أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمّد (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهل بيته الأطيبين الأنجبين سيما بقيّة الله في العالمين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما بزرگواران، نخبگان، فرهيختگان حوزوي و دانشگاهي، برادران و خواهران ايماني را گرامي ميداريم. بخش پايانی ماه پربرکت ذيقعده، گذشته از زيارت اختصاصي وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه)، متعلّق به شهادت امام جواد(سلام الله عليه) است. روز آخر اين ماه يعنی سهشنبه آينده، سالروز شهادت امام نهم امام جواد(سلام الله عليه) هست. کلام اين ذوات قدسی نور است.
يكي از كلمات نوراني امام جواد(سلام الله عليه) اين است كه «مَن أصغی إلى ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ فإن كانَ النّاطِقَ عن اللّهِ فقد عَبَدَ اللّهَ وإن كانَ النّاطِقَ عن إبليسَ فقد عَبَدَ إبليسَ»؛[1] فرمود هر كس گوش به حرف گويندهاي ميدهد و منظور از اين گفتن, تنها گفتن در قبال نوشتن يا رفتن و مانند آن نيست, اگر در سوره «ق» ذات اقدس الهي فرمود: ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ﴾؛[2] انسان هيچ حرفي نميزند مگر اينكه فرشتهاي مراقب او و آماده اوست اين قول در قبال فعل يا رفتن نيست، اين قول كنايه از مطلق كار اوست. انسان هر كاري كه ميكند، فرشتهای که مراقب و آماده است؛ نه اينکه يکی رقيب است و ديگری عتيد، بلکه آنكه در دوش راست است او هم رقيبي است عتيد و آنكه در سمت چپ است او هم رقيبي است عتيد ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ﴾ نه «رقيبٌ و عتيد». «عتيد»؛ يعني مستعد و آماده, «رقيب» هم يعني مراقب, «مراقب» به كسي ميگويند كه رقبه ميكشد. اينكه ميگويند سركشي كرد؛ براي اينكه سر بلند نکند، سر خم بكند نميبيند طرف چگونه تقلّب ميكند، بايد گردن بكشد رقبه بكشد سر بكشد ببيند كه چه ميكند. آنها گردن و سر ندارند؛ ولي سركشي كردن آنها با اطلاع کامل آنهاست. هيچ ممكن نيست كسي حرفي بزند, نيّتي بكند, كاري انجام بدهد، مگر اينكه اگر ـ إنشاءالله ـ خوب باشد، آن فرشتهاي كه رقيب است, مراقب است، رقبه يعنی گردن ميكشد و آماده است او ضبط ميكند ﴿وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ ٭ كِراماً كاتِبينَ ٭ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾[3] و اگر ـ خداي ناكرده ـ بد باشد آنكه در قسمت چپ نشسته است او هم رقيب است, مراقب است, رقبه ميكشد, گردن ميكشد و آماده است. آنكه طرف راست است كه مأمور ضبط نيّات و اعمال و اقوال و كتابتها و سيرهها و سنّتهاي نيك است، هر چه ديد مينويسد؛ اما آنكه مسئول نوشتن سيّئات ماست، او دستش باز نيست كه هر چه خواست و ديد بنويسد. برخي از كارها را ذات اقدس الهي حتي اجازه نميدهد اين فرشتهاي كه مأمور اقوال و گفتار و رفتار ماست او بنويسد. اگر ما ـ إنشاءالله ـ سعي كرديم هم آبروي خودمان را حفظ كنيم, هم آبروي نظام را, هم آبروي جامعه را, آبروي هيچ كسي را نريختيم.
به پي ميكده گفتم كه چيست راه نجات ٭٭٭ بخواست جام مي و گفت عيب پوشيدن[4]
اسرار مردم را, راز مردم را, آبروي مردم را تا آنجا كه ممكن بود حفظ كرديم. اگر يك وقت ـ خداي ناكرده ـ اشتباهي از ما سر زد ذات اقدس الهي اجازه نميدهد كه اين فرشتهاي كه اصلاً معصوم است و مأمور نوشتن اعمال ماست بنويسد. درست است كه اين فرشته است, معصوم است, طبق سوره «ق»: ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ﴾; يعني هم مراقب است هم مستعد, هيچ نميخوابد, هيچ غفلتي در او ندارد.
اما طبق دعاي نوراني «كميل» كه شبهاي جمعه قرائت ميكنيد وجود مبارك حضرت امير به ما آموخت به خدا عرض كنيم خدايا! بعضي از گناهان را اجازه نميدهي که حتي آنها هم بفهمند «وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَه»[5] خدايا اين طور نيست كه آنها جاهل باشند اما فرشتهاند, معصوماند, تو فرستادي, تو نميخواهي آبروي ما نزد فرشته برود، اگر ما آبروي ديگران را حفظ كرديم, اين خداست! ديگر از اين «ارحمالراحمين» فرض ندارد، فرشته است, معصوم هم هست؛ نه ميخوابد نه غفلت دارد، سهو و نسيان و غفلت از حرم امن فرشتهها دور است، اين خطبه اوّل نهجالبلاغه همين است. خطبه اوّل نهجالبلاغه اين است كه اهل خواب و غفلت و سهو نيستند مأمور الهيآند، آمدند كه حرفهاي ما را بنويسند و تحويل بدهند محاكمه نميكنند.[6] اصلاً خدا فرستاده كه ﴿وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ ٭ كِراماً كاتِبينَ ٭ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾ اين بيان قرآن است درباره فرشتهها؛ فرمود اينها اشتباه نميكنند, کم و زياد نمیکنند، نميخوابند, سهو و غفلت ندارند؛ اما اين طور نيست كه اگر يك وقت ـ خداي ناكرده ـ كسي كار خلاف كرد من جلوي اينها را نگيرم, نميگذارم بفهمند. اينكه در دعاي «كميل» آمده؛ يعني تو نميگذاري بفهمند وگرنه اينها كه معصوماند «وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ»؛ اما «وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَه»؛ اين خداست! غرض آن است كه آنچه در سوره مباركه «ق» آمده؛ «قول» در مقابل فعل و رفتار و گفتار و مانند آن نيست؛ بلکه «قول» كنايه از مطلق كار است: ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ﴾.
بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) اين است كه «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»؛ كسي نوشته كسي را بدون تحقيق بپذيرد, حرف كسي را بدون تحقيق بپذيرد, رفتار و منش و سيره كسي را بپذيرد كه او برايش الگو باشد دارد او را عبادت ميكند. «إصغاء كردن»؛ يعني گوش دادن و پذيرفتن.[7] «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ»؛ اگر آن گوينده از خدا و پيغمبر و اهل بيت(عليهم السلام) ميگويد اين شنونده دارد عبادت ميكند. يك وقت است عبادت واجب است، مثل نماز ظهر و عصر؛ يك وقت نافله است, مثل نافلههای ظهر و عصر، يك وقت عبادتهاست گفتن و شنيدن و مطالعه كردن كلمات قرآن و عترت است اين عبادت است، اين طور نيست كه اين جزء كارهاي عادي باشد؛ نظير خواندن كتاب عادي باشد اين عبادت است.
بيان نوراني رسول گرامي(عليه و علی آله آلاف التحية و الثّناء) اين است كه «فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَ مُدَارَسَتَهُ تَسْبِيح»[8] حسنه است. فرمود اگر كسي گوش به حرف كسي بدهد مقاله كسي را نگاه كند, روزنامه كسي را, سخن كسي را گوش بدهد, نوار كسي را گوش بدهد كه بخواهد بپذيرد بايد بداند دارد او را عبادت ميكند. اگر او ـ إنشاءالله ـ از خدا و پيغمبر بگويد, اين كار او عبادت خداست و اطاعت پيغمبر, اگر ـ خداي ناكرده ـ او باطل ميگويد، او دارد شيطان را عبادت ميكند. بنابراين ما بايد فضاي مجازي را؛ البته اين فضا, فضاي حقيقي است نه مجازي, بارها به عرض شما رسيد که سيم حقيقت نيست تا بيسيم بشود مجاز، چهره تلويزيون و شيشه حقيقت نيست تا بيشيشه و بیچهره بشود مجاز, اين فضا, فضاي حقيقي است نه مجازي, وقتي انديشه، نقل و انتقال بشود، فضا فضاي حقيقي است. اگر كسي اين را گوش ميدهد و بيتحقيق ميپذيرد ـ خداي ناكرده ـ دارد آن گوينده را عبادت ميكند؛ لذا هر گفتار و رفتار و نوشتاري را ما بايد تحقيق كنيم، اين سخن نوراني امام جواد است: «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ»؛ اگر او از خدا و قيامت و پيغمبر ميگويد، اين شنيدن و خواندن و مطالعه كردن عبادت است و اگر ـ معاذالله ـ بر خلاف دين سخن ميگويد اين دارد ابليس را عبادت ميكند اين سخن نوراني امام جواد است.
مطلب ديگري كه از آن ذات مقدس به ما رسيده است اين است كه خداي سبحان اين عالم را كه آفريد يك سفرهاي است؛ يعني سماوات را, ارضين را, فرشتهها را, همه را آفريد؛ بعد به وسيله كتابهاي خود، اين عالم را تفسير كرد، به وسيله كتابهايي كه به انبيا(عليهم السلام) مخصوصاً وجود مبارك حضرت عطا كرده است اين قرآن, اين تورات, اين انجيل, اين زبور و صحف ابراهيم، اينها تفسير ساختار خلقت است، مفسر اين است و به وسيله انبيا و ائمه(عليهم السلام) كه مفسّران اين تفسيرند ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾[9] او را مفسّر قرار داد، به وسيله وجود مبارك حضرت و اهل بيت(عليهم السلام)، قرآن براي ما تفسير شد. ما تا ميتوانيم اين تفسير را به هر اندازهاي كه استعداد داريم، گوش بدهيم و با قرآن مأنوس باشيم، هيچ كس نگويد كه براي من سخت است. قرآن كريم راه ارتباطيمان را با بيانات نوراني اهل بيت روشن كرده است. فرمود: قرآن دو خصيصه دارد كه بارها به عرض شما رسيد: يكي اينكه وزين است, پرمحتواست ﴿إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً﴾،[10] «ثَقيل»؛ يعني وزين، نه يعني سخت؛ اين يك خصوصيت قرآن كريم است كه پرمحتواست. بعد فرمود سخت نيست، وزين و سنگين و پرمحتواست، اين يك؛ ﴿إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً﴾؛ يعني وزين. بخش ديگر فرمود: ﴿لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ﴾؛ آن را آسان قرار داديم، درست است وزين است؛ اما سخت نيست وزين است, سخت نيست، آسان است سُست نيست؛ اين چهار صفت است كه دوتا صفت سلبي است دوتا صفت ثبوتي, سست نيست؛ ولي آسان است ﴿لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾؛[11] حالا كه اين اوصاف چهارگانه دوتا سلبي, دوتا ثبوتي مشخص شد، فرمود تا ميتوانيد با اين كتاب مأنوس باشيد ﴿فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ﴾؛[12] ﴿فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾.[13] آن وقت بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) اين است كه هيچ كسي نگويد براي من سخت است, هيچ كسي نگويد مگر من ميتوانم.
يك بيان لطيفي وجود مبارك امام جواد دارد، فرمود: هر كس ميخواهد كاري انجام بدهد بايد سرمايهگذاري كند. فرمود سرمايه رايگان است مجاني است، يك; ترغيب هم ميكنند ميگويند بياييد اين سرمايه را بگيريد، اين دو; اصلاً دعوت ميكنند كه اين سرمايه را ما رايگان به شما بدهيم. آن بيان نوراني امام جواد اين است كه «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالي ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَی كُلِّ عَال»؛[14] فرمود: اطمينان به خدا, مگر همه كارها به دست او نيست, مگر او ما را نخوانده؛ حالا اختصاصي ندارد ماه مبارك رمضان يك عده «ضيوف الرحمان» بشوند يا ايام حج يك عده «ضيوف الرحمان» بشوند؛ البته آن زمان و زمين يك خصيصه بيشتري دارد، هم ماه مبارک رمضان يك زمان ضيافت ويژه است هم سرزمين وحي؛ اما كلّ زمان و زمين انسان ميتواند مهمان خدا باشد. فرمود: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالي ثَمنٌ لكلّ غالٍ و سُلّمٌ إلي كلّ عالٍ»، «غالي»؛ يعني گران. غلوّ كرد؛ يعني خيلي بالا رفت. كالاي گران را ميگويند «غالي»؛ يعني خيلي گران. فرمود مگر عالِم شدن, متّقي شدن, وارسته شدن, حكيم شدن, متألّه شدن, دانشمند شدن مگر گران نيست، قيمت اين سرمايه همان اطمينان به خداست. «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالي»؛ چون او گفت اين كار را بكنيد، ما را ترغيب كرد. اگر شدني نبود, اگر سرمايه به ما نميداد كه نميگفت تجارت كنيد. فرمود اين رأس المال را بگيريد به عنوان اطمينان به خدا, به خدا مطمئن باشيد به اصطلاح روي خدا حساب بكنيد، اين سرمايه و قيمت و بهاي هر چيز گراني است. شما ميخواهيد عزيز باشيد، عزّت گران است پول آن دست شما است. بخواهيد در جامعه محترم باشيد اين كار گراني است؛ كسي نيست كه نخواهد عزيز باشد, نخواهد محترم باشد. انسان هشتاد سال, نود سال با عزّت و آبرو زندگي كند اين سنگين است. فرمود بله اين سنگين است خيلي گران هم هست؛ اما سرمايهاش در اختيار شماست، «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالي»؛ اطمينان به خدا يعني چه؟ يعني اينكه او گفته باور كنيد. فرمود شما اگر بيراهه نرويد راه كسي را نبنديد ربا نگيريد, ربا ندهيد, دروغ نگوييد, اختلاسي نباشيد, نجومي نباشيد، من از راهي كه شما فكر نميكنيد روزي شما را تأمين ميكنم. اصلاً خدا ميخواهد موحدانه ما را اداره كند. در آيه شش سوره مباركه «هود» فرمود شما چه كار داريد مار و عقرب سمّياند اينها عائله من هستند، من موظفم به تمام مارها و عقربهاي عالم روزي بدهم، حالا چه كار داري فلان خرس قطبي نجسالعين است و حرامگوشت، حتماً نزد من پرونده دارد عائله من است من خودم را موظف ميدانم به او روزي بدهم؛ با «عَلَی» تعبير کرد؛[15] اين خداست! در سوره «طلاق» فرمود: ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾[16] فرمود شما كسب حلال بكنيد كار نداشته باشيد روزيتان چيست، صبح با «بسم الله» برويد مغازه اين کالايی که خريدم با يك سود قابل قبول میفروشم، نه ربا ميگيرم نه ربا ميدهم؛ نه تطفيف ميكنم نه كمفروشي ميكنم، نه گرانفروشي ميكنم، اين کار را نمیکنم ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾؛ هيچ كسي كه با تقوا باشد در كار نميماند، هميشه برونرفت دارد ﴿ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾،[17] فرمود آن كسي كه موحّد است، كارش را انجام ميدهد، ايمانش به كسبش نيست، كسب يك وظيفه است، هر كسي كاري دارد؛ حوزوي كاري دارد, دانشگاهي كاري دارد, كشاورز و دامدار كاري دارد، هر كسي كاري دارد، اين كار را ما موظفيم انجام بدهيم، به عنوان وظيفه است؛ اما رازق اين نيست. فرمود: ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾؛ اين بر خلاف آيه شش سوره مباركه «هود» است. فرمود من اصلاً ميخواهم مؤمن با توحيد به سر ببرد، از راهي كه او فكر نميكند، من روزياش را تأمين ميكنم﴿وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾؛ اين آيه است كه وجود مبارك امام جواد(سلام الله عليه) را به اين صورت ميپروراند که میفرمايد: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالي ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ»؛ يعني هر چيزي كه گران است؛ يك دانشجو ميخواهد به مقامات علمي برسد اين با اطمينان به خدا تلاش و كوشش ميكند، وقتش را بيجا صرف نميكند به مقام علمي هم ميرسد مشكل كشور را هم حلّ ميكند.
اگر كسي بخواهد به درجات عالي برسد «سُلَّم»؛ يعني نردبان, فرمود اگر كسي بخواهد بالا من نردبانش را تأمين ميكنم، «سُلّم»؛ يعني نردبان. يك وقت است انسان ميلغزد آن نردبان سالم نيست، «سُلّم» آن نردباني است كه نه خودش ميلغزد, نه بالابری آن نقص دارد، نه كسي كه بالا ميرود ميافتد، اين را ميگويند سلّم، آن نردباني كه انسان را سالم بالا ببرد، يک بالابر سالمی است.
بيان نوراني امام جواد اين است كه اطمينان به حرف خدا, او گفته اين كار را بكن ما باورمان باشد؛ «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالي ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَی كُلِّ عَال»؛ هر جاي بلندي كه ما بخواهيم برويم، همه اينها كه مجتهد شدند, عالم شدند, چه در حوزه چه در دانشگاه با اطمينان به لطف خدا بود. نگفتند به من چه! نگفتند به من نميرسد، گفتند به من هم ميرسد. «وَ سُلَّمٌ إِلَی كُلِّ عَال»، آن وقت اين جامعه هرگز نميماند. اين جامعهاي كه در كنار قرآن و عترت است، يك; يك صدم جمعيت دنياست، چون دنيا هفت ميليارد است، اينها هفتاد ميليون هستند، يك صدم جمعيت دنياست, دو؛ حداقل ده درصد امكانات دنيا در دست اوست، سه؛ اين جامعه ديگر گرفتار توليد و اشتغال و اينها نيست. اينكه ما حرف مشرّف ميشويم در و ديوار را ميبوسيم، زيارت ميكنيم ميگوييم: «کَلامُکُم نُورٌ»[18] حرفهاي آنها همين است. كشوري كه يك صدم جمعيت دنيا را دارد، ده درصد امكانات دنيا در دست اوست، اين چرا بايد در اثر كمي توليد و اشتغال, بيكار داشته باشد. چرا بايد جوانهاي ما به سنّ ازدواج رسيده، ازدواج نكنند؛ اين بخش دومش مربوط به فرهنگ خود ماست، ما بايد بدانيم مواظب زبانمان باشيم, احترام متقابل داشته باشيم.
اين بيان نوراني دهها بار به عرض شما رسيد و هر بار انسان بگويد اين بيان تازگي دارد. فرمود: «تَزَاوَرُوا»؛ دور هم جمع بشويد، از يكديگر فاصله نگيريد, چرا؟ «فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا»،[19] شما شيعيان ما هستيد وقتي دور هم جمع شديد، حرفهاي ما را ميزنيد؛ اين طور نيست كه موبايل دستتان باشد ديدار همين باشد؛ وقتي نشستيد ميگوييد فلان امام چه گفته, فلان آيه چه گفته, اينها درس زندگي به ما ميدهند. فرمود: «تَزاوَرُوا فإنّ في زِيارَتِكُم إحْياءً لِقُلوبِكُم و ذِكرا لأحادِيثِنا و أحادِيثُنا تُعَطِّفُ بعضَكُم عَلی بعضٍ»؛ فرمود سخنان ما در شما عاطفه ايجاد ميكند همه ما شنيديم كه ميگويند سنگ روي سنگ بند نميشود، اين درست است، شما بخواهيد برج بسازيد خانه بسازيد، بخش که اوّل سنگ گذاشتيد بخش دوم بخواهيد سنگ روی سنگ بگذاريد بند نميشود. يك ملات نرمي ميخواهد که بين اين دوتا سنگ باشد اين برج بشود، سنگ روي سنگ بند نميشود. فرمود: حرفهاي ما آن ملات است، زن و شوهر را جمع ميكند, اعضاي خانواده را جمع ميكند, جناحها و احزاب را با هم جمع ميكند «تَزاوَرُوا فإنّ في زِيارَتِكُم إحْياءً لِقُلوبِكُم و ذِكرا لأحادِيثِنا و أحادِيثُنا تُعَطِّفُ بعضَكُم عَلی بعضٍ» فرمود سخنان ما ملات جامعه است، جامعه اگر بخواهد برج مستحكم بشود محبّت, ادب, انسانيّت, گذشت, پوشش عيب ديگران, اينها لازم است. حضرت فرمود: سخنان ما اين كارها را ميكند «تَزاوَرُوا فإنّ في زِيارَتِكُم إحْياءً لِقُلوبِكُم و ذِكرا لأحادِيثِنا و أحادِيثُنا تُعَطِّفُ بعضَكُم عَلی بعضٍ».
«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَيْنِ وَ عَلَی عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَيْن».[20] «السلام عليکم و رحمة الله و بَرَکاتُهُ».
من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران, روحانيت معظّم, مسئولين محترم, برادران و خواهران ايماني را گرامي ميدارم! از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم به فرد فرد شما خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد!
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي محشور بفرما!
خطر سلفي و تکفيري و داعشي را به استکبار و صهيونيسم برگردان!
اين کشور ولیّعصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
مشکلات اقتصادی و ازدواج جوانها را به حق قرآن و عترت به بهترين وجه حلّ بفرما!
اين ادعيه را در حق همه مسلمانهای عالم مستجاب بفرما!
جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!
«غفر الله لنا و لکم و السّلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . تحف العقول، النص، ص456.
[2] . سوره ق، آيه18.
[3] . سوره انفطار، آيات10 ـ 12.
[4] . ديوان حافظ، غزل شماره393.
[5] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص849.
[6] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه اوّل؛ «لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَی وَحْيِه..».
[7] . المحيط في اللغة، ج5، ص106؛ «الإِصْغَاءُ: الاسْتِماع».
[8] . تحف العقول، النص، ص28.
[9] . سوره نحل، آيه44.
[10] . سوره مزمل، آيه5.
[11] . سوره قمر، آيات17 و 22 و 32 و 40.
[12] . سوره قمر، آيات17 و 22 و 32 و 40.
[13] . سوره مزمل، آيه20.
[14] . نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص136.
[15] . سوره هود، آيه6؛ ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾.
[16] . سوره طلاق، آيه2.
[17] . سوره طلاق، آيات2 و3.
[18] . من لا يحضره الفقية، ج2، ص616.
[19] . الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص186.
[20] . البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص271.