اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و افضلهم محمّد و اهل بيته الاطيبين الانجبين سيّما بقية الله في العالمين بهم نتولّي و من اعدائهم نتبرّء إلي الله».
مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي، برادران و خواهران ايماني را گرامي ميداريم و سال نو را براي همه شما به عنوان بهترين فرصت براي تهذيب نفس از خداي سبحان مسئلت ميکنيم و در آستانه ماه پُربرکت رجب المرجب هستيم، از خداي سبحان مسئلت ميکنيم، توفيق بهرهوري صحيح از اين ماه پُربرکت را به همه ما مرحمت کند.
در ادامه بحثهاي اخلاقي عنايت فرموديد که موعظه غير از علم اخلاق است؛ موعظه علم نيست، يک سفارشات کلّي است؛ آدم باتقوا باشيد آدم خوبي باشيد منزّه باشيد، اينها سفارشات توده مردم است؛ اما اخلاق علم است موضوع دارد محمول دارد دليل دارد نتيجه دارد و جزء علوم بسيار دشوار و پيچيده است و اگر کسي بخواهد متخلّق بشود بايد مظهر «هو الخالق» باشد که خود را بسازد؛ چون افراد در قيامت به دو صورت درميآيند يا صورت زيبا يا صورت زشت؛ روزي که ﴿تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾[1] انسان چه کاري بايد بکند که در قيامت روسفيد و سپيدروي باشد؟ و چه کارهايي انسان را روسياه و سيهروي ميکند؟ ما بايد طرزي رفتار بکنيم که خود را زيبا بسازيم اين دست خود ماست. اينکه در هنگام وضو گفتند هنگام شستن صورت بگوييد: «اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوه»[2] اين دعاهاي مخصوص براي آن است که انسان مظهر «هو الخالق» بشود، اين درون را طرزي بسازد، وقتي اين «درون» بيرون آمد انسان بشود زيبا. اخلاق هم جوهره او با موعظه فرق دارد هم رهآوردش با موعظه فرق دارد. بنابراين اين از فقه و اصول اگر مشکلتر و علميتر نباشد، حداقل در حد همين کفايه و مکاسب و رسائل است روح و تجرّد روح را ثابت کردن، شئون روح را ثابت کردن، سود و زيان روح را ثابت کردن، ابدي بودن روح را ثابت کردن، توانمندي روح را ثابت کردن، مظهر «هو الخالق» بودنِ روح را ثابت کردن، کار آساني نيست.
مطلب ديگر آن است که يکي از چيزهايي که ائمه(عليهم السلام) فرمودند، فرمودند: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم»؛[3] همان طوري که شما با دشمن بيروني ميجنگيد، بايد با دشمن دروني که هوا و هوس است بجنگيد. اين جزء روايات اهل بيت(عليهم السلام) است که مرحوم صاحب وسائل در پايان بحث جهاد به عنوان جهاد نفس اينها را ذکر کرد.[4]
مطلب بعدي بيان نوراني از پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) است که فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»،[5] ما دشمنهاي بيروني فراواني داريم؛ اما دشمنترين دشمنها همين هواي نفس است، چون دشمن بيروني چه غربي چه شرقي يا از ما نفت و گاز ميخواهند يا آب و خاک ميخواهند يا حداقل جان ميخواهند که بکشند، از دشمن بيروني غير از اين ساخته نيست، دشمن بيروني فقط يا مال ميخواهد يا تن، همين! اما اين هوا و هوس از ما نه مال ميخواهد نه تن، فقط دين ميخواهد؛ لذا فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» شيطان به آدم چه کاري دارد؟ شيطان با نفت و گاز ما کار دارد؟ با آب و خاک ما کار دارد؟ با بدن ما کار دارد؟ شيطان حتي با بدن ما هم کار ندارد که ما را بکشد! شيطان فقط اسير ميخواهد؛ يعني انسان بايد کاملاً تحت ولايت شيطان قرار بگيرد بشود مشرک! لذا حضرت فرمود: بدترين دشمن همين هواي نفس است که انسان را تا به آنجا ميرساند. شما مستحضريد که سلسله جليله انبيا(عليهم السلام) که آمدند، اگر آمار متنبّيان را بررسي کنيد، بيشتر از انبيا نباشند کمتر از اينها نيستند؛ هر وقت پيغمبري، امامي در يک عصري ظهور داشت، يک عده داعيه نبوت داشتند، عدهاي داعيه امامت داشتند، آمار متنبّيان کمتر از آمار انبيا نيست. در هيچ عصري سقيفه کمتر از غدير نبود، اين هست. کار سقيفه کار متنّبيان که مسئله آب و خاک نيست! آن باختن دين است بعد امور ديگر به دنبال آن است؛ لذا حضرت فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ».
مطلب بعدي آن است که انسان اگر با دشمن بيروني بخواهد بجنگد، همان حديث معروف که جهاد اصغر است و اگر با دشمن دروني ميخواهد بجنگد، باز همان حديث معروف است که جهاد اکبر است؛[6] اکبر بودن و اصغر بودنِ جهاد، به اکبر بودن و اصغر بودنِ عداوت و مبارزه و کيفيت مبارزه است. چون ضرر دشمن درون سنگينتر از دشمن بيرون است و مبارزه با او هم دشوارتر از مبارزه با بيرون است؛ لذا فرمود از جهاد اصغر آمديد وارد جهاد اکبر ميشويد. تهيه سلاح و با آهن جنگيدن کار هر کسي است، چه اينکه شما ميبينيد الآن چه شرق چه غرب برخي از کارخانههاي توليد سلاح آدمکشي، اينها دو سه شيفته شبانهروز دارند کار ميکنند. آهنسازي کار آساني است؛ اما طبق بيان نوراني حضرت امير که در دعاي «کميل» که در شب جمعه ميخوانيد ـ إنشاءالله ـ فرمود: در مبارزه با نفس «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»[7] آه پيدا کردن کار هر کسي نيست، آهنساختن آسان است! آهي ميخواهد، يک جگر سوختهاي ميخواهد، يک دل مطمئنّي ميخواهد که انسان بتواند اين آز و اين هوا را رام بکند. آن آهن است که فراوان است نه آه «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»؛ لذا فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» اگر سرآيندگان فارسيزبان ما گفتند:
گر شود دشمن دروني نيست ٭٭٭ باکي از دشمن بروني نيست[8]
براي اينکه از همين راه استفاده کردند. اين دفاع مقدس هشتساله را آن آه پيش برد نه آهن، چون مسلّط بودند بر نفس و در راه دين از هيچ چيز مضايقه نکردند پيروز شدند، با اينکه بيگانه همه چيز را داشت.
بنابراين طبق «جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم» که يک اصل است، طبق «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» که اصلي ديگر است، ما با دشمني بزرگ و بزرگتر يا دشمن کوچک و بزرگ درگير هستيم و اگر دشمن بزرگ يا بزرگتر را کوبيديم بر دشمن بيروني مسلط خواهيم شد، اين هم يک اصل.
در جريان جهاد با بيگانه انسان سه حالت دارد: يا پيروز ميشود، يا شهيد ميشود، يا اسير. در جهاد بيرون، با دشمن کوچک که احکام اين روشن است. در جهاد درون هم اينچنين است؛ يعني کسي بخواهد با نفس، با غرور، با خواستههاي نفس که او را به طرف گناه ميکشانند، مبارزه کند، در اين جهادي که بزرگتر از جهاد بيرون هست، اين سه حالت دارد: يا انسان در جهاد با نفس، جهاد با هواي نفس شهيد ميشود، يا فاتح ميشود، يا اسير. در جهاد اصغر اگر اسير شد آن دشمن حداکثر مال و جان را بگيرد کاري با دين ندارد؛ ولي در جهاد اوسط، جهاد درون، جهاد با هوای نفس اگر کسي اسير شد کلّ دين را باخته است و اگر شهيد شد، شهيد در جهاد اوسط در جهاد دروني کسي است که چهار تا تير ميزند چهار تا تير ميخورد، اگر چهار تا نگاه حرام کرد که «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيس»[9] چهار تا توبه هم ميکند، چهار تا کار خير هم ميکند، چهار تا اطاعت ميکند، دو تا تير ميزند دو تا تير ميخورد تا سرانجام دينش را حفظ ميکند و ميميرد. اينکه در روايات ما دارد که اگر کسي محبّ اهل بيت(عليهم السلام) بود اين ولو در بستر بيماري بميرد «مَاتَ شَهِيداً»[10] براي همين است. اين شهيد در جهاد اصغر نيست، اين شهيد در جهاد اوسط است؛ براي اينکه چندين تير زد چندين تير خورد، بالاخره تسليم نشد، دينش را حفظ کرد، عقيدهاش را حفظ کرد، احترام به قرآن را حفظ کرد، احترام به عترت را حفظ کرد، شيعه خاص بود و رحلت کرد. در روايات هست که اگر کسي در بستر بميرد و او محبّ علي و اولاد علي باشد، اهل دين و تشيّع و عترت باشد، «مَاتَ شَهِيداً» براي همين است.
اگر توانست هوا را به اسارت بگيرد که وجود مبارک حضرت امير فرمود: «إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَي»[11] از وجود مبارک پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است که من شيطان را به اسارت درآوردم تحت منقاد من است.[12] اگر اين گونه شد که فاتح است «طوبي له و حُسن مأب»؛ ولي اگر اسير شد چيزي براي او نميماند. در جهاد اوسط انسان يا اسير است، يا شهيد است، يا فاتح. اجر فتح و پيروزي گاهي به مراتب بالاتر از اجر شهادت است، اگر کسي فاتح باشد. اين در جهاد اوسط.
جهاد اکبر که معمولاً مطرح نيست، چون خيلي محلّ ابتلا نيست، برابر آن حديث، اين جهاد اوسط را جهاد اکبر گفتند؛ در جهاد اوسط که مصطلح جهاد اکبر است، جنگ بين عقل است و نفس، بين علم است و جهل؛ عقل ميخواهد اطاعت کند نفس ميخواهد معصيت کند، بين هوا و تقوا، بين نفس و عقل اين درگيري هست، اين در حقيقت جهاد اوسط است نه جهاد اکبر، چون جهاد اکبر مطرح نيست در دسترس نيست برای اوحدي اهل سير و سلوک است اين وسطي را ميگويند جهاد اکبر برابر آن حديث معروف. جهاد اکبر آن است که بين قلب و عقل است، سخن از نفس نيست، سخن از معصيت و ترک اطاعت و اينها نيست؛ عقل ميگويد من ميخواهم بفهمم، قلب ميگويد فهميدن کافي نيست بايد ديد. شما دليل اقامه ميکنيد دليل قرآني، روايي و عقلي که بهشت هست جهنم هست قيامت هست اينها هنر نيست، هنر اين است که بله جهنّم هست بهشت هست آدم بهشت را ببيند جهنّم را ببيند. اين بيان نوراني حضرت امير در آن خطبه معروف که متّقيان را معرفي کرد فرمود: «فَهُم وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا»؛[13] اينها گويا بهشت را ميبينند اينها گويا جهنّم را ميبينند که نمونه بارزش خود حضرت (سلام الله عليه) است که فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»[14] اينها مقام «کأنّ» است براي حضرت مقام «أنّ» است، بهشت را ميبيند.
قلب در جهاد اکبر به عقل ميگويد همراه من بيا تا بهشت را ببيني! بهشت الآن موجود است جهنّم موجود است، اين را بايد ديد، اين است که ديدن سخت است بايد فهميد. اگر سرآيندگان معرفتپرورِ ما گفتند:
خود هنر دان ديدن آتش عيان ٭٭٭ ني گپ دلّ علي النار الدخان[15]
همين است؛ يعني قلب به عقل ميگويد تو داري گَپ ميزني نه استدلال کني! تو ميگويي چون خدا عادل است چون خدا حکيم است و در جهان ظلم هست بايد روزی محکمهاي باشد يک قاضي عادلي باشد يک پاداشي باشد يک کيفري باشد، من همه اينها را قبول دارم؛ ولي اينها حرف زدن است اينها گَپ است؛ مثل کسي که دود را ميبيند از دود پي به آتش ميبرد، اين حرف، حرف حقي است؛ ولي اين هنر نيست، هنر اين است که خود آتش را ببيند.
خود هنر دان ديدنِ آتش عيان ٭٭٭ ني گپ دلّ علي النار دخان
شما از دود ميخواهي پي به آتش ببري اين کار عقل است؛ اما کار قلب اين است که آتش را ببين. بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) اين است که فرمود: از ما نيست کسي که بگويد بهشت و جهنّم الآن خلق نشده، بهشت الآن خلق شده جهنّم الآن خلق شده است.[16] برخيها عوای کلابِ نار را ميشنوند، حضرت در آن خطبه که دارد: «فَهُم وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا» همين است. قلب ميگويد هنر در اين است که آدم آتش را ببيند نه اينکه دليل اقامه کند که جهنّمي هست و بهشتي هست، بله آن براي ما هم ثابت است؛ ولي «خود هنر دان ديدن آتش عيان».
پس يک جهاد اصغر داريم که جنگ با بيرون است که بيگانه بر مرز و بوم اين کشور دخالت نکند، نفوذ پيدا نکند و مانند آن. يکي اينکه نفس و هواي نفس نفوذ پيدا نکند. يکي اينکه به مفهوم بسنده نکنيم به مشهود برسيم، به برهان حصولي بسنده نکنيم به برهان شهودي راه بيابيم که آن اثر فراواني دارد.
حالا اگر کسي در ميدان جهاد اصغر شهيد شد، آن همه برکات را قرآن کريم براي او مشخص کرد؛ هم فرمود: ﴿لاَ تَقُولُوا﴾[17] هم فرمود: ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ﴾[18] که ﴿الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾؛ درباره شهيد نگوييد مردهاند! اينها زندهاند برکات فراواني دارند، ﴿يَسْتَبْشِرُونَ﴾ از ذات اقدس الهي ﴿بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم﴾ از خداي سبحان بشارت ميخواهند که به ما بشارت بدهيد اينها که راهيان راه ما بودند و هنوز به ما نرسيدند در کجا و در کدام منطقه هستند؟ برکات فراواني براي اين شهادت دارد که اينها ﴿فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾،[19] ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ روزي دارند نزد خدا روزي دارند و خوشحالاند، اينها برای شهداي جبهه جهاد اصغر است.
اما اگر شهيد جبهه جهاد اوسط بود، او چه نشاطي دارد؟ او چه رزقي دارد؟ او چگونه از مقام «عنداللّهي» برخوردار است؟ اگر شهيد در جهاد اصغر ﴿فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾ شد ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ شد، شهيد در جهاد اوسط چه خواهد بود؟ چه رسد به شهيد در جهاد اکبر. آن کسي که تلاش و کوشش او اين است که آن قدر چشم و گوش او پاک است که در صدد اين است که بهشت را ببيند جهنّم را ببيند اين چقدر چشم پاک ميخواهد؟! اين چقدر گوش پاک ميخواهد!؟ اين چقدر زبان پاک ميخواهد!؟ يک بيان نوراني از پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ»؛ دهنتان را پاک کنيد، نه دندان خود را مسواک کنيد؛ مسواک کردنِ دندان يک سنّت فقهي است ثواب هم دارد آثار پزشکي و بهداشتي هم دارد؛ اما حضرت در اين حديث نوراني فرمود: دهن را پاک کنيد، نه أسنان و دندان را! «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ»؛ اين دهن را پاک کنيد، چرا؟ «فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن»؛ قرآن ميخواهد از اين دهن عبور کند. فرمود قرآن بخوانيد، بخواهيد نماز بخوانيد که حمد و سورهاش قرآن است. مگر نبايد از اين دهن بيرون بيايد؟! اين دهن و اين فضا را پاک کنيد، حرف بد از اين دهن بيرون نيايد، غذاي شبههناک به اين دهن وارد نشود، دهن را پاک کنيد نه دندان را: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن»[20] کلام خدا بايد از اينجا عبور بکند، اين جانکندن ميخواهد.
اگر کسي در فضاي جهاد اکبر، نه جهاد اوسط، شربت شهادت نوشيد اين چه فرح و نشاطي دارد؟ اين چه روزياي دارد؟ اين چه استبشاري دارد؟ هم روزي او، هم فرح او، هم استبشار او اکبر از شهيد در جهاد اوسط است که آنچه براي جهاد اوسط است، اوسع و بالاتر از شهيد در جهاد اصغر هست. اين وظيفه ماست که اخلاق اينها را نشان ميدهد.
حالا روشن شد که اين علم به مراتب از فقه دشوارتر است به مراتب از اصول دشوارتر است، چون از سنخ بناي عقلا و فهم و لغت نيست که انسان با اينها مشکل خود را حلّ کند! مگر اثبات وجود روح، تجرّد روح، آشنايي به ابديت روح، آشنايي به خلود روح، آشنايي به شئون گوناگون روح، اين به بناي عقلا و فهم عرف حلّ ميشود!؟ لذا مسئله اخلاق اوّلين مسئله و پيچيدهترين مسئله ماست، مائيم و ابديت ما، ميخواهيم او را ببينيم و اگر خواستيم برهان اقامه کنيم دليل خوب هست؛ ولي با برهان هرگز کام کسي شيرين نميشود. ببينيد ممکن است استادي در کلاسي زنبور عسل را کندوي عسل را گلهاي عسلي را خود عسل را براي دانشجويان تشريح کند آنها کاملاً بفهمند که چيست؛ اما کام آنها شيرين نميشود. با تدريس کندوداري کام کسي شيرين نميشود، با تدريس فقه و اصول و فلسفه و کلام و اخلاق کسي متخلّق بشود که بتواند هنرمندانه خود را زيبا بياورد، روزي که با چهره يوسفي ميخواهد محشور بشود، آن حاصل نميشود. چه عيب دارد که انسان مثل يوسف محشور بشود!؟ اين را ما بايد بسازيم، ساختن آن هم آسان است؛ يعني در دنيا ممکن است، اصلاً اخلاق برای همين است که انسان خَلق کند، اين خُلق همان خلقت خاص است. ما با اين بدني که ميسازيم محشور ميشويم، اين ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾ همين است. در بعضي از روايات درباره اين يهوديها آمده است که اينها محشور ميشوند به صورتي که «تَحْسُنُ عِنْدها الْقِرَدَةُ»؛[21] بوزينهها از اينها زيباتر هستند که ـ معاذ الله ـ اين طور هم ميشود. عدهاي مشغول ساخت و ساز يک چنين بدنياند، يک عده مشغول ساخت و ساز بدن يوسفياند، آن گونه زيبا و بلکه بالاتر که فرشتهمنش هم خواهند بود. اين راه باز است.
فتحصّل که جهاد دو قسم است: جهاد درون و بيرون؛ جهاد درون هم دو قسم است: جهاد اوسط هست و جهاد اکبر؛ جهاد اکبر مقدور خيلي از ماها نيست، حداکثر تلاش و کوشش ما اين است که در جهاد اوسط پيروز بشويم که ـ إنشاءالله ـ اميدواريم به برکت قرآن و عترت و به برکت ماه رجبي که در پيش داريم بتوانيم مقداري اين راه را طي کنيم که ـ إن شاء الله الرحمن ـ مشمول ادعيه خاص وليّ عصر باشيم.
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!
مشکلات دولت و ملت و مملکت، مخصوصاً در بخش اقتصاد مقاومتي و ازدواج جوانها را در سايه لطف وليت به بهترين وجه حلّ بفرما!
خطر سلفي و تکفيري و داعشي را به استکبار و صهيونيسم برگردان!
جوانان مملکت را با توليد و اشتغال و ادامه زندگي سالم بهرهمند بفرما!
فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان علي و اولاد علي قرار بده!
بين ما و قرآن و عترت در دنيا و برزخ و قيامت جدايي نينداز!
و اين نظام الهي را تا ظهور صاحب اصلياش از هر آسيبي محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره آل عمران، آيه106.
[2]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج3، ص70 و 71.
[3]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج65، ص370.
[4] . وسائل الشيعة، ج15، ص161 ـ 163.
[5]. مجموعة ورام، ج1، ص59.
[6]. معاني الأخبار، النص، ص160. «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ ع أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْه».
[7]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص850.
[8]. هفت اورنگ (جامي), سلسلةالذهب, دفتر اوّل.
[9]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص18.
[10]. دعائم الإسلام، ج1، ص217: «عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: الْمَرِيضُ فِي سِجْنِ اللَّهِ مَا لَمْ يَشْكُ إِلَي عُوَّادِهِ تُمْحَي سَيِّئَاتُهُ وَ أَيُّ مُؤْمِنٍ مَاتَ مَرِيضاً مَاتَ شَهِيدا ...». نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه190، ص283: «... فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَي فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَي مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ مَاتَ شَهِيدا ...».
[11]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، نامه45، ص417.
[12]. مناقب آل ابی طالب عليهم السلام(لابن شهر آشوب)، ج1، ص229؛ «إِنَّ اللَّهَ أَعَانَنِي عَلَي شَيْطَانٍ حَتَّي أَسْلَمَ عَلَي يَدَي».
[13] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه193.
[14]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج2، ص38.
[15]. مثنوي معنوي, دفتر ششم، بخش83.
[16] . الامالي(صدوق), ص461؛ «فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَي النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَي السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ فَقَالَ(عَلَيْهِ السَّلَام) مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ كَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا...».
[17]. اشاره به آيه 154 سوره «بقره»؛ ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِن لاَ تَشْعُرُونَ﴾.
[18]. سوره آل عمران، آيه169.
[19]. سوره آل عمران، آيه112.
[20]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، ص368.
[21]. علم اليقين في أصول الدين، ج2، ص1099.