جلسه درس اخلاق (1394/07/23)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
«أَعْظَمُ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه(عليه الصلاة و عليه السلام)».[1]
جريان سيّد شهداء(صلوات الله و سلامه عليه) به منزله تفسير قرآن كريم است; زيرا انسان كاملِ معصوم همتاي قرآن كريم است و سيره و سنّت و سريره او به منزله تفسير آيات قرآن كريم است. اگر كسي بخواهد از نهضت جهاني سالار شهيدان حسينبنعليبنابيطالب(صلوات الله عليه) بهره ببرد، راههاي فراواني دارد كه يكي از آن راهها شرح و تفسير زيارتنامهها و جملههاي نوراني مأثور از آن حضرت است، ما در مراسم عرض علاقه به يكديگر در ايام محرم اين شعار رسمي را داريم كه «أَعْظَمُ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه(عليه الصلاة و عليه السلام)»؛ اين شعار دو بخش دارد: بخش اوّل آن كه درخواست اجر مصيبتديدههاست، معناي آن روشن است، بخش دوم دستور پايداري و مقاومت و مبارزه عليه هر دشمني را ميدهد؛ براي اينكه در بخش دوم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم، آن توفيق را به ما عطا كند كه ما خونبهاي حسينبنعلي را بگيريم! «ثار»؛ يعني خونبها؛ «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه»؛ جريان خونبها اگر كسي وارث باشد حقّ خونبها دارد؛ براي اينكه در قرآن فرمود: ﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً﴾[2] وارث، حقّ خونبها دارد اين يك مطلب.
مطلب ديگر اينكه خونبها را بايد از همان قاتل گرفت, اگر قاتل و همه كساني كه در آن صحنه كربلا بودند رخت بربستند و اكنون وجود ندارند، چگونه ما خونبهاي سالار شهيدان را از او بگيريم؟ اين دو سؤال را بايد پاسخ داد. پاسخ سؤال اول اين است كه ما ـ إنشاءالله ـ وارثان حسينبنعلي هستيم چرا؟ براي اينكه امام, پدر مأموم است پدر ما را شهيد كردند تا روز قيامت هر شيعهاي كه به دنيا ميآيد فرزند حسينبنعلي است، چون وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) فرمود: «أَنَا وَ عَليٌّ أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة»[3] فرمود: شما يك شناسنامه طبيعي داريد پدر شما معلوم است, مادر شما معلوم است و اسامي اينها در شناسنامههاي شماست؛ اما يك پدر معنوي هم لازم داريد كه آن را خودتان بايد انتخاب كنيد، انسان وقتي بالغ ميشود براي خود شناسنامه ميگيرد، فرمود: ما شما را به عنوان فرزندي قبول داريم بياييد بچههاي ما بشويد: «أَنَا وَ عَليٌّ أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة»، ما هم گفتيم «سمعاً و طاعة» شما را به عنوان پدر معنوي قبول داريم. اگر فرزندان عليبنابيطالب شديم و مادر ما صديقه كبرا(سلام الله عليها) بود، ما فرزندان حسينبنعلي هستيم؛ چون فرزندان حسينبنعلي هستيم، حق داريم بگوييم كه ما خونبها ميخواهيم، چون پدر ما را شهيد كردند, اين مطلب اول و جواب آن سؤال.
اما مطلب دوم, حسينبنعلي؛ يعني معيار حق و يزيد؛ يعني معيار باطل, امروز باطل مشخص است كه استكبار و صهيونيسم است. امروز آلسعود است كه روز روشن به اين يمن و مسلمانها ميتازند امروز همانها هستند فرقي نميكند، اين شعار «الي يوم القيامة» زنده است. ما ميگوييم خدا ما را توفيق جهاد عطا كند كه خونبها بگيريم: «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه» معلوم ميشود، الآن عدهاي هستند كه خونبها بدهكار هستند. پس درس كربلا درس جهاد و شهادت ميدهد «الي يوم القيامة» از اين شعار معلوم است, اگر ما فقط اجر مصيبتديده مسئلت ميكرديم، همان جمله اول كافي بود ميگفتيم: «أَعْظَمُ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ»؛ اما بگوييم: «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه»؛ «ثار»؛ يعني خونبها، ما آمادهايم كه خونبهاي حسينبنعلي را بگيريم، خونبهاي حسينبنعلي را امروز «حزب الله» دارد از اسرائيل ميگيرد, يمن دارد از آلسعود ميگيرد، وظيفه ما اين است، وگرنه كربلا براي ما امروز چه پيامي دارد؟ اين يك بخش از دستورهاي ديني است كه ميتواند جريان كربلاي سالار شهيدان حسينبنعلي(صلوات الله عليه) را شرح بدهد.
مطلب ديگر كه پيام زنده و رسمي دارد براي دولت و ملت, براي همه ما, در بخشي از زيارتهاي اهل بيت عصمت و طهارت مخصوصاً زيارت «وارث» و ساير زيارتهايي كه مربوط به شهداست ميخوانيم: «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِي فِيِها دُفِنتُم»[4] به شهدا خطاب ميكنيم ما معتقديم, شهادت ميدهيم که شما خودتان طيّب و طاهر هستيد، سرزميني كه شما دفن شديد آن سرزمين پاك شده است: «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِي فِيِها دُفِنتُم». اگر در مملكتي چند هزار شهيد آرميدهاند و مكتب ما هم اين است كه درباره شهدا بگوييم كشوري كه شهيد داده است پاك است و پاك ميشود؛ يعني چه؟ يعني اين جملهها، جملههاي خبريه است؛ ولي به داعي انشا القا شده به قول اهل اصوليين؛ يعني ما موظفيم اين را از اختلاس و كمكاري و بيكاري و اعتياد و بيحجابي تطهير كنيم. در اين زيارتنامه آمده است، كشوري كه شهيد در آن كشور آرميده است، آن بايد طيّب و طاهر باشد. قرآن كريم هم طيّب و طاهر بودنِ بلدِ طيّب را مشخص كرد فرمود: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾[5] كشوري كه طيّب و طاهر است ميوه طيّب و طاهر ميدهد ميوه مملكت, ,عدل است, كار است, توليد است, ازدواج بهوقت است, عفاف و حجاب است اينها ميوه مملكت است.
حالا روشن شد كه عاشورا را با خود عاشورا بايد شناخت، همانطوري كه قرآن را با قرآن بايد تفسير كرد, روايات اهل بيت(عليهم السلام) را با روايات خود اهل بيت تفسير كرد، نهضت سالار شهيدان را با كلمات خود آنها, با زيارت خود آنها, با ادعيّه خود آنها بايد معنا كرد. فرمود كشوري كه شهيد آرميده است بايد پاك باشد, از چه چيزي پاك باشد؟ كشوري كه در آن حسينيه هست در آن عزاداري است, هيئات عزاداري است, ناله و اشك حسيني است اين كشور بايد پاك باشد. پس اين جملهها كه ما در زيارت اين ذوات قدسي ميخوانيم پيام اينها چيست؟ «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِي فِيِها دُفِنتُم»؛ آن وقت قرآن كريم هم ميفرمايد: كشوري كه طيّب و طاهر است، ميوه خوب ميدهد؛ ميوه هر سرزميني عقل و عدل اوست, ميوه عزاداري و عزاداران، عقل و عدل آنهاست.
ما در همين زيارت «عاشورا» و ساير زيارتها ميخوانيم: «سِلمٌ لِمَن سَالَمَكُم وَ حَربٌ لِمَن حَارَبَكُم»[6] اينها را تا روز قيامت ميخوانيم، چه كسي با حسينبنعلي در جنگ بود، آنها كه همه رخت بربستند، ما به آن ذوات قدسي عرض ميكنيم هر كس شما با آنها در جنگ بوديد، ما هم با آنها در جنگ هستيم؛ پس اين مكتب «الي يوم القيامة» زنده است، اين كشور را عاشورا حفظ كرد آنها كه انقلاب را ادراك كردند، مستحضرند آن روز جمعيت به اندازه جمعيت كنوني ايران كه نبود تقريباً نصف جمعيت كنوني ايران بود، آن روز چهارصد هزار جمعيت را راهاندازي كردن يك رقم چشمگيري بود، دولت بختيار به عنوان حمايت از قانون اساسي كه رژيم منحوس سلطنتي موروثي را امضا ميكند، يك راهپيماي چهارصد هزار نفري از همه ساواكيها و ارتشيها و دولتمردان خودشان در تهران، آن هم با آن نظم خاص راهاندازي كردند، اين راهپيمايي چشمگير در عدهاي اثر كرد. چهارتا راهپيمايي بود كه در ايام انقلاب كار را يكسره كرده است: راهپيمايي تاسوعا بود, عاشورا بود, 28 صفر بود, اربعين بود؛ اين چهار راهپيمايي سخن از راهپيمايي ميليوني زن و بچهها و همه جوانها و بزرگسالان و نوسالان و ميانسالان بود كار را يكسره كرد. وقتي راهپيمايي ميليوني تاسوعا, عاشورا, اربعين, 28 صفر راه افتاد كار يكسره شد. بنابراين گريه سر جايش محفوظ است، وظيفه ماست براي ما عبادت است.
يكي از بهترين راههاي عرض ارادت به آن ذوات قدسي ناله است، نه هر گريه كه فقط چشم تَر شود، فرمود: «أَنَا قَتِيلُ الْعَبَرَاة»؛[7] يك وقت است انسان يك مختصر اشك ميريزد چشم او تر ميشود، اين در عزاي حسيني كافي نيست، وقتي تمام شبكه چشم را اين اشك گرفت و از چشم ريخت به تمام اينگونه عبور كرد و پايين آمد اين را ميگويند «عَبَرات», آن اشكي كه از صورت به پايين نريزد آن عبرات نيست، فرمود: من كشته آن اشك هستم، آن است كه به آدم جان ميدهد: «أَنَا قَتِيلُ الْعَبَرَاة»، نه صرف دموع. برخيها هستند كه قرآن كريم ميفرمايد اينها مشتاقانه آنقدر اشك ميريزند كه ﴿تَري أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾[8] وقتي تمام شبكه چشم را اشك گرفت، چشم ديگر پيدا نيست هر چه پيداست اين اشك است، وقتي اشک ميريزد گويا چشم دارد ميريزد، اين دو بخش از آيات قرآن ندارد که اشك آنها ميريزد, ندارد دموع آنها ميريزد, ﴿تَري أَعْيُنَهُمْ﴾، نه «دموعهم»؛ ﴿تَري أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾ از بس اشك در فضاي چشم پُر شد، وقتي اشک ميريزد مثل اينكه چشم ميريزد، «فَاضة الْعَين» نه «فاضَ الدّمع»، ﴿تَري أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾، نه «دموعهم تفيض»؛ آنها كه مشتاقانه درباره معارف الهي اشك ميريزند، در سحرهاي نماز شب، راهشان اين است: ﴿تَري أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾؛ اما در اين بيان نوراني سيدالشهداء(سلام الله عليه) فرمود: من قتيل عبرات هستم، اين است كه به آدم حال ميدهد.
بنابراين دو مطلب است: يكي وظيفه رسمي ماست كه عبادت است، سعادت دنيا و آخرت است، تشكيل اين مجالس, عرض ارادت كردن, خواندن و ناليدن و نالاندن، اينها براي ما عبادت است؛ اما اگر از ما سؤال كنيد جريان عزاداري سيدالشهداء براي چيست؟ يكي براي ادامه مبارزه با شيطان عصر است و استكبار عصر است و همانهايي هستند كه «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِه». دوم اين است كه تمام ما تلاش كنيم اين سرزمين را طيّب و طاهر كنيم. سرزمين طيّب و طاهر, سرزمين اختلاس نيست، اختلاس يك آلودگي است رجس است, رجز است.
اين زيارتها را كه ما ميخوانيم براي دو نكته است: يك نكته مهم, يك نكته اهمّ؛ آن نكته مهم، عرض ارادت به خاندان پيغمبر است و بردن ثواب است و حُسن عاقبت است و اينها. نكته اهمّ، ساختن مملكت طيّب و طاهر است؛ چون ما به اين شهدا عرض ميكنيم شما پاك شديد و كشور ما را پاك كرديد، از قرآن سؤال ميكنيم كشور پاك چه كشوري است؟ فرمود: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾، وگرنه آن كشورهاي كفر هم همين ميوهها را كه دارند.
بنابراين تا آنجا كه ممكن است هميشه باوضو در مراسم شركت كنيم و اين را معبد و عبادتگاه بدانيم و وقتي كه ميخواهيم ناله بزنيم، مثل اينكه ميخواهيم «الله اكبر» بگوييم وارد نماز بشويم كه يک گريه عاطفي نباشد، يك گريه عقلي باشد كه با همين اشك محشور شويم. دوم اينكه خود ما اينچنين باشيم و ديگران را هم راهنمايي كنيم كه اين كشور را بسازيم تطهير كنيم از هر رجسي اعم از بيعفتي, از بيحجابي, از تأخير ازدواج, از نداشتن فرزند پاك كنيم، همه اينها آلودگي است، ميدانيد اگر يك جوان دهه سوم زندگي؛ يعني از بيست تا سي ازدواج نكند، بعد ديگر در تمام مدت ناچار آلوده شده است، بعد ديگر درمان او مشكل است. ما وقتي حرم ميرويم در و ديوار را ميبوسيم از بس فرمايشات اينها نوراني است؛ فرمودند: در آن خانهاي كه طلاق راه پيدا كرد، خانهاي است كه ويران شده، بعد بازسازياش بسيار سخت است، فرمود اين كار را نكنيد از يكديگر جدا نشويد.[9] هيچ كسي دشمن ما نيست؛ مگر خود ما؛ اين از بيانات نوراني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ» استكبار دشمن ماست, صهيونيسم دشمن ماست؛ ولي بدتر از همه اين نفس اماره است: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»[10] همين توقّع زائد, همين به من برخورد, چرا اينطور نگفت؟ همين است. اين سگ نفس مگر آدم را رها ميكند، «أَعْدَي عَدُوِّكَ»؛ يعني بدترين دشمن ما همين غرور و خودخواهي و خودپسندي ماست: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ».
دعاي كوتاهي هم از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) براي اول روز محرم نقل شده است كه صدر و ذيل اين دعا توحيد است: «يَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ, يَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ, يَا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ»[11] درس توحيد ميدهد. بنابراين ما مُحرّم را براي معارف فراواني لازم داريم كه گوشه اندكي از آن معارف همين دو, سه نكتهاي بود كه به عرضتان رسيد كه اميدواريم ذات اقدس الهي همه ما را مشمول عنايت ويژه اهل بيت عصمت و طهارت قرار بدهد!
«أَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَينِ وَ عَلَي عَلِيِّ بنِ الْحُسَين وَ عَلَي أَوْلادِ الْحُسَين وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَينِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ».[12]
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . بلد الأمين، النص، ص482.
[2] . سوره إسراء، آيه33.
[3] . معانی الاخبار، متن، ص52.
[4] . مصباح المتهجد، ج2، ص723.
[5] . سوره اعراف، آيه58.
[6] . مصباح المتهجد، ج2، ص774.
[7] . الأمالی(للصدوق)، النص، ص137.
[8] . سوره مائده، آيه83.
[9] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج6، ص54؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْبَيْتَ الَّذِي فِيهِ الْعُرْسُ وَ يُبْغِضُ الْبَيْتَ الَّذِي فِيهِ الطَّلَاقُ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الطَّلَاق».
[10] . عدةالداعی، ص314.
[11] . بحار الأنوار، ج95، ص334.
[12] . مصباح المتهجد، ج2، ص776.