جلسه درس اخلاق (1395/06/25)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين، سيّما بقيّة الله في العالمين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما برادران و خواهران، بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و عزيزان سپاهی و بسيجی را گرامی میداريم. ايام پربرکت ولايت را به همه شما تهنيت عرض ميكنيم؛ ميلاد وجود مبارك امام هادي(سلام الله عليه) و جشن بزرگ ولايت غدير را به پيشگاه وليّ عصر تبريك عرض ميكنيم. از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم به همه شما مخصوصاً اين بزرگواراني كه به كسوت روحانيت در آمدند و سربازان رسمي وجود مبارك وليّ عصر شدند سعادت دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد! اين بزرگواران را عالم ربّاني قرار بدهد كه همه ما از علوم و اخلاق و رفتار و گفتار و نوشتار اينها بهرههاي علمي و عملي ببريم!
اين ايام از آن جهت كه متعلّق به وجود مبارك امام هادي(سلام الله عليه) است و از طرفي هم به غدير مرتبط است از بيانات نوراني امام هادي(سلام الله عليه) استفاده كنيم. وجود مبارك امام هادي(سلام الله عليه) زيارت «جامعه كبير» كه از آن حضرت است اين به منزله تفسير ولايت است. مستحضريد كه اهل بيت(عليهم السلام) همسان قرآن كريماند، چيزي در عالَم نيست كه انسان آن چيز را با ائمه(عليهم السلام) همسان و همتا بداند فقط قرآن كريم است كه همسان و همتاي اهل بيت عصمت و طهارت است.
قرآن, تفسيري دارد كه مفسّران فراواني به اين توفيق موفق شدند به اين نعمت موفق شدند؛ اما ولايت, تفسير ميخواهد، آن روايتها و جملههاي كوتاه كه امامت و ولايت را شرح ميدهد آنها لازم بود ولي كافي نبود؛ وجود مبارك امام دهم امام هادي(سلام الله عليه) امامت و ولايت را تفسير كرده است. اين زيارت نوراني «جامعه كبير» به منزله تفسير امامت است و ولايت كه امامت يعني چه؟ مقام ولايت يعني چه؟ امام در جهان هستي چه کارهای هست؟ اين جزء ركن جهان هستي است. اين بيانات را كه امام هادي(سلام الله عليه) در زيارت «جامعه كبير» بيان فرمودند به منزله تفسير امامت است; يعني همانطوري كه قرآن, احتياج به تفسير دارد امامت هم احتياج به تفسير دارد كه هر كدام از ائمه(عليهم السلام) يك يا چند آيه قرآن را تفسير كردند، ولي وجود مبارك امام هادي كلّ قرآن را تفسير كرد؛ چون عترت و قرآن همتاي هم هستند، اين مطلب اوّل.
مطلب دوم آن است كه ما اگر خواستيم انسان را بشناسيم به وسيله خود انسان كامل بايد بشناسيم؛ زيرا انسان كامل يعني اهل بيت(عليهم السلام) كه همتاي قرآن كريماند اينها خليفه خداي سبحاناند و اين خليفه ميتواند از مستخلفعنه خود باخبر بشود و انسان را معرفي كند. اگر فرشتهها شاگرد خليفه خدا هستند يعني شاگرد آدماند منظور، شاگردِ انسان كاملاند. امروز آن كسي كه خليفه خداست كه انسان كامل است و معلّم فرشتههاست وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) است، اصولاً امام هادي(سلام الله عليه) در وصف انسان ـ چه انسان خوب چه انسان بد ـ مطلبي را دارد كه اين شرح مطلبي است كه وجود مبارك اميرالمؤمنين فرمودند. اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه يك اصل كلّي را بيان كرد امام هادي(سلام الله عليه) آن اصل را شرح كرد. در نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) فرمود هر فاعلي بهتر از فعل خودش است، اگر اين فعل, فعل خوبي باشد و بدتر از فعلِ خودش است اگر آن فعل, فعل بدي باشد اين يك اصل عقلي است, چرا؟ چون فعل آدم, گفتار آدم, رفتار آدم, نوشتار آدم, اثر آدم است و انسان، مؤثرِ در اين اثر است؛ اين روشن است كه هر فاعلي قويتر از فعل خودش است، هر صاحبكاري از آن كار بالاتر است؛ زيرا آن كار, اثر اوست، هر مبدأيي از آن اثري كه از مبدأ صادر ميشود قويتر است. اين اصل كلّي را حضرت در نهجالبلاغه بيان كرد «خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فَاعِلُهُ»[1] بعد اين را وجود مبارك امام هادي در كلمات نورانياش شرح كرد چه در بخش خوب چه در بخش بد. فرمود: «خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فَاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَمِيلِ قَائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُه»؛[2] فرمود اگر فلان فضيلت مثلاً خدمت كردن به جامعه, عدالت, احسان، اينها يك اوصاف خوبي است، عادل بالاتر از عدالت است, چرا؟ چون عدالت, وصف اوست, كار اوست, اثر اوست هر كاري از صاحبكار نشأت ميگيرد از آن جان نشأت ميگيرد. عدالت هر اندازه كه خوب است عادل بالاتر است اوست, صدق و راستگويي هر اندازه زيباست راستگو بهتر از اوست؛ زيرا راستگويي اثر راستگوست، عدالت اثر انسان عادل است؛ «خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فَاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَمِيلِ قَائِلُهُ» اگر ما يك كتاب خوبي ديديم, يك شعر خوبي ديديم, يك نثر خوبي ديديم كه اين نثر و نظم عالمانه بود, آن نوشتار محقّقانه بود آن نويسنده, آن سراينده, آن گوينده، بالاتر و بهتر از اين است، زيرا اينها اثر اوست «أَجْمَلُ مِنَ الْجَمِيلِ قَائِلُهُ». اگر يك شعر خوبي را از اديبي شنيديم اين شعر, جميل بود آن اديبي كه سراينده اين شعر است از اين باجمالتر است: «أَجْمَلُ مِنَ الْجَمِيلِ قَائِلُهُ». نوبت به سوم كه ميرسد حضرت فرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُه» علم يك فضيلت است، شما بالاتر از علم چه چيزي ميخواهيد از نظر حكمت نظري؟ فرمود بالاتر از علم, عالِم است؛ زيرا اين علم, وصف اوست متّكي به گوهر ذات اوست او در اثر كوشش، اين وصف را پيدا كرده است، اگر اين وصف محصول كار آن گوهر است؛ پس گوهر ذات عالم بالاتر از علم است؛ «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُه».
اين بيانات نوراني در بخشهاي متوسط است چون برهان, برهان كلّي است، حالا برسيم به مقام ولايت, ولايت بالاتر است يا عليبنابيطالب؟ عليبنابيطالب, نبوّت بالاتر است يا پيغمبر؟ پيغمبر, چون اين نبوّت, وصف اوست, سِمت اوست, كمال اوست, به گوهر ذات او تكيه ميكند، اين وصف که در خارج بدون گوهر ذات وجود ندارد، ولايت كه بدون وليّ الله وجود ندارد. هر اندازه كه ما امامت را بشناسيم, ولايت را بشناسيم عليبنابيطالب بالاتر از آن است؛ زيرا اين اصل كلّي را خود حضرت فرمودند, وجود مبارك امام هادي(سلام الله عليه) اين را شرح دادند كه بالاتر از هر وصف, موصوف آن وصف است, بالاتر از هر قول, قائل آن قول است، بالاتر از هر كتاب, نويسنده آن كتاب است. اگر اينچنين است؛ پس «خيرٌ من الولاية الوليّ, خيرٌ من النبوّة النبيّ, خيرٌ من الرسالة الرسول». اين است كه وجود مبارك پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التحيّة و الثّناء) فرمود علي را و مرا غير از خداي سبحان كسي نشناخت؛[3] چون كسي به حقيقت گوهر ذات اينها وقتي ميتواند پي ببرد كه به حقيقت ولايت و نبوّت و رسالت پي ببرد، آن حقايق چون براي ما به طور اجمال شناخته شده است نه به طور تفصيل؛ پس گوهر ذات اينها را هم ما نميتوانيم بشناسيم از اين جهت فرشتهها شاگردان اينها هستند كه خداي سبحان به آدم(سلام الله عليه) فرمود: ﴿يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ﴾[4] اگر فرشتگان شاگردان بلاواسطه خدا ميبودند خدا تعليم ميداد اما معالواسطهاند.
بنابراين ما در ايامي هستيم كه دست ما به خود آن ذات نميرسد به آثار و گفتار و كلمات و سيره آنها ميرسد به همان اندازه كه از اين آثار و مآثر اينها استفاده كنيم تشيّع ما محفوظ است؛ لذا در قرآن كريم ذات اقدس الهي به رسولش(عليه و علی آله آلاف التحية والثناء) فرمود اگر جريان ولايت حضرت امير را بازگو نكرده باشي اصل رسالتت زير سؤال است ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾[5] اين به تعبير اهل منطق، يك مقدم و تالي دارد؛ معناي اين آيه اين نيست كه اگر ولايت علي بن ابيطالب را در غدير مثلاً بيان نكرده باشي اين پيام را نرساندي! اينكه مقدّم و تالي ميشود، ديگر نميشود گفت اگر اين مطلب را نگفته باشي اين مطلب را نگفتي. مقدم و تالي حتماً بايد با هم فرق داشته باشند؛ يعني اگر اين ولايت را نگفته باشي، اصل رسالتت زير سؤال است، نه رسالتت در خصوص اين زمينه ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾؛ يعني «في اصل الدين» نه «فما بلغت رسالته في امر الولاية». يك وقت فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾؛[6] يعني جريان غدير را سامان بده, ولايت عليبنابيطالب(سلام الله عليه) را براي مردم بيان كن! بعد آيه نازل بشود كه اگر اين مطلب را ابلاغ نكردي همين مطلب را ابلاغ نكردي؛ اينكه شرط و مشروط، مقدم و تالي يكي ميشود؛ منظور آن است كه اگر اين مطلب را نگفتي گويا اصل اسلام را منتشر نكردي؛ زيرا بعد از تو اگر اهل بيت اين خلأ را پر نكنند جاي تو ننشينند قرآن ناطق نباشد؛ آن وقت قرآن و دين به وسيله قبيله تيم و عدي ميافتد ميشود يك حزب، چه اينكه خواستند با تشكيل سقيفه، دين را به صورت يك حزب در بياورند؛ لذا فرمود: ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾؛ اصل رسالتت زير سؤال ميرود.
اين دعاهايي كه ما اصرار ميكنيم خوانده شود چه در نماز چه بعد از نماز، اينها جزء تعقيبات نماز نيست جزء معارف است در نماز ميشود خواند بعد از نماز ميشود خواند، وجود مبارك امام صادق وقتي زراره از او سؤال كرد ما در عصر غيبت چه بكنيم؟ فرمود اين دعا را بخوانيد كه «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»؛[7] اين فرق جوهري غدير و سقيفه است آيا امام جانشين مردم است وكيل مردم است نماينده مردم است كه مردم به او رأي ميدهند ميشود امام تا حرف مردم را بزند يا امام, خليفه رسول است و رسول, خليفة الله است حرف الله را به مردم ميرساند. سقيفه عصارهاش اين است كه جانشين پيغمبر در حقيقت وكيل مردم است حرف مردم را بايد بزند. غدير حرفش اين است كه جانشين پيغمبر و امام مردم, خليفه الله است حرف الله را بايد بزند؛ لذا در اين دعا عرض ميكنيم خدايا امام جانشين پيغمبر است پيغمبر، خليفه توست شناخت خليفه بدون شناخت مستخلفعنه ممكن نيست ما اگر تو را نشناسيم خليفه تو را نميشناسيم, اگر رسول تو را نشناسيم خليفه او را نميشناسيم «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ»؛ چون رسول, نماينده مردم نيست جانشين توست اگر مستخلفعنه شناخته نشود جانشين او هم شناخته نميشود. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ»؛ خدايا پيغمبر و پيغمبري را به ما بشناسان؛ زيرا اگر ما پيغمبر را نشناختيم جانشين پيغمبر را كه امام است نميشناسيم. شايد الآن ده بار ما اين حديث را معنا كرديم؛ براي اينكه اين ريشه اعتقادي ماست. از ما سؤال بكنند آن فرق اساسي غدير و سقيفه چيست؟ اين دعا دست ماست. اينكه ما ده بار حداقل اين حديث را امسال نقل كرديم؛ براي اينكه شيعه بايد با اين شناسنامه شناخته شود كه اگر از او مخصوصاً از يك طلبه و روحاني سؤال كنند كه فرق جوهري غدير و سقيفه چيست؟ اين بايد سؤالش طبق روايتي كه امام صادق به زراره داد دستش نقد باشد كه سقيفه ميگويد حاكم بر مردم, نماينده مردم است غدير ميگويد حاكم بر مردم, نماينده خداست اين سه جمله نظير جمله «لا تنقض اليقين باشك»[8] نيست كه طلبهها بعد از چند سال درس خواندن بتوانند بفهمند اين يك مطلب فلسفي كلامي عقلي دقيق أنيق عريق است كه ما تا مستخلفعنه را نشناسيم خليفه را نميشناسيم. آن فرق جوهري غدير و سقيفه اين است كه حاكم بر مردم «خليفة الله» است، نه «وكيل الرعايا»، نه اينكه حرف مردم را بايد بزند حرف الله را بايد بزند؛ زيرا مردم را مردمآفرين اداره ميكند مردم يك مسافرياند همه ما يك مسافر هستيم از جايي آمديم كه نميدانيم كجاست به جايي هم ميرويم كه نميدانيم كجاست، ما فقط چالهاي ميبينيم به نام قبر؛ اما اينكه قبر «رَوضَةٌ مِن رِياضِ الجنَة» يا ـ خداي ناكرده ـ «حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّار»؛[9] قبر باغي است از باغهاي بهشت اين را كه ما نميفهميم يا ـ خداي ناكرده ـ گودالي است از گودالهاي جهنم اين را كه نميفهميم. آنكه برزخ و روح را آفريد او بايد بگويد روح يعني چه؟ مگر روح از بين ميرود. روح نه متزمّن است نه متمكّن؛ نه در يك زمان خاص جاي دارد نه در مكان مخصوص. الآن ما درباره افرادي كه چند هزار سال قبل بودند اظهارنظر ميكنيم ميگوييم فلان شخص اين فكری که دوهزار سال قبل داشت، فکر او صحيح است يا فلان فكر باطل است، از اين طرف دو هزار سال قبل رفتيم، از آن طرف دو هزار سال بعد ميرويم، يك منجّم ماهرِ دقيق فني الآن ميتواند كاملاً استخراج كند كه دو هزار سال بعد در فلان روز آفتاب ميگيرد يا نه، از بس عالم منظم است، اين يک؛ و روح متزمّن نيست در زمان نيست در نبش زمان و زمين پا گذاشته، اين دو؛ اگر روح مجرّد است زمان و زمين در اختيار اوست، اگر منجّمِ بفهم داشته باشيم اين كاملاً ميتواند بفهمد از الآن تا دو هزار سال بعد مرتب بگويد در فلان روز كسوف است در فلان روز خسوف است و فلان ماه كسر دارد فلان ماه كسر ندارد، از بس اين عالم منظم است، يك؛ و روح بالاتر از زمان و زمين است، دو؛ اين روح را كسي بايد تربيت كند كه خالق اين روح است و آن خداست و خليفه او از اوست. يك وقت كسي انسان را همين شناسنامه ميداند خيال ميكند مرگ پوسيدن است؛ اينكه انسان را نشناخت. وقتي امام هادي دارد انسان را معرفي ميكند ميگويد عدالت چقدر فضيلت دارد, صدق و هنر چقدر فضيلت دارد, احسان و خير, مسجدسازي چقدر فضيلت دارد, درمانگاهسازي چقدر فضيلت دارد راهسازي چقدر فضيلت دارد. راهساز, مدرسهساز, خيّر و آن محقق از همه اين فضايل بالاتر است؛ انسان يعني اين! ما عدالت را خيلی شيرين میدانيم، هست و خيلي هم كمال ميدانيم، هست؛ اما امام هادي ميفرمايد عادل بالاتر از عدالت است. علم, اجتهاد, فقاهت و فلسفه و كلام را كمال ميدانيم؛ ولی امام هادي ميفرمايد عالم بالاتر از علم است، اين مقام شامخ انسانيت است.
اين انسان را كسي بايد هدايت كند كه انسان را آفريده باشد و تنها كسي كه انسان را آفريد ذات اقدس الهي است و خليفه او كه وجود مبارك پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التحية والثناء) است از خدا خبر دارد، به بركت آن حضرت, اهل بيت عصمت و طهارت باخبرند؛ لذا هم بيانات نوراني حضرت هادي مشخص ميشود هم آيه سوره مباركه «مائده» كه خدا فرمود اگر جريان غدير را به مردم نگويي اصلِ رسالتت را ابلاغ نكردي: ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ كه اميدواريم ذات اقدس الهي آن توفيق را به ما بدهد هم معارف قرآن كريم هم معارف اهل بيت مخصوصاً سخنان نوراني امام هادي(عليه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحية والثناء) آشنا بشويم و عمل كنيم.
من مجدداً مقدم همه شما برادران و خواهران ايماني را گرامي ميدارم، براي همه شما سعادت و سيادت مسئلت ميكنيم مخصوصاً عزيزاني كه به كسوت روحانيت ملبّس شدند، خداي سبحان به همه شما و اينها، خير دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد!
پروردگارا نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملّت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!
خطر سلفي و تكفيري و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان!
مشكلات اقتصادي و ازدواج جوانها را در سايه لطف وليّات برطرف بفرما!
اين نظام الهي را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما!
به همه كساني كه در امور خير و علم و فضايل اقدام كردند و قيام كردند پاداش دنيا و آخرت مرحمت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . نهج البلاغة، حکمت32؛ «فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه».
[2] . نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص142.
[3] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط ـ القديمة)، ج13، ص273؛ « قال رسول الله(صلی الله عليه و آله و سلم) لعلي بن أبي طالب(عليه السلام) يا عليُّ لا يعرف الله تعالى إلا أنا و أنت و لا يعرفني إلا الله و أنت و لا يعرفك إلا الله و أنا».
[4] . سوره بقره، آيه33.
[5] . سوره مائده، آيه67.
[6] . سوره مائده، آيه67.
[7]. الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج1، ص337.
[8] . تهذيب الاحکام، ج 1، ص8.
.الكافی(ط ـ الاسلاميه)، ج3، ص242.[9]