اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين محمّد المصطفی(صلّی الله عليه و آله و سلّم) و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما حضّار فرهيخته و بزرگواراني كه دوران ضيافت الهي را پشت سر گذاشتيد گرامي ميداريم. سخنان سودمند روحاني بزرگوار و معاون گرانقدر ضيافت الهي را هم ارج مينهيم، اين بزرگوار و ساير همكاران او كه در بعثه مقام معظّم رهبري هستند، همه ما را به يك ضيافت ديگر دعوت ميكنند. ما بين دو مهماني خدا قرار داريم هم در ماه مبارك رمضان جزء ضيوفالرحمان هستيم در كنار سفره خدا نشستهايم و هم در ذيحجّه ـ إنشاءالله ـ جزء ضيوفالرحمان هستيم و در كنار سفره خدا در سرزمين وحي به سر ميبريم.
در يكي از فرصتهاي روزهاي گذشته به عرض شما رسيد كه ذات اقدس الهي هميشه سفره خود را پهن كرده است و ما مهمان او هستيم و در اين دو زمان و زمين ما را هم به ضيافت دعوت كرده است، هم در ماه مبارك رمضان فرمود شما جزء ضيوفالرحمان هستيد براي اين زمان, هم در سرزمين وحي فرمود جزء ضيوفالرحمان هستيد، حاجيان و معتمران جزء مهمانان خدا هستند اما هر مهماني, هر ديد يك بازديد هم دارد فرمود من شما را به عنوان مهمان دعوت كردهام; ولي شما اگر مرا دعوت كنيد من ميآيم من منتظر ميزباني شما هستم. اينچنين نيست كه خدا فقط مهماني بدهد و مهمان نشود، فرمود اگر ميزباني مرا قبول كرديد من مهمان شما ميشوم «أَنَا عِندَ المُنكَسِرَة قُلُوبهم»[1] كساني كه قلب شكسته دارند، من مهمان او هستم، اين را به ما دستور داد فرمود نگوييد مگر خدا مهمان ما ميشود آري خدا مهمان ميشود گرچه خداي سبحان ﴿مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾[2] با همه ما هست ﴿فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾[3] به هر سَمت رو كنيم نشانههاي خداست اما آن معيّت خاصّه خدا با يك عده هست يا يك عده نيست, يك عده را نگاه ميكند يك عده را نگاه نميكند, حرف يك عده را گوش ميدهد حرف يك عده را گوش نميدهد, با يك عده حرف ميزند با يك عده حرف نميزند. ذات اقدس الهي در نظام تكوين ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ﴾[4] است, ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ﴾[5] است همه حرفها را ميشنود, همه اشخاص را ميبيند, هم غيبتها را ميشنود هم دعاها را؛ اما درباره بعضيها فرمود او «سميع» است ما هم در ادبيات فارسي اين تعبير را داريم ميگوييم فلان شخص گوش به حرف ما نميدهد؛ يعني ما را محترم نميشمرد؛ اما فلان آقا گوش به حرف ما ميدهد، نه يعني از نظر فيزيكي حرف ما را ميشنود؛ يعني حرف ما را ترتيب اثر ميدهد اين ﴿سَمِيعُ الدُّعَاء﴾،[6] غير از «ان الله بكل شيء سميع» است، آن «إن الله بكل شيء سميع»است سبّ و لعن را ميشنود, غيبت و تهمت و دروغ را ميشنود آن يك سمع تكويني است اما اينكه فرمود: ﴿سَمِيعُ الدُّعَاء﴾؛ يعني تو گوش به حرف ما ميدهي؛ اگر پيشنهادي بدهيم, مطلبي عرض كنيم شما ميشنوي, خدا ﴿سَمِيعُ الدُّعَاء﴾ است به اين معناست او ﴿إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ﴾ است همه چيز را ميبيند فرمود همين كه وارد كار ميخواهيد بشويد ﴿وَ ما تَكُونُ في شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ﴾؛[7] همين كه ميخواهيد وارد عمل بشويد ما ميبينيم اما فرمود ما يك عده را نگاه نميكنيم ﴿لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ﴾[8] خدا يك عده را نگاه نميكند, خدا با يك عده حرف نميزند. اينكه ما نسبت به وجود مبارك وليّ عصر عرض ميكنيم: «وَ انظُر إلَينَا نَظرَةً رَحِيمَة»[9] همين است وگرنه حضرت به اذن خدا همه ما را ميبيند.
بنابراين يك مهماني متقابلي است فرمود من شما را مهمان كردم شما هم اگر من را دعوت كنيد من ميآيم: «أَنَا عِندَ المُنكَسِرَة قُلُوبهم» اينكه گفت: «در كوي ما شكسته دلي ميخرند و بس»[10] از همين دعاها گرفته شده. ما در ايران بالأخره شعراي بزرگ داشتيم و داريم, دانشمندان فرهيخته در اين سرزمين كم نبودند؛ اما شما وقتي شعراي قبل از اسلام را ميبينيد, مؤلفان قبل از اسلام را ميبينيد, مؤلفان بعد از اسلام را ميبينيد خيلي فرق است، اينها موادّ فكريشان را از همين آيات و روايات گرفتند «در كوي او شكسته دلي ميخرند و بس». فرمود اگر دل شكسته داشتي, اگر اهل غرور نبودي، مرا دعوت كردي همان كه دل شكسته باشد دعوتنامه من است، ديگر لازم نيست بگويي «يا الله». مرحوم ابنبابويه قمي(رضوان الله عليه)ـ همين صدوق معروف كه مزار او در حضرت عبدالعظيم است ـ در كتاب شريف توحيد نقل ميكند كه يكي از ياران وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) مريض شد حضرت به عيادت او رفت، آن بيمار از اين پهلو به آن پهلو ميغلتيد ميگفت آه, يكي از اصحاب كه همراه حضرت بود به آن بيمار گفت چرا ميگويي آه بگو «يا الله», حضرت فرمود: «آه إِسمٌ مِن أَسمَاءِ الله».[11] اين قلب شكسته وقتي ميگويد آه؛ يعني خدا! اين چه كسي را ميخواهد. اين از لطايف روايات ماست، مرحوم صدوق ميدانيد يك آدم كوچكي نيست فرمود: «آه إِسمٌ مِن أَسمَاءِ الله»، ديگر لازم نيست بگوييم خدايا به مهماني ما بيا! همين كه دل شكست او خواهد آمد «در كوي او شكسته دلي ميخرند و بس».
اين بزرگواران كه جزء مفاخر ما هستند, اعضاي محترم بعثه مقام معظّم رهبري هستند اينها ميدانيد با چه كسي كار دارند: اولاً با مهمانان الهي كار دارند، ثانياً غالب اينها كسانياند كه ميزبانان خدا هستند، چطور ميزبان خدا هستند؟ درست است ذات اقدس الهي فرمود اغنيا بروند, درست است فرمود بر اغنيا واجب است؛ اما مهمانان اصلي حج و عمره و زيارت چه كسانياند؟ خود قرآن سوره مباركه «حج» و غير «حج» بيان كرده است مهمانان اصلي طبقه محروماند نه سرمايهدار, بر سرمايهدار واجب است مكه برود، يك؛ وقتي رفت ـ إنشاءالله ـ حجّ و عمره او مقبول است, دو؛ دعايش ـ إنشاءالله ـ مستجاب است، سه؛ اما مهمانان اصلي حج و عمره چه كسانياند؟ مهمانان اصلي حج و عمره ﴿لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً﴾[12] نيست آن تكليف است مهمانان اصلي حج فرمود: ﴿وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ﴾[13] فرمود تو اي ابراهيم! تو اي پيغمبر(عليهما آلاف التحيّة و الثناء) اعلام عمومي دهيد اين پيادهها ميآيند «رجال»؛ يعني پياده, آنهايي كه قبلاً شتر و اسب و استر و مانند آن بود آنها كه وضع مالي آنها خوب بود كه شترها و اسبهاي فربه داشتند آنها كه وضع ماليشان خوب نبود شتر و اسب لاغر داشتند، فرمود اين وانتسوارها, اين موتورسوارها مهمان من هستند؛ آن روز اسب و استر لاغر مطرح بود ضامر؛ يعني شتر لاغر, اسب لاغر, حمار لاغر, استر لاغر. فرمود: ﴿وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً﴾؛ يعني پيادهها ﴿وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ﴾؛ يعني روي همين شترهاي لاغر, از درّهنشينها نه كاخنشينها, مهمانان اصلي من اينها هستند، اينها هستند كه مرا دعوت ميكنند. اينكه مكه رفتيد ميبينيد از پاكستان و بنگلادش و مانند آن با مينيبوس ميآيند زير پلها ميخوابند، فرمود مهمانان اصلي من اينها هستند همينها بودند جنگ را اداره كردند. شما الآن در محلّههاي فقيرنشين تهران يا غير تهران ميبينيد، در ايام دفاع مقدس در اين كوچهها اصلاً جا نبود كه انسان يك اعلاميه و عكس شهيد را بچسباند از بس اين عكسها پُر بود در همين كوچهها؛ ما هم در كنار سفره اينها نشستهايم. فرمود تو اي ابراهيم در صدر, تو اي پيغمبر در ذيل(عليهما آلاف التحيّة و الثناء) بدانيد اينجا كويي است كه شكستهدلي ميخرند؛ البته سرمايهدار محترم است بيايد و مقدم او هم خير و مبارك, حجّ او هم مقبول, دعاي او هم مستجاب؛ اما آن دعاي اصلي, آن سفارش اصلي, آن پيام اصلي, آن رهبريِ اصلي براي پيادههاست ﴿وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً﴾ راجل؛ يعني پياده ﴿وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ﴾ فرمود اينها هستند.
اين بزرگواراني كه اعضاي بعثه مقام معظّم رهبري هستند مهمانان اينچنيني هستند؛ حالا آنجا فرمود شما بايد به آن زمان برسيد ماه مبارك رمضان تا مهمان من بشويد, در آن سرزمين حج و عمره بايد برويد تا مهمان من بشويد؛ ولي من زمان و زمين نميشناسم، هر جا دل شكسته باشد من آنجا ميروم چه كسي گفت خدا و جواب نشنيد؟! «يَا مَن لا يُخَيِّبُ سَائِلُهُ»[14] هيچ ممكن نيست كسي بگويد خدا و جواب نشنود؛ منتها يك قلب شكسته ميخواهد, اگر ـ إنشاءالله الرحمن ـ ما آن غرورها را بگذاريم كنار با دهن پاك بگوييم خدا! يقيناً جواب ميشنويم اين خداست و اين عزيزان و بزرگواران ما در بعثه مقام معظّم رهبري در ايام حج و عمره اين كار را ميكنند؛ منتها الآن طبق بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) اين حج و عمره, اين حرمين در اسارت آلسعود است. مصر امروز به روز سياه نشسته است وگرنه مصر جزء كشورهاي قَدَر بود. قبل از انقلاب وقتي جشن 2500 ساله ايران را ميخواستند برگزار كنند، هيئتي كه از مصر به ايران آمد گفت ما كشوري كه جشن شش هزار ساله را پشت سر گذاشت به شما كه داريد جشن 2500 ساله ميگيريد تبريك ميگوييم, اينها چنين قَدَري بودند و درست هم ميگفتند، مصر كجا ايران كجا! امروز به روز سياه مبتلا شدند و نتوانستند از ايران الگو بگيرند. وجود مبارك حضرت امير وقتي نامه براي مالك اشتر مينويسد, مينويسد كه رفتي مصر مواظب باش آنجا يك سرزمين وسيعي است و بدان كه اين دين, اسير بود؛ اين عزيزان ما, دانشجويان و دانشآموزان ما كه عنايت كردند توجه داشته باشند انقلاب اسلامي براي آزادي ما بود به معناي واقعي و آزاد كردن قرآن و عترت بود. نامه عليبنابيطالب(سلام الله عليه) كه به مالك اشتر مرقوم فرمود اين بود كه مالك بدان: «إِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»؛[15] يعني سقيفه, دين را اسارت كرده اين غدير است كه دين را آزاد ميكند نماز بود, روزه بود, حج بود, عمره بود اما اسير بود حجّ اسير بود, حجّ بيبرائت اسير است, حجّ بدون شكوفايي دين اسير است. اين بيان رسمي حضرت امير، اينكه ديگر نميدانم سند ندارد و فلان كس نقل كرده است و بيهقي نقل كرده است و اينها كه نيست. فرمود اوّلي و دومي و سومي؛ يعني سقيفه، دين را اسير كرده، يك نمازِ اسير بود, يك حجِّ اسير بود من آمدم دين را آزاد كردم،«إِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»؛ لذا به نماينده رسمي در مكه فرمود ـ اين در نامههاي نوراني حضرت در نهجالبلاغه هست ـ فرمود: «فأَقِمِ لِلنَّاسِ الحَجَّ»[16] حج را اقامه كن تاكنون فرصتي نشد كه ديگران حج را اقامه كنند ما در زيارت ائمه(عليهم السلام) ميگوييم: «أَشهَدُ أَنَّكَ قَد أَقَمتَ الصَّلاة»[17] نماز را اقامه كردي اما درباره هيچ كدام از اينها نميگوييم حج را اقامه كردي چون حكومتي نداشتند؛ چند صباحي كه حكومت در اختيار حضرت علي بن ابی طالب(سلام الله عليه) بود، فرمود حج را بايد اقامه كرد، چون حج ستون دين است. مستحضريد كه در هيچ جاي قرآن نيست كه شما نماز بخوانيد، براي اينكه نماز ستون دين است، ستون را كه نميخوانند ﴿فَأَقيمُوا الصَّلاةَ﴾,[18]﴿يُقيمُونَ الصَّلاةَ﴾,[19] همه اقامه است, كتاب حكيم بايد حكيمانه حرف بزند، مگر ميشود دينی كتاب آن حكيمانه باشد ﴿وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ﴾[20] باشد بگويد نماز ستون دين است بعد بگويد نماز بخوان، اينكه حكيمانه حرف زدن نيست. اگر نماز ستون دين است بايد بگويد نماز را اقامه كن چه اينكه گفته, آنجا هم كه دارد ﴿يُصَلِّي﴾,[21] آنها هم يعني﴿يُقيمُونَ الصَّلاةَ﴾، نماز را انسان اقامه ميكند؛ براي اينكه ستون دين است. اينكه ما ميبينيم اين صلات براي ما ﴿تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾[22] نيست براي اينكه داريم نماز ميخوانيم نه نماز را اقامه كنيم. حج را بايد اقامه كرد «أَقِمِ الحَجَّ لِلنَّاس» ناس هم همان است كه ﴿يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ﴾ آن دعوت اصلي اين است، حج به دوش اينهاست نماز هم به دوش اينهاست جنگ و جبهه هم به دوش اينهاست، اينها جزء ربّانيون هستند, رِبّيون هستند. اينكه در سوره «آلعمران» فرمود: ﴿وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ﴾,[23]﴿رِبِّيُّونَ كَثيرٌ﴾ كه با انبيا بودند جنگ كردند شهيد شدند افراد مُترف و مسرف بودند، يا همين طبقه محروم بودند، اينها ربّيوناند آنكه دائماً به ياد خداست، يك؛ دائماً به ياد خلق خداست، دو؛ «شَدِيدُ الرَّبطِ بِالرَّب» است، سه؛ «شَدِيدُ الرَّبطِ بِالنَّاسِ» است، چهار؛ اين ميشود «رِبّي», عالم ربّاني, ربّاني؛ يعني همين! آنكه ارتباط او به ربّ خيلي قوي است ارتباط او به بندگان خدا هم خيلي قوي است اين ميشود ربّاني. فرمود اين ربّيون با انبيا همكاري كردند و شربت شهادت نوشيدند ﴿وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ﴾ اين «رِبّي», همان ربّاني است، اين راه باز است، اين راه براي همه ما باز است، يك مقدار فكر ميخواهد كه آدم ميتواند محصول زندگي او را به همراه ببرد، همه كارها و تمام تلاش و كوشش خود را ميتوانيم به همراه ببريم آن آثارش براي بعدي ميماند؛ ولي ما ميتوانيم محصول كارمان را ببريم.
من مجدداً مقدم همه شما را گرامي ميدارم، مقدم اعضاي محترم بعثه مقام معظّم رهبري را گرامي ميداريم, دانشجويان عزيزي كه در خدمت هدايت و رهبري حجت الاسلام جناب آقاي حسيني تلاش و كوشش كردند مقدم همه را گرامي ميداريم و شما نمازگزاران را كه ضيافت پروردگار را در ماه مبارك رمضان تجربه كرديد، مقام شما را گرامي ميداريم و عزيزاني كه ـ إنشاءالله ـ توفيق تشرّف حرمين شرفين را دارند اميدواريم با زيارت مقبول و دعاي مستجاب برگردند و اعمال و عبادات همه مقبول باشد!
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد, ازدواج جوانها را در سايه وليّات حل بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان! امنيت مناطق عمومي مسلماننشين, خاورميانه, مسئله يمن, عراق, سوريه و فلسطين و ساير مناطقي كه به وسيله استكبار و صهيونيسم ناامن شده است امنيت آنها را تأمين بفرما! جوانان مملكت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده! اين نظام را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1]. منية المريد، ص123.
[2]. سوره حديد، آيه4.
[3]. سوره بقره، آيه115.
[4]. سوره ملک، آيه19.
[5]. سوره بقره، آيات29 و 231 و 282 . . .
[6]. سوره آل عمران، آيه38.
[7]. سوره يونس، آيه61.
[8]. سوره آل عمران، آيه77.
[9]. المزار الکبير، ص584.
[10]. ديوان حافظ غزل39؛ «در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس ٭٭٭ بازار خودفروشی از آن سوی ديگر است».
[11]. التوحيد(للصدوق)، ص219.
[12]. سوره آل عمران، آيه97.
[13]. سوره حج، آيه27.
[14]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص535.
[15]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه53.
[16]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، نامه67
[17]. الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج4، 574.
[18]. سوره نساء، آيه103؛ سوره حج، آيه78؛ سوره مجادله، آيه13.
[19]. سوره بقره، آيه3؛ سوره مائده، آيه55؛ سوره أنفال، آيه 3.
[20]. سوره يس، آيه2.
[21]. سوره آل عمران، آيه39؛ سوره أحزاب، آيه43؛ سوره إنشقاق، آيه12.
[22]. سوره عنکبوت، آيه45.
[23]. سوره آل عمران، آيه146.