29 07 2015 445600 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1394/05/08)

دانلود فایل صوتی

«السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».

مقدم شما بزرگواران, فرهيختگان, مسئولان محترم نظامي و انتظامي و روحانيت معزّز و معظّمي كه در قسمت عقيدتي و سياسی ناجا تلاش و كوشش مي‌كنند, بزرگواراني كه در سپاه سعي بليغ دارند و مقدم همه شما را گرامي مي‌داريم. از سخنان سودمند رياست محترم استفاده كرديم و خدا را شاكريم كه در نظام ما مأموران الهي ما اهل قرآن و روايات و زيارت اهل بيت و شب‌زنده‌داري‌ هستند كه به بركت همين صلاح و فلاح اين نظام ـ ان‌شاءالله ـ از هر آسيبي محفوظ خواهند ماند!

همه ما علاقه‌مند به برجستگي و بزرگواري و بزرگي و رفعت میباشيم؛ اين در نهاد همه ما هست و نعمت خوبي هم هست كه خدا به ما داد. اين نعمت را كسي به ما داد كه همه اين درجات رفيع براي اوست، عَرش و فرايند اين درجات هم براي اوست و ديگري سهمي ندارد و آن خداست كه فرمود: ﴿رَفيعُ الدَّرَجاتِ﴾ است، يك؛ ﴿ذُو الْعَرْشِ﴾[1] هم است، دو. اينكه شما مي‌بينيد خواسته‌اي در نهاد همه بشرها هست، معلوم مي‌شود اين براي زمان و زمين نيست, براي نژاد و قبيله نيست، اين را ديگري عطا كرده است! اگر هر ملت و نِحلتی با هر زبان، فرهنگ و نژادي اين علاقه را دارد معلوم مي‌شود با فطرت او همراه است. همه ما مي‌خواهيم ترقّي كنيم، هيچكس نيست كه نخواهد ترقّي كند، معلوم مي‌شود اين در گوهر ما هست و آنچه در گوهر ما هست نه خود ما به خودمان داديم و نه ديگري داد، بلکه فقط عطيّه الهي است و خدا هم فرمود درجات رفيع و برجسته فراوان در اختيار من است كه اين ﴿الدَّرَجاتُ﴾ به صورت جمع با الف و لام ذكر شده و خودش هم بالاي همه درجات, بر همه درجات احاطه دارد كه ﴿ذُو الْعَرْشِ﴾ است اين مطلب دوم.

اما چه كنيم كه ما بالا برويم؟ در بحث‌هاي ديگر هم به عرض ِشما رسيد كه در ادبيات ما آمدند گفتند:

چو سرو و سنبله بالاروش باش٭٭٭ بنفشه‌وار سوي پَست منگر[2]

مي‌بينيد اين بوته بنفشه هميشه سرش زير است، امّا سرو است كه سرش بالاست و شيفته آفتاب است، سنبله هم همين‌طور است. گفتند:

چو سرو و سنبله بالاروش باش٭٭٭ بنفشه‌وار سوي پَست منگر

اگر بخواهيم سروگونه بالا برويم راهش چيست؟ اين راه را همان كسي كه گرايش به اين رفعت درجه را به ما داد و صاحب اين درجات رفيعه هست، آن را هم به ما نشان داد؛ فرمود يك سلسله مكان‌هاي خاص است, يك سلسله زمان‌هاي مخصوص است و يك سلسله آداب و سنن خاص، آن‌ مكان‌هايي كه در آن‌جا رفعت‌فروشي مي‌كنند مساجد است و حسينيه است و مراكز مذهب ﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾؛ فرمود سنگ و گِل مسجد عامل بالا رفتن است، اين بيت, بيت رفيع است و اين خانه, خانهٴ بلند است؛ براي اينكه در اين‌جا در پيشگاه خداي سبحان سرها به سجده مي‌افتد و همه قامت‌ها خم مي‌شود: ﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾،[3] آن وقت انسان رابطه‌ خود را تا ممكن است با مسجد حفظ مي‌كند. تا آنجايي که ممکن است گفتند: «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ»،‏[4] اين براي زمين بود؛ فرصت‌هاي مناسبي هم مثل شب‌هاي قدر, شب‌هاي جمعه, موقف عرفات, نهم ذيحجه و مانند آن هست كه اين زمان‌ها هم زمان قدر, زمان رفعت و زمان بركت است. گرچه هر زميني مي‌تواند مسجد باشد: «جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»،[5] امّا مسجد برجستگي دارد. گرچه هر زماني مي‌تواند منشأ رفعت باشد، ولي ليلهٴ قدر و شب جمعه يك فضيلت خاص دارد كه حرمت اينها را بايد پاس بداريم و رعايت كنيم.

خداي سبحان فرمود همه را مايلم بالا ببرم و اصلاً بهترين و عزيزترين نماينده‌هايم را فرستادم كه مردم بالا بيايند! اگر به وجود مبارك پيامبر فرمود تو برو مردم را بالا بياور، خود حضرت را رفيع كرده است: ﴿وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ﴾؛[6] ما تو را برجسته كرديم, بالا آورديم و بلندآوازه كرديم، تويي كه بلندآوازه و بلندمرتبتي برو و مردم را بلند كن! اين خوابيده‌ها را و اين افتاده‌ها را بلند كن! او را براي ما فرستاد. وجود مبارك حضرت را براي چه كسي فرستاد؟ براي چه چيزي فرستاد؟ براي اينكه ما رفيع شويم، از اين خاك برخيزيم و بلند شويم. فرمود كتابي من فرستادم كه اين كتاب هم رفيع است ﴿في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾؛[7] اين كتاب‌ها, اين نام‌ها و اين نامه‌هاي من بلند هستند! قرآن يك كتاب بلندي است که براي شما فرستادم! براي اُمم و ملت‌هاي ديگر تورات فرستادم, انجيل فرستادم, زبور فرستادم, صحف ابراهيم فرستادم. اين كتاب‌ها رفيع است، مردان بلند را براي شما فرستادم! امّا تمام مشكل در خود شماست ﴿وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ﴾؛[8] من اگر بخواهم دست اينها را مي‌گيرم، امّا اين به زمين چسبيده و دو دستي گرفته است. تمام تلاش و كوشش او اين است كه بسازد و بسازد و با دست خالي برود، آخر اين براي چيست؟! حيف اين سرمايه است كه در توليد به كار نمي‌رود, حيف اين سرمايه است كه شغل ايجاد نمي‌كند. غالب شما آقايان كه با کتاب وسائل آشنا هستيد، اين كتاب شريف وسائل از بهترين كتاب‌هاي نوراني ما شيعه‌هاست! در همين کتاب وسائل صاحب وسائل اين روايات را نقل كرد؛ اين برج‌سازي‌ها وقتي به صورت جلال و شكوه درآمده فرشته‌ها مي‌گويند: «يَا أَفْسَقَ الْفَاسِقِينَ أَيْنَ تُرِيدُ»؛[9] اين‌قدر بالا آمدي كجا مي‌خواهي بروي؟ براي چه اين‌قدر بالا مي‌سازيد؟ اين تجمّل براي كيست؟ از آن طرف بيكاري! شما مي‌بينيد بعضي‌ها وضع مالي‌شان خيلي عالي است، به طوری که در غالب منطقه‌ها يك ويلاي خوب دارند, در شهر هم ويلاي خوب دارند که سالي دو روز آن‌جا و سالي سه روز آن‌جا, از آن طرف هم وضع مالي عدّه‌اي بسيار تلخ است و فقر! فرمود ملائكه مي‌گويند: «يَا أَفْسَقَ الْفَاسِقِينَ أَيْنَ تُرِيدُ»؛ كجا مي‌خواهي بيايي؟! اين بيان نوراني ذات اقدس الهي است كه ما دلمان مي‌خواهد, اصلاً مأمور فرستاديم, كتاب و نامه فرستاديم, پيامبر فرستاديم كه اين را از زمين بلند كنيم ﴿وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ﴾؛ اين دو دستي به زمين چسبيده و بيرون نمي‌آيد، اين تازه حلالش! آن اختلاس و امثال آن كه حساب خاصّ خودش را دارد.

بنابراين براي بلند شدن راه باز است، اگر كسي خيالش اين باشد که ـ خداي ناكرده ـ مرگ پايان راه است، او يك تصميم ديگر مي‌گيرد؛ ولي بايد بداند مرگ آغاز راه است، تمام تلاش و كوشش براي بعد از موت است. فرمود رهتوشه تهيه كنيد: ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي﴾.[10] يك مسافر زاد و راحله مي‌خواهد، گفتند زادش همين تقوا و نماز و روزه و اطاعت دستور خداست و آن راحله محبت است. «بسي سواره مي‌آيند» و بعضي اين راه را پياده مي‌روند، بالأخره ما پياده هم برويم براي ما مغتنم است، همه را سواره نمي‌برند! نماز خواندن, روزه گرفتن, واجبات را انجام دادن, حرام را ترك كردن، اينها راه رفتن است؛ امّا دلبستن چيز ديگری است! چرا ما براي حسين‌بن‌علي گريه مي‌كنيم؟ بالأخره محبوب ماست! اگر يك نماز صبح قضا شود، همان‌طور اگر گريه كرديم معلوم مي‌شود دوستمان است. اگر ـ خداي ناكرده ـ يك نامحرم نگاه كرديم، بعد آن‌طور به چشممان فشار آورديم و گريه كرديم معلوم مي‌شود اطاعت خدا دوست ماست. اگر غيبتي كرديم, معصيتي كرديم, خلافي كرديم آن‌طور ضجّه زديم و ناله كرديم معلوم مي‌شود دوست ماست؛ اما از اينكه مي‌بينيم نه، ما آن حالت را نداريم، معلوم مي‌شود كه اين اعمال را به عنوان تكليف انجام مي‌دهيم و نه محبت، البته همين هم مغتنم است كه ما را ببرند؛ اما محبّت آن راحله است و آنها سواره مي‌روند، لکن ما پياده‌ هستيم، حالا پياده هم كه هستيم اگر ـ إن‌شاءالله ـ تا محشر و كوثر هم پياده برويم براي ما مغتنم است، اما خيلي‌ها كه امروز سوارند فردا پياده‌ هستند و امروز اميرند فردا اسير میباشند:

بسا سوار که آنجا پياده خواهد شد ٭٭٭ بسا پياده که آنجا سوار خواهد بود

بسا امير که آنجا اسير خواهد شد ٭٭٭ بسا اسير که فرمانگذار خواهد بود[11]

اگر كسي بخواهد اين راه را سواره طي كند، با محبّت طي كند! مي‌گويند تقوا «زاد» است و محبّت «راحله» میباشد. اگر يك وقت يك نماز شب از ما ترك شد و ضجّه زديم كه نماز شب ما ترك شد، از اين معلوم مي‌شود نماز شب محبوب ماست؛ اما اگر آنطور نبود، معلوم مي‌شود خواستيم ثواب ببريم, البته همين هم مغتنم است، بالأخره پياده را به مقصد مي‌رساند؛ اگر کسی «زاد» داشته باشد, «توشه» داشته باشد و غذاي خودش به همراه خودش باشد به مقصد مي‌رسد، حالا قدري ديرتر میرسد. امّا گفت:

عاقل اگرچه عاقبت از جوی بگذرد ٭٭٭ اما مسلّم است که ديوانهوار نيست[12]

اين ديوانه آن تخلّص و خلاصه و نامگذاري حكيم مرحوم آقا شيخ اسدالله قمشهای بود او اشعاري دارد:

عاقل اگرچه عاقبت از جوی بگذرد ٭٭٭ اما مسلّم است که ديوانهوار نيست

آن شوق داشتن حساب ديگري است، بالأخره اگر كسي سواره نشد لااقل پياده اين راه را برود؛ ولي پياده «زاد» راه مي‌خواهد يا نه؟ پياده مَركب ندارد، ولي نان و آب مي‌خواهد يا نه؟ فرمود: ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي﴾ اين توشه همين است. بنابراين ذات اقدس الهي هم آن علاقه به بالا آمدن را به ما داد، هم بهترين كتاب بالابَر را براي ما فرستاد که فرمود: ﴿في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾ و هم بهترين انسان‌هاي بالابَر را براي ما فرستاد كه رسول خداست ﴿وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ﴾ او را به دنبال ما فرستاده! فرمود خود ما هم حاضريم دست او را بگيريم و بالا ببريم ﴿وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ﴾؛ لکن او دو دستي به زمين چسبيده و حاضر نيست بالا بيايد، پس اين راه براي ما باز است. فرمود دو چيز است كه شما را در بالا آمدن كمك مي‌كند: يكي ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾ و ديگری ﴿وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾؛[13] عقيده طيّب و طاهر از بالا دست شما را مي‌گيرد و بالا مي‌برد, عمل صالح از پايين كمك مي‌كند كه شما قدمبهقدم بالا برويد، چون عمل آن قدرت را ندارد كه كار عقيده را انجام بدهد؛ لذا عقيده از بالا دست آدم را مي‌گيرد و عملِ صالح از پايين به انسان كمك مي‌كند ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾، اين راه باز است!

اين عزيزاني كه فرمودند هم كارهاي امنيتي مي‌كنند و هم كارهاي اعتقادي دارند، همه ما موظّفيم همين كارها را انجام بدهيم! خداي سبحان اين دو نعمت را براي مردم مكّه به احترام كعبه قرار داد كه ما هم اميدواريم ـ ان‌شاءالله ـ براي سرزمين ايران اسلامي كه مَهد شهدا و بزرگان است قرار بدهد! يكي اقتصاد مقاومتي و ديگري هم امنيت است. وقتي خدا مي‌خواهد به مردم مكّه اين هشدار و تذكّر را بدهد، مي‌فرمايد مگر به ياد اين سرزمين نبوديد ﴿الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾؛[14] نانِ مملكت اين كنايه از اقتصاد مملكت است، فرمود ما اقتصاد سالم به اينها داديم, امنيت هم به اينها داديم. هم اميدواريم امنيت اين مملكت تأمين شود تا بيگانه‌اي طمع نكند, هم اقتصاد اين مملكت تأمين شود تا جيب مردم و كيف مردم پُر باشد تا دست اين ملت نزد ديگران دراز نشود. خطر فقر و بي‌پولي و نداشتن يكي دو مورد نيست. چقدر اين كتاب شيرين است! از بس اين كتاب شيرين است، هر شب اگر ما قرآن به سر داشته باشيم جا دارد! هيچوقت سخن از نداري نكرده است، در ادبيات فارسي كسي كه ندارد را مي‌گوييم «گدا», عرب هم مي‌گويد «فاقد» و نداري هم يعني فقدان، امّا اين تعبيرات در قرآن كريم نيست! قرآن كريم از ملتي كه ندارد به عنوان فقير ياد مي‌كند، فقير كه به معني گدا نيست! فقير به معني ندار نيست! فقير يعني كسي كه ستون فقراتش شكسته است، قدرت قيام ندارد و مقاوم نيست. ملتي كه جيبش خالي است, كيفش خالي است او قدرت قيام ندارد! فرمود مواظب باشيد كيفتان و جيبتان پُر باشد، وگرنه ستون فقراتتان میشکند، ستون فقرات يك ملت كه بشكند ديگر مقاوم نيست! در چند جاي قرآن هم دارد: ﴿لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ﴾[15] که همه مفسّران مستحضريد مي‌گويند «إملاق» يعني فقر، «إملاق» كه به معني فقر نيست! «إملاق» يعني تملّق و چاپلوسي, ملتي كه كيفش خالي است, جيبش خالي است و دستش تهي است اهل تملّق است، اين ملت اهل مقاومت نيست! همه نعمت‌ها را خدا به ما داد، چه نعمتي كه به ما نداد؟! دريا نداد؟ صحرا نداد؟ معدن نداد؟ كوه نداد؟ مردم مدير و فعّال نداد؟ اين جنگ را چه كسي اداره كرد؟ نمي‌خواهيم بگوييم بهترين مردم روي زمين‌ هستند، ولي بالأخره از بهترينهای مردم میباشند, پس همه چيز داد! بنابراين فرمود من اين توفيق را دادم كه مردم مكّه به بركت مكّه ﴿الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ باشند. بالأخره ما شهيد داديم! امام داشتيم! از طلبه مبتدي تا روحاني هفتاد ـ هشتاد ساله، بيشترين شهيد را اينها دادند! روزي كه تاريخ جنگ به دو هزارمين روز رسيد؛ يعني از پايان شهريور 1359 كه جنگ شروع شد ـ سالي 365 روز است ـ با گذشت چند سال كه تاريخ جنگ به دو هزارمين روز رسيد، هزارتا روحاني ما شهيد داديم؛ يعني يك روز در ميان يك روحاني! مگر اين صنف چقدر جمعيت دارد؟! الآن هم ـ خداي ناكرده ـ كسي خيال آن را بكند و گزينه نظامی را روي ميز ببيند همان حرف است!! اين كشوري كه بالأخره روحانيّتش پيشگام است و در شهيد دادن پيشكسوت است و عزيزان ديگري هم كه يا در دفاع از حرم يا غير حرم فداكاري كردند و مي‌كنند، نمونه‌هاي ديني جهان هستند؛ آن وقت ما با اين وضع نبايد فقير داشته باشيم؛ يعني ستون فقرات شكسته باشند! نبايد اهل «إملاق» داشته باشيم؛ يعنی اهل تملّق و چاپلوسي باشند، آن وقت مي‌شود اقتصاد مقاومتي! راه باز است؛ هم راه رفعت باز است, هم راه اقتصاد مقاومتي باز است, هم راه مقاومت باز است, هم راه مبارزه باز است, هم راه عزّتمندي باز است، چه اينكه تاكنون هم باز بود. اميدواريم ذات اقدس الهي اين راه باز را هرگز نبندد!

من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران و مسئولان سپاه و ناجا و عزيزان عقيدتي سياسي را گرامي مي‌دارم و از حضور طلبه‌ها و فضلا و مهمانان ارجمند, برادران و خواهران حق‌شناسي مي‌كنيم. از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم گروه صالحات و همه گروه‌ها را مشمول عنايت ويژه وليّ‌ خود قرار بدهد و اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي آن از هر خطري محافظت بفرمايد!

پروردگارا نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي محشور بفرما!

مشكلات دولت و ملت و مملكت را مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها حلّ بفرما!

خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان!

امنيت مناطق مسلمان‌نشين و خاورميانه به ويژه يمن, عراق, سوريه, بحرين, ساير مناطق را در سايه وليّ خود حفظ بفرما!

اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي‌ آن از هر خطري محافظت بفرما!

جوانان ما و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1]. سوره غافر, آيه15.

[2]. ديوان شمس، غزل1044.

[3]. سوره نور, آيه36.

[4]. دعائم الاسلام، ج‏1، ص148.

[5]. من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص240 ـ 241.

[6]. سوره شرح, آيه4.

[7]. سوره عبس, آيات 13 و 14.

[8]. سوره اعراف, آيه176.

[9]. وسائل الشيعه، ج5، ص311.

[10]. سوره بقره, آيه197.

[11]. ديوان اشعار سعدی، قصيده23.

[12]. ديوان اشعار حکيم ميرزا اسداللّه قمشه‏ای.

[13]. سوره فاطر, آيه10.

[14]. سوره قريش, آيه4.

[15]. سوره اسراء, آيه31؛ سوره انعام، آيه151؛ ﴿وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُمْ مِنْ إِمْلاَقٍ﴾.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق