جلسه درس اخلاق (1396/06/02)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين، سيّما بقيّة الله في العالمين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما نخبگان، فرهيختگان حوزوي و دانشگاهي و برادران و خواهران ايماني را گرامي ميداريم. دهه پربرکت ذيحجّه را اميدواريم با خواندن آن دو رکعت بين نماز مغرب و عشا که اميد رسيدنِ به ثواب حاجيان هست، خدا به همه ما مرحمت بفرمايد! و توفيق فيض و فوز اين ايام را به برکت قرآن و عترت از ذات اقدس الهی دريافت بکنيم.
دين به ما گفته است شما يک ملّت متدين و متمدّن باشيد که تمدّنتان را همان تدينتان فراهم بکند. اين خواسته دين است، براي اين کار که خواسته اصلي و اصيل دين است، چندين کار انجام شد که دو کار عنصر محوري اين تمدّن و تديّن است: يکي اينکه مکتب جامع سه عنصر را به ما داد، يکي اينکه خلقتِ جامع اين سه عنصر را به ما داد؛ يعني ساختار هستي ما با سه عنصر سامان پذيرفت و قرآن ما هم با سه عنصر دين ما را معرفي کرد. آن عناصر سهگانه عبارت از اين است که ما قانون ميخواهيم، چون بدون قانون نميشود عمل کرد. نيروي اجرايي ميخواهيم که قانون به عمل بيايد. نيروي داور و قاضي ميخواهيم که اين عمل را با آن قانون بسنجد، اگر مطابق بود پاداش بدهد و اگر مخالف بود کيفر بدهد؛ يعني بدون اين سه عنصر جامعهاي متمدّن نخواهد بود. قانون حتمي است، اجراي قانون حتمي است، سنجش اينکه اجرا مطابق با قانون است يا نه هم حتمي است. اين کار هم در ساختار هستي ماست، هم قرآن اينها را تبيين کرده است. اگر قانون باشد و اجرا نشود يا اگر اجرا بشود و کسي نباشد که تطبيق کند بين آن قانون و اين اجرا، اين تمدن حاصل نميشود.
در قرآن کريم فرمود ما انبيا را با اين سه عنصر فرستاديم: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ﴾؛ ما انبيا را با معجزه فرستاديم تا مردم به وسيله معجزه، نبوت اينها را تشخيص بدهند، بفهمند اينها درس نخواندهاي هستند که از طرف خداي سبحان مأموريت دارند، اين معجزات است. ﴿وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾؛[1] فرمود: ما همراه انبيا کتاب و مکتب و کتاب قانون فرستاديم، اين يک؛ و اجرائيات هم بايد برابر ميزان و ترازو و سنجش باشد که مطابق با اين کتاب دربيايد، اين دو؛ و اگر کسي تخلّف کرد ما آهن را فرستاديم. اين آهن هم مشکل ساختمان و لوازم ديگر را تأمين ميکند، هم به صورت شمشير براي اجراي عدل درميآيد، ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ﴾ که نبوت آنها ثابت ميشود؛ ﴿وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾؛ ما آهن را براي چند منظور فرستاديم: يکي اينکه نيازهاي زندگي مردم تأمين بشود؛ يکي اينکه از حق دفاع بشود. اين کلمه ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ اين هم مفعول واسطه است براي آن دو قيد قبلي، هم مفعول واسطه است براي آنکه بعد ميآيد؛ يعني ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ﴾ که اصل کلّي است که انبيا با معجزه آمدند. «وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ اين ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ که در وسط قرار گرفته، تقريباً مفعول واسطه است براي گذشته و آينده؛ منتها نسبت به گذشته مفعول واسطه روشن، نسبت به آينده مفعول واسطه تقديري است؛ مثل اين دعايي که در ماه مبارک رمضان ميخوانيم ميگوييم: «وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ»؛[2] اين «عَلَی الشُّهُورِ» به اصطلاح اديبان به نحو تنازع مفعول واسطه است براي هر چهار جمله، ديگر نبايد تقطيع کرد؛ يعني «عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ»؛ بر تمام چهار ماه، ماه مبارک رمضان فضيلت دارد. در آيات قرآني هم از اين قبيل کم نيست؛ مثل اينکه وجود مبارک مسيح ميگويد: ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾،[3] اين ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ مفعول واسطه است براي هر سه جمله؛ «اني اخلق لکم من الطين کهيئة الطير بإذن الله»، من که سراميکدرستکن نيستم! من وقتي گِلي را به صورت يک پرنده دربياورم؛ يعني دستگاه گوارشي او را هم تأمين ميکنم، «اخلق لکم من الطين کهيئة الطير بإذن الله، فيکون فأنفخ فيه بإذن الله، فيکون طيرا بإذن الله»، هيچ کدام از کارها برای خود من نيست، همه کارها به اذن ذات اقدس الهي است.
اينکه در سوره مبارکه «حديد» فرمود: ما کتاب فرستاديم براي اينکه مردم به قسط و عدل قيام بکنند؛ ترازو فرستاديم تا به قسط و عدل قيام بکنند؛ آهن فرستاديم تا به قسط و عدل قيام بکنند. اگر جامعهاي قانون نداشته باشد، يا جامعه قانون داشته باشد، ولي مجري قانون در کار نباشد، يا مجري به ميل خود اجرا کند کسي نباشد که بين اجرا و قانون تطبيق کند و بسنجد، آن جامعه متديّن نخواهد بود و چون تمدّن در سايه تديّن است متدّين هم نخواهد بود. از اين کاري که انبيا(عليهم السلام) داشتند حداقل چهارهزار سال است که اين مسئله تفکيک قوا در کشورها مطرح است؛ يعني هر کشوري يک قوه مقنّنه ميخواهد، يک قوه مجريه ميخواهد، يک قوه قضاييه. قوه مقننه ميخواهد که قانون تصويب کند، قوه مجريه ميخواهد که آن قانون را اجرا بکند، يک قوه قضاييه ميخواهد که ببيند آنچه را اجرا کردند مطابق قانون هست يا مطابق قانون نيست؟ دستگاه تقنين راجع به مکتب است، دستگاه اجرا راجع به عمل هست، دستگاه قضا تطبيق عمل و قانون است. اين حداقل چهارهزار سال است که از يونان و غير يونان آمده. ميگويند کشوري سه قوه دارد، آنهايي که استبداد نبودند برابر قانون عمل ميکردند، سه قوه دارد اين قوا هم از يکديگر جدا هستند؛ هم تثليث قوا، هم تفکيک قوا.
ذات اقدس الهي فقط با قرآن دستور علمي داد، يا ساختار بدني ما را هم با اين سه قوه آفريد؟ عمده اين است. فرمود من شما را به صورت يک کشور متدين و متمدّن خلق کردم. به شما عقل دادم که قانون را بفهمد. نيروي عملي دادم در بخش شهوت و غضب که عمل بکنيد. قوه قضائيه و نيروي داوري دادم به نام نفس لوّامه که در شما هست، شما الآن سه قوهايد اينجا نشستهايد؛ يعني عقل دادم به شما که بدانيد چه بد است چه خوب است؟ ميل دادم که کار انجام بدهيد، مگر ميشود که انسان بگويد من نميخواهم زندگي کنم؟! کار انجام ميدهيد؛ هم تجارت ميکنيد، هم صنعت داريد، هم کشاورزي داريد، هم دامداري داريد، هم خانواده داريد، کار انجام ميدهيد. پس اصل عقل براي آن مکتبشناسي است. اصل اين نيروي اجرايي براي عمل است و يک دستگاه قضايي که رشوهپذير نيست به شما دادم و آن نفس لوّامه است. خدا به نفس لوّامه قَسم ياد ميکند: ﴿لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَة٭ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة﴾[4] ما اگر خلاف کرديم ـ خداي ناکرده ـ کسي را رنجانديم، ظلمي به کسي کرديم، چرا شب رفتيم در رختخواب، خوابمان نميبرد؟ مرتّب از درون به ما عتاب ميکند؟ اين کيست؟ اين را چه کسي خلق کرده است؟ اگر کار خيري انجام داديم، کار خوبي انجام داديم همين که رفتيم منزل، موقع خواب خيلي خوشحال هستيم و ميخنديم با اينکه کسي با ما نيست. خيلي خوشحال هستيم که ما چهار تا کار خير انجام داديم، مشکل مردم را حلّ کرديم، کاري از دست ما برآمد براي مردم انجام داديم. اين کيست؟ اين همان نفس است، به عنوان دستگاه قضا در درون ما جداي از دستگاه اجرا، اين غير از عاقله است، اين غير از قوه مجريه است، خدا به همه آنها اشاره کرده و به اين سوگند ياد کرده: ﴿لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَة٭ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة﴾ در قيامت هيچ رشوه نيست، اين نفس لوّامه هم ما هرچقدر بخواهيم سرش را گرم بکنيم، گرم نميشود. ممکن است به ديگري بهانه بياوريم و دروغ بگوييم، اما باور نمیکنند، اين به نوعی عنايت الهي است. اين فرشتهاي است در درون ما. ما ميتوانيم به ديگران دروغ بگوييم، راه کسي را ببنديم يا بيراهه برويم؛ اما با درون خودمان نميتوانيم کنار بياييم. اين رشوهپذير نيست. ميگويد چرا اين کار را کردي؟ اين شخص ناچار است با قرص بخوابد، اصلاً خوابش نميبرد، چون بد کرده است. چه کسي از درون فشار ميآورد؟ گاهي هم سکته ميکند، از بس از درون فشار ميآورد. اين خداست! فرمود من با بهترين تمدّن شما را خلق کردم. چه کسي که نفهمد که عدل خوب است و ظلم بد است؟ فرمود سوگند ياد کرد ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾[5] قسم به جان آدمي و قسم به کسي که انسان را مستوي الخلقه خلق کرد! يک وقت است يک کسي بدنش سالم نيست عيب ندارد؛ اما به هر حال جانش سالم است. معناي مستوي الخلقه بودن چيست؟ ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾، اين «فاء»، فاي فصيحيه است؛ يعني تفسير ميکند تسويه روح را. روح مستوي الخلقه است يعني چه؟ روح که بدن نيست، روح که دست و پا ندارد! بدن دست و پا دارد يا مستوي الخلقه است يا نيست؛ اما روح مستوي الخلقه است يعني چه؟ فرمود من روح را مستوي خلق کردم، بيعيب خلق کردم، بينقص خلق کردم، ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَ﴾، اين «فاء» تفسير ميکند، ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾؛[6] يعني به او گفتم چه بد است چه خوب است؟ هيچ کس نيست در اين هفت ميليارد افرادي که روي زميناند که ندانند عدل چيز خوبي است ظلم چيز بدي است، سرقت چيز بدي است اختلاس چيز بدي است. آن جزئيات را انسان ياد ميگيرد، ولي خطوط کلّي را بلد است. اين را به عنوان مکتب به ما آموخت، اجرائيات هم که هست به هر حال بشر زندگي ميخواهد و آن داور، نفس لوّامه است که هيچ رشوه قبول نمیکند. هر چه آدم بخواهد توجيه کند ممکن است ديگري را راضي بکند اين خداست!
نتيجه اين است که اين ساختار بدن را با سه عنصر اصيل تمدّن خلق کرد؛ دين را با سه عنصر اصيل تمدّن خلق کرد، به ما گفت اين هم بهشت؛ لذا فرمود: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً﴾؛[7] فرمود اين انسان به بهترين وجه خلق شده است: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾[8] از اين زيباتر ديگر ممکن نيست؛ لذا در بخشهايي فرمود: ﴿لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[9] انسان را نميشود عوض کرد؛ نه خدا عوض ميکند نه ديگري. اما ديگري ساختار را عوض نميکند، چون قدرت ندارد. خدا عوض نميکند، چون به بهترين وجه خلقت کرد؛ لذا با «لا»ي نفي جنس فرمود: ﴿لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾؛ يعني اصلاً ساختار بشر عوض نميشود؛ براي اينکه از اين بهتر فرض ندارد. چون از اين بهتر فرض ندارد، خدا عوض نميکند، ديگري هم که قدرت ندارد.
آنگاه بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) که اين ايام متعلّق به آن حضرت بود، فرمود اطمينان به خدا بهترين و شيواترين و زيباترين و وزينترين دژ است. يک قلعه امن که هيچ چيزي در آن قلعه اثر نميکند. بعضي از زيرزمينهاست که پناهگاه باشد، به هر حال انفجاري آن را خراب ميکند. فرمود: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ حِصْن»[10] بنابراين ما هيچ راهي نداريم اگر ـ خداي ناکرده ـ متمدّن نشديم، هيچ راهي نداريم اگر ـ خداي ناکرده ـ تمدّنمان را در سايه تديّن نيافتيم.
چون ماه پربرکت ذيحجّه الآن فرا رسيده است، شما بزرگواراني که مقدورتان هست قرباني را به عنوان يک سنّت فراموش نکنيد. بعضي از چيزهاست که سنّت ماست، نماز عيد قربان را حتماً شرکت کنيد، اينها جزء سنّتهاي رسمي ماست. هر کوچه و پسکوچهاي که قبلاً رسم بود مؤمنين زندگي ميکردند ميديدند روز دهم ذيحجّه مرتّب دارند گوشت تقسيم ميکنند. مردم خيليها به گوشت احتياج ندارند، حالا گوشت قرباني مگر چقدر هست؟ ولي اين سنّت يادمان نرود. اين راه خليل حق يادمان نرود، چون او داشت فرزندش را ذبح ميکرد، فرمودند: ﴿وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ﴾[11] اينها سنّتهاي ماست؛ مثل اينکه به ما گفتند اذان فراموشتان نشود، اين سه وقت را در هر جا هستيد يا خودتان يا آن خادم به هر وسيله هست بگذاريد اذان در آن محل شما باشد. اينها سنّتهاي رسمي ماست، اينها اصرار دين است.
بنابراين خيلي هزينه هم ندارد، الآن هم که به لطف الهي آن عزيزاني که مربوط به بهداشت هستند همه جا حضور دارند، با بهداشتيترين وجه ميشود يک گوسفند قرباني کرد، حالا لازم نيست خيلي سنگين باشد. در کوچه باشد، در بين همسايهها باشد، اين سنّت باشد، ما با دين زندگي کنيم. به ما گفتند مواظب چشمتان باشيد، مواظب گوشتان باشيد، آن وقت هم زندگي سامان ميپذيرد، هم ازدواج سامان ميپذيرد. وجود مبارک حضرت امير(سلام الله عليه) ـ از اينکه ما در و ديوار اين حرم را ميبوسيم ميگوييم: «کَلامُکُم نُورٌ»؛[12] ـ حضرت داشت سخنراني ميکرد يک نامحرمي عبور کرد، حضرت فرمود اگر يک نامحرمي در خيابان ديديد آنکه در خانهتان داريد همين است، چرا نگاه ميکنيد؟چرا نگاه ميکنيد؟ ما وقتي اين چشم و گوش را مواظب باشيم راحت هستيم؛ هم آن خانم راحت است هم ما راحت هستيم. اين خيلي سخت نيست، کمي در اوايل جواني ممکن است که تمرين بخواهد، بعد آدم راحت است. اينکه همه اوضاع را به هم ميزند، اينکه طلاق ميآورد، اينکه زندگي را به هم ميزند، چرا؟! ما را که به زيباترين وجه آفريد. به هر حال اين آسمانها و هزارها ستاره زرّين و آفتاب را خلق کرد ماه را خلق کرد، نفرمود: ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾؛[13] اما انسان را که آفريد فرمود: ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ﴾، چون تمام فرمولهاي علمي را در اين انسان قرار داد. بعدها ارسطو و امثال ارسطو مسئله تفکيک قوا و قوه مقنّنه و قوه مجريه و قوه قضائيه، اين را از اسلام گرفتند. مشاطهگري را از چه گرفتند؟ از يوسفها گرفتند. موسيقي را از چه گرفتند؟ از آهنگ خوب گرفتند. اوّل در ساختار طبيعي هست، بعد مشابه آن صنعت است. اوّل سنّت الهي است، بر اساس آن سنت، صنعت سامان ميپذيرد. جمال زيبا را ذات اقدس الهي آفريد بعد مشاطهگري صنعت شد؛ آن سنّت است اين صنعت. آهنگ زيبا را خدا آفريد، آن سنّت است موسيقي ميشود صنعت. اين سه قوه را ارسطو و امثال ارسطو که کشف نکردند، اينها در انسانشناسي ديدند انسان همين است. انسان عقل دارد که ميفهمد چه بد است چه خوب است. نيروي اجرايي دارد براي زندگياش و نفس لوّامه دارد به عنوان دستگاه قضا.
پس اگر قرآن است فرمود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ﴾، هم آن هم ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾. اگر ساختار دروني ماست با اين زيبايي خلق کرده است. هيچ کس نيست که قاضي نداشته باشد. از اين بهتر! هيچ کس نيست که پليس نداشته باشد، از اين بهتر! هيچ کس نيست که زندان نداشته باشد، از اين بهتر؟ اين افسردگي زندان است. ما بد کرديم، ديگران را قانع کرديم و الآن خودمان رفتيم به منزل، در زندان هستيم، مدام فشار ميبينيم، تکسلول هم هست، مدام فشار ميآورد، از اين بهتر؟! از اين زيباتر؟! لذا فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾.
من مجدّداً مقدم همه شما بزرگواران را گرامي ميدارم. اميدوارم به دست شما اين سنّت قرباني، اين سنّتهاي دو رکعت نماز بين نماز مغرب و عشا که خيلي هم وقت نميخواهد، اينها در کوي و برزن ما باشد. وقتي که آدم در اين کوچهها روز دهم ذيحجّه ميبيند. چطور در ايام عزاداري آش تقسيم ميکنند؟ اين خوب است، علامت عزاداري سيّدالشهداست، يک چيز خوبي است. مردم که نيازي به اين يک ظرف آش ما ندارند، اين احترامي است به سيّدالشهداء. قرباني هم همين طور است، يعني حالا يک تکه گوشت مورد احتياج است؟ نگوييم اين همسايه وضعش خوب است؛ يک وقفنامهاي درباره وجود مبارک امام رضا بود که خدا مرحوم آيت الله واعظ طبسي را رحمت کند! ايشان در يازده ذيقعده در همان تالار آينه، يک سفره سنگيني پهن کرد، بعضي از آقايان اعتراض کردند که اين غذا در شرايط کنوني اين مناسب نيست. ايشان آمده دفاع کرده، گفته من مقلّدم شما هم مراجع هستيد، اين وقفنامه مال فراواني را وقف کرده، نوشته يک سفره باشکوهي در شب يازده ذیقعده برپا شود، من چه کار کنم؟ همهاش که آش نيست؛ گفت بگذاريد جلال و شکوه امام رضا هم مشخص بشود، در وقفنامه صريحاً نوشته که يک سفره باشکوهي بدهيد به مؤمنين به زائران، اينها هر کس آمدند زيارت کردند.
غرض اين است که بعضي از کارهاست نگوييم اين همسايه ما وضعش خوب است، خوب است خدا خيرش بدهد، اين گوشت قرباني را ولو يک مختصر هم هست به همسايههايمان هم بدهيم، بگذاريم اين سنّت رواج پيدا بکند آدم هر کوي و برزن که ميرود بفهمند که روز قرباني است تنها اينکه نيست، اين يک تکه گوشت که نيست، اينها آثار ديني ماست که اميدواريم ذات اقدس الهي به فرد فرد شما عزت و جلال و شکوه دنيا و آخرت عطا کند و اين دعا را در حق همه پيروان قرآن و عترت مستجاب بدارد در حق همه مسلمانهاي عالم مستجاب بدارد.
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
خطر سلفي و تکفيري و داعشي را به استکبار و صهيونيسم برگردان!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبيا و اولياي الهي محشور فرما!
حاجت همه محتاجان را به بهترين وجه برآورده به خير بفرما!
آنچه خير اين ملّت است صلاح اين ملّت است فلاح اين ملّت است مخصوصاً درباره جوانها اِعمال بفرما!
مشکلات اقتصادي و ازدواج جوانها را به برکت قرآن و عترت برطرف بفرما!
جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان علي و اولاد علي(عليهم السلام) قرار بده!
اين ادعيه را در حق همه مؤمنان عالَم مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره حديد، آيه25.
[2] . إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج1، ص24.
[3] . سوره آل عمران، آيه49.
[4] . سوره قيامت، آيات1 و 2.
[5] . سوره شمس، آيه7.
[6] . سوره شمس، آيه8.
[7] . سوره فصلت، آيه33.
[8] . سوره تين، آيه4.
[9] . سوره روم، آيه30.
[10] . كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط ـ القديمة)، ج2، ص346.
[11] . سوره صافات، آيه107.
[12] . من لا يحضره الفقية، ج2، ص616.
[13] . سوره مؤمنون، آيه14.