگيری علم را بر مردم واجب نکرد، مگر اينکه تعليم را، تربيت را، تأليف را، سخنرانی را بر علما واجب کرد، اگر طلب علم بر طالبان حوزه و دانشگاه واجب است، تعليم علم بر اساتيد حوزه و دانشگاه هم واجب است، استدلال امام صادق(سلام الله عليه) اين است که «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»؛[4] اول علم است بعد جهل، يعنی انسان وقتی از علم فاصله بگيرد میشود جاهل، لذا در نوبتهای گذشته از امام صادق(سلام الله عليه) به عرضتان رسيد که حضرت فرمود: «فَلَيْتَ هَذِهِ الطَّاغِيَةَ أَذِنَ لِي فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِي الطَّائِفِ فَسَكَنْتُهُ وَ أَسْكَنْتُكُمْ مَعِي»،[5] حضرت گله دارد. میفرمايد: ای کاش اين طاغوت عصر، اين منصور دوانقی که طغيانگر است به من اجازه میداد من در طائف ـ طائف يک منطقه خوش آب و هوا است که میتواند حوزه دوازد ماهه داشته باشد، مدينه و امثال مدينه گرم هستند و نميتوانند حوزه دوازده ماه داشته باشند ـ اي کاش اين طغيانگر عصر به من اجازه ميداد من در طائف مدرسهاي ميساختم، چند تا حجره در آن مدرسه بود، شما را آنجا جای ميدادم، خودم هم در آن مدرسه مسکن داشتم: «فَلَيْتَ هَذِهِ الطَّاغِيَةَ أَذِنَ لِي فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِي الطَّائِفِ فَسَكَنْتُهُ وَ أَسْكَنْتُكُمْ مَعِي» که اين حديث نوراني در سالهاي قبل هم به عرض شما رسيد. الآن خدا را شکر که در منطقه فيروزکوه يک مدرسهاي ساخته شد، يک عالم بزرگوار و يک زعيم گرانقدر، يک مدرس وارسته، يک محقق ارجمند، عهدهدار تعليم و تربيت طلابي هستند که خروجي آنها، ميوه آن درختها چندين سال است که جامعه آن بخش فيروزکوه و غير فيروزکوه را متنعم کرده است، امروز هم چند نفر از ميوههای درخت همان مدرسهاند که به لباس پُر افتخار روحانيت درآمدند هم راه خودشان را طی میکنند هم به ديگران راه میدهند که امام فرمود: «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»؛ يعني خدا قبل از اينکه بر ديگران فراگيري علم را واجب کند بر علما تعليم علم را، تأليف کتاب را، تبيين معارف علم را واجب کرده است. اين مطلب اول.
مطلب دوم آن است که ما اگر بخواهيم عالم بشويم؛ چه براي خودمان، چه براي ديگران بهرهاي داشته باشيم، بايد يک حوزه علميه داشته باشيم. اين حوزه علميه يا دانشگاه در بيرون هست، مشخص است آن چيز روشني است؛ اما آنچه که امام صادق(سلام الله عليه) فرمود و اصرار دارد اين است که ما يک حوزه علميهاي در درون خودمان داشته باشيم. يک استادي، يک مربي و يک مدبّري در درون خود داشته باشيم. فرمود تا انسان يک عالم دروني نداشته باشد، علم بيروني فايده ندارد. اگر از درون آن روحانيت او، آن واعظ او، آن فطرت او که ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾،[6] آن منبر نداشته باشد، مرتّب نصيحت نکند، از درون به ما نور ندهد، علم بيرون نفعي ندارد، زودگذر است.
اگر علم درون را ما تقويت کنيم، از علوم بيرون بهرههاي فراواني ميبريم. اين از بيانات نوراني امام صادق است که فرمود يک منبر از درون بايد داشته باشيم، چرا؟ براي اينکه آن که از درون به ما ميگويد هم بر ما مسلّط است هم مبرهن سخن ميگويد هم دائماً هشدار ميدهد و جلوي غفلت ما را ميگيرد که «مَا دَامَ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِه»[7] وعظ ديگران برای آنها سودي ندارد.
اين را از کجا ما ميتوانيم استفاده کنيم؟ خداي سبحان انبيا را ـ همه اينها را ـ به عنوان الگو براي ما فرستاده است. آن مرحلهاي که آنها دارند، مراحل عاليه است و در قله کمالات است؛ اما آن مقداري که ما ميتوانيم به اينها تأسي کنيم که ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[8] آن دامنه قله است و آن اواسط کار است و آن اوايل کار است و به هر حال نموداري است و آن جريان اين است که خداي سبحان فرمود يک عدهای منتظرند از جيبشان چه درميآيد! يک عده منتظرند از جَيْبشان چه درميآيد! «جَيْب»؛ يعني سينه. اگر کسي موساي کليم را ميخواهد الگو قرار بدهد، هارون را الگو قرار بدهد، اهلبيت و امام صادق را الگو قرار بدهد، بايد ببيند از جَيْب او چه درميآيد، نه از جيب او. آنچه از جيب او درميآيد، زودگذر است و موساي کليم فرمود: ﴿اسْلُكْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ﴾[9] «يد بيضاء» ميخواهي، دست در سينهات بگذارد. اينجا اگر جاي امن باشد، شرح صدر داشته باشد: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ را رعايت کرده باشد هم راه خود را ميبيني هم به ديگران راه ميدهي؛ ولي اگر قدرت او به جِيبت باشد هم بيراهه ميروي هم راه ديگران را ميبندي.
الآن آنهايي که ﴿اسْلُكْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ﴾ آن راه را رفتند؛ خواه در دفاع مقدس، خواه در جنگها، خواه در دفاع از حرم امام، خواه در دفاع از حرم ولايت، هر نامي که در اين چند سال شربت شهادت نوشيدند يا فاتحانه پيروز برگشتند، آنها دست در جَيْب و در سينه گذاشتند و کليمي شدند، موسوي شدند، اهلبيتي شدند و با شرح صدر زندگي کردند هم راه را به ديگران نشان دادند و هم خودشان راهي راه شدند.
امام فرمود اگر کسي بخواهد به جايي برسد بايد يک منبر در درون خود داشته باشد: «مَا دَامَ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِه»، وعظهاي ديگران اثري ندارد. ما با سرمايه خلق شديم نه بيسرمايه. فرمود خداي سبحان، آن درسهايي که شما در حوزه و دانشگاه ميخوانيد، آن را در سوره «نحل» فرمود: ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ﴾ که ﴿لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾،[10] اينها علمهاي مدرسهاي است که ياد ميگيريد بعد هم در دروان پيري از يادتان ميرود که ﴿بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً﴾،[11] غالب ما که در حوزه و دانشگاه چيزي ياد ميگيريم، در کهنسالي يادمان ميرود؛ اما آن علمي که خدا به ما عطا کرد: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ چه چيزي بد است، چه چيزي خوب است، آنها را در درون ما نهادينه کرده است، آنها از ياد رفتني نيست، مگر اينکه ما عمداً روي اينها خاشاک بريزيم، اينها را دفن کنيم در غرائز و اغراض که ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾،[12] وگرنه اينها حرف هست.
غرض آن است که ما بايد دست در جَيْب و قلب و در سينهمان بگذاريم، سرمايه را از آنجا بگيريم که بشود «يد بيضاء». حالا آن کسي که مثل علامه طباطبايي، علامه اميني، علامههاي ديگر چيزي مينويسند، اين «يد بيضاء» است؛ حالا لازم نيست کسي نظير موساي کليم اين را کسي توقع ندارد. براي غير انبيا مقدور نيست که انسان دست در گريبان بگذارد و مانند آفتاب بدرخشد؛ اما وقتي دست در سينه طيّب و طاهر ميگذارد و بعد الميزان مينويسد يا الغدير مينويسد، اين ﴿اسْلُكْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ﴾، اين روشن است، روشنگر جامعه است، اين حقيقت ولايت را معين ميکند، اين حقيقت توحيد را تبيين ميکند، اين راه باز است و اين مدرسهها و امثال اين مدرسهها توان آن را دارند که گوشهاي از فرمايشات نوراني امام صادق(سلام الله عليه) را عملي بکنند، اين ميشود و خود حضرت اين کاره بود بالاصاله، به شاگردان آموخت، بعد فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ حَبَّبَنَا إِلَی النَّاس»،[13] خدا رحمت کند جامعهاي را، مردمي را، مبلغاني را که ما را پيش مردم محبوب نشان ميدهند! چرا محبوب نشان ميدهند؟ براي اينکه اينها حرفهاي دلپذير دارند، رفتارهاي دلپذير دارند. گفتارهاي دلپذير دارند که هم جامعه را حفظ ميکند هم ساير جوامع را متوجه اينها ميکند که از اينها بهره ببرد. الآن که به لطف الهي اين کشور روي پاي خود ايستاده است و با همه فشارهايي که بيگانهها تحميل کردند به برکت همان است که اين کشور تربيت شده وجود مبارک امام صادق و ساير ائمه(عليهم السلام) است.
من مقدم بزرگوار و ارزنده همه شما، مخصوصاً زعيم ارجمند و عاليمقام حوزه علميه وشتان را گرامي ميدارم. اين عزيزاني که فرزندان روحاني امام صادق(سلام الله عليه) هستند و امروز به لباس پُر افتخار معمّم شدهاند را گرامي ميدارم. اميدواريم مُبلغ خوبی، معلم خوبی، نائبان خوبی برای ائمه(عليه السلام) باشند تا سعی بليغ زعيم محترم آن مدرسه، بيش از گذشته به ثمر برسد!
پروردگارا امر فرج ولي خود را تسريع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!
خطر بيگانگان را، مخصوصاً استکبار و صيهونيسم را به خود آنها برگردان!
امنيت و امانت اقتصادی را به جامعه ما برگردان!
ارزانی را بر جامعه ما ارزان بدار!
نعمتها را بر جامعه ما ارزان بدار!
برکاتت را بر جامعه ما ارزان بدار!
جوانان مملکت را به بهترين وجه به اهداف عاليه آنها برسان!
اين ادعيه را در حق همه مسلمانها، به شيعيان، به جوامع اسلامی، به اين عزيزان و برادران و خواهران مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله»
[1]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
[2]. سوره توبه، آيه33؛ سوره فتح، آيه28؛ سوره صف، آيه9.
[3]. كافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص30.
[4]. كافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص41؛ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامْ قَالَ: قَرَأْتُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامْ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَي الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّي أَخَذَ عَلَي الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ».
[5]. کافی(ط ـ الإسلامية)، ج8، ص215.
[6]. سوره شمس، آيه8.
[7]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج75، ص455.
[8]. سوره احزاب, آيه21.
[9]. سوره قصص، آيه32.
[10]. سوره نحل، آيه78.
[11]. سوره حج، آيه5.
[12]. سوره شمس، آيه10.
[13]. أمالي (للمفيد)، ص31.