اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما علما, فضلا و بزرگواران حوزوي و دانشگاهي و عزيزان بسيجي و برادران و خواهران ايماني را گرامي ميداريم، ميلاد وجود مبارك امام عسكري(سلام الله عليه) را به پيشگاه ولي عصر و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و به شما بزرگواران تهنيت عرض ميكنيم!
قبل از ورود در بحث يك حديث نوراني از وجود مبارك امام عسكري بشنويم كه در تبيين آن مباحث اخلاقي هم سهم تعيينكننده دارد. وجود مبارك امام عسكري(سلام الله عليه) مثل ساير ائمه(عليهم السلام) قرآن ناطق بودند هم آيات الهي را تفسير مفهومي ميكردند و هم تفسير عملي. در نوبتهاي قبل در همين محفل اشاره شد كه گرچه همه موجودات از خدا هستند و به خدا برميگردند، همه را خدا آفريد برابر اين موجبه كليه ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[1] و همه هم به سوي «الله» برميگردند كه ﴿إِلَي اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُورُ﴾[2] اما همه موجودات به استثناي انسان اينها «ابنالسبيل» هستند هيچ كدام از صفر به صد نميرسند همه اينها بين راهي هستند اگر جماد است در بين راه است و اگر نبات و حيوان است در بين راه است و اگر بخش وسيعي از افراد انسان هستند اينها بين راه هستند؛ يعني اينها از خاك شروع ميكنند به مرحله نبات ميرسند، به مرحله گياه ميرسند و بخشي از مراحل حيواني را پشت سر ميگذارند، به دالان ورودي انسانيّت ميرسند؛ اما ميمانند، اينها كساني نيستند كه به لقاي الهي بار يابند، اينها در راه ميمانند. مثل اين بارانهايي كه ميبارد و نهر و رودخانه تشكيل ميدهد همه به طرف دريا ميروند؛ اما اكثر اين رودخانهها به همين لبه دريا كه رسيدند آرام ميشوند. كم اتفاق ميافتد كه سيلي راه بيفتد و اين سيل بتواند اين دريا را خروشانِ خروشان تا به وسط آن برسد، رسيدن به وسط دريا كار هر نهري نيست، اكثر انسانها در راه ميمانند يا «خَوفَاً مِنَ النَّار» كار ميكنند يا «شَوقَاً إِلَي الجَنَّة»[3] كار ميكنند اگر بهشت ميروند ﴿إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ﴾ همينجا ميايستند اما ﴿في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[4] بهره اينها نيست. غالب افراد ابنالسّبيل هستند، فرشتهها هم از مقطع ديگر، ابنالسّبيل میباشند، آنها از نيمه دوم شروع ميكنند، آنها از صفر به صد نيستند، آنها از خاك به «لقاءالله» نرسيدند، اينها يك موجودات مجرّد يا نيمه مجرّدي هستند که بالأخره از خاك و دوران جماد و نبات و حيوان اينها را نگذراندند از همان بالا شروع كردن به رفتن، اينها هم در راه هستند، تنها موجودي كه از خاك شروع كرده به «لقاءالله» ميتواند بار يابد انساني است كه اين فرصت را دارد؛ لذا در هيچ جاي قرآن ذات اقدس الهي غير انسان را مخاطب قرار نداد فقط به انسان گفت: ﴿يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ﴾[5] اگر كسي بخواهد از اين «ابنالسّبيل» بودن در بيايد، همه مقاطع را پشت سر بگذارد، با «ابنالسّبيل»هاي ديگر؛ يعني نيمه دوم؛ يعني با فرشتهها هم مسابقه دهد از اينها عبور كند، بيان نوراني امام عسكري(سلام الله عليه) است كه فرمود: اين سفر، بهره پيادهها نيست. انسانهاي پيادهرو بالأخره يك راه خاصّي دارند، انسانهاي پياده را در متن اين بزرگراه راه نميدهند يک گوشهای،يک جادّه خاكي براي پيادهرو مشخص ميكنند آنكه مجاز است در اين بزرگراه حركت كند انسانِ سواره است.
فرمود در اين سفر طولاني بدون مركَب ممكن نيست و مهمترين مركَب انساني كه قصد دارد از اين بزرگراه به لقاي الهي بار يابد نماز شب است، اين بيان نوراني امام عسكري(سلام الله عليه) است فرمود: «إِنَّ الوُصُولَ إلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ إِلاّ بِامتِطَاءِ اللَّيلِ»[6] اين «امتطاء» كه باب افتعال است «إِمتَطَأَ»؛ يعني «أخذ المطيّئة», «مطيّئه» آن مركب راهوار است. مركبي كه وقتي انسان سوار شد خود اين مركب ميتواند راکب را به مقصد برساند. فرمود: نماز شب, مركب است تقوا رهتوشه است زادراه است: ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي﴾[7] اين گوشهاي از سفر را تأمين ميكند. يك مسافر اگر سفرِ دور در نظر دارد، هم توشه كامل ميخواهد, هم مركب راهوار. آدم خوب بودن, عمل صالح داشتن اينها ميتواند، رهتوشه تهيه كند؛ ولي بدون نماز شب, انسان پياده است. اين پياده تا به آن مقصد برسد ميشود ابنالسّبيل خسته ميشود و بين راه ميماند. فرمود: «إِنَّ الوُصُولَ إلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ إِلاّ بِامتِطَاءِ اللَّيلِ» اين را هم به حصر بيان فرمود. ذات اقدس الهي هم در قرآن كريم فرمود: روز وسايل فراوان است، اشتغالات فراوان است، شئون و شعب فراوان است: ﴿إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً﴾[8] تنها راهي كه هست ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً﴾[9] شب و سحر براي خود يك نشئه است, يك دستگاه جدايي است با اينكه ليل و نهار براي خداست و اگر كسي شب نتوانست آن وظيفه شبانه را انجام دهد، روز فرصت قضا دارد؛ اما كار ادا را نميكند، فرمود: ما شبانهروز را ﴿خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً﴾[10] ما اينها را خليفه, اختلاف؛ يعني رفت و آمد؛ يعني جانشين؛ يعني جايگزين قرار داديم. ذيل اين آيه آن روايات نوراني است كه فرمود: اينكه خدا در قرآن گفت ما شب و روز را ﴿خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً﴾ قرار داديم؛ يعني اگر كسي شب موفق نشد، به اعمال و عبادات سحر, روز ميتواند قضای آنها را به جا بياورد،[11] اين خِلفهٴ اوست اين جانشين اوست و بالعكس, كار روز را ايشان ميتواند در شب قضا به جاي بياورد؛ ولي قضا كار ادا را نميكند.
هر مركَبي مَطيئه راهوار نيست. اين بيان نوراني امام عسكري(سلام الله عليه) خيليها را راه انداخت، براي خيليها مركب ساخت، خلييها را سوار كرد براي خيليها راه درست كرد. فرمود شما در اِمام مُبين هستيد، امام آن بزرگراه را ميگويند؛ يعني راههاي فرعي، بايد به امام ختم شود؛ اينكه در سوره «حجر» و غير حجر فرمود: ﴿إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبينٍ﴾[12] به مسافراني كه از حجاز به شام ميرفتند، فرمود اين كنار بزرگراه است، اين بزرگراه را ميگويند امام, امام آن راهي است كه انسان وقتي به آن وصل شد لازم نيست از كسي بپرسد، چون خود اين بزرگراه از مبدأ به مقصد وصل است، بيراهه و كجراهه در آن نيست. خاصيت بزرگراه اين است كه ديگر سؤال نميخواهد، ديگر تابلو نميخواهد؛ مثلاً كسي اگر از قم حركت كرد، وارد بزرگراه شد ديگر لازم نيست سؤال كند راه تهران كجاست اين بزرگراه مستقيماً به مقصد ميرساند. در فرهنگ قرآن همين بزرگراه را امام میگويند. فرمود: ﴿إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبينٍ﴾؛ يعني وقتي شما از حجاز به شام حركت ميكنيد آن راههاي فرعي فراوان را پشت سر ميگذاريد، بزرگراهي دارد كه وقتي از حجاز شروع كرديد مستقيماً به شام ميرسيد اين را ميگويند امام.
فرمود که وجود مباركِ امامِ هر عصري اينچنين است كه اين امام عصر به بركت وجود مبارك امام عسكري(عليهما و علي جميع أهل بيت آلاف التحية و الثناء) امام مبين ماست و اگر با اين حضرت رابطه پيدا كرديم حيات ما حيات عقلاني خواهد بود اينكه گفته شد: «مَن مَاتَ وَ لَم يَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِليَّة»[13] همين است چون امام, كار پيغمبر را ميكند؛ اگر كسي پيغمبر را نشناخت در جاهليت به سر ميبرد، اگر كسي امام را نشناخت در جاهليت به سر ميبرد. اين بيان نوراني صديقه كبرا در آن خطبه «فدكيه» كه به آيه سوره مباركه «مائده» استشهاد كرد در حضور همه بعد از جريان غصب فدك و بند كشيدن اهل بيت و اسارت اهل بيت، حق اميرالمؤمنين را غصب كردند و غدير را به سقيفه تبديل كردند، وجود مبارك صديقه كبرا همين آيه سوره مباركه «مائده» را استدلال كرد که فرمود: ﴿أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾؛[14] فرمود: فرقي ندارد كه اگر كسي امام خود را نشناسد جاهليت را دامن زده است؛[15] لذا ذات اقدس الهي در همان سوره مباركه «مائده» به پيامبر فرمود: اگر جريان غدير را اعلام نكني ابلاغ نكني، هيچ كاري نكردي: ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾[16] اگر تو نبودي جاهليت بود اگر علي نباشد جاهليت است. اين مبالغه نيست «مَن مَاتَ وَ لَم يَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ» ميشود « مَاتَ مِيتَةً جَاهِليَّة». اگر شما جريان غدير را بيان نكني، اگر اين ولايت را به مردم منتقل نكني؛ اين تشبيه نيست، ﴿إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ رسالت الهي را انجام ندادي، نه اينكه رسالت الهي را در زمينه همين ابلاغ, اينكه ابطال مقدم و تالي است اينکه ضرورت «بشرط المحمول» است. معناي ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ﴾ اين نيست كه اگر اين كار را نكردي، اين كار را نكردي؛ معناي آن اين است كه اگر اين كار را نكردي هيچ كاري نكردي، وگرنه مقدم و تالی يکی است موضوع و محمول يکی است ضرورت «بشرط المحمول» که گفتن ندارد كه اگر نگفتي مثل اين است كه نگفته باشي؛ نه خير, اگر نگفتي, رسالت الهي را انجام ندادي، براي اينكه مردم بيرسالت در جاهليت هستند، مردم بيامامت هم در جاهليت هستند. بنابراين امام آن بزرگراه است و اگر وجود مبارك صديقه كبرا(سلام الله عليها) در همان مسجد مدينه به آيه سوره «مائده» استدلال كرد بر اساس همين جهت است.
غرض آن است كه آن بزرگراه را ميگويند امام و اگر كسي بخواهد وارد بزرگراه شود، بهترين و بزرگترين و برجستهترين مركب او نماز شب است. پس كارهاي ديگر به منزله توشه و زاد و راحله است و اين يكي به منزله نماز شب است كه اميدواريم همه مخصوصاً جوانهاي حوزوي و دانشگاهي از توفيق نماز شب باز نمانند و گفتند زمستان كه فرا ميرسد اين «رَبِيعُ المُؤمِن» است، سحر براي برخاستن و روز براي روزه گرفتن؛[17] اما مهمتر از همه رعايت صحّت مزاج است، رعايت اعتدال است، پرهيز از افراط و تفريط است؛ اينها طليعه بحث است كه هم با مباحث ايام گذشته مناسب بود, هم با ميلاد وجود مبارك امام عسكري(سلام الله عليه) كه امروز سالروز ميلاد آن حضرت است تناسب داشت, هم مقدمهاي براي بحث ما است.
بحث ما در مسائل اخلاقي بود مستحضريد كه تعامل بين علم و عمل هست؛ يعني اگر كسي چيزي را بلد بود، وقتي آن را عمل كرد اين از حال به مَلكه در ميآيد و براي او قويتر ميشود. در هر صنعتي, در هر حرفهاي اينطور است از نويسندگي, گويندگي, تدريس و صنايع دستي، هر كاري كه باشد وقتي انسان برابر علم حصولي و مفهومي چيزي را ياد گرفت چند بار كه عمل كرد آن علم, منشأ پيدايش عمل ميشود، يك؛ اين عمل, آن علم را تقويت ميكند، دو؛ اين تعامل متقابلِ بين علم و عمل باعث ميشود كه اين شخص ماهر در فنّ خود خواهد شد اين همين علوم حوزوي و دانشگاهي است كه خيليها با اين دارند زندگي ميكنند.
مسائل اخلاقي عبارت از اين است كه انسان با درون خود تعامل داشته باشد، يك سلسله مسائل اخلاقي را؛ يعني حق را در قبال باطل, صدق را در قبال كذب, خير را در قبال شرّ, حسن را در قبال قبيح و بالأخره حلال را در برابر حرام, صحّت را در برابر فاسد ترجيح دهد، اين مسائل اخلاقي را عمل كند. آنچه در حوزه و دانشگاه ياد گرفتهايم اين را عمل كنيم. اين عمل باعث ميشود كه آن علمهاي مفهومي اولاً تقويت ميشود بعد كم كم «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش»[18] آن علم مفهومي ميشود علم شهودي, آن علم غايب ميشود علم حاضر. فرمود اگر شما اين كار را كرديد ما به شما دو مژده ميدهيم: يكي اينكه شما بدون سرمايه خلق نشديد هيچ كسي را ذات اقدس الهي بدون سرمايه خلق نكرد. گرچه علومي كه از بيرون ميآيد همه ما در طليعهٴ ميلاد فاقد آنها بوديم در سوره مباركه «نحل» فرمود: ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾[19] اين نكره در سياق نفي است، فرمود: روزي كه به دنيا آمدي هيچ نميدانستي از بديهيترين بديهيات غافل بوديد، آتش ميسوزاند, يخ سرد است اينها جزء بديهيات حسّي است اينها را نميدانستيد وقتي به دنيا آمديد؛ اما بسياري از علوم را در درون و نهاد شما نهادينه كرديم، آن علوم اساسي كه شما را به مقصد ميرساند به شما داديم. اين ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛[20] يعني كتابخانهاي ما به شما داديم، ما الهام كرديم، مگر ميشود خداي سبحان چيزي را الهام كند و صحيح نباشد يا با سهو و نسيان و خطا ـ معاذ الله ـ همراه باشد. فرمود ما شما را بدون سرمايه خلق نكرديم يك لوح نانوشته به شما نداديم كه شما برويد در حوزه و دانشگاه بنگاريد ما كتابخانههاي عميق فراوانی داديم؛ ولی به شما مطلب ديگر هم گفتيم و گفتيم اين كتابخانه عميقي كه ما به شما داديم، از راه الهام به شما آموختيم، اين يك خطر دارد و يك خير; خطر آن اين است كه شما اگر اين را توجه نكرديد، ارزان فروختيد، با بهانهٴ لهو و لعب و زينت و تفاخر و تكاثر رايگان فروختيد، از كف نداديد؛ ولي اين را زنده به گور كرديد ﴿قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾؛[21] يعني اين اغراض و غرائز را، همه اينها مثل تلّ خاكي است كه روي اين ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ ريختيد، اين بيچاره را آن زير دفن كرديد، صداي او به گوش شما نميرسد، فطرت شما چه ميگويد, اين الهامات الهي چه ميگويد, فجور درون چيست, تقواي درون چيست؟ صداي آنها را دفن كرديد؛ ولي اگر اغراض و غرائز را به عنوان خار و خاشاك روي او نريختيد؛ بلكه برابر آن صداي آن را شنيديد، صداي خودتان را بايد بشنويد نه صداي ديگري, ما صداي ديگري را ميشنويم كه در اين دنيا بتوانيم آزاد زندگي كنيم، اما آن صدا را بايد بشنويم كه در اين راه كه ميرويم، نه به مركب ما, نه به رهتوشه ما به هيچ چيز آسيب نرساند، مستقيم اين راه را طي كنيم، بايد آن صدا را هم گوش داد. اين از بيانات نوراني پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) است فرمود: «أَلنَّاسُ مَعَادِنٌ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةَ»[22] اين را مرحوم کلينی در جلد هشت کافی نقل کرد. فرمود انسان بیسرمايه نيست هر کسی معدنی دارد، حالا يا معدن طلا دارد يا معدن نقره دارد، معدنها هم يكسان نيست، استعدادها هم يكسان نيست؛ ولي سرمايه را خدا به همه داد.
فرمود: اگر كسي با عمل صالح و اخلاق آمد نه تنها چيزي بر اين معادن نميريزد بلكه معدنشناسي ميكند، كند و كاو ميكند، اين معدن را شكوفا ميكند، يك دوره چهل روزه اگر اين كار را بكند، «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِينَ»،[23] «مَن أَخلَصَ للهِ أَربَعِينَ يَومَاً فَجَّرَ اللّهُ يَنَابِيعَ الحِكمَةَ مِن قَلبِهِ عَلَي لِسَانِهِ».[24] شما ببينيد وقتي كه كسي ميخواهد چشمهاي را, چاهي را بجوشاند و بروياند اين بالأخره يك كند و كاوي لازم است، فرمود: وقتي كند و كاو كردند از درون، علم ميجوشد اين علمي كه از درون جوشيد سابقه ندارد لاحقه ندارد مخصوص خود اوست خود او را حفظ میکند دودمان او را حفظ میکند جامعه او را حفظ میکند، عصر و مصر او را حفظ ميكند «فَجَّرَ اللّهُ يَنَابِيعَ الحِكمَةَ مِن قَلبِهِ عَلَي لِسَانِهِ»؛ او شاگرد قلب خودش است, شاگرد قالبها نيست از بيرون كمك نگرفته از درون خودش كمك گرفته، اين دو راه هست: هم به ما گفتند مكتب برويد, دانشگاه برويد, حوزه برويد تا حرفهاي حصولي و علوم حصولي و بيروني را ياد بگيريد, هم اخلاق داشته باشيد كه خوب زندگي كنيد. اقلّ فايده اخلاقي اين است كه شما آزاد شويد. يک زندگی خوبی داريد، نه بیراهه میرويد، نه راه کسی را میبنديد، اين حداقل فايده اخلاق است. ما هر چه ميچشيم و ميكشيم از اين بداخلاقيهاست فرمود هر چه شما بخواهيد راحتتر زندگي كنيد با همين اخلاق است و اگر خواستيد با اين اخلاق سرمايهدار شويد چهل روز با اخلاص عمل كنيد هر چه بيشتر با اخلاص عمل كرديد اين كند و كاو بيشتر ميشود، اين تمام شدني نيست.
اينكه ميگويند تمام شدني نيست به دو معناست يك وقت موجودي خودش نامتناهي است، اين غير از ذات اقدس الهی فرض ديگری ندارد، محال است يک موجود غير خدا، نامتناهی باشد. يك وقت است موجودي متناهي است مثل همه مخلوقها, ائمه, اولياي الهي, انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام)؛ اما وقتي اينها مرتبط شدند، يک رگهای با اقيانوس نامتناهی داشتند، همان رواياتي است كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل كرد که ائمه فرمودند: «إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم»[25] هر چه را خواستند ياد بگيرند بفهمند میفهمند. وقتي به دريا وصل شدند اين نهر متّصل به دريا اين نهر، متناهي است؛ بله امام متناهی است امام و پيغمبر محدود هستند؛ ولی وقتی ارتباط برقرار كرد گفت «قربة الي الله»، اين رابطه را برقرار كرد، به آن اقيانوس نامتناهي مرتبط شد «إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم»؛ لذا هيچ وقت اينها نميمانند، ببينيد اين حرف را هيچ كس زير اين آسمان نگفت, جرأت نداشت بگويد, بعضيها رفتند بگويند زود رسوا شدند، مگر آدم ميشود دهن باز كند بگويد، هر چه ميخواهيد از من سؤال كنيد، من بلد هستم اين را غير از امير چه كسي گفت؟ «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ»[26] اين حرف, حرف چه كسي است؛ بالأخره تاريخ مدوّن داريم غير مدوّن داريم ميلياردها بشر آمدند و رفتند، آخر كسي اين حرفها را نزد، چند نفر رفتند اداي اين حرف را در بياورند كه فوراً «فی المجلس» رسوا شدند. چطور ميشود آدم بگويد از آسمان بخواهيد سؤال كنيد بلد هستم از زمين سؤال كنيد بلد هستم «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» اين يعنی چه؟ معناي اين علم نامتناهي اين نيست كه من يك موجود نامتناهي هستم، من يك موجود متناهي هستم؛ اما من آن بحري هستم كه به آن نهر وصل هستم آن نهر نامتناهی است من هم به او مرتبط هستم؛ «إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ أُعْلِم» و انساني كه اخلاص عمل «لله» داشته باشد، به نوبه خود به اين نهرها وصل ميشود كه اين نهرها به آن بحر وصل هستند. هر چه تلاش و كوشش انسان كند به وسيله ذوات قدسي اينها مجراي فيض خالقيت میباشند به وسيله اينها ميتواند انجام دهد.
بنابراين همانطور كه در بيرون يك سلسله مفاهيمي به ما القا ميشود كه اگر عمل كرديم يك تعامل متقابلي بين عمل ما و آن علوم مفهومي وحصولی هست آنها را به اجتهاد ميرساند، به ملكه علمي ميرساند عمل ما را هم دقيقتر ميكند، هر اندازه، علم به عمل كمك كند، عمل هم به علم خدمت ميكند اين در بيرون ما در صنايع ما در حِرف ما در درون ما كه علوم اخلاقي و معرفتي است هر اندازه كه ما به اين اخلاق عمل كنيم با اخلاص باشد «فَجَّرَ اللّهُ يَنَابِيعَ الحِكمَةَ مِن قَلبِهِ عَلَي لِسَانِهِ»، انفجار است، به تعبير امام(رضوان الله عليه) كه فرمود: انقلاب ما انفجار نور است آن در سطح جامعه هست همه مردم در آن وضع نوراني شدند اگر ـ انشاءالله ـ اين سالگردها كه ميشود ما همان را به ياد بياوريم جامعه ما همانطور باشد، نه بيراهه برود نه راه كسي را ببندد، نه اختلاسي داشته باشد، به فكر حرام نباشد به فكر مال مردم نباشد، جان و مال خود را طيّب و طاهر نگه بدارد اين كشور ميشود كشور طيّب و طاهر. اين كشور خيلي سرمايهگذاري كرده، به ما گفتند شما زيارت كنيد؛ زيارت البته ثواب دارد برای گذشتههای ما، برای خود ما، برای قبر ما؛ اما حياتبخش هم هست براي تمدن ما, زندگي ما, بهتر زيستن ما. به ما گفتند وقتي كنار مزار شهدا رفتيد در زيارت «وارث» و غير وارث در حرم مطهر سيدالشهداء(سلام الله عليه) و ديگران بگوييد «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنتُم»؛[27] شما طيّب و طاهر هستيد و كشوري كه شهيد در آن آرميده باشد، اين كشور طيّب است، اين فرهنگ ماست و در قرآن فرمود: كشور طيّب, شهر طيّب, روستاي طيّب, محلّ طيّب, ميوه خوب ميدهد: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾[28] آن وقت اين كشور نبايد اختلاس داشته باشد, نبايد بدگويي باشد, نبايد تهمت باشد، ما خيلي سرمايه عظيم داريم، هم از درون هم از بيرون. اين عزيزان ما، اين بزرگوار ما، اين عزيز ما شهيد اللهدادي؛ اگر قبلاً كسي ميخواست نامگذاري كند ميگفت مهرداد اما شما میبينيد اين فرهنگ عوض شده، میگوييم اللهدادی، اين شربت شهادت نوشيد عزيزان ديگر در حزب الله همينطورند ساير عزيزان همينجرند بعضی در نوبت هستند، حيف است كه ما در برابر اينها آن حداقل را رعايت نكنيم؛ حالا اگر بيان نوراني امام عسكري(سلام الله عليه) نشد كه ما سواره برويم، لااقل پياده برويم، اين كشور پياده هم باشد ميتواند در برابر شرق و غرب بايستد، چه رسد به اينكه به ما دستور دادند، سواره برويد كه عدهاي شما را ببينند، به دنبال شما راه بيفتند، «وَاجعَلنِي مِمَّن تَنتَصِرُ لِدِينِكَ وَ لا تَستَبدِل بِی غَيرِي»[29] اين از دعاهاي نوراني شبهاي ماه مبارك رمضان است ميگوييم خدايا كاري كن كه ما هم سفره پهن كنيم مائده داشته باشيم مأدبه داشته باشيم عدهاي کنار سفره ما به لقای تو بيايند اين راه رفتنی است. بنابراين مسائل اخلاقي باعث ميشود كه آن سرمايههاي نهادينهٴ شما كند و كاو ميشود و ميجوشد. انسان وقتي چشمه جوشان مشک خُتن را استشمام كرد، ديگر به دنبال زباله نميرود و اگر آن بوها و عطرهاي خوب نصيب انسان شود انسان براي استشمام چيز ديگر وقت صرف نميكند. همانطوری كه عمل مفهومي با عمل خارجي تعامل متقابل دارد، عمل اخلاقي هم با انفجار اين معادن نهادينه شده تعامل متقابل دارند. پس حداقلّ اخلاق اين است كه جامعه ما جامعه متمدّن است اين كفِ رعايت مسائل اخلاقي است. شرفِ اخلاق اين است كه انسان با فرشتهها زندگي ميكند اين بيان نوراني حضرت است كه فرمود: «لَصَافَحَتكُم المَلائِكَة»[30] با فرشتهها به سر بردن آن ديگر بحث خاصّ خودش را دارد؛ ولي كفِ کار اخلاق اين است كه جامعه, جامعه متمدّن باشد اين كفِ آن است به ما گفتند اينطور باشيد و مقدور همه هم هست ـ انشاءالله ـ اميدواريم همه ما اينطور باشيم.
من مجدداً مقدم علما، فضلا، عزيزان سپاهی، بسيجی، دانشگاهی، حوزوی، برادران و خواهران ايمانی و اساتيد محترم دانشگاه، همه را گرامي ميدارم اين روز را به همه شما تهنيت عرض ميكنيم. از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه به همه ما توفيقي عطا كند كه اين امتطای الهي را كه رهنمود امام عسكري(سلام الله عليه) است عمل كنيم.
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل, شهداي انقلاب و جنگ, شهداي اخير حزب الله همه را با اوليايت محشور بفرما! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به خود آنها برگردان! استكبار و صهيونيسم را مخذول بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد مقاومتي و مسكن و ازدواج جوانها را حلّ بفرما! جوانان و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سوره رعد، آيه16؛ سوره زمر، آيه62.
[2] . سوره شوری، آيه53.
[3] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج2، ص84.
[4] . سوره قمر، آيه55.
[5] . سوره انشقاق، آيه6.
[6] . بحار الانوار، ج75، ص380.
[7] . سوره بقره، آيه197.
[8] . سوره مزمل، آيه7.
[9] . سوره مزمل، آيه6.
[10] . سوره فرقان، آيه62.
[11] . تهذيب الاحکام، ج2، ص275.
[12] . سوره حجر، آيه79.
[13] . وسائل الشيعه، ج16، ص246.
[14] . سوره مائده، آيه50.
[15] . الاحتجاج علی اهل اللجاج(للطبرسی)، ج1، ص102.
[16] . سوره مائده، ايه67.
[17] . الامالی(للصدوق)، النص، ص237؛ «الشِّتَاءُ رَبِيعُ الْمُؤْمِنِ يَطُولُ فِيهِ لَيْلُهُ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَی قِيَامِهِ وَ يَقْصُرُ فِيهِ نَهَارُهُ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَی صِيَامِهِ».
[18] . ديوان سنايي، غزل 209؛ «دردی که به افسانه شنيدم همه از خلق ٭٭٭ از علم به عين آمد وز گوش به آغوش».
[19] . سوره نحل، آيه78.
[20] . سوره شمس، آيه8.
[21] . سوره شمس، آيه10.
[22] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج8، ص177.
[23] . ملاذ الاخيار فی فهم تهذيب الأخبار، ج14،ص 346.
[24] . عدَّة الداعی، ص232.
[25] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج1، ص258.
[26] . نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه189.
[27] . مصباح المتهجد، ج2، ص723.
[28] . سوره اعراف، آيه58.
[29] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج4، ص162.
[30] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج2، ص424.