اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.
«أَعْظَمُ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه(عليه الصلاة و عليه السلام)».[1]
مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و بسيجي و وابستههاي به ساير ارگانها و نهادهاي انقلابي را گرامي ميداريم و مراسم سوگ و ماتم سالار شهيدان را به وليّ عصر و به همه علاقهمندان قرآن و عترت و به شما بزرگواران تعزيت عرض ميكنيم!
در آستانه ورود به ماه غمبار صفر هستيم كه اهل بيت عصمت و طهارت وارد شام ميشوند. اول صفر اين ذوات مقدّس به شام ميرسند و رهبر اين قافله هم وجود مبارك امام سجاد است. مناسب است برخي از بيانات نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) از كتاب قيّم صحيفه سجاديه به عرض شما برسد. وجود مبارك امام سجاد به صورت دعا مطالب عقلي قرآن را خوب تبيين كرده است، هم جهان را تفسير كرد, هم انسان را تفسير كرد, هم رابطه انسان و جهان را تبيين كرد, هم رابطه انسانها را با هم تبيين كرد و ساير مسائل. در قرآن كريم فرمود: جهان با «تسخير» اداره ميشود نه با قَسر, فرمود فشاري در عالَم نيست. «تسخير» كه اصطلاح قرآني است عبارت از آن است كه يك موجود خاصيتي دارد، يك؛ هدفي دارد، دو؛ راهي دارد، سه؛ كسي او را برابر همه خاصيّتهاي درونياش به هدف رهبري كند ميشود «تسخير»، اگر بر خلاف خواسته او باشد ميشود قَسر, اگر آب را با فشار بالا ببرند اين تسخير نيست؛ اما نزولات آسماني كه از قلّه به سينه كوه بعد به دامن ميرسد, اگر كشاورز اين آب را درست رهبري كند كه هرز نرود، به پاي نهالها بريزد از بالا به پايين ميآيد، يك؛ مطابق با ميل آب است، دو؛ هدفش هم سيراب كردن تشنههاست، سه؛ رهبري ميخواهد به نام كشاورز، چهار؛ اين كار را ميگويند «تسخير»؛ اما اگر با فشار بخواهند بالا ببرند ميشود «قسر». جهان با «تسخير» اداره ميشود، قسري در كار نيست. تعبير قرآن كريم اين است كه ﴿سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ﴾[2] زمين و آنچه در زمين هست, آسمان و آنچه در آسمان هست, پيوند آسمان و زمين و آنچه در اين پيوند هست هر كدام از اينها هدفي دارند, راهي دارند و ذات اقدس الهي اينها را رهبري ميكند ميفرمايد: گاهي بلاواسطه, گاهي معالواسطه خداي سبحان اين نظام را تسخير ميكند: ﴿سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ﴾. به بشر ميگويد از زمين و آنچه در عمق زمين و چهره زمين است بهره بگيرد، يك؛ از نظام سپهري هم استفاده كند، دو؛ و اگر از نظام سپهري و از زمين بهره برد اينها را به مقصد رسانده است، سه؛ درباره زمين فرمود: ﴿فَامْشُوا في مَناكِبِها﴾[3] روي دوش زمين سوار بشويد و روزيِ خود را بگيريد، روزي فقط در زمين نيست, در آسمان هم هست. فشار و شتابي بر هيچ موجودي تحميل نميشود؛ لذا همگان تسبيحگوي او هستند چون با تسخير حركت ميكنند؛ گاهي با فعل ماضي, گاهي با فعل مضارع, گاهي با امر, گاهي با مصدر, تسبيح اينها بازگو ميشود، اين «مسبّحات سبع» يا «ستّ» از همين قبيل است. گاهي به صورت فعل ماضي از تسبيح اينها خبر ميدهد: ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾[4] گاهي با فعل مضارع كه نشانه استمرار است سخن ميگويد: ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ﴾،[5] گاهي با مصدر سخن ميگويد: ﴿سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾,[6] گاهي با امر ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَي﴾[7] با همه اين «صِيَغ» از تسبيح صدر و ساقه جهان سخن ميگويد، چون همگان او را حمد ميكنند چون ميبينند رهبر خوبي است, راهنماي خوبي است, راه خوبي را نشان ميدهد به مقصد ميرساند، همه اينها حيّ و حاضرند: ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[8] اين جزء «جوامعالكلم» سوره مباركه «اسراء» است، فرمود چيزي نيست مگر اينكه اين دو كار را هماهنگ هم انجام ميدهد:
توحيدگوي او نه بنيآدمند و بس٭٭٭ هر بلبلي كه زمزمه بر شاخسار كرد[9]
هر برگي كه در شاخسار هست, هر جِرمي كه در زير زمين هست و هر قمر و كوكبي كه در نظام سپهري است تنها برگ درختان و مانند آن نيست ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ﴾ اما ﴿بِحَمْدِهِ﴾؛ تسبيحگو و تحميدگوي او هستند و اين دو در كنار هم هست، او را حمد ميكنند چون هستي آنها يعني «كان تامّه», كمالات آنها يعني «كان ناقصه» مرهون لطف اوست او را شكر ميكنند و او را تسبيح ميگويند; زيرا از كسي بايد حقشناسي كرد كه نياز را برطرف كند، يك؛ خودش بينياز باشد، دو؛ لذا او هم سبّوح است هم محمود.
بيان نوراني امام سجاد در صحيفه سجاديه اين است كه «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه»،[10] چقدر اين بيان شيرين است! فرمود انسان از انسان چيز بخواهد, غير خدا از غير خدا چيز بخواهد سفيه است: «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه»، اين بيان بوسيدني نيست؟! فرمود: او كه همه چيز را داد, همه چيز را هم كه ميدهد, به هر كسي به شما نزديكتر است و از هر كسي، حرفِ شما را بهتر ميشنود، چرا با او گفتگو نداريد: «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه» اين در صحيفه سجاديه هست. او سفيه را معنا كرده, حكيم را معنا كرده, عاِلم را معنا كرده, جاهل را معنا كرده «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه»؛ لذا ذات اقدس الهي فرمود: همه مرا حمد ميكنند شما هم مرا حمد كنيد، براي اينكه همه نعمت را از من ميدانند، يك و ميدانند من به هيچ چيزي محتاج نيستم، دو؛ لذا اين دو كار را هماهنگ انجام ميدهند، سه؛ هم تسبيحگوي من هستند، هم تحميدگوي من هستند. اين«باء»، «باء» مصاحبه و ملازمه بين تسبيح و تحميد است ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، نه «يُسَبِّحُ وَ يُحَمِّدُه». تحميدش در دامن تسبيح است؛ براي اينكه بايد از كسي چيز بخواهند كه او چيز نخواهد, نه از ديگري چيز بخواهد نه از ما؛ چنين ذات قدسي ستودني است.
پس جهان با تسخير اداره ميشود نه با قَسر, هيچ فشاري در عالَم نيست، اگر شمس و قمر حركت ميكنند و اگر زمين حركتهاي گوناگون دارد، همه اينها در مسير كمال اينهاست، هيچكدام براساس بيميلي حركت نميكنند. وقتي به زمين و آسمان فرمود: ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً﴾؛ باميل و بيميل بايد اطاعت كنيد، عرض كردند: ﴿قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ﴾[11] ما بيميل نيستيم ما با طوع و رغبت اطاعت ميكنيم، به ما ميگويي اينچنين بگرد كمال ماست, به ما ميگويي سرعت بگير, تند برو, كُند برو، كمالِ ماست. ﴿قالَتا﴾ اوّل تثنيه است ﴿أَتَيْنا﴾، اين ﴿أَتَيْنا﴾ جمع است به قرينه ﴿طائِعينَ﴾؛ آسمان و زمين عرض كردند ما دو نفر همراه همه موجودات فرشته و غير فرشته با طوع و رغبت به پيشگاه تو سر ميساييم، چون ميدانيم كمالِ ما در اين است. ما كه انسان هستيم و قافله انسانيّت را سامان ميبخشيم جزء همين مجموعهايم بايد همين كار را بكنيم.
بخش ديگر در فرمايشات نوراني امام سجاد اين است كه اگر انسان از اين مسير همگاني كه همه دارند اين طرف ميروند بر خلاف جهت شنا كند چطور ميشود؟ اوّلين دعا از دعاهاي نوراني صحيفه سجاديه معرفي انسان است كه «الانسان ما هو»؟ معرفي انسان را به دست ديگري بدهي، ميگويد انسان, حيوان ناطق است اين همانطور كه اسب را معنا ميكند حيوان صاهل است, حمار را معنا ميكند حيوان ناهق است, كبوتر را معنا ميكند حيوان طائر است, ماهي را معنا ميكند حيوان سابح است, گاو را معنا ميكند حيوان خائر است، انسان را هم ميگويد حيوان ناطق است همين! ولي وقتي از امام سجاد(سلام الله عليه) سؤال بكني «الانسان ما هو؟» فرمود: «أَلإنْسَانُ حَيٌّ مُتَأَلِّه حَمِيْدٌ»؛ فصل اخير انسان, ستايشگري حق است. اين در دعاي اول صحيفه سجاديه است. فصل اخيرش حقشناسي است كه بداند اينها نعمت است و بداند منعم خداست و در برابر منعم سپاسگزار باشد: ﴿وَ أَشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ﴾؛[12] آن وقت اين بيان نوراني را در همان دعاي اول دارد. فرمود: اگر ذات اقدس الهي دستور شكر و ستايش به ما نميداد و اگر انسانيّت از فيض و فوز الهي برخوردار بود و شكر نميكرد, اين مقدم قضيه؛ «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: ﴿إِنْ هُمْ إِلاّ كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[13]»[14] اين تحقير نيست, اين سبّ و لعن نيست اين تحقيق است. فرمود: اگر كسي حميد نباشد خدا را نشناسد, نعمت را از او نداند, در ساحت نعمت او سپاسگزار نباشد انسان نيست. دعا اين نيست كه خدايا پدر و مادر مرا بيامرز! اين ضعيفترين مرحله دعاست، دعا آن است كه علمي باشد, فهمي باشد, فلسفي باشد, كلامي باشد, عقلي باشد, دقيق باشد، آن دعاست. اصلاً اينطور به ما ياد دادند دعا كنيد. شما از اوّل تا آخر اين دعاي اول حضرت را بخوانيد، سخن از اينكه مرا بيامرز و پدر و مادر مرا بيامرز نيست، ما وقتي انسان شديم، آمرزيدهايم. فرمود: وقتي كسي وظيفهشناس نباشد «لَخَرَجُوا» اين تاليِ آن مقدم است قضيه, قضيه شرطيه است «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: ﴿إِنْ هُمْ إِلاّ كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾» اين فلسفه است يا دعاست, اين كلام است يا دعاست «الانسان ما هو؟» حضرت انسان را اينچنين معنا كرده است.
بخش ديگر, چون اينها تفسير قرآن است؛ لابد قرآن را در غير ماه مبارك رمضان «الحمدلله» به بركت انقلاب اسلامي خيليها حافظ قرآناند, خيليها قاري قرآناند. براي طلبهها حداقل ماهي يك دور قرآن ختم دادن تقريباً جزء وظايف خواهد بود, اگر بخواهد عالِم بشود, اگر بخواهد اين همه علومي كه از اهل بيت آمده چيزي سهم او بشود بالأخره بايد با اين كتاب مأنوس باشد، حداقل كاري كه يك طلبه ميكند، ماهي يك بار بايد قرآن را ختم كند؛ بعد از ختم قرآن اين دعاي نوراني امام سجاد را كه در صحيفه سجاديه است ميخواند؛ حضرت قرآن را چطور معرفي كرده؟ معرفي قرآن همين است كه ذات اقدس الهي اين قرآن را به پيغمبر داده, علوم اين قرآن را به او آموخته «وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّرا»[15] اينهاست. تفسير قرآن را, تأويل قرآن را, تحقيق قرآن را در درجه اول به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ياد داد بعد ما را وارث اينگونه از علوم قرار داد ما مفسّريم, ما محقّقيم, ما مبيّن هستيم! اين ميشود دعا؛ آن وقت اين عالِمپرور است، به اين فكر نيست که چه كسي، چه چيزي ميپسندد، جز حرف علمي از او صادر نميشود, جز حرف تحقيقي از منبر او شنيده نميشود، نه از مقال او, نه از مقالت او، چيزي جز فهم, علم, تحقيق شنيده نميشود, آدم دهن باز ميكند هر حرفي را ميزند؟ دست به قلم ميكند هر چيزي را مينويسد؟
همين امام سجاد درباره ما چه چيزي دارد؟ بخش بعدي اين است. در سوره مبارکه «احزاب» ذات اقدس الهي دو كار را كنار هم ذكر ميكند: يكي اينكه فرمود من و فرشتگان من که در حضور من هستند با هم بر ذات مقدس پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) درود ميفرستيم، تصليه الهي از همين آيه سوره مباركه «احزاب» روشن است كه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾[16] در همين سوره مباركه «احزاب» همين تصليه را نسبت به مؤمنين هم دارد خدا بر مؤمنين صلوات ميفرستد؛ آن وقت حيف نيست آدم خودش را ارزان بفروشد. در همين سوره «احزاب» كه بر پيغمبر صلوات ميفرستد كه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾ درباره ما ميفرمايد: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾[17] خدا بر مؤمنين صلوات ميفرستد, ملائكه خدا بر مؤمنين صلوات ميفرستند حيف اين مقام نيست! حوزه و دانشگاه در اين حدّ هستند كه لااقل تصليه الهي نصيب آنها بشود: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾ جامعه را نوراني كند؛ آن وقت حيف نيست آدم اين را به چيز ارزان بفروشد. آنگاه همين بيان را وجود مبارك امام سجاد در صحيفه سجاديه به ما آموخت كه درست است بالاصاله و بالذّات ذات اقدس الهي تصليه را به عهده گرفته، بعد فرشتگان به دستور ذات اقدس الهي بر مؤمنين صلوات ميفرستند ما هم اينچنين هستيم. وقتي امام سجاد(سلام الله عليه) فرمود من اين كار را ميكنم؛ يعني اهل بيت هم همين كار را ميكنند. امروز وجود مبارك وليّ عصر هم همين كار را ميكند. چند جمله مرتب امام سجاد دارد بر مؤمنين صلوات ميفرستد؛ آن وقت حيف نيست كه انسان خودش را ارزان بفروشد. اين همه علومي كه در كتاب و سنّت هست انسان وقت تلف كند.
آن دعاي اول دعاي حمد است، بعد دعاي بعدي، دعاي صلوات بر پيغمبر است؛ بعد دعاي بعدي صلوات بر مؤمنين است، همان كاري كه امام سجاد كرد، امام زمان هم ميكند، اين كم مقام است كه امام زمان بر كسي صلوات بفرستد. پس ميشود به جايي رسيد كه امام زمان بر آدم صلوات بفرستد. اين دعاي نوراني امام سجاد چيست؟ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَي كذا و كذا»؛ و بر مؤمنين, بر پيروان مؤمنين كه با احسان آنها را پيروي ميكنند[18] خدايا صلوات بفرست! در درجه اول ذات اقدس الهي، به دستور خدا فرشتگان و بعد هم وجود مبارك امام, بعد هم علماي راستين كه در اين مسير حركت ميكنند، آنها هم حقشناسي ميكنند.
مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله تعالی عليه) نقل ميكند كه محقّق طوسي خواجه نصير(رضوان الله عليه) وقتي نام مبارك سيّد مرتضي را در درس ميبردند، ميگفت: «قال السيد المرتضي صلوات الله عليه»، تعجب ميكردند كه چطور خواجه طوسي بر سيد مرتضي صلوات ميفرستد. مرحوم خواجه در تدريس براي رفع تعجّب مخاطبان فرمود: «كيف لا يصلّي علي المرتضي» سيد مرتضي است،[19] دين ما اين است كه بر عالمان راستين صلوات بفرستيم, اگر در سوره «احزاب»، خدا و فرشتههاي خدا بر مؤمنين صلوات ميفرستند، مصداق كاملش عالمان دين هستند؛ پس خدا, فرشتههاي خدا, ائمه(عليهم السلام) و شاگردان اينها مثل خواجه نصيرها اينها نسبت به مردان الهي صلوات ميفرستند. ما نه تنها به شهدا سلام ميگوييم, «صلّي الله» هم ميتوانيم بگوييم. اين مقامها حيف نيست كه آدم دهنش را مواظب نباشد هر حرفي را بزند يا چشمش را مواظب نباشد هر چيزي را نگاه كند، خسارت؛ يعني همين كه آدم عمر را بدهد و چيزي نگيرد. البته آن كارهايي كه در شام كرد و سخنرانيها كرد، آن كارها درست است حالا ميبينيد اين امام حق دارد كه بر بالاي منبر مسجد شام، خودش را چطور معرفي ميكند. در دعاي «عرفه» امام سجاد در صحيفه سجاديه آن تواضع و خضوع را دارد كه خدايا! «أَنَا بَعْدُ أَقَلُ الْأَقَلِّينَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»[20] آن خضوع وجود مبارك امام سجاد است در دعاي «عرفه»؛ اما روي منبر مسجد شام چه فرمود؟ بعد از آن خطبه فرمود مردم! در تمام روي زمين، شرق و غرب عالم، مردي به عظمت من نيست، به من نگاه نكنيد با زنجير مرا آوردند، ما رفتيم مكه را زنده كرديم, منا را زنده كرديم, عرفات را زنده كرديم و برگشتيم. من پسر كسي هستم كه ﴿دَنا فَتَدَلَّي ٭ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْني﴾[21] امروز در تمام روي زمين مردي به عظمت من نيست و درست گفت. همين بيان را وجود مبارك سيّدالشهداء(سلام الله عليه) در قبل از شهادتش در زمين كربلا همين فرمايش را فرمود.[22] اينها نسبت به ذات اقدس الهي كه سخن ميگويند همان دعاي «عرفه» امام سجاد در صحيفه است كه «أَنَا بَعْدُ أَقَلُ الْأَقَلِّينَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»؛ اما وقتي ميخواهند خودشان را در مقابل دشمنان معرفي كنند به اذن خدا، آنچه هست ميگويند كه فرمود: در تمام روي زمين مردي به عظمت من نيست. كسي كه رفته مكه را زنده كرده, منا را زنده كرده؛ يعني اسلام را زنده كرده, دين را زنده كرده از او بزرگتر ديگر كيست؟ «أَلإِسْلامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلَی عَلَيْه»[23] اين رفته اسلام را زنده كرده در همان جلوي دروازه شام وقتي از حضرت سؤال كردند با اينكه دستبسته حضرت را آوردند سؤال كردند چه كسي پيروز شده؟ فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم»[24] ما پيروز شديم، ميخواهي بفهمي چه كسي پيروز است هنگام نماز, اذان و اقامه بگو ببين نام چه كسي را ميبري؟ ما رفتيم اين نام را زنده كنيم و برگشتيم, همين!
بنابراين اگر كسي طلبه باشد, روحاني باشد, معمّم باشد اين صحيفه سجاديه در دستش نباشد، خسارت است؛ حالا كتابهاي علمي ديگر هم هست؛ ولي منظور اين است كه اينها براي ما اصل است. اينها دعايي كه خدايا مريض مرا شفا بده نيست اينها آن مرحله نازله است آن مريض را شفا ميدهد, پدر و مادرت را هم ميآمرزد؛ اما عمده فهم است و فهم! جامعه با علم و تحقيق زنده است آن خواستهها را كه بَرّ و فاجر هم دارند، شما مگر در ماه مبارك رمضان نميخوانيد، «وَ اشْفِعْ كُلَّ مَرِيْضَ» چه كافر چه مسلمان؛ انسان كه نازل فكر نميكند، گفت:
چو سرو و سنبله بالا روش باش٭٭٭ بنفشهوار سوي پَست منگر[25]
هميشه مثل بنفشه سر پايين نباشد، زمين را ببيني، يك وقت مثل سرو ترقّي كني, او را ميآمرزد، بَرّ و فاجر باشد «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيْرٍ . . . اللَّهُمَّ اشْفِعْ كُلَّ مَرِيْضَ»[26] اما اين دعاهاي نوراني امام سجاد همين است كه انسان را به حميد ميرساند، فصل اخير و فصل الفصول انسانيّت، همين حميد است، «الانسان حيّ متألّه حميد»؛ بالاترين بركات الهي تحيّات الهي به روح مطهّر امام سجاد و ساير اهل بيت(عليهم آلاف التحيّة و الثناء)!
من مجدداً مقدم شما بزرگواران را گرامي ميدارم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم به همه شما خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد! پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما! دلهاي ما را ظرف معارف الهي قرار بده! قلوب ما را متيّم به حبّ خودت قرار بده! دلهاي ما را لبريز از معارف قرآن و عترت قرار بده! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را حلّ بفرما! جوانان مملكت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده! اين نظام را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما! بين ما و قرآن و عترت در دنيا و آخرت جدايي نينداز!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . بلد الأمين، النص، ص482.
[2] . سوره لقمان، آيه20.
[3] . سوره ملک، آيه15.
[4] . سوره حديد، آيه1.
[5] . سوره جمعه، آيه1؛ سوره تغابن، آيه1.
[6] . سوره إسراء، آيه1.
[7] . سوره اعلی، آيه1.
[8] . سوره إسراء، آيه44.
[9] . سعدی، مواعظ، قصيده شماره 12.
[10] . الصحيفة السجادية، دعای28.
[11] . سوره فصلت، آيه11.
[12] . سوره بقره، آيه152.
[13] . سوره اعراف، آيه179؛ سوره فرقان، آيه44.
[14] . الصحيفة السجادية، دعای اول.
[15]. صحيفه سجاديه، دعای42.
[16] . سوره احزاب، آيه56.
[17] . سوره احزاب، آيه43.
[18] . الصحيفة السجادية، دعای چهارم.
[19] . فوائد الرجاليه(للبحر العلوم)، ج3، ص88.
[20] . الصحيفة السجادية، دعای47.
[21] . سوره نجم، آيات8 و 9.
[22] . الاقبال بالاعمال(ط ـ الاحديثة)، ج2، ص74.
[23] . من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
[24] . امالی (شيخ طوسی)، ص677.
[25] . ديوان شمس، غزل 1044.
[26] . البد الأمين، النص، ص222.