جلسه درس اخلاق (1394/02/10)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و افضلهم محمد و اهلبيتهم اطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله فی العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما بزرگواران, برادران و خواهران حوزوي و دانشگاهي را گرامي ميداريم و ايام پربركت نيمه رجب را به همه شما تحنيت عرض ميكنيم. ميلاد وجود مبارك امام جواد و وجود مبارك امير مؤمنان (عليهما آلاف التحيّة والثناء) را به پيشگاه ولي عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت، تحنيت عرض ميكنيم. اميدواريم به بركت اين ذوات قدسي، اين نظام الهي تا ظهور صاحب اصلياش از هر گزندي محفوظ بماند!
مستحضريد كه در بحثهاي اخلاقي به ما دستور دادند که سعي كنيم، كريمانه اخلاق را حفظ كنيم؛ يك وقت است كسي دروغ نميگويد, خلاف نميكند, معصيت نميكند، براي اينكه اينها حرام است و به دوزخ ميرود، اين يك درجه از اخلاق است و خوب هم هست؛ يك وقت است از گناه ميپرهيزد، براي اينكه به بهشت برود، اين هم خوب است؛ اما اينها هيچ كدام كريمانه نيستند, اخلاق كريمانه نيستند. بيان نوراني امام جواد كه اين ايام متعلّق به آن حضرت است، همانند بيان نوراني رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) اينها سعي ميكنند اخلاق كريمانه را در جامعه ترويج كنند، چون اوّلين پيام قرآن كريم، اخلاق كريمانه است. اين سه مطلب را بايد در طول هم عنايت كنيم كه اول ذات اقدس الهي به ما چه چيزي فرمود, بعد وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) چه عنايتي كردند, بعد هم وجود مبارك امام جواد چه دستوري دادند. قرآن كريم وقتي كه فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ﴾[1] يا ﴿لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ﴾،[2] اينها به حسب ظاهر جمله خبري است, گزارش از خلقت اوّليه انسان ميدهد; ولي پيام اخلاقي را هم به همراه دارد؛ يعني جمله خبري است كه به داعي انشا القا شده است، فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ﴾ يا ﴿لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ﴾ كه با سوگند «لام» اين حرفها را مطرح كرد؛ يعني انسان! تو كريمي و كرامت را حفظ بكن، من اين كرامت را به عنوان امانت به تو دادم. انساني كه كريم است كرامت را از الله گرفته است، وقتي از الله گرفته است اين امانت را بايد به الله برگرداند ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ﴾ يا ﴿لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ﴾؛ اگر با كرامت است سخن از ترس يا سخن از اشتياق به بهشت نيست، ترس از دوزخ, اشتياق به بهشت، اينها اوصاف خوبي است؛ ولي اينها با كرامت سازگار نيست. فرشتگان موجودات خوبياند و اخلاق را خوب رعايت ميكنند؛ اما نه براي ترس از دوزخ يا شوق به بهشت، بلكه اينها كريمانه با اخلاق الهي مأنوساند و وجود مبارك رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) كه فرمود من آمدهام تا مكارم اخلاقي را تتميم كنم، انبياي ديگر هم اين راه را طي كردند؛ اما «بُعِثتُ لأَتمَََِّمَ مَكَارِمَ الأَخلاقِ»،[3] من ميخواهم روح فرشتگان در شما زنده شود كه خلاف نكنيد، چون فرشته خلاف نميكند؛ وفاق كنيد، چون فرشتهها وفاق دارند، اين كتاب الهي به دست فرشتهها عبور كرده و به شما رسيده است ﴿بِأَيْدي سَفَرَةٍ ٭ كِرامٍ بَرَرَةٍ﴾،[4] اگر اينها كريماند و بارّند و پيام الهي را اين كريمان به شما رساندند؛ يعني پيام كرامت دارند.
اوّلين حرفي كه ذات اقدس الهي زد در سوره مباركه علق است - مستحضريد كه اين چند آيه سوره علق طبق مشهور بين اهل تفسير جزء عتايق سور است، يك؛ و اوّلين سورهاي است كه نازل شده است، دو؛- ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ ٭ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾،[5] اين ﴿اقْرَأْ﴾ هايي كه چند بار تكرار شده است به ما ميگويد برويد در كلاسي كه كرامت تدريس ميكنند. اگر گفتند فلان كلاس فقيه تدريس ميكند؛ يعني درس فقه ميدهد؛ فلان كلاس حكيم تدريس ميكند، درس حكمت ميدهد؛ فلان كلاس طبيب يا رياضيدان تدريس ميكند، يعني درس طب و رياضي ميدهد؛ اگر گفتند فلان كلاس، اكرم تدريس ميكند، يعني درس كرامت ميدهد ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ ٭ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾. خداي سبحان با اسماي حسناي فراواني خود را در قرآن كريم معرفي كرد، فرمود بخوانيد حرف كسي را كه او اكرم است؛ يعني او درس كرامت ميدهد و چون همان خدايي كه اكرم است درس كرامت ميدهد، در همان سوره مباركه «علق» قبل از اينكه ما را از جهنم بترساند يا ما را به بهشت تشويق كند، فرمود: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾؛[6] همان كلاس اول ما را به حيا دعوت كرده است، فرمود مگر انسان نميداند كه خدا او را ميبيند؟! اين اوّلين درسي است كه در سوره مباركه «علق» به ما آموختند، قبل از سوره «علق» كه قرآني نازل نشده، اوّلين حرف خدا درس كرامت است, درس حياست، بعدها وقتي در انسان اين حرفها كمتر اثر كرد، آنگاه سخن از ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ﴾[7] مطرح است؛ وگرنه اوّلين پيام قرآن كريم درس حياست ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾، انسان نميداند كه در مشهد و محضر خداست؛ اگر انسان مظهر خداست، پس در محضر اوست؛ اگر جهان مظهر اوست، پس انسان در محضر اوست. ممكن نيست انسان مظهر او باشد و در محضر او نباشد، فرمود: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾ اين ادبِ كريمانه است، همين را كه خداي سبحان فرمود, وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) فرمود: «بُعِثتُ لأَتمَََِّمَ مَكَارِمَ الأَخلاقِ»؛ اخلاقِ كريمانه را ما تعليم ميكنيم، سخن از ترس دوزخ نيست، سخن از شوق به بهشت نيست، آنها مراحل نازله انسانيّت است، آنها را در مراحل بعدي ميشود گفت، وگرنه اوّل اساس كار اين است که بگوييم ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾؛ بعد از وجود مبارك پيغمبر, ائمه همين راه را ادامه دادند تا رسيد به نوبت وجود مبارك امام جواد(سلام الله عليه)، كسي به امام جواد عرض كرد: «أَوصِنِي» مرا سفارش كنيد! حضرت به پنج مطلب او را تذكر داد، آن مطلب اساسي اين است كه «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُون» بدان هر جا باشي در مشهد خدايي, در محضر خدايي, حضور خدايي, تو نميبيني؛ ولي او تو را ميبيند «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُون».[8] اين درس كرامت است، اين سخن از بهشت و جهنم نيست، اين مراحل نازله است كه انسان خلاف نكند براي اينكه سوخت و سوز هست. خيلي از موجودات ديگر هستند غير از انسان كه آنها را ميشود با همين امور ادب كرد، تربيت كرد، چه اينكه ميبينيد؛ ولي براي انسانيّتِ انسان آن كرامت معيار است. بنابراين اوّلين پيام قرآن كريم، درس حيا و كرامت است كه فرمود: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾؛ بعد وجود مبارك پيامبر هم فرمود: «بُعِثتُ لأَتمَََِّمَ مَكَارِمَ الأَخلاقِ» تا رسيد به وجود مبارك امام جواد فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُون».
مطلب اساسي آن است كه به ما گفتند دين شما خالص باشد؛ هم به حوزويان و دانشگاهيان گفتند شناخت و معرفت و دانش شما خالص باشد و هم به اهل مسجد و حسينيه گفتند عبادتتان خالص باشد تا اينها كه عبادت خالص دارند مخصوصاً معتكفان به آن علم خالص بار يابند؛ هم به حوزويان و دانشگاهيان گفتند علمتان خالص باشد تا معتكفان خوبي در مسجد و امثال مسجد باشد. بيان ذلك اين است؛ دانشهای ما يا در امور جزئي است مثل حس و تجربه كه بارها به عرضتان رسيد و اين كفِ دانش است، ما از علم حسّي و تجربي پايينتر ديگر سوادي نداريم، از اين پايينتر ديگر علمي نيست كه با حس و تجربه كسي كار كند, از اين مرحله بالاتر به نيمهتجربي ميرسيم, از اين مرتبه بالاتر به تجريديِ كلامي ميرسيم, از اين مرحله بالاتر به تجريديِ فلسفي ميرسيم, از اين مرحله بالاتر به تجريدي عرفان نظري ميرسيم، اينها كه علم استدلالي است. در اينگونه از علوم يا هر دو بخش جزئي است و كلّي نيست، اين شبيه علم است نه علم, علم آن است كه بالأخره يك قانون كلي در آن دست بدهد، از دو مقدمه جزئي هرگز نتيجه علمي گرفته نميشود، مگر اينكه مشكل مقطعي حل شود. در يك مقدمه اگر جزئي را داشت آن دانش خالص نيست، بالأخره جزئي را يا وهم درك ميكند يا خيال؛ اين مقدمه و اين استدلال و اين برهان تشكيل شدهٴ از دو مقدمه، يك دست آن را خيال يا وهم, دست ديگر را عقل نظر تأمين ميكند، بالأخره وهم يا خيال دستيار عقل خواهند بود، آن جزيي را, آن موضوع را, آن صغرا و مانند آن را اين وهم تأمين ميكند, اين خيال تأمين ميكند، احتمال دغلبازي وهم هست, احتمال خيانت خيال هست, اين علم يك علم لرزاني است، علم خالص نيست و اگر آن محقّق توانست از نيازِ به وهم و خيال بگذرد، فقط در فضاي كلّي فكر كند، كليانديش باشد، جزء «جوامعالكلم» باشد و مانند آن, مقدمه اوليٰ هم كلي, مقدمه ثانيه كلي, اين در فضاي عقلِ نظريِ خالص سير ميكند، نيازي به وهم و خيال ندارد تا از خيانتِ خيال در خطر باشد يا از دورانديشي و بدانديشي واهمه هم در وهم باشد، بالأخره هر دو مقدمه استدلال او كلي است. اين براي عقل نظري و دانش دانشمندان.
در عقل عملي كه «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمَنُ وَ اكتُسِبَ بِهِ الجِنَان»[9] است، انسان با آن بهشت را كسب ميكند و با پروردگار خودش مناجات دارد و مانند آن، اگر با خوف از آتش همراه باشد، يك بخش آن را عقل عمل به عهده دارد و يك بخش را خوف كه از شئون قوّه غضبي است؛ يا اگر به اميد و شوق بهشت باشد، يك بخش را عقل عمل به عهده دارد و يك بخش را شهوت به عهده دارد، زيرا شهوت است كه انسان را به بهشت دعوت ميكند, غضب است كه انسان را از جهنم ميترساند، يك عبادت خالص نيست. آن عبادتي كه وجود مبارك حضرت امير فرمود: «خَوفَاً مِنَ النَّار» نيست, «شَوقَاً إِلَي الجَنَّة» نيست, «حُبَّاً لله» است «تِلكَ عِبَادَتُ الأَحرَار»،[10] آزادمردان كساني هستند كه هم در بخش نظر از رهن وهم و خيال رهيدند و هم در بخش عمل از رهن شهوت و غضب آزادند، اينكه گفت: «ز هر چه رنگ تعلّق پذيرد آزادست»[11] براي افراد نيمهراه است «ز هر چه رنگ تعيّن پذيرد آزاد است» براي افراد رسيده است. اگر كسي در تمام عبادتهايش به اينجا رسيد كه خوف از نار مطرح نبود, «شوق الي الجنّة» مطرح نبود، اين عبادتش عبادت خالصانه است، اين عبادت, عبادت كريمانه است، اين به اين فكر است كه او دارد مرا ميبيند، وقتي به اين فكر است كه او دارد مرا ميبيند ديگر به اين فكر نيست كه من نبايد به جهنم بروم, نبايد به بهشت بروم، مگر آنجا جاي بهشت و جهنم است! بهشت و جهنم پايينتر از مقام لقاي الهي است. در بخش پاياني سوره مباركه قمر دارد ﴿إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ ٭ في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ﴾؛[12] آنجا كه الله جلوس دارد كه جايي نيست, آنجا جاي شجر و حجر نيست, آنجا جاي دوزخ و امثال دوزخ نيست، اينها خيلي پايينتر از مقام لقاي الهي هستند. اگر كسي جزء مقرّبان شد اخلاق او كريمانه است، چون خود را در محضر ذات اقدس الهي ميبيند خلاف نميكند, خلاف نميگويد, بيراهه نميرود؛ نه راه كسي را ميبندد و نه بيراهه ميرود. اين حرفِ آنهاست.
در همين راستا وجود مبارك امام جواد مطلبي را فرمودند كه براي همه ما سودمند است؛ مخصوصاً عزيزان و جواناني كه با اين فضاهايي كه در حقيقت فضاي حقيقي است نه فضاي مجازي سر و كار دارند. شما پيامي كه دريافت ميكنيد بايد بدانيد كه آن پيام رسان را داريد ميپرستيد، چون حرفش را گوش ميدهيد، اطاعت ميكنيد. اين سخن نوراني امام جواد به همه ما ميگويد كه چه پيامي را گوش بدهيد و چه پيامي را دريافت كنيد, چه كلاسي برويد و چه محفلي برويد «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس»؛[13] انسان در هر كلاسي نشسته است، هر حرفي گوش ميدهد؛ يك وقت سماع است، آن پرستش نيست؛ يك وقت استماع است و پذيرش را به همراه دارد؛ يعني اين حرف را قبول ميكند و اين حرف را ميپذيرد و برابر آن باور ميكند و طبق آن عمل ميكند، اين را ميگويند اِسماع, صِرف گوش دادن اينچنين نيست, صِرف انصات اينچنين نيست، گفتند وقتي قرآن ميخوانند ﴿إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا﴾[14] خودتان انصات و سكوت را انتخاب كنيد و ببينيد قرآن چه ميگويد. صِرف گوش دادن معيار نيست، اما اگر كسي دل بدهد و بپذيرد و برابر آن باور كند و به آن عمل كند، طبق بيان نوراني امام جواد به منزله پرستش آن گوينده است «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس»، حرفها در عالم زياد است، بهترين حرفها حرف انبياست، آنهايي كه از كسي سخن ميگويد كه ما را آفريد. ما مسافري هستيم كه در بين راه اينجا قرار داريم؛ نه از گذشتهمان باخبريم و نه از آيندهمان، ولي آنقدري هست كه بانگ جرسي ميآيد. يك وقت کسي کَر است و صدا را نميشنوند، اين همه اتومبيلها كه بوق ميزنند و ميآيند و ميروند، او نميشنود؛ اما يك وقت است كسي شنواست، كَر نيست و صداي اتومبيل را, بوق اتومبيل را ميشنود و ميبيند عدهاي دارند ميروند؛ اما كجا ميروند معلوم نيست، ولي ميروند. حرف حافظ اين است كه گرچه ما نميدانيم اينها كجا ميروند؛
كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست آنقدر هست كه بانگ جرسي ميآيد[15]
جرس؛ يعني زنگ, آن روزها كه سخن از اتومبيل و بوق اتومبيل نبود، زنگ گردن شتر و اسب نشان ميدهد كه قافلهاي دارد ميرود، اين قافله كه به طرف گورستان ميروند، اين قافله را ميبيند و صداي زنگ گردن قافله را ميشنود؛ اما كجا ميروند معلوم نيست. اگر كسي اين مقدار گوش شنوا هم داشته باشد كه صداي زنگ را بشنود، كم كم ميآيد بيرون, كم كم اين قافله را تعقيب ميكند، ميبيند كجا دارند ميروند و رهتوشهشان چيست «آنقدر هست كه بانگ جرسي ميآيد»، ما صداي زنگ قافله مردهها را بايد بشنويم. بسياري از علما مدرسه, مكتب, مشهد و مدرس آنها قبرستان بود. اينكه گفتند برويد قبرستان تنها براي آمرزش گناه نيست؛ قبرستان مدرسه است، اين دعاهاي قبرستان نشان ميدهد كه انسان برود آنجا چيز ياد بگيرد؛ البته طلب مغفرت براي گذشتهها براي هميشه ثواب دارد، يك تنبّه هم براي خود افراد هست؛ اما مهمترين فايده قبرستان, مدرسه بودن آن است. به ما گفتند وقتي وارد قبرستان شديد آن فاتحهاي كه ميخوانيد با اين مُردهها سخن بگوييد، اينها را قسم به بهترين چيز بدهيد و بگوييد شما را «بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» «يَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» شما را به «الله» قسم بگوييد آنجا چه خبر است! آدم ميرود قبرستان ببيند چه خبر هست! آنگاه يك تنبّه يا حالتي يا در رؤيا يا در رؤيت نصيب او ميشود، ما آنها را قسم ميدهيم و ميگوييم «يَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ شما را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[16] قسم، به ما بگوييد آنجا چه خبر است؟ اگر كسي صداي زنگ گردن قافله را نشنود، خب خبري نيست «ما كه آن را كه خبر شد خبري باز نيامد»، ولي بايد با اصرار از آنها بخواهيم كه آنجا چه خبر است. اين راه دارد، اگر راه نداشت كه اين كار لغو بود و به ما دستور نميدادند. شما شرح حال مرحوم آقاي قاضي و اينها را كه ميخوانيد ميبينيد در بسياري از مواقع اينها در قبرستان «واديالسلام» بودند، آنجا مدرسه است. همه درسها كه در كتابها نيست، مگر همه درسها را آدم در كتاب ياد ميگيرد؛ خب اگر اين شدني نبود كه به ما دستور نميدادند، دينِ ما اين را نميگفت, دعاي ما نبود, دستور ما نبود، پس معلوم ميشود راه دارد, معلوم ميشود انسان با مردهها ميتواند رابطه برقرار كند، حالا يا در رؤيا يا در رؤيت، بالأخره «احدالطريقين» هست، فرمود اين وسيله هست. اگر صداي زنگ گردن شتر قافله را بشنويم به دنبالش راه ميافتيم، اين راه كرامت است، اين بيان نوراني امام جواد است. عزيزان! بسيار حرفها در عالم فراوان هست؛ اما بهترين حرف را انبيا آوردند, اوليا آوردند. ميبينيد اينها كه الآن داعي تمدّن دارند؛ آن غزّه را ميبينيد, اين يمن را ميبينيد, شرق ما را ميبينيد, غرب ما را ميبينيد و هر جا خونريزي هست به وسيله همينهاست؛ اما وجود مبارك پيغمبر وقتي فاتح شد فرمود امروز روزي است كه من خانه بدترين دشمنان خودم را بست قرار دادم، خانه ابوسفيان خانه بست است و هر كس آنجا برود در امان است، اين وجود مبارك پيغمبر است. ما در خود ايران هم اين نجابت را نشان داديم, كرامت را نشان داديم به بركت همين قرآن و عترت, اين راه باز است.
بنابراين عزيزان ما بايد بدانند اين دستگاهي كه در اختيارشان هست, اين موبايلي كه در اختيارشان هست هر حرفي را, هر پيامي را گوش ندهند، آنقدر حرفهاي علمي فراوان هست, آنقدر حرفهاي آموزنده و فرشتهخويي فراوان هست. ما وقتي كه ميتوانيم فرشته شويم، چرا راه شيطنت را انتخاب كنيم! بارها اين شعر جناب حكيم سنايي به عرضتان رسيد- اينكه ميبينيد مولوي براي ايشان يك حرمت خاص قائل است، حرف ايشان را نقل ميكند و شرح ميكند، براي اينكه تقريباً يك قرن قبل از او بود و از حكماي بزرگ جهان اسلام است- که فرمود شما ميتوانيد فرشته بشويد، چرا از اين راه خودتان را منصرف ميكنيد؟!
تو فرشته شوي ار جهد كني از پي آنك٭٭٭ برگ توت است به تدريج كنندش اطلس[17]
الآن بهترين و گرانترين و زيباترين پارچههاي عالم ابريشم و پرنيان است، ما از فرش پرنياني, ابره پرنياني, پرده پرنياني, پارچه پرنياني گرانتر و زيباتر كه نداريم، اين پرنيان محصول كار يك كِرم است، وقتي برگ توت به مكتب برود و استاد ببيند ميشود پرنيان, حرف حكيم سنايي اين است.
تو فرشته شوي ار جهد كني از پي آنك٭٭٭ برگ توت است به تدريج كنندش اطلس
وقتي كسي مدرسه ميرود و استاد ميبيند، فرشتهخوي ميشود. برگ توتي كه آن را در زبالهدان ميريختند و ميتوانست بپوسد او را حفظ كردند و به مكتب بردند، حرف استاد را شنيد و رشد كرد که شده اطلس و پرنيان، چرا انسان به مكتب نرود، حرف علي و اولاد علي را گوش ندهد و فرشته نشود. مرحوم كليني(رضوان الله عليه) اين حديث را نقل ميكند كه وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) به اصحابش فرمود اگر يك مقداري بهتر از اين باشيد «لَصَافَحَتكُم المَلائِكَة»،[18] اين را هم كه قرآن كريم دارد كه ﴿الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ﴾؛[19] گاهي فرشتهها حرفهاي خوبي را به انسان القا ميكنند، اين انسان اگر خيلي تيزهوش باشد ميبيند اين حرفها امانت است؛ اما اگر در حدّ ميانه باشد خيال ميكند جزء نوابغ است و ابتكارات خودش است، ولي به هر تقدير پيام فرشتهها را ميتواند دريافت كند. بنابراين عزيزان ما در دريافت پيام, در گوش دادن, در گوش سپردن, بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) را همه ما در نظر داشته باشيم؛ هم آن بيان كه فرمود هر جا باشيد در محضر خداييد و هم اين بيان كه فرمود هر پيامي را كه شما گوش ميدهيد، داريد آن گوينده را ميپرستيد.
من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران و دانشگاهيان و عزيزان حوزوي و برادران و خواهران ايماني را گرامي ميدارم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم به همه شما خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد! پروردگارا نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليات حفظ بفرما! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها حل بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما! خطر تكفيري و سَلفي و داعشي را به خود آنها برگردان! مسلمانان و محرومان غزّه و يمن را از خطر بيگانهها و مسلمانهاي بيگانهنما و بيگانهٴ مسلماننما نجات مرحمت بفرما! خطر استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! اين كشور ولي عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرما! جوانان ما و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سوره تين، آيه4.
[2] . سوره إسراء، آيه70.
[3] . مستدرک الوسائل، ج11، ص187.
[4] . سوره عبس، آيه15 و 16.
[5] . سوره علق، آيه3 و 4.
[6] . سوره علق، آيه14.
[7] . سوره حاقه، آيه30 و 31.
[8] . تحف العقول، النص، ص455.
[9] . الکافی(ط ـ الاسلاميه، ج1، ص11.
[10] . بحار الانوار، ج67، ص197؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ».
[11] . حافظ، غزل شماره37.
[12] . سوره قمر، آيه54 و 55.
[13] . تحف العقول، النص، ص456.
[14] . سوره اعراف، آيه204.
[15] . حافظ، غزل شماره11.
[16] . بحار الانوار، ج99، ص301.
[17] . ديوان سنايی، قصيده شماره90.
[18] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج2، ص424.
[19] . سوره فصلت، آيه30.