09 12 2015 445885 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1394/09/19)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».

«أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا و اُجُورَكُمْ بِمُصَابِنَا بِنَبيِّنٰا وَ أهلِ بِيْتِهِ(عَلَيْهِمُ الصَّلاة و عَلَيْهِمُ السَّلَامْ) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهُم(عَلَيْهِمُ الصَّلاة و عَلَيْهِمُ السَّلَامْ)».

مقدم شما بزرگواران و عزيزان و مهمانان داخلي و خارجي را گرامي مي‌داريم و مراسم سوگ و ماتم خاتم انبيا(عَلَيْهِ وَ عَليٰ آلِهِ آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) و امام مجتبيٰ و امام رضا و اهل بيت عصمت و طهارت(عَلَيْهِمُ السَّلَامْ) را به پيشگاه وليّ عصر(أرْوٰاحُنٰا فِدٰاه) و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و به شما برادران و خواهران ايماني تسليت عرض مي‌كنيم!

سالروز رحلت وجود مبارك رسول گرامي(عَلَيْهِ وَ عَليٰ آلِهِ آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) است، تاريخ زندگي رسول خدا را ذات اقدس الهي بايد تبيين كند و كرد! و كتاب تاريخي آن حضرت بايد قرآن كريم باشد، چه اينكه هست! و اهل بيت عصمت و طهارت كه مفسّران اصيل و راسخان در علم‌ هستند، رسالت رسول گرامي را تبيين كردند كه كردند! وظيفه ما دو چيز است: يكي شأن نزول رسالت و برنامهٴ آن حضرت است و دوم تطبيق كارهاي خودمان بر سيره و سنّت آن حضرت می‌باشد.

خداي سبحان حرمتي را كه براي رسول خدا گذاشت، مرحلهٴ نازله آن را براي امت اسلامي و مؤمنان قرار داد؛ در سورهٴ مبارك «احزاب»، اين دو اصل را به ما آموخت: يكي ادب و احترامي است كه نسبت به حضرت داشت، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً﴾،[1] اين اِجلال و تكريم بي‌سابقه را ذات اقدس الهي نسبت به رسول خود روا داشت؛ فرمود خدا و همه فرشتگاني كه در صحابت رحمت الهي‌ هستند، با هم بر آن حضرت درود مي‌فرستند و شما هم به اين سنّت الهي «ائتساء» و «اقتداء» كنيد. در همان سورهٴ مباركه «احزاب»، درباره مؤمنان به آن حضرت هم چنين عنايتي را مبذول كرد، فرمود: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾؛[2] خدا بر مؤمنين صلوات مي‌فرستد و ملائكه خدا هم بر مؤمنين صلوات مي‌فرستند تا شما را نوراني كنند, پس اين ظرفيت هست! اين آيه دوم دو پيام دارد: يكي اينكه همان‌طوري كه خدا بر پيامبر صلوات مي‌فرستد، همان خدا بر شما صلوات مي‌فرستد؛ پيام دوم آن است كه اين صلوات الهي براي آن است كه شما را نوراني كند؛ يعني جامعه اسلامي را نوراني كند! تفاوت عميقي كه بين اين دو صلوات هست، اين است كه در آن‌جا گرچه با «إنّ» و امثال آن ياد شد، تمام فرشتگان در خدمت خدا بودند که با اين هيئت و جلال, خدا فرمود من پيامبرم را مورد «تَصليَّة» و صلوات قرار دادم؛ دو جمله ذكر نكرد, بلکه عطف مفرد بر مفرد است، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ﴾، اما درباره مؤمنين عطف جمله به جمله است، نه مفرد بر مفرد! فرمود: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ﴾، يك؛ ﴿وَ مَلائِكَتُهُ﴾ هم «يُصَلُّونَ عَلَيْكُم»، دو؛ خدا با ملائكه بر ما صلوات نمي‌فرستد، ما آن شأنيت را نداريم كه خدا با آن جلال و شكوهي كه بر پيغمبر صلوات مي‌فرستد بر ما صلوات بفرستد.

خدا به تنهايي بر ما صلوات مي‌فرستد و فرشتگان خدا هم بر ما صلوات مي‌فرستند، البته در صورتي كه ما راه كسي را برويم كه خدا بر او صلوات فرستاد. پس اگر ما راه پيغمبر را رفتيم، ذات اقدس الهي بر ما صلوات مي‌فرستد و فرشتگان هم بر ما صلوات مي‌فرستند. مرحوم علامه بحرالعلوم نقل مي‌كند، خواجه نصير وقتي در خلال درس سخنان سيّد مرتضي را نقل مي‌كرد، می‌گفت: «صلوات الله عليه»، براي رفع اعجاب شاگردان فرمود: «كيف لا يصلّي علي المرتضي» كسي كه «مرتضي‌المذهب» و «مرتضي‌القول» است، چگونه بر او صلوات نفرستم؟![3] پس اصل اول اين است كه خدا و ملائكه بر پيغمبر صلوات مي‌فرستند و اصل دوم اين است كه خدا و ملائكه بر امت اسلامي هم صلوات مي‌فرستند. اين امت اسلامي چيست و كيست؟ چه راهي را رفته و چه راهي را بايد برود؟

قرآن كريم همان‌طوري كه براي آيات و سوره‌هاي آن شأن نزول هست, براي خود مجموعهٴ قرآن هم شأن نزول هست. يك شأن نزول داريم, يك فضاي نزول داريم و يك جوّ نزول؛ آنچه رايج است، شأن نزول است كه مربوط به آيه است، اما سوره‌ها هركدام جداگانه شأن نزول دارند و كلّ مجموعهٴ قرآن هم يك فضاي نزولي دارد. ذات اقدس الهي فضاي نزول قرآن را ـ مجموعه قرآن، نه سوره يا آيه ـ و همچنين نزول رسالت را تبيين كرد، فرمود جهان در چه شرايطي بود, ما در چه شرايطي پيامبر نازل كرديم و برنامه حيات‌بخش پيامبر چيست؟ در درجه اول فرمود او آمد شما را زنده كند، معلوم مي‌شود که انسانِ بدون دين مُرده است. يك حرف لطيفي جناب حكيم سنايي دارد، حكيم سنايي مي‌گويد مرگ يك چيز بدي است و همه از مرگ مي‌ترسند؛ ولي مگر الآن شما زنده‌ايد؟ «ازين زندگی ترس کاکنون در آنی»،[4] اگر از مرگ مي‌ترسي، از اين زندگي بترس! جامعه‌اي كه ده ـ دوازده ميليون پرونده روي ميز دستگاه قضايي است، اين جامعه مُرده است! فرمود مرگ يك چيز بدي است و انسان بايد از مرگ بترسد، پس از اين زندگي بترس! «ازين زندگی ترس کاکنون در آنی»، مگر الآن زنده‌اي؟ كسي و جامعه‌اي زنده است كه برابر سوره مباركه «انفال»، جواب نداي خدا و رسول خدا را بدهد كه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ﴾،[5] او آمده شما را زنده كند!

جامعه يك حيات گياهي و يك حيات حيواني دارد که فراوان هم هست؛ حيات انسانيِ جامعه آن مشتركات انسان و فرشته است! برخي‌ها فقط حيات گياهي دارند؛ يعني خوب غذا مي‌خورند, خوب جامه در بَر مي‌كنند, خوب فربه مي‌شوند، نموّ مي‌كنند و بالندگي دارند؛ يك جوان كه در همين حدّ كوشش مي‌كند، او حيات گياهي دارد. برخي‌ها هستند كه از شهوت و غضب هم سهمي بردند, از حمله به اين و آن هم بي‌نصيب نيستند، اينها حيات حيواني دارند؛ اما وقتي خداي سبحان، نام علما را با فرشته‌ها يكجا ذكر مي‌كند، اينها حيات مشتركي است بين انسان و فرشته كه فرمود: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ﴾.[6] شايد صدها بار شنيده‌ايد كه ذات اقدس الهي علما را با فرشته يكجا ذكر مي‌كند، اما كساني كه گرفتار «أجوفين‌« هستند، آنها را با دام ذكر مي‌كند! فرمود اين روزي‌ها و نعمت‌هايي كه ما به شما براي كشاورزي و دامداري داديم: ﴿مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ﴾[7] يا ﴿كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ﴾؛[8] اما وقتي علم شد, معنويت و توحيد شد، علما را با فرشته ذكر مي‌كند: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ﴾، پس دين آمده كه انسان را فرشته‌منش كند!

تو فرشته شوي ار جهد کني از پي آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدريج اطلس[9]

پيامبري آمد كه انسان را فرشته و همسان فرشته كند، درود خدا بر اين پيامبر و درود خدا بر كساني كه راهي راه اين پيامبر هستند! پس در سوره «انفال» فرمود زنده شويد! به افرادي كه حيات گياهي داشتند يا حيات حيواني داشتند، فرمود دين آمد تا شما را زنده كند؛ يعني به حيات انساني! بخشي از برنامه‌هاي رسول گرامي را در پايان سوره مباركه «اعراف» بيان كرد؛ فرمود او آمده كه شما را آزاد كند، اين قيودي كه دست و پاي خودتان را با اين قيود بستيد و اين زنجيرهايي را كه بستيد، او آمده اين زنجيرها را باز كند؛ برخي از زنجيرها را شما با دست خودتان بستيد، برخي از زنجيرها را ديگران بر دست و پا و گردن شما آويختند. رسول خدا آمده اين دو كار را كند: ﴿وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ﴾.[10] اين غُل و زنجيري كه افراد در جامعه به خود بستند، اين تشريفات زايد, اين تمنّيات زايد, اين غرور و خودخواهي، اينها همه زنجيرهايي است كه انسان به خود بسته است. اين قلّت ازدواج و كثرت طلاق در اثر غرور بي‌جا, خودخواهي بي‌جا, تكبّر بي‌جا و ناسازگاري بي‌جاست؛ همه اينها زنجير است كه ما با دست خود بر گردن و پاي خود بستيم و در روايات ما هم آمده است که ائمه(عَلَيْهِمُ السَّلَامْ) فرمودند كمتر خانه‌اي با طلاق خراب شده است كه آباد شود![11] بعضي از ويراني‌ها بازسازي آن سخت نيست، بعضي از خانه‌ها را آدم خراب مي‌كند و بعد از مدتي مي‌سازد; ولي ائمه فرمودند خانه‌اي كه با طلاق خراب شده است، به اين آساني ساخته نمي‌شود، هم او گرفتار افسردگي مي‌شود و هم اين! فرمود اوصاف بد, اخلاق بد, رفتار بد, كردار بد, روش بد, مَنش و گفتار بد, همه اينها زنجيري است كه در دست و پاي مردم است؛ اخلاق اسلامي, ادب و رأفت اسلامي آمده که اينها را بردارد. استكبار و امثال استكبار كه از طرف ديگر دست و پاي اين جامعه را بستند، نظام بردگي و نظام سلطه را بر جامعهٴ زيردست تحميل كردند، اين غُل و زنجير بيگانه را هم دين برمي‌دارد.

در بخش پاياني سوره مباركه «اعراف»، فرمود رسول گرامي در تورات وضع او آمده است: ﴿يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ﴾؛ ما جريان پيامبر را در تورات گفتيم, در انجيل گفتيم, برنامه او را گفتيم و برنامه‌هاي او اين است كه ﴿يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ﴾؛[12] آن مشكلات و دشواري‌ها را برمي‌دارد، آن زنجيرها را از گردن، دست و پاي اينها برمي‌دارد، دست اينها را آزاد مي‌كند, پاي اينها را آزاد مي‌كند, گردن اينها را آزاد مي‌كند؛ بخشي از زنجيرها براي داخل و اخلاق داخل است, بخشي از زنجيرها براي استكبار و استعمار بيروني است. فرمود دين آمده كه انسان را آزاد كند، اين برنامه پيامبر است! اگر اين دين آمده که جامعه را آزاد كند، اين جامعه وقتي آزاد شد، تمام نيازهاي خود را با دست خود انجام مي‌دهد؛ وقتي آزاد شد به اين فكر نيست از اين بند كه آزاد شده به بند ديگر بيفتد! از اينها اگر رها شد، گرفتار نفوذ ديگري شود! اين‌طور نيست! بلکه روي پاي خود مي‌ايستد! اين را در پايان سوره مبارك «فتح» مشخص كرد، فرمود پيامبر(عَلَيْهِ وَ عَليٰ آلِهِ آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) ﴿وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً﴾؛[13] فرمود رسول گرامي و همراهان آن حضرت اين خصيصه را دارند که نسبت به ديگران شديد هستند, نسبت به بيگانه‌ها مستحكم و سِتَبر و نفوذناپذير می‌باشند، نه اينکه نسبت به ديگران حمله مي‌كنند! آن‌قدر شديد هستند كه بيگانه طمع و نفوذ نكند!

در اين‌جا دو سخن است: يكي اينكه بگوييم امّت اسلامي يك امت مهاجم، مزاحم و ظالم است كه چنين چيزي را قرآن تعريف نكرده است. اما سخن دوم آن است كه امت اسلامي سِتَبر است، سلسله جبال البرز است كه نمي‌شود با او درافتاد و حمله‌ور شد. اصرار قرآن كريم اين است كه امت اسلامي روي پاي خود ايستاده است، نه اينکه امت اسلامي بي‌رحم است و مي‌تازد! بلکه امت اسلامي نفوذناپذير است! لطايف قرآن را ببينيد! فرمود در ميدان جنگ ﴿جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾،[14] اما در حال عادي ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾،[15] اين ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾ امر غايب است؛ آنها كه به قرآن معتقد نيستند تا به اين امر «مؤتمر» شوند و به اين امر عمل كنند، اين بيان در حقيقت امر به جامعه اسلامي است كه شما آن‌قدر قوي, آن‌قدر سِتَبر, آ‌‌ن‌قدر نفوذناپذير باشيد كه بيگانه‌ها در شما اين را بيابند كه شما نفوذناپذيريد! ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، اين امر غايب است، امر حاضر كه نيست و در امر غايب هم آنها كه مأمور هستند كه معتقد نيستند تا عمل كنند، پس مأمور به عمل چه كسي است؟ مأمور به عمل جامعه اسلامي است؛ يعني آن‌قدر سِتَبر و نفوذناپذير باشيد تا بيگانه احساس کنند و بفهمند که نفوذناپذير می‌باشيد! يك آدم عاقلی که اندك شعوري داشته باشد، با بيل و كلنگ به جنگ قلّه دماوند نمي‌رود! مي‌بيند که اين قلّه را با بيل و كلنگ نمي‌شود فتح كرد. فرمود شما مثل قُلل عاليه جبال و جبال راسخ که «لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِف‏» باشيد.[16] ﴿وَ لْيَجِدُوا﴾ نه «اُغْلِظُوا عَلَيهِم»! ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾؛ اين‌قدر قوي باشيد تا بفهمند شما نفوذناپذيريد!

بنابراين اگر آنچه را در بخش پاياني سوره مباركه «فتح» فرمود که پيامبر ﴿وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ﴾، نه يعني مي‌تازند, مي‌كُشند و سر مي‌بُرند! بلکه شديد و نفوذناپذير هستند، اما در داخله خود ﴿رُحَماءُ بَيْنَهُمْ﴾. اين ﴿رُحَماءُ بَيْنَهُمْ﴾، با ده ـ دوازده ميليون پرونده موجود شكايت در دستگاه قضايي سازگار است؟ اگر حداقل ده ميليون پرونده در دستگاه قضايي باشد، اين ده ميليون پرونده براي دو نفر است؛ يكي شكايت مي‌كند و ديگری مورد شكايت است، پس بيست ميليون درگير هستند؛ هركدام از اين بيست ميليون نفر چند نفر هم عضو خانوادهٴ آنها هستند، در نتيجه تقريباً چهل ـ پنجاه ميليون نفر درگير دستگاه قضا هستند! اين شده ﴿رُحَماءُ بَيْنَهُمْ﴾؟! بر چنين امتي خدا درود مي‌فرستد؟! بنابراين اوّلين كار اين است كه ما دست و پاي خودمان را باز بگذاريم؛ به من برخورد, چرا او بوق بي‌جا زد يا چرا چك بي‌محل كشيد، دو روز صبر كنيد! دو روز تحمل كنيد! اينكه جامعه اسلامي نشد! شما می‌بينيد که پلّه‌هاي دستگاه قضا خيلي شلوغ‌تر از مساجد است! موقع اذان كه گاهی آدم عبور مي‌كند، مي‌بيند به جاي اينكه بروند مسجد، همه در حال حركت‌ می‌باشند! يا مشغول خريد و فروش‌ هستند! بنابراين جامعه اسلامي كه خدا بر آنها صلوات مي‌فرستد، جامعه‌اي است كه دست و بال آن باز باشد. اين غُل و زنجيري كه خود ما بستيم، به وسيله رهبري رسول گرامي بايد باز شود. به لطف الهي دفاع مقدس نشان داد كه بيگانه نمي‌تواند زنجير ببندد، هر چه زنجير هست داخلي است؛ از اخلاقِ بد ما, رفتارِ بد ما در دست و پاي و گردن خودمان زنجير انداختيم.

در بخش پاياني سوره مباركه «فتح»، فرمود ما آنها را در تورات و انجيل معرفي كرديم؛ همان‌طوری كه در بخش پاياني سوره «اعراف» فرمود ما پيامبر را در تورات و انجيل معرفي كرديم، در بخش پاياني سوره مباركه «فتح» هم دارد ما مؤمنين و مسلمان‌ها را در تورات و انجيل معرفي كرديم، در آن‌جا گفتيم: ﴿مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ﴾، اينها ﴿تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ﴾، اينها ﴿ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ﴾، اما ﴿وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوي‏ عَلي‏ سُوقِهِ﴾؛[17] فرمود شما اگر بخواهيد بدانيد امت اسلامي يعني چه و جامعه مسلمان‌ها چه كساني هستند، ما آنها را چند قرن قبل در انجيل و كتاب‌هاي آسماني معرفي كرديم؛ گفتيم جامعه اسلامي مثل يك مزرعهٴ برنج يا مزرعه گندم است، اين مزرعه وقتي كه بذرافشاني شد، از آب و هواي خوب بهره مي‌گيرد و جوانه مي‌زند، وقتي كه جوانه زد، چون نازك است ممكن است در اثر تندباد بيفتد و بشكند، به اين فكر است كه به بيگانه نيازمند نباشد و در حوادث روزگار اين جوانه روي پاي خود بايستد. اين چه كار مي‌كند؟ در هر چند سانتی‌متر، گِره‌اي محكم مي‌زند كه اين كمربند اوست. ﴿فَآزَرَهُ﴾ يعني «إتَّخَذَ لِنَفْسِهِ وَزيراً»، وزير به كسي مي‌گويند كه وِزر, سنگيني و ثِقل مملكت را روي دوش بكشد؛ به كسي كه بار مملكت روي دوش اوست وزير مي‌گويند، ﴿كَلاَّ لا وَزَرَ﴾؛[18] يعني بار سنگين, اصولاً وزير به اين معناست. اين خوشهٴ ضعيف از خودش وزير مي‌گيرد، اين كمربند محكم و اين بندي كه مي‌زند وزير اوست؛ هر چند سانتي كه بالا مي‌آيد، فوراً يك وزير ديگر مي‌گيرد؛ لذا اين خوشهٴ گندم و برنج مي‌ماند، چون تكيه‌گاه نمي‌خواهد و از خود تكيه‌گاه دارد! وقتي ﴿فَآزَرَهُ﴾ وزير گرفت و بند كمر درست كرد: ﴿فَاسْتَوي‏ عَلي‏ سُوقِهِ﴾؛ روي پاي خود مي‌ايستد، روي ساق خود مي‌ايستد و باد نمي‌تواند او را از بين ببرد. فرمود امت اسلامي اين است كه از خود وزير داشته باشد, كمربند از خود داشته باشد, روي پاي خودش بايستد تا نيازي به بيگانه نداشته باشد، اين معناي امت اسلامي است! اين هم اقتصاد را تأمين مي‌كند, هم سياست را تأمين مي‌كند, هم كياست را تأمين مي‌كند و هم علوم انساني را تأمين مي‌كند، فرمود اين خودكفاست! همه چيز را ذات اقدس الهي به اين كشور اسلامي داده است، اما اگر كسي نتواند از اين فيض و فوز بهره‌اي ببرد، خُسران براي خود اوست. فرمود ما رهبري رسول خدا را نصيب شما كرديم و او به شما اين حرف‌ها را دستور مي‌دهد. برنامه شما از چند قرن قبل تأمين شده بود، ما در تورات و انجيل اين حرف‌ها را گفتيم.

در تورات گفتيم: ﴿تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾. گاهي ائمه(عَلَيْهِمُ السَّلَامْ) اين جوان‌ها را که مي‌ديدند مي‌فرمودند: «إِنِّي لَأَكْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ أَرَی جَبْهَتَهُ جَلْحَاءَ لَيْسَ فِيهَا أَثَرُ السُّجُود»،[19] فرمود چرا صورت شما اين‌طور است؟ چرا در پيشاني‌ شما هيچ اثر سجده نيست؟ فرمود اين چه وضعي است که شما داريد؟ پس كجاست نماز شبتان؟ كجاست سجده‌هاي طولاني‌تان؟ چرا پيشاني‌تان اين‌طور است؟ اين را صريحاً به خواصّ از اصحاب مي‌فرمود. سيما نه يعني صورت، سيما يعني علامت. «سِمه», «وَسمه», «موسوم» اينها يعني علامت, علامت آنها در پيشاني آنهاست: ﴿سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾، فرمود ما مسلمان‌ها را در تورات اينگونه معرفي كرديم! اين از نظر عبادت بود.

از نظر كياست و اقتصاد مقاومتي و امثال آنها هم ﴿كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ﴾، وقتي ستبر شد: ﴿فَاسْتَوي‏ عَلي‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ﴾؛ فرمود او روي پاي خودش مي‌ايستد! اين كشور ايران به لطف الهي همه چيز دارد، با وجود اين مي‌بينيد که به بيگانه نيازمند است. سرّش آن است كه بسياري از غُل‌ها و زنجيرها را خود ما در گردن و دست و پاي خود بستيم! دين آمده اين كار را بكند! پيامبر آمده اين كار را بكند! بنابراين اگر سالروز رحلت وجود مبارك حضرت يك داغ سنگيني است به همين جهت است.

يك بيان نوراني اميرالمؤمنين(سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْه) دارد که بعد از رحلت وجود مبارك پيامبر فرمود: «نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ»؛[20] ما مصيبت‌زده‌ هستيم؛ بعد از اينكه به آن حضرت عرض كردند که چرا خضاب نمي‌كنيد، فرمود: «نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ». در بخشي از نهج‌البلاغه آمده است: «لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِك‏»،[21] درست است كه هر عالِمي, هر دانشمندي, هر امام و پيامبري رحلت كند يك حادثه سنگيني است، اما حادثه‌اي كه مشابه حادثه شما باشد نيست; زيرا با رحلت شما چيزي از ما قطع شده است كه جبران‌ناپذير است. انبياي ديگر رفته بودند، شما هم آمديد و آن خلأ را پر كرديد، اما با رحلت شما آن وحي الهي كه مي‌آمد قطع شد: «لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِك‏»؛ لذا ما قومي مصيبت‌زده‌ هستيم. فضاي نزول قرآن را، يك؛ فضاي بعثت رسول خدا(عَلَيْهِ وَ عَليٰ آلِهِ آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء)، دو؛ هر دو را وجود مبارك حضرت امير در همان خطبه‌هاي اوّليه نهج‌البلاغه مشخص كرد؛ فرمود جهان در عصر بعثت اين بود که برخي «مُلحد» بودند, بعضي «مُشرك» بودند, «صَنم» و «وَثَن» خداي آنها بود، بهداشت نداشتند, آب سالم نداشتند,[22] رحم و مروّت دروني نداشتند, اقتصاد سالم نداشتند و رسول خدا آمد الحاد را برداشت, شرك را برداشت آن اختلاف را برداشت, اتحاد را به جاي اختلاف گذاشت, توحيد را به جاي شرك گذاشت, «وَثَن» و «صَنَم» را برداشت، فرمود: «طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ»،[23] اين بيان مبسوط را وجود مبارك حضرت امير به عنوان شأن نزول رسالت و شأن نزول اصل قرآن بيان كرده، برخلاف شأن نزول آيات!

در نتيجه ما اگر بخواهيم به حيات انساني بار يابيم راهش همين است؛ اولاً آن بخش‌هاي عباديمان ﴿تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً﴾ محفوظ بماند, ثانياً ﴿أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ﴾ را داشته باشيم, ثالثاً ﴿رُحَماءُ بَيْنَهُمْ﴾ را داشته باشيم. اگر ﴿رُحَماءُ بَيْنَهُمْ﴾ را داشته باشيم اين بودجه‌هاي سنگيني كه صرف زد و خورد يكديگر مي‌شود از بين مي‌رود؛ آن مرگ‌هاي زودرس و بيماري‌هاي زودرسي كه در اثر اين استرس‌ها پيدا مي‌شود، آنها هم برطرف مي‌شود؛ اين ده ـ دوازده ميليوني كه هر روز وقت آنها صرف دستگاه قضايي مي‌شود، صرف كارهاي مثبت مي‌شود؛ يعني اين چهل ـ پنجاه ميليوني كه بعضي «بلاواسطه» و بعضي «مع‌الواسطه» درگير دستگاه قضا هستند، نجات پيدا مي‌كنند؛ اين زنجيري است كه ما خود در گردن و دست و پاي خود بستيم، فرمود: ﴿يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ﴾، آن‌گاه اگر چنين ديني, چنين ره‌آوردي داشته باشد، جا دارد كه خدا بفرمايد: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾ و بعد بفرمايد: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾، به اميد اينكه ـ ان‌شاءالله ـ جامعهٴ ما به جايي برسد كه مشمول اين درود و تحيّت بي‌كران ذات اقدس الهي بشود!

من مجدداً اين مراسم سوگ را به پيشگاه وليّ عصر و عموم شما علاقه‌مندان تعزيت عرض مي‌كنم. مقدم همه شما و قدوم همه شما را گرامي داشته و سپاسگزاريم و از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم که به همه شما و همه علاقه‌مندان قرآن و عترت، سعادت و سيادت و فلاح و صلاح دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد!

پروردگارا امر فرج وليّ خود را تسريع بفرما!

نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليّ‌ خود حفظ بفرما!

علم با عمل به همه ما مرحمت بفرما!

قلب‌هاي ما را متيّم به حبّ خودت قرار بده!

قلب‌هاي ما را مملوّ از علوم اهل بيت قرار بده!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!

خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان!

مشكلات دولت و ملت و مملكت را ـ مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوان‌ها ـ به بهترين وجه حل بفرما!

جوان‌هاي مملكت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عَلَيْهِمُ السَّلَامْ) قرار بده!

اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي‌ آن از هر خطري محافظت بفرما!

«غَفَرَ اللهُ لَنٰا وَ لَكُمْ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكٰاتُه»

 


[1]. سوره احزاب, آيه56.

[2]. سوره احزاب, آيه43.

[3]. الفوائد الرجالية(للسيد بحر العلوم)، ج‌3، ص88؛ «و كان نصير الدين الطوسي الفيلسوف الرياضي المشهور يقول اذا جری ذكر المرتضی في درسه: «صلوات اللّه عليه» ثمّ يلتفت الى القضاة و المدرسين الحاضرين درسه و يقول: كيف لا يصلی علی المرتضی؟».

[4]. ديوان سنايي، قصيده191؛ «ازين مرگ صورت نگر تا نترسی ٭٭٭ ازين زندگی ترس کاکنون در آنی».

[5]. سوره انفال, آيه24.

[6]. سوره آل عمران, آيه18.

[7]. سوره نازعات, آيه33؛ سوره عبس, آيه32.

[8]. سوره طه, آيه54.

[9]. ديوان سنايي، قصيده90.

[10]. سوره اعراف, آيه157.

[11]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج5، ص328؛ «...عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عَلَيْهِ السَّلَامْ) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم)‏ تَزَوَّجُوا وَ زَوِّجُوا أَلَا فَمِنْ حَظِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِنْفَاقُ قِيمَةِ أَيِّمَةٍ  وَ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَيْتٍ يُعْمَرُ فِي الْإِسْلَامِ بِالنِّكَاحِ وَ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَيْتٍ يُخْرَبُ‏ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ بِالْفُرْقَةِ يَعْنِي‏ الطَّلَاقَ‏ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَيْهِ السَّلَامْ) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا وَكَّدَ فِي الطَّلَاقِ وَ كَرَّرَ فِيهِ الْقَوْلَ مِنْ بُغْضِهِ الْفُرْقَةَ».

[12]. سوره اعراف, آيه157.

[13]. سوره فتح, آيه29.

[14]. سوره توبه, آيه73؛ سوره تحريم, آيه9.

[15]. سوره توبه, آيه123.

[16]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص455.

[17]. سوره فتح, آيه29.

[18]. سوره قيامت, آيه11.

[19]. تهذيب الاحکام، ج2، ص313.

[20]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), حکمت473.

[21]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه235.

[22]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه26؛ «...وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَة».

[23]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه1.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق