جلسه درس اخلاق (1392/12/15)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما مهمانان بزرگوار, برادران و خواهران حوزوي و دانشگاهي, وزير محترم علوم و فناوري و علما و فضلاي نهادهاي نمايندگي وليّ فقيه در دانشگاهها را گرامي ميداريم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم سعي شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي مشكور وليّ عصر باشد و عيد پربركت ميلاد زينب كبرا(سلام الله عليها) براي همه شما و ما گرامي و پرافتخار باشد!
بيان نوراني زينب كبرا(سلام الله عليها) اين بود كه تلخترين حادثه جهان ـ يعني جريان كربلا ـ از منظر زيباترين وجه ديده شد وجود مبارك زينب كبرا وقتي در جريان كوفه قرار گرفت و به او گفته شد «كيف رأيتِ صنع الله بأخيكِ» فرمود: «ما رأيت الاّ جميلا»,[1] نفرمود ما صبر ميكنيم, نفرمود كار خوبي بود حصر كرد كه جز كار خوب, چيز ديگري نبود. اين بينش توحيدي توانست كربلا را سامان بدهد و با صبغه الهي اين را نگه بدارد; چون جنبههاي فراواني در جهان شده و همه آنها رخت بربستهاند, هر چه مردمي است از بين ميرود هر چه خَلقي است از بين ميرود, هر چه خالقي است ميماند. اين از اصول كليّه سوره مباركه «نحل» است اينكه وجود مبارك رسول گرامي فرمود: «اعطيت جوامع الكلم»[2] و مشابه همين مطلب را به حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود: «اعطي علياً جوامع الكلم»[3] كلمات جامع; يعني نه زماني است نه زميني; چون برتر از زمان و زمين است مانده است و ميماند اين جزء جوامعالكلم است فرمود: ﴿ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ﴾[4] به ما فرمود شما هرگز از بين نميرويد انسان, مرگ را ميميراند نه بميرد, اين حرف سنگين و وزين انبياست همه انبيا مخصوصاً خاتم آنها (عليهم الصلاة و عليهم السلام) آمدند به ما بفهمانند كه انسان يك دشمن دارد به نام مرگ و اگر از چيزهاي ديگر هراسناك است, براي اينكه منتهي به مرگ است به انسانها گفتند شما در مصاف با مرگ پيروز هستيد انسان است كه مرگ را ميميراند, نه بميرد, انسان است كه با مردن از پوست به در ميآيد نه بپوسد. تعبير لطيف و شيرين قرآن كريم اين است ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ﴾,[5] نه «كلّ نفس يذوقها الموت» هر كسي مرگ را ميچشد و هضم ميكند نه اينكه مرگ, او را بچشد و هضم كند اين حرف تازه انبياست كه انسان, مرگ را ميميراند نه بميرد; زيرا ما وقتي وارد صحنه برزخ شديم ما هستيم و مرگ نيست, وارد صحنه قيامت شديم ما هستيم و مرگ نيست, وارد صحنه بهشت شديم ما هستيم و مرگ نيست, اعلام ميكنند كه ﴿لاَ يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولَ﴾[6] مرگي در كار نيست. اگر ما يك موجود ابدي هستيم و ما مرگ را ميميرانيم هر ذائقي مذوق را هضم ميكند نه به عكس, اگر كسي شربتي نوشيد, چاي نوشيد, آب نوشيد اين ذائق است كه آن مذوق را در خود هضم ميكند نه خودش هضم شود. اگر ما ماندني هستيم چه اينكه هستيم قرآن كريم به ما فرمود شما بخشي از زندگيتان به زمان و زمين برميگردد اين فناپذير است ﴿ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ﴾ اما ﴿ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ﴾, اگر ﴿ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ﴾ من شما را عنداللّهي كردم و ميكنم انبيا آمدند كه فيض را از من بگيرند به دست شما برسانند. بارها عنايت فرموديد كه ذات اقدس الهي آن فيض ويژه و آن علوم و معارفش را مخصوصاً قرآن كريم را كه نازل كرد, آنطوري كه باران را نازل كرد قرآن را نازل نكرد. باران را انزال كرد; يعني به زمين انداخت قرآن را نازل كرد يعني به زمين آويخت اين يك طناب ممدود و حبل متين است كه آويخته شده, نه انداخته شده; چيزي كه انداخته شده باشد تمسّك به آن مشكل خود آن را حل نميكند چه رسد به اينکه مشكل ما را حل کند. اما اگر حبل متين شد آويخته شد يك طرف آن به دست خدا بود يك طرف آن به دست ما بود, اعتصام به آن ما را از هر گزندي حفظ ميكند, نه ميگذارد كه بيفتيم, نه ميگذارد كه مانع ديگران باشيم. اين فيض الهي را در سوره مباركه «نحل» به ما فرمود من كاري كردم شما عنداللّهي شويد; وقتي عنداللّهي شديد, براي هميشه ميمانيد. هيچ كس حاضر نيست كه از بين برود ما اگر از مرگ ميترسيم براي اينكه از عدم ميترسيم اينها آمدند به ما گفتند مرگ, عدم نيست. گودالي به نام عدم باشد كه اين سالك و متحرّك در اين گودال فرو برود بعد سر از قيامت در بياورد اينچنين نيست مرگ به معناي تخلّل عدم بين متحرّك و مقصد نيست; مرگ يك سكّه دو روست هجرت است از آن سو كه ما جهان طبيعت را, دنيا را ترك ميكنيم يك صبغه عدمي دارد ما خيال ميكنيم مرگ نابودي است مرگ هجرت است ما لحظه به لحظه داريم خلق جديد را تجربه ميكنيم. انبيا آمدند گفتند گودالي در وسط باشد كه شما دراين گودال برويد نابود بشويد منعدم بشويد نيست. در مسير طولانيتان گاهي دنيا را رها ميكنيد وارد صحنه برزخ ميشويد و مانند آن, پس شما عنداللّهي هستيد. اگر موجودي عنداللهي بود; يعني اين صحنه را رها كرد وارد صحنه ديگر شد بالأخره ما در صحنه ديگر زندهايم بدن داريم, روح داريم, رابطه روح و بدن هست نياز به غذا و مسكن و زاد و راحله داريم ما موجود زندهايم موجود زنده نيازمند به اموري است كه او را حفظ كند چيزهايي بايد تهيه كرد كه به درد ابد ما بخورد. آنچه در اين نشئه است كه مشكلات اين نشئه را به زحمت حل ميكند آنجا زندگي ما جمعي است, ولي اجتماعي نيست.; اينكه در سوره مباركه «واقعه» فرمود: ﴿إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلي ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[7] همه يك جا هستند اما بيهماند نه با هم﴿كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ﴾,[8] ﴿وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً﴾[9] هيچ كسي مسئول ديگري نيست, هيچ كسي با ديگري كار ندارد نه رابطهاي در آنجا حاكم است نه ضابطهاي, هر كسي مهمان كار خودش است. ما مشكلاتمان را در دنيا يا با رابطه حل ميكنيم يا با ضابطه حل ميكنيم, يا با ضابطه تجاري, خريدن, فروختن, اجاره كردن, مصالحه كردن, مضاربه كردن مشكلاتمان را حل ميكنيم يا اگر كسي سالمند است به وسيله فرزندانش تأمين ميشود, نوسال است به وسيله پدرانش تأمين ميشود اين روابط خانوادگي و آن هم ضوابط اجتماعي مشكلگشاست; اما بعد از مرگ نه رابطه خانوادگي است ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ﴾[10] نه ضابطه اجتماعي است كه خريد و فروش باشد, به نحو لاي نفي جنس ﴿لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ﴾[11] اين بيع كنايه از مطلق تجارت است يعني هيچ رابطه تجاري نيست, خليل و دوست و حبيببازي هم كه نيست. در آنجا نياز هست و رفع نياز از همينجا بايد فراهم شود آنجا هيچ خبري از خريدن و فروختن و دوستبازي نيست هر كسي مهمان سفره خودش است, ما بايد با يك سفره پرباري برويم. اگر متاع دنيايي تأمين كرديم سوره «نحل» فرمود: ﴿ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ﴾ اگر متاع معنوي و الهيات و معارف و قربت الهي تأمين كرديم اين يَبقي ﴿ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ﴾, ﴿ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ﴾. اين نمازي كه شما بزرگواران و نمايندگان دفتر نهاد عهدهدار آن در مساجد دانشگاههاي سراسر كشور اعم از برادران و خواهران هستيد, مغتنم بشماريد, اين امر جدّي است. اين نماز را قرآن به ما نگفت بخوانيد, به ما نگفت نماز خواندني است; هر جا سخن از نماز است سخن از اقامه است فرمود: ﴿أَقيمُوا الصَّلاةَ﴾[12] براي اينكه كتاب, كتاب حكيم است كتاب حكيمانه صدر و ساقهاش بايد هماهنگ باشد اگر دين به ما گفت «الصلاة عمود الدين»[13] ما هم قبول كرديم, خالق ما فرمود; نماز ستون دين است اگر نماز ستون دين است ستون را كه كسي نميخواند اگر قرآن گفته بود «اقرأ الصلاة» اين ـ معاذ الله ـ اوّلين اشكال بر قرآن بود مگر ستون خواندني است اگر از طرفي گفتيد نماز ستون دين است بايد بگوييد ﴿أَقيمُوا الصَّلاةَ﴾ قرآن هم همين كار را كرده, در هيچ جا ندارد شما نماز بخوانيد. اگر «يصلّي»,[14] «مصلّي»,[15] «مصلّون» هست آن هم به معناي ﴿أَقيمُوا الصَّلاةَ﴾ است, فرمود اين ستون را بايد نگه بداريد نه بخوانيد. اگر سخن از نماز خواندن است نه اين را بر ما واجب كردند, نه به ما دستور دادند, نه نماز اين است, نماز ستون دين است ستون را بايد اقامه كنيم. اين ستون كه اقامه ميشود براي اينكه آن سقف خيمه را نگه بدارد اگر كسي در سقف خيمه بود و زير اين ستون بود از هر گزندي مصون است; آن وقت فرمود وقتي وارد اين خيمه شديد زير اين ستون قرار گرفتيد ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾[16] اما اگر ـ خداي ناكرده ـ بيرون بوديد اين يك تعامل متقابلي بين نماز و بدرفتاري هست, اگر نماز جلوي بدي را ميگيرد بدي هم مانع صلات است. اگر ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾ «ان الفحشا و المنكر ينهيان عن الصلاة» چطور ميشود تعامل نباشد, چطور ميشود تضاد نباشد, چطور ميشود نماز جلوي بدي را بگيرد و گناه جلوي نماز را نگيرد اينطور كه نيست. اگر تضاد است دو طرفه است اگر تمانع است دو طرفه است اگر ضدّ و ندّ هستند يا شبيه هماند يا ضدّدند دو طرفه است. فرمود شما ستون را نگه بداريد اين عزيزان, اين فضلا اين طلاّب اين دانشجوياني كه در اين رشته دارند كار ميكنند اينها ستون را دارند نگه ميدارند, سعي كنيد اين ستون را محكم نگه بداريد اين ستون اخلاص است, اين ستون معرفت است. عدهاي را در زير اين خيمه نگه بداريد كه اينها بيايند با نماز آشنا بشوند هيچ لذّتي بالاتر از لذّت نماز نيست. شما ميبينيد بزرگترين, شيواگوترين اديبان و شعراي ما آن اشكي كه ميريزند براي همان فراغ از نماز و محبوبشان است, اگر لذّتِ ترك لذّت بدانيد همين است. خدا رحمت كند شيخناالاستاد مرحوم حكيم الهي قمشهاي را كه بين مغرب و عشا يك درس اشارات براي ما ميگفتند, اصرارشان اين بود كه نماز مغرب را اول وقت بخوانند. شما عزيزان هم تا ميتوانيد با وضو باشيد تا ميتوانيد نمازتان را اول وقت بخوانيد چه نالههايي اين پيرمرد در قنوت ميكرد چه اشكها ميريخت. هيچ عاشقي در فراغ معشوق اين قدر اشكي كه بزرگان ريختند ندارند.
گفتی به غمم بنشين يا از سر جان برخيز٭٭٭ فرمان برمت جانا بنشينم و برخيزم[17]
با اشك و ناله اين شعرها را گفتند; آنها محبوبي دارند دوستي دارند اينها تابع پيغمبرند, پيغمبر فرمود: «قرّة عيني في الصلاة»,[18] اگر كسي پسري داشته باشد, دوستي داشته باشد, برادري داشته باشد ـ ساليان متمادي جزء اُسرا بود ـ و الآن آزاد شد به شهر و ديار خود برگشت آدم چقدر خوشحال ميشود, اشكي كه ميريزد اشك شوق است اين اشك شوق در قبال اشك غم, سرد است اشكي كه از چشم ميريزد اگر در حال غم و اندوه باشد اين اشك, اشك گرم است و اگر در حال نشاط و سرور بريزد اشك خنك است, خنكي را ميگويند قارّ, هواي گرم را ميگويند حارّ, هواي زمستان و سرد را ميگويند قارّ, قارّ; يعني سرد .اين دعا كه ميگويند: «قرّة العين» يعني با ديدن او چشمم روشن ميشود اشك از چشم من ميريزد اين اشك, اشك سرد است, نه اشك گرم, اين ميشود «قرّة العين» وگرنه «قرّة العين» به معناي نور چشم نيست. پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) فرمود: «و قرّة عيني في الصلاة». حالا آن راهي كه حضرت رفت مقدور ما نيست او چه ديد كه چشمش روشن شد و اشك شوق ميريخت بالأخره كسي را ميبيند. انسان كه اشك شوق ميريزد براي وصال است وگرنه در فراغ كه اشك شوق ندارد اشك زمان فراغ, اشك گرم است, اشك زمان وصال, اشك سرد و خنك است ; چه كسي را ميديد چه چيزي را ميديد به ما هم گفت شما هم ميتوانيد ببينيد «الإحسان أن تعبد الله كأنّك تراه فإن لم تكن تراه فإنّه يراه»,[19] بازي با مواد, بازي با زيد و عمرو اين يك نشاط كاذب است اين نشاط, نشاط صادق نيست, يك; هر كاذبي يك صادق را در پشت خود دارد, دو; چون ممكن نيست دو طرف هر دو كاذب باشد. اگر كسي به كسي دل بست چيزي به چيزي دل بست اين نشاط, نشاط كاذب است و اگر نشاط كاذب بود اندوه, اندوه صادق است در پشت آن يك اندوه صادق است, ديگر ممكن نيست هم نشاط كاذب باشد هم اندوه كاذب باشد; وقتي نوبت نشاط كاذب گذشت و تاريخ مصرف آن گذشت, تاريخ اندوه صادق آن برميگردد ميآيد; لذا در قرآن كريم نسبت به تبهكاراني كه عزيز بيجهت جامعه بودند ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ﴾[20] فرمود اينها در قيامت رسوا هستند. مسئله سوخت و سوز جهنم كه در سوره «نساء» و امثال آن آمده اينكه سر جايش محفوظ است ﴿كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها﴾[21] اما آنها كه عزيزان بيجهت جامعه بودند احترام بيجا گرفتند, اينها ذلّت بهجا دارند و قيامت ظرف ظهور حق است, ذلت بيجا آنجا ظهور ميكند يا تعبير «عذاب هون»[22] دارد يا «عذاب مهين»[23] دارد يا ﴿لَهُم خِزيٌ فِی الدّنيا﴾[24] اين است. اين سه طايفه از آيات كه «خزي» است, «مهين» است, «هون» است همين است كه اگر در دنيا كسي آبرويي پيدا كرد اين كاذبانه بود بيآبرويي او صادقانه است اين يك اصل. قيامت ظرف ظهور هر حق و حقيقت است اين دو اصل. كسي عزيز بيجهت بود ذليل باجهت است اين سه اصل, در قيامت ذلّت او ظهور ميكند اين نتيجه, «عذاب هون» دارد, «عذاب مهين» دارد, «خزي» دنيا و آخرت دارد ما چنين عالَمي در پيش داريم. شما بزرگواراني كه در مسجدها مشغول اقامه نماز جماعت هستيد سعي كنيد اين ستون را محكم نگه بداريد كاري نكنيد كه از ما غير از نماز چيز ديگر را ببينند اين نماز فرمود: «قرّة عيني في الصلاة» نمازگزاران, اهل مسجد, مسجديها اينها هميشه «قرّةالعين» باشند «قرّةالعين» آنها اين است كه يك محبوب صادق داشته باشند, يک مطلوب صادقی داشته باشند; آن وقت انسان در دنيا هم وسايل خودش را تأمين ميكند. هم براي جوانها همسرهاي باايمان است هم براي دخترها همسرهاي باايمان است نشاط صادق در عالَم كم نيست. فرمود خدا اين عالم را زيبا آفريد فرمود ما هيچ چيزي را با نقص خلق نكرديم ﴿الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾.[25] اگر زينب كبرا(سلام الله عليها) فرمود من از اين زيباتر نديدم و جز زيبايي نديدم براي اينكه قرآن كريم دو اصل را به عنوان موجبه كليه به ما گفته: يكي ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[26] يعني «كلّ ما صدر عليه أنّه شيء فهو مخلوق الله» ميشود كان تامه. در طايفه ديگر فرمود: ﴿الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾ اين كان ناقصه است; يعني هر چه آفريد زيبا آفريد, از اين زيباتر ممكن نيست. ميگويد ابوريحان گفته اگر عالَم به حرف در بيايد به آهنگ در بيايد ميشود موسيقي, از بس منظّم و زيباست, هيچ چيزي بينظم نيست; منتها حالا ما انسانمحورانه نبايد فكر كنيم چه چيزي براي ما خوب است چه چيزي براي ما بد است. شما ببينيد اين جانورشناسان آن ظرافتهاي علمي و فنّي كه براي تمساح ميبينند مشابه همان ظرافتهايي است كه براي آهو و تيهو ميبينند حالا اينطور نيست كه آهو و تيهو براي ما خوب است تمساح براي ما بد است آن نظم علمي نداشته باشد يک جانورشناس و دامپزشك آن ظرافتهاي فني و علمي را در تمساح و خرس قطبي و امثال ذلك هم ميبيند چيزي در عالم بينظم نيست. ﴿الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾. آن وقت همين جريان كربلا باعث شد كه امويان رفتند مروانيان رفتند عباسيان رفتند, چه اينكه سلجوقيان و ساسانيان و سامانيان رفتند و كربلاييها ماندند. هيچ عاملي براي حفظ كربلا و حسينبنعلي نبود مگر طهارت و صدق او; اين ميشود ستون, اگر دين ستون ميخواهد و آن نماز است كه در ظهر عاشورا فرمود من نماز را دوست دارم[27] با ستون, اين دين را حفظ كرد شما دنيا و آخرتتان محفوظ است. اين كشور, كشور بسيار خوبي است كشور عليبنابيطالب است هر كسي به هر جايي رسيد به اين سرزمين خدمت كند هم دنيای او تأمين است هم آخرت او تأمين است. ممكن است كسي چند صباحي در جاي ديگر يك رفاه كاذبي داشته باشد; اما محصول علم خودش را كه در كنار سفره اين كشور آموخت تحويل ديگران بدهد كه ديگران ميبينيد يا اكراين را به آتش ميكشند, يا افغانستان را; الآن ما به بركت قرآن و عترت در ميدان مين هستيم و در گلستان هستيم اين شرق ما افغانستان و پاكستان و ميانمار هر روز كشتار است آن غرب ما عراق است آن سوريه آن وضع است ما در ميدان آتش هستيم در ميدان مين هستيم مثل ابراهيم خليل(سلام الله عليه) به بركت قرآن و عترت در گلستان هستيم. كاري نكنيم كه ـ خداي ناكرده ـ نظام آسيب ببيند, وحدت آسيب ببيند اين سلامت نظام آسيب ببيند, اين اتحاد و همبستگي آسيب ببيند. كاري بكنيم اين ستون را همه ما حفظ كنيم تا ـ انشاءالله ـ اين نظام را سالماً به دست صاحب اصلياش بدهيم.
من مجدداً مقدم وزير محترم علوم, علما و فضلايي كه در دفتر نهاد تلاش و كوشش ميكنند, عزيزان برادران و خواهران دانشجو مقدم همه شما را گرامي ميداريم درباره همه شما دعاي خير داريم از خداي سبحان مسئلت ميكنيم به فرد فرد شما, صلاح و فلاح و خير دنيا و آخرت عطا بفرمايد!
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا محشور بفرما! معلولان و جانبازان را شفاي عاجل مرحمت بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! خطر بيگانگان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان;! اين كشور وليّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرما! مشكلات اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را در سايه لطف وليّات حل بفرما! جوانان مملكت, فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان علي و اولاد علي قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . اللهوف، المتن، ص160.
[2] . بحار الانوار، ج8، ص 38.
[3] . الخصال، ج1، ص293.
[4] . سوره نحل، آيه 96.
[5] . سوره آل عمران، آيه 185؛ سوره انبياء، آيه 35.
[6] . سوره دخان، آيه 56.
[7] .سوره واقعه، آيات 49 و 50.
[8] . سوره نمل، آيه 87.
[9] . سوره مريم، آيه 95.
[10] . سوره عبس، آيه 34.
[11] . سوره بقره، آيه254.
[12] . سوره بقره، آيات 43و 83 و 110.
[13] . دعائم الاسلام، ج 1، ص 133.
[14] . سوره آل عمران، آيه 39.
[15] . سوره بقره، آيه 125.
[16] . سوره عنکبوت، آيه45.
[17] . ديوان سعدی، غزل 401.
[18] . الکافی(ط ـ اسلامی)، ج5، ص 321.
[19] . بحار الانوار، ج67، ص196.
[20] . سوره بقره، آيه 206.
[21] . سوره نساء، آيه 56.
[22] . سوره نمل، آيه 59.
[23] . سوره بقره، آيه 90؛ سوره آل عمران، آيه 178.
[24] . سوره مائده، آيه 33.
[25] . سوره سجده، آيه 7.
[26] . سوره رعد، آيه16؛ سوره زمر، آيه 62.
[27] . وقعة الطف، ص 195.