جلسه درس اخلاق (1394/11/15)

06 01 2022 381704 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1394/11/15)

دانلود فایل صوتی
 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ  

«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين، سيّما بقيّة الله في العالمين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».

مقدم شما برادران و خواهران بزرگوار حوزوي و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و بسيجي را گرامي مي‌داريم. دهه پربركت فجر را به امّت فداكار اسلامي و شما عزيزان تهنيت عرض مي‌كنيم، از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي‌اش از هر گزندي محافظت بفرمايد! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا و اولياي الهي محشور بفرمايد! و سعي بليغ همه خدمتگزاران نظام و بنيان‌گذاران اين نظام مخصوصاً عزيزان آزاده و جانباز و ايثارگران را مشكور وليّ عصر قرار بدهد!

در مسئله اخلاق مستحضريد كه قرآن كريم ما را با يك ظرفيت خالي خلق نكرد مخلوق نمي‌داند، ما را با سرمايه معرّفي مي‌كند فرمود شما مانند آن استخر خالي نيستيد كه از جاي ديگر آب بگيريد شما با چشمه خلق شديد، اگر چيزي با چشمه باشد از درون او آب مي‌جوشد. يك بيان نوراني از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) است كه فرمود: «القَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر»؛[1] يعني انسان كه بايد مطالعه كند اولين كتابي كه بايد بنگرد همان صحيفه قلب است، در دلِ او خداي سبحان بسياري از مطالب را نوشته است اينكه فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛[2] يعني من انسان را «مستوي‌الخلقة» خلق كردم. مستحضريد در خلال سوگندهاي سوره «شمس» فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾[3] سوگند به جان آدمي و كسي كه جان‌آفرين است و جان را مستوي‌الخلقه خلق كرده است ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾؛ آن‌گاه اين ﴿ما سَوَّاها﴾ را با «فاء» تفسير, تبيين كرده است فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ با «فاء» ذكر كرد تا اينكه روشن شود در صدد تفسير اين تسويه است كه خدا روح را «مستوي‌الخلقة» خلق كرد؛ يعني چه؟ فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾. پس ما با صحيفه نوشته‌شده خلق شديم نويسنده هم ذات اقدس الهي است، نوشته‌شده هم حق و باطل, صدق و كذب, خير و شرّ, حَسن و قبيح است. آنچه براي بشر لازم است قانون اساسي‌ او را خدا نوشته؛ لذا وجود مبارك اميرمؤمنان(سلام الله عليه) فرمود اوّلين وظيفه انسان اين است كه چشم باز كند آن صحيفه دل را مطالعه كند: «القَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر». از آن به بعد آنچه را در بيرون مي‌بيند، در كتاب‌ها مي‌خواند و مانند آن, آن را در كنار اين صحيفه دل قرار بدهد؛ اگر مطابق با مصحف دل بود بپذيرد و ثبتش كند و اگر مطابق نبود آن را طرد كند، همان‌طوري كه ائمه(عليهم السلام) فرمودند: به نام خدا چيزي جعل نمي‌شود اين قرآن كريم نه كم دارد نه زياد, عين همان وحي الهي است كه بر قلب مطهّر رسول خدا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) نازل شد، نه يك ذرّه كم نه يك ذرّه زياد؛ اما در روايات چرا, روايات جعلي و وضعي هست هم روايت جعل كردند, هم راوي جعل كردند؛ لذا ائمه(عليهم السلام) فرمودند: روايات ما را بر قرآن كريم عرضه كنيد، هر چه مطابق قرآن نبود رد كنيد هر چه مخالف قرآن نبود بپذيريد.[4] ما هم يك قرآن ملكوتي داريم كه صحيفه جان ماست، حرف‌هاي بيرون گاهي حق است گاهي باطل, گاهي صدق است گاهي كذب؛ اما آن مصحف دروني ما فقط حق است و صدق است و خير است و حَسن; زيرا نه ما در آن صحنه از خود اختياري داشتيم تا كم و زياد كنيم و نه ذات اقدس الهي كه ﴿بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ﴾[5] است اهل سهو و نسيان است ﴿وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾؛[6] فرمود من به ملائكه نگفتم صحيفه دلِ انسان‌ها را تدوين كنند به كسي دستور ندادم، همان‌طوري كه روح انسان به من وابسته است: ﴿نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي﴾[7] علوم لازم را هم خودم در درون روح, در مصحف روح نگاشتم: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛ بنابراين حرف‌هايي كه از بيرون انسان مي‌شنود در كتاب‌ها مي‌خواند و مانند آن, اين را بايد بر صحيفه دل عرضه كند، اگر مطابق با فطرت و صحيفه دل بود آن را بپذيرد و شكوفا كند و اگر نبود نپذيرد، زيرا جريان فطرت ما مثل جريان طبيعت ما صحيح و حق آفريده شده. ما يك دستگاه روده و معده و دستگاه گوارش داريم اين دستگاه گوارش صحيح آفريده شده؛ يعني ذات اقدس الهي معده را, روده را, دستگاه گوارش را طرزي آفريد كه فقط غذاي سالم را مي‌پذيرد, اگر مقداري غذا مسموم باشد اين دستگاه بالا مي‌آورد؛ يعني اين فطرت، طبيعت و روده و معده سالم خلق شده است، مگر اينكه كسي ـ خداي ناكرده ـ كم كم آن را منحرف كند، اول مقداري غذاي سمّي وارد كند، بعد به تدريج آن را معتاد كند كه مي‌بينيد برخي‌ها با سَم زندگي مي‌كنند، اگر ـ خداي ناكرده ـ تدريجاً مسير طبيعت عوض شد؛ آن‌گاه است كه انسان از سَم هم باكي ندارد, اگر ـ خداي ناكرده ـ اوّل انسان با مكروهات بعد با معاصي صغيره, بعد كم كم ـ معاذ الله ـ با معاصي كبيره اُنس بگيرد اين كسي است كه ديگر درون فطرت خود را مخفي كرده است نه از بين برده: ﴿قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾.[8]

 لذا وجود مبارك حضرت امير فرمود اوّلين وظيفه ما اين است كه هم قبل از مطالعه خارج، از مصحف و صحيفه دل باخبر باشيم و هم وارداتي كه از ديگران شنيديم يا در كتاب‌ها خوانديم بر صحيفه دل عرضه كنيم: «القَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر» اين مصحف ماست، اين كتاب آسماني ماست. قرآن را ذات اقدس الهي نوشته يقيناً حق است او فطرت را ذات اقدس الهي نوشته يقيناً حق است، گرچه بين فطرت ما و قرآن, بين آسمان و زمين فرق است؛ ولي همان اندازه كه ما داريم حق است بطلان در آن نيست, سهو در آن نيست, نسيان در آن نيست, جهل علمي در آن نيست, جهالت عملي در آن نيست فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾، اين وظيفه روزانه ماست كه وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) به ما دستور داد.

مطلبي كه مربوط به دهه پربركت فجر است و همه ما در كنار سفره فداكاري شهدا و ايثارگران و امام راحل(رضوان الله تعالی عليهم اجمعين) نشسته‌ايم. در قرآن فرمود: بعضي‌ها كار خير را به آساني انجام مي‌دهند، انجام كار خير براي آنها خيلي آسان است، درهاي بهشت به روي اينها باز است, درهاي جهنم به روي اينها بسته است، اينها سعادتمندانه زندگي مي‌كنند، اين درباره افراد. گاهي درباره ازمان همين تعبير است كه مي‌گويند در ماه مبارك رمضان درهاي جهنم بسته است, درهاي بهشت باز است, شياطين بسته‌اند، اين تعبيري است كه توجيه مي‌طلبد. در نظام اسلامي اين‌طور است، نظام طوري است كه اگر كسي خواست كار خير انجام بدهد درِ بهشت به روي او باز است و اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ خواست جهنم برود درِ جهنم بسته است، او با رنج و تلاش و كوشش و زحمت درِ جهنم را باز مي‌كند چنين نظامي است، فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطي‏ وَ اتَّقي‏ ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني‏ ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري‏﴾[9] ما انجام كار خير را براي او آسان قرار مي‌دهيم, اگر كسي خواست واقعاً عادل باشد, معتقد باشد, مؤمن باشد نه بيراهه برود نه راه كسي را ببندد در نظام اسلامي آسان است، بر خلاف نظام طغيان و اگر ـ خداي ناكرده ـ كسي آن عصر را مي‌ديد مواظب بود كه جهنم رفتن خيلي آسان بود و بهشت رفتن بسيار دشوار بود؛ يعني اگر كسي مي‌خواست حجاب و عفاف خود را حفظ كند در زحمت بود؛ ولي الآن اگر كسي بخواهد حجاب خود را, عفاف خود را, دين خود را حفظ كند در كامل آساني است؛ همان‌طوري كه افراد اين طورند, همان‌طوري كه ازمان آن‌طور است گاهي ملل و اقوام هم همين‌طورند.

 مردان بزرگ الهي كساني‌اند كه چون دنيا در چشم آنها كوچك است، هيچ چيزي رهزن آنها نيست. آن بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) كه فرمود: من برادري داشتم در چشمان من بزرگ بود: «كَانَ يَعْظمُهُ فِي عَيْنِي صَغُرَ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ»؛[10] چون دنيا در چشم او كوچك بود او در چشمان من بزرگ بود؛ اين‌گونه از افراد به راحتي كار خير انجام مي‌دادند: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطي‏ وَ اتَّقي‏ ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني‏ ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري‏﴾.[11] مي‌بينيد بعضي به آساني نمازشب مي‌خوانند خيلي براي آنها سخت نيست به آساني هميشه با طهارت‌اند, به آساني هميشه نماز اوّل وقت مي‌خوانند, به آساني نقص و عيب كسي را نمي‌خواهند, به آساني عيب ديگران را مي‌پوشانند, به آساني جلوي نقد و حِقد خود را مي‌گيرند، خيرخواه ديگران‌اند اين فضيلتي است كه فرمود برخي‌ها به آساني اينها را انجام مي‌دهند؛ اما كسي كه ﴿وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْني‏ ٭ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْني﴾ به عاقبت خود علاقه‌مند و عقيده‌مند نيست آنها را انكار مي‌كند و مانند آن ﴿فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْري‏﴾ برخي‌ها به آساني دروغ مي‌گويند, به آساني بيراهه مي‌روند, به آساني بد مي‌گويند, به آساني اختلاف ايجاد مي‌كنند, به آساني اگر ديدند يك جا اختلاف هست، آن را فوت مي‌كنند اين آتش را روشن مي‌كنند. دهن را به ما دادند براي كار خير، اگر ديديم يك جا آتش روشن شد فوراً فوت كنيم خاموش كنيم، نه اينكه فوت كنيم اين شعله را افزوده كنيم، به ما گفتند تا مي‌توانيد آتش را خاموش كن! اطفا براي همين جهت است, آتش‎نشاني براي همين جهت است, غضب‌نشاني براي همين جهت است. نظام اسلامي اين بركات را دارد: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطي‏ وَ اتَّقي‏ ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني‏ ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري‏﴾؛ براي كار خير او را آسان مي‌كنيم، چه اينكه قرآن را براي يك عده آسان قرار داد، فرمود اين قرآن تذكره است: ﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾[12] فهميدن قرآن, عمل به قرآن فرمود خيلي آسان است، چون دلپذير است و تحميل نيست؛ اما مي‌بينيد براي بعضي‌ها بسيار دشوار است، همين خواندن قرآن و عمل كردن به قرآن و فهميدن معارف قرآن براي خيلي‌ها آسان است، فرمود: ﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾ ما آسان قرار داديم. درس قرآن غير از درس فقه و اصول است گرچه همه آنها از قرآن گرفته شده، غير از فلسفه و كلام است گرچه آنها تابع قرآن‌اند؛ اما قرآن چيز ديگري است. فرمود اين خيلي آسان است دلپذير است, گواراست: ﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾، هيچ درسي بهتر و روان‌تر از درس قرآن نيست, چرا؟ چون روان است, دلپذير است. شما آب زلال را به آساني ميل مي‌كنيد اين‌طور نيست كه جويدن لازم داشته باشد يا هضم آن سخت باشد فرمود من اين را دلپذير قرار دادم, گوارا قرار دادم اين‌چنين است: ﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾.

 اگر كسي در خدمت اين كتاب باشد كه در خدمت عترت طاهرين هم يقيناً خواهد بود، چون «لَنْ يَفْتَرِقَا»[13] آن وقت احساس آرامش مي‌كند. دهه پربركت فجر يادآور چنين صحنه‌اي است, نظام اسلامي يادآور چنين صحنه‌اي است، آن عزيزاني كه شربت شهادت نوشيدند يادآور چنين صحنه‌‌اي است، اين كار آساني نيست كسي بيست سال يا بيش از بيست سال قطع نخاعي باشد و در بستر باشد و بگويد: «بِكَ يَا اللهُ» مگر كار آساني است انسان بيست سال, بيست و پنج سال بستري باشد و جز نام حق و ياد حق چيزي بر لب و زبان او جاري نشود اين‌طور نيست. بنابراين ما قدردان اين انقلاب، نظام و تلاش و كوشش شهدا و عزيزان باشيم و ـ إن‎شاءالله ـ در راهپيمايي 22 بهمن حضور باشكوه داشته باشيم، نگذاريم دشمنان ما خوشحال شوند، نگذاريم ـ خدای نکرده ـ دوستان ما نگران شوند اين نظام ما آسيب ببيند. هر كاري بكنيم در تقويت اين نظام جا دارد. در مراسم انتخابات هم ـ إن‌شاءالله ـ شركت مي‌كنيم، سعي مي‌كنيم هر كسي كه أصلح است «بيننا و بين الله» به او رأي بدهيم. اين نظام را به هر وسيله‌اي هست بايد حفظ كنيم، اگر مشكلي دارد حلّ كنيم. امر به معروف مي‌خواهد انجام بدهيم, نهي از منكر مي‌خواهد انجام بدهيم, راهنمايي مي‌خواهد انجام بدهيم، مشورت می‎خواهد انجام بدهيم، اين نظام, نظامي است كه ﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾، اگر كسي ـ خدای نکرده ـ جهان را قبلاً مي‌ديد و الآن هم مي‌بيند، آ‌ن وقت مي‌فهمد ايران به چه شكوه و عظمتي درآمده است. به بركت خون‌هاي پاك شهدا عظمت و جلال اسلام را شما ملت بزرگوار نشان داديد. كاري شما يعني ايراني‌ها مسلمان در اين كشور اسلامي انجام داد كه نمونه‌اش را شما نمي‌بينيد! شما مستحضريد كه اين جريان دفاع مقدس هشت ساله، گرچه ده ساله بود، دو سال ما گرفتار جنگ داخلي بوديم هشت سال جنگ خارجي را بر ما تحميل كردند با قطعنامه‌هاي مكرّر آسيب رساندند؛ ولي بالأخره ما قطعنامه را پذيرفتيم؛ وقتي قطعنامه را پذيرفتيم، ببينيد كاري شما و همكارانتان و پدرانتان و برادرانتان انجام دادند كه در جهان نمونه است. ما هشت سال از اين حكومت بعثي عراق آسيب ديديديم. صدها روستا ويران شد, صدها شهر آسيب ديد و خسارت‌هاي فراواني ما مشاهده كرديم و ديديم؛ بعد از پذيرش قطعنامه آنها عمليات مرصاد را بر ما تحميل كردند كه خدا شهداي آن صحنه مخصوصاً شهيد صياد شيرازي را غريق رحمت كند كه آن فتنه را خاموش كرده! بعد از اين جريان, صدام به كويت حمله كرده به عنوان اينكه يكي از استان‌هاي عراق است. امير كويت هم دست خود را از بين عباي مطلاّ درآورد و كمك آنها را گرفت و آنها هم به بهانه آزادسازي كويت و به طمع نفت اتحاديه تشكيل دادند و ريختند صدام را از كويت بيرون كردند تا اين‌جا را همه ما شنيديم. همه آنهايي كه آمدند صدام را از كويت بيرون كنند به مسئولين ما گفتند براي اينكه زحمت ما كمتر شود شما هم از شرقِ عراق چهارتا تير بزنيد و به ما كمك كنيد. ما از صدام آسيب‌هاي فراواني ديديم؛ اما نه مسئولين, نه ملت هيچ كدام حاضر نشدند كه با آنها همكاري كنند و چهارتا تير به صدام بزنند، همه مردم گفتند ما قطعنامه را قبول كرديم ديگر حرفي نداريم بزنيم؛ اين معناي عظمت اسلام است, اين معناي آبروي اسلام است, اين معناي آبرو دين است. اينكه در سوره مباركه «توبه» فرمود: ﴿اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ﴾[14] وقتي قطعنامه را پذيرفتيد ديگر تخلّف نكنيد اين كم كاري نيست نمونه‌اش را شما در تاريخ بياوريد بالأخره ما هشت سال آسيب ديديم بهترين فرصت همان فرصتي بود كه همه به صدام حمله كردند ما هم چهارتا حمله مي‌كرديم؛ ولي اين كار را نكرديم، اينها بركت قرآن است, اينها سرفرازي قرآن است. اينكه شما مي‌بينيد دنيا حاضر است به هر حال در خدمت نظام با ايران باشد، امنيت اين کشور را با آن عظمت حفظ بکنيم، حرفي نزنيم كه كسي را برنجاند, كاري نكنيم كه جايي آتش روشن شود، اگر ديديم آتش است فوراً خاموش كنيم، آتش روشن كردن كار مؤمن نيست خاموش كردن كار مؤمن است.

شما مستحضريد اين عزيزاني كه در راه خطر خودشان را مي‌اندازند تا جلوي سيل را بگيرند يا آتش را بگيرند اينها مشمول روايات ماست. روايات ما تنها درباره عبادات نيست، اين روايات را بنگريد كه ائمه فرمودند: «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»؛[15] يعني اگر جايي سيلي آمده، آب فراواني آمده يك عده فداكاري كردند، جلوي اين طغيان آب را گرفتند اهل بهشت‌اند, اگر جايي آتش‌سوزي شده دارد خطر ايجاد مي‌كند عده‌اي را آسيب مي‌رساند عده‌اي تلاش و كوشش كردند آتش را خاموش كردند اهل بهشت‌اند، چه چيزي را ائمه نگفتند؟! فرمودند: «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»؛ اگر آتشي تجاوز كرد و طغيان كرد, آبي تجاوز كرد و طغيان كرد, تعدّي كرد، عدو را عدو مي‌گويند؛ براي اينكه تعدّي مي‌كند از جاي خود و از موقعيت خود و از حريم خود بيرون مي‌آيد به حريم ديگري تعدّي مي‌كند؛ لذا دشمن را عدو مي‌گويند. واژه فارسي اين پيام را ندارد كه آن ظرافت را ادا كند، ما در فارسي مي‌گوييم دشمن؛ اما در عربي اين لغت را بافتند، طرزي هنرمندانه اين را به كار بردند كه از امام باقر(سلام الله عليه) رسيده است كه چرا عربي, مبين است؟ لانَّه «يُبِينُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِينُهُ الْأَلْسُنُ»، عربي آن قدرت را دارد كه از هر واژه‌اي ترجمه به عمل بياورد؛ ولي لغت‌ها و فرهنگ‌هاي ديگر آن هنر را ندارند كه عربي را به خوبي ترجمه كنند؛ لذا ترجمه قرآن اگر متعذِّر نباشد متأثّر است. ما در فارسي بعضي از كلمات را نداريم كم مي‌آوريم؛ آن وقت چگونه مي‌توانيم عربي را ترجمه كنيم. ما در فارسي براي تثنيه واژه‎ای نداريم، فرقي بين زن و مرد نمي‌گذاريم ما به زن مي‌گوييم «تو» به مرد مي‌گوييم «تو»؛ ولي در عربي به زن مي‌گويند «أنتِ» به مرد مي‌گويند «أنتَ»، اگر غايب باشد مي‌گويند «هو, هي»، اگر دو نفر باشند مي‌گويند «هُما»، اگر سه نفر باشند مي‌گويند «هُم»، ما به دو نفر مي‌گوييم ايشان, به سه نفر هم مي‌گوييم ايشان, به دو نفر هم مي‌گوييم شما، به سه نفر هم مي‌گوييم شما, ما بين كلمات مربوط به اشخاص كم مي‌آوريم, نسبت به زمان كم مي‌آوريم, نسبت به زمين كم مي‌آوريم. ما به نزديك مي‌گوييم «اين‌جا» اگر نزديك نبود مي‌گوييم «آن‌جا»؛ ولي عرب كه اين‌چنين نيست، اگر نزديك بود مي‌گويد «هذا»، ميانه بود مي‌گويد «ذاك»، دور بود مي‌گويد «ذلك». ما براي ميانه, حرفي نداريم در خيلي از جاها دست ما خالي است. عربي اين قدرت را دارد كه بيانگر همه فرهنگ‌ها و واژه‌هاست. امام باقر(سلام الله عليه) فرمود: اينكه خداي سبحان فرمود: «عربي مبين»[16] براي اينكه «يُبِينُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِينُهُ الْأَلْسُنُ».[17] زبان‌هاي ديگر آن قدرت را ندارند، هيچ زباني نمي‌تواند آن لطايف قرآني را به خوبي ترجمه كند، مگر اينكه چند كلمه را كنار هم قرار بدهند. ما به كسي كه مخالف ماست مي‌گوييم دشمن؛ اما عرب مي‌گويد او خصم است، يك; عدو است، دو; مخالف است، سه; اين‌ها را مي‌گوييم. عدو است؛ يعني از جاي خود تعدّي كرده، تجاوز كرده، وارد حريم ديگري شده. در اين روايت فرمود: اگر كسي جلوي آبي را كه تعدّي كرده, جلوي آتشي را كه تعدّي كرده بگيرد: «وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»«مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة». اين عزيزاني كه در آتش‎نشاني تلاش و كوشش مي‌كنند يا در راه‌هاي ديگر خدمات مي‌كنند اگر «قربة الي الله» كار كنند در حال عبادت دارند به سر مي‌برند. همين دستور را به ما هم دادند اگر كسي چيزي نوشته، حرفي زده دارد، آتشي دارد روشن مي‌شود، ما فوراً خاموش كنيم, حرفي زده كه دارد فتنه ايجاد مي‌شود ما فوراً جلويش را بگيريم، نه كاري كنيم كه كسي را برنجانيم، نه اجازه بدهيم كسي ديگري را برنجاند تا اين نظام, پاك در اختيار صاحب اصلي‌اش باشد و اين هيچ ممكن نيست مگر اينكه ما روزانه سري به اين صحيفه و مصحفمان كه اين قرآنِ خداداده است بزنيم. فرمود: «القَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر». انسان بخواهد نگاه كند اين صحيفه را نگاه كند بعد هر چه از بيرون شنيده و بيرون برداشت كرده در كنار اين صحيفه به منزله شرح اين صحيفه بنويسند متني را اضافه نكند، متنِ متن را ذات اقدس الهي تنظيم كرده است؛ ولي انسان مي‌تواند اين متن را شرح كند. آن وقت اگر كسي با چنين قلبي زندگي كرد از اين قلب، زماني حرفي زده يا گفتاري درآمده يقيناً در ديگران اثر مي‌كند. هيچ ممكن نيست كسي از قلب طيّب و طاهر سخني بگويد و قلبي بيمار نباشد، مگر اينكه در او اثر مي‌گذارد؛ براي اينكه آن آماده است، آن حُسن قابلي دارد، اين هم حُسن فاعلي دارد و يقيناً در او اثر مي‌گذارد، هيچ ممكن نيست كه در او نتواند اثر بگذارد. اينكه گفتند با كسي باشيد كه «يُذَكِّرَكُمُ اللهَ رُؤْيَتَه»[18] همين است.

 بنابراين هميشه مخصوصاً دهه پربركت فجر، اين فرصت طلايي را به ما مي‌دهد، حضور در راهپيمايي اين بركت را به ما مي‌دهد، اوايل انقلاب قبل از پيروزي, دوستاني بودند كه وقتي مي‌خواستند در راهپيمايي شركت كنند وضو مي‌گرفتند مي‌آمدند، غالباً ذكر ما در آن راهپيمايي «يَا أَحَدُ وَ يَا صَمَدُ» بود. در جريان بسياري از اين غزوه‌ها، ذكر وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) «يَا أَحَدُ وَ يَا صَمَدُ»[19] بود اينها با «يَا أَحَدُ وَ يَا صَمَدُ» اين قدم‌ها را برمي‌داشتند تا به نتيجه برسد نتيجه خوب داد و انقلاب به ثمر رسيد. الآن هم همان است ما بقائاً كار همان حدوثي را بايد انجام بدهيم، يقيناً هم خودمان به مقصد مي‌رسيم هم به اندازه توانمان ديگران را هم به مقصد مي‌رسانيم، هم در راهپمايي22 بهمن ـ إن‌شاءالله ـ با جلال و شكوه «قربة إلي الله» شركت مي‌كنيم هم در انتخابات با جلال و شكوه «قربة إلي الله» انتخاب مي‌كنيم و خيال نكنيم اين‌جا بهشت است اين‌جا دنياست. در دنيا بالأخره بعضي از مسائل هست. يك بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) دارد آن هم در نهج‌البلاغه است فرمود: «ألا إنَّ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَي اللَّهِ أَنَّهُ لاَ يُعْصَي إِلاَّ فِيهَا».[20] ما اوّل بايد بدانيم كجا هستيم از كجا آمديم حساب ما سر جايش محفوظ است به كجا مي‌رويم حساب ما محفوظ است ما با جلال و شكوه اين راه قوس نزول را طي كرديم آمديم پايين ـ إن‌شاءالله ـ با جلال و شكوه اين قوس صعود را طي مي‌كنيم بالا مي‌رويم؛ اما اين چند روزي كه اين‌جا هستيم اين بيان نوراني حضرت در نهج‌البلاغه هست فرمود: عالَمي پَست‌تر از دنيا نيست از اين‌جا بدتر ديگر نيست؛ يعني بايد مواظب باشيم. حالا اگر كسي در زندان هست چه توقعي دارد. فرمود عالمي و جهاني پَست‌تر و بدتر از دنيا نيست: «ألا إنَّ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَي اللَّهِ أَنَّهُ لاَ يُعْصَي إِلاَّ فِيهَا» عوالم قبلي فراوان است, عوالم بعدي فراوان هست مگر عالم‌هايي كه خدا خلق كرد محدود است، مگر ما مي‌دانيم عوالم قبلي چقدر بود عوالم بعدي چقدر است؛ ولي «آن‌قدر هست كه بانگ جرسي مي‌آيد».[21] وجود مبارك حضرت امير كه هم از گذشته باخبر است هم از آينده، فرمود: نه در گذشته عالَمي به اين پَستي بود نه در آينده, در هيچ عالم خدا معصيت نمي‌شود مگر در دنيا «ألا إنَّ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَي اللَّهِ أَنَّهُ لاَ يُعْصَي إِلاَّ فِيهَا». ما در اين عالم هستيم، در اين عالم بايد خيلي مواظب باشيم، توقع نداشته باشيم كه همه ما سلمان و اباذر باشيم اگر كسي بود «طوبي له و حسن مآب», اگر نبود سعي كنيم او را سر راه بياوريم؛ ولي منظور اين است كه وقتي ما بدانيم در زندان داريم زندگي مي‌كنيم مواظب زبانمان خواهيم بود.

 اگر كشوري ميليون‌ها جمعيت دارد باغ‌ها دارد راغ‌ها دارد قصور دارد بروج دارد، زندان هم دارد، انسان كه در زندان هست نبايد به مملكت اشكال كند. فرمود كلّ جهان را شما حساب كنيد عوالم بيكراني را پشت‌سر گذاشتيم عوالم بيكراني را هم در پيش داريم. ابديت يك كار عادي نيست، به قول بعضي آقايان اگر شما اين‌جا بنشينيد، يك رقم نُه بنويسيد، بعد از آن هم صفر بگذاريد به عدد نجومي تا ستاره كيوان و رقم‌ها هم رقم نجومي باشد، باز اين متناهي است چون حدّ دارد؛ ولي جريان ابد, حدّ ندارد ﴿خالِدينَ فيها أَبَداً﴾[22] ماييم و موجود ابدي, در برزخ براي ما ـ إن‌شاءالله ـ جز راحتی چيز ديگر نيست, در ساهره قيامت جز نور که ﴿يَسْعي‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ﴾[23] هيچ خبري نيست، كسي در قيامت عليه ما حرفي نمي‌زند, كسي در بهشت خيال بد نمي‌كند: ﴿لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ﴾[24] اين ﴿لا لَغْوٌ﴾ «لا»ي نفي جنس است؛ منتها چون تكرار شده مرفوع است ﴿لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ اصلاً خيال بد در او نيست. عالمي است كه انسان به ياد چيزي هم نمي‌افتد. مي‌بينيد ما در دنيا هر چند در راحتي باشيم مقداري مشكلات را گذرانديم اگر هر لحظه‎ای كه به ياد آن مشكلات باشيم يك مقدار اندوهگين مي‌شويم؛ اما در بهشت عالَمي است كه به فكر كسي نمي‌آيد. الآن از وجود مبارك امام(سلام الله عليه) سؤال كردند در بهشت كه حزن و اندوهي نيست غمي نيست كه مي‌گويند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾؛[25] حزن و اندوه و غم را برداشتي, فرمود بله اين‌طور است! عرض كرد نوح(سلام الله عليه) در بهشت دارد متنعّماً به سر مي‌برد، پسرش در جهنم دارد دست و پا مي‌زند اين پدر چگونه محزون نيست؟ فرمود اصلاً ياد نوح نيست كه چنين پسري داشت، چه كسي در قلب اثر مي‌گذارد؟ چه كسي اين ياد را از قلب مي‌برد؟ آ‌ن «مقلّب ‌القلوب» است. اگر ـ خداي ناكرده ـ در بهشت، جريان كار حُرّ(سلام الله عليه) يادش بيايد كه اوّلين عذاب روحي براي او است, اصلاً ياد او نيست كه با سيدالشهداء چه كرد، اين كار خداست! مقدور احدي از ما نيست كه چنين كاري بكنيم. اگر كسي نسبت به ما بد كرد حداكثر اينكه ما به رويش نياوريم, به كسي نگوييم, نسبت به او احسان و لطف كنيم همين! اما او بين خود و خداي خود هر وقت متوجه اين نكته مي‌شود كه نسبت به ما بد كرده است شرمنده است. ما بخواهيم اين شرم را از دل او برداريم مقدور ما نيست ما چه كار مي‌توانيم بكنيم ما كه «مقلّب‌القلوب» نيستيم. آنها كه بد كردند, معصيت كردند, جنايت كردند و توبه كردند و توبه آن‌ها مقبول شد اصلاً در بهشت به يادشان نيست كه معصيت كردند تا خجالت بكشند. اگر ـ خداي ناكرده ـ اين صحنه براي حُر(سلام الله عليه) پيش بيايد، اوّلين جهنم است براي او؛ ولي اصلاً يادش نيست كه با سيدالشهداء چه كرد, اصلاً وجود مبارك نوح يادش نيست چنين پسري داشت در دنيا عرض كرد: ﴿وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ﴾؛[26] اما در آن‌جا اصلاً به ياد پسر نيست چنين عالمي است آن هم با ابديّت همراه است، بسياري از اسرار بهشت به ياد ما نمي‌آيد.

 بنابراين ماييم الآن چند روزه در زندانيم از اين بدتر نه در گذشته بود نه در آينده, شما تمام جوامع روايي ما را بررسي كنيد، ببينيد خدا عالَمي شبيه دنيا در پَستي خلق كرد يا نه؟ شبيه زندان جاي ديگر نيست اين‌جا ما را آوردند براي آزمايش. فرمود: «ألا إنَّ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَي اللَّهِ أَنَّهُ لاَ يُعْصَي إِلاَّ فِيهَا»؛ از اين طرف كه وارد برزخ مي‌شويم تا ابد هيچ معصيت نيست، از آن طرف از عرش تا به زمين بياييم هيچ معصيت نيست، فقط همين‌جاست كه زندان است و جاي آزمون است كه اميدواريم ذات اقدس الهي عنايت كند ما در اين زندان نه بيراهه برويم نه راه كسي را ببنديم، هر جا آتشي ديديم خاموش كنيم, هر جا طغيان آبي ديديم آرام كنيم, قلم تند, بيان تند, كار تند كه باعث اختلاف و نگراني است جلويش را بگيريم. ما هر اندازه كه مقدور ماست انجام بدهيم بقيه را ذات اقدس الهي بر اساس ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[27] انجام مي‌دهد تا اين نظام را صحيحاً و سالماً به دست صاحب اصلي‌اش تقديم كنيم!

مجدداً مقدم همه شما بزرگواران, برادران و خواهران ايماني را گرامي مي‌داريم و ايام پربركت سالگرد پيروزي انقلاب را تهنيت عرض مي‌كنيم و از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌کنيم نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرمايد! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي محشور بفرمايد! جانبازان و ايثارگران را مورد لطف ويژه ولي‌ّ‌اش قرار بدهد! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگرداند! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد مقاومتي و ازدواج جوان‌ها را به بهترين وجه حلّ بفرمايد! جوانان مملكت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بدهد!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت49.

[2] . سوره شمس، آيه8.

[3] . سوره شمس، آيه7.

[4] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج1، ص69.

[5] . سوره بقره، آيه29.

[6] . سوره مريم، آيه64.

[7] . سوره حجر، آيه29؛ سوره ص، آيه72.

[8] . سوره شمس، آيه1.

[9] . سوره ليل، آيات5 ـ 7.

[10] . غرر الحکم و درر الکلم، ص54.

[11] . سوره ليل، آيات5 ـ 7.

[12] . سوره قمر، آيات17 و 22 و ... .

[13] . دعائم‌الاسلام، ج1، ص28.

[14] . سوره توبه، آيه7.

[15] . الکافی(ط ـ الإسلامية)،ج5، ص55.

[16] . سوره نحل، آيه103؛ ﴿عَرَبِيٌّ مُبِينٌ.

[17] . الکافی(ط ـ الإسلامية)،ج2، ص632.

[18] . الکافی(ط ـ الإسلامية)،ج1، ص39.

[19] . الکافی(ط ـ الإسلامية)،ج5، ص47.

[20] . نهج البلاغة(للصبحي صالح)، حکمت385.

[21]. اشعار منتسب به حافظ، شماره11؛ «کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست ٭٭٭ اين قدر هست که بانگ جرسی می‌آيد».

[22] . سوره نساء، آيات57 و 122و ... .

[23] . سوره حديد، آيه12.

[24] . سوره طور، آيه23.

[25] . سوره فاطر، آيه34.

[26] . سوره هود، آيه45.

[27] . سوره انعام، آيه160.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments